چگونه رهبران می توانند بدانند چه زمانی باید عقب نشینی کنند و اجازه دهند دیگران بدرخشند
رهبري كه موقعيت رهبري را كمي بيش از فرصت غوطه ور شدن مي بيند، دير يا زود در معرض يك بيداري گستاخانه است. در حالی که هیچ اشتباهی در جشن گرفتن دستاوردها وجود ندارد، در نهایت رهبری سازمانی است که رهبری می شود: آیا به خاطر این رهبر بهتر است یا بدتر؟ گاهی اوقات رهبری مستلزم آن است که افراد دیگر یا موقعیتهای دیگر در کانون توجه قرار گیرند. احتمالاً مدت زیادی از یادگیری آتش سوزی توسط انسان های اولیه نگذشته بود که رهبر یک قبیله متوجه شد که با بالا نگه داشتن مشعل، نور کمتری بر روی خود، به طور همزمان نور بیشتری برای قبیله ایجاد می کنند که به نفع همه باشد.
رهبران نمی توانند فراموش کنند که دیگران را رهبری می کنند، و در نهایت آنجا هستند، بنابراین سازمان منتفع می شود.
در طول تاریخ، برجستهترین رهبران تا حدودی از شهرت بسیار طولانیتری برخوردار بودهاند که اجازه میدهند اعمالشان به جای آنها صحبت کند. به عنوان مثال، تا به امروز ما نسبتاً کمی در مورد ویلیام شکسپیر می دانیم، و با این حال کلمات او زبان انگلیسی را متحول کردند، و مردم هنوز به طور مرتب از عبارات و نقل قول های منسوب به کار او استفاده می کنند.
این در مورد چیزی بیش از فقط نمایندگی است
یکی از وظایف مهم مربیگری رهبری، کمک به مشتری برای توسعه مهارت های نمایندگی است. هیچ سازمان مدرنی زمان یا حوصله یک مدیر خرد در یک موقعیت رهبری عالی را ندارد. اما تفویض اختیار دقیقاً مشابه دانستن زمان عقب نشینی نیست. مواقعی پیش می آید که یک رهبر باید غرور خود را ببلعد و بفهمد که داشتن یک عضو تیم خاص مهارت خود را در یک زمینه خاص به کار می گیرد، بهترین انتخاب برای همه افراد درگیر است. به عنوان مثال، ممکن است شما یک مکانیک سرب باشید، اما وقتی یک وسیله نقلیه کمیاب و خاص برای سرویس وارد میشود، متوجه ارزش این میشوید که مکانیک خود را که تجربه با آن مدل خاص را دارد، مسئول کار کنید.
گاهی اوقات عقب نشینی راهی موثر برای شکستن گریدلاک است
یکی دیگر از مهارتهایی که مشتریان گاهی اوقات به دنبال کمک هستند، این است که آشپزهای زیادی آبگوشت را خراب میکنند. این گاهی اوقات به صورت بن بست ظاهر می شود، زیرا افراد بسیار زیادی در یک نتیجه سهم زیادی دارند. ممکن است روزی برسد که یک رهبر باید یک موقعیت و شرکت کنندگان آن را ارزیابی کند، و آنقدر شجاع باشد که با کلمات زیادی بگوید: «ما این روش را امتحان کردهایم، و کار نمیکند. بیایید همه به عقب برگردیم و این بار به روش برندا امتحان کنیم.” شکستن گره میتواند منجر به غرغر شود، اما اغلب لازم است که یک تیم دوباره به جلو حرکت کند، و گاهی اوقات عقبنشینی از یک موقعیت میتواند عملی باشد که در نهایت قفل را میشکند.
گاهی اوقات تنها چیزی که بن بست را می شکند این است که یک نفر می خواهد امروز بگوید: «می دانی، لازم نیست من اول باشم».
بالا رفتن می تواند به معنای عقب نشینی باشد
در مورد آن فکر کنید. گام برداشتن در انجام یک کار اغلب به معنای پرداختن به کاری است که هیچ کس دیگری مایل به انجام آن نیست، و گاهی اوقات آن «وظیفه» اذعان به این است که کارها باید به گونهای متفاوت انجام شوند. هیچ کس نمی خواهد آن را بگوید، و ممکن است به یک رهبر بستگی داشته باشد که رسماً تشخیص دهد که همه چیز کار نمی کند و باید تغییر کند.
اغلب رقص نزدیک با پله شدن، عقب نشینی است، هر چند که ممکن است متناقض به نظر برسد. عقب نشینی تضمین این است که دیگران فضای لازم را برای انجام وظیفه و درخشش دارند. به عبارت دیگر، “من مایل هستم که با این مشتری دشوار کار کنم، اما این بدان معناست که من به شما، ویلیام، نیاز دارم تا یک لوگوی اولیه را در مهلت مقرر ایجاد کنید، و من به شما، هریت، نیاز دارم تا برنامه پرداخت آنها را تنظیم کنید. بنابراین وقتی تماس میگیرم میتوانم آن را به آنها ارائه دهم.» گام برداشتن و عقب نشینی راهی است برای این که به اعضای تیم بفهمانیم که همه ما در کنار هم هستیم.
جانشینی و توسعه رهبران جدید برای میراث شما ضروری است
شاید دلیل اصلی که رهبران باید بیاموزند چه زمانی باید عقب نشینی کنند و به دیگران اجازه درخشش را بدهند، به نفع سازمان و ساختن یک میراث ماندگار باشد. رهبری که بسیار عالی است و کسی جرات پرکردن کفشهایش را ندارد، میتواند در زمان بازنشستگی یا حرکت، خلاء قدرت خطرناکی را بر جای بگذارد. متخصصان مربیگری رهبری اغلب با مشتریان در مورد اهمیت توسعه رهبران نوظهور و اهمیت میراث کار می کنند. بیشتر اوقات رهبری دقیقاً همین است – هدایت یک تیم به سمت چیزهای بزرگ. اما دانستن اینکه چه زمانی بهتر است به شخص دیگری اجازه دهید این موفقیت را انجام دهد (و برای آن مورد تقدیر قرار گیرد) به نفع تیم، سازمان و در نهایت رهبر است.
بدون نظر