امروزه یکی از مؤلفههای مؤثر در سیاست خارجی کشورها در ابعاد (قدرت) اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی، دیپلماسی است. در این میان، عامل فرهنگی نسبت به سایر ابعاد آن، پایدارترین و تأثیرگذارترین مؤلفه آن شناخته میشود. ازاینرو، با بهکارگیری سرمایه فرهنگی، کشورها میتوانند از ظرفیت و فرصت ملی در جهت رسیدن به اهداف و منافع ملی خود تلاش نمایند. بااینحال، هیچ ظرفیتی نمیتواند بهاندازه دیپلماسی فرهنگی برای تعامل اثربخش با جهان امروز کارآمد باشد (صالحی امیری و محمدی، ۱۳۹۲: ۷). بر این اساس، گفتهشده که دیپلماسی دارای چهار وظیفه اساسی است که شامل تعیین اهداف سیاست خارجی کشورها با توجه به قدرت بالفعل و بالقوه آن، ارزیابی اهداف سایر کشورها، تعیین میزان سازگاری این اهداف و بهکارگیری ابزار مناسب برای دستیابی به اهداف مذکور است (هادیان و احدی، ۱۳۸۸: ۸۹). همچنین در چند دهه اخیر، با ورود جدی بازیگران غیردولتی به عرصه روابط بینالملل، گسترش فناوریهای نوین ارتباطی بهویژه شبکه جهانی اینترنت، کانالهای ماهوارهای، شبکههای خبری بینالمللی، دیپلماسی از عرصه بسته و رسمی سیاستمداران به محافل عمومی پا نهاده است (اخوان کاظمی و مرادی، ۱۳۹۰: ۲)؛ که خود با نام دیپلماسی نوین یکی از وجوه تعامل میان دیپلماسی و فناوری اطلاعات و ارتباطات محسوب میشود. لذا دیده میشود که در سیاست خارجی، از فناوریهای نوین برای نیل به اهداف دیپلماتیک استفاده میکنند؛ زیرا در ایجاد فهم مناسب نسبت به اندیشهها و ایدههای ملی کارکرد بهتری دارد. از این نگاه، فرهنگ (در دیپلماسی نوین) به جهت تبیین در اهداف و عملکردهای یک کشور حائز اهمیت است (سیمبر و قربانی شیخنشین، ۱۳۸۸: ۴۹- ۴۸).
از طرفی دیگر، دیپلماسی فرهنگی را میتوان حوزهای از دیپلماسی نوین دانست که به برقراری، توسعه و پیگیری روابط با کشورهای خارجی از طریق فرهنگ، هنر و آموزش میپردازد. با توجه به این، دیپلماسی فرهنگی، فرآیند مؤثری است که توسط آن، فرهنگ یک ملت به جهان بیرون عرضه میشود و خصوصیات منحصربهفرد فرهنگی ملتها در سطوح دوجانبه و چندجانبه ترویج میشوند. امروزه با ناکارآمدی راهکارهای قدرت محور در حل چالشها و مناقشات جهانی و برقراری امنیت بینالمللی، نیاز به استفاده از این پدیده بیشازپیش در میان دولتها ضروری است (حقیقی، ۱۳۸۸: ۳۴۴- ۳۴۳).
2-1 تعریف دیپلماسی فرهنگی
امروزه در محافل علمی، دیپلماسی فرهنگی بهعنوان زیرمجموعه دیپلماسی عمومی، برای برنامهریزی استراتژیک و اجرای برنامههای آموزشی، فرهنگی و اطلاعرسانی در نزد افکار عمومی کشور هدف مطرح است (هادیان و احدی، ۱۳۸۸: ۹۱). منظور از دیپلماسی فرهنگی، «تلاش برای درک، آگاهی، مشارکت و تأثیر بر افکار عمومی نهادها، سازمانها و دولتهای سایر کشورها است. در این فرآیند، فرهنگ یک ملت به جهان بیرون عرضه میشود و خصوصیات خاص فرهنگی ملتها در سطوح دوجانبه و چندجانبه تبادل مییابند؛ بنابراین، یکی از حساسترین مسائل مدیریت استراتژیک فرهنگی، مکانیسم بهکارگیری ابزار و ظرفیتهای فرهنگی برای تأثیر بر افکار عمومی و دولتهای سایر کشورها است» (صالحی امیری و محمدی، ۱۳۹۲: ۷). دیپلماسی فرهنگی در واقع تأمینکننده منافع ملی با استفاده از ابزارهای فرهنگی است. امروزه، قویترین کشورها ترجیح میدهند تا آنجایی که ممکن است از شیوههای فرهنگی بیش از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی برای تأمین منافع خود استفاده نمایند. به همین دلیل، استفاده از ابزار فرهنگی در پیشبرد منافع ملی امری عادی و جاافتاده محسوب میشود؛ بهعبارتدیگر، دیپلماسی فرهنگی آنگاه معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا میکند که کشوری برای انتقال غنای نهفته در فرهنگ و تمدن خود با استفاده از مکانیسمها و ابزارهایی (مانند تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات) به معرفی و انتقال فرهنگ خود به سایر ملل پرداخته و آن را در سیاست خارجی خود لحاظ نماید (حسن خانی، ۱۳۸۶: ۲۲۷). در این رابطه باید گفت، با پیدایش اشکال غیرمستقیم همجواری، بهویژه همجواری مجازی و تقویت دیپلماسی رسانهای، راه برای اجرای دیپلماسی فرهنگی فعال، هموارتر گردیده است (حقیقی، ۱۳۸۸: ۳۵۸). در این راستا، «ایران که از دیرباز فرهنگی پویا و تمدنی متعالی داشته و تأثیراتی عمیق و گسترده در تمامی مناطق پیرامون خود بر جای گذاشته است، امروزه (جمهوری اسلامی ایران) میتواند با بهرهگیری از دیپلماسی فرهنگی به نحوی مطلوب، نفوذ فرهنگی خود را در بسیاری از کشورهای جهان، بهویژه مناطقی که دارای تاریخ و پیشینهای مشترک با حوزه تمدنی آن هستند، افزایش دهد» (اخوان کاظمی و احدی، ۱۳۹۰: ۲)؛ اما جمهوری اسلامی ایران، با مسائل و مشکلاتی در دیپلماسی فرهنگی خود مواجه است ازجمله، عدم تصمیم سازی و مدیریت فرهنگی منسجم، عدم شناسایی دقیق از محیط داخلی و خارجی در دیپلماسی فرهنگی، عدم برنامه صحیح در امور مدیریت استراتژیک فرهنگی؛ عدم الگوی فرهنگی در حوزه تمدنی و ملی. همچنین، بیشتر اقدامات فعلی دیپلماسی فرهنگی آن تکیهبر انقلاب اسلامی، رهبری هوشمندانه، موقعیت جغرافیایی، ژئوپلیتیک شیعه، هویت ملی و تمدن اسلامی- ایرانی در عرصه جهانی، چالشهای موجود را افزایش داده است. این در صورتی است که با داشتن الگوی پیش رو در سیاست خارجی میتواند از جغرافیای فرهنگی، ظرفیتها و عناصر فرهنگی، تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات و نیز سازمانهای بینالمللی فرهنگی در جهت پیش برد اهداف منافع ملی خود، چالشهای موجود در روابط فرهنگی خود با کشورهای عربی و اسلامی منطقه خاورمیانه و همچنین جهان را حل نماید. در همین رابطه، توجه به عناصر سازنده فرهنگ ایرانی، خصوصیات و ارزشهای ملی، ایدئولوژی و مذهب، جهانگرایی بودن فرهنگ ایرانی، هنر و معماری، زبان و ادبیات فارسی و جاذبههای توریستی فرصت داشتن قدرت نرم را برای نفوذ در خاورمیانه با کمترین هزینه فراهم خواهد آورد.
اما وجه تمایز اصلی و نوآوری این کتاب بیشتر روی طراحی الگوی روش اجرای دیپلماسی فرهنگی است که با رویکرد نوکارکردگرایی قدرت نرم در فرهنگ به موضوع و فرضیه اصلی آن یعنی نقش بنیادین دیپلماسی فرهنگی در حفظ منافع ملی جمهوری اسلامی ایران میپردازد.
ازجمله دلایل بااهمیت میتوان به جایگاه دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی کشورها اشاره کرد؛ زیرا عامل فرهنگی نسبت به سایر ابعاد (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی) قدرت پایدارترین و تأثیرگذارترین مؤلفه آن است. ازاینرو، کشورها با بهکارگیری سرمایه فرهنگی، از ظرفیت ملی در جهت رسیدن به اهداف و منافع ملی دلخواه خود میرسند. در این رابطه، جمهوری اسلامی ایران، با داشتن فرهنگی کهن و پویا و نیز تمدن متعالی که تأثیرات عمیق و گستردهای در مناطق پیرامونی خود گذاشته، امروزه میتواند با بهرهگیری از دیپلماسی فرهنگی، در بسیاری از کشورهای جهان ازجمله در مناطقی که با آن دارای تاریخ و تمدن و پیشینهی مشترکی دارد، نفوذ خود را افزایش دهد. همچنین، اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند بهمانند بسیاری از کشورهای توسعهیافته جهان از فناوریهای نوین ارتباطجمعی و رسانهای، در راستای گسترش فرهنگ خود در میان ملل دیگر استفاده نماید، آنوقت به قدرتی خواهد رسید که امروزه به آن قدرت نرم میگویند. لذا استفاده آن از قدرت نرم، ملتهای منطقه خاورمیانه و جهان را به پیروی از فرهنگ و اهدافش متقاعد کرده و درنتیجه به خواست نهایی خود یعنی همراه کردن دولتها باسیاستهای خویش با کمترین هزینه، خواهد رسید. بر این اساس، داشتن یک الگوی مناسب در جهت غلبه بر مسائل و استفاده از فرصتهای ذکر شده در حوزه دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ازجمله دلایل بااهمیتی است که در این کتاب به آن میپردازیم.
با توجه به تکثر در ارتباطات و تعاملات بینالملل که بیشتر از طریق دیپلماسی سیاسی صورت میگیرد و همچنین بهنوعی، هویت انسانها و ملتها دچار تزلزل شده است، لذا ضرورت نگاه جدید به دیپلماسی فرهنگی امری ضروری است. از طرفی، با ناکارآمدی راهکارهای قدرت محور در حل چالشها و مناقشات جهانی و برقراری امنیت بینالمللی، ضرورت استفاده از دیپلماسی فرهنگی در میان دولتها را دوچندان کرده است. در این صورت، با توجه به اهمیت ذکرشده دیپلماسی فرهنگی، فراهم نمودن الگویی خاص برای ایجاد یک سیستم در روابط فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای منطقه خاورمیانه و جهان ضروری است که در اینجا به آن پرداخته میشود.
هدف کلی این بحث، ارزیابی دیپلماسی فرهنگی بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است. در این رابطه، مؤلفههای مؤثر فرهنگی در سیاست خارجی و میزان تأثیرگذاری آن بررسی میشود. همچنین در بُعد سازوکارهای کنونی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ظرفیتها و چالشهای آن موردبررسی قرار میگیرد. درنهایت، با آسیبشناسی روابط فرهنگی ایران یا دیگر کشورهای خاورمیانه به ارزیابی نهایی تأثیر دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خواهیم پرداخت.
3-1 تاریخچه دیپلماسی فرهنگی
در رابطه با عنوان موضوع، تحقیقاتی درباره دیپلماسی فرهنگی صورت گرفته است. برخی از آنها بهصورت مقاله، کتاب و پایاننامه در رابطه با جمهوری اسلامی ایران هم موجوداست. همچنین سمینارها و کنفرانسهای متعددی در محافل دانشگاهی و آکادمیکی بینالمللی و نیز داخلی برگزار گردیده است. در اینجا برخی از آنها را بهطور خلاصه خواهیم آورد:
۱- کتاب «روابط بینالملل و دیپلماسی صلح در نظام متحول جهانی» دکتر رضا سیمبر و دکتر ارسلان قربانی شیخنشین در سال ۱۳۸۸، در بخش اول کتاب، با معرفی بازیگران جهانی و نظام بینالملل به توضیح ساختار جهانی از وست فالی تا پایان جنگ سرد و پارامترهای قدرتی در نظام جهانی جدید بهویژه مؤلفه اقتصادی در دنیای جهانی شده، میپردازند. در بخش دوم که بهطور عمده به کار ویژههای دیپلماسی و تأثیرات آنها در روابط بینالملل اختصاص داده، به ویژگیهای دمکراسی فراملی هم اشاره میکنند. در ادامه،آنها بحرانهای بینالمللی و نقش بازیگران در امنیت بینالملل را در قرن بیست و یکم بررسی میکنند؛ اما نکته اینجاست که در بخش دیپلماسی بیشتر تأکید آنها در سیاست بینالملل و دیپلماسی ملت- کشورها، بر روی مسائل اقتصادی ازجمله تنازع شرق و غرب، تضاد شمال و جنوب است. این در صورتی است که امروزه با توجه به مفهوم قدرت نرم و نقش فرهنگ در آن به همراه تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، تحول بزرگی در دیپلماسی رخداده و اهمیت دیپلماسی فرهنگی نسبت به سایر ابعاد قدرت، بیشتر شده است.
۲- کتاب «دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران» از دکتر جهانبخش ایزدی در سال ۱۳۸۹، با نقد آسیب شناسانه از مسائل مرتبط با سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی کشور، بر آن است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را از جهات مختلفی همچون تصمیم سازی و تصمیمگیری، عدم بهکارگیری بهینه ابزارهای سیاست خارجی و دیپلماتیک و نیز تبیین راهبردها و تعیین متدلوژی سیاستگذاری خارجی، آسیبپذیر معرفی کند. ازاینرو، وی با گذر از تعاریف اصطلاحی مفاهیم و طرح دورههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، به حوزه آسیبشناسی فرآیند سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی، باملاحظه دو معیار ساختاری و تشکیلاتی و نیز راهبردها و خطمشیها، به این موضوع میپردازد.
اگرچه وی انتقادهایی به دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران دارد، ولی در کتاب ایشان هیچ ارتباطی از سیاست خارجی و سیاست داخلی بهویژه در حوزه فرهنگ دیده نمیشود. همچنین، با همه نقدهای اجرایی که در دستگاه دیپلماسی ارائه دادهاند، الگو و مدلی از وی که در آن راهبردهایی در سیاست خارجی باشد، وجود ندارد.
۳- کتاب «دیپلماسی فرهنگی» از سید رضا صالحی امیری و سعید محمدی در سال ۱۳۹۲، با تبیین جایگاه و ابعاد دیپلماسی فرهنگی، این مهم را خاطرنشان میسازند که علاوه بر ارتباطات فرهنگی که در سطح دولتهای مدرن مطرح است، نباید دیپلماسی فرهنگی را در سطح رسمی میان دولتها محصور کرد.آنها معتقدند، به دلیل پایداری و اثربخشی بلندمدت دیپلماسی فرهنگی درک حساسیت، سرمایهگذاری و سیاستگذاری در این حوزه برای متولیان امر بسیار ضروری به نظر میرسد. همچنین اصلیترین الزامات این حوزه آموزش و تربیت نیروی انسانی کارآمد و آشنا به مبانی و تحولات فرهنگی و مسلط به اصول و زبان گفتگو در نظام جهانی است.آنها با ارائه مدلی برای دیپلماسی فرهنگی، شاخصهای هفتگانهای ازجمله عناصر مشترک، جغرافیای فرهنگی، ظرفیتهای فرهنگی، تکنولوژی ارتباطات، دیپلماسی یا ارتباطات غیررسمی، دیپلماسی یا ارتباطات رسمی فرهنگی و سازمانهای بینالمللی فرهنگی را برای کشورها توصیه کردهاند؛ اما آنچه در این کتاب موضوع دیپلماسی فرهنگی را محدود میکند آن است که به موضوع قدرتی فرهنگ توجه نمیشود. ازآنجاکه امروزه اندیشمندان سیاست بینالملل، به قدرت نرم و تأثیر نفوذ آن با ابزار فرهنگی بر سایر کشورها، نسبت به بقیه ابعاد قدرت (اقتصادی، سیاسی و نظامی) اعتقاد بیشتری دارند، نمیتوان از تأثیر قدرت ناشی از فرهنگ بیتفاوت بود؛ بنابراین در این خصوص موضوع آنها با محدودیت ماهوی در فرهنگ امروزه جهان مواجه است.
۴- کتاب «مناسبات و اسناد فرهنگی جمهوری اسلامی ایران- جلد اول و جلد دوم» از فرهاد بیات در سال ۱۳۸۹، در جلد اولیه به مسائل مختلف مربوط به روابط فرهنگی و نهادهای مربوطه در سطح دوجانبه جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها میپردازد. در این جلد، بر اساس منابع موجود، اطلاعاتی از اسناد مربوط به بخشهای مختلف وزارت امور خارجه و نهادهای مسئول اجرایی در روابط فرهنگی ازجمله سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، به خواننده داده میشود. در جلد دوم تعاریفی از روشهای تنظیم و انعقاد اصلیترین اسناد فرهنگی یعنی موافقتنامهها، یادداشتهای تفاهم، برنامههای مبادلات فرهنگی، علمی، فنی و آموزشی و تفاهمنامههای خواهرخواندگی در اختیار خواننده قرار میگیرد. هدف وی، آشنایی خواننده با این اسناد و روشهای تنظیم و انعقاد آنها است. همچنین در این جلد، به تشریح اسناد منعقده با سایر کشورها در زمینههای فرهنگی، علمی و آموزشی، علمی و فناوری و اسنادی که دارای ماهیت فرهنگی هستند، نظیر موافقتنامهها و تفاهمنامههای جهانگردی، ورزشی، رادیو و تلویزیونی، میراث فرهنگی، خواهرخواندگی و… (اعم از قبل و بعد از پیروی انقلاب اسلامی) پرداختهشده است.
نقدی که بر این کتاب (جلدهای اول و دوم) وارد است اینکه، فقط به بررسی روابط فرهنگی دوجانبه جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها پرداختهشده است. این در صورتی است که امروزه روابط فرهنگی چندجانبه و اسناد منعقده با سازمانهای فرهنگی و اجتماعی بینالمللی و غیردولتی و نیز مراکز علمی و دانشگاهی در سازمانها و نهادهای بینالمللی، در جهان مطرح است که از ضعفها و محدودیت آن در این خصوص خواهد بود.
۵- مقاله «دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی» از دکتر مسعود اخوان کاظمی و حدیث مرادی در سال ۱۳۹۰ در شماره ۷۴ فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز به چاپ رسیده است.آنها در این مقاله اذعان دارند که جمهوری اسلامی ایران با توجه به تاریخ و تمدن کهن خود از فرصتهای مناسب و ظرفیتهای قدرتمندی در عرصه نوین دیپلماسی بهویژه دیپلماسی فرهنگی برخوردار است. همچنین معتقدند که در میان تمامی مناطق جهان، آسیای مرکزی بیشترین میزان قرابت فرهنگی، تاریخی و زبانی را با جمهوری اسلامی ایران دارا است.
این مقاله اگرچه با روش تحلیلی- توصیفی و با رویکرد تجویزی به بررسی فرصتها و چالشهای پیش رو دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در منطقه آسیای مرکزی پرداخته، اما چالشهای برشمرده آن بیشتر از سوی رقبای این کشور ازجمله ایالاتمتحده، روسیه، چین، ترکیه، ناتو و عربستان در آسیای مرکزی بوده است. درحالیکه علاوه بر آن، میتوان از چالشهای داخلی تأثیرگذار در دیپلماسی فرهنگی ازجمله صدور انقلاب، ترویج اسلام (شیعی) و همچنین نوع تعمیم سازی از طرف سازمانها و افراد انقلابی مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را میتوان در اجرای ضعیف دیپلماسی فرهنگی در آن منطقه نام برد؛ که از ضعفهای این مقاله است.
۶- پایاننامه کارشناسی ارشد با عنوان «نقش فرهنگ در سیاستگذاری جمهوری اسلامی ایران و ارائه مدلی برای دیپلماسی فرهنگی بر اساس نظر خبرگان» از محمد شیخان با همراه استاد راهنما دکتر امیرنیاکوئی و استاد مشاور دکتر احمد جانسیز در سال ۱۳۹۱، با ارائه مدلی در دیپلماسی فرهنگی، به سطحبندی ارزشهای تولیدی در حوزه دیپلماسی فرهنگی و تقسیمبندی و بخش کردن سیستم بینالملل در این خصوص، پرداخته است. سپس با ارائه گزارش آماری از جامعه نمونه، برنامهها و فعالیتهای فرهنگی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را ناکافی و ضعیف میداند؛ بنابراین، با توجه به ضعف مدیریت، ضرورت بهکارگیری مدیریت و برنامهریزی استراتژیک را پیشنهاد میدهد.
اگرچه مدل ریاضی ارائهشده در دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به دنبال بهترین شیوه مدیریت فرهنگی است؛ اما در تجزیهوتحلیل آن با توجه به اهداف اجرایی دیپلماسی فرهنگی، از نحوه و عملکرد اجرایی دستگاه دیپلماسی در مناطق مختلف حوزه تمدنی ایران کمترین مطالب علمی دیده میشود. درصورتیکه امروزه همه مدلهای پیشنهادی، به عملکرد و اجرای برنامههای استراتژیک بیشترین توجه را دارند.
۷- کتاب «saft power: the means to success in world politics josephs, Ny )۲۰۰۴(» که به روابط بینالملل در قبل، حین و بعد از جنگ عراق میپردازد. جوزف نای در این کتاب متذکر شده که اذهان مردم در سراسر دنیا از عملکرد ایالاتمتحده در استفاده از قدرت نظامی به وحشت افتادهاند؛ بنابراین، جاذبه ایالاتمتحده در سراسر دنیا پس از جنگ عراق بهشدت سقوط کرده است. ازاینرو، پیروزی در صلح مشکل از پیروزی در جنگ خواهد بود، پس استفاده از قدرت نرم برای پیروزی در صلح ضروری است. در واقع، او استفاده از قدرت نرم را برای ایالاتمتحده توصیه میکند؛ زیرا مبارزه با برخی از جوانب تاریک جهانیسازی (مانند تروریسم) که با فناوریهای جدید همراه بوده، امنیت ایالاتمتحده را به خطر میاندازد. این موضوع باقدرت نظامی صرف غیرقابلحل است. به همین دلیل درک درستتر از قدرت نرم بر آمریکاییها و دیگران ضروری است. در همین ارتباط، مفهوم دیگری از قدرت شکلگرفته که از آن به قدرت هوشمند[1] میتوان یادکرد، این قدرت نه سخت و نه نرم است بلکه هردوی آنها را در برمیگیرد. البته، باید توجه داشت الگوی پیشنهادی جوزف نای در این کتاب اگرچه باقدرت نرم اسلام که خواهان گفتمان است، یکی است، اما در برخی موارد قدرت ازجمله در کشور جمهوری اسلامی ایران به دلیل شرعی سازی قدرت، اخلاقی شدن قدرت و اصول راهنمایی مکتب امام خمینی (ره) و راهنمایی مقام معظم رهبری، اختلافات بنیادی در سطح جهانبینی و ایدئولوژی با گفتمان لیبرال غربی دارد؛ که باید در مطالعات قدرت نرم، جمهوری اسلامی ایران به آن توجه داشت.
۸- کتاب «cultural theory: An Introduction – Philip Daniel, smith )۲۰۰۰(» نویسنده این کتاب درآمدی متعادل و گسترده و مروری کلی بر نظریههای فرهنگی معاصر دارد. فیلیپ اسمیت در این رابطه اعتقاد دارد، اگر در زندگی روزمره خود تأملکنیم، درمییابیم که در اینجا مثل جاهای دیگر، فرهنگ حضور دارد. فرهنگ است که تصمیمگیریهای ما را به هنگام خرید در بازارچه و فروشگاههای بزرگ، در انتخاب برنامههای تلویزیونی و پاسخهای ما به وقایع جهانی و… شکل میدهد؛ بنابراین درک فرهنگ به یکی از مؤلفههای اصلی شهروندی فعال و شایسته تبدیلشده است. لذا نظریه فرهنگی، یکی از منابع مهم این وظیفه را برای ما فراهم میکند. همچنین، این کتاب شامل مطالبی درباره جغرافیای فرهنگی، مطالعات شهری، شهرنشینی و تاریخ است. در این کتاب، اگرچه نظریهها و آثار فرهنگی و جامعهای بسیاری از اندیشمندان پیشین تا پسین جهان استفادهشده است، اما کامل نیست؛ زیرا باآنکه در ابتدا از فرهنگ و نظریههای مرتبط با آن آورده میشود، لکن از نظریههای فرهنگی پسامدرن و مابعد ساختارگرایی که امروزه توسط اندیشمندانی مانند جوزف نای ارائهشده، هیچ اثری وجود ندارد. لذا در این کتاب، نظریههای کلی و فراگیر در حوزه فرهنگ مشاهده نمیشود.
4-1 مدل دیپلماسی فرهنگی
در این کتاب از مدل دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر نظریه نوکارکردگرایی قدرت نرم است، استفاده میشود:
شکل(1-1) مدل دیپلماسی فرهنگی
5-1 تعاریف واژهها
با توجه بهعنوان موضوع یعنی «ارزیابی دیپلماسی فرهنگی بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران: امکانسنجی فرصتها و چالشها» واژههای کلیدی به شرح زیر است:
فرهنگ: در ایران واژهای کهن با مفهوم ریشهدار و دیر سال است. «فر» پیشوند و به معنای فرا و نزد و «هنگ» به معنی کشیدن است. پس مجموعه کلمه، پیش کشیدن، فراگرفتن و مجازاً آموختن معنی میدهد. فرهنگ، برگردان culture به معنای کشت و کار و پرورش است که به پرورش فکری و روحی اطلاق یافته است. مفهوم گسترده و مدلول پردامنه فرهنگ نزد مردم ایران در معانی بسیار، لیکن نزدیک هم به کار میرود: ادب، دانش، تربیت، معرفت، آگاهی، خردمندی، فرزانگی و بزرگمنشی، مراد از آن مجموعهای از صفات پسندیده، فضیلتها، هنرها، آداب، علوم، معارف و کلیه نیروهای اخلاقی و روحی که بشر را از حالت بدوی خارج ساخته و بهسوی کمال معنوی سوق میدهد، (عباسیان، ۱۳۸۷: ۲۳). «فرهنگ مجموعه آمادگیها و قابلیتهای مادی و معنوی الگو داری است که انسانهای وابسته به یک اجتماع فرهنگی فرامیگیرند تا خود را با محیطزیستشان تطبیق دهند و روابط اجتماعیشان را تنظیم کنند و پس از جرحوتعدیل آن برحسب شرایط هر دوره و زمانه، آن را از طریق فرهنگآموزی به نسل بعد انتقال میدهند. فرهنگها در سراسر جهان از دو بعد ایستا و پویا برخوردارند. هر نسلی در قالب الگوهای موجود فرهنگی پرورش مییابد و ازاینجهت هر فرهنگی جنبهای ایستا دارد ولی ازاینجهت پویا است که فرهنگ موجود را دربست نمیپذیرد، بلکه میکوشد آن را بهتناسب شرایط متغیر و نوین بهگونهای تعدیل کند که با شرایط نو سازگاری یابد»(بیکی، ۱۳۸۹: ۱۵۶). در کل واژه فرهنگ بیش از ۲۵۰ تعریف دارد (عباسیان، ۱۳۸۷: ۲۴). این تعاریف بهطورکلی در شش گروه جای میگیرند که عبارتاند از: تعاریف توصیفی، تعاریف تاریخی، تعاریف هنجاری، تعاریف روانشناختی، تعاریف ساختاری و تعاریف ژنتیکی (اسمیت، ۱۳۹۱: ۱۷-۱۶). لکن بر اساس نظر اکثر علمای علوم انسانی و اجتماعی عصر حاضر، میتوان فرهنگ را مجموعه میراثهای یک جامعه دانست که با توالی زمانها و نسلها شکلگرفته و قابلیت انتقال در زمان و مکان حاصل نموده باشد. اگر این تعریف را بپذیریم فرهنگ دارای مفهومی خواهد بود عام و شامل تمام میراثهای یک قوم اعم از فکری، ذوقی و هنری و نیز تمام رسوم، آداب، عادات، وسایل و شیوههای مربوط به زیستن در یک محیط و ناحیه و قواعدی که در کردار و پندار مردم آن ناحیه مقبول و متداول گردیده و نسل به نسل میان آنان انتقالیافته و در حافظه جمعی آنها ماندگار شده، است (بیات، جلد اول، ۱۳۸۹: ۲۸). با توجه به این تعاریف میتوان گفت، فرهنگ حداقل از دو ویژگی دوام و مقبولیت عام برخوردار است.
1-5-1 فرهنگ ایرانی
«فرهنگ ایرانی و اجتماع فرهنگی ایران چندی پیش از شکلگیری هویت و ماهیت ملی ایرانی که پیشینهی دورتر از انقلاب مشروطه ندارد، ساختهوپرداخته شد. فرهنگ ایرانی پیش از دوران معاصر، نزدیک به سه هزار سال پیشینه دارد و طی این دوران دراز پیوستگیاش را از دست نداده و نوعی خودآگاهی فرهنگی و تعلق به فرهنگ ایرانی همیشه در ذهن مردم ایران حضورداشته است. البته این خودآگاهی و هوشیاری فرهنگی با آگاهیهای تاریخی نوین و علمی و عینی همراه نبوده و نمیتوانسته اینگونه باشد، زیرا این آگاهی تاریخی نیز به سدههای اخیر و پیشرفتههای علمی آن ارتباط داشته و در بیشتر دوران دراز تحول فرهنگ ایرانی مطرح نبوده است. تاریخ سنتی، مانند خداینامه و شاهنامه و رواج ادبیات شفاهی بهصورت امثال سایرِ و تداوم سنتهای هنری تودهای مانند هنر قالیبافی، سفال کاری، کاشیکاری و معماری سنتی، این هویت فرهنگی را پیوسته به ایرانیان در هر سطح و قشری یادآور نموده و نمیگذاشته که این هویت در اذهان آنان فراموش گردد»(ثلاثی، ۱۳۸۰: ۷).
2-5-1 منافع ملی:
منافع ملی در روابط بینالملل عموماً، در دو معنا استفاده میشود: اول، بهعنوان یک ابزار تحلیلی که اهداف یا مقاصد سیاست خارجی را تبیین میکند. دوم، بهمنزله یک مفهوم فراگیر گفتمان سیاسی بهویژه برای توجیه ترجیحات سیاسی خاص مورداستفاده قرار میگیرد. در هر دو مفهوم، منافع ملی به عناصر اصلی تعیینکنندهای اشاره دارد که خطمشی دولت را در ارتباط با محیط خارجی هدایت میکند. منافع ملی تنها نسبت به دولتهای دارای حاکمیت اعمال میشود و بهگونهای خاص به سیاست خارجی مربوط است. البته، نوع داخلی این مفهوم معمولاً بهعنوان منافع عمومی توصیف میگردد (ایوانز و نونان، ۱۳۹۱: ۵۲۱). در این رابطه، «رفتار کشورها در صحنه روابط بینالملل متأثر از برداشت و ادراک آنها از منافع و اهدافی است که تعقیب میکنند. تعبیر اندیشمندان و محققان از یکسو و سیاستمداران و زمامداران از سوی دیگر از ماهیت و خصوصیات منافع ملی، همواره یکسان نیست و به همین دلیل تعریفی هماهنگ و موردقبول عام برای این عامل و انگیزه مهم روابط بینالملل وجود ندارد. نفع ملی گاه مترادف امنیت ملی است که در این تعبیر قدرت ملی و کوشش برای دستیابی و حفظ و توسعه آن، محور و اساس قرار میگیرد. ازآنجاکه قدرت و امنیت مفاهیم و پدیدههای نسبی هستند و طیف مسائل و مقولاتی را که در برمیگیرند جابجا متغیر و سیال میباشند، منافع ملی نیز دارای همین ویژگی است» (کاظمی، ۱۳۸۷: ۱۰۷). بااینحال، منافع ملی اصلیترین خصیصه ملت- کشورهاست. دلیل اصلی این موضوع وابستگی کشورها به این موضوع است، یعنی اگر رخدادی یا مسئلهای در نظام بینالمللی باشد، هر کشوری با عینک منافع ملی به مسئله نگاه میکند. بدیهی است که این موضوع رسیدن به توافق را در موضوعات بینالمللی با مشکل جدی مواجه میکند. همچنین، سیاست بینالملل نیز عرصه برآیند منافع ملی کشورهای مختلف و در تحلیل مسائل نظام بینالملل و توضیح و تبیین مسائل منطقهای و بسیاری از موارد دیگر، لازم است منافع ملی کشورها را در سطوح مختلف مطالعه گردد. البته باید توجه داشت منافع ملی کشورها فقط جنبه اقتصادی ندارد و ممکن است سایر جنبهها نیز ملحوظ نظر کشورها باشند (سیمبر و قربانی شیخنشین، ۱۳۸۸: ۲۴). ازجمله، در سیاست خارجی بهویژه در دیپلماسی فرهنگی، برای ایجاد همگرایی با سایر کشورها بهمنظور تأمین منافع ملی در این راستا است.
[1]. Smart power
Reviews
There are no reviews yet.