او یک رقصنده و یک طراح رقص بود. د میل در اوایل کار خود طراحی رقص باله ای به نام سه باکره و یک شیطان را خلق کرده بود. او فکر می کرد کار خوبی است، اما هیچ کس چندان از آن استفاده نکرد.

چند سال بعد، د میل باله ای به نام رودئو را طراحی کرد . او دوباره فکر می‌کرد کارش محکم است، اما باعث شهرت تجاری کمی شد.

اگنس د میل
اگنس د میل در لباسش برای بازی Rodeo . (عکس از موریس سیمور. بایگانی از رونالد سیمور/موریس سیمور.)

سپس، در سال 1943، دو میل رقص اوکلاهاما! ، یک نمایش موزیکال از راجرز و همرستین که تقریباً فوراً به موفقیت رسید. در سال های آینده، اوکلاهاما! برای اجرای باورنکردنی 2212 اجرا، چه در سراسر کشور و چه در خارج از کشور اجرا خواهد شد. در سال 1955، نسخه سینمایی برنده جایزه اسکار شد.

اما موفقیت اوکلاهاما! او را گیج کرد او فکر می کرد که کار او در اوکلاهما! در مقایسه با برخی از ساخته های دیگر او فقط متوسط ​​بود. او بعداً گفت: «بعد از افتتاح اوکلاهاما! ، من ناگهان موفقیت غیرمنتظره و پر زرق و برقی را برای اثری که فکر می کردم نسبتاً خوب بود به دست آوردم، پس از سال ها غفلت از کار، فکر می کردم خوب است. من گیج و نگران بودم که کل مقیاس ارزش های من غیرقابل اعتماد است. من با مارتا صحبت کردم.»

مارتا مارتا گراهام، شاید تاثیرگذارترین طراح رقص قرن بیستم بود. (اگرچه برای عموم مردم چندان شناخته شده نیست، اما گراهام را با سایر نوابغ خلاق مانند پیکاسو یا فرانک لوید رایت مقایسه می کنند.)

د میل در طول مکالمه آنها به مارتا گراهام در مورد ناامیدی خود گفت. اعتراف کردم که میل شدیدی به عالی بودن داشتم، اما ایمان نداشتم که بتوانم باشم.»

گراهام در پاسخ گفت:

یک نشاط، یک نیروی حیات، یک انرژی، یک تسریع وجود دارد که از طریق شما به عمل تبدیل می‌شود، و از آنجایی که تنها یکی از شما در همه زمان‌ها وجود دارد، این بیان منحصربه‌فرد است. و اگر آن را مسدود کنید، هرگز از طریق هیچ رسانه دیگری وجود نخواهد داشت و از بین خواهد رفت. دنیا آن را نخواهد داشت. این کار شما نیست که تعیین کنید چقدر خوب است، چقدر با ارزش است یا چگونه با سایر عبارات مقایسه می شود. این کار شماست که آن را به طور واضح و مستقیم از آن خود نگه دارید و کانال را باز نگه دارید.»

 

بی فایده بودن قضاوت کردن خود

نزدیک به دو سال است که هر دوشنبه و پنجشنبه مقالاتی را در JamesClear.com منتشر می کنم . بعضی از روزها کلمات راحت تر از دیگران می آیند، و بسیاری از مواقع بوده است که نسخه کوچکتری از آنچه اگنس د میل احساس می کرد را احساس کرده ام.

“من فکر کردم این مقاله خوبی بود. چرا مردم از آن لذت نمی برند؟» یا، احساس می کنم چیزی متوسط ​​نوشتم تا ببینم به محبوب ترین پست ماه تبدیل شده است. صرف نظر از نتیجه، من به یک چیز پی بردم: ما اغلب داورهای وحشتناکی برای کار خود هستیم.

توصیه مارتا گراهام این مفهوم را یک گام فراتر می برد و توضیح می دهد که نه تنها شما قاضی بدی در مورد کار خود هستید، بلکه وظیفه شما قضاوت در مورد کار خود نیست. جای شما نیست که آن را با دیگران مقایسه کنید. این مسئولیت شما نیست که بفهمید چقدر ارزشمند است یا چقدر می تواند مفید باشد. این وظیفه شما نیست که به خود بگویید: “نه”.

در عوض، مسئولیت شما ایجاد است. وظیفه شما این است که آنچه را که در حال حاضر در آن هستید به اشتراک بگذارید. به نقل از پما چودرون، معلم بودایی، وظیفه شما این است که «همانطور که هستید بیایید». (و سپس سیسوی درونی خود را پیدا کنید و به آمدن ادامه دهید.)

تقریباً در هر زمینه کاری افرادی وجود دارند که با روشی که کار خود را انجام می دهند، هر روز را به یک اثر هنری تبدیل می کنند. به عبارت دیگر، تقریباً همه به نوعی هنرمند هستند. و هر هنرمندی کار خود را قضاوت خواهد کرد. نکته کلیدی این است که اجازه ندهید خود قضاوتی شما را از انجام کارتان باز دارد. حرفه ای ها تولید می کنند ، حتی زمانی که آسان نیست.

چشم خود را روی کاغذ خود نگه دارید

در کلاس ابتدایی، یادم می‌آید که معلمم یک تکلیف را پاس می‌کرد و به هر دانش‌آموز می‌گفت: «به کاغذ خودت نگاه کن».

شاید او به سادگی سعی می کرد به بچه های 8 ساله بیاموزد که تقلب نکنند، اما پنهان در این عبارت نیز پیام عمیق تری در مورد آنچه واقعاً مهم است وجود دارد. فرقی نمی کند که فرد کناری شما برای پاسخش چه می نویسد. این مسابقه شما برای دویدن است. این تکلیف شماست که باید کامل کنید. این پاسخ شما برای ایجاد است. اینکه مقاله شما چگونه با دیگران مقایسه می شود، موضوع مهمی نیست. نکته این است که کاغذ را با کار خود پر کنید.

همین را می توان در مورد کار امروز شما گفت. مهم نیست که روزهای خود را با چه کاری سپری می کنید، هر روز صبح از خواب بیدار می شوید و یک تکه کاغذ خالی برای کار دارید. شما می توانید نام خود را در بالا قرار دهید و آن را با کار خود پر کنید.

اگر آنچه بر روی کاغذ خود می نویسید انتظارات دیگران را برآورده نمی کند … نگرانی شما نیست. نحوه درک شخص دیگری از کاری که شما انجام می دهید نتیجه تجربیات خودش (که شما نمی توانید آنها را کنترل کنید)، سلایق و ترجیحات خودش (که نمی توانید آن ها را پیش بینی کنید) و انتظارات خودش (که شما تعیین نمی کنید) است. . اگر انتخاب های شما با انتظارات آنها مطابقت ندارد، این دغدغه آنهاست، نه شما.

دغدغه شما انجام کار است، نه قضاوت کردن آن. نگرانی شما این است که عاشق فرآیند شوید، نه درجه بندی نتیجه. به کاغذ خودت نگاه کن

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک + شش =