چهار هزار هفته (کتاب الکترونیک)

45,000تومان

چهار هزار هفته

نویسنده                                                           الیور برکمن

مترجمین                                علیرضا احمدیان | سعید جوی زاده

انتشارات                                                                                 آکادمیک

چاپخانه و صحافی                                                       دانشگاه خوارزمی

شابک                                                               9-04-5943-622-978

نوبت چاپ                                                                              اول/ 1401

شمارگان                                                                                500 نسخه

قیمت                                                                               90.000 تومان

چهار هزار هفته

محدودیت‌های خود را در آغوش بگیرید و با پرفروش‌ترین کتاب مدیریت زمان زندگی خود را تغییر دهید

بخش اول

انتخاب برای انتخاب

 

فصل 1

زندگی محدود کننده

او مشکل واقعی زمان محدود ما نیست. مشکل واقعی – یا امیدوارم بتوانم شما را متقاعد کنم – این است که ما ناخواسته به ارث برده ایم، و احساس می‌کنیم که تحت فشار قرار گرفته ایم، مجموعه ای از ایده‌های دردسرساز در مورد نحوه استفاده از زمان محدودمان، که همه آنها تقریباً تضمینی برای ساختن چیزها هستند. بدتر برای اینکه ببینیم چگونه به اینجا رسیده‌ایم و چگونه می‌توانیم به یک رابطه بهتر با زمان فرار کنیم، باید ساعت را به عقب برگردانیم – به قبل از وجود ساعت‌ها.

در مجموع، قطعاً باید سپاسگزار باشید که در اوایل قرون وسطی در انگلستان دهقان به دنیا نیامده‌اید. برای یک چیز، احتمال کمتری برای رسیدن به بزرگسالی وجود داشت. اما حتی اگر داشتی، زندگی ای که در پیش رویت بود زندگی ای بود که با بندگی تعریف می‌شد. شما باید روزهای کمرشکنی خود را صرف کشاورزی زمینی می‌کردید که ارباب محلی به شما اجازه داده بود در آن زندگی کنید، در ازای اینکه نسبتی فلج کننده از آنچه تولید می‌کردید یا درآمدی که می‌توانستید از آن به دست آورید به او بدهید. کلیسا نیز می‌خواست کمک‌های منظمی داشته باشد، و شما آنقدر از لعنت ابدی می‌ترسیدید که اطاعت نکنید. شب‌ها، نه تنها در کنار بقیه اعضای خانواده‌تان (که مانند شما به ندرت دندان‌هایشان را حمام می‌کردند یا مسواک می‌زدند)، به کلبه‌ی یک اتاقه‌تان عقب‌نشینی می‌کردید، بلکه خوک‌ها و جوجه‌هایتان را هم که شبانه به داخل خانه آورده بودید. ; خرس‌ها و گرگ‌ها هنوز در جنگل‌ها پرسه می‌زدند و به حیواناتی که بعد از غروب آفتاب بیرون می‌ماند کمک می‌کردند. بیماری می‌توانست همراه همیشگی دیگری باشد: بیماری‌های آشنا از سرخک و آنفولانزا گرفته تا طاعون بوبونیک و آتش سنت آنتونی، نوعی مسمومیت غذایی ناشی از غلات کپک‌زده، که به فرد مبتلا به هذیان احساس می‌کند که گویی پوستش می‌سوزد یا گویی که او می‌سوزد. توسط دندان‌های نادیده گاز گرفته می‌شدند.

زمان قبل از جدول زمانی

اما یک سری مشکلات وجود دارد که تقریباً به طور قطع تجربه نمی‌کردید: مشکلات زمان. حتی در طاقت‌فرساترین روزهایتان، احتمالاً به ذهنتان خطور نمی‌کرد که «کارهای زیادی برای انجام دادن» دارید، نیاز به عجله دارید، یا اینکه زندگی خیلی سریع پیش می‌رود، چه رسد به اینکه کارتان را به دست آورده‌اید. تعادل زندگی اشتباه است به همین ترتیب، در روزهای آرام تر، هرگز احساس بی حوصلگی نمی‌کردید. و اگر چه مرگ یک حضور دائمی بود، با کوتاه شدن زندگی‌ها به مراتب بیشتر از امروز، زمان محدود به نظر نمی‌رسید. شما هیچ فشاری برای یافتن راه‌هایی برای “نجات” آن احساس نمی‌کنید. به خاطر هدر دادن آن هم احساس گناه نمی‌کردید: اگر بعدازظهر از خرمن‌کوبی غلات برای تماشای جنگ خروس‌ها در روستای سبز استراحت می‌کردید، احساس نمی‌کردید که در «زمان کار» از خود فرار می‌کنید. و هیچ‌کدام از اینها صرفاً به این دلیل نبود که در آن زمان اوضاع کندتر پیش می‌رفت، یا به این دلیل که دهقانان قرون وسطایی آرام‌تر بودند یا بیشتر از سرنوشت خود تسلیم بودند. به این دلیل بود که، تا آنجا که می‌توانیم بگوییم، آنها عموماً زمان را به‌عنوان یک موجود انتزاعی – به‌عنوان یک چیز – اصلاً تجربه نمی‌کردند.

اگر گیج کننده به نظر می‌رسد، به این دلیل است که طرز تفکر مدرن ما در مورد زمان آنقدر عمیق است که فراموش می‌کنیم حتی یک روش فکری است. ما مانند ماهی‌های ضرب المثلی هستیم که نمی‌دانند آب چیست، زیرا آنها را کاملا احاطه کرده است. با این حال، کمی فاصله ذهنی بگیرید و دیدگاه ما نسبتاً عجیب به نظر می‌رسد. به قول لوئیس مامفورد، منتقد فرهنگی آمریکایی، ما زمان را چیزی جدا از ما و از دنیای اطرافمان تصور می‌کنیم، «دنیای مستقلی از توالی‌های قابل اندازه‌گیری ریاضی». برای اینکه بفهمید منظور او چیست، چند سوال مربوط به زمان را در نظر بگیرید – مثلاً فردا بعدازظهر را چگونه برنامه ریزی می‌کنید، یا در طول سال گذشته چه کارهایی را انجام داده‌اید – و بدون اینکه در ابتدا کاملاً از آن آگاه باشید، احتمالاً خودتان را پیدا خواهید کرد. تجسم یک تقویم، یک معیار، یک متر نوار، اعداد روی صفحه ساعت، یا نوع تیره‌آمیزتر جدول زمانی انتزاعی. سپس به اندازه گیری و قضاوت زندگی واقعی خود بر اساس این سنج خیالی ادامه خواهید داد، و فعالیت‌های خود را با جدول زمانی در ذهن خود ردیف می‌کنید. ادوارد هال با تصویر خود از زمان به عنوان تسمه نقاله ای که مدام از کنار ما می‌گذرد همین نکته را بیان می‌کرد. هر ساعت یا هفته یا سال مانند ظرفی است که روی کمربند حمل می‌شود، اگر می‌خواهیم احساس کنیم که از زمان خود به خوبی استفاده می‌کنیم، باید آن را با گذشتن پر کنیم. وقتی فعالیت‌های زیادی وجود دارد که به راحتی در ظروف جا می‌شوند، احساس می‌کنیم به طرز ناخوشایندی مشغول هستیم. وقتی تعداد آنها خیلی کم است، احساس بی حوصلگی می‌کنیم. اگر با کانتینرهای در حال عبور همگام باشیم، به خود تبریک می‌گوییم که «در بالای همه چیز ماندن» و احساس می‌کنیم که داریم وجود خود را توجیه می‌کنیم. اگر اجازه دهیم تعداد زیادی از آنها پر نشده عبور کنند، احساس می‌کنیم آنها را هدر داده ایم. اگر از ظروف با برچسب “زمان کار” برای اهداف فراغت استفاده کنیم، ممکن است کارفرمای ما عصبانی شود. (او هزینه آن ظروف را پرداخت کرد؛ آنها متعلق به او هستند!)

کشاورز قرون وسطایی به سادگی هیچ دلیلی برای اتخاذ چنین ایده عجیب و غریب در وهله اول نداشت. کارگران در هنگام غروب از خواب برخاستند و در هنگام غروب می‌خوابیدند، طول روزهای آنها با فصول متفاوت است. نیازی نیست زمان را به عنوان چیزی مجرد و جدا از زندگی در نظر بگیریم: شما گاوها را زمانی که نیاز به شیردوشی داشتند می‌دوشید و محصولات را در زمان برداشت محصول برداشت می‌کردید، و هرکسی که سعی می‌کرد برنامه ای بیرونی بر هر یک از آن‌ها تحمیل کند – برای مثال، با انجام شیردوشی یک ماهه در یک روز برای از بین بردن آن، یا تلاش برای زودتر برداشتن محصول – به درستی یک دیوانه به حساب می‌آمد. هیچ فشار مضطربی برای «انجام همه کارها» وجود نداشت، زیرا کار یک کشاورز بی نهایت است: همیشه شیردوشی دیگر و برداشتی دیگر، برای همیشه وجود خواهد داشت، بنابراین هیچ معنایی در مسابقه دادن به سوی یک لحظه فرضی تکمیل وجود ندارد. مورخان این شیوه زندگی را «تکلیف‌گرایی» می‌نامند، زیرا ریتم‌های زندگی به‌طور ارگانیک از خود وظایف بیرون می‌آیند، نه اینکه در برابر یک جدول زمانی انتزاعی ردیف شوند، رویکردی که امروزه برای ما به ماهیت دوم تبدیل شده است. (این وسوسه انگیز است که فکر کنیم زندگی قرون وسطایی به آرامی در حال حرکت است، اما درست تر است که بگوییم مفهوم زندگی “آهسته حرکت می‌کند” بیشتر مردم را بی معنی می‌داند. در مقایسه با چه چیزی به آرامی؟) در آن روزهای قبل از ساعت، زمانی که شما نیاز به توضیح این بود که چقدر ممکن است کاری طول بکشد، تنها گزینه شما مقایسه آن با برخی از فعالیت‌های مشخص دیگر بود. مردم قرون وسطی ممکن است از کاری به مدت یک «Miserere Whyle» صحبت کنند – زمان تقریبی که طول کشید تا مزمور 50، معروف به Miserere، از کتاب مقدس خوانده شود – یا در عوض یک «Whising Whyle»، که نیازی به توضیح ندارد.

با این گونه زندگی کردن، می‌توان تصور کرد که تجربه احساسی گسترده و سیال می‌کرد، مملو از چیزی که شاید آن را نوعی جادو نامید. با وجود محرومیت‌های واقعی بسیاری از وجودش، دهقان دهقان ما ممکن است بُعدی درخشان و الهام‌بخش در دنیای اطراف خود احساس کرده باشد. او که از هیچ مفهومی در مورد «زمان گذشتن» نگران نبود، ممکن است آگاهی بیشتری از واضح بودن چیزها داشته باشد، احساس بی زمانی که ریچارد رور، کشیش و نویسنده فرانسوی معاصر، آن را «زندگی در زمان عمیق» می‌نامد. در هنگام غروب، روستانشین قرون وسطایی ممکن است روح‌هایی را که همراه با خرس‌ها و گرگ‌ها در جنگل زمزمه می‌کنند، حس کرده باشد. با شخم زدن مزارع، او ممکن است خود را بخش کوچکی از گستره وسیع تاریخ احساس کند، که در آن اجداد دور او تقریباً به اندازه فرزندانش برای او زنده بودند. ما می‌توانیم همه این‌ها را با کمی اطمینان ادعا کنیم، زیرا امروزه هنوز هم گاهی اوقات با جزایری از زمان عمیق روبرو می‌شویم – در آن لحظاتی که به قول نویسنده گری ابرل، «به قلمرویی می‌لغزیم که همه چیز به اندازه کافی وجود دارد، جایی که ما در تلاش نیستیم. جای خالی خودمان یا دنیا را پر کنیم.» مرزی که خود را از بقیه واقعیت جدا می‌کند، مبهم می‌شود و زمان می‌ایستد. ایبرل می‌نویسد: «البته ساعت متوقف نمی‌شود، اما صدای تیک تاک آن را نمی‌شنویم.» مرزی که خود را از بقیه واقعیت جدا می‌کند، تار می‌شود و زمان می‌ایستد. ایبرل می‌نویسد: «البته ساعت متوقف نمی‌شود، اما صدای تیک تاک آن را نمی‌شنویم.» مرزی که خود را از بقیه واقعیت جدا می‌کند، تار می‌شود و زمان می‌ایستد. ایبرل می‌نویسد: «البته ساعت متوقف نمی‌شود، اما صدای تیک تاک آن را نمی‌شنویم.»

این برای برخی از مردم در نماز، یا در مراقبه، یا در مناظر باشکوه اتفاق می‌افتد. من تقریباً مطمئن هستم که پسر نوپای من تمام دوران کودکی خود را در چنین وضعیتی گذرانده است و اکنون شروع به ترک آن کرده است. (تا زمانی که آنها را در برنامه قرار ندهیم، نوزادان موجودات “وظیفه محور” نهایی هستند، که همراه با کمبود خواب، ممکن است دنیای ماورایی آن چند ماه اول را با نوزاد توضیح دهد: شما از زمان ساعت به زمان عمیق کشیده می‌شوید، چه بخواهید چه نخواهید.) کارل یونگ، روانشناس سوئیسی، که در سال 1925 از کنیا دیدن کرد، در اولین درخشش سحر در حال پیاده روی بود که او نیز ناگهان در بی زمانی غوطه ور شد:

از یک تپه کم ارتفاع در این ساوانای وسیع، چشم انداز باشکوهی به روی ما گشوده شد. تا لبه‌ی افق، گله‌های عظیمی از حیوانات را دیدیم: غزال، آنتلوپ، گنو، گورخر، زگیل و غیره. سرهای چرنده با تکان دادن سر، گله‌ها مانند رودخانه‌های آهسته به جلو حرکت کردند. به ندرت صدایی به جز فریاد غم انگیز یک پرنده شکاری شنیده می‌شد. این سکون آغاز ابدی بود، جهانی که همیشه بوده است، در حالت نیستی… از همراهانم دور شدم تا آن‌ها را از چشم‌ها دور کردم و از احساس تنهایی کامل لذت بردم.

پایان ابدیت

با این حال، فکر کردن به ایده انتزاعی زمان یک ایراد بزرگ دارد و آن این است که آنچه را که می‌توانید انجام دهید به شدت محدود می‌کند. شما می‌توانید یک کشاورز در مقیاس کوچک باشید، با تکیه بر فصل‌ها برای برنامه خود، اما نمی‌توانید چیز دیگری جز یک کشاورز در مقیاس کوچک (یا یک نوزاد) باشید. به محض اینکه می‌خواهید اقدامات بیش از تعداد انگشت شماری از افراد را هماهنگ کنید، به یک روش قابل اعتماد و توافق شده برای اندازه گیری زمان نیاز دارید. به طور گسترده تصور می‌شود که چگونه اولین ساعت‌های مکانیکی توسط راهبان قرون وسطایی اختراع شد، که باید نماز صبح خود را در حالی که هنوز تاریک بود شروع می‌کردند، و نیاز داشتند تا اطمینان حاصل شود که کل صومعه در نقطه مورد نیاز از خواب بیدار می‌شود. (استراتژی‌های قبلی آنها شامل جانشینی یک راهب برای بیدار ماندن تمام شب، تماشای حرکات ستارگان بود – سیستمی که فقط زمانی کار می‌کرد که هوا ابری نبود، و راهب شیفت شب به خواب نرفت.) استانداردسازی و نمایان کردن زمان به این شکل، ناگزیر مردم را تشویق می‌کند که آن را به عنوان یک چیز انتزاعی با وجود مستقل، متمایز از فعالیت‌های خاصی که ممکن است صرف آن شود، در نظر بگیرند. “زمان” همان چیزی است که با حرکت عقربه‌ها در اطراف صفحه ساعت از بین می‌رود. انقلاب صنعتی معمولاً به اختراع ماشین بخار نسبت داده می‌شود. اما همانطور که مامفورد در سال 1934 در اثر بزرگ خود، تکنیک‌ها و تمدن نشان می‌دهد، احتمالاً بدون ساعت نیز نمی‌توانست اتفاق بیفتد. در اواخر دهه 1700، دهقانان روستایی به شهرهای انگلیسی سرازیر شدند و در کارخانه‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کردند، که هرکدام از آنها به هماهنگی صدها نفر نیاز داشتند، ساعات ثابتی، اغلب شش روز در هفته، برای کارکردن ماشین‌ها. ) استاندارد کردن و قابل مشاهده کردن زمان به این شیوه، ناگزیر مردم را تشویق می‌کند که آن را به عنوان یک چیز انتزاعی با وجودی مستقل، متمایز از فعالیت‌های خاصی که ممکن است صرف آن شود، در نظر بگیرند. “زمان” همان چیزی است که با حرکت عقربه‌ها در اطراف صفحه ساعت از بین می‌رود. انقلاب صنعتی معمولاً به اختراع ماشین بخار نسبت داده می‌شود. اما همانطور که مامفورد در سال 1934 در اثر بزرگ خود، تکنیک‌ها و تمدن نشان می‌دهد، احتمالاً بدون ساعت نیز نمی‌توانست اتفاق بیفتد. در اواخر دهه 1700، دهقانان روستایی به شهرهای انگلیسی سرازیر شدند و در کارخانه‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کردند، که هرکدام از آنها به هماهنگی صدها نفر نیاز داشتند، ساعات ثابتی، اغلب شش روز در هفته، برای کارکردن ماشین‌ها. ) استاندارد و قابل مشاهده کردن زمان به این شکل، ناگزیر مردم را تشویق می‌کند که آن را به عنوان یک چیز انتزاعی با وجودی مستقل، متمایز از فعالیت‌های خاصی که ممکن است صرف آن شود، در نظر بگیرند. “زمان” همان چیزی است که با حرکت عقربه‌ها در اطراف صفحه ساعت از بین می‌رود. انقلاب صنعتی معمولاً به اختراع ماشین بخار نسبت داده می‌شود. اما همانطور که مامفورد در سال 1934 در اثر بزرگ خود، تکنیک‌ها و تمدن نشان می‌دهد، احتمالاً بدون ساعت نیز نمی‌توانست اتفاق بیفتد. در اواخر دهه 1700، دهقانان روستایی به شهرهای انگلیسی سرازیر شدند و در کارخانه‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کردند، که هرکدام از آنها به هماهنگی صدها نفر نیاز داشتند، ساعات ثابتی، اغلب شش روز در هفته، برای کارکردن ماشین‌ها. متمایز از فعالیت‌های خاصی که فرد ممکن است آن را صرف آن کند. “زمان” همان چیزی است که با حرکت عقربه‌ها در اطراف صفحه ساعت از بین می‌رود. انقلاب صنعتی معمولاً به اختراع ماشین بخار نسبت داده می‌شود. اما همانطور که مامفورد در سال 1934 در اثر بزرگ خود، تکنیک‌ها و تمدن نشان می‌دهد، احتمالاً بدون ساعت نیز نمی‌توانست اتفاق بیفتد. در اواخر دهه 1700، دهقانان روستایی به شهرهای انگلیسی سرازیر شدند و در کارخانه‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کردند، که هرکدام از آنها به هماهنگی صدها نفر نیاز داشتند، ساعات ثابتی، اغلب شش روز در هفته، برای کارکردن ماشین‌ها. متمایز از فعالیت‌های خاصی که فرد ممکن است آن را صرف آن کند. “زمان” همان چیزی است که با حرکت عقربه‌ها در اطراف صفحه ساعت از بین می‌رود. انقلاب صنعتی معمولاً به اختراع ماشین بخار نسبت داده می‌شود. اما همانطور که مامفورد در سال 1934 در اثر بزرگ خود، تکنیک‌ها و تمدن نشان می‌دهد، احتمالاً بدون ساعت نیز نمی‌توانست اتفاق بیفتد. در اواخر دهه 1700، دهقانان روستایی به شهرهای انگلیسی سرازیر شدند و در کارخانه‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کردند، که هرکدام از آنها به هماهنگی صدها نفر نیاز داشتند، ساعات ثابتی، اغلب شش روز در هفته، برای کارکردن ماشین‌ها. تکنیک و تمدن، همچنین احتمالاً بدون ساعت نمی‌توانست اتفاق بیفتد. در اواخر دهه 1700، دهقانان روستایی به شهرهای انگلیسی سرازیر شدند و در کارخانه‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کردند، که هرکدام از آنها به هماهنگی صدها نفر نیاز داشتند، ساعات ثابتی، اغلب شش روز در هفته، برای کارکردن ماشین‌ها. تکنیک و تمدن، همچنین احتمالاً بدون ساعت نمی‌توانست اتفاق بیفتد. در اواخر دهه 1700، دهقانان روستایی به شهرهای انگلیسی سرازیر شدند و در کارخانه‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کردند، که هرکدام از آنها به هماهنگی صدها نفر نیاز داشتند، ساعات ثابتی، اغلب شش روز در هفته، برای کارکردن ماشین‌ها.

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “چهار هزار هفته (کتاب الکترونیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “چهار هزار هفته (کتاب الکترونیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *