الف) عوارض روانی بیماری
در این فصل در سه بخش به بررسی عوارض روانی شیوع بیماری کرونا، شیوع اختلالات خلقی و اضطرابی، پیامدهای روانی لزوم قرنطینگی و ماندن در خانه و نقش شایعات، رسانههای خبری و وب سایتهای اجتماعی در افزایش آثار منفی بیماری در جامعه پرداخته میشود.
کرونا ویروس (کووید 19) خانواده بزرگ از ویروسها هستند که ممکن است باعث عفونتهای تنفسی از سرماخوردگی گرفته تا بیماریهای شدیدتر مانند مرس و سارس شوند. اخیرا این ویروس به نام COVID-19 نام گذاری شده است که شیوع ویروس جدید از دسامبر 9201 در یوهان چین آغاز شد (سازمان بهداشت جهانی، 2020). سندرم تنفسی خاورمیانه یا مرس نیز یک بیماری تنفسی ویروسی است که اولین بار در سال 2012 در عربستان سعودی گزارش شد و از آن زمان تا کنون در چندین کشور دیگر شیوع یافته است. سندرم شدید تنفسی حاد به نام سارس یک بیماری تنفسی ویروسی است که توسط یک کرونا ویروس به نام کرونا ویروس مرتبط با SARS (SARS-COV) ایجاد میشود. سارس برای اولین بار در فوریه 2003 در آسیا گزارش شد. سارس در سال 2003 در بیش از دوازده کشور در آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، اروپا و آسیا گسترش یافت (تانگ و همکاران، 2020).
ویروس ناشی از COVID-19 در برخی مناطق جغرافیایی مبتلا به راحتی در جامعه گسترش مییابد. این گسترش محلی به این معنی است که افراد در یک منطقه به ویروس آلوده شده اند، از جمله برخی افراد مطمئن نیستند که چگونه یا کجا آلوده شدهاند (جرنیگان، لو و هلفاند، 2020). مناطق با موارد COVID-19 تایید شده، توسط سازمان بهداشت جهانی شامل آفریقا، قاره آمریکا، مدیترانه شرقی، اروپا، آسیای جنوب شرقی و اقیانوس آرام غربی است (سا، 2020). علائم بیماری این ویروس از خفیف تا شدید متغیر است. علایم و نشانههای عفونت شامل تب، سرفه و مشکل در تنفس است (وو و مک کوگان، 2020). کرونا ویروس در ایران نیز شیوع پیدا کرد و به سرعت سلامت روان و جسمی را به خطر انداخت.
سازمان بهداشت جهانی در 4 فوریه، وضعیت اضطراری اعلام و توصیه نمود تا کشورها انتقال فرد به فرد این بیماری را از طریق کاهش تماس افراد بخصوص افراد مبتلا و کارکنان بخشهای مراقبتی و درمانی کاهش داده و گسترش جهانی آن را کنترل نمایند (بیانیه سازمان بهداشت جهانی، ژانویه 2020). متاسفانه این روش به تنهایی کارساز نبود و تعداد فزاینده مبتلایان نشان داد که علاوه بر بیماران، تعداد زیادی از ناقلان بدون علامت نیز در جامعه حضور دارند. این امر موجب شد تا برخی مناطق مجبور به انجام قرنطینه کامل(مانند چین و ایتالیا) و یا اجرای مراقبتهای پیشگیری در سطح کلان و ملی (مانند ایران، امارات، کره جنوبی) در شهر، استان یا حتی کل کشور شدند.
اجرای این سیاستهای بهداشتی علیرغم پیامدهای مثبت، موجب بروز اثرات منفی روان شناختی در سطح جامعه شده است. ترس از بیماری، ترس از مرگ، انتشار اخبار غلط و شایعات، تداخل در فعالیتهای روزمره، مقررات منع یا محدودیت سفر و عبور و مرور، کاهش روابط اجتماعی (همکاران، دوستان، خانواده)، بروز مشکلات شغلی و مالی و دهها پیامد دیگر این شرایط، سلامت روان افراد جامعه را تهدید مینماید.
بی شک یکی از مهمترین این عوامل، اضطراب مربوط به بیماری کرونا است. پژوهشها نشان میدهند که بروز بیماری هایی مانند بیماریهای تنفسی به علت مشکلات جدی جسمانی و کاهش کیفیت زندگی بیماران باعث بروز اضطراب ناشی از بیماری خواهند شد (وو و مک کوگان، 2020). بیشتر تحقیقات بر اضطراب بیماران تمرکز دارند، اما واقعیت آن است که در زمان همه گیری یک بیماری مانند کرونا، ترس از بیماری و ترس از مرگ، در کنار آشفتگیهای فعالیتهای روزمره، موجب میشود تا افراد سالم نیز با اضطراب بیماری درگیر شوند (فیشهوف، 2020).
این عوامل میتوانند مجموعه ای از نشانهها تا اختلالات بالینی جدی را به وجود آورند. افزایش احساس تنهایی، کاهش حمایت اجتماعی، کاهش امید به زندگی (شیگمورا، اورسانو، مورگانستین، 2020) و از احساس ترس و نگرانی تا استرس و اضطراب بالینی، وسواس فکری و عملی مرتبط با بیماری (رابین و ویسلی، 2020) و حتی نشانه هایی از استرس پس از سانحه در شرایط مشابه دیده شده است (شولتز، بینگانا، نریا، 2014).
پیامدهای روانی شیوع ویروس کرونا:
بسیاری از مردم نسبت به استرس انعطاف پذیر هستند و تعدادی بعد از رویدادهای استرس زا دچار آسیب روانی خواهند شد (شولتز و همکاران، 2008). با این حال در طول بیماری همه گیری چون کرونا، بسیاری از مردم به شدت وحشت خواهند کرد و اثرات مخرب روانی به احتمال زیاد بیشتر و بزرگ تر از اثرات مخرب پزشکی خواهد بود (همان منبع).
افراد در نحوه واکنش آنها به عوامل تنش زای روانی اجتماعی مانند تهدید یا وقوع واقعی بیماری، تفاوت دارند. واکنشها میتوانند متفاوت باشند از ترس تا بی تفاوتی گرفته تا افسردگی و اضطراب. در یک طرف طیف، برخی افراد صراحتا ریسک را نادیده میگیرند یا رد میکنند و نمیتوانند رفتارهای بهداشتی توصیه شده مانند اقدامات بهداشتی و فاصله اجتماعی را در نظر بگیرند. در طیفی دیگر بسیار از افراد با اضطراب یا ترس شدید واکنش نشان میدهند. البته باید توجه داشت که سطح متوسط ترس یا اضطراب میتواند به مردم انگیزه دهد. از عوارض عمده روانی ناشی از همه گیری بیماری کرونا میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
وحشت کرونا
یکی از عوارض روانی عمده شیوع بیماری کرونا، ترس و وحشت زدگی افراد و به خصوص افرادی با اختلال وحشت زدگی میباشد. ورود ناگهانی و غیرمترقبه بیماری ، شیوع گسترده آن، افزایش آمار مبتلایان به بیماری، ترس از ابتلا به بیماری، خالی شدن سریع فروشگاهها از مواد بهداشتی و فقدان ماسک و لوازم ایمنی، ارائه اخبار متعدد، ضد و نقیض و فاجعه آمیز پندارانه در رسانهها همگی در ایجاد ترس و وحشتی همگانی در افراد تاثیرگذار میباشند. در بیماران با اختلا وحشت زدگی، ترس از ابتلا به ویروس کرونا که در حال حاضر ویروسی ناشناخته است، نگرانی از وقوع حملههای دیگر و ترس از عواقب بیماری، باعث اضطراب انتظار و پیدایش علایم رفتار اجتنابی و اختلال عملکرد در زندگی فرد میشود.
وحشت زدگی یا حمله هراس نوعی بیماری روانی از گروه اختلالات اضطرابی است که با هجوم ناگهانی وحشت به بیمار و ترس شخص از وقوع مجدد آنها مشخص میشود. این حملات که معمولا بیش از چند دقیقه طول نمیکشد، با علامی چون تپش قلب، عرق کردن، احساس تنگی و فشردگی در قفسه سینه، لرزش، احساس از دست دادن تعادل یا گیجی همراه است. این علائم آنقدر گستردههستند که افراد فکر میکنند دچار سکته قلبی شدهاند و میترسند که بمیرند (روزنهان و سلیگمن، 1394).
مشخصه اختلال وحشت زدگی وقوع خود به خود و غیرمنتظره حملات وحشتزدگی است که شامل حملات و دورههای مجزای ترس است و فراوانی بروز آنها از چند حمله در یک روز تا صرفا تعداد انگشت شماری حمله در یک سال فرق میکند. علائم روانی عمده وحشت زدگی عبارت است از: ترس مفرط و احساس قریب الوقوع بودن مرگ و نابودی. بیمار اغلب نمیتواند علت ترس خود را بیان کند، ممکن است دچار اغتشاش شعور شود و در تمرکز اشکال پیدا کند. نشانههای جسمی حمله وحشت زدگی اغلب عبارت است از : افزایش ضربان قلب، تنگی نفس و تعریق. بیمار اغلب میکوشد در هر جایی که هست آنجا را ترک کند تا از کسی کمک بگیرد (سیدمحمدی، 1394).
مبتلایان به اختلال پانیک احتمال دارد حتی در مواجهه با تبعات کرونا، ضمن تشدید اضطراب و استرس، تپش قلب، تنگی نفس و احساس خفگی، عرق کردن، تهوع، سرگیجه، ضعف بدن، احساس یخ زدگی یا داغی بدن، احساسات غیرواقعی و یا احساس جدا بودن از محیط، ترس از دست دادن کنترل و مرگ و یکسری حملات غیرمنتظره و عود کننده را تجربه کنند.
استرس
از دیگر واکنشهای روانی منفی و البته طبیعی افراد به شیوع بیماری کرونا استرس میباشد. میزانی از استرس در زندگی نه تنها بد نیست، بلکه میتواند کمککننده باشد و فرد را برای مقابله با تهدیدات پیشرو در زندگی آماده کند و برای آن برنامه داشته باشد. ولی وقتی این استرس، نگرانی و ترس تشدید میشود و تداوم مییابد، از حالت طبیعی خارج شده و بیمارگونه میشود و واکنشهای متعددی از جمله واکنشهای جسمانی، شناختی، عاطفی و رفتاری را به راه میاندازد. استرس را میتوان واکنشهای روانی، جسمانی، هیجانی و رفتاری انسان به هر تهدید یا فشار ادارک شده درونی یا محیطی دانست. استرسهای درازمدت و یا زیاد بر ابعاد مختلف زندگی ما اثر میگذارند (برومند، 1382). همه افرادی که استرس منفی را تجربه میکنند، ترکیبی از این 4 مولفه زیر را گزارش میکنند:
– واکنشهای جسمانی شامل افزایش ضربان قلب، عرقکردن، خشکی دهان، لرزش، سرگیجه، تند و کوتاه شدن تنفس، سر درد و درد عضلانی، تحریکپذیری، خستگی، ناراحتی معده- روده (سوء هاضمه، تهوع، یبوست، اسهال)، تکرر ادرار، کاهش انرژی، احساس خستگی، مشکلا ت خواب، تغییر اشتها است.
– واکنشهای شناختی شامل افکار و باورهایی در این مورد که فرد آسیب دیده و یا کنترل خود بر موقعیت را از دست میدهد. لذا استرس منجر به کاهش توانایی تفکر، کاهش توانایی توجه و تمرکز، مشکلات مربوط به حافظه و به یادآوردن مطالب، بزرگنمایی و فاجعه سازی مشکلات میشود.
– واکنشهای عاطفی شامل ترس، نگرانی، غم، از بین رفتن علاقه به فعالیتهای لذتبخش معمول، احساس سرخوردگی، تحریکپذیری، عصبانیت و احساس ناتوانی میشود.
– واکنشهای رفتاری شامل اجتناب از موقعیتهای خاص، پرسشهای مکرر در مورد رو به راه بودن اوضاع، دائم به دنبال خاطرجمع بودن، سرزنش دیگران، گسترش شایعات و وابستگی به الکل و مواد میشود.
دکتر هانس سلیه سندرم سازگاری عمومی را مطرح ساخت. طبق این نظریه هر یک از انسانها در سطحی معمولی در برابر حوادثی که فشار عصبی همراه دارند از خود مقاومت نشان میدهند. بعضی از اشخاص میتوانند تا حد زیادی در برابر فشار عصبی بردبار باشند. حال آنکه گروه دیگر فاقد این تحمل و بردباری میباشند (الوانی و معمارزاده، 1383).
سندرم سازگار عمومی زمانی آغاز میشود که فرد با یک عامل ایجاد فشار عصبی روبرو شده باشد. اولین مرحله سندرم را اعلام خطر مینامند. در این مرحله ممکن است فرد بی جهت احساس هراس کرده و ممکن است در مورد چگونگی مقابله با آن احساس سرگردانی کند. برای مثال با ابتلای اولین افراد به کرونا، ترس عمومی در افراد ایجاد میگردد و به دلیل نداشتن اطلاعات درباره بیماری درگیر احساسات بهم و نهایتا استرس میگردند. اگر عامل فشار قوی باشد، ممکن است فرد در ابتدا قادر به مقابله با آن نباشد در هر صورت در اکثر وارد تمام توانائیهای (فیزیکی و عاطفی) خود را به کار گیرد تا در برابر اثرا منفی عامل ایجاد فشار عصبی مقاومت کند. ممکن است در بسیاری از موارد مرحله مقاومت، به سندرم خاتمه دهد و از طرفی دیگر ممکن است وجود دائمی عامل ایجاد فشار عصبی و فقدان راه حل برای آن، باعث ورود فرد به مرحله سوم یعنی واماندگی شود. در این مرحله فرد حقیقتا تسلیم میشود و بیش از آن قادر به جنگیدن با عوامل ایجاد فشار عصبی نخواهد بود. برای مثال ادامه دار بودن شیوع بیماری و نیافتن راه حل درمان قطعی فرد را از مرحله مقاومت به مرحله فرسودگی میکشاند (برومند، 1382).
ترس
طبق اعلام مرکز ایمن سازی و بیماریهای تنفسی، کویید 19 میتواند منجر به ایجاد ترس افراد در مورد مبتلا شدن به این بیماری شود. طبق برخی از مطالعات، در این شرایط ممکن است اختلالهای خواب و خوردن، مشکلات اضطرابی، افسردگی و سوء مصرف دارو و مواد ایجاد میشود و در نتیجه احتمالا منجر به بدتر شدن مشکلات مزمن سلامتی میشود (سازمان بهداشت جهانی، 2020). طبق مطالعات این محققان احساس ترس در مورد سلامتی خود و عزیزان یا ترس از خطر احتمالی برای سلامتی، بسیار طبیعی است. اما اگر این میزان ترس به اندازه ای شدت یابد که منجر به کاهش عملکرد فردی، اجتماعی، شغلی و .. شود نگران کننده بوده و نیاز به بررسی جدی دارد.
برخی از بیماران در این شرایط نکات قابل تاملی را مطرح کرده اند: مثلا یکی از بیماران اظهار میکرد”هر وقت تلویزیون را روشن میکنم، از آنچه میشنوم میترسم. تمامی اخبار درباره مرگ و میر ناشی از کرونا است. من هر روز احساسا میکنم به این بیماری مبتلا شده ام. به شدت میترسم و نگران خود و خانواده ام هستم. از مرگ میترسم و از اینکه خانواده ام مرا تنها بگذارند میترسم”. به نظر میرسد که این عدم تماس و ارتباط و این حس تنهایی منجر به ایجاد یا تشدید افکار خودآیند منفی و نشخوارهای ذهنی و همچنین تشدید علایم اضطرابی شده است.
سرایت عاطفی، از جمله گسترش ترس، یک ساختاری است که به مردم اجازه میدهد تا احساسات خود را با احساسات دیگران سهیم کرده و به اشتراک بگذارند (کارپنتر و راپسون، 2014). تحقیقات نشان میدهد که یادگیری مشاهده یی یک روش مهم است که در آن احساسات از جمله ترسها پخش میشوند (بندورا، 1986، السون و دبیک، 2017). یادگیری مشاهده یی عبارت است از کسب اطلاعات، مهارتها و یا رفتار با مشاهده عملکرد دیگران. ترس میتواند از طریق یادگیری مبتنی بر مشاهده، مانند دیدن و یا شنیدن نظرات مردم در برخی موارد از جمله یک بیماری همه گیری احتمالی، کسب شود. یادگیری مشاهده یی میتواند شامل دیدن چهرههای ترسناک و یا وضعیت بدنی و شنیدن صداهای وحشت زده باشد. مطالعات نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض خطر سیگنال دهی اجتماعی، مانند دید و یا صدای فرد وحشت زده، میتواند ترس از سرایت را در افراد ایجاد کند (السون، 2017). پژوهشها همچنین نشان میدهد که افراد میتوانند بوی ترس را حس کنند، یعنی مردم میتوانند نشانههای ترس از حس بویایی را تشخیص دهند که این نشانههای بویایی باعث ایجاد ترس در افراد دیگر میشوند (اسمیت، اسمین و گروت، 2014).
ادراک یک تهدید مشترک میتواند منجر به تقلید رفتاری از واکنشهای ترس و در نتیجه ترویج گسترش ترس شود (گامپ و کولیک، 1997). این منحصر به ترس نیست. تحقیقات نشان میدهد که انسانها که حیواناتی اجتماعی هستند، تمایل دارند بطور خودکار رفتار دیگران را تقلید کنند، از جمله حالات صورت، حرکات بدن و حالات صوتی، 2014). بازخورد منفی از چنین تقلید چهره یی میتواند به شکل تضعیف شده، احساسات متناظر را القا کند (بعنوان مثال رفتار کردن به یک روش وحشت زده میتواند موجب تحریک احساسات ترس در افراد شود) (کاسپیو، هاتیفیلد و همکاران، 2014).
اضطراب
اضطراب، نیز یک احساس منفی است که در پاسخ به خطر درک شده روی میدهد که این خطر میتواند از منبع خارجی یا داخلی بوده و واقعی یا خیالی باشد. اختلالات اضطرابی میتواند آسیب پذیری فرد را در جهت تشدید بیماری افزایش دهد و با افزایش علایم و کند کردن سیر بهبودی آثار نامطلوبی بر سیر درمان بگذارد که تداوم این روند منجر به افزایش مرگ و میر و کاهش کیفیت زندگی بیماران میشود. بنابراین اضطراب میتواند سیستم ایمنی بدن را تضعیف کرده و آنها را در برابر بیماریها از جمله کرونا آسیب پذیرتر کند (چانگ، لینگ و وین، 2020).
اضطراب بالینی تا دو سوم بیماران مزمن تنفسی را درگیر میکند و منجر به کاهش کیفیت زندگی و عملکرد جسمی میشود. اضطراب در مورد COVID-19 شایع است و به نظر میرسد بیشتر به دلیل ناشناخته بودن و ایجاد ابهام شناختی در افراد درباره این ویروس است (ویلگوس، یوهانیس، گلدبارت و فاتوی، 2012). ترس از ناشناختهها ادراک ایمنی را در انسان کاهش میدهد همواره برای بشر اضطراب زا بوده است. درباره COVID-19 همچنان اطلاعات کم علمی نیز این اضطراب را تشدید میکند. در این زمان، افراد به دنبال اطلاعات بیشتر برای رفع اضطراب خود هستند. اضطراب میتواند باعث شود افراد نتوانند اطلاعات درست و غلط را تشخیص دهند، بنابراین ممکن است آنها در معرض اخبار نادرست قرار بگیرند. استرس و اضطراب میتواند سیستم ایمنی بدن را تضعیف کرده و آنها را در برابر بیماریها از جمله کرونا آسیب پذیر کند.
وسواس
شیوع بیماریهای واگیردار در جامعه میتواند منجر به بروز اختلال وسواس فکری و عملی گردد که اثر سوء جدی بر زندگی افراد داشته باشد. پیگیری مداوم اخبار کرونا و شنیدن تعداد مبتلایان یا فوت شدهها باعث تشدید ترس، اضطراب و به دنبال آن وسواس فکری میشود. در چنین شرایطی افرادی که زمینه اختلال اضطرابی و وسواسی دارند، بیشتر در معرض خطر هستند.
اضطراب و استرس بیش از حد در بحث احتمال ابتلا به کرونا میتواند موجب تشدید رفتارهای وسواسی در افراد شود. اضطراب موجب میشود افراد مراقبت بیشتری در بحث پیشگیری از بیماری و رعایت مراقبتهای بهداشتی داشته باشند. زمانی که اضطراب از حد بگذرد، عمدتا افراد دچار وسواس فکری میشوند و مدام اشتغال ذهنی دارند و علائم بیماری را مدام در خود بررسی کرده و اخبار بیماری را پیوسته دنبال میکنند. به دنبال تشدید این افکار، وسواس عملی نیز در این افراد بروز پیدا میکند، به اینصورت که نکات بهداشتی را بیش از حد مجاز انجام میدهند، مثلا در بحث شست و شوی دست و ضدعفونی کردن وسایل ساعتها این کار را انجام داده و موجب از دست رفتن انرژی و خستگی خود میشوند.
وسواس در واقع، فکر یا تصویری است که علی رغم اراده انسان به هشیاری (ذهن) وی هجوم میآورد، سازمان روانی را تحت سیطره خود قرار میدهد و اضطراب گسترده ای را در فرد بر میانگیزد. اختلال وسواس فکری- عملی به وسیله افکار وسواسی و رفتارهای اجباری مشخص میشود. وسواسها افکار، تصاویر ذهنی و تکانههای ناخواسته و اضطراب برانگیز هستند که بدون میل و ارادهی بیمار رخ میدهند و به صورت ناسازگار و ناهمخوان با خود تجربه میشوند (کاپلان و سادوک، 2005). وسواسهای عملی در پاسخ به وسواسهای فکری با هدف کاهش پریشانی ایجاد میشوند؛ که شامل رفتارهای تکراری (مانند شستن یا بازبینی) یا اعمال ذهنی (مانند شمارش) است. این افکار، تکانهها یا تصاویر ذهنی به طور مکرر و مقاوم برای شخص اتفاق افتاده، ناراحتی و اضطراب بارزی را در او بر میانگیزند و او را وادار به انجام یک سلسله مراتب اعمال وسواسی میکند. ویژگی عمده این وسواسها و اجبارها (افکار و رفتارها) لذت بخش نبودن آنها برای فرد مبتلا هست ولی بیمار به نشخوار افکار و تکرار اعمال ادامه میدهد تا شاید از ناراحتی هایی که برای او به وجود میآید کاسته شود. در نتیجه، افراد برای مقابله با استرس و اضطراب ناشی از احتمال ابتلا به بیماری کرونا و وسواس ناشی از آن باید استراتژی هایی یاد بگیرند (همان منبع).
خشم و عصبانیت
از دیگر عوارض روانی کرونا، خشم و عصبانیت میباشد. همهی ما این روزها به دلیل شیوع ویروس کرونا و همزیستی بیشتر در خانه با اعضای خانواده گاهی دچار خشم میشویم. از طرفی استرس ناشی از بیماری خود به خود باعث عصبانیت و خشم ما میشود.
خشم نوعی از هیجان است که اغلب بر اثر واکنش شخص نسبت به رفتارهای نامناسب دیگران بروز میکند. خشم ممکن است ناشی از عوامل درونی مثل افکار و عقاید غیرمنطقی، توقعات نابجا و احساس ناکامی و یا عوامل بیرونی مثل خیانت در امانت، مورد بی اعتنایی قرار گرفتن، ملاحظه نکردن دیگران، مورد توهین و تجاوز واقع شدن باشد (کلینک کریس، 2005). زمانی که اعتماد به نفس و تمامیت فردی مورد تهاجم قرار میگیرد پاسخ طبیعی خشم اتفاق میافتد. این احساس عاطفی ناراحت ناراحت کننده از آزردگی خفیف تا خشم شدید در نوسان میباشد (توماس، 1998). خشم به صورت پرخاشگری فیزیکی و کلامی، خصومت، مخالفت، انتقاد، احساس رنجش، بارها دربارهی چیزی حرف زدن، دوری و اجتناب از مسائل و افراد ابراز میشود (انجمن روانشناسی آمریکا، 2014).
گرچه خشم هیجان طبیعی و گاه مفید است، اما خطرهایی نیز به همراه دارد. وقتی خشم خارج از کنترل و مخرب باشد، میتواند به مشکلاتی در کار، روابط بین فردی و کیفیت زندگی منجر شود (همان منبع). آثار زیان بار خشم هم متوجه درون شخص و هم متوجه بیرون اوست. ناتوانی در مدیریت خشم، افزون بر ناراحتی شخصی، اختلال در سلامت عمومی و روابط میان فردی، ناسازگاری و پیامدهای زیان بار رفتار پرخاشگرانه را در پی دارد (عارفی، 2003). خشم یک نگرانی عمده برای جامعه محسوب میشود، زیرا در بسیاری از موارد به رفتارهایی منجر میشود که خسارت فراوانی به اقتصاد کشور تحمیل میکند. همچنین خشم با شدت افسردگی، مصرف کوکائی، الکل و اقدام به خودکشی همبستگی دارد (شکیبائی و تهرانی دوست، 2004).
افسردگی، خستگی، ناامیدی
این روزها بدلیل وجود ویروس کرونا و ضرورت در خانه ماندن، مسائلی چون یاس، خستگی و ناشکیبایی تا حدود زیادی بر فضای خانوادهها سایه انداخته است. افراد از ماندن در خانه خسته شدند و دائم از طولانی شدن دوران شیوع ویروس کرونا، ناراحتیها و بگومگوهای ناشی از در کنارهم بودن طولانی گلایه میکنند.
اختلال افسردگی از مهمترین انواع اختلالات خلقی به شمار رفته و میزان وقوع آن در طول عمر، ۱۵% است. در افراد سالم، غم و اندوه یک واکنش طبیعی نسبت به ناملایمات زندگی است که میتواند با درجاتی از اضطراب، بی حالی عمومی، اختلال خواب و فقدان انرژی همراه باشد. ولی اختلال افسردگی، سندرمی ناخوشایند، مزمن و ناتوان کننده بوده و خلق و رفتار بیمار را نسبت به شخصیت معمولی وی، کاملاً متفاوت میسازد (منتظری، موسوی، امیدورای، طاووسی و همکاران، 2013).
تفکر افسردگی، نوعی تفکر خاص بدبینانه است که افکار مربوط به حال، گذشته و آینده بیمار را تحت تأثیر قرار میدهد. بیمار، اعتماد به نفس خود را از دست داده و همیشه جنبههای منفی هر حادثه را مد نظر قرار میدهد. عقاید وی همواره همراه با ناامیدی و یاس است. پیوسته انتظار بدترین وضع ممکن را داشته و بدبختی، شکست و تباهی پیش بینی میکند. حتی به تدریج دچار این اشتغال ذهنی میشود که مرگ باعث رهایی و آرامش است و بدین ترتیب به سمت اندیشۀ خودکشی و نقشه کشیدن برای آن متمایل میشود (باتلر، چاپمن، فورمن و بک، 2006).
خود بیمارانگاری
اگر اضطراب و نگرانی عملکرد فرد را مختل نکند، یک اضطراب خفیف و عادی است اما اگر اضطراب ادامه دار و باعث اختلال در عملکرد فرد از جمله اشکال در تمرکز، بیقراری، بی ثباتی خلقی، اشتهای مختل، اختلال خواب و سیستم گوارشی شود میتوان گفت احتمالا فرد دچار اختلال خودبیمارانگاری شده است. در شرایط فعلی ممکن است بسیار از افراد لحظاتی احساس کنند که مبادا دچار ویروس کرونا شده باشند و این موضوع میتواند یکی از پیامدهای روانی شیوع بیماری کرونا بخصوص برای بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی باشد.
خودبیمارانگاری یک اختلال روانی است که تشخیص آن معمولا مشکل بوده و با اعتقاد فرد به وجود یک بیماری جدی در خود و نگرانی نسبت به آن شناخته میشود. این باور اشتباه باید حداقل حداقل 6 ماه علی رغم فقدان یافتههای آسیب شناسی در معاینات طبی و عصبی دوام داشته باشد، در حالی که در بررسیهای متعدد هیچ مشکل بارزی حداقل در حد نگرانی موجود تشخیص داده نشده باشد (سادوک، 2005).
چهار نظریه برای سبب شناسی اختلال خودبیمارانگاری مطرح شده است. طبق نظریهی اول افراد ممکن است روی احساسهای بدنی تمرکز کنند و آنها را سوء تعبیر کنند و به دلیل طرحوارههای شناختی غلط آنها را سوء تعبیر کنند و به دلیل طرحوارههای شناختی غلط آنها را یک هشدار تلقی کنند (مارکوس، گورلی، مارچی، 2007). در نظریهی دوم بر اساس مدل یادگیری اجتاعی با تاکید بر دو فرآیند مشاهده و تقلید، وجود خویشاوند مبتلا در خانوده، میتواند به عنوان عامل خطر برای اختلال خودبیمارانگاری تلقی شود (الینگسون و ویلمسن،2002). نظریهی سوم ناظر بر این است که این اختلال شکل دیگری از سایر اختلالت روانی است و بیش از همه با اختلالات افسردگی و اضطراب ارتباط دارد و در بالین بیمار جداسازی این اختلالات از یکدیگر امری دشوار است (سایمون، 2001). و در بسیاری از موارد اختلالا خودبیمارانگاری نادیه گرفته میشود (کرید، 2006). چهارمین رویکرد روان پویشی است که بر طبق آن امیال پرخاشگرانه و خصمانه نسبت به دیگران (از طریق واس زنی و جابجایی) به شکایات جسمی تبدیل میشوند (دلهاوس، و هیتر، 1982). همچنین بر پایهی دیدگاه فروید، پذیرش نقش بیمار در واقع راه گریزی برای بیمار است که به او امکان میدهد از تعهدات مزاحم اجتناب کند و چالشهای نامربوط را تعویق بیاندازد (نویز، استورات و هپل، 2002).
برخی از مولفین این اخلال را جزئی از طیف اختلالات وسواسی- جبری میدانند (ردی، جایسوریا، اسرینث، 2003). بیشترین همپوشانی بین اختلال خودبیمارانگاری با افسردگی و اضطراب وجود دارد اما افسردگی تنها بخش کوچکی از این اختلال میباشد و ارتباط دادن تمام علایم اختلال خودبیمارانگاری به یک اختلال محور یک اشتباه است (کرید، بارسکی، 2004).
ب) قرنطینه خانگی
قرنطینه به معنای جدایی افرادی که ممکن است در معرض بیماری کرونا ویروس باشد از جمعیت عمومی برای تعیین اینکه آیا آنها بیمار هستند یا خیر و خطر خود را جهت آلوده کردن و انتقال آن به دیگران در طول بیماری کاهش دهند. در دوران شیوع کرونا ویروس، قرنطینه به عنوان یک استراتژی بهداشت عمومی برای کاهش انتقال بیماری استفاده شده است. اقدامات قرنطینه کرونا ویروس از قرنطینه جمعی کل شهرها گرفته تا انزوا در خانه انجام شده است. در حالی که قرنطینه میتواند به طور گسترده ای به منافع عمومی کمک کند در عین حال میتواند برای افرادی را که در قرنیطنه هستند و یا عزیزانشان در قرنطینه هستند و باید تحت مراقبتهای بهداشتی باشند را با چالشهای روانشناختی مواجهه کند.
اثرات روانشناختی قرنطینه برای گروههای مختلف سنی به شرح زیر میباشد:
در هنگام شیوع این بیماری در جامعه، والدین / مراقبین، اولین نگرانی شان در مورد نحوه محافظت و مراقبت از فرزندان و خانواده خود میباشد. این استرس و اضطراب توسط کودکان بنحوی مستقیم دریافت میشود، چرا که کودکان صرفا هیجانات منفی را میبینند و آن را سریعا دریافت میکنند، بدون آنکه از علت و چرایی مسله اطلاعاتی داشته باشند.
همه افراد به موقعیتهای استرس زا به شیوه یکسان واکنش نشان نمیدهند و تاثیر هیجانی یک وضعیت بحرانی بر فرد میتواند به ویژگیهای شخصیتی ، محیطی، اقتصادی و اجتماعی فرد و جامعه همچنین میزان دسترسی به منابع حمایتی بستگی داشته باشد. واکنش کودکان و نوجوانان به استرس شدید میتواند به شیوههای متفاوتی بیان شود، برخی بالافاصله به استرس واکنش نشان میدهند و برخی ممکن است به مرورزمان نشانهها و علائم آسیب زا نشان دهند. کودکان ممکن است به روشهای مختلفی نسبت به استرس واکنش نشان بدهند، مثلا بیشتر به والدین بچسبند، مضطرب و گوشه گیر و یا عصبانی و آشفته شوند و حتی دچار شب ادراری شوند.
وقتی والدین نمیتوانند اضطراب خود را کنترل کنند، فرزندانشان نیز تحت تاثیراضطراب قرار میگیرند. علائم اضطراب در کودکان متفاوت است، برخی از کودکان در چنین شرایطی که همه از ترس از دست دادن والدین را داشته باشند و دلواپسی بیش از انداز نسبت به دالدین دارند.
در برخی کودکان، اضطراب به شکل عصبانیت و آشفتگی بروز پیدا میکند و برخی از کودکان علائم شب ادراری نیز دارند، گاهی اوقات که کودک اضطراب دارد ترشح هورمون دوپامین و سروتونین آنها مختل میشود که مختل شدن این دو هورمون ترس محیطی زیادی در کودک ایجاد میکند و کودک دچار اضطراب و استرس میشود. برخی از کودکان مبتلا به وسواس فکری میشوند، این کودکان دائم با خود فکر میکنند که ممکن است به بیماری کرونا مبتلا شوند، به همین دلیل دائم نشخوار فکری میکنند. برخی از کودکان دچار خود بیمار انگاری میشوند، دائم ترس دارند که به هر چیزی دست بزنند و اعمال افراطی برای پاکسازی محیط انجام میدهند.
نوجوانان
قرنطینگی، ماندن در خانه به مدت طولانی، ترس از ابتلا به عفونت کرونا، خستگی و ناامیدی، اطلاعات ناکافی در مورد این بیماری، فقدان ارتباط با همکلاسیها دوستان و معلم ها، نداشتن فضای شخصی در خانه و کاهش توان مالی خانواده، میتوانند اثرات روانشناختی ناگواری چون اضطراب، افسردگی و حملات وحشتزدگی را برای نوجوانان ایجاد کنند.
زوجین
در روابط زوجین، وقتی زن و شوهر باید در خانه بمانند آنوقت تفاوت هایشان و اختلاف نظر آنها بر سر امور زندگی مشترک بیشتر نمود پیدا میکند و احتمال بیشتری میرود با هم بگو و مگو داشته باشته باشند و اگر نتوانند با اختلاف در سلایق خود و دنیایهای متفاوت خود، مدارا کنند احتمال تنش بین آنها و طلاق بالا خواهد رفت. بالا گرفتن بگو و مگوها و تنشها در روابط زوجین دلایل اساسی تری دارند، اما کرونا و ماندن اجباری در خانه و به عبارتی قرنطینه خانگی ممکن است باعث شود، برخی زن و شوهرها دچار تنش شده و احساس کنند که دو دنیای متفاوت دارند و فکر کنند تنها راه حل اختلافاتشان، فاصله گرفتن عاطفی از همدیگر یا بی تفاوتی نسبت به هم و یا درخواست طلاق است.
سالمندان
یکی از آسیب پذیرترین گروهها در برابر ویروس کرونا، سالمندان میباشند. ریسک بالاتر عوارض شدید این بیماری در این گروه نسبت به سایر گروههای سنی و نیاز به اقدامات پیشگیرانه جهت قطع حلقه انتقال ویروس به دیگران (افرادی که با سالمندان به هر نوعی در ارتباط هستند) و مرگ میر بالاتر در سالمندان بر میزان نگرانی این گروه از ابتلا به بیماری میافزاید و به همین خاطر به سالمندان تاکید میشود که برای مدت بسیار طولانی خود را قرنطینه کنند و تمامی اینها در حالی است که انزوای اجتماعی در میان افراد مسن، همواره به عنوان یک نگرانی جدی برای سلامت عمومی شناخته شده است چرا که این افراد در معرض خطر ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی، خودایمنی، عصبی و شناختی و بیماریهای روان هستند.
قطع ارتباط اجتماعی، سالمندان را در معرض خطر افسردگی و اضطراب قرار میدهد. قرنطینه شدن و ماندن در خانه برای افراد سالخورده که تنها تماس اجتماعی آنها خارج از خانه و در مکان هایی مانند خانه سالمندان، مراکز اجتماعی و اماکن مذهبی است، تاثیر نامطلوبی میگذارد. همچنین افرادی که خانواده یا دوستان نزدیک ندارند و به حمایت از خدمات داوطلبانه یا مراقبتهای اجتماعی متکی هستند، در معرض خطرات بیشتری قرار دارند.
معلولین
یکی از اقشار آسیبپذیر در دوران شیوع بیماری، اشخاص دارای معلولیت میباشند. باتوجه به ناتوانی معلولین، محدودیتی که در عملکرد شخصی و اجتماعی شان داردند و شرایط خاص شان جهت مراقبت شخصی، معلولین جزو گروههای خاص قرار میگیرند که از جنبههای مختلف در دوران شیوع کرونا با مشکلاتی از قبیل وارد زیر مواجه میگردند:
* افراد دارای ناتوانی ممکن است در زمان شیوع ویروس کرونا به دلیل قطع خدماتی که به آن اطمینان کرده بودند (خدمات توانبخشی)، به طور نامناسبی تحت فشار قرار بگیرند.
* وجود موانع برای اجرای اقدامات بهداشتی پایه و اساسی، مانند شستن دستها که ممکن است از نظر ناتوانی جسمی این افراد غیر قابل دسترس شان باشد یا ممکن است فرد در حرکت دادن دستها برای ضدعفونی کردن آنها با ژل شستشو یا مواد ضد عفونی کنند با توجه به معلولیتش داشته باشد.
* ممکن است افراد ناتوان به دلیل نیاز به حمایتهای بیشتر و بستری بودن این افراد، مشکل در تنظیم فاصله اجتماعی داشته باشند.
* نیاز به لمس کردن بسیاری از چیزها برای بدست آوردن اطلاعات از محیط یا پشتیبانی جسمانی.
* وجود موانع متعدد برای دسترسی به اطلاعات بهداشت عمومی.
بیماران زمینهای
ویروس کرونا در کسانی که بیماریهای زمینه یی مزمن دارند، مانند افراد مبتلا به دیابت، بیماران دارای نقص ایمنی، بیماران کلیوی و افراد مبتلا به برونشیتهای مزمن، بیماران مبتلا به MS خطر بیشتری دارد. در این گروه با میزان ابتلای بالاتر بیماری، اضطراب یک امر بدیهی است که با تضعیف سیستم ایمنی افراد رابطه دارد. سطح بالای استرس و اضطراب بیماران ناشی از احتمال بالای ابتلا به بیماری، درک بالاتر از حد خطر، خبرهای متعدد در ارتباط با گروه در معرض خطر، نداشتن اطلاعات کافی در ارتباط با بیماری، همه و همه میزان اضطراب و درصد حملات وحشتزدگی این افراد را بالا میبرد و این بصورت مستقیم بر روی سیستم ایمنی بیماران تاثیر میگذارد.
Reviews
There are no reviews yet.