در سرتاسر دنیای تجارت، تیم‌های متوسط ​​و سپس تیم‌هایی با عملکرد بالا وجود دارند. تیم‌های با عملکرد بالا شگفت‌انگیز هستند. آنها به خوبی با هم کار می کنند، آنها بدون خطا کارآمد، هدفمند و بسیار موثر هستند. آنها رویای هر مدیر و هر مدیر اجرایی هستند و می توانند به کسب و کاری که برای آن کار می کنند سود بی حد و حصری ببرند.

برای هر کسی که در خارج به دنبال آن است، ممکن است این سوال باز باشد که چگونه این تیم ها تشکیل شده اند. آیا این افراد بسیار مؤثر اتفاقاً یکدیگر را پیدا می‌کنند و مانند تکه‌های پازل به هم می‌چسبند؟ آیا مدیریت آنها در یافتن این افراد خوش شانس نبود؟

پاسخ منفی است. این تیم ها ساخته شده اند و تصادفی نیستند. شما نیز می‌توانید یک تیم با عملکرد بالا در سازمان خود بسازید – فقط باید راه درست را طی کنید.

ما نکاتی را برای کمک به شما برای دستیابی به این هدف برای شرکت خود گردآوری کرده ایم.

1. افراد مناسب برای شغل را انتخاب کنید

در حالی که ممکن است از بیرون مانند یک ماشین روغن کاری شده به نظر برسد، حقیقت این است که تیم‌های با کارایی بالا از بخش‌های مختلف ساخته شده‌اند و آن قطعات افرادی با مهارت، دانش و تجربه هستند.

این تیم‌ها اغلب به نظر می‌رسند که در هر کاری که فکر می‌کنند متخصص هستند، اما واقعیت این است که آن‌ها فقط روی چیزهایی تمرکز می‌کنند که در آن مهارت دارند. آنها را در مقابل یک کار خارج از چرخ خانه خود قرار دهید و آنها درست مانند هر تیم دیگری خواهند بود، هرچند شاید با تجربه کمی بیشتر در کار کردن با چالش ها و تکیه بر یکدیگر.

افراد مناسب برای تیم باید ویژگی های خاصی را به اشتراک بگذارند.

  • آنها باید مجموعه مهارت های مناسبی را برای انجام وظایفی که قرار است انجام دهند، داشته باشند.
  • آنها باید ذهنیت مناسبی برای حل مشکلات و رویارویی با چالش ها به صورت گروهی داشته باشند.
  • آنها باید تمایل داشته باشند که به عنوان بخشی از یک تیم یا گروه بزرگتر به جای یک سوپراستار کار کنند.
  • آنها باید برای تغییر آماده باشند زیرا فشارهای یک چالش یا یک تیم آنها را هدایت می کند.

یافتن افراد مناسب می تواند یک کار شگفت آور چالش برانگیز باشد، به همین دلیل است که تیم های کمی واقعاً به وضعیت با عملکرد بالا دست می یابند. فرآیند استخدام شما باید دقیق باشد، ارزیابی‌های شما باید تصویر دقیقی از مهارت‌ها – چه سخت و چه نرم – به دست آورد و مدیریت شما باید به دقت تشخیص دهد که یک کارمند در مواجهه با چه چالش‌هایی خوب است.

پیدا کردن سخت‌ترین آنها ذهنیت رشد است. برخی از افراد وقتی با چالشی مواجه می شوند، سعی می کنند آن را دور بزنند، آن را نادیده بگیرند یا به سادگی آن را نادیده بگیرند. دیگران آن را مانعی برای غلبه بر آن می دانند، چالشی که می تواند منجر به رشد شخصی و حرفه ای شود. همانطور که کارول دوک، استاد روانشناسی در استنفورد، می گوید :

این طرز فکر رشد مبتنی بر این باور است که ویژگی های اساسی شما چیزهایی هستند که می توانید با تلاش خود پرورش دهید. آیا افراد با این طرز فکر معتقدند که هر کسی می تواند هر چیزی باشد، هر کسی با انگیزه یا تحصیلات مناسب می تواند انیشتین یا بتهوون شود؟ نه، اما آنها معتقدند که پتانسیل واقعی یک فرد ناشناخته (و غیرقابل شناخت) است. که نمی توان پیش بینی کرد که با سال ها اشتیاق، تلاش و آموزش چه چیزی می توان به دست آورد.»

2. تیم اندازه مناسب را برای کار انتخاب کنید

اگر تا به حال فیلم Ocean’s Eleven (یا هر یک از ژانر مشابه فیلم دزدی) را دیده باشید، می دانید که یک تیم بسیار موثر اعضایی دارد که در یک هدف کلی متحد هستند اما اهداف و نقش های مشخصی در آن گروه دارند. یک تیم با عملکرد بالا در کسب و کار به همین روش عمل می کند. هر فردی مجموعه‌ای از مهارت‌ها و تجربیات منحصربه‌فرد دارد و دیدگاه‌های متفاوت، نظرات و ایده‌های متفاوتی را برای مشکلاتی که با آن روبرو می‌شود به ارمغان می‌آورد.

یک تیم باید اندازه مناسبی داشته باشد تا خوب کار کند. از قضا، یازده عنوان، عدد خوبی برای یک تیم با عملکرد بالا نیست. طبق مطالعات McKinsey ، یک تیم برای اثربخشی باید در محدوده مناسب باشد.

کمترین تعداد برای موثر ساختن یک تیم تقریباً شش نفر است. وجود کمتر از شش نفر در یک تیم، فضای کمی برای تنوع تجربیات، مهارت ها و نظرات باقی می گذارد. پویایی یک تیم در تعداد کمتر از شش منجر به بازی‌های قدرت و ایده‌های یکپارچه می‌شود که ممکن است فاقد تدبیر باشد و دیدگاه‌های منحصربه‌فردی که باعث می‌شود یک تیم واقعاً عملکرد بالایی داشته باشد.

حد بالایی، همانطور که معلوم است، حدود ده نفر است. این به تیم شما تنوع ایده‌ها و مهارت‌ها را می‌دهد که به آن‌ها اجازه می‌دهد تا همه پایه‌ها را پوشش دهند و در عین حال به همه اجازه می‌دهد احساس کنند شنیده می‌شوند و از مهارت‌های منحصربه‌فرد خود استفاده کنند.

یک تیم بزرگتر از 10 نفر با اعضای تیمی که از شکاف‌ها می‌لغزند و نمی‌توانند وزن خود را بکشند، تیم را پایین می‌کشند یا آن‌ها را در جهت اشتباه سوگیری می‌کنند، با مشکلاتی مواجه می‌شوند. تیم های بزرگ نیز چابکی کمتری دارند. برنامه ریزی جلسات آنها دشوارتر می شود، فضای بیشتری برای شکست وجود دارد، و بحث در مورد رویکردها و ایده های مختلف می تواند از کنترل خارج شود.

البته این اعداد متفاوت است. کاترین کلاین از دانشگاه وارتون ادعا می کند که اندازه تیم ایده آل بین 3-5 نفر است در حالی که گزارش فوربس طیف وسیعی از پاسخ ها را نشان می دهد .

حقیقت این است که اندازه تیم به شدت به وظیفه ای که باید انجام شود بستگی دارد. هر چه کار بزرگتر، مهمتر یا پیچیده تر باشد، تیم بزرگتری که باید برای مدیریت آن به کار گرفته شود، بیشتر می شود.

3. به تیم یک رهبر بدهید

رهبری برای یک تیم حیاتی است، اما ممکن است لزوماً از درون تیم نباشد. دادن یک نفر به تیم برای گزارش دادن، که مأموریت کلی آنها را هدایت کند و آنها را در جهت درست راهنمایی کند، بسیار مهم است. این به هر یک از اعضای تیم اجازه می دهد تا به طور مستقل کار کنند و در عین حال برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش کنند.

هر یک از اعضای تیم باید تصویر کامل را ببیند. کار کورکورانه برای رسیدن به یک هدف بدون دانستن اینکه سایر اعضای تیم کجا کار می کنند، منجر به ناکارآمدی و همپوشانی می شود. این یکی از معدود مزایای جلسات منظم تیمی است – به تیم شما این احساس را می دهد که چه چیزی مهم است و هدف بزرگتر است. همچنین مهم است که تیم فاقد پویایی قدرت برای داشتن یک رهبر مرکزی برای انجام همه تصمیمات باشد. یک شورا یا ترتیبات دموکراتیک مؤثرتر است.

برای نقل قول از nTask :

“هدف مشترک باید واضح، سازمان محور و به اندازه کافی به اعضای تیم منتقل شود.”

4. به تیم خود اهداف هوشمندانه بدهید

ایجاد یک تیم و گفتن به آنها “کسب و کار من را بهبود ببخشید” هیچ کاری انجام نمی دهد. هر یک از اعضای تیم ممکن است ایده های منحصر به فردی در مورد اینکه یک بهبود ممکن است چگونه باشد، چگونه آن را به انجام رساند و چه اقداماتی باید در چه بازه زمانی برداشته شود، داشته باشد. بدتر از آن، برخی از این ایده ها ممکن است با یکدیگر تضاد داشته باشند. راه حل این امر اهداف SMART است.

همانطور که ممکن است بدانید اهداف SMART اهداف ملموسی هستند که با پنج ویژگی مطابقت دارند.

  • اهداف SMART دقیق و مشخص هستند. هیچ توصیه ای برای “رشد کسب و کار” وجود ندارد. سعی کنید “ما در این سه ماهه نرخ تبدیل را 5.3٪ افزایش خواهیم داد.”
  • یک هدف SMART باید به نوعی قابل اندازه گیری باشد. به هر حال، بدون معیارهای موجود، چگونه می توانید تشخیص دهید که آیا اقدامات تیم شما موفقیت آمیز بوده است یا خیر؟
  • تعیین اهداف واقع بینانه بسیار مهم است. ممکن است «سود امسال ما دو برابر شود» برای برخی استارت‌آپ‌ها با بودجه بالا امکان‌پذیر باشد، اما اکثریت قریب به اتفاق شرکت‌ها به اهداف معقول‌تری نیاز دارند.
  • یک هدف باید با هدف کلی کسب و کار و هدف خاص تیم مرتبط باشد. تنظیم یک تیم فروش با عملکرد بالا برای توسعه یک محصول جدید، از تخصص آنها استفاده نمی کند.
  • برای رسیدن به هدف به تیم ضرب الاجل بدهید، اما مطمئن شوید که این جدول زمانی معقول است. اجازه ندهید زیاد طول بکشند و وقت خود را تلف کنند، اما مطمئن شوید که برای دستیابی به غیرممکن ها در عرض چند هفته تحت فشار قرار نگیرند.

روش SMART به مرور زمان مورد احترام و اثبات شده است.

ممکن است ارزش آن را داشته باشد که برای هر جنبه ای از کسب و کار شما درونی شود .

5. به هر یک از اعضای تیم یک نقش مناسب اختصاص دهید

بخشی از تشکیل یک تیم قدرتمند این است که اطمینان حاصل شود که هر یک از اعضای تیم نقش مشخصی دارند. این نقش باید متناسب با مهارت ها، تجربیات و انگیزه های آنها باشد. نقش‌ها باید با منطق و منطق پشت سرشان تخصیص داده شوند، نه با شهود یا کشیدن نی.

نقش های تعیین شده برای ایجاد یک جریان روان کار در جهت دستیابی به یک هدف مهم هستند. این کمک می کند تا هدف فردی را ساده کنید، مهارت های فردی را تقویت کنید، و به طور کلی ایجاد هم افزایی کنید.

برای یک مثال تجاری کلی که تقریباً برای هر کسب و کاری قابل استفاده است، وبلاگ نویسی را در نظر بگیرید.

یک تیم وبلاگ نویسی با عملکرد بالا ممکن است:

  • یک استراتژیست محتوا این شخص تحقیقات موضوعی، تحقیق کلمات کلیدی و استراتژی کلی را برای محتوای ایجاد شده برای وبلاگ انجام می دهد.
  • یک تولید کننده محتوا این شخص مطالب وبلاگ را می نویسد.
  • یک ویرایشگر. ویرایشگر اطمینان می دهد که محتوای ایجاد شده در هدف، بدون خطا و به خوبی ترکیب شده است.
  • یک طراح گرافیک این شخص تصاویری را ایجاد می کند که برای هر پست وبلاگ خوب لازم است.
  • یک ناشر این شخص در مدیریت CMS تخصص دارد و وظیفه انتشار جزئیات گرا را انجام می دهد.
  • یک بازاریاب این شخص مسئول تبلیغ محتوا از طریق ارتباط، رسانه های اجتماعی و تبلیغات در صورت لزوم است.

تیم های مختلف ممکن است توزیع های متفاوت و تکالیف متفاوتی داشته باشند. برخی ممکن است نویسنده و ویراستار را ترکیب کنند. برخی ممکن است استراتژیست و ناشر را ترکیب کنند. برخی ممکن است کار را بیشتر تقسیم کنند. بسیاری از آن زمینه ای است. بخش مهم این است که هر فردی که در این فرآیند دخیل است نقش مشخصی دارد، می‌داند نقشش چیست، مهارت‌هایی را دارد که به بهترین نحو با این نقش سازگاری دارد، و می‌داند که وقتی جنبه‌ای خارج از چرخ‌خانه‌اش نیاز به انجام دادن دارد، به چه کسی در تیم خود مراجعه کند.

6. ارتباط و همکاری را تشویق کنید

ارتباط از طریق هر بخش از هر فرآیند برای موفقیت هر تیم با عملکرد بالا بسیار مهم است. بدون آن، همکاری غیرممکن است.

این شامل:

  • ارتباط رهبر با تیم برای هدایت تیم و دادن بازخورد و به روز رسانی در صورت لزوم.
  • ارتباط تیم با رهبر برای به روز رسانی آنها در مورد فرآیند، عملکرد و ایده های تیم.
  • ارتباط درون تیم برای بحث درباره ایده ها، همکاری و اجرای راه حل ها.
  • ارتباط بین تیم و گروه های خارجی، برای ارتباط با دیگران در صورت لزوم برای رسیدن به اهدافشان.

به نقل از آگی مارکس از Thematic :

مشخص نبودن در مورد آنچه باید انجام شود یا چه زمانی، یا تغییر پست های هدف بدون مستندسازی و به اشتراک گذاری واضح این موارد به این معنی است که کارمندان وظایف مهم را از دست می دهند و به طور فزاینده ای ناامید می شوند. یک جریان واضح ارتباط به نفع همه است.»

7. ایده ها را سرکوب نکنید

قوی ترین بخش یک تیم با عملکرد بالا، و عنصری که اکثر تیم های دیگر فاقد آن هستند، تشویق به صحبت و ایده های آزاد است. وقتی یکی از اعضای تیم ایده ای دارد، باید تشویق شود که آن ایده را برای بحث ارائه کند. هیچ ایده ای احمقانه نیست حتی اگر ایده ای کار نمی کند، باید آن را معتبر تلقی کرد و توضیح داد که چرا کار نمی کند، نه اینکه از دست رد شود.

این به دو دلیل حیاتی است. اول، به آموزش همه در مورد دامنه کامل یک مشکل کمک می کند. اگر یک نفر ایده ای دارد و کار نمی کند، باید به او آموزش داده شود که چرا کار نمی کند، تا بتواند از آن اطلاعات برای تدوین بیشتر ایده های آینده استفاده کند. دوم، در را به روی تفکر جانبی و ایده های بدیع باز می کند. ممکن است کسی ایده عالی داشته باشد، که برای آنها بدیهی به نظر می رسد، اما هرگز آن را به زبان نمی آورند، زیرا اگر آنقدر واضح است، باید دلیلی وجود داشته باشد که هیچ کس دیگری آن را ارائه نکرده است، بنابراین نباید معتبر باشد. درست؟

حقیقت این است که بسیاری از اوقات این ایده‌ها بهترین راه‌حل برای یک مشکل هستند و هیچ کس دیگری دیدگاه منحصربه‌فردی لازم برای ارائه آن‌ها یا بدیهی دیدن آنها را ندارد. چیزی که ممکن است برای یک عضو تیم بدیهی به نظر برسد برای دیگری درخشان است. شما هرگز بدون تشویق به ارائه رایگان و بحث درباره ایده ها متوجه نخواهید شد.

8. در اسرع وقت به تضادها رسیدگی کنید

هر زمان که دو یا چند نفر روی یک مشکل کار می کنند، درگیری ایجاد می شود. بخشی از انتخاب افراد برای عضویت در تیم شما، انتخاب افرادی است که به تعارض به عنوان بخشی سالم از کار بر روی یک مشکل رسیدگی می کنند. افرادی که داغ می شوند، حالت تدافعی می گیرند، بیش از حد به ایده های خود وابسته می شوند. این افراد می توانند بازیکنان تیم ارزشمندی باشند، اما درگیری باید به درستی مورد توجه قرار گیرد تا از احساسات سخت، قطع ارتباط و حتی خرابکاری در یک تیم جلوگیری شود.

رسیدگی به تعارضات

هنگامی که شما (به عنوان رهبر تیم) متوجه درگیری شدید، زمانی را برای رسیدگی به آن و پاک کردن هوا اختصاص دهید. مطمئن شوید که بازخورد را در نظر می گیرید. اگر تیمی می جنگد زیرا فشار زمانی آنها بسیار زیاد است و اهداف آنها دست نیافتنی به نظر می رسد، این تقصیر تیم نیست. وقتی می گویند هدفی را نمی توان انجام داد به آنها گوش دهید و با اهداف واقعی تر برگردید.

گاهی اوقات، ممکن است لازم باشد عناصر تفرقه افکن را از یک تیم حذف کرده و آنها را جایگزین کنید. از ایجاد تغییرات در یک تیم برای حفظ عملکرد روان آن تیم نترسید.

بسته بندی

ایجاد یک تیم با کارایی بالا بسیار به تصمیم گیری آگاهانه، ایجاد تیمی متشکل از افراد مناسب، آموزش صحیح آنها و تشویق ارتباط است. تیم های با عملکرد بالا تصادفی نیستند. آنها به دقت مهندسی شده، تکرار می شوند، و به طور مداوم در حال رشد هستند. شما نیز می توانید چنین تیمی را ایجاد کنید.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − 13 =