مدیریت شانس
چگونه خوش شانسی را جذب کنید و از آن در زندگی روزمره خود نهایت استفاده را ببرید
فصل 1
چگونه ZEST ما را در معرض شانس قرار میدهد
“بیا، مرا به شانسم برسان.”
شکسپیر
، گفته شده است، اقبال و شانس، معمولاً با ناگهانی رعد و برق وارد دنیای مردان میشود. و سوالی که در ابتدا با ما روبرو میشود این است: چگونه میتوانیم این رعد و برق مفید را به زندگی خود جذب کنیم؟ با یادآوری اینکه بنجامین فرانکلین هنگام فرستادن بادبادکی مملو از فلز به سمت ابرها، رعد و برق طبیعت را گرفت، نمیتوانیم بهتر از این اصل او را وام بگیریم: برای جذب شانس، ابتدا باید خود را در معرض آن قرار دهیم.
این عبارت، “قرار گرفتن در معرض شانس”، بسیار بیشتر از یک استعاره است. این به طور واقع بینانه راهی را توصیف میکند که در آن بیشتر شانس خود را پیدا میکنیم – راهی به قدری واضح که اغلب آن را نادیده میگیریم. در طول سالیان متمادی صدها نفر خوش شانس ترین تجربیات زندگی خود را برای نویسنده این کتاب نقل کرده اند. بسیاری از داستانها – در واقع، تاریخچههای شانس – چیزهای تجربی روزمره بودند، اما برخی دیگر از چرخشها و چرخشهای عجیب و تقریباً باورنکردنی اقبال میگفتند. با این حال، تجزیه و تحلیل موارد نشان داد که بیش از نیمی از آنها یک چیز مشترک داشتند: قسمت خوش شانسی برای فرد مورد نظر در زمانی شروع شد که او در معرض دیگران قرار گرفت – زمانی که شخص دیگری به طور غیرمنتظره چیزی مهم برای او گفت.
اغلب چیزی که گفته میشود به خودی خود بی اهمیت بود. تنها با لمس دقیق شرایط مناسب میتوانست جرقه درخشان شانس را ایجاد کند. ما یک تصویر ساده از این فرآیند را در مثال ارائه شده توسط یک کشاورز Catskill میبینیم که گزارش میدهد:
“یکی از مردم شهر ژانویه گذشته به خانه آمد و گفت ماشینش در برف گیر کرده است. من و پسرم بیرون رفتیم تا به او دست بدهیم. ما شروع به صحبت کردیم و او گفت که مدیر یک فروشگاه جدید در کینگستون است. گفت که قصد دارد یک بخش تجهیزات مزرعه باز کند. این اتفاق افتاد که پسرم به دنبال شغلی بود و این دقیقاً در خط او بود. خوب کار کرد به عنوان یک فروشنده شروع کرد و اکنون مدیریت بخش را بر عهده دارد.
عادی؟ شاید. اما بی تردید خوش شانس! یک سخن روزمره، که به طور تصادفی بیان میشود، با علایق یک فرد تطابق دارد – و نتیجه یک تحقق جدید مهم در زندگی است. البته باید بدانیم که ریشههای چنین شانسهایی بسیار عمیقتر از خود حوادث است. اگر کشاورز و پسرش از آن دسته مردانی نبودند که حاضرند در طوفان برف برای کمک به یک غریبه بیرون بروند، شانس بیرون از خانه آنها را از دست میداد. اما در اینجا ما فقط باید بر اولین قدم مهم در جذب شانس تمرکز کنیم: تشخیص این که بیشتر شانس خوب ما – تأثیر مفید شانس بر زندگی ما – از طریق افراد دیگر به ما میرسد.
بین ما و کسانی که از مسیر ما عبور میکنند، شانس یک رشته نامرئی از آگاهی، یک “خط شانس” میچرخد. (از آنجایی که این کلمه، خط شانس، بسیار راحتتر از «آگاهی از خود در ذهن دیگری» است، از این پس از آن استفاده میکنیم.) گفتن این که هر آشنای جدیدی که برای او شانس بیاوریم زیاد نیست. -خط نشان دهنده سود احتمالی در شانس و خوشبختی آینده ما است. نه اینکه بتوانیم بگوییم کدام خطوط شانس جریان زنده شانس را به همراه خواهند داشت. از میان مردان و زنانی که با آنها صحبت میکنیم، شاید از هر ده نفر، یک نفر یا از هر صد نفر، اظهارات غیرمنتظرهای را بیان نمیکنند که به طور قابل توجهی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. اما دیر یا زود، کسی این کار را میکند – و این یک اظهار نظر میتواند یک زندگی را متحول کند.
پس در معرض شانس قرار دادن خود در اصل به معنای ایجاد روابط سالم انسانی با افراد بیشتری است. هرچه یک فرد خطوط شانس بیشتری را بیرون بیاندازد، شانس بیشتری برای او پیدا خواهد کرد. به طور غریزی، هر یک از ما تمایل داریم در اطراف او نوعی شبکه از خطوط شانس ایجاد کنیم که شانس از فردی به فرد دیگر منتقل میشود. شانسهای خوش شانسی که با هر رشتهای در وب تماس میگیرند ممکن است در مرکز احساس شوند. بنابراین، دختر نامزد، با یک مرد جدید واجد شرایط ملاقات میکند و ترتیبی میدهد که او را به دوستی که هنوز نامزد نکرده است معرفی کند. و مرد شاغل، با شنیدن یک افتتاحیه خوب، به همسایه بیکارش در مورد آن میگوید.
غریبه به عنوان منبع شانس
همانطور که خواهیم دید، دوستان و خانواده نقش مهمی در زندگی خوش شانس دارند. اما – و این یک نکته برجسته است – نسبت بالایی از شانسهای شانس از طریق غریبه ها یا افرادی که فقط کمی میشناسیم به ما میرسد. این واقعاً تعجب آور نیست وقتی که به آن فکر کنیم. بسیاری از تماسهای فرسوده ما، چه در زندگی خانگی، چه در تجارت یا گروههای اجتماعی، به زودی جرقه خود را از دست میدهند. ما افراد مشابهی را ملاقات میکنیم، در مورد چیزهای مشابهی میگوییم، به ندرت یک فکر یا مشاهده تازه میشنویم. پس از ارضای اولین کنجکاوی متقابل، دوستی ملایم معمولی معمولاً به یک الگوی متعارف تبدیل میشود و پس از آن، احتمال کمتری وجود دارد که اظهارات غیرمحتمل و الکتریکی ایجاد کند که باعث شانس میشود.
معمولاً خوش شانسی در روابط انسانی ناشی از انفجارهای پویای علایق مشترک است، و علاقه معمولاً در اوج خود است و تخیل در مراحل اولیه آشنایی در زیرک ترین حالت خود است. شما با کسی ملاقات میکنید – سوئیچ پرتاب میشود، جرقهای زده میشود، تصادف شکل میگیرد یا اطلاعات تصادفی میگذرد – و هسته اصلی یک استراحت خوش شانس است. بسیاری از تجربیات خوشحال کننده معنای آیات ادراکی ادوین آرلینگتون رابینسون را آموخته اند:
مردی آمد که به او نگاه کرد
با چنین دوستی غیرمنتظره ای
و با او به طور معمول صحبت کرد
آن زندگی به طرز شگفت انگیزی متفاوت شد.
“دوستی غیر منتظره.” راز بسیاری از شانس زندگی در اینجا نهفته است. حکمت دیرینه، که در فولکلور و افسانه تجسم یافته است، به ما میگوید که غریبهای را که به در میآید با دستان باز پذیرایی کنیم، زیرا ممکن است او عامل مرموز بخت و اقبال باشد. اسطوره یونانی فیلمون و باوسیس که شام ناچیز خود را با دو غریبه گرسنه تقسیم کردند و متوجه شدند که خدایان را غافلگیر کرده بودند، به حقیقت شگفت انگیزی از زندگی اشاره میکند. و پارچ همیشه پر از شیر که با آن به آنها پاداش داده شد، نمادی از شانس مغذی است که برای همیشه از روابط صمیمانه بین مردان جاری میشود.
همه ما میدانیم که هر غریبهای شایسته علاقه ما نیست یا نمیتوان به او اعتماد کرد. ما یاد میگیریم که در برابر حوصله پرخاشگر، شایعات بدخواه، دستفروش بی رحم، و آن مردان و زنان خطرناک، تلههای انفجاری انسانی که شکار بیگناهان را به یک تجارت تبدیل میکنند، محافظت کنیم. اما این بدان معنا نیست که ما باید مانند لاکپشتهای ترسیده در غلاف خود بخوابیم، در حالی که زندگی از کنار ما میگذرد. همچنین نمیتوانیم «بیش از حد مشغول» برای افراد جدید باشیم – بهانهای که اغلب برای رد کردن دنیای اطرافمان ارائه میشود. واقعیت قانعکننده این است که هیچکس که خواهان شانس بیشتری در زندگی است، نمیتواند اجازه دهد ترس یا بیتفاوتی او را از شانس بالقوه The Stranger باز دارد.
Reviews
There are no reviews yet.