اعتماد به نفس کامل

70,000تومان

نویسنده : دان اِ مور

مترجمین : سعید جوی زاده |علیرضا احمدیان

انتشارات : آکادمیک

چاپخانه و صحافی: دانشگاه خوارزمی

شابک: 0-95-7609-622-978

نوبت چاپ: اول/ 1400

شمارگان: 500نسخه

اعتماد به نفس کامل

چگونه تصمیمات خود را عاقلانه تنظیم کنید

نویسنده

دان اِ مور

 ترجمه

سعید جوی‌زاده | علیرضا احمدیان

مقدمه

قبل از اینکه کسی را به اعتماد به نفس بیش از حد متهم کنم، باید تاریخ پیچیده خودم را بپذیرم. به عنوان یک پسر، با اشتیاق در مورد قدرت مثبت اندیشی مطالعه کردم. من خبره کتاب‌های خودیاری با عناوینی مانند Grow Rich When You Sleep بودم که نوید فرصت‌های بی‌حد و چشم‌انداز وسیعی از ثروت، موفقیت و خودشکوفایی را می‌داد. من در مجموع بیش از حد زیادی از پولم را صرف نوارهای کاست انگیزشی کردم که نوید اعتماد به نفس بیشتری را می‌داد. این نوارها مانند موج سواری اقیانوس به نظر می‌رسید، اما درست در زیر سطح قابل شنیدن، جملات تاکیدی شنیده می‌شد. پیام‌های سابلیمینال چیزهایی مانند این را به من می‌گفتند: «من محبوب هستم و خیلی دوستش دارم. من دوستان زیادی دارم.” این تصدیقات ناخودآگاه قول می‌داد که سانسورهای ذهن خودآگاه من را دور بزند و مستقیماً به عمیق‌ترین تصویر از خود برود تا نحوه نگرش خود را تغییر دهد.

نیازی به گفتن نیست که طرح من موفقیت آمیز نبود. اجازه دادن به همکلاسی‌ها که تکالیف فیزیک من را کپی کنند، برای من دوستان واقعی پیدا نکرد، و باشگاه مناظره راهی سلطنتی به سوی افتخار نشد. حاشیه‌نشینی من در دبیرستان با بی‌میلی حتی خواهر کوچکم برای تصدیق من مشخص شد، از ترس اینکه برخی از عصبانیت‌های من به او سرایت کند. انصافاً، غیرممکن است که بدانم بدون کمک آن پیام‌های ناخودآگاه، دبیرستان برای من چقدر بدتر می‌شد، با این حال تصور سقوط بیشتر در سلسله مراتب اجتماعی در دبیرستان هایلند دشوار است.

آنجا بود، در انتهای پشته، که آموزه‌های تونی رابینز را کشف کردم. من از توانایی او الهام گرفتم که به من کمک کند تا بهترین خود را تصور کنم و بزرگترین رویاهایم را تحقق بخشم. کتاب هایش را خواندم و سعی کردم درس هایشان را عملی کنم. تا حدودی به دلیل الهام گرفتن از رابینز و تا حدودی به دلیل کلاس اقتصاد که در سال اول در کالج گذراندم، زمانی که فارغ التحصیل شدم در تجارت مشغول به کار شدم. معلوم شد که من در نظارت بر موجودی‌های گرومت، کاری که قرار بود انجام می‌دادم، وحشتناک بودم، و بیشتر به نحوه تصمیم‌گیری سازمان علاقه‌مند بودم. من این حس متمایز را داشتم که اعتماد نقشی اغلب ناکارآمد در این فرآیند بازی می‌کند. به عنوان مثال، مدیران به طور معمول تصمیمات استخدامی را با اطمینان ناموجه می‌گرفتند. آنها به قضاوت خود ایمان مفرط داشتند و اغلب افرادی را که اعتماد به نفسشان، مانند خودشان، از صلاحیت واقعی خود فراتر رفتند. من به تحصیلات تکمیلی در کسب و کار بازگشتم، به این امید که پویایی تصمیم گیری در سازمان‌ها را مطالعه کنم.

سال‌ها بعد، من این فرصت را پیدا کردم که با تونی رابینز تدریس کنم. او میزبان دوره‌ای برای «شریک‌های پلاتینیوم» خود بود – افرادی که پول زیادی برای دریافت دعوت‌نامه‌ها و سمینارهای ویژه می‌پردازند – و من باید آنچه را که در مورد مذاکره و معامله می‌دانم آموزش دهم. مدتی پس از آن، من خودم را در یکی دیگر از رویدادهای رابینز دیدم، آخر هفته او “Unleash the Power Within”. ده‌ها هزار نفر در مرکز همایش لس آنجلس شرکت کردند. من و همسرم جلوتر، در بخش VIP کنار اپرا وینفری نشستیم که اتفاقاً در حال فیلمبرداری مستندی درباره این رویداد بود. روز اول با یک پیاده روی دراماتیک با آتش به اوج خود رسید.

همه آنجا روز را در جایی بین ترس و وحشت از پیاده روی آتش شروع کردند. در ساعات منتهی به رویداد بزرگ، رابینز جمعیت را به شور و هیجانی پرشور وارد کرد و سعی کرد گروه آتش‌نشانان آینده ما را متقاعد کند که می‌توانیم جهان را فتح کنیم. او پیاده روی آتش را با موانعی که در زندگی با آن روبرو بودیم مقایسه کرد و ما را به مقابله با ترس هایی که مانع از غلبه بر آنها می‌شد دعوت کرد. همچنین در مورد خطرات واقعی راه رفتن با پای برهنه بر روی زغال‌های داغ و کارهایی که برای عبور سالم از آن باید انجام دهید، صحبت شد. برای جلوگیری از آتش گرفتن پارچه، شلوار خود را جمع کنید. تند راه بروید و دستپاچه نشوید. در پایان پاهای خود را پاک کرده و با آب اسپری کنید. اعضای مفید سازمان آتش نشانی لس آنجلس برای کمک به این تلاش با شیلنگ آماده بودند.

در حالی که همه با پای برهنه به سمت پارکینگ مملو از آتش می‌رفتیم، شور پر انرژی را که رابینز در سالن همایش ایجاد کرده بود، با خود حمل کردیم. دیدن آتش‌هایی که در تاریکی غروب می‌درخشند، واقعیت کاری را که می‌خواستیم انجام دهیم، به خانه آورد. زغال‌های ناشی از آن آتش‌سوزی‌ها روی تعدادی گذرگاه آتش‌سوزی بیل‌کردند. همانطور که منتظر بودیم تا نوبتمان بگذرد، تشویق می‌کردیم و شعار می‌دادیم و سعی می‌کردیم اعتماد به نفس و اشتیاق خود را از بین ببریم. نوبت من که رسید درنگ نکردم. درد به سختی زره ​​اعتمادم را سوراخ کرد. از آن طرف شهامت خود را جشن گرفتم، اما در سرخوشی، از پاک کردن تمام اخگرهای سوزان از پاهایم غافل شدم. به نوعی آن بخش از دستورالعمل‌ها در ذهن من گیر نکرده بود – اما اخگرها به گوشت لطیف کف پایم چسبیده بودند.

بعد از ظهر، احساس کردم تاول‌ها بالا می‌روند. در راه برگشت به هتل متوجه شدم که پاهایم سوخته است. من که از اعتماد به نفسم دور شده بودم، اقدامات احتیاطی کافی را انجام نداده بودم. آنچه غرور بود به سرعت به تحقیر تبدیل شد. من کاملاً آگاه بودم که به خودم اجازه داده بودم که فریب بخورم. در حالی که از درد لنگان لنگان می‌رفتم، به اعتماد به نفسی که من را در مسیر آتش نشانده بود نگاه کردم و فقط احساس حماقت کردم. چقدر احمق بودم برای چی؟ آیا می‌خواستم اپرا را تحت تاثیر قرار دهم؟ او آنقدر مشغول پیاده روی آتشی خودش بود که متوجه نشد من چه کار می‌کنم. سایر شرکت کنندگان؟ من دیگر هرگز این افراد را نخواهم دید. آیا می‌خواستم خودم را تحت تأثیر قرار دهم؟ هر فایده‌ای که ممکن بود از احساس اینکه می‌توانم بر موانع ترسناک غلبه کنم، لذت می‌بردم، با این واقعیت که سعی کردم از میان آتش راه بروم و سوختم، به سرعت برطرف شد.

تجربه من در پیاده روی آتش نشان می‌دهد که یک دلیل شخصی که این خوشبین در موضوع اعتماد به نفس بدبین شده است: می‌دانم که اعتماد به نفس بیش از حد آسان است. تجربه من الهام‌بخش تحقیقاتی بوده است که نتایج آن عمیقاً نحوه‌ی دید من از جهان را شکل داده است و خطرات، حماقت‌ها و سوگیری‌های اعتماد نادرست را ثبت می‌کند. امیدوارم بتوانم این بینش‌هایی را که به سختی به دست آورده‌ایم، بدون اینکه خودت متحمل عواقب دردناکی شوی.

دیدگاه جدیدی از اعتماد به نفس

به احتمال زیاد در مورد اعتماد به نفس اشتباه فکر می‌کنید. اگر زمانی را صرف خواندن کتاب‌های خودیاری کرده‌اید، می‌توان آن را به خاطر این که اعتماد به نفس بیشتر بهتر است، بخشید. کتاب هایی با عناوینی مانند اعتماد به نفس: چگونه بر باورهای محدود کننده خود غلبه کنید و به اهداف خود دست یابید و شما یک بدجنس هستید: چگونه از شک به عظمت خود دست بردارید و یک زندگی عالی را شروع کنید وجود دارد. آنها اعتماد به نفس بیشتر را دعوت کننده می‌کنند. چنین کتاب هایی به شما می‌گویند که باید اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. آنها نشان می‌دهند که چالش شما در زندگی این است که اعتماد به نفس خود را بالا نگه دارید، آن را در برابر کسانی که شما را نابود می‌کنند یا بدبختی هایی که باعث می‌شود به خودتان شک کنید، تقویت کنید. شاید سعی کنید اعتماد به نفس خود را از طریق تأیید خود، یا تماس چشمی بهتر، یا یک دست دادن محکم تر یا ژست گرفتن قوی تر ایجاد کنید.

پیامی که این کتاب‌ها می‌دهند این است که باید اعتماد به نفس خود را به حداکثر برسانید. آنها مرا به این توصیه وحشتناک می‌اندیشند که “تو هرگز نمی‌توانی خیلی ثروتمند یا خیلی لاغر باشی.” برای اینکه بدانید ممکن است بیش از حد لاغر شوید، نیازی نیست که از یک اختلال خوردن رنج ببرید. اما آیا می‌توانید بیش از حد اعتماد به نفس داشته باشید؟ آیا برای شما خوب است که باور داشته باشید که خدایان همیشه به شما لبخند می‌زنند، چیزهای خوب در راه شما قرار می‌گیرند بدون اینکه مجبور باشید برای آنها کار کنید، و اینکه مورد لطف ثروت هستید؟ آیا باید باور داشته باشید که همه چیز در زندگی برای شما خوب پیش می‌رود، همه شما را دوست دارند و شما آسیب ناپذیر هستید؟ آیا عاقلانه است که باور کنیم تو که در میان بسیاری از مردم برکت یافته ای، آیا شانس شکست دادن و خوش شانس؟ آیا باید باور داشته باشید که هنگام ارسال پیامک و غذا خوردن می‌توانید در ترافیک سنگین با سرعت بالا رانندگی کنید؟ نیازی نیست که عواقب فاجعه بار این باورها را متحمل شوید تا بدانید که واقعاً ممکن است اختلالات اعتماد به نفس وجود داشته باشد.

من نمی‌توانم شما را سرزنش کنم اگر گمان می‌کنید که بیش از حد به حساب آوردن پتانسیل خود، شاید فقط کمی، می‌تواند خوب باشد. بسیاری از مربیان و گوروها دقیقاً از این حمایت می‌کنند. اما در عمل مشکلات زیادی با این رویکرد وجود دارد، از جمله مشکل فریب دادن خود و دانستن دقیق اینکه کدام قسمت‌های شما کدام قسمت‌های دیگر را فریب می‌دهند. علاوه بر این، تشخیص اینکه دقیقا چقدر باید خودتان را گول بزنید، می‌تواند دشوار باشد. ممکن است زیاده روی کرد. باور به اینکه شما مسیح هستید می‌تواند منجر به برخی رفتارهای آشکارا ناکارآمد شود. اما بسیاری از مشکلات مرتبط با چنین توهمات بزرگ، در مقیاس کوچکتر، به دلیل این باور است که شما کمی بلندتر، ثروتمندتر، به نظر بهتر یا با فضیلت تر از آنچه که هستید هستید. با خواندن این کتاب، زمانی وجود خواهد داشت که شما به تشویق من برای تعدیل اعتماد به نفس خود اعتراض خواهید کرد. شما به مواردی فکر خواهید کرد که در آنها اعتماد به نفس بیشتر به شما کمک می‌کند تا موفق شوید. من کاملاً با آن اعتراض موافق هستم. ما بررسی خواهیم کرد که چه زمانی درست است، چگونه درست است، و چگونه می‌توانید از آن دانش بهره مند شوید.

از سوی دیگر، اگر کتاب‌هایی درباره تصمیم‌گیری خوانده‌اید، ممکن است از آسیب‌پذیری خود در برابر اعتماد به نفس بیش از حد آگاه باشید. دهه‌ها تحقیق نشان می‌دهد که چقدر مردم حس خرد خود را بیش از حد متورم می‌کنند. در واقع، باورهای ما به ندرت به اندازه‌ای که فکر می‌کنیم درست یا دقیق هستند. اگر مشکوک هستید که ممکن است نسبت به اعتماد به نفس بیش از حد تعصب داشته باشید، ممکن است نگران این باشید که چگونه ایمان بیش از حد به قضاوت‌های شهودی اشتباه می‌تواند شما را به اشتباه سوق دهد. ممکن است فکر کنید که باید اعتماد به نفس خود را به زمین بیاورید، تا از خودسازی رضایت بخش خود بکاهید و فروتن تر شوید.

اما به حداقل رساندن اعتماد به نفس نیز راه حل نیست. عدم اعتماد به نفس یک خطا است. دست کم گرفتن پتانسیل شما را از انجام چالش هایی که در آنها موفق خواهید بود منصرف می‌کند، شما را از نزدیک شدن به دیگرانی که با آنها کنار می‌آیید منصرف می‌کند و باعث می‌شود فرصت‌های سودآور را رها کنید. در صفحات پیش رو، بررسی خواهیم کرد که چگونه عدم اعتماد به نفس شما را در معرض خطر کم کاری قرار می‌دهد. در حالی که اعتماد به نفس بیش از حد باعث خطاهای عملی می‌شود، که در آن کاری را انجام می‌دهید که بعداً از آن پشیمان می‌شوید، عدم اعتماد به نفس به احتمال زیاد منجر به خطاهای انفعال می‌شود، که در آن فرصتی را که می‌توانست به خوبی انجام می‌شد رد کنید. اما هر دو خطا هستند.

من شما را تشویق می‌کنم که از واقعیت‌ها و واقعیت‌ها استفاده کنید، نه از افکار آرزویی، تا اعتماد به نفس خود را تنظیم کنید. این مستلزم این است که به معنای باور حقیقت در مورد آینده‌ای نامطمئن فکر کنید. داشتن باورهای دقیق در مورد نتایج، عملکردها و دستاوردهایی که هنوز رخ نداده اند به چه معناست؟ کالیبره کردن اعتماد به نفس شما را نیز وادار می‌کند که با این واقعیت روبرو شوید که نمره دادن یا کمی کردن عملکرد اغلب دشوار است. چه معیاری برای ارزیابی صداقت، توانایی رانندگی یا پتانسیل شغلی شما مفید است؟ این کتاب پاسخ هایی را ارائه خواهد کرد.

این کتاب دیدگاه جدیدی در مورد اعتماد به نفس ارائه می‌دهد که راه میانی بین داشتن بیش از حد و کم داشتن را ترسیم می‌کند. در طول راه، من سعی خواهم کرد برخی از تصورات غلط رایج در مورد اینکه اعتماد چیست و چگونه عمل می‌کند را از بین ببرم. این نه یک ویژگی شخصیتی است و نه معیاری برای سنجش ارزش خود. در عوض، به آن به عنوان یک ارزیابی فکر کنید که هم باورهای شما و هم حقایق را در نظر می‌گیرد. این ارزیابی توانایی‌های شما و آنچه می‌توانید انجام دهید است. این بر اساس در نظر گرفتن عملکرد گذشته و پتانسیل فعلی است. اینها به نوبه خود مبنایی برای پیش‌بینی‌هایی در مورد آینده و آنچه که فرد می‌تواند به طور واقع بینانه انجام دهد را تشکیل می‌دهد. به عنوان مثال، قضاوت‌های اعتماد به‌خوبی کالیبره‌شده می‌توانند تصمیم‌گیری در مورد میزان شرط‌بندی و نحوه محافظت از این شرط‌ها را راهنمایی کنند – چه روی دست پوکر خود شرط‌بندی کنید، چه فروش محصول آتی یا قیمت سهام.

تجلیات اعتماد

در سرتاسر این کتاب، ما به حقیقت نگاه خواهیم کرد و به دنبال پرهیز از خطرات توهم یا سوگیری خواهیم بود. من از شما دعوت می‌کنم که افکار پشمالو را که مشخصه بسیاری از توصیه‌های مربوط به اعتماد به نفس است، کنار بگذارید. من شما را تشویق می‌کنم که در ارزیابی خود از خودتان واضح و مشخص باشید. من برای انجام همین کار تلاش خواهم کرد. به منظور شفافیت، سه شکل اطمینان را متمایز می‌کنم:

  • تخمین نشان می‌دهد که چقدر خوب فکر می‌کنید، احتمال موفقیت شما چقدر است یا اینکه چقدر سریع کارها را انجام خواهید داد.
  • قرار دادن خود را با دیگران مقایسه می‌کند.
  • دقت، صحت باورهای شما را ارزیابی می‌کند، یا اینکه چقدر مطمئن هستید که حق با شماست.

به عنوان مثال، زمانی که بیش از حد تخمین می‌زنید که چقدر سریع کارتان را انجام خواهید داد، بیش از حد برآورد می‌کنید، و خود را متعهد به انجام بیش از آنچه از نظر انسانی می‌توانید انجام دهید، می‌کنید. یکی از فریب‌هایی که می‌تواند شما را به سمت دست‌یابی به ارزش بیش از حد بکشاند، خیال بافی است. طرف دیگر آن دست کم گرفتن است. زمانی که در نگرانی و نشخوار فکری گیر می‌کنید، خطرات را اغراق آمیز می‌کنید و از قدردانی از فضائل، نقاط قوت و پتانسیل خود کوتاهی می‌کنید، مستعد دست کم گرفتن خود خواهید بود.

جابجایی بیش از حد زمانی اتفاق می‌افتد که در درجه بهتری نسبت به دیگران اغراق کنید. همه ما مستعد جابه‌جایی بیش از حد برای کارهای آسان و رویدادهای رایج هستیم. بسیاری از ما معتقدیم که رانندگان بهتر از حد متوسط ​​هستیم. اگر معمولا مهربان هستید، برایتان آسان است که باور کنید از دیگران مهربانتر هستید. اگر معمولاً اخلاقی رفتار می‌کنید، احتمالاً فکر می‌کنید که اخلاقی تر از دیگران هستید و از نظر اخلاقی برتری دارید. از سوی دیگر، برای کارهای دشوار و اتفاقات نادر، به راحتی می‌توان باور کرد که از دیگران بدتر هستید. هنگام انجام کاری که برای همه سخت است، بسیاری از افراد سندروم فریبکار را تجربه می‌کنند. ناآگاهی از مبارزات دیگران می‌تواند حتی افراد توانمند را ترسانده باشد که نمی‌توانند کاری را به خوبی دیگران انجام دهند.

دقت بیش از حد زمانی اتفاق می‌افتد که شما بیش از حد مطمئن باشید که حقیقت را می‌دانید. این باعث می‌شود که بیش از حد مطمئن باشید که تفسیر شما از حقایق درست است. این امر باعث می‌شود که سرمایه گذاران بیش از حد مطمئن شوند که ارزش یک سرمایه گذاری را می‌دانند. این باعث می‌شود که در تحقیر کسانی که با شما مخالف هستند به‌عنوان شیطان یا احمق، خیلی سریع رفتار کنید. بر خلاف تخمین و قرار دادن، معکوس شدن دقت بیش از حد نادر است. به این معنا که تحقیقات شواهد کمی دال بر عدم دقت پیدا کرده است، که در آن افراد گزارش می‌دهند که کمتر از آنچه که باید از خود مطمئن هستند.

فصل‌هایی که در ادامه می‌آیند بیشتر به تمایز این اشکال مختلف اطمینان کمک می‌کنند و به شما کمک می‌کنند تشخیص دهید کدام‌یک به احتمال زیاد قضاوت‌های شما را سوگیر می‌کنند. فکر کردن به اعتماد به نفس به روش اشتباه می‌تواند شما را گیج یا حتی دچار توهم کند. هذیان می‌تواند به این صورت باشد که به خود اجازه می‌دهید توسط یک فروشنده خوش صحبت یا یک نامزد کاریزماتیک گول بخورید. همچنین می‌تواند به شکل خودفریبی باشد، مانند این که فکر کنید نیازی به محافظت از خود در برابر خطرات پیاده روی آتش ندارید. یا ممکن است وسوسه شوید که خودتان را فریب دهید و فکر کنید که اگر به نحوی به اندازه کافی سخت باور کنید، چیزهای خوبی به دنبال خواهد داشت. پس از خواندن این کتاب متوجه خواهید شد که چرا حتی افراد باهوش هم مرتکب این اشتباه می‌شوند.

کالیبراسیون اطمینان

شما در مورد اینکه چقدر اعتماد به نفس داشته باشید، انتخاب هایی دارید. تفاسیر شما از عملکرد گذشته و توانایی‌های فعلی بر آنچه در مورد پتانسیل آینده خود باور دارید تأثیر می‌گذارد. اما انتخاب بیش از حد اعتماد به نفس به ندرت به نفع شماست. انتخاب اعتماد به نفس بیش از حد شامل خود توهم و تمام حماقت‌های ناشی از آن است. از طرف دیگر، عدم اعتماد به نفس باعث مشکلات دیگری از جمله فرصت‌های از دست رفته و قدردانی از فضایل و نقاط قوت شما می‌شود. راه میانی بین این دو مسیر باریکی است و پیدا کردن آن همیشه آسان نیست. چقدر باید نسبت به آینده‌ای مبهم خوش بین بود؟ باز هم این کتاب پاسخ هایی را ارائه می‌دهد.

پاسخ‌های این کتاب حاصل دهه‌ها تحقیق است. این تحقیق به بررسی اعتماد بیش از حد و عدم اطمینان می‌پردازد و همیشه دقت را معیار قرار می‌دهد. مقایسه بین اعتماد به نفس افراد و عملکرد واقعی آنها به ما این امکان را می‌دهد که افرادی را که در قضاوت‌های خود دقیق هستند از کسانی که اعتماد به نفس بیش از حد یا کم اعتماد به نفس دارند تشخیص دهیم. ما به ارزیابی اعتماد یا شایستگی بسنده نمی‌کنیم، بلکه همیشه به مقایسه بین این دو می‌پردازیم.

وقتی پسر هشت ساله‌ام گفت که فکر می‌کند اگر خیلی تلاش می‌کند می‌تواند بسکتبال اسلم دانک کند، او بیش از حد اعتماد به نفس داشت. اعتماد به نفس بیش از حد همان اعتماد به نفس نیست. شکیل اونیل، ستاره بسکتبال، می‌تواند در مورد غوطه ور شدن بدون اعتماد به نفس بیش از حد مطمئن باشد. همچنین ممکن است اعتماد به نفس پایینی داشته باشید، اما همچنان اعتماد به نفس بیش از حد داشته باشید، مانند زمانی که به حوزه نامزدهای اولیه ریاست جمهوری نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم، “شاید بتوانم این کار را انجام دهم.” اعتماد به نفس تخمینی از پتانسیل، توانایی یا دقت فرد است. تفاوت بین این تخمین و نحوه عملکرد واقعی فرد نشان دهنده اعتماد بیش از حد، عدم اطمینان یا دقت است.

اعتماد به نفس بیشتر به باورهای درونی مربوط می‌شود تا نمایش‌های ظاهری. من در مورد دست دادن، وضعیت بدنی یا تماس چشمی به شما توصیه نمی‌کنم. من به شما آموزش نمی‌دهم که چگونه سرمایه گذاران را غافلگیر کنید، چگونه رای دهندگان را جذب کنید، یا چگونه به یک شیر خیره شوید. این موضوعات برای کتاب‌های دیگر است. در عوض، من ابزارهایی را در اختیار شما قرار می‌دهم تا به شما کمک کنند تا اطمینان خود را کالیبره کنید. این ابزارها به شما کمک می‌کنند تا در مورد مسیرهایی که باید قدم بردارید و کدام خطرات را انتخاب کنید بهتر تصمیم بگیرید. آنها به شما کمک می‌کنند تصمیم بگیرید چگونه زمان، پول و عشق خود را سرمایه گذاری کنید. و ممکن است تصمیمات رای دادن و استخدام شما را مطلع کنند.

کالیبراسیون اعتماد دشوار است. شما همیشه آن را دقیقاً درست دریافت نمی‌کنید. با این وجود ارزش تلاش برای کالیبراسیون خوب را دارد. ارسطو فیلسوف یونانی کسانی را ستایش کرد که «نه آن اعتماد به نفس بیش از حدی که به عجله می‌شود، و نه ترسویی بیش از حد، بلکه مقدار مناسبی از هر کدام را دارند» تمجید کرد. یا به قول رئیس جمهور ایالات متحده، تئودور روزولت: «من به همان اندازه کمتر تمایل دارم که جای خود را به بدبینی بیجا بدهم، به خوش بینی ناروا و متکبرانه. هم به خوبی‌ها و هم عیب‌های ما باید توجه شود.» امیدوارم کسانی که این کتاب را می‌خوانند رشد کنند و از بینش‌های ارائه شده در اینجا سود ببرند تا اعتماد به نفس را درک کنند – و به نوبه خود، خودمان – می‌توانند به شادی و موفقیت بیشتر کمک کنند.

 

قسمت اول

بیش و زیر

فصل 1 دیدگاه جدیدی از اعتماد به نفس را مقدمه می‌کند – نه آن گونه که در تصور عمومی وجود دارد، بلکه آن گونه که در زندگی واقعی رفتار می‌کند. فصل 2 شما را دعوت می‌کند تا در آنچه فکر می‌کنید می‌دانید تجدید نظر کنید و در مورد راه‌های متعدد و چندوجهی که ممکن است در اشتباه باشید فکر کنید. فصل 3 با کمک به شما در مورد عدم قطعیت خود در توزیع نتایج احتمالی و مرتبط کردن احتمالات با هر یک از آنها، فهرست نویسی بسیاری از راه هایی را که ممکن است اشتباه کنید جدی می‌گیرد. فصل 4با موضوع آرزوی اندیشی مقابله می‌کند و به شما کمک می‌کند تا در نظر بگیرید که چگونه ترجیحات شما می‌تواند اعتماد به نفس و پیش بینی‌های شما را برای آینده تحت تأثیر قرار دهد. با هم، چهار فصل اول این کتاب نشان می‌دهد که چقدر آسان است که از راه میانه به سمت اعتماد بیش از حد یا کم‌اعتماد بروید. آنها مفروضات بدی در مورد اعتماد به نفس را شناسایی می‌کنند که ممکن است مانع از یافتن حقیقت شود.

قسمت دوم طراحی شده است تا به شما کمک کند راه بازگشت به اعتماد به نفس کامل را پیدا کنید. فصل 5، 6، و 7با ارائه توصیه‌های خاص و استراتژی‌های مفید، تابلوهای راهنما قابل اعتماد را شناسایی کنید تا شما را به سمت راه میانه راهنمایی کنند. دو نیمه کتاب با هم نشان می‌دهند که چگونه می‌توان اعتماد به نفس مدرج شده را مدیریت کرد و حفظ کرد.فصل 8با قصیده‌ای از راه میانه به پایان می‌رسد که ریشه در حکمت خوب تنظیم شده دارد. راه میانه شما را قادر می‌سازد حقیقت را ببینید و تمام توانایی‌های خود و چگونگی دستیابی به آن را درک کنید. این به شما کمک می‌کند تا از اشتباهاتی که می‌تواند شما را در معرض خطر فرصت‌های از دست رفته، خجالت و درد قرار دهد دوری کنید.

 

فصل 1

اعتماد به نفس چیست؟

افراد با اعتماد به نفس دنیا را تغییر می‌دهند. ایلان ماسک، مهاجر آفریقای جنوبی به ایالات متحده را در نظر بگیرید که در جوانی به ایجاد PayPal کمک کرد و روش پرداخت آنلاین مردم را متحول کرد. زمانی که PayPal در سال 2002 توسط eBay خریداری شد، ماسک از این پول برای سرمایه گذاری در تسلا، شرکت خودروهای الکتریکی که بازار خودرو را متحول کرد، استفاده کرد. ارزش بازار تسلا اکنون تقریباً به اندازه جنرال موتورز ارزش دارد. در همان زمان، ماسک SpaceX را ایجاد کرد و تجارت پرتاب ماهواره به فضا را متحول کرد. او از برنامه‌های اسپیس ایکس برای فرستادن انسان به مریخ در سال 2024 و از آنجا برای استعمار سیارات دیگر خبر داده است. ماسک جاه طلبی کم ندارد.

شیفتگی ماسک به اکتشافات فضایی به عشق جوانی به داستان‌های علمی تخیلی بازمی گردد. برادرش، کیمبال، به خاطر می‌آورد که در کودکی، ایلان ده ساعت در روز مطالعه می‌کرد. وقتی کتاب‌هایش برای خواندن در کتابخانه مدرسه‌اش تمام شد، تازه شروع به خواندن دایره‌المعارف کرد. تمرکز شدید و اخلاق کاری بی وقفه او سال‌ها بعد در Zip2، شرکتی که ماسک با کیمبال تأسیس کرد، آشکار شد. ماسک به طور معمول تا اواخر شب کار می‌کرد. او اغلب روی صندلی کیسه‌ای کنار میزش به خواب می‌رفت. جف هیلمن، یکی از اولین کارمندان Zip2، به یاد می‌آورد: «تقریبا هر روز، من ساعت هفت و سی یا هشت صبح وارد می‌شدم و او همان جا می‌خوابید. ماسک از خواب بیدار می‌شد و بلافاصله سر کار برمی گشت. هیلمن حدس می‌زد: «شاید او آخر هفته‌ها دوش می‌گرفت.

در دوران کودکی، کتاب پرستی ماسک همیشه او را برای سایر کودکان محبوب نمی‌کرد. وقتی مادرشان از آنها درخواست کرد که ایلان را در بازی خود بگنجانند، “اما مامان، او سرگرم کننده نیست.” ناهنجاری اجتماعی ماسک تا بزرگسالی ادامه داشت. دوریس داونز، یکی از همکارانش در Zip2، به یاد می‌آورد: «شخصی از تغییر فنی شکایت کرد که می‌خواستیم غیرممکن باشد. ایلان برگشت و گفت: “من واقعاً به آنچه شما فکر می‌کنید نمی‌دانم” و از جلسه خارج شد. برای ایلان، کلمه نه وجود ندارد، و او از همه اطرافیانش چنین نگرش را انتظار دارد.

اسپیس ایکس با کاهش قیمت به کسری از آنچه قبلا بود، تجارت پرتاب موشک را متحول کرده است. ماسک تا حدودی از طریق نوآوری بی امان به این امر دست یافت. او ضایعات گران قیمتی را دید که در معاملات بین دولت ایالات متحده و پیمانکارانی که دهه‌ها موشک‌های آن را می‌ساختند، گنجانده شده است. ماسک با فشار دادن شرکت و افرادش به دنبال اهداف بلندپروازانه هم برای جدول زمانی تولید و هم برای هزینه ها، بهتر عمل کرد. او برای رسیدن به این اهداف بسیار تلاش کرد و از کسانی که با او کار کردند انتظارات زیادی داشت. کوین بروگان، کارمند شماره بیست و سه در اسپیس ایکس، بازگو می‌کند: «او نمی‌گوید، «باید این کار را انجام دهی». او می‌گوید: «من نیاز دارم که تا جمعه ساعت 2 بعدازظهر غیرممکن انجام شود، آیا می‌توانی آن را انجام دهی؟» و اغلب کارمندان ماسک انجام می‌دهند.

داستان ماسک تنها نمونه‌ای از پیوند نزدیک بین اعتماد به نفس و موفقیت است. کارآفرینان با اعتماد به نفس بیشتر، مانند ماسک، اغلب موفق تر هستند. متقاضیان با اعتماد به نفس بیشتر احتمال دارد که استخدام شوند و نامزدهای سیاسی مطمئن بیشتر احتمال دارد که انتخاب شوند. در اطراف ما، ما می‌بینیم که اعتماد به نفس مقدم بر موفقیت است، که نتیجه گیری این را وسوسه انگیز می‌کند که پرورش اعتماد به نفس شانس موفقیت را افزایش می‌دهد. اما تمرکز بر کسانی که به عنوان برنده پایان یافته اند مشکل ساز است، زیرا دو مشکل را نادیده می‌گیرد.

اولین مشکل این است که ممکن است علت و معلول را اشتباه بگیرد. آیا واقعاً اعتماد به نفس علت است، یا ممکن است صرفاً نتیجه چیزی عمیق تر باشد – استعداد واقعی، مزیت مالی یا موقعیت استراتژیک؟ به عنوان مثال، متقاضیان کار قوی با اعتبار عالی و سابقه موفقیت آمیز اثبات شده دلایل خوبی برای اعتماد به نفس دارند. ایلان ماسک فردی فوق‌العاده باهوش و با استعداد است که دستاوردهای چشمگیر زیادی را در خود جای داده است. او پول زیادی، قدرت فوق العاده و دلیل خوبی برای اطمینان از موفقیت بالقوه خود دارد. در بسیاری از موارد، هم اعتماد به نفس و هم موفقیت ممکن است علت اصلی یکسانی داشته باشند.

ورزش حوزه دیگری است که اعتماد به نفس در آن ارتباط تنگاتنگی با موفقیت دارد. به راحتی می‌توان به ورزشکارانی با اعتماد به نفس و موفق فکر کرد، مانند لبرون جیمز با استعداد که در سن شانزده سالگی، CHOSEN 1 را روی پشت خود خالکوبی کرد. آیا همان اعتمادی که او را به چنین ادعای جسورانه‌ای در سنین جوانی سوق داد، در بسیاری از موفقیت‌های بعدی او نیز نقش داشت؟ پاسخ به این سوال باید به دیگر نوجوانان شانزده ساله و ادعای عظمت آنها توجه کند. در ورزشی مانند بسکتبال، که در آن لاف زدن به یک هنر تبدیل شده است، بسیاری از سخنوران بزرگ موفقیت NBA را تجربه نکرده اند.

مشکل دوم تمرکز بر برندگان مطمئن این است که مواردی را که در آن اعتماد مقدم بر شکست بوده است نادیده می‌گیرد. بسیاری از افراد با اعتماد به نفس شکست می‌خورند. این همان ایلان ماسک با اعتماد به نفس است که موفقیت‌های بزرگ و شکست‌های بزرگی را تجربه کرده است. در سال 1996، او از سمت مدیرعامل Zip2 برکنار شد. چهار سال بعد، او از پی پال اخراج شد. اولین موشک‌های پرتاب شده توسط اسپیس ایکس به طور فاجعه باری منفجر شد. اولین پرتاب فالکون 1 تنها بیست و پنج ثانیه پس از بلند شدن شکست خورد. پرتاب دوم، یک سال بعد، به مدت چهار دقیقه قبل از شکستن پرواز کرد. تسلا نیز بیش از سهم خود مشکل داشته است. در می‌2016، ماسک اعلام کرد که قصد دارد تا پایان سال 2017، 200000 دستگاه سدان مدل 3 تولید کند. در واقع، این شرکت تنها یک دهم این تعداد را تولید کرد. کارمندان تسلا برای افزایش تولید، اضافه کاری کار می‌کردند، اما به اندازه کافی سریع اتفاق نمی‌افتاد.

فاصله اطمینان

برای کمک به کالیبره کردن اعتماد به نفس خود، از شما دعوت می‌کنم که با من یک بازی کوچک انجام دهید. جدول زیر ده مقداری را که مطمئن نیستید فهرست می‌کند. برای هر یک، لطفاً پاسخ خود را با فاصله اطمینان 90 درصد مشخص کنید. فاصله اطمینان از دو عدد تشکیل شده است، یکی زیر بهترین حدس شما و دیگری بالاتر از بهترین حدس شما. این محدوده باید به اندازه کافی گسترده باشد که 90 درصد مطمئن باشید که پاسخ درست جایی بین این دو است. بدیهی است که هرچه مطمئن تر باشید، می‌توانید فاصله اطمینان را محدودتر کنید. اگر سوال در مورد تاریخ تولد خودتان بود، می‌توانید فاصله اطمینان را در واقع بسیار دقیق کنید. هر چه کمتر مطمئن شوید، باید فاصله اطمینان را بیشتر کنید. چالش شما این است که فواصل خود را کالیبره کنید تا 90 درصد مطمئن باشید که پاسخ درست در داخل آن است.

یکی از راه‌های فکر کردن در مورد آن این است: حد پایین را آنقدر پایین قرار دهید که فقط 5 درصد احتمال دارد حقیقت زیر آن باشد (و 95 درصد احتمال اینکه حقیقت بالاتر از آن باشد). سپس کران بالایی را آنقدر بالا قرار دهید که فقط 5 درصد احتمال دارد حقیقت بالاتر از آن باشد (و 95 درصد احتمال اینکه حقیقت در زیر آن باشد). با تنها 10 درصد احتمال اینکه حقیقت خارج از محدوده باشد، باید 90 درصد فاصله اطمینان داشته باشید.

بدون مشورت با مواد مرجع یا افراد دیگر، لطفاً فواصل اطمینان 90 درصدی را برای ده مقدار موجود در جدول تخمین بزنید.

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “اعتماد به نفس کامل”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “اعتماد به نفس کامل”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *