افکار چگونه روی نتایجی که می گیریم تاثیر می گذارند.
”برای ساخت یک زندگی شاد چیز زیادی لازم نیست، تمامش در درون خودتان ودرون طرز فکرتان است“ مارکوس آرلیوس:
آیا احساسات شما توسط افکارتان سرکوب می شود؟ آیا درمورد وظایف هفتگی خود اضطراب دارید؟ دوست دارید به سادگی از نگرانی در مورد زندگیتان رهایی یابید؟
همه ما گاهی اوقات افکار منفی را تجربه کرده ایم. اما اگر شما توسط این افکار مزاحم مغلوب می شوید پس احتمالا باید کیفیت فکرتان و چگونگی تاثیرآن بر سلامت روحی تان را مورد بررسی قرار دهید.
این مکالمه درونی قسمت طبیعی زمینه ذهنتان است. تمام وقت حضور دارد، از اینکه جشن تولد خواهرتان را از دست بدهید شما را خجلت زده می کند. یا شما را در مورد اخبار و تیتر روزنامه مضطرب می سازد
این افکار پیش زمینه صدای زندگی تان است. اگرچه ممکن است همیشه در مورد حضور ناگهانی آنها آگاه نباشید، سعی کنید جلو آنها را بگیرید. سخت است نه؟ متوجه خواهید شد که چقدر افکارتان یکی پس از دیگری در حال جریان است.
بعضی افکار ناگهانی و بی مورد است (آرنجم می خارد)، (فکر کنم می خواهد باران بیاید)، (کلیدم را کجا گذاشتم).
از طرفی بسیاری از افکارمان ذاتی و منفی هستند مانند (آن شخص یک فرد بدردنخور است)، (من آن پروژه را خراب کردم)، (من در مورد آنچه که به مادرم گفتم احساس گناه می کنم).
افکاری از این قبیل ذهن ما را آلوده خواهند کرد. درست مانند اینکه اگر خانه تان را تمیز نکنید غبار آلود خواهد شد. متاسفانه پاکسازی گرد و غبار ذهنی تان به سادگی تمیز کردن منزلتان نیست، شما نمی توانید فکرتان را دور بیندازید در حالی که انتظار داشته باشید دیگر باز نخواهد گشت. در واقع مانند یک بازی جامپینگ افکار منفی تان به محض عقب راندن آنها دوباره باز می گردند.
چرا ما افکار منفی به سرمان می زند؟ ذهنتان را مانند یک خانه تمیز تصور کنید، یک خانه که کاملا خالی از گرد و غبار و لوازم اضافه و بی کاربرد است. چطور است که خود را درون افکار الهام بخش و آرامش بخش محصور سازید؟
تصور کنید که ذهنتان مانند یک آسمان بی ابرآرام است و قدرت این را دارید که انتخاب کنید که چه چیزی درآسمان شناور باشد، اگر آن آسمان آبی صاف انقدر مطلوب و لذت بخش است پس چرا سعی نمی کنیم افکار پریشان و غیرلازم خود را از صافی رد کنیم و ذهن خود را مانند آن آسمان آرام کنیم.
مغز قدرتمند ما دائــم در حال پردازش تمامی تجارب و آنالیز آنها در قالب فکراست. افکاری که ما از آنها درک این را داریم که واقعیت هستند.
ما می توانیم فکرمان را کنترل و مدیریت کنیم ولی اغلب احساس می شود که افکارمان ذهنمان را از آن خود کرده اند و آنها ما را کنترل می کنند.
فکر کردن برای حل مسائل، بررسی و تصمیم گیری و برنامه ریزی ضروری است، اما در بعضی مواقع در اوج افکار و خیالاتمان، ذهن مانند یک میمون بازیگوش ورجه وورجه می کند و شما را به وادی منفی گرایی و خراب کاری می کشاند. گاهی اوقات گمان می کنیم که لازم است بیشتر به دنبال یک زندگی شاددتر و پیروزمندانه تر باشیم
سعی داریم که دارایی ها، افراد و تجاربی که اشتیاقمان را سیراب و شادیمان را آسان می کند خاطرنشان کنیم.
هرچه بیشتر به یاس وافکار منفی فکر کنید بیشتر دچار ناامیدی خواهید شد. تقریبا هر فکر منفی که دارید مربوط به گذشته یا آینده است. معمولا خود را در چرخه افکار حسرت و نگرانی به دام افتاده می یابید وبرای فرار از نوار همیشه در حال پخش ذهنتان احساس ناامیدی دارید. نه تنها با افکارتان می جنگید بلکه با ناتواناییتان برای خلاص شدن از آنها کلنجار میروید. افکار منفی هرچه بیشتر جهش داشته باشند احساس بدتری خواهید داشت.
به گونه ای که شما به هنگام کلنجار رفتن با خودتان با دو شخص درطرفید: شخص در حال فکر و شخص قاضی. شخص در حال فکر افکار خود را مرور می کند و شخص قاضی کیفیت و درستی آنها را مورد قضاوت قرار می دهد. این روند قضاوت و فکر کردن تاثیر دردناکی از لحاظ عاطفی بر جای می گذارد. هرچقدر که افکارمان ترس برانگیز، سرزنش آمیزو حسرت آمیز باشند، احساس اضطراب و افسردگی بیشتری خواهیم داشت.
شما نمی توانید ذهن خود را وادار کنید که دست از فکر کردن بردارد همچنین نمی توانید ذهن خود را خاموش یا خود را از زمزمه های ذهنیتان خلاص کنید و با احساساتی که از لذت بردن شما در زندگی جلوگیری می کنند کنار بیایید.
هرچند وقت یکبار لحظاتی داریم که ذهنمان درآرامش و سکوت است. اکثر اوقات سعی می کنیم که زمزمه های مزاحم ذهنی خود را با مقدار زیاد غذا، نوشیدنی ها، مواد اعتیاد آور، کار، تفریح از میان برداریم. اما این راه حل ها همگی موقتی و نوعی مسکن هستند. افکارمان بازخواهند گشت و این چرخه ادامه دارد.
آیا سرنوشت ما چنین است که قربانی میمون بازیگوش ذهنمان در تمام اوقات باشیم؟ آیا باید دائما با افکارمان وارد میدان جنگ شویم و به آنها اجازه دهیم تا ما را به وادی نگرانی، حسرت، و اضطراب ببرند؟ آیا راهی برای داشتن یک ذهن پاک، آزاد از منفی گرایی و درد وجود دارد؟ شاید به طور همیشگی قادر نباشید که خانه ذهن خودتان را ازهر نوع آلودگی پاک کنید ولی می توانید به گونه ای در افکارتان تاثیر بگذارید که کیفیت و شادی در زندگیتان بهبود یابد، فکر کردن ممکن است به نظر رسد که خودکار و غیر قابل کنترل است، ولی بسیاری از الگوهای ذهنی مان بر حسب عادت و بی کاربرد است. اگرچه این افکار جزلاینفک شما هستند و با آنها ظاهر می شوید. ولی شما دارای یک ضمیر ناخودآگاه هستید که می توانید با آن قدم در راه برنامه ریزی و مدیریت افکارتان بردارید. شما زمانی که یاد بگیرید که چگونه ذهنتان را کنترل کنید، در واقع دری به سوی خلاقیت، الهام و بینش باز کرده اید.
از طریق تمرکز و تمرینات خودآگاهی و عادت به آن تمرینات می توانید قدرت و اختیار افکارمنفی را سلب کنید. و فضای کافی در ذهنتان برای لذت از یک آرامش و شادی درونی داشته باشید. واز این پس می توانید فکرکردن درمورد آنچه در زندگی تان با اهمیت است در ذهنتان به انحصار درآورید بدون اینکه آن افکار مزاحم کنترل اهدافتان را در دست گیرند.
هدف این کتاب واضح است: ما می خواهیم به شما عادات، تمرین ها، اعمال و تنظیمات ذهنی یاد بدهیم که بتوانید ذهن شلوغ وپریشان خود را پاکسازی کنید، و به شما نشان خواهیم داد که چقدر تمرینات کاربردی و عملی می توانند تغییراتی دا ئـمی و پایدار برای شما به وجود آورند.
فرآیند پاکسازی ذهن به چهار قسمت تقسیم می شود، که می توانید از آن برای تغییر جنبه های خاص زندگی تان که ممکن است شما را مضطرب و مغلوب سازد بهره ببرید.
- پاکسازی ذهنتان
- سامان دهی الزامات و موانع زندگی تان
- سامان دهی روابط اجتماعی
- سامان دهی اطرافتان
شما متوجه خواهید شد که این کتاب سرشاراز تمریناتی است که می تواند یک اثر فوری و مثبت بر روی تنظیمات ذهنی شما داشته باشد.
نویسندگان این کتاب چه کسانی هستند؟
باری بنیانگذار تنها جایزه توسعه سایت زندگی چشم نواز و شکوفاست. او یک مربی خصوصی معتبر و خلاق دوره های آنلاین است وبه افراد کمک می کند که روش های کاربردی را برای پشت سرگذاشتن فشارهای زندگی به کارگیرند و یک زندگی شادترو موفقیت آمیزداشته باشند.
او همچنین نویسنده مجموعه کتابهای خودآموز عادات مثبت اندیشی و تقویت اعتماد به نفس است.
به عنوان یک زن شاغل، مادر سه فرزند و خانه دار، باری می داند تغییر زندگی آنقدر باارزش است که می تواند هردو زندگی درون خانه و بیرون خانه اش را سامان دهی و مدیریت کند و این کار را در راستای کاهش نگرانی و برای لذت بردن از یک زندگی سرشار از شادی انجام می دهد.
استیو وبلاگ توسعه عادات خوب را مدیریت می کند و نویسنده مجموعه عناوین عادات مثبت است هدف او نشان دادن این است که چقدر توسعه عادات مداوم و مثبت می تواند منجر به یک زندگی بهتر شود.
با همکاری یکدیگر، ما نویسندگان برنامه آموزش تمرینات کاربردی برای کنترل دارایی های ذهنی تان را داریم و نشان می دهیم که چگونه صداهای مزاحم ذهنی تان را حذف کنید و تاثیری مثبت در سلامتی روحیتان ایجاد کنید.
داستان باری
در طی چند سال اخیر باری تغییرات بسیار عمیقی درانتخاب سبک زندگی و اولویت هایش داشته است. احساس خلآ در زندگی او و درگیری دائمی با اضطراب، او را بر این داشت که شروع به یافتن یک راه حل برای داشتن احساسی مثبت داشته باشد. و روش های خاموش کردن ̋ صداهای ذهنی اش̏ را که باعث به دام انداختن او در اضطراب و آزار شده اند را یاد بگیرد.
سفر او منجربه گرفتن یک نقش جدید به عنوان یک مربی خصوصی و مدیر توسعه و نویسنده شد. ازطریق کار و تحقیقاتش با یافته هایی در رابطه با تمرینات خودآگاهی و ساده سازی سبک زندگی مواجه شد و تصمیم گرفت که زمان و نیروی بیشتری را صرف آموختن آنها کند.
او اخیرا تصمیم به ترک حومه شلوغ و پرسروصدای آتلانتا گرفته است و می خواهد به آشویل برود جایی که می تواند از یک زندگی آرام همراه با غذاها و روابط سالم و طبیعتی زیبا بهره ببرد.
او شکل و خصوصیات ظاهری خانه اش را تغییر داده است و از وسایل اضافی خانه اش خلاص شده و صاحب ارتباطات، تجارب و اعمال هدفمند شده است. در زندگی روزانه اش سعی او تمرکز بر تعادل و حاضر بودن و استفاده از مدیتیشن، ورزش، گذراندن وقت در طبیعت است.
زندگی استیو
برای سالیان سال استیو یک سبک زندگی بسیار ساده داشت. اما از نیمه دوم سال 2015 او تغییرات و اتفاقاتی اساسی در زندگی اش تجربه کرده است (ازدواج، بچه دار شدن، خرید خانه، وشروع یک تجارت با یک برند جدید). با اینکه تمامی این اتفاقات در زندگی او شگفت آور بوده اند اما همچنان او با استرس و اضطراب زیادی مواجه بوده است.
اوایل استیو احساس مغلوب شدن توسط این تغییرات را داشت، اما بالاخره توانست یاد بگیرد که چطور این مسا ئـل را درذهنش حلاجی کند و با مشکلاتش کنار بیاید. واکنون وقتی که او با همسر و پسرش در حال گذران اوقات است یاد گرفته که چطور ذهنش را متمرکز و در لحظه زندگی کند. وهنگام کار نیز او وظایف کاری اش را درطی یک جریان سودآور انجام می دهد. روشهایی که استیو و باری در رابطه با غلبه بر اضطرابشان انجام دادند آسان نیستند. اما اگر با جدیت آنها را به کار گیرید روزی جواب قطعی را خواهید گرفت.
روشهایی که حین دنبال کردن این کتاب متوجه آنها خواهید شد.
چرا شما نیاز به پاکسازی ذهنتان دارید؟
این کتاب برای کسانی است که تشخیص داده اند که افکار پریشان آنها موجب اختلال و برهم زنی تمرکز، سودآوری، و آرامش ذهنی آنها شده اند.
پاکسازی ذهن شما روش مناسبی است اگر:
اگر احساس می کنید در دام اضطراب، منفی گرایی و تفکرات بی بازده شده اید.
وقت باارزش و نیروی خودرا به خاطر نگرانیها و افکار پیاپی از دست داده اید.
احساس ناامیدی می کنید و در مورد افکار منفی و پرتنش خود سرگردانید.
تجارب بسیاری در رابطه با استرس، آشفتگی، ترس، افسردگی به عنوان یک غلبه روحی و ذهنی دارید.
خود را در پی یافتن دارایی، شغل، و موقعیت و اعتبار برای رهایی از خلا یا نگرانیهایتان می یابید.
آنقدر احساس دلمشغولی و اضطراب دارید که باعث شده اند از خود حقیقی تان دور بمانید.
خود را در میان پریشانی، نوشیدنی های الکلی، مواد اعتیادآور و فشارهای روحی مکرر مییابید. *
دوست دارید که اولویت های زندگی تان را تغییر دهید و یاد بگیرید که افکارتان را مدیریت کنید و فهم دقیقی از آنها داشته باشید بدین ترتیب دیگر نمی توانند زندگی تان را در چنگال بگیرند. *
بارها از طرف رییس، همسر، اعضای خانواده مورد انتقاد و نارضایتی آنها در مورد حواس پرتی و آشفتگی خود هستید. *
و سرانجام دوست دارید که یک سبک زندگی جدید همراه با آرامش، مسالمت آمیز، و متمرکز داشته باشید. *
اگر تمایل دارید که یک سبک زندگی همراه با آرامش روحی و ساده داشته باشید و نمیخواهید که وقت و انرژی و عواطف شما در اختیاراضطراب و خیالات بیهوده شما باشد، پس به کتاب مناسبی رجوع کرده اید.
در طی خواندن این کتاب نه تنها مهارتهایی که موجب پاکسازی و مدیریت افکارتان میشود را کسب می کنید بلکه می توانید روشهای عملی که بتوانید فورا آنها را به کار گیرید نیز خواهید آموخت.
فصل اول:
ساماندهی افکار
چهار دلیل درهم ریختگی های ذهنی
قبل ازاینکه غرق در تمرینات مختلف حذف افکار منفی شویم نیاز است که اول بررسی کنید که اصلا چرا مبتلا به این افکار هستید. بنابراین در این فصل به چهار دلیل آلودگی ذهنی می پردازیم:
دلیل اول: استرس روزانه
اضطراب و استرسهای زیاد نخستین دلیلی است که بسیاری از افراد در برابر آنها احساس عجز دارند. در واقع اضظراب ناشی از اطلاعات بسیار زیاد انباشته در ذهن، خستگی های روحی، آلودگی های جسمی و تنوع ها و انتخابات پایان ناپذیرند که تیر نهایی را برای استرسها، حملات روحی، هول و هراس و افسردگی پرتاب می کنند.
این استرسها و نگرانیهایی که برای خود مجاز می دانید با زندگی تان عجین شده اند و ممکن است که شما را دچار بی خوابی، دردهای ماهیچه ای، سردرد، درد در ناحیه قفسه سینه و شکم درد شوید و این نظریه طبق بررسی های انجمن روانشناسی ایالات متحده آمریکا است.
دان هریس مدیر خبری ای بی سی و نویسنده کتاب ده درصد خوشبخت تر، استرس بسیار زیادی بر او غلبه کرد و چنان تاثیری بر او گذاشت که هول و حمله در تلویزیون ملی به او دست داد.
او به دلیل شغل پر مخاطره و پر رقابتش افسرده و نگران شده بود و خودش به خود درمانی با استفاده از مواد روان گردان و اعتیاد آور پرداخت.
بعد از ملاقات با دکترش، ون متوجه زنگ خطر وضعیت روحیه اش شد. او در پستی جدید در وب سایتش این گونه بیان می کند :
«هنگامی که ناهشیاری من با شدت زیاد شروع به ظاهر شدن کرد چنان مرا به مرحله ای از سقوط و سراسمیگی کشاند که بدون اینکه به عواقب آن توجه کنم شروع به استفاده از مواد اعتیاد آور برای فوران آدرنالین کردم. مانند این بود که من در میان آبشاری از دیوانگی های رفتاری در حال جریان هستم. »دیوانکی رفتاری ون، واکنش ساده ای به هرچیزی بود که در ذهنش در حال اتفاق افتادن بود. اشخاصی ماننداستیوجابز، مارک زوکه برگ، یا حتی شخص سیاسی مانند اوباما تصمیم گرفتند که به منظور کاهش غلبه احساس برعقلشان حق انتخاب خود را محدود کنند. در مقاله ای از مایکل لویز اوباما، او دلیل این کارش را چنین توضیح می دهد:
«همانطور که می بینید من به تنها کت وشلوار خاکستری خودم اکتفا میکنم»«من در پی کاش حق انتخاب های خود هستم»«و نمی خواهم انتخابات زیادی در مورد اینکه چه بخورم یا چه بپوشم داشته باشم زیرا در زندگی ام تصمیمات وانتخابات بسیار زیاد دیگری هم دارم».
دلیل دوم: اسباب و اثاثیه ی اضافی
خانه ی ما پر شده از لباسهایی که نمی پوشیم، کتاب هایی که هرگز نخوانده ایم. اسباب بازیهایی که بی استفاده مانده اند و اثاثیه ی دیگر که حتی رنگ روزرا ندیده اند. جعبه های رایانه و لوازم الکتری مان درحال ریزش هستند، بسیاری از وسایل منزلمان خاک خورده و بی کاربردند، و تلفن خانه مان مدام در حات چشمک زدن پیغام های انباشته شده مان است. همانطور که در پاک سازی دنیای مجازی در ده دقیقه عنوان شد. «ما مانند برده درخدمت اسباب و وسایل زندگی مان هستیم ترجیح می دهیم به خاطر تعمیر سریع آنها برای گرفتن اطلاعات فوری و سرگرمی و ارتباطات با این دنیای پهناور خود را به آب و آتش بزنیم.
با این جریان فوری تبادل اطلاعات و دسترسی به انواع تکنولوژی، حجم زیادی از مصرف کنندگان وسایل و ارتباطات به آسانی یافت می شوند. فقط با یک کلیک می توانیم هرآنچه را که لازم داریم از یک کتاب گرفته تا موتورسیکلت درب منزل خود تحویل بگیریم. ما خانه مان را با چیزها و وسایلی پرکرده اید که هیچ وقت به آنها نیاز نداریم و نخواهیم داشت همچنین عمده وقت مان را صرف به روز رسانی ها، مقاله ها و نوشته های وب سایت ها وپست های وبلاگ ها می کنیم هنگامی که زندگی بسیار پرتنش و پیچیده میشود، روح وروان ما به دنبال راه فراری از آنهاست. ورودی های متعدد که به خورد ذهن مان میدهیم، قرارگرفتن درمعرض افکار منفی وتنوع طلبی های بسیار موجب پیشامدهای نه چندان سالم در زندگی مان می شود.
پاکسازی و جمع آوری وسایلمان و دل کندن از وسایل دیجیتالی مان که عمده وقت مان را صرف آن ها می کردیم، می تواند کمک کند که مقداری از اضطراب ها وافکار منفی مان کاسته شود. ولی هنوز به اندازه کافی دلیل برای غرق شدن در شلوغی های ذهنی و افکار منفی و نگرانیها و افسوس ها داریم.
دلیل سوم: پایه و اساس منفی گرایی
و درآن لحظه که دیروقت به خواب رفتم برای اولین بار فهمیدم که آن صدایی که درسرم می پیچد تمام هوش وحواسم را تقدیم به آن کرده بودم، می توانم بگویم که در آن لحظه نوعی کودن بود.
سیستم عصبی انسان از ششصد میلیون سال پیش در حال کار کردن بوده است. اما دارای عملکرد یکسان همانند نسل های اولیه انسان همچنان به کار خود ادامه میدهد. انسان های اولیه ای که با انواع خطرها و تهدید ها در طول روز مواجه بوده اند مسلماً باید برای زنده ماندن تلاش میکردند. دکتر ریک هنسون، مدیر ارشد موسسه معلومات در دانشگاه بر کلی در مقاله ای بر روی وب سایتش مینویسد «برای زنده ماندن پیشینیان مان، مادر طبیعت، ذهن آنها را طوری درگیر ساخت که معمولاً آنها را به سه اشتباه فریب می داد: بزرگ جلوه دادن خطرات و تهدیدات، دست کم گرفتن فرصت ها، و بزرگ جلوه دادن منابع» سرانجام منجر به پایه و اساس منفی گرایی شد که تمایل برای واکنش به محرک های منفی شدید تر از مثبت گرایی هاست. محرک های منفی باعث تولید فعالیت های عصبی بیشتری نسبت به محرک های مثبت است. همچنین توانایی جذب افکار منفی سریع تر وآسانتر است.
اطلاعات و وسایل مختلف در اطرافمان انباشته شده اند، این درحالی است که هنوز در مورد آنها تصمیم درستی نگرفته ایم. تمام این اسباب اضافی نه تنها وقت ارزشمند ما را قورت می دهند بلکه باعث کاهش بازدهی ، و افکار منفی نیز می شوند. مانند:
دوست فیس بوکی من عجب زندگی شادی دارد، زندگی من افتضاح است
آیا باید آن دستورالعمل تناسب اندام را بخرم؟ آیا ممکن است زود بمیرم؟ «خدای من، فراموش کردم. « چطور تا قبل از سی سلگی ملیونرشوید» را بخرم.
همه چیز به نظر ضروری و فوری می رسد. تمامی ایمیل ها و متن ها باید پاسخ داده شوند. تمامی قطعات و وسایل حتماً باید خریده شوند. این گونه باید ها ونبایدها و وابستگی ها طومار زندگی مان را دائم در حال پیچاندن است، دائم سرگرم ابتذال ها شده ایم و همه ی این ها از طرف افراد مختلف، اطرافمان و احساساتی که درون ما وجود دارد ناشی می شوند. ما اغلب احساس میکنیم که زمانی برای تمیز کردن و پاکسازی منزلمان نداریم، زیرا به کلی مشغول مصرف گرایی و امتحان کردن دائم چیزهای جدید هستیم ولی غافل از آنکه تمامی این دلمشغولی ها ما را به سمت آشفتگی های روحی و خستگی ها و مشکلات عاطفی می برد.
چطور شد که رد تمامی ارزش ها و اولویت های زندگی مان که زمانی زندگی ما را متعادل و معقول می ساختند گم کردیم، چه کاری از دستمان برمی آید؟ نمی توانیم به عقب برگردیم و بدون تکنولوژی زندگی کنیم. نمی توانیم از تمام دارایی خود چشم پوشی کنیم و در غاری تاریک به زندگی مان ادامه دهیم.
هنسون میگوید : ((ذهن مانند این است که چودن برای تجارب منفی باشد ولی تفلون برای تجارب مثبت)).
بنابراین پایه و اساس منفی گرایی شما را مجبور به داشتن چه افکاری میکند؟
این به این معنی است که شما مانند سخت افزاری برای بیش از حد فکر کردن، نگرانی، مشاهده مواقعی که بیشتر اوقات برخلاف واقعیتشان در ذهن شما منفی هستند و بنابراین شما تهدید ها را تهدید کننده تر از همیشه و چالش ها را چالش بر انگیز تر همیشه خواهید دید.
هر گونه تفکر منفی که وارد ذهن شما میشود به منزله یک واقعیت تلقی میشود پس این یک اجبار است که شما را ملزم به باورش میداند. ولی شما درون یک غار زندگی نمیکنید و به طور طبیعی با خطرات روزمره روبرو هستید ممکن است که به سمت افکار منفی هدایت شوید ولی مجبور نیستید که عمیقا آنها را بپذیرید.
سام هریس میگوید : (( یک راه برای شناسایی افکار بعدی که به ضمیر ناخودآگاه مان هجوم می آورند وجود دارد )) این راه دیگر که از آن حرف میزنیم خودآگاهی و توجه است.
توجه و خودآگاهی میتواند در پیش پا افتاده ترین فعالیت های روزمره تمرین شودهم چنین میتواند توسط تمارین مخصوصی که در این کتاب آورده شده تقویت شود.
خودآگاهی نیاز به آماده سازی و تمرین ذهنی دارد که در این حالت باید خود را از در هم ریختگی های ذهنی ناشی ازافکار زیاد در مورد آینده دور نگه دارید. و به جای آن بر روی لحظه حال حاضر تمرکز داشته باشید.
وقتی آگاه و متوجه باشید دیگر به افکارتان وصل نیستید و به راحتی در همان لحظه ای که هستید و درحال رخ دادن است متمرکز میشوید به نظر راحت است. نه؟
مفهوم ساده و واضح است، اما تغییر افکارتان آنچنان راحت نیست. مانند ساخت هر گونه عادت دیگر، پاکسازی ذهن مستلزم تمرین و حوصله، و اراده ای است که ابتدا از کم شروع شود. و سپس توسط همان اراده کم رشد می کنید.
خوشبختانه ما تمامی این روش ها را در این کتاب برای شما آورده ایم.
تمارینی برای کنترل ذهنتان یاد خواهید گرفت، که منجر به شکل گیری عادت های ویژه برای تثبیت این کنترل ذهنی در اعمال روزانه تان خواهد شد.
در پایان این بخش چهار عادتی که برای پاکسازی ذهنتان لازم دارید فراهم میکنیم. درحین یادگیری و همان طور که ذهن و فکرتان را در چنگال خود گرفته اید، نه تنها متمرکز تر و بازدهی کارتان بیشتر میشود بلکه خودتان را در آرامش بیشتری نسبت به همیشه در این دنیای مدرن دیوانه وار احساس خواهید کرد.
Reviews
There are no reviews yet.