اشاعه ی هسته ای، از زمانی که ایالات متحده برای نخستین بار سلاح های هسته ای را تولید کرده و در اوت ۱۹۴۵ بر ضد ژاپن به کار برد، از موضوعات کلیدی امنیت بین الملل بوده است. ویژگی دوران جنگ سرد، هراس از وقوع جنگ هسته ای میان ابرقدرت ها بود، ولی این نگرانی هم وجود داشت که شمار فزاینده ای از دولت ها به تسلیحات هسته ای دست یابند. اتحاد جماهیر شوروی، نخستین سلاح هسته ای خود را در ۱۹۴۹، انگلستان در ۱۹۵۲، فرانسه در ۱۹۶۰، و چین در ۱۹۶۴ آزمایش کرد. این ها به پنج دولت «شناخته شده» ی دارنده ی سلاح هسته ای معروف اند.1
همگام با اولین تحقیقات مربوط به امکان به کارگیری انرژی هسته ای در جهت ساخت سلاح، تلاش برای جلوگیری از اشاعه ی سلاح های هسته ای نیز وجود داشته است. مهمترین دستاورد این تلاش را می توان معاهده ی عدم اشاعه ی هسته ای (NPT) دانست. این معاهده که در سال 1968 منعقد شد و در سال ۱۹۷۰ قدرت اجرایی یافت، به بخش اصلی «رژیم بین المللی عدم اشاعه» تبدیل شده و با موفقیت هایی هم همراه بوده است. اما، با وجود موفقیت کلی، رژیم عدم اشاعه از همان ابتدا با فشارها و نگرانی هایی مواجه بود؛ ازجمله اینکه، هند در سال ۱۹۷۴ یک انفجار هسته ای«صلح آمیز» انجام داد؛ آرژانتین، برزیل، رومانی، تایوان، کره ی جنوبی، عراق و آفریقای جنوبی و برخی کشورهای دیگر هم گام هایی در جهت دستیابی به سلاح های هسته ای برداشتند.
پایان جنگ سرد، گرچه از هراس وقوع جنگ هسته ای بین قدرت های بزرگ کاست، اما موجب توقف روند تلاش برای اشاعه ی سلاح های هسته ای نشده و همچنان شاهد تلاش در جهت کسب تسلیحات هسته ای بودیم. از میان مهمترین مواردی که در این برهه اعتبار رژیم عدم اشاعه را به چالش کشیدند، می توان به بحران های هسته ای اول و دوم کره ی شمالی در سال های اوایل دهه ی 1990 و سال های آغازین هزاره ی جدید و آزمایش های تسلیحاتی هند و پاکستان در ماه می ۱۹۹۸ اشاره کرد.
در پاسخ به چنین معضلاتی، محققان و فعالان عرصه ی عدم اشاعه ی هسته ای به ارائه ی راهکارهایی در جهت تقویت رژیم و معاهده ی عدم اشاعه ی هسته ای پرداختند. اما، انتقادی که به برخی از این راهکارها وارد است، عدم توجه به پیوند مسئله ی «چگونگی توقف اشاعه ی تسلیحات هسته ای» با «چرایی روی آوردن کشورها به ساخت سلاح هسته ای» است؛ به عبارت دیگر، محققان و فعالان عرصه ی مذکور، دچار تعصب در رابطه با بعد عرضه بوده و همواره سعی داشته اند رفتارها، فعالیت ها و انتقال فناوری و موادی که می توانند به کسب تسلیحات هسته ای بینجامند را مد نظر قرار دهند. این تعصب موجب غفلت از انگیزه ها و محرک های اشاعه ی هسته ای (یعنی، بعد تقاضا) شده است. بر این اساس، به نظر رسید که پاسخ به مسئله ی چگونگی توقف اشاعه ی تسلیحات هسته ای مستلزم پاسخ به مسئله ای اساسی تر است و آن اینکه: «چرا کشورها سلاح هسته ای می سازند؟».
در پاسخ به این مسئله ی اساسی تر، اندیشمندان و محققان حوزه های مختلف علوم انسانی و اجتماعی دست به پردازش نظریه هایی زدند که هر یک از آنها از منظری متفاوت در پی پاسخ به سئوال مذکور برآمدند. چالشی که اکنون پیش روی هر دانش پژوه امنیت بین الملل و اشاعه ی هسته ای وجود دارد، انتخاب کارآمدترین و مناسب ترین نظریه در جهت فهم مسئله ی مهم اشاعه ی هسته ای است. این امر مستلزم مقایسه ی بین نظریه های اشاعه ی هسته ای است که یکی از مهمترین زمینه های آن، کاربست نظریه ها برای تحلیل موارد واقعی اشاعه ی هسته ای است. از این رو، در این پژوهش تلاش می شود تا با تشریح مبانی، پیشفرض ها و مفاهیم بنیادین برخی از مهمترین نظریه های اشاعه ی هسته ای، و به آزمون گذاردن آنها در برابر یک مورد اشاعه ی هسته ای، یعنی کره ی شمالی، ارزیابی خود را از مناسبت و کارآمدی این نظریه ها ارائه دهیم.
چکیده و ارزیابی ادبیات علمی پیرامون پژوهش
منابع موجود در زمینه ی موضوع پژوهش حاضر را می توان به سه بخش زیر تقسیم کرد:
الف) آثار نظری در زمینه ی اشاعه ی هسته ای:
«آیا نظریه ی اشاعه ی هسته ای وجود دارد؟ تحلیل مناظره ی معاصر»؛ مقاله ای است که توسط تانیا آگیلوی ـ وایت به رشته ی تحریر در آمده است. در این مقاله، نویسنده می کوشد محدودیت های مناظره ی موجود بر سر اینکه اشاعه ی هسته ای چگونه باید تبیین شود و اینکه آیا اشاعه ی هسته ای آینده قابل پیش بینی است یا خیر را نشان داده و در ضمن، حوزه های نیازمند پژوهش بیشتر را برجسته نماید. بر این اساس، وی در ابتدا به سردرگمی نظری در زمینه ی اشاعه ی هسته ای پرداخته و ریشه های آن را مورد بررسی قرار می دهد و سپس به معرفی چند نظریه و رویکرد در زمینه ی اشاعه ی هسته ای می پردازد که عبارتند از: نظریه های رئالیسم کلاسیک و نورئالیسم، نظریه های سازمانی، رویکرد های شناختی و روان شناختی و در نهایت، جامعه شناسی تاریخی به عنوان رویکردی بدیل. مقاله ی مذکور را می توان در زمره ی بهترین و مفیدترین آثار نظری در زمینه ی اشاعه ی هسته ای قلمداد کرد.2
«چرا کشورها سلاح هسته ای می سازند؟»؛ عنوان مقاله ای است از اسکات سیگن که در نشریه ی امنیت بین المللی به چاپ رسید. در این مقاله، نویسنده، که خود از محققان برجسته ی حوزه ی اشاعه ی هسته ای است، به معرفی سه چارچوب نظری یا «مدل» در زمینه ی علل اشاعه ی هسته ای می پردازد که عبارتند از: «مدل امنیتی»، «مدل سیاست داخلی» و «مدل هنجاری». مطابق مدل امنیتی، دولت ها برای افزایش امنیت ملی در برابر تهدیدات خارجی و بویژه تهدیدات هسته ای، دست به ساخت سلاح هسته ای می زنند. مدل سیاست داخلی، سلاح هسته ای را ابزاری سیاسی تلقی می کند که در جهت رسیدن به اهداف و منافع بوروکراتیک و جناحی داخلی مورد استفاده قرار می گیرد. در نهایت، مدل هنجاری، سلاح هسته ای را نماد هنجاری مهم مدرنیته و هویت دولت می داند. علاوه بر این، مقاله ی مذکور، چند مورد اشاعه ی هسته ای را جهت سنجش مدل های سه گانه، مورد بررسی قرار می دهد. ضمن اعتراف به سهم کلیدی این مقاله در ادبیات اشاعه ی هسته ای، تذکر این نکته مهم است که از مقاله ی مذکور تنها می توان به عنوان «مقدمه ای مفید» برای ورود به عرصه ی نظریه های اشاعه ی هسته ای بهره برد.3
«نظریه های اشاعه ی هسته ای: وضعیت حوزه»؛ عنوان مقاله ای است به قلم ژاکوئز هیمانز. در این مقاله، نویسنده به معرفی و نقد دو اردوگاه نظری کلی در مورد مسئله ی علل اشاعه ی هسته ای می پردازد. اردوگاه اول، اردوگاه رئالیستی است که معتقد است کشورها به دلایل امنیتی به دنبال کسب سلاح هسته ای هستند؛ این همان تفکری است که بطور سنتی بر محققان و فعالان آمریکایی عرصه ی اشاعه ی هسته ای مسلط بوده است. اما، نویسنده بر آن است که حدس های رئالیستی، راهنمایی ناچیزی در رابطه با واقعیت های تاریخی اشاعه ی هسته ای ارائه می دهند. اردوگاه دوم، اردوگاه ایدئالیستی است که تحلیل های خود را در سطوح سه گانه ی فردی، داخلی و بین المللی ارائه می دهد. این سطوح سه گانه به ترتیب بر انگیزه های رهبران، پیچیدگی سیاسی درونی دولت ها و هنجارهای بین المللی تمرکز می کنند. روی هم رفته، نویسنده، دیدگاههای مختلف ایدئالیستی را بسیار بیشتر از رئالیسم با سابقه ی تاریخی اشاعه ی هسته ای هماهنگ می بیند. در ارزیابی این مقاله باید گفت هرچند معرفی و نقد مفیدی از دو اردوگاه نظری ارائه می دهد، اما این نوع گونه شناسی نظریه های اشاعه ی هسته ای، بسیار کلی و ساده سازی شده است.4
«سلاح های هسته ای در نظریه ی نورئالیستی»؛ مقاله ای است به قلم آریل ایلان راث که در نشریه ی مرور مطالعات بین المللی به چاپ رسید. نویسنده، هدف مقاله را توضیح نقش کلیدی می داند که سلاح های هسته ای در تبیین اختلاف استدلال های نظری در درون پارادایم بسیار متنفذ نورئالیسم ساختاری ایفا می کنند. از این رو، در این مقاله به نقاط اشتراک و افتراق دو نظریه پرداز کلیدی نورئالیسم، یعنی کنت والتز و جان مرشایمر، در رابطه با نقش سلاح های هسته ای پرداخته می شود. در نهایت، نویسنده به ارزیابی اعتبار تجربی هر دو نظریه و مناسبت نظریه ی نورئالیست برای سیاستگذاری آینده مبادرت می ورزد. تبیین مقاله ی مذکور از جایگاه سلاح هسته ای در نظریه ی نورئالیسم، مفید ارزیابی می شود.5
«گسترش سلاح های هسته ای: یک مناظره»؛ در این کتاب، مناظره ی بین دو تن از برجسته ترین محققان، یعنی اسکات سیگن و کنت والتز، بر سر اشاعه ی سلاح های هسته ای منعکس شده است. کنت والتز، از منظر نظریه ی نورئالیستی خود به دفاع از اشاعه ی سلاح های هسته ای در قالب عبارت «هرچه بیشتر، بهتر» می پردازد. اسکات سیگن نیز با استفاده از نظریه ی سازمانی، در قالب عبارت «هرچه بیشتر، بدتر» به مخالفت با اشاعه ی سلاح های هسته ای مبادرت می ورزد. کتاب، شامل مطالعه ی موردی سلاح های هسته ای هند و پاکستان و نیز پاسخ دو محقق به نقدهای یکدیگر نیز می باشد. گرچه کتاب مذکور عمدتاً در پی پاسخ به این سئوال است که نتایج احتمالی گسترش سلاح های هسته ای چه هستند، اما به علل اشاعه ی هسته ای نیز پرداخته است.6
«سلاح های هسته ای به مثابه نماد: نقش هنجارها در سیاستگذاری هسته ای»؛ در این مقاله، نویسنده، کارستن فری، در پاسخ به این سئوال که چرا برخی کشورها به ساخت سلاح هسته ای روی می آورند و برخی دیگر خیر، توجه را به نقش مهمی جلب می کند که عوامل معنایی ازجمله پرستیژ، هویت، هنجارها و نمادها در تصمیم گیری هسته ای ایفا می کنند. این مقاله را می توان یکی از آثار مفیدی دانست که از منظر سازه انگاری به مسئله ی اشاعه ی هسته ای پرداخته است.7
ب) آثار مربوط به بحران کره ی شمالی
«برنامه ی هسته ای کره ی شمالی: امنیت، راهبرد، و دیدگاههای جدید روسیه»؛ کتابی است ویراسته ی جیمز کلی مولتز و الکساندر منصورف که شامل یک مقدمه و پنج بخش است. بخش اول کتاب به تاریخ برنامه ی هسته ای کره ی شمالی می پردازد و مواردی از جمله تاریخ فنی روابط هسته ای کره ی شمالی ـ شوروی و تاریخ سیاسی همکاری هسته ای این دو کشور را مورد بررسی قرار می دهد. بستر اقتصادی برنامه ی هسته ای کره ی شمالی، موضوع بخش دوم کتاب است. در این بخش، نویسندگان به جنبه های اقتصادی برنامه ی هسته ای، بخش انرژی کره ی شمالی، و فجایع طبیعی میانه ی دهه ی 1990 می پردازند. بخش سوم، تأثیر عوامل سیاسی، نظامی و استراتژیک بر برنامه ی هسته ای کره ی شمالی را مورد بررسی قرار می دهد. بخش چهارم کتاب شامل مقالاتی در رابطه با بستر بین المللی برنامه ی هسته ای کره ی شمالی و از جمله رابطه ی کره ی شمالی و رژیم عدم اشاعه ی هسته ای می باشد. در نهایت، در بخش پنجم به مشکلات حل نشده و موضوعات آینده در برنامه ی هسته ای کره ی شمالی توجه می شود. از آنجایی که این کتاب ترکیبی از عوامل داخلی و بین المللی را در رابطه با برنامه ی هسته ای کره ی شمالی مد نظر قرار می دهد، نقش مهمی در فهم بحران کره ی شمالی ایفا می کند.8
کتاب «خروج ممنوع: کره ی شمالی، سلاح های هسته ای و امنیت بین المللی» نوشته ی جاناتان پولاک، از جمله آثار مفیدی است که در زمینه ی بحران کره ی شمالی به رشته ی تحریر در آمده است. این کتاب دارای شش فصل می باشد که در فصل اول با عنوان«یک نظام بی مانند»، به ظهور کیم ایل ـ سونگ، نگاه وی به جهان و ساخت نظام کره ی شمالی توجه می شود. فصل دوم با عنوان «خاطرات و تصورات هسته ای» به روند شکل گیری تفکر هسته ای، نگاه کره به اتم صلح آمیز و رابطه ی فناوری هسته ای با سیاست اتحاد می پردازد. فصول سوم و چهارم کتاب به هسته ای شدن استراتژی کره ی شمالی و تغییر در رهبری این کشور اختصاص دارد. موضوع فصل پنجم، فروپاشی«چارچوب توافقی» و خروج کره ی شمالی از معاهده ی عدم اشاعه ی هسته ای است. در نهایت، فصل ششم با عنوان«پافشاری هسته ای»، به اصرار کره ی شمالی بر تملک سلاح هسته ای خارج از معاهده ی عدم اشاعه هسته ای و مسئله ی آزمایش هسته ای اختصاص دارد. در مجموع، تأکید اصلی نویسنده بر رهبری کره ی شمالی است و بر همین اساس است که موضوع هسته ای کره ی شمالی را نامی بی مسما تلقی می کند.9
«وضعیت داخلی کره ی شمالی و تأثیر آن بر بحران هسته ای»؛ مقاله ای است از جین ووک چوی. هدف این مقاله، بررسی بحران هسته ای کره ی شمالی از دیدگاه کره ی شمالی است. نویسنده معتقد است بعد داخلی کره ی شمالی مورد غفلت واقع شده و اغلب از دیدگاه امنیت جهانی و منطقه ای و روابط بین المللی به بحران هسته ای این کشور نگریسته شده است. وی بر آنست که کره ی شمالی، برنامه ی هسته ای خود را بهترین اهرم برای دریافت کمک از جهان خارج، کاهش هزینه ی نظامی و تضمین امنیتی برای رژیم حاکم می داند. بر این اساس، نویسنده توجه خود را به مشکلات اقتصادی و بی ثباتی های سیاسی و اجتماعی معطوف می کند. به نظر او، سلاح هسته ای یکی از راهبردهای کره ی شمالی برای مقابله با این مشکلات است.10
مقاله ی «ریشه ها، تحول و آینده ی برنامه ی هسته ای کره ی شمالی» نیز از آثار مفید در زمینه ی برنامه ی هسته ای کره ی شمالی است که توسط الکساندر منصورف نگاشته شده است. از جمله موضوعاتی که این مقاله به آن می پردازد عبارت است از توانمندی ها و نیات هسته ای کره ی شمالی. نویسنده معتقد است برای تجزیه و تحلیل نیات هسته ای کره ی شمالی باید ریشه ها، ماهیت و میزان نهادینه شدن آنها را بررسی کرد. منظور از ریشه های نیات این است که چرا و چه وقت رهبران کره ی شمالی از بلندپروازی هسته ای برخوردار شدند. منظور از ماهیت نیات این است که آیا این نیات، تهاجمی، تدافعی یا بازدارنده هستند. در نهایت، مفهوم نهادینه شدن به این معنی است که آیا نیات هسته ای، رسماً در استراتژی و دکترین نظامی کره ی شمالی گنجانده شده اند یا خیر. منصورف، پس از تطبیق این مفاهیم بر کره ی شمالی، به بررسی سیاست هسته ای در دوران رهبری کیم ایل ـ سونگ و کیم جونگ ـ ایل می پردازد.11
ج) تحلیل بحران کره ی شمالی در چارچوب نظریه ها و مدل های خاص
پایان نامه ی کارشناسی ارشد بن کالیسنیک تحت عنوان «محدودیت های نظریه های موجود اشاعه ی هسته ای برای تبیین مورد کره ی شمالی»، از مفیدترین آثاری است که بحران کره ی شمالی را در چارچوب چند نظریه مورد بررسی قرار می دهد. نویسنده، انگیزه های اشاعه ی هسته ای را به سه بخش انگیزه های امنیتی، متغیرهای سطح داخلی، و پرستیژ، هویت و هنجارها تقسیم کرده و با نقد و بررسی هر یک، در پی رویکردی چندعلتی برای تبیین بحران کره ی شمالی است. در نهایت، کالیسنیک محرک های هسته ای را به دو نوع محرک های کافی و لازم و دو دوره ی جنگ سرد و پس از جنگ سرد تقسیم کرده و به پوشش نقایص نظریه های موجود می پردازد.12
«دومین آزمایش هسته ای کره ی شمالی: دیدگاه های رئالیسم نوکلاسیک»؛ مقاله ای است که توسط ساچیو ناکاتو به رشته ی تحریر درآمده است. در این مقاله، نویسنده، تبیین های متعارف در باب اشاعه ی هسته ای را به دو نوع تبیین عوامل داخلی و تبیین عوامل بین المللی تقسیم کرده و آنها را با بحران کره ی شمالی تطبیق می دهد. سپس، وی به نارسایی های تبیین های یکسویه پرداخته و رئالیسم نوکلاسیک را به عنوان ابزار تحلیلی مناسب برای تبیین بحران کره ی شمالی بر می گزیند. رئالیسم نوکلاسیک، محرک های سطح نظام را به عنوان متغیر مستقل و عوامل داخلی را به عنوان متغیر مداخله گر در نظر می گیرد. بر همین اساس، نویسنده، دومین آزمایش هسته ای کره ی شمالی را ناشی از ترکیب عوامل سطح نظام (از جمله رفتار شورای امنیت سازمان ملل متحد، کره ی جنوبی، ژاپن) و برداشت های سیاسی و نظامی داخلی می داند.13
«علت ریشه ای برنامه ی هسته ای کره ی شمالی چیست؟»؛ عنوان مقاله ای است از مون سوک آن. نویسنده معتقد است که موارد اشاعه ی هسته ای عمدتاً با استفاده از سه چارچوب نظری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند که عبارتند از: مدل امنیتی، مدل سیاست داخلی، و مدل هنجارها یا نمادها. مدل اول، سلاح هسته ای را عامل تقویت امنیت ملی در برابر تهدیدات خارجی تلقی می کند و نقص آن، عدم درک کاربرد سلاح هسته ای برای اهدافی غیر از امنیت ملی است. مدل دوم، سلاح هسته ای را ابزاری برای ارتقاء جایگاه و منافع کنشگران سیاسی داخلی می داند. در نهایت، مدل سوم، سلاح هسته ای را به عنوان نماد مدرنیته و هویت دولت تلقی می کند. البته، علاوه بر این سه مدل، اشاره ای هم به مدل اهرم می شود که سلاح هسته ای را ابزاری برای افزایش نفوذ بین المللی دولت ها تلقی می کند. مون سوک آن، هیچ یک از این مدل ها را قادر به تبیین کامل برنامه ی هسته ای کره ی شمالی نمی داند و با اشاره به مشکلات اقتصادی و تغییر در رهبری این کشور، از مدل بقای رژیم برای تبیین علت ریشه ای این برنامه بهره می برد.14
مقاله ی دیگری که در این زمینه می توان به آن اشاره کرد، مقاله ی «آزمایش هسته ای کره ی شمالی: علل و پیامدها» اثر نوذر شفیعی است. در این مقاله، نویسنده در پی پاسخ به دو سئوال زیر است: چه عواملی باعث شد کره ی شمالی دست به آزمایش هسته ای بزند؟ و آزمایش هسته ای کره ی شمالی چه پیامدهایی داشت؟. وی برای پاسخ به این سئوال ها، و بویژه سئوال اول، از نظریه ی رئالیسم به عنوان ابزاری تحلیلی بهره می گیرد؛ چرا که معمای امنیت و تلاش برای بقاء به عنوان دو مفهوم کلیدی در نظریه ی رئالیسم، نقش مهمی در آزمایش هسته ای کره ی شمالی به عنوان جلوه ای از سیاست خودیاری (که آن هم یکی از مفاهیم اصلی نظریه ی رئالیسم است) داشته اند.15
نوآوری های پژوهش
نوآوری های پژوهش حاضر را می توان به دو بخش زیر تقسیم کرد:
الف) از لحاظ نظری: از آنجایی که حوزه ی نظریه های اشاعه ی هسته ای، حوزه ای نسبتاً جدید به نظر می رسد، پژوهش حاضر علاوه بر کمک به توسعه ی بیشتر این حوزه، از لحاظ جامعیت در تبیین و تفهیم نظریه های مذکور، اثری بدیع قلمداد می شود. بر همین اساس، بخش نظری پژوهش حاضر می تواند به عنوان چارچوبی برای بررسی سایر موارد اشاعه ی هسته ای(غیر از کره ی شمالی)، مورد استفاده ی محققان قرار گیرد.
ب) از لحاظ مطالعه ی موردی: با توجه به اینکه منابع موجود در زبان فارسی در مورد بحران هسته ای کره ی شمالی ناچیز هستند، و بسیاری از منابع موجود نیز از لحاظ توجه جامع به همه ی ابعاد مادی و معنایی داخلی، منطقه ای و بین المللی، دچار نقص هستند، پژوهش حاضر را می توان در بین آثار فارسی مربوط به بحران کره ی شمالی، متمایز تلقی کرد.
پرسش های پژوهش
پرسش اصلی
«چرا کشورها (کره ی شمالی) سلاح هسته ای می سازند؟»
پرسش های فرعی
الف) چگونه تهدیدات امنیتی منطقه ای و بین المللی بر تصمیمات هسته ای دولت ها (کره ی شمالی) تأثیر می گذارند؟
ب) تأثیر عوامل سطح واحد بر رویکرد دولت ها (کره ی شمالی) به سلاح هسته ای چگونه است؟
ج) چگونه عوامل معنایی نظیر هویت، فرهنگ و هنجارها بر تصمیم دولت ها (کره شمالی) به کسب سلاح هسته ای تأثیر می گذارند؟
فرضیه
«علت اصلی روی آوردن کشورها (کره ی شمالی) به سلاح هسته ای، تهدیدات امنیتی خارجی (منطقه ای و بین المللی) است»
تعریف مفاهیم
الف) نظریه های اشاعه ی هسته ای: مناظره ی نظری بر سر چگونگی تبیین اشاعه ی هسته ای و اینکه آیا اشاعه ی هسته ای آینده قابل پیش بینی است یا نه، از پایان جنگ سرد، تحرک تازه ای پیدا کرده است. مناظره مذکور به این دلیل دارای حرارت ویژه ای بوده است که محیط جدید بین المللی، چالشهای جدیدی را در مقابل دیدگاه متعارف در مورد گسترش سلاح های هسته ای مطرح کرده است. گرچه مساهمت های بسیار مهمی صورت گرفته است، اما، پویش اشاعه ی هسته ای تا حد زیادی یک راز باقی مانده است. طرف های این مناظره، تمرکز خود را بر تلاش برای یافتن راه حل ها برای چیزی گذاشته اند که «معمای اشاعه» نامیده شده است. اما اینکه معنای دقیق این اصطلاح چیست، همواره روشن نیست، و این فقدان دقت آکادمیک منجر به سوءتفسیر مساهمت های کلیدی و در نهایت منجر به سردرگمی نظری شده است. ریشه ی این سردرگمی در سه مشکل است. اول اینکه، مفهوم اشاعه ی هسته ای به اندازه کافی تعریف نشده است و این امر طرح یک رویکرد دقیق را مشکل تر کرده است. دوم اینکه، واژه ی «معما» برای اشاره به جنبه های مختلف اشاعه ی هسته ای، نظیر علت ها و معلول های آن، مورد استفاده قرار گرفته است و همواره روشن نیست که کدام جنبه در حال بررسی است. آنچه موضوعات را پیچیده تر می کند، مناظره های نظری هستند که در درون مناظره ی اشاعه ی هسته ای جریان دارند، برای مثال دو مسئله ی سطوح تحلیل و ساختار ـ کارگزار (که خودشان موضوع مناظره هستند) در مرکز مناظره ی مربوط به اشاعه نیز قرار دارند. علاوه بر این ها، دشواری های تجربی مربوط به گردآوری داده ها را نیز نباید از ذهن دور داشت.16
تا همین اواخر، دو گونه ی کلی از فرضیات بر تحقیقات مربوط به علل اشاعه ی هسته ای مسلط بودند. گونه ی اول، که به عنوان فرضیات تعیّن گرایی فنّاورانه معروف است، فرض را بر این می گذارد که خود فناوری هسته ای نیروی محرک اصلی اشاعه ی هسته ای است و بنابراین به محض اینکه تولید سلاح های هسته ای از لحاظ فناوری ممکن شود، اشاعه صورت خواهد گرفت. این امر به برخی پیش بینی های بدبینانه در مورد گسترش سلاح های هسته ای در آینده منجر شده است، از جمله پیش بینی مشهور جان. اف. کندی در سال 1962، که ممکن است ایالات متحده تا دهه ی 1970 با تهدید 15 تا 25 قدرت هسته ای روبرو شود. گونه ی دوم فرضیات، فرض را بر این می گذارند که پویش اشاعه ی هسته ای درک نمی شود مگر اینکه به این سئوال دشوار پرداخته شود که چه محرک هایی دولت ها را به سمت کسب سلاح هسته ای سوق می دهند.17.
«مدل»، «رویکرد»، «چارچوب تحلیل» و . . . عناوینی هستند که ممکن است پژوهشگران برای پاسخ های منسجم و نظام مند به این پرسش اساسی برگزینند؛ اما، پژوهش حاضر به سه دلیل با تسامح، عنوان «نظریه» را برای این پاسخ ها برگزیده است. اول اینکه، هنوز در میان دانشگاهیان، اجماعی بر سر معنا و تعریف این واژگان شکل نگرفته است. دوم اینکه، به نظر می رسد عنوانی که برای آنها انتخاب می شود، کم اهمیت تر از پاسخی است که به پرسش مذکور داده می شود؛ و سوم اینکه، با وجود این سردرگمی و اغتشاش بر سر تعریف مفاهیم فوق، به نظر می رسد معقول آن باشد تا اصطلاحاتی چون «مدل»، «رویکرد» و . . . را به عنوان شاخه هایی از نظریه که همیشه هم به آسانی از یکدیگر متمایز نمی شوند، به حساب آوریم نه بدیل هایی برای آن.18
ب)مناسبت و کارآمدی: یکی از مسائل اساسی پیش روی هر دانش پژوه جدی روابط و امنیت بین الملل، انتخاب یک نظریه ی خوب است. اندیشمندان معیارهای مختلفی را برای یک نظریه ی خوب مطرح کرده اند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) نظریه ی خوب باید از لحاظ منطقی، یکپارچه بوده و سازگاری درونی داشته باشد.
ب) نظریه ی خوب باید کامل باشد؛ به این معنی که ما را در مورد روابط علّی دخیل، متحیّر نگذارد.
ج) نیاز سوم، قدرت تبیینی است؛ به این معنی که توانایی توضیح پدیده هایی را داشته باشد که در غیر این صورت مبهم به نظر می رسند.
د) پدیده های مهمی را تبیین کند که احتمال می رود بر سرنوشت بسیاری از انسان ها تأثیر گذارند.
و) نظریه، وقتی ارزشمندتر است که به روشنی بیان شود و دارای زبان گنگ و مبهم نباشد.19
ه) معیار مهم دیگری که برای ارزیابی و مقایسه ی نظریه ها مطرح می شود، مناسبت با سیاستگذاری است؛ به این معنی که ژرف کاوی های محققانه باید بتواند چنان با سیاست ربط داشته باشد که کارگزار اجرایی را قادر سازد تا مسائل پیش رویش را درک کند.20 یکی از ابزارهای سنجش این معیار در نظریه های روابط و امنیت بین الملل، مطالعات موردی در دنیای واقعی است. از این رو، در این پژوهش سعی می شود با ارزیابی نظریه های اشاعه ی هسته ای در برابر مورد کره ی شمالی، مناسبت و کارآمدی آنها مورد سنجش قرار گیرد.
ج) اولین بحران هسته ای کره ی شمالی: کره ی شمالی با برخورداری از ذخایر معادن اورانیوم که میزان آن را بالغ بر 26 میلیون تن تخمین زده اند، برنامه ی هسته ای با سابقه ای پنجاه ساله دارد. این کشور، فعالیت های اتمی خود را در سال 1956 با انعقاد قرارداد همکاری اتمی با شوروی سابق آغاز کرد. براساس این قرارداد، تعداد زیادی از دانشمندان و متخصصان کره ای جهت آموزش به یک مؤسسه ی اتمی در مسکو اعزام شدند و سرانجام، مجتمع اتمی «یانگ بیون»، واقع در 110 کیلومتری «پیونگ یانگ»، در سال 1962 تأسیس گردید. سه سال بعد، یعنی در سال 1965، کره ی شمالی رآکتور کوچک تحقیقاتی2000IRT را از مسکو دریافت و در مجتمع یانگ بیون مستقر ساخت. در اواسط دهه ی 1970، تکنیسین های کره ی شمالی که از توانمندی بیشتری درباره ی آن رآکتور برخوردار شده بودند، به ساخت رآکتور مشابهی پرداختند. در سال1977، پیونگ یانگ با بازرسی آژانس بین المللی انرژی اتمی از رآکتور اول موافقت کرد. برنامه ی هسته ای کره ی شمالی، با مساعدت شوروی و مشروط به پیوستن آن کشور به معاهده ی عدم اشاعه ی هسته ای، در دهه ی 1980، با یک رآکتور هسته ای با ظرفیت پنج مگاوات برق در «یانگ بیون»، روند رو به رشدی در پیش گرفت. گفته می شود، این رآکتور که بین سال های 1978 تا 1980 ساخته شده بود، می توانست سوخت سالانه ی کافی برای تولید هفت کیلوگرم پلوتونیوم را تولید کند؛ میزانی که حدوداً برای ساخت یک بمب هسته ای در سال کافی بود. در سال 1985، اطلاعات آمریکا از کشف رآکتور پنهان سومی در کره ی شمالی خبر داد. در همین سال، کره ی شمالی به معاهده ی عدم اشاعه ی هسته ای پیوست و در دسامبر 1985 نیز، قرارداد یک مرکز تولید برق اتمی پنجاه مگاواتی را با مسکو امضا کرد. با ساخت تأسیسات فرآوری سوخت تا درجه ی خلوص کاربرد در تسلیحات هسته ای و آزمایش انفجارات شیمیایی شدید، رشد قابل توجهی نمود و سرانجام یک نیروگاه 30 مگاواتی را در یانگ بیون تأسیس نمود.21
با پایان جنگ سرد، در سال 1989 و در پی سقوط اتحاد جماهیر شوروی، کره ی شمالی حمایت های چهل و پنج ساله ی آن کشور را از دست داد. در همین سال، کره ی شمالی به مدت 70 روز رآکتور هسته ای خود را تعطیل کرد. آژانس اطلاعاتی امریکا معتقد بود که کره ی شمالی سوخت این مؤسسه را به منظور بازیافت و برای تولید پلوتونیوم مورد نیاز در ساخت بمب هسته ای از این رآکتور خارج کرده است. در آغاز دهه ی 1990، دستگاه جاسوسی آمریکا مدعی شد که از طریق عکس های ماهواره ای به ایجاد تأسیساتی که جداسازی پلوتونیوم از میله ی سوخت را ممکن می سازد دست یافته است. به اضافه، یک مرکز بازیافت هسته ای نیز در دست ساخت دارد. در سال های 1990 تا 1993، فعالیت های هسته ای کره ی شمالی چنان گسترده شد که برای آمریکا و کشورهای غربی این ظن بوجود آمد که احتمالاً این کشور توانسته پلوتونیوم لازم را برای ساخت چند بمب اتمی تهیه کند. در 30 ژانویه 1992، کره ی شمالی مطابق تعهد قبلی اش در هنگام پیوستن به معاهده ی عدم اشاعه در سال 1985، توافق پادمانی با آژانس را امضا نمود.22
در فوریه ی سال 1993، آژانس از کره ی شمالی خواست تا دو سایت را که گفته می شد، محل انبار زباله های هسته ای است، بازرسی کند. این درخواست بر این اساس مطرح شد که کره ی شمالی درباره ی تعهدات خود بر اساس معاهده ی عدم اشاعه، فریبکاری کرده است. در 12 مارس همان سال، کره ی شمالی در جریان درخواست برای بازرسی ویژه از این کشور، با استناد به ماده ی 10 معاهده که به کشورها اجازه می دهد به دلیل ملاحظات شدید امنیت ملی از معاهده خارج شوند، اعلام کرد قصد دارد ظرف سه ماه، از معاهده ی عدم اشاعه خارج شود.23
از این زمان، طرف مذاکره ی کره ی شمالی از آژانس به ایالات متحده تغییر کرد و پیونگ یانگ با دریافت وعده ی گفتگوی سطح بالا برای حل این رویارویی هسته ای، اعلام کرد خروج از معاهده را به تعویق خواهد انداخت. پس از یک سال، به دلیل تقاضاهای استراتژیک کاملاً ناسازگار دو طرف از یکدیگر، مذاکرات به بن بست رسید. در ژوئن 1994، جیمی کارتر، رئیس جمهور سابق آمریکا، به عنوان شهروندی عادی، با کیم ایل سونگ رهبر کبیر کره ی شمالی ملاقات کرد که نتیجه ی آن، چارچوب توافقی بین کره ی شمالی و ایالات متحده به عنوان راه حل موقت برای پایان بحران اول بود.24 بر مبنای این چارچوب توافقی، آمریکا متعهد شد که در برابر توقف و در نهایت برچیده شدن برنامه ی سلاح هسته ای کره ی شمالی نسبت به تأمین سوخت مورد نیاز آن کشور اقدام و دو رآکتور آب سبک 2000 مگاواتی غیر برخوردار از ظرفیت تولید سوخت تسلیحاتی در کره ی شمالی احداث نماید. احداث این دو نیروگاه را «سازمان توسعه ی انرژی شبه جزیره ی کره» (KEDO)با مشارکت کره ی جنوبی و ژاپن عهده دار گردید.25
د) دومین بحران هسته ای کره ی شمالی: مهمترین تحول در روابط آمریکا و کره ی شمالی پس از سال2001، حرکت دو کشور به سمت موضعی خصومت آمیز علیه یکدیگر بود؛ یعنی دیپلماسی به بن بست رسید و دو طرف به سمت رویارویی نظامی حرکت کردند. علت اصلی این تحول، عدم اجرای توافقنامه ی 1994 و تصریح کره ی شمالی به حرکت در مسیر سلاح های هسته ای بود. آمریکا مدعی شد اطلاعاتی در دست دارد که کره ی شمالی به رغم موافقتنامه ی 1994 به سمت هسته ای شدن حرکت می کند. در مقابل، کره ی شمالی مدعی شد که به دلیل خودداری آمریکا از اجرای موافقتنامه ی 1994، فعالیت های هسته ای خود را از سر می گیرد.26 به دنبال بحرانی شدن وضعیت، کره ی شمالی توافقنامه ی خود را با ژاپن فسخ نمود و خط تولید موشک های دوربردش را فعال نمود و موشک «تائپو دونگ 1» را در سال 2001 در آب های اقیانوس آرام آزمایش نمود. با تیره شدن روابط آمریکا و کره ی شمالی، بوش در 29 ژانویه 2002 با تهدید کره ی شمالی، آن کشور را به عنوان یکی از سه عضو محور شرارت قلمداد نمود که با توسعه ی برنامه های مخفی سلاح هسته ای، صلح و امنیت بین المللی را تهدید می کنند. توقف ساخت رآکتورهای قدرت هسته ای از سوی آمریکا، کره ی جنوبی، ژاپن و اتحادیه ی اروپا به مدت یک سال، به تشدید بحران، افزایش اختلافات میان آمریکا و دولت پیونگ یانگ، خروج یکجانبه ی کره ی شمالی از قرارداد پادمان در تاریخ 10 دسامبر 2002، خاموش کردن دوربین های نظارت و کنترل و اخراج بازرسان آژانس از خاک این کشور منجر شد. با اوج گیری بحران، دولت کره ی شمالی در تاریخ 10 ژانویه ی 2003، خروج خود را از معاهده ی عدم اشاعه بر اساس ماده ی 10 این معاهده اعلام نمود و بلافاصله کارخانه های قدرت هسته ای خود را فعال کرد. این اقدام کره ی شمالی، با واکنش اعضای شورای حکام آژانس روبه رو گردید و آنها خواهان ارجاع پرونده ی این کشور به شورای امنیت سازمان ملل شدند.27
آغاز کار رآکتور هسته ای 5 مگاواتی پیونگ یانگ، پرتاب موشک آزمایشی ضدکشتی زمین به دریا و علاوه بر آن حمایت های سیاسی چین، رفتار حمایتی و ابهام آمیز روسیه، وحشت ژاپن و ترس وضعیت بحرانی در منطقه ی آسیای جنوب شرقی، آمریکا و کشورهای منطقه را به انجام مذاکرات شش جانبه ترغیب نمود که اولین دور آن در اوت 2003 برگزار گردید. در اوت 2004، کره ی شمالی اعلام کرد که برنامه های هسته ای خود را در ازای افزایش کمک های بین المللی و خارج نمودن اسم کشورش از فهرست حامیان تروریسم متوقف خواهد نمود اما همچنان بر جلوگیری از ورود بازرسان آژانس که به زعم آنها جاسوسان آمریکایی بودند، اصرار داشت. در سپتامبر همین سال، مذاکرات شش جانبه نتوانست کره ی شمالی را از ادامه ی فعالیت های هسته ای خود منصرف نماید و به بن بست انجامید.28 در همین ماه، کره ی شمالی اعلام کرد بطور موفقیت آمیز پلوتونیوم پردازش شده در رآکتور یانگ بیون را برای ساخت بمب اتم آماده کرده است. از آن زمان به بعد، برنامه های هسته ای کره ی شمالی در وضعیت ابهام آمیزی قرار گرفت تا اینکه در نهم اکتبر 2006 دست به آزمایش هسته ای زد.29
روش پژوهش
در این پژوهش، در ابتدا سعی می شود توصیفی حتی الامکان دقیق و کامل از مبانی، اصول، پیشفرض ها و مفاهیم اصلی نظریه های اشاعه ی هسته ای و سپس تحلیل نظریه های مذکور از مورد کره ی شمالی ارائه گردد. بر این اساس، روش تحقیق در پژوهش حاضر، توصیفی ـ تحلیلی بوده و استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی مورد توجه خواهد بود.
سازماندهی و چکیده ی فصل های پژوهش
پژوهش حاضر،علاوه بر این فصل مقدماتی، شامل چهار فصل می باشد. هر یک از فصول دوم، سوم و چهارم به دو بخش تقسیم خواهند شد. در بخش اول از فصل دوم به توضیح نورئالیسم به عنوان نظریه ی اشاعه ی هسته ای پرداخته خواهد شد. از آنجایی که نورئالیسم دارای اختلافات درونی خاص خود است، تأکید این پژوهش بر قرائت والتزی آن خواهد بود. از جمله مهمترین مفاهیم اساسی این نظریه می توان به معمای امنیت، بقاء، خودیاری، بازدارندگی هسته ای و . . . اشاره کرد. بخش دوم فصل دوم به تحلیل نورئالیستی از مورد کره ی شمالی اختصاص دارد که بر تهدیدات امنیتی منطقه ای و بین المللی و تلاش این کشور در جهت ایجاد بازدارندگی هسته ای تأکید دارد. بخش اول فصل سوم به نظریه ی سیاست بوروکراتیک اختصاص می یابد. نظریه ی سیاست بوروکراتیک بر آن است که تبیین های متعارف از اشاعه ی هسته ای، به عوامل تعیین کننده ی داخلی توجه کافی نداشته اند و بر این اساس می کوشد عوامل سطح واحد نظیر فشار نهادها و سازمان های حکومتی و منافع جناحی و . . . را برجسته نماید. بخش دوم فصل سوم، عوامل بوروکراتیک داخلی کره ی شمالی را به عنوان محرک و انگیزه ی این کشور برای روی آوردن به سلاح هسته ای مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. بخش اول فصل چهارم، به شرح سازه انگاری به عنوان نظریه ی اشاعه ی هسته ای می پردازد. برداشت ها از هویت ملی، هنجارها، نمادها، فرهنگ استراتژیک و . . . از جمله مهمترین مفاهیم سازه انگارانه در تبیین اشاعه ی هسته ای هستند. بخش دوم فصل چهارم به تحلیل نقش هویت، ایدئولوژی، هنجارها، فرهنگ استراتژیک در برنامه ی هسته ای کره ی شمالی می پردازد. در نهایت، فصل پنجم نیز به نتیجه گیری و ارزیابی نظریه های اشاعه ی هسته ای اختصاص می یابد.
Reviews
There are no reviews yet.