نقش دولت و سازمان های مردم نهاد در ارتقای رفاه اجتماعی
بسیاری از مردم اغلب در مورد اینکه چرا سازمانهای غیردولتی یا سازمانهای غیردولتی باید در حوزه رفاه اجتماعی کار کنند، تعجب میکنند، زیرا این وظیفه دولت است. دلیل این امر این است که نقش اصلی دولت رفاه اجتماعی است و از این رو وظیفه و مسئولیتی در قبال شهروندان برای ارتقای رفاه اجتماعی دارد. با این حال، از دهه 1970، دولتها در سراسر جهان از حکم «دولت کمتر، دولت بهتر است» پیروی میکنند که در آن از بسیاری از حوزههای مربوط به رفاه اجتماعی کنارهگیری میکنند و در عوض به سازمانهای خصوصی اجازه میدهند که سلامت، آموزش، امکانات شهری و سایر زیرساختها را در اختیار بگیرند. خدمات. رویکردی که به عنوان نئولیبرالیسم شناخته شد منجر به مشارکت بیشتر بخش خصوصی در بخش هایی شد که به طور سنتی در اختیار دولت ها بود. از آنجایی که خصوصیسازی به این معناست که دسترسی به خدمات از طریق یک مدل مبتنی بر پرداخت حتی برای خدمات اساسی انجام میشود، این تصور که رفاه اجتماعی بر مبنای بازار است، جایگاهی پیدا کرد. اینجاست که سازمانهای غیردولتی در سراسر جهان با هدف ایفای نقشی که دولت باید ایفا کند، اما تصمیم گرفت از آن امتناع کند، وارد عمل شدند.
برخی از دلایلی که چرا سازمان های غیردولتی مجبور به ورود شدند
جنبه دوم شکست دولت که سازمان های مردم نهاد آن را رفع کردند، در حوزه اجرای سیاست ها بود. از آنجایی که سیاستها برای رفاه اجتماعی اتخاذ میشوند، دولتها وظیفه و مسئولیت دارند که اصول والای این سیاستها را به فعلیت درآورند. در عوض، شهروندان سراسر جهان متوجه شدند که دولتها هر روز کمتر به رفاه آنها توجه میکنند و از این رو، سازمانهای غیردولتی نیز وارد این شکاف شدند. نکته اینجاست که سازمانهای غیردولتی به سرعت شکافهایی را که در نقشهایی که دولت باید ایفا میکرد، پر کردند و این خلأها در رفع نیاز به خدمات اساسی، عدم اجرای سیاستها و سوم، پیشنهاد و حمایت از سیاستهای مناسب بود. جنبه سوم حوزه دیگری است که سازمان های غیردولتی دریافتند که می توانند در تحقق رفاه اجتماعی تفاوت ایجاد کنند. برای مثال، بسیاری از سازمانهای غیردولتی مانند صلح سبز و عفو بینالملل فعالانه برای متقاعد کردن دولتها به اتخاذ سیاستهای خاصی که رفاه اجتماعی را ارتقا میدهند، کار میکنند. از این رو، هنگام بحث در مورد نقش سازمان های غیردولتی در رفاه اجتماعی، این جنبه نیز باید در نظر گرفته شود.
جهانی شدن و سازمان های غیردولتی
چهارمین نکته در مورد تحقق رفاه اجتماعی این است که از اوایل دهه 1990، جهانی شدن اقتصاد جهانی به این معنی بود که فقرا و افراد کم برخوردار به طور فزاینده ای از فرصت های ارائه شده توسط این فرآیند محروم می شدند، زیرا آنها یا مهارت های لازم را نداشتند یا می کردند. به فرآیندها دسترسی ندارند. این یکی دیگر از حوزههایی است که سازمانهای غیردولتی وارد عمل شدند و اطمینان حاصل کردند که این افراد به حاشیه رانده شده صدای خود را داشته باشند و کسی را داشته باشند که به نمایندگی از آنها در مواجهه با غارتگر شرکت صحبت کند.
افکار بسته
در نهایت، رفاه اجتماعی به بهترین وجه توسط دولت تحقق می یابد. علیرغم موفقیتهای فراوان سازمانهای مردمنهاد، این واقعیت باقی میماند که ارتقای رفاه اجتماعی وظیفه دولت است و هیچ کار خیری که توسط سازمانهای مردمنهاد انجام میشود نمیتواند جایگزین کارهای دولت شود.
بدون نظر