برنامه پیشرفت 365 روز سال

دکتر سعید جوی زاده 

مرحله یک

در سال ۲۰۰۶ من با فرد 19ساله ای به نام رایان هالیدی ملاقات کردم. تا قبل از او من از نظر استخدام محققان و دستیار محقق، چندان خوش شانس نبودن زیرا آنها نمی‌توانستند طرز تفکر مرا درک کنند. یکی از اولین چیزهایی که در مورد رایان متوجه شدم این بود که او طرز تفکر  مرا به خوبی درک می کرد رایان به خوبی تشخیص می‌داد که من به چه کتاب هایی علاقه دارم و به دنبال چه داستانها و روایاتی هستم. او مدتها قبل از اینکه مرا ملاقات کند وقت گذاشته بود و برای این که درک بهتری از من داشته باشد تمام کتابهایی که در قسمت رفرنس و منابع ذکر کرده بودم را جستجو کرده بود. او در واقع با انجام یک مهندسی معکوس به این واقعیت پی برده بود. او دقیقا نمی دانست که من به دنبال چه چیزی هستم. رایان تلاش کرده بود که بفهمد او چگونه می تواند به من کمک کند. همکاری با رایان باعث صرفه جویی زیادی در وقت من شد. من در زمینه کار کردن با اینترنت مشکل داشتم. رایان به من گفت که او می‌تواند کمک کند و با کمک او من یک وب سایت ایجاد کردم. رایان دارای مهارت های اینترنتی عالی بود. برای من که در آن زمان در دهه چهارم زندگی خودم بودم چیز زیادی درمورد اینترنت نمی‌دانستم و این رایان بود که این مشکلم را حل کرد چرا که او قصد داشت یک نویسنده شود من نیز به او کمک کردم تا مهارت‌های تحقیق و نوشتن مقاله خود را تقویت کند. من اصول نوشتن کتاب را از اول تا آخر به او یاد دادم و در آخر او به یک نویسنده بسیار موفق و موثر تبدیل شد.

رابطه مربی -کاراموز رابطه ای با نفع متقابل است. زمانی که شما در یک سطح پایین تر هستید و از کسی که در سطح بالاتری قرار دارد می‌خواهید به شما لطف کند باید از خود خارج شده و به نیازهای آنها فکر کنید. کاملا واضح است که مربیان می‌توانند چیزهای زیادی به شما بدهند اما مهمتر اینکه شما باید چیزی برای دادن به آنها در اختیار داشته باشید.

قانون روزانه: برای دروه کار‌آموزی به دنبال یک استاد خوب باش. اما بیشتر به جای اینکه فکر کنید آنها چه چیزهایی به شما آموزش میدهند بیشتر به این فکر کنید که شما چگونه می‌توانید آنها را در کارشان کمک کنید.

بدون نظر

پاسخ دهید