توضیحات
پیش درآمد………………………………………………………………………………………………… 6
تعصب دوگانه چیست؟………………………………………………………………………………………………………… 8
شیوه اثرگذاری تعصب دوگانه بر تصمیمها و انتخابها………………………………………………………….. 10
تعصب دوگانه، خطایی شناختی…………………………………………………………………………………………… 13
فصل1: تعصب دوگانه و رابطه عاشقانه……………………………………………………….. 15
ارتباطات انسانی، دنیایی پیچیده و مبهم………………………………………………………………………………. 16
تعریف ارتباطات و تبیین اشکال مختلف آن……………………………………………………………………. 17
انواع ارتباطات انسانی:………………………………………………………………………………………………….. 22
تمایز روابط انسانی و روابط غیر انسانی:…………………………………………………………………………. 26
اهمیت و کارکرد روابط انسانی:…………………………………………………………………………………….. 29
عشق از کجا میآید؟…………………………………………………………………………………………………………. 31
عشق چیست؟…………………………………………………………………………………………………………….. 33
ارتباط تعصب دوگانه و عشق……………………………………………………………………………………………… 37
اثرگذاری تعصب دوگانه بر عشق:……………………………………………………………………………………….. 37
اثرگذاری عشق بر تعصب دوگانه:…………………………………………………………………………………. 41
عاشق خودتان باشید……………………………………………………………………………………………………. 44
دین درباره انسان چه میگوید؟…………………………………………………………………………………….. 46
خداگونه شدن……………………………………………………………………………………………………………… 49
پخته شدن………………………………………………………………………………………………………………….. 50
نقش خود را دست کم نگیر………………………………………………………………………………………….. 52
تو مهمترین شخص زندگیات هستی……………………………………………………………………………. 57
فصل دوم: تعصب دوگانه و انتخاب شریک عشقی………………………………………… 61
ذهن خود را پاکسازی کنید………………………………………………………………………………………………. 63
ذهن ما را چه نوع دادههایی اشغال کرده است؟…………………………………………………………………….. 64
شناسایی خود:…………………………………………………………………………………………………………….. 82
ساختن معیار و مکانیزمی برای تحلیل و قضاوت…………………………………………………………………… 87
گام اول: آرزوی من چیست؟………………………………………………………………………………………… 87
گام دوم: هدف زندگی خود را شکل دهید………………………………………………………………………. 89
گام سوم: هدفتان را متعالی کنید…………………………………………………………………………………. 90
گام چهارم: با تعیین چشمانداز زندگی، سیستم تحلیل و ارزیابی ذهنیتان را تکمیل کنید……. 92
فصل سوم: ارکان زندگی سالم و تعصب دوگانه……………………………………………. 95
عصب و اعتماد…………………………………………………………………………………………………………………. 95
اعتماد چیست؟…………………………………………………………………………………………………………………. 97
بحران اعتماد………………………………………………………………………………………………………………. 98
حالت اول: اثرگذاری اعتماد کاذب و بحران عدم اعتماد بر تعصب دوگانه………………………… 101
حالت دوم: اثرگذاری تعصب دوگانه بر اعتماد……………………………………………………………….. 102
کنترل تعصب دوگانه در فضای اعتمادی رابطه…………………………………………………………….. 103
درک و تعامل سازنده و تعصب دوگانه……………………………………………………………………………….. 104
ماهیت هوش عاطفی:……………………………………………………………………………………………….. 109
حس ارزشمندی را در خود تقویت کنید……………………………………………………………………….. 116
مدیریت افکار منفی………………………………………………………………………………………………………… 119
افکار منفی چیست؟…………………………………………………………………………………………………… 121
افراد آگاه و ماهر چه میکنند؟……………………………………………………………………………………. 122
روش صحیح مقابله با افکار منفی:ُ………………………………………………………………………………. 124
سدسازی ذهنی در برابر افکار منفی…………………………………………………………………………….. 127
راهکارهای حذف افکار منفی……………………………………………………………………………………… 131
مدیریت خشم در رابطه عاطفی و تعصب دوگانه…………………………………………………………………. 141
1ـ جلوگیری از دست زدن به خشونت…………………………………………………………………………. 142
2ـ شناسایی عوامل ایجاد کننده خشم و عصبانیت………………………………………………………… 143
3ـ آرام سازی خود:……………………………………………………………………………………………………. 144
4ـ جلوگیری از مواجه مجدد با عوامل آزاردهنده:………………………………………………………….. 147
فصل چهارم: تعصب دوگانه در ارتباطات خانوادگی…………………………………….. 149
ازدواج و تقابل فرهنگها……………………………………………………………………………………………. 150
ازدواج و هراس…………………………………………………………………………………………………………. 153
خلاء زبان مشترک و قابل فهم…………………………………………………………………………………… 163
شناخت سطحی و ناکامل…………………………………………………………………………………………… 165
مسیر دشوار دوستی و محبتورزی……………………………………………………………………………… 167
چند توصیه برای بهبود ارتباط با خانوادهی همسر……………………………………………………………….. 170
محترم اما جدی باشید و از حقوق خود دفاع کنید…………………………………………………………. 170
به آنچه بر خلاف میلتان است، نه بگویید…………………………………………………………………… 172
حریم خود را مشخص کنید………………………………………………………………………………………… 175
تعصب دوگانه را با انتقادپذیری بشکنید……………………………………………………………………….. 176
اگر از جوانانی که در آستانه ازدواج هستند درباره معنا و مفهوم ازدواج و عشق سوال کنید، معمولاً ذهنشان پر از شور و شعف میشود و این پدیدهها را پدیدههایی به شدت شکوهمند، لذتبخش و رویایی در نظر میگیرند. اما اگر همین سوال را از زوجهای بسیاری که یک یا چند سال از نخستین دیدار عاشقانه و ازدواجشان گذشته سوال بپرسید، پاسخهایی به شدت متفاوت دریافت میکنید. «اجبار و رنجشی بیانتها»، «رابطهای سراسر کسالت و رکود»، «یک جنگ و جدل همیشگی»، «نتیجه حماقت دوران جوانی» و «شهوتی زودگذر که اسمش را عشق گذاشته بودم» و …، از جمله تعبیرهایی است که متاسفانه بسیاری از زوجین درباره ازدواج بکار میگیرند.
جالب است بدانید که حتی برخی (مخصوصاً مردان)، بعد از ازدواج اصولاً وجود و مفهوم عشق را زیر سوال میبرند و تاکید میکنند که عشق در واقع توهمی بوده که چشم عقلشان را بسته و آنها را در دام یک زندگی پر از عذاب و رنجش گرفتار کرده است. عدهای پا را از این فراتر میگذارند و اعتقاد دارند ازدواج و عشق مثل یک جعبه شیرینی است که تمام شیرینیهایش را در دوران نامزدی میخوری و تا آخر عمر باید با جعبه خالی آن سر کنی. قطعاً اگر به سراغ زوجهای طلاق گرفته بروید، جوابهای صد چندان بدتر، ناامیدکنندهتر و تاریکتر را از آنان درباره ازدواج و عشق از آنان خواهید شنید.
پر واضح است که در بین افراد ازدواج کرده، کم نیستند افرادی نیز که همچنان عاشقانه در کنار یکدیگر زندگی میکنند و از عشق همچون پیوندی ازلی و یک دلگرمی و پشتوانه امیدبخش یاد مینمایند.
بنابراین پر واضح است که افراد دیگر یعنی کسانی که زندگی زناشویی چندان دلچسبی ندارند و یا طلاق گرفتهاند، در هنگام انتخاب همسر مورد نظر خود و البته در مدیریت رابطه زناشویی با مشکلات جدی و حساسی مواجه بوده و یا هستند.
اگر پای حرفها و درددلهای اینگونه افراد بنشینید، بیاستثناء یکی از دو مورد زیر را مدعی میشوند:
1ـ آنقدر آن زمان هیجان زده و عاشق بودم که چشمم را باز نکردم تا آن همه ایراد، نقصان و مشکلاتش را ببینم. اما بعد از ازدواج همه چیز تغییر کرد. وقتی هیجانم خوابید، تازه فهمیدم با چه انسان نامناسبی ازدواج کرده و خود را در چه شرایط ناگواری قرار دادهام.
2ـ روزهای اول و در ایام نامزدی اصلاً چنین رویی از خود نشان نداده بود. قبل از ازدواج اخلاقش خوب بود، بسیار صبور و مهربان به نظر میرسید و حرفهایم را با احترام گوش میداد و به خواستههایم عمل میکرد. اما بعد از ازدواج یک دفعه روی دیگر خود را نشان داد. همچون هیولایی شد که تنها به خودش میاندیشد و جز تامین نیازها و خواستههای خود به چیز دیگری فکر نمیکند.
راستش را بخواهید هر دو این ادعاها تا حدود زیادی درست است. از یک طرف بسیاری از جوانان هنگام ازدواج آنچنان درگیر هیجانات کاذب و شدید میشوند که قدرت واقعبینی و منطق خویش را از دست میدهند و از سوی دیگر خیلیها بعد از ازدواج تازه خصلتهای اصلی خود را نشان میدهند.
اما سوال مهمی که در اینجا باید به آن پاسخ دهیم این است که چه عواملی باعث میشود، یک جوان در آستانه ازدواج و یافتن زوج مناسب خود، منطق، واقعگرایی و بررسی و تحقیق لازم را انجام نداده و بعضاً حتی به توصیهها و نصیحتهای دلسوزانه دیگران مخصوصاً والدینش گوش ندهد؟
قطعاً در تخریب روابط عاشقانه و زناشویی عوامل بسیاری اثرگذار هستند. اما اگر از مواردی که افراد به تحمیل والدینشان مجبور به ازدواج با فرد خاصی میشوند، یکی از مهمترین دلایلی که باعث انتخابهای نادرست و شکلگیری ازدواجهای نامناسب و با پایههایی سست و لغزان میشود، تعصب دوگانه[1] یا خطای سیاه و سفید دیدن است، تعصبی که باعث میشود افراد همه چیز و تمام پدیدههای زندگی را سیاه و سفید ببیند و بدین واسطه با تحلیل و قضاوت ذهنی غلط، اقدام به تصمیمگیری و انتخابهای نادرست بزنند.
در کتاب اولمان، با اسم ؟؟؟، درباره تعصب دوگانه، تعریف و ابعاد آن و همچنین چگونگی شکلگیری و اثرگذاریاش صحبت کردیم. از این رو اگر خواستار توضیح و تفسیر بیشتر در ارتباط با کلیات این خطای شناختی هستید، لطفاً کتاب مذکور را خریداری کنید. اما در این کتاب نیز در بخش پیش درآمد، به صورت خلاصه نسبت به تعریف و معرفی این خطا اقدام خواهیم کرد.
تمام پدیدههای زندگی دارای یک ویژگی مشترک هستند و آن اینکه در کنار فواید، مزایا و خواص خود، معایب، مضرات و مشکلات خاص خویش را نیز دارا هستند. اما تعصب دوگانه، در واقع خطایی برداشتی و ذهنی است که ما را وادار میسازد درباره یک پدیده حکمی قطعی نسبت به کاملاً خوب بودن یا کاملاً بد بودن آن بدهیم. بدین شکل یا از دیدن مشکلات و مضرات آن غافل میشویم یا از دیدن مزایا و فواید آن، البته بسته به قضاوتمان که سفید یا سیاه است. بدین شکل که اگر پدیدهای را مثبت و خوب در نظر بگیریم، به کلی چشممان را بر روی خطرات، مضرات و مشکلات آن میبندیم و اگر پدیدهای را منفی ببینیم حاضر به تایید و در نظر گرفتن فواید، مزایای و منفعتهای آن نیستیم.
برای مثال اجازه دهید پدیدهای به نام سیگار را مورد بررسی قرار دهیم. اگر از یک فرد غیر سیگاری درباره سیگار سوال کنید، با قدرت و با قطعیت به شما توضیح میدهد که سیگار یک پدیدهی به شدت، مضر است که سلامتی افراد را به شکل محسوسی به خطر میاندازد و هیچ خاصیتی نیز ندارد. چنین فردی حتی ممکن است با شگفتی بسیار به شما بگوید: «من اصلاً متوجه نمیشوم که چرا یک نفر باید سیگار بکشد، وقتی سیگار هیچ خاصیتی ندارد.»
در مقابل اگر همین سوال را از یک فرد سیگاری بپرسید، نه تنها معتقد است که سیگار به او آرامش میدهد، لذت آور است و تا حدودی او را ارضا میکند، بلکه هرگز قائل به خطرات و مشکلات آن نیز نخواهد بود و بدین واسطه حاضر به ترک سیگار نمیشود. حتی جالب است بدانید بسیاری از سیگاریها اگرچه در حد ظاهر، بر اثر القا و گفته دیگران به مضر بودن سیگار اذعان کند، از اعماق ذهنش نه تنها چنین چیزی را خیلی قبول ندارد، بلکه با توجیهاتی مثل مورد زیر، بر اندک تردیدهای خود نیز غلبه میکند: «الان عامل اصلی مرگ و میر، فشارهای عصبی است. سیگار اگر مضراتی هم دارد، با آرام کردن من، جلوی سکتهام را میگیرد.»
به همین دلیل نیز شما کمتر سیگاری را میتوانید پیدا کنید که بر اثر تبلیغ و توصیه دیگران، حتی حاضر شود تعداد سیگارهای خود را کمتر کند. چه برسد به اینکه آن را ترک کند.
نکته مهمی که در این میان باید به آن اشاره کرد این است که این تعصب کورکورانه فقط درباره پدیدههای بحث برانگیز و چالشی مثل سیگار کشیدن یا مواد مخدر صادق نیست و بلکه تمام ابعاد زندگی و حتی مهمترین و حساسترین و در عین حال بدیهیترین مسایل زندگی انسان مثل انتخاب شغل، انتخاب رشته، دوستیابی، ازدواج و … را نیز شامل میشود. بدین شکل شرایطی را به وجود میآورد که از دو مسیر متفاوت دچار خسرانها، حسرتها، مشکلات و چالشهای عدیده میشوند:
* مسیر اول: وقتی یک فرد پدیدهای را کاملاً سفید نگاه کرده و از دیدن و پیشبینی مشکلات و خطرات آن باز مانده و برنامهریزی و تدبیری برای مواجهه مدیریت مسایل و چالشهای مرتبط با آن نمیکند، مثل رانندهای میماند که چشم بسته و بدون ترمز و وسایل و امکانات ایمنی در یک جاده سراشیبی ماشین خود را به حرکت در میآورد. بدین شکل او در معرض انواع خطرات ریز و درشت، ورشکستگیهای مادی و معنوی (روانی، اعتباری و …) قرار میگیرد و خود را در مردابی از مشکلات بعضاً لاینجل قرار میدهد.
مثال اینگونه افرادی، کسانی هستند که تا شخصی از نظر ظاهری مورد پسندشان قرار میگیرد و دل به او میبندند، دیگر حاضر به تامل در شخصیت، عملکرد، خانواده و پیشینه او نیستند و چشم بسته وارد زندگی مشترک با شخصی میشوند که در واقع هیچ چیزی از او نمیدانند. در این میان هشدارها و حتی ممانعت خانواده نیز بر آنها اثرگذار نیست.
* مسیر دوم: افرادی که عادت کردهاند به واسطه یک مشکل یا چالش، هر پدیدهای را کاملاً بد، خطرناک و ناشایست قلمداد کنند از یک سو خود را از مزایا و منافع پدیدههای مختلف محروم میکنند و از سوی دیگر در فضایی تاریک از ناامیدی، دلسردی و افسردگی فرو میروند و بدین شکل لذت، سعادت و رفاه و امنیت را از خود سلب میکنند.
مثال این دسته از افراد نیز، کسی است که به دنبال یک عشق کورکورانه با شخصی ازدواج کرده (تعصب مثبت)، بعد وقتی جهنمی از یک زندگی مشترک نامطلوب را تجربه کرده، حالا تعصب منفی را سرلوحه کار خود قرار داده و مثلاً با بیان جملاتی شبیه به «مردها (یا زنها)، سر و ته یک کرباس هستند و به هیچکدامشان نمیشود اطمینان کرد»، خود را از ازدواج مجدد یا ورود به رابطه عاطفی سالم نیز محروم کرده و بدین واسطه تا آخر عمر در فضایی از تنهایی، یاس و حقارت فرو میروند.
شیوه اثرگذاری تعصب دوگانه بر تصمیمها و انتخابها
برای آنکه درک کنیم تعصب دوگانه چگونه تصمیمگیریها و انتخابهای ذهن ما را دچار اشکال میکند، باید شیوه تحلیل و ارزیابی ذهنی را مورد بررسی قرار دهیم. باید بدانیم که ذهن ما دارای دو مکانیزم متفاوت برای تحلیل دادهها (چه دادههای جدید و چه دادههای قدیمی) و ارایه نظر و قضاوت خود است و بدین شکل بر انتخابهایی که انجام میدهیم و تصمیماتی که میگیریم اثرگذاری میکند. بدین شکل از آنجایی که شرایط زندگی ما حاصل تصمیمات و انتخابهایمان است، ذهنمان با قضاوتها و تحلیلهایی که ارایه میدهد، به صورت غیر مستقیم، زندگی و عملکرد ما را نیز تحت کنترل خود دارد.
* سیستم یا فرایند ضمنی یا اتوماتیک[2]
* سیستم یا فرایند کنترل شده[3]
فرایند تفکر اتوماتیک که فرایندی مشترک بین انسان و حیوانات است، فرایندی غیر ارادی است که در بخش ناخودآگاه ذهن شکل میگیرد و بدون اثرگذاری خودآگاه ما، عملیات بررسی و تحلیل دادهها را صورت میدهد. این فرایند از آنجایی که ناخودآگاه است، خیلی دادهها و اطلاعاتی که ما به صورت خودآگاه جمعآوری، مشاهده یا بررسی میکنیم، در ارزیابیهای خود دخیل نمیکند و بیش از هر چیز متکی به دادههای تجربه شده و اطلاعاتی است که به شکل خاطره، تصاویر احساسی (Image) و البته رهیافتها و اطلاعات درونی شده، در اعماق ذهنمان حک شدهاند، مواردی مثل باورها، ارزشها، ضد ارزشها، عادتهای فکری و …
از آنجایی که تفکر اتوماتیک در بخش ناخودآگاه و به صورت غیر ارادی صورت میگیرد دو ویژگی مهم دارد: اول اینکه بسیار سریع و آنی عمل میکند و در کسری از ثانیه نتیجه و ارزیابی شکل گرفته را به شکل تصمیم و انتخابی غیر ارادی بروز میدهد. دوم نیز اینکه خیلی منطقپذیر نیست و گهگاه به شدت از واقعیتهای موجود فاصله میگیرد.
برای مثال وقتی یک شخص که از ترس غیرمنطقی نسبت به حشرات رنج میبرد، با دیدن یک پروانه (که اغلب انسانها نه تنها آن را ترسناک ارزیابی نمیکنند، بلکه آن را زیبا و دوست داشتنی میپندارند)، یک دفعه از جا پریده و اقدام به گریز میکند، این واکنش، حاصل تفکر اتوماتیک اوست که بنا به خاطره یا حادثهای ناگوار (عمدتاً) در دوران کودکی شکل گرفته و به هیچ وجه منطقهای طبیعی مثل «ثابت شده پروانه هیچ سم و نیشی ندارد» در ان اثرگذاری نیست.
حتماً به ذهن شما نیز این نکته متبادر شده که تعصب دوگانه و دیگر خطاهای شناختی نیز عمدتاً در این بخش از سیستم فکری ما اثرگذاری کرده و نقش خود را بروز میدهند. در واقع عمدهً اثرگذاری آنها بدین شکل است که در قالب تحلیلها و دادههای اطلاعاتی قبلاً حک شده در مغز، در تصمیمگیری اتوماتیک و غیر هوشیارانه ما نقش ایفا میکنند.
اجازه دهید با مثالی مرتبط با بحث ازدواج، چگونگی اثرگذاری تعصب دوگانه بر تفکر اتوماتیک را مورد واکاوی بیشتر قرار دهیم. از نظر علم روانکاوی ثابت شده که هر شخصی در دوران خردسالی و کودکی تصویری آرمانی شده از پدر و مادر را در ذهن خود حک کرده است. این تصویر آرمانی از والدین غیر همجنس (مادر برای پسرها و پدر برای دخترها)، به واسطه همین تعصب دوگانه نقش چشمگیری در ایجاد علاقه و عشق نسبت به افراد دارد. برای مثال دختری که در ذهنش پدری جدی، (حتی) سیبیلو، خشن و …، را به عنوان تصویر آرمانی از پدر حک کرده با دیدن مردی که از نظر ظاهری و رفتاری مشابهتهای زیادی با این تصویر دارد، قلبش میلرزد و ناخودآگاه به وی علاقهمند میشود. در واقع تعصب دوگانه چنین باوری را در ذهن او حک کرده است: «مرد مطلوب مردی با مشخصات … است.» گزینه دیگری نیز وجود ندارد. هرکس ویژگیهای ذکر شده را داشت همان مرد آرمانی است که باید به آن علاقهمند شد. این تعصب دوگانه، در مواجهه با افراد مختلف، دختر را درگیر تصمیمگیریهای ذهنی گهگاه نادرست میکند. بدین معنا که ممکن است دختر بعد از دیدن فردی با مشخصات ذکر شده، به شدت به وی علاقهمند شده و حکمی قاطع را در ذهنش صادر کند: این مرد زندگی من است.
بدین شکل هرچقدر هم که دیگران به وی درباره بدی ها، مشکلات و کمبودهای آن گزینه هشدار دهند، دختر (اگر به شدت درگیر تعصب دوگانه باشد)، گوشش بدهکار این هشدارها نخواهد بود.
با توضیحاتی که درباره تفکر اتوماتیک دادیم، شاید این سوال در ذهن تان شکل گرفته که اصولاً چرا چنین مکانیزمی برای تفکر در ذهن انسان شکل گرفته است؟ واقعیت این است که تفکر اتوماتیک در کنار معایبی که مخصوصاً در دوران کنونی (عصر مدرنیته) باعث ایجاد آسیبها و دردسرهای فراوان برای انسانها شده، به شدت هم ضروری است و هم کارکردهای خاص خود را دارد.
از جمله فرض کنید که در خانه نشستهاید که ناگهان فرزندتان که در حال بازی روی مبل است سقوط میکند. در این حالت ذهن شما بر اساس تجربیات و دادههای قبلی و با بکارگیری تفکر اتوماتیک، در کسری از ثانیه تصمیم گیری کرده و شما را به نشان دادن واکنشی برای نجات او وا میدارد. این در حالی است که اگر قرار بود کنترل شده و مدیریت شده فکر کنید، حداقل به چند ثانیه زمان برای تحلیل و تصمیمگیری نیاز داشتید.
شکل دوم تصمیمگیری و تحلیل ذهنی، سیستم و فرایند کنترل شده را شامل میشود. در این سیستم که تا حدودی خودآگاه ذهن نیز در فرایند اثرگذار است، ذهن ما از طریق دریافت اطلاعات (از طریق حواس پنج گانه) و بررسی و جستجو، به شکلی نسبتاً ارادی نسبت به پردازش اطلاعات، یافتن ارتباطاتی منطقی بین پدیدهها و همچنین جمعبندی دادهها اقدام کرده و سپس نسبت به تصمیمگیری اقدام میکند.
در ارتباط با این شکل از تحلیل و تصمیمگیری ذهنی که منطق و هوشیاری در ان نقش بیشتری دارد، ذکر دو نکته ضروری است.
اول اینکه در این شکل از فرایند ذهنی نیز همچنان ناخودآگاه ذهن و ارزیابیهای اتوماتیک و ناخودآگاه اثرگذار هستند. بدین معنا که حتی در شکلدهی به منطق و استدلال نیز ما همچنان اسیر احساسات و عواطفی میشویم که حاصل ارزیابیهای ناخودآگاه ذهن هستند. به همین دلیل نیز مثلاً به افراد توصیه میکنند که در هنگام شادمانی بیش از حد یا ناراحتی و خشم زیاد نسبت به تصمیمگیری اقدام نکنند، چراکه در چنین شرایطی حتی با وجود شکلدهی به فرایند ذهنی کنترل شده، ذهن به شدت تحت تاثیر ناخودآگاه قرار میگیرد و ارزیابیهای به ظاهر منطقی ما نیز ریشه درست و عقلانی ندارند.
نکته دوم نیز اینکه فرایند تحلیل و تصمیمگیری کنترل شده ذهن، فرایندی به نسبت زمانبر است و قطعاً از سرعت تفکر اتوماتیک برخوردار نیست. جالب اینجاست که معمولاً هرچه زمان این تصمیمگیری بیشتر شود، منطق و عقلانیت بیشتری در آن دخیل خواهد شد. بدین معنا که اگر مثلاً شما برای تصمیمگیری درباره ازدواج، یک هفته وقت بگذارید، قطعاً نتایج بهتری نسبت به شرایطی به دست میآورید که یک ساعت برای تصمیمگیری وقت گذاشتهاید.
تعصب دوگانه، به نوعی یک خطای شناختی محسوب میشود. این بدان معناست که تفکر سیاه و سفید و یک و صفر دیدن پدیدههای مختلف زندگی، به شناختی که ما از خودمان، دنیای اطرافمان و دنیای انسانها کسب کردهایم بستگی دارد.
از نظر تاریخی، این خطا در شرایطی در ذهن انسان شکل گرفت و نهادینه شد، که انسانی موجودی به شدت ضعیف نسبت به طبیعت و موجودات دیگر بود. یک انسان اولیه که امکانات، ابزارها و علم و آگاهی امروزی را در اختیار نداشت و مجبور بود به شکل مستقیم و نزدیک، در کنار دیگر موجودات زندگی کند، هرگز امکان ریسک کردن و خطر کردن که امروز در زندگی انسانها وجود دارد را نداشت. انسان اولیه برای حفظ جان خودش و نزدیکانش، مجبور بود هر خطری حتی کوچک را به مثابه یک بحران یا خطر بزرگ تلقی کند و از عامل ایجاد کننده آن خطر یا آسیب به صورت جدی دوری نماید. بنابراین در قاموس یک انسان بدوی، یک آسیب، یک خطر یا یک مشکل، به کلی ارزشمندی و منفعت یک پدیده را زیر سوال میبرد و برچسب مطلقاً سیاه را بر روی آن میچسباند.
از سوی دیگر وقتی انسان اولیه پدیدهای را میآزمود واین تجربه اولیه برایش خوشایند بود، مثل انسان امروزی که مثلاً از طریق تحقیقات آزمایشگاهی، کلیه منافع و مضرات یک محصول را ارزیابی میکند، به دنبال شناسایی خطرات آن نمیرفت و با زدن برچسب مطلقاً سفید، آن پدیده را مطلوب و ارزنده در نظر میگرفت.
اگر انسان امروزی مثل انسان بدوی، همیشه و مستمر در معرض خطر نیست، ابزارها و تکنولوژیهای گستردهای برای آزمودن و بررسی در اختیار دارد و همچنین آگاهیها و دانش بیشتری را کسب کرده است، اما از انجایی که عمده شناخت ما و تجربیات اثرگذار و پر از انرژیمان در دوران کودکی شکل میگیرد، این خطای شناختی همچنان در همه انسان وجود دارد. چرا؟ چون کودک انسان نیز مثل یک انسان بدوی، دارای شناخت و آگاهی لازم نیست، اهل تحقیق و بررسی نبوده و هر پدیدهای را به شدت دچار غلو میکند. برای یک فرد بزرگسال یک هدیه، یک هدیه است و اندکی میتواند باعث خوشحالی شود، اما برای یک کودک خردسال، یک هدیه انرژی و شادمانی بسیار شگرفی را به وجود آورده و حس بسیار مطلوبی را در او نسبت به یک پدیده یا فرد ایجاد میکند.
از سوی دیگر وقتی در بزرگسالی کسی شما را تهدید میکند، به احتمال زیاد این تهدید حتی اگر با خشم زیاد باشد، خیلی در شما ایجاد ترس و هراس نمیکند، اما یک تهدید، یک مشکل یا آسیب چنان ترس و هراسی را در یک کودک ایجاد میکند که باعث میشود برچسب کاملاً بد، خطرناک یا ناشایست روی یک فرد یا پدیده میزند و به شدت از آن دور میشود.
بنابراین از آنجایی که عمده شناختها و کسب تجربیات، در دوران کودکی صورت میگیرد، تعصب دوگانه نیز با تمام انسانها همراه است. نکته مهمی که در این میان باید مورد نظر قرار گیرد، این است که هرچه والدین و اطرافیان یک کودک، روش برخوردی و تربیتی منطقیتر، دوستانهتر و سالمتری را با وی در پیش بگیرند، تعصب دوگانه در ذهن این کودک کمرنگتر و ضعیفتر و هرچه والدینش سختگیرتر (یا سهلگیر افراطی)، خشنتر و غیر منطقیتر با او برخورد کنند، تعصب دوگانه در ذهن او شدیدتر و مخربتر است.
تا اینجا کلیاتی از تعصب دوگانه را با هم مرور کردیم، در فصلهای بعد در ارتباط با ماهیت و چگونگی اثرگذاری تعصب دوگانه در زندگی زناشویی صحبت خواهیم کرد.
[1] Splitting (also called black-and-white thinking or all-or-nothing thinking)
[2] implicit یا automatic
[3] controlled
پیش درآمد………………………………………………………………………………………………… 6
تعصب دوگانه چیست؟………………………………………………………………………………………………………… 8
شیوه اثرگذاری تعصب دوگانه بر تصمیمها و انتخابها………………………………………………………….. 10
تعصب دوگانه، خطایی شناختی…………………………………………………………………………………………… 13
فصل1: تعصب دوگانه و رابطه عاشقانه……………………………………………………….. 15
ارتباطات انسانی، دنیایی پیچیده و مبهم………………………………………………………………………………. 16
تعریف ارتباطات و تبیین اشکال مختلف آن……………………………………………………………………. 17
انواع ارتباطات انسانی:………………………………………………………………………………………………….. 22
تمایز روابط انسانی و روابط غیر انسانی:…………………………………………………………………………. 26
اهمیت و کارکرد روابط انسانی:…………………………………………………………………………………….. 29
عشق از کجا میآید؟…………………………………………………………………………………………………………. 31
عشق چیست؟…………………………………………………………………………………………………………….. 33
ارتباط تعصب دوگانه و عشق……………………………………………………………………………………………… 37
اثرگذاری تعصب دوگانه بر عشق:……………………………………………………………………………………….. 37
اثرگذاری عشق بر تعصب دوگانه:…………………………………………………………………………………. 41
عاشق خودتان باشید……………………………………………………………………………………………………. 44
دین درباره انسان چه میگوید؟…………………………………………………………………………………….. 46
خداگونه شدن……………………………………………………………………………………………………………… 49
پخته شدن………………………………………………………………………………………………………………….. 50
نقش خود را دست کم نگیر………………………………………………………………………………………….. 52
تو مهمترین شخص زندگیات هستی……………………………………………………………………………. 57
فصل دوم: تعصب دوگانه و انتخاب شریک عشقی………………………………………… 61
ذهن خود را پاکسازی کنید………………………………………………………………………………………………. 63
ذهن ما را چه نوع دادههایی اشغال کرده است؟…………………………………………………………………….. 64
شناسایی خود:…………………………………………………………………………………………………………….. 82
ساختن معیار و مکانیزمی برای تحلیل و قضاوت…………………………………………………………………… 87
گام اول: آرزوی من چیست؟………………………………………………………………………………………… 87
گام دوم: هدف زندگی خود را شکل دهید………………………………………………………………………. 89
گام سوم: هدفتان را متعالی کنید…………………………………………………………………………………. 90
گام چهارم: با تعیین چشمانداز زندگی، سیستم تحلیل و ارزیابی ذهنیتان را تکمیل کنید……. 92
فصل سوم: ارکان زندگی سالم و تعصب دوگانه……………………………………………. 95
عصب و اعتماد…………………………………………………………………………………………………………………. 95
اعتماد چیست؟…………………………………………………………………………………………………………………. 97
بحران اعتماد………………………………………………………………………………………………………………. 98
حالت اول: اثرگذاری اعتماد کاذب و بحران عدم اعتماد بر تعصب دوگانه………………………… 101
حالت دوم: اثرگذاری تعصب دوگانه بر اعتماد……………………………………………………………….. 102
کنترل تعصب دوگانه در فضای اعتمادی رابطه…………………………………………………………….. 103
درک و تعامل سازنده و تعصب دوگانه……………………………………………………………………………….. 104
ماهیت هوش عاطفی:……………………………………………………………………………………………….. 109
حس ارزشمندی را در خود تقویت کنید……………………………………………………………………….. 116
مدیریت افکار منفی………………………………………………………………………………………………………… 119
افکار منفی چیست؟…………………………………………………………………………………………………… 121
افراد آگاه و ماهر چه میکنند؟……………………………………………………………………………………. 122
روش صحیح مقابله با افکار منفی:ُ………………………………………………………………………………. 124
سدسازی ذهنی در برابر افکار منفی…………………………………………………………………………….. 127
راهکارهای حذف افکار منفی……………………………………………………………………………………… 131
مدیریت خشم در رابطه عاطفی و تعصب دوگانه…………………………………………………………………. 141
1ـ جلوگیری از دست زدن به خشونت…………………………………………………………………………. 142
2ـ شناسایی عوامل ایجاد کننده خشم و عصبانیت………………………………………………………… 143
3ـ آرام سازی خود:……………………………………………………………………………………………………. 144
4ـ جلوگیری از مواجه مجدد با عوامل آزاردهنده:………………………………………………………….. 147
فصل چهارم: تعصب دوگانه در ارتباطات خانوادگی…………………………………….. 149
ازدواج و تقابل فرهنگها……………………………………………………………………………………………. 150
ازدواج و هراس…………………………………………………………………………………………………………. 153
خلاء زبان مشترک و قابل فهم…………………………………………………………………………………… 163
شناخت سطحی و ناکامل…………………………………………………………………………………………… 165
مسیر دشوار دوستی و محبتورزی……………………………………………………………………………… 167
چند توصیه برای بهبود ارتباط با خانوادهی همسر……………………………………………………………….. 170
محترم اما جدی باشید و از حقوق خود دفاع کنید…………………………………………………………. 170
به آنچه بر خلاف میلتان است، نه بگویید…………………………………………………………………… 172
حریم خود را مشخص کنید………………………………………………………………………………………… 175
تعصب دوگانه را با انتقادپذیری بشکنید……………………………………………………………………….. 176
اگر از جوانانی که در آستانه ازدواج هستند درباره معنا و مفهوم ازدواج و عشق سوال کنید، معمولاً ذهنشان پر از شور و شعف میشود و این پدیدهها را پدیدههایی به شدت شکوهمند، لذتبخش و رویایی در نظر میگیرند. اما اگر همین سوال را از زوجهای بسیاری که یک یا چند سال از نخستین دیدار عاشقانه و ازدواجشان گذشته سوال بپرسید، پاسخهایی به شدت متفاوت دریافت میکنید. «اجبار و رنجشی بیانتها»، «رابطهای سراسر کسالت و رکود»، «یک جنگ و جدل همیشگی»، «نتیجه حماقت دوران جوانی» و «شهوتی زودگذر که اسمش را عشق گذاشته بودم» و …، از جمله تعبیرهایی است که متاسفانه بسیاری از زوجین درباره ازدواج بکار میگیرند.
جالب است بدانید که حتی برخی (مخصوصاً مردان)، بعد از ازدواج اصولاً وجود و مفهوم عشق را زیر سوال میبرند و تاکید میکنند که عشق در واقع توهمی بوده که چشم عقلشان را بسته و آنها را در دام یک زندگی پر از عذاب و رنجش گرفتار کرده است. عدهای پا را از این فراتر میگذارند و اعتقاد دارند ازدواج و عشق مثل یک جعبه شیرینی است که تمام شیرینیهایش را در دوران نامزدی میخوری و تا آخر عمر باید با جعبه خالی آن سر کنی. قطعاً اگر به سراغ زوجهای طلاق گرفته بروید، جوابهای صد چندان بدتر، ناامیدکنندهتر و تاریکتر را از آنان درباره ازدواج و عشق از آنان خواهید شنید.
پر واضح است که در بین افراد ازدواج کرده، کم نیستند افرادی نیز که همچنان عاشقانه در کنار یکدیگر زندگی میکنند و از عشق همچون پیوندی ازلی و یک دلگرمی و پشتوانه امیدبخش یاد مینمایند.
بنابراین پر واضح است که افراد دیگر یعنی کسانی که زندگی زناشویی چندان دلچسبی ندارند و یا طلاق گرفتهاند، در هنگام انتخاب همسر مورد نظر خود و البته در مدیریت رابطه زناشویی با مشکلات جدی و حساسی مواجه بوده و یا هستند.
اگر پای حرفها و درددلهای اینگونه افراد بنشینید، بیاستثناء یکی از دو مورد زیر را مدعی میشوند:
1ـ آنقدر آن زمان هیجان زده و عاشق بودم که چشمم را باز نکردم تا آن همه ایراد، نقصان و مشکلاتش را ببینم. اما بعد از ازدواج همه چیز تغییر کرد. وقتی هیجانم خوابید، تازه فهمیدم با چه انسان نامناسبی ازدواج کرده و خود را در چه شرایط ناگواری قرار دادهام.
2ـ روزهای اول و در ایام نامزدی اصلاً چنین رویی از خود نشان نداده بود. قبل از ازدواج اخلاقش خوب بود، بسیار صبور و مهربان به نظر میرسید و حرفهایم را با احترام گوش میداد و به خواستههایم عمل میکرد. اما بعد از ازدواج یک دفعه روی دیگر خود را نشان داد. همچون هیولایی شد که تنها به خودش میاندیشد و جز تامین نیازها و خواستههای خود به چیز دیگری فکر نمیکند.
راستش را بخواهید هر دو این ادعاها تا حدود زیادی درست است. از یک طرف بسیاری از جوانان هنگام ازدواج آنچنان درگیر هیجانات کاذب و شدید میشوند که قدرت واقعبینی و منطق خویش را از دست میدهند و از سوی دیگر خیلیها بعد از ازدواج تازه خصلتهای اصلی خود را نشان میدهند.
اما سوال مهمی که در اینجا باید به آن پاسخ دهیم این است که چه عواملی باعث میشود، یک جوان در آستانه ازدواج و یافتن زوج مناسب خود، منطق، واقعگرایی و بررسی و تحقیق لازم را انجام نداده و بعضاً حتی به توصیهها و نصیحتهای دلسوزانه دیگران مخصوصاً والدینش گوش ندهد؟
قطعاً در تخریب روابط عاشقانه و زناشویی عوامل بسیاری اثرگذار هستند. اما اگر از مواردی که افراد به تحمیل والدینشان مجبور به ازدواج با فرد خاصی میشوند، یکی از مهمترین دلایلی که باعث انتخابهای نادرست و شکلگیری ازدواجهای نامناسب و با پایههایی سست و لغزان میشود، تعصب دوگانه[1] یا خطای سیاه و سفید دیدن است، تعصبی که باعث میشود افراد همه چیز و تمام پدیدههای زندگی را سیاه و سفید ببیند و بدین واسطه با تحلیل و قضاوت ذهنی غلط، اقدام به تصمیمگیری و انتخابهای نادرست بزنند.
در کتاب اولمان، با اسم ؟؟؟، درباره تعصب دوگانه، تعریف و ابعاد آن و همچنین چگونگی شکلگیری و اثرگذاریاش صحبت کردیم. از این رو اگر خواستار توضیح و تفسیر بیشتر در ارتباط با کلیات این خطای شناختی هستید، لطفاً کتاب مذکور را خریداری کنید. اما در این کتاب نیز در بخش پیش درآمد، به صورت خلاصه نسبت به تعریف و معرفی این خطا اقدام خواهیم کرد.
تمام پدیدههای زندگی دارای یک ویژگی مشترک هستند و آن اینکه در کنار فواید، مزایا و خواص خود، معایب، مضرات و مشکلات خاص خویش را نیز دارا هستند. اما تعصب دوگانه، در واقع خطایی برداشتی و ذهنی است که ما را وادار میسازد درباره یک پدیده حکمی قطعی نسبت به کاملاً خوب بودن یا کاملاً بد بودن آن بدهیم. بدین شکل یا از دیدن مشکلات و مضرات آن غافل میشویم یا از دیدن مزایا و فواید آن، البته بسته به قضاوتمان که سفید یا سیاه است. بدین شکل که اگر پدیدهای را مثبت و خوب در نظر بگیریم، به کلی چشممان را بر روی خطرات، مضرات و مشکلات آن میبندیم و اگر پدیدهای را منفی ببینیم حاضر به تایید و در نظر گرفتن فواید، مزایای و منفعتهای آن نیستیم.
برای مثال اجازه دهید پدیدهای به نام سیگار را مورد بررسی قرار دهیم. اگر از یک فرد غیر سیگاری درباره سیگار سوال کنید، با قدرت و با قطعیت به شما توضیح میدهد که سیگار یک پدیدهی به شدت، مضر است که سلامتی افراد را به شکل محسوسی به خطر میاندازد و هیچ خاصیتی نیز ندارد. چنین فردی حتی ممکن است با شگفتی بسیار به شما بگوید: «من اصلاً متوجه نمیشوم که چرا یک نفر باید سیگار بکشد، وقتی سیگار هیچ خاصیتی ندارد.»
در مقابل اگر همین سوال را از یک فرد سیگاری بپرسید، نه تنها معتقد است که سیگار به او آرامش میدهد، لذت آور است و تا حدودی او را ارضا میکند، بلکه هرگز قائل به خطرات و مشکلات آن نیز نخواهد بود و بدین واسطه حاضر به ترک سیگار نمیشود. حتی جالب است بدانید بسیاری از سیگاریها اگرچه در حد ظاهر، بر اثر القا و گفته دیگران به مضر بودن سیگار اذعان کند، از اعماق ذهنش نه تنها چنین چیزی را خیلی قبول ندارد، بلکه با توجیهاتی مثل مورد زیر، بر اندک تردیدهای خود نیز غلبه میکند: «الان عامل اصلی مرگ و میر، فشارهای عصبی است. سیگار اگر مضراتی هم دارد، با آرام کردن من، جلوی سکتهام را میگیرد.»
به همین دلیل نیز شما کمتر سیگاری را میتوانید پیدا کنید که بر اثر تبلیغ و توصیه دیگران، حتی حاضر شود تعداد سیگارهای خود را کمتر کند. چه برسد به اینکه آن را ترک کند.
نکته مهمی که در این میان باید به آن اشاره کرد این است که این تعصب کورکورانه فقط درباره پدیدههای بحث برانگیز و چالشی مثل سیگار کشیدن یا مواد مخدر صادق نیست و بلکه تمام ابعاد زندگی و حتی مهمترین و حساسترین و در عین حال بدیهیترین مسایل زندگی انسان مثل انتخاب شغل، انتخاب رشته، دوستیابی، ازدواج و … را نیز شامل میشود. بدین شکل شرایطی را به وجود میآورد که از دو مسیر متفاوت دچار خسرانها، حسرتها، مشکلات و چالشهای عدیده میشوند:
* مسیر اول: وقتی یک فرد پدیدهای را کاملاً سفید نگاه کرده و از دیدن و پیشبینی مشکلات و خطرات آن باز مانده و برنامهریزی و تدبیری برای مواجهه مدیریت مسایل و چالشهای مرتبط با آن نمیکند، مثل رانندهای میماند که چشم بسته و بدون ترمز و وسایل و امکانات ایمنی در یک جاده سراشیبی ماشین خود را به حرکت در میآورد. بدین شکل او در معرض انواع خطرات ریز و درشت، ورشکستگیهای مادی و معنوی (روانی، اعتباری و …) قرار میگیرد و خود را در مردابی از مشکلات بعضاً لاینجل قرار میدهد.
مثال اینگونه افرادی، کسانی هستند که تا شخصی از نظر ظاهری مورد پسندشان قرار میگیرد و دل به او میبندند، دیگر حاضر به تامل در شخصیت، عملکرد، خانواده و پیشینه او نیستند و چشم بسته وارد زندگی مشترک با شخصی میشوند که در واقع هیچ چیزی از او نمیدانند. در این میان هشدارها و حتی ممانعت خانواده نیز بر آنها اثرگذار نیست.
* مسیر دوم: افرادی که عادت کردهاند به واسطه یک مشکل یا چالش، هر پدیدهای را کاملاً بد، خطرناک و ناشایست قلمداد کنند از یک سو خود را از مزایا و منافع پدیدههای مختلف محروم میکنند و از سوی دیگر در فضایی تاریک از ناامیدی، دلسردی و افسردگی فرو میروند و بدین شکل لذت، سعادت و رفاه و امنیت را از خود سلب میکنند.
مثال این دسته از افراد نیز، کسی است که به دنبال یک عشق کورکورانه با شخصی ازدواج کرده (تعصب مثبت)، بعد وقتی جهنمی از یک زندگی مشترک نامطلوب را تجربه کرده، حالا تعصب منفی را سرلوحه کار خود قرار داده و مثلاً با بیان جملاتی شبیه به «مردها (یا زنها)، سر و ته یک کرباس هستند و به هیچکدامشان نمیشود اطمینان کرد»، خود را از ازدواج مجدد یا ورود به رابطه عاطفی سالم نیز محروم کرده و بدین واسطه تا آخر عمر در فضایی از تنهایی، یاس و حقارت فرو میروند.
شیوه اثرگذاری تعصب دوگانه بر تصمیمها و انتخابها
برای آنکه درک کنیم تعصب دوگانه چگونه تصمیمگیریها و انتخابهای ذهن ما را دچار اشکال میکند، باید شیوه تحلیل و ارزیابی ذهنی را مورد بررسی قرار دهیم. باید بدانیم که ذهن ما دارای دو مکانیزم متفاوت برای تحلیل دادهها (چه دادههای جدید و چه دادههای قدیمی) و ارایه نظر و قضاوت خود است و بدین شکل بر انتخابهایی که انجام میدهیم و تصمیماتی که میگیریم اثرگذاری میکند. بدین شکل از آنجایی که شرایط زندگی ما حاصل تصمیمات و انتخابهایمان است، ذهنمان با قضاوتها و تحلیلهایی که ارایه میدهد، به صورت غیر مستقیم، زندگی و عملکرد ما را نیز تحت کنترل خود دارد.
* سیستم یا فرایند ضمنی یا اتوماتیک[2]
* سیستم یا فرایند کنترل شده[3]
فرایند تفکر اتوماتیک که فرایندی مشترک بین انسان و حیوانات است، فرایندی غیر ارادی است که در بخش ناخودآگاه ذهن شکل میگیرد و بدون اثرگذاری خودآگاه ما، عملیات بررسی و تحلیل دادهها را صورت میدهد. این فرایند از آنجایی که ناخودآگاه است، خیلی دادهها و اطلاعاتی که ما به صورت خودآگاه جمعآوری، مشاهده یا بررسی میکنیم، در ارزیابیهای خود دخیل نمیکند و بیش از هر چیز متکی به دادههای تجربه شده و اطلاعاتی است که به شکل خاطره، تصاویر احساسی (Image) و البته رهیافتها و اطلاعات درونی شده، در اعماق ذهنمان حک شدهاند، مواردی مثل باورها، ارزشها، ضد ارزشها، عادتهای فکری و …
از آنجایی که تفکر اتوماتیک در بخش ناخودآگاه و به صورت غیر ارادی صورت میگیرد دو ویژگی مهم دارد: اول اینکه بسیار سریع و آنی عمل میکند و در کسری از ثانیه نتیجه و ارزیابی شکل گرفته را به شکل تصمیم و انتخابی غیر ارادی بروز میدهد. دوم نیز اینکه خیلی منطقپذیر نیست و گهگاه به شدت از واقعیتهای موجود فاصله میگیرد.
برای مثال وقتی یک شخص که از ترس غیرمنطقی نسبت به حشرات رنج میبرد، با دیدن یک پروانه (که اغلب انسانها نه تنها آن را ترسناک ارزیابی نمیکنند، بلکه آن را زیبا و دوست داشتنی میپندارند)، یک دفعه از جا پریده و اقدام به گریز میکند، این واکنش، حاصل تفکر اتوماتیک اوست که بنا به خاطره یا حادثهای ناگوار (عمدتاً) در دوران کودکی شکل گرفته و به هیچ وجه منطقهای طبیعی مثل «ثابت شده پروانه هیچ سم و نیشی ندارد» در ان اثرگذاری نیست.
حتماً به ذهن شما نیز این نکته متبادر شده که تعصب دوگانه و دیگر خطاهای شناختی نیز عمدتاً در این بخش از سیستم فکری ما اثرگذاری کرده و نقش خود را بروز میدهند. در واقع عمدهً اثرگذاری آنها بدین شکل است که در قالب تحلیلها و دادههای اطلاعاتی قبلاً حک شده در مغز، در تصمیمگیری اتوماتیک و غیر هوشیارانه ما نقش ایفا میکنند.
اجازه دهید با مثالی مرتبط با بحث ازدواج، چگونگی اثرگذاری تعصب دوگانه بر تفکر اتوماتیک را مورد واکاوی بیشتر قرار دهیم. از نظر علم روانکاوی ثابت شده که هر شخصی در دوران خردسالی و کودکی تصویری آرمانی شده از پدر و مادر را در ذهن خود حک کرده است. این تصویر آرمانی از والدین غیر همجنس (مادر برای پسرها و پدر برای دخترها)، به واسطه همین تعصب دوگانه نقش چشمگیری در ایجاد علاقه و عشق نسبت به افراد دارد. برای مثال دختری که در ذهنش پدری جدی، (حتی) سیبیلو، خشن و …، را به عنوان تصویر آرمانی از پدر حک کرده با دیدن مردی که از نظر ظاهری و رفتاری مشابهتهای زیادی با این تصویر دارد، قلبش میلرزد و ناخودآگاه به وی علاقهمند میشود. در واقع تعصب دوگانه چنین باوری را در ذهن او حک کرده است: «مرد مطلوب مردی با مشخصات … است.» گزینه دیگری نیز وجود ندارد. هرکس ویژگیهای ذکر شده را داشت همان مرد آرمانی است که باید به آن علاقهمند شد. این تعصب دوگانه، در مواجهه با افراد مختلف، دختر را درگیر تصمیمگیریهای ذهنی گهگاه نادرست میکند. بدین معنا که ممکن است دختر بعد از دیدن فردی با مشخصات ذکر شده، به شدت به وی علاقهمند شده و حکمی قاطع را در ذهنش صادر کند: این مرد زندگی من است.
بدین شکل هرچقدر هم که دیگران به وی درباره بدی ها، مشکلات و کمبودهای آن گزینه هشدار دهند، دختر (اگر به شدت درگیر تعصب دوگانه باشد)، گوشش بدهکار این هشدارها نخواهد بود.
با توضیحاتی که درباره تفکر اتوماتیک دادیم، شاید این سوال در ذهن تان شکل گرفته که اصولاً چرا چنین مکانیزمی برای تفکر در ذهن انسان شکل گرفته است؟ واقعیت این است که تفکر اتوماتیک در کنار معایبی که مخصوصاً در دوران کنونی (عصر مدرنیته) باعث ایجاد آسیبها و دردسرهای فراوان برای انسانها شده، به شدت هم ضروری است و هم کارکردهای خاص خود را دارد.
از جمله فرض کنید که در خانه نشستهاید که ناگهان فرزندتان که در حال بازی روی مبل است سقوط میکند. در این حالت ذهن شما بر اساس تجربیات و دادههای قبلی و با بکارگیری تفکر اتوماتیک، در کسری از ثانیه تصمیم گیری کرده و شما را به نشان دادن واکنشی برای نجات او وا میدارد. این در حالی است که اگر قرار بود کنترل شده و مدیریت شده فکر کنید، حداقل به چند ثانیه زمان برای تحلیل و تصمیمگیری نیاز داشتید.
شکل دوم تصمیمگیری و تحلیل ذهنی، سیستم و فرایند کنترل شده را شامل میشود. در این سیستم که تا حدودی خودآگاه ذهن نیز در فرایند اثرگذار است، ذهن ما از طریق دریافت اطلاعات (از طریق حواس پنج گانه) و بررسی و جستجو، به شکلی نسبتاً ارادی نسبت به پردازش اطلاعات، یافتن ارتباطاتی منطقی بین پدیدهها و همچنین جمعبندی دادهها اقدام کرده و سپس نسبت به تصمیمگیری اقدام میکند.
در ارتباط با این شکل از تحلیل و تصمیمگیری ذهنی که منطق و هوشیاری در ان نقش بیشتری دارد، ذکر دو نکته ضروری است.
اول اینکه در این شکل از فرایند ذهنی نیز همچنان ناخودآگاه ذهن و ارزیابیهای اتوماتیک و ناخودآگاه اثرگذار هستند. بدین معنا که حتی در شکلدهی به منطق و استدلال نیز ما همچنان اسیر احساسات و عواطفی میشویم که حاصل ارزیابیهای ناخودآگاه ذهن هستند. به همین دلیل نیز مثلاً به افراد توصیه میکنند که در هنگام شادمانی بیش از حد یا ناراحتی و خشم زیاد نسبت به تصمیمگیری اقدام نکنند، چراکه در چنین شرایطی حتی با وجود شکلدهی به فرایند ذهنی کنترل شده، ذهن به شدت تحت تاثیر ناخودآگاه قرار میگیرد و ارزیابیهای به ظاهر منطقی ما نیز ریشه درست و عقلانی ندارند.
نکته دوم نیز اینکه فرایند تحلیل و تصمیمگیری کنترل شده ذهن، فرایندی به نسبت زمانبر است و قطعاً از سرعت تفکر اتوماتیک برخوردار نیست. جالب اینجاست که معمولاً هرچه زمان این تصمیمگیری بیشتر شود، منطق و عقلانیت بیشتری در آن دخیل خواهد شد. بدین معنا که اگر مثلاً شما برای تصمیمگیری درباره ازدواج، یک هفته وقت بگذارید، قطعاً نتایج بهتری نسبت به شرایطی به دست میآورید که یک ساعت برای تصمیمگیری وقت گذاشتهاید.
تعصب دوگانه، به نوعی یک خطای شناختی محسوب میشود. این بدان معناست که تفکر سیاه و سفید و یک و صفر دیدن پدیدههای مختلف زندگی، به شناختی که ما از خودمان، دنیای اطرافمان و دنیای انسانها کسب کردهایم بستگی دارد.
از نظر تاریخی، این خطا در شرایطی در ذهن انسان شکل گرفت و نهادینه شد، که انسانی موجودی به شدت ضعیف نسبت به طبیعت و موجودات دیگر بود. یک انسان اولیه که امکانات، ابزارها و علم و آگاهی امروزی را در اختیار نداشت و مجبور بود به شکل مستقیم و نزدیک، در کنار دیگر موجودات زندگی کند، هرگز امکان ریسک کردن و خطر کردن که امروز در زندگی انسانها وجود دارد را نداشت. انسان اولیه برای حفظ جان خودش و نزدیکانش، مجبور بود هر خطری حتی کوچک را به مثابه یک بحران یا خطر بزرگ تلقی کند و از عامل ایجاد کننده آن خطر یا آسیب به صورت جدی دوری نماید. بنابراین در قاموس یک انسان بدوی، یک آسیب، یک خطر یا یک مشکل، به کلی ارزشمندی و منفعت یک پدیده را زیر سوال میبرد و برچسب مطلقاً سیاه را بر روی آن میچسباند.
از سوی دیگر وقتی انسان اولیه پدیدهای را میآزمود واین تجربه اولیه برایش خوشایند بود، مثل انسان امروزی که مثلاً از طریق تحقیقات آزمایشگاهی، کلیه منافع و مضرات یک محصول را ارزیابی میکند، به دنبال شناسایی خطرات آن نمیرفت و با زدن برچسب مطلقاً سفید، آن پدیده را مطلوب و ارزنده در نظر میگرفت.
اگر انسان امروزی مثل انسان بدوی، همیشه و مستمر در معرض خطر نیست، ابزارها و تکنولوژیهای گستردهای برای آزمودن و بررسی در اختیار دارد و همچنین آگاهیها و دانش بیشتری را کسب کرده است، اما از انجایی که عمده شناخت ما و تجربیات اثرگذار و پر از انرژیمان در دوران کودکی شکل میگیرد، این خطای شناختی همچنان در همه انسان وجود دارد. چرا؟ چون کودک انسان نیز مثل یک انسان بدوی، دارای شناخت و آگاهی لازم نیست، اهل تحقیق و بررسی نبوده و هر پدیدهای را به شدت دچار غلو میکند. برای یک فرد بزرگسال یک هدیه، یک هدیه است و اندکی میتواند باعث خوشحالی شود، اما برای یک کودک خردسال، یک هدیه انرژی و شادمانی بسیار شگرفی را به وجود آورده و حس بسیار مطلوبی را در او نسبت به یک پدیده یا فرد ایجاد میکند.
از سوی دیگر وقتی در بزرگسالی کسی شما را تهدید میکند، به احتمال زیاد این تهدید حتی اگر با خشم زیاد باشد، خیلی در شما ایجاد ترس و هراس نمیکند، اما یک تهدید، یک مشکل یا آسیب چنان ترس و هراسی را در یک کودک ایجاد میکند که باعث میشود برچسب کاملاً بد، خطرناک یا ناشایست روی یک فرد یا پدیده میزند و به شدت از آن دور میشود.
بنابراین از آنجایی که عمده شناختها و کسب تجربیات، در دوران کودکی صورت میگیرد، تعصب دوگانه نیز با تمام انسانها همراه است. نکته مهمی که در این میان باید مورد نظر قرار گیرد، این است که هرچه والدین و اطرافیان یک کودک، روش برخوردی و تربیتی منطقیتر، دوستانهتر و سالمتری را با وی در پیش بگیرند، تعصب دوگانه در ذهن این کودک کمرنگتر و ضعیفتر و هرچه والدینش سختگیرتر (یا سهلگیر افراطی)، خشنتر و غیر منطقیتر با او برخورد کنند، تعصب دوگانه در ذهن او شدیدتر و مخربتر است.
تا اینجا کلیاتی از تعصب دوگانه را با هم مرور کردیم، در فصلهای بعد در ارتباط با ماهیت و چگونگی اثرگذاری تعصب دوگانه در زندگی زناشویی صحبت خواهیم کرد.
[1] Splitting (also called black-and-white thinking or all-or-nothing thinking)
[2] implicit یا automatic
[3] controlled
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.