اگرچه پذیرفته شده است که مدیریت علمی مدیریت را قادر می سازد تا از منابع به بهترین شکل ممکن استفاده کند، اما از انتقاد شدید در امان نمانده است.
دیدگاه کارگران
- بیکاری – کارگران احساس میکنند که مدیریت فرصتهای شغلی را از طریق جایگزینی مردان با ماشینها کاهش میدهد و با افزایش بهرهوری انسانی، کارگران کمتری برای انجام کار مورد نیاز هستند که منجر به اخراج از شغلشان میشود.
- استثمار – کارگران احساس می کنند که مورد استثمار قرار می گیرند زیرا سهم مناسبی در افزایش سود به آنها داده نمی شود که به دلیل افزایش بهره وری آنها است. دستمزدها به نسبت افزایش تولید افزایش نمی یابد. پرداخت دستمزد باعث ایجاد عدم اطمینان و ناامنی می شود (فرای یک خروجی استاندارد، افزایشی در نرخ دستمزد وجود ندارد).
- یکنواختی – به دلیل تخصص بیش از حد کارگران قادر به انجام ابتکار عمل به تنهایی نیستند. وضعیت آنها به چرخ دنده های صرف کاهش می یابد. مشاغل کسل کننده می شوند. کارگران علاقه خود را به شغل از دست می دهند و لذت کمی از کار می برند.
- تضعیف اتحادیه کارگری – همه چیز توسط مدیریت ثابت و از پیش تعیین شده است. بنابراین جایی برای چانهزنی اتحادیههای کارگری باقی نمیگذارد، زیرا همه چیز استاندارد است، تولید استاندارد، شرایط کار استاندارد، زمان استاندارد و غیره.
- بیش از حد سرعت – مدیریت علمی خروجی استاندارد، زمان را تعیین می کند، بنابراین آنها باید عجله کنند و کار را به موقع تمام کنند. این موارد بر سلامت کارگران تأثیر منفی دارد. کارگران به آن خروجی استاندارد سرعت میدهند، بنابراین مدیریت علمی کارگران را به سمت خروجی عجله میکند و کار را در زمان استاندارد به پایان میرساند.
دیدگاه کارفرما
- گرانی – مدیریت علمی یک سیستم پرهزینه است و سرمایه گذاری هنگفتی در راه اندازی واحد برنامه ریزی، استانداردسازی، مطالعه کار، آموزش کارگران مورد نیاز است. ممکن است فراتر از دسترس شرکت های کوچک باشد. سرمایه گذاری سنگین مواد غذایی منجر به افزایش هزینه های سربار می شود.
- زمان بر – مدیریت علمی نیازمند بازنگری ذهنی و سازماندهی مجدد کامل سازمان است. زمان زیادی برای کار، تحصیل، استانداردسازی و تخصص لازم است. در طول این بازنگری سازمان، کار آسیب می بیند.
- افت کیفیت
بدون نظر