زندگی شما
یک نقشه راه جدید برای موفقیت در کارآفرینی
زندگی شما عنوان کتابی است که توسط جان سی مکسول تألیف شده و سعید جویزاده، هانیه سخایی و علیرضا احمدیان آن را ترجمه کردهاند. نشر آکادمیک نیز کتاب زندگی شما را به چاپ رسانده است.
در ادامه بخشهایی از کتاب را میآوریم:
1 زندگی شما میتواند یک داستان بزرگ باشد
داستان زندگی شما چیست؟
وقتی برای اولین بار با افراد ملاقات میکنم، بعد از گفتگوهای مقدماتی، از آنها میخواهم که داستانهای خود را بگویند – به من بگویند که آنها کی هستند و از کجا هستند، کجا بوده اند و دوست دارند به کجا بروند . من میخواهم بفهمم چه چیزی برای آنها اهمیت دارد. شاید شما هم همین کار را بکنید. گفتن داستانهای ما برای ما به یک نقطه اتصال احساسی تبدیل میشود. این فاصله بین ما را پر میکند.
چرا اینطور است؟
همه عاشق یک داستان خوب هستند.ما همیشه اینطور بودیم. داستانها به ما میگویند ما کی هستیم. آنها…
- به ما الهام میدهند.
- با ما ارتباط برقرار کنند.
- به فرآیند استدلال روح میدهند.
- به ما اجازه عمل میدهند.
- احساسات ما را بر انگیخته میکنند.
- تصاویری از آنچه که آرزوی ما را داریم به ما ارائه دهید.
داستانها و حکایتها خود ما هستند.
روزانه میلیونها نفر فیلم میبینند، رمان میخوانند و در اینترنت داستان هایی را جستجو میکنند که به آنها انگیزه میدهد یا آنها را میخنداند. هر روز ما به صحبتهای دوستانمان گوش میدهیم که درباره اتفاقات دراماتیک یا خنده دار که برای آنها رخ میدهد به ما میگویند. هر روز مردم تلفنهای هوشمند خود را برای نمایش تصاویر و به اشتراک گذاشتن داستانها بیرون میآورند. داستانها نحوه ارتباط ما با دیگران، یادگیری و به خاطر سپردن آنهاست.
من به عنوان یک ارتباط دهنده، بخش خوبی از روزهایم را در قالب داستان به شما ارائه میکنم. مردم خیلی به حقایق اهمیت نمیدهند. آنها هیجان میخواهند. آنها عاشق نمایش هستند. آنها به تصاویر اهمیت میدهند. آنها میخواهند بخندند. آنها میخواهند ببینند و احساس کنند چه اتفاقی افتاده است. آمار مردم را به انجام کارهای بزرگ ترغیب نمیکند. اما داستانها این کار را میکنند!
سرگذشت زندگی شما چیست؟
بنابراین دوباره از شما میپرسم: داستان زندگی شما چیست؟
ای کاش میتوانستم همین حالا با شما بنشینم و آن را از زبان شما بشنوم. وقتی به پایان این کتاب رسیدید، من به شما راهی میگویم که چگونه میتوانید داستان خود را با من و دیگران به اشتراک بگذارید. اما قبل از اینکه به این موضوع برسیم، میخواهم به داستان خود تا کنون فکر کنید. چه نوع داستانی است؟
همه ما در داستانهایمان کمی شوخ طبعی داریم و همچنین درام. همه ما بالا و پایین، برد و باخت خود را داریم. در همه ما کمی کمدی، تراژدی و تاریخ وجود دارد. اما به طور کلی، زندگی هر یک از ما داستان بزرگتری را روایت میکند. شما دوست دارید داستان زندگیتان چه بگوید؟
من معتقدم بدون توجه به این که داستان زندگی هر یک از ما چه راهی را طی میکند، در عمق ما همه یک چیز را میخواهیم. ما میخواهیم زندگیمان ارزش داشته باشد. ما میخواهیم داستانهای ما دارای اهمیت باشند. هیچکس نمیخواهد احساس کند که اگر او هرگز زندگی نمیکرد، دنیا کمبودی نداشت. منظور من را متوجه میشوی؟
آیا تا به حال فیلم سینمایی “زندگی عالی” را دیده اید؟ این فیلم داستان جورج بیلی است، مردی که رویای سفر در جهان و ساختن چیزها را دارد، اما در عوض در بدفورد فالز در خانه خود میماند، زیرا بارها و بارها تصمیم میگیرد کاری را انجام دهد که معتقد است برای دیگران مناسب است. نکتهای در فیلم اتفاق میافتد که جورج لحظهای از بحران را تجربه میکند و به این باور میرسد که اگر به دنیا نیامده بود اطرافیانش، وضعیت بهتری داشتند. آنچه او واقعاً میگوید این است که زندگی مهم نیست.
پیچ و تاب بزرگ داستان زمانی رخ میدهد که با کمک یک فرشته، جورج فرصتی پیدا میکند تا ببیند شهر او و زندگی دیگران اگر او هرگز وجود نداشت چگونه خواهد بود. او فهمید که بدون او، این مکان تاریک و منفی است. جورج متوجه تأثیر مثبت خودا تشخیص میدهد زیرا هر از چند گاهی برای انجام کارهایی که میدانست درست است، اقدام کرد و به دیگران کمک کرد. همانطور که فرشته کلارنس به او میگوید: “زندگی هر فرد زندگیهای دیگری را تحت تأثیر قرار میدهد.” جورج بر روی خیلی از زندگیها هر چند کوچک،تاثیری گذاشته بود و تغییر ایجاد کرده بود.
آیا از این زاویه به زندگی خود نگاه کرده اید؟ آیا به این فکر کرده اید که میخواهید داستان زندگی شما چگونه باشد؟ آیا معتقدید میتوانید زندگی مهمی داشته باشید و بتوانید کارهایی را انجام دهید که واقعاً مهم هستند؟ آیا میتوانید داستان خود را بزرگ کنید؟
با تمام وجود معتقدم که پاسخ این سوالات مثبت است. شما این توانایی را دارید که زندگی خود را به یک داستان بزرگ و مهم تبدیل کنید. هر شخصی میتواند. صرف نظر از ملیت، فرصت، قومیت یا ظرفیت، هر یک از ما میتوانیم یک زندگی با اهمیت داشته باشیم. ما میتوانیم کارهایی را انجام دهیم که مهم هستند و میتوانند جهان را به مکان بهتری تبدیل کنند. امیدوارم این را باور کنید. اگر اکنون باور ندارید، امیدوارم تا زمانی که این کتاب را به پایان میرسانید به این نتیجه برسید.
اجازه ندهید کلمه اهمیت شما را بترساند. اجازه ندهید شما را از دنبال کردن یک زندگی مهم باز دارد. وقتی در مورد اهمیت صحبت میکنم، در مورد معروف بودن صحبت نمیکنم. من در مورد پولدار شدن صحبت نمیکنم. من درباره مشهور بودن یا برنده شدن جایزه نوبل یا رئیس جمهور ایالات متحده صحبت نمیکنم. هیچ یک از این موارد هیچ اشکالی ندارد، اما لازم نیست هیچ یک از آنها را انجام دهید تا قابل توجه باشد. برای اهمیت داشتن، تنها کاری که باید انجام دهید این است که در هر کجا که هستید، با هر چیزی که دارید، روز به روز تفاوتی با دیگران داشته باشید.
برای اهمیت داشتن، تنها کاری که باید انجام دهید این است که در هر کجا که هستید، با هر چیزی که دارید، روز به روز تفاوتی با دیگران داشته باشید.
در سال 1976، من هدیه ایلین بی ورز را دریافت کردم، که در آن زمان دستیار من بود. در حالی که هدیه را باز میکردم، دیدم که یک کتاب است و عنوانش چنین بود “بزرگترین قصهای که تا به حال گفته شده است” برایم جالب بود. بی صبرانه منتظر خواندن آن بودم.
اما وقتی آن را باز کردم، شوکه شدم. صفحات خالی بود.
در داخل آن یادداشتی از ایلین بود که میگفت: «جان، زندگی تو پیش روی توست. این صفحات را با اعمال محبت آمیز، افکار خوب و مسائل قلبی خود پر کنید. یک داستان بزرگ درباره زندگیت بنویس. ”
هنوز هیجان و انتظاری را که هنگام خواندن کلمات او در من ایجاد شد به خاطر دارم. برای اولین بار باعث شد به این فکر کنم که چگونه نویسنده زندگی ام هستم و میتوانم هر “صفحه” را با هر چیزی که میخواهم پر کنم. این باعث شد من بخواهم قابل توجه باشم. این به من انگیزه داد تا هر کاری میتوانم انجام دهم تا زندگی ام اهمیت پیدا کند.
بنابراین راز پر کردن صفحات زندگی شما چیست؟ چه چیزی در زندگی شما ارزش است؟
هر روز با هدف زندگی کنید.
وقتی هر روز را با هدفمندی زندگی میکنید، تقریبا هیچ محدودیتی برای کارهایی که میتوانید انجام دهید وجود ندارد. شما میتوانید خود، خانواده، جامعه و ملت خود را متحول کنید. وقتی افراد کافی این کار را انجام دهند، میتوانند دنیا را تغییر دهند. وقتی به صورت هدفمند از زندگی روزمره خود برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی دیگران استفاده میکنید، زندگی مهمی را آغاز میکنید.
وقتی به صورت هدفمند از زندگی روزمره خود برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی دیگران استفاده میکنید، زندگی مهمی را آغاز میکنید.
داستان زندگی خود را رقم بزنید
اکثر مردم میخواهند یک داستان خوب بشنوند یا بگویند. اما آنها متوجه نیستند که میتوانند و باید داستان خوبی باشند. چنین چیزی مستلزم داشتن زندگی هدفمند است. این پلی است که از شکاف زندگی مهم عبور میکند. این را در فصل بعد به تفصیل توضیح خواهم داد، اما در حال حاضر فقط این را میگویم: وقتی افراد بی هدف اشتباهات جهان را میبینند، میگویند: “باید کاری در این زمینه انجام داد.” آنها داستانی را میبینند یا میشنوند و از نظر احساسی و فکری به آن واکنش نشان میدهند. اما آنها فراتر نمیروند.
افرادی که هدفمند زندگی میکنند وارد داستان میشوند و خودشان زندگی میکنند. سخنان آلبرت انیشتین، فیزیکدان، به آنها انگیزه میدهد: “جهان جای خطرناکی است، نه به خاطر کسانی که بدی میکنند، بلکه به خاطر کسانی است که نگاه میکنند و هیچ کاری انجام نمیدهند.”
چرا بسیاری از مردم هیچ کاری نمیکنند؟ من فکر میکنم این به این دلیل است که اکثر ما به بدیها و بی عدالتیهای اطراف خود نگاه میکنیم و غرق میشویم. مشکلات آنقدر بزرگ به نظر میرسند که ما نتوانیم به آن بپردازیم. ما با خود میگوییم: “چکار میتوانم بکنم؟ من فقط یک نفر هستم. ”
یک نفر یک شروع است. یک نفر میتواند با کمک به دیگری وارد عمل شود و تغییر ایجاد کند. یک نفر میتواند به شخص دوم الهام بخش باشد که هدفمند باشد . آن افراد میتوانند با هم کار کنند. آنها میتوانند به جنبشی تبدیل شوند. آنها میتوانند تأثیر بگذارند. ما هرگز نباید اجازه دهیم کاری که نمیتوانیم انجام دهیم مانع از انجام کارهایی شود که میتوانیم انجام دهیم . یک زندگی منفعل به یک زندگی معنی دار تبدیل نمیشود.
چندی پیش من کتاب “یک میلیون مایل در هزار سال” را از دون میلر را خواندم. او با فصاحت مینویسد و زندگی ما را در قالب داستان میگوید. او توضیح میدهد :”من هرگز بعد از دیدن یک فیلم بی محتوا و معنی گمان نمیکنم که همهی فیلمها بی معنی هستند.من فقط فكر مي كنم فيلمي كه من دیدم بي معني است. بنابراین من تعجب میکنم اگر وقتی مردم میگویند زندگی بی معنی است، منظور آنها این است که زندگی آنها بی معنی است. من تعجب میکنم که آیا آنها تصمیم گرفته اند که باور داشته باشند که تمام وجودشان قابل توجه نیست و زندگی ترسناک خود را روی بقیه ما پیش بینی میکنند. ”
اگر این کلمات را میخوانید و با خود فکر میکنید، این من هستم. زندگی من بی معنی است. وجود من قابل توجه نیست.ای کاش زندگی من کمتر تیره و تار بود، پس خبرهای خوبی برای شما دارم. لازم نیست این داستان شما باشد. داستان شما میتواند یک زندگی ارزشمند باشد.
دان میلر همچنین مینویسد: “شما میتوانید آن را خدا یا وجدان بنامید، یا میتوانید آن را به عنوان درک شهودی که همه ما به عنوان یک انسان، به عنوان داستان نویس زنده داریم، نادیده بگیرید. اما حسی وجود دارد که من را به سمت داستانهای بهتر ، به سمت شخصیتی بهتر راهنمایی میکند. من معتقدم نویسندهای خارج از خودمان وجود دارد که داستان بهتری را برای ما ترسیم میکند، حتی با ما تعامل دارد و داستانی بهتر را در شعور ما زمزمه میکند. ”
اعتقادات شما مهم نیست، من میتوانم این را به شما بگویم. اگر داستان شما آنطور که میخواهید معنی دار یا قابل توجه یا قانع کننده نیست، میتوانید آن را تغییر دهید. میتوانید از امروز شروع به نوشتن یک داستان جدید کنید. به این بسنده نکنید که فقط یک داستان گو درباره ارزش باشید. تصمیم بگیرید که داستان مهم باشید. به شخصیت اصلی داستان خود برای ایجاد تغییر تبدیل شوید!
اگر داستان شما آنطور که میخواهید معنی دار یا قابل توجه یا قانع کننده نیست، میتوانید آن را تغییر دهید.
داستان شما، نه تاریخ شما
باید اعتراف کنم، این تصور خلاف همه چیزهایی است که من در دانشگاه آموخته بودم. ممکن است بر خلاف تحصیل شما نیز باشد. در دوره هایی که من برای سخنرانی گذراندم، اساتید به ما آموختند که داستانهای خود را از تاریخ بگیریم، نه اینکه از تجربیات شخصی برای نشان دادن نکات خود استفاده کنیم. آنها معتقد بودند که کاری غیر از آنچه خودخواه به نظر میرسید انجام میدهند.
به عنوان یک ارتباط دهنده، من مشاهده کردم که فقط بزرگترین سخنرانان داستانهای بهتری نمیگویند. آنها در واقع داستانها را با زندگی در ابتدا بهتر کردند. داستانهای آنها از تجربیات آنها ناشی میشود. آنها در قلب بهترین داستانهای خود قرار داشتند.
و این چیزی است که من برای شما میخواهم. من نمیخواهم شما فقط یک قصه گو باشید. من میخواهم تو اصل داستان باشی! داستان شما هنوز صفحات خالی زیادی دارد. میتوانید با آنها زندگی خود را بنویسید. وقتی به کار خود ادامه میدهید، زندگی هدفمند یعنی روح بخشیدن به بهترین داستان شما است.
یکی از بزرگترین آثار کمدی دهه شصت و هفتاد برادران اسمادرز بود. من روال معمول آنها را در برنامههای مختلف تلویزیونی خود به یاد میآورم که چیزی شبیه به این بود:
دیک میپرسید:”چه مشکلی پیش آمده، تامی؟کمی ناامید به نظر میرسی.”
تامی پاسخ میدهد:”بله نا امید هستم!.من نگران وضعیت جامعه آمریکا هستم!”
“خوب، چه چیز آن ناراحتی؟ آیا نگران میزان فقر و گرسنگی در کشور هستی؟ ”
“اوه نه، این واقعا من را اذیت نمیکند.”
“عجب. خوب، آیا نگران افزایش تهدید جنگ هستهای هستی؟ ”
“نه، این نگرانی من نیست.”
“آیا از استفاده و سوء استفاده از مواد مخدر توسط جوانان آمریکا ناراحت هستی؟”
“نه، این خیلی من را اذیت نمیکند.”
دیک که کمی گیج به نظر میرسید، پرسید: “خوب، تام، اگر فقر و گرسنگی، جنگ و مواد مخدر شما را اذیت نمیکند،پس نگران چه هستی؟”
“من نگران بی تفاوتی ما هستم!”
افراد بی تفاوتی هرگز دنیای خود را متفاوت نمیکنند. افراد بی تفاوت زندگی مهمی نخواهند داشت. افراد منفعل خود را از بزرگترین داستانها – داستان خود – خارج میکنند. شاید آنها بخواهند خود را در داستان ببینند، اما آنها به عنوان ناظران داستان در حاشیه وجود دارند. آنها آرزوی بیشتری دارند، اما موفق نمیشوند شرکت کننده فعال شوند. چرا؟ زیرا آنها هدفی ندارند.
چگونه شروع به نوشتن داستان اهمیت خود کنیم
اگر شما هم مثل من هستید و میخواهید تغییری ایجاد کنید و تا پایان عمر داستان مهمی برای گفتن دارید، من میتوانم به شما کمک کنم. من قصد دارم راه سادهای را برای زندگی عمدی به شما نشان دهم. اما ابتدا، شما باید مایل باشید که یک گام مهم رو به جلو بردارید. و این ناشی از تغییر طرز فکر است، شروع نوشتن داستان خود با رویکرد متفاوت به زندگی کنید.
Reviews
There are no reviews yet.