کوچینگ:چیزی به نام تعادل کار و زندگی وجود ندارد:فصل44 کتاب مربی من
دکتر برایان اودرهیل، PCC
برایان اودرهیل، دکترای PCC، بنیانگذار و مدیر عامل CoachSource، بزرگترین ارائه دهنده کوچینگ اجرایی در جهان است. او یک رهبر فکری مشهور در صنعت کوچینگ است و در سطح بین المللی به عنوان سخنران و نویسنده شناخته شده است. فعالیت اصلی او کوچینگ اجرایی است، که بر اساس آن، با هدف کمک به رهبران برای رسیدن به تغییرات مثبت، قابل اندازه گیری و دائمی در رفتارهای رهبری، فعالیت میکند.
از آنجا که شیوع کووید-۱۹ در سراسر جهان در حال افزایش است، من با مشتری جدید خود، معاون مهندسی یک شرکت فناوری در همان شهر، در یک قهوه خانه برای مصاحبه نشستم. هدف امروز ما بررسی بازخوردهایی بود که پس از مصاحبه با رئیس، همکاران و گزارشهای مستقیم او، جمع آوری شده بود.
من گفتم: “آیا نهایتاً مرزهای خود را برای توسعه تخصصی تو ترک میکنی؟ همه میگویند که همه چیز را بر میداری، در کار ارجحیتی نداری، و حتی پاسخگویی به پیام هایت ۲۴/۷، هفت روزه در هفته، و ۱۶ تا ۱۸ ساعت در روز کار میکنی. آیا این موقعیت پایداری دارد؟ ما نگران سلامتی شما هستیم.”
آرون در جواب گفت: “خانواده من اولویت شماره ۱ من است. اگر شما ایدههایی دارید که به مشکلات من کمک کنند، لطفاً مطرح کنید.”
ما بعد از مصاحبه، از قهوه خانه خارج شدیم و به سمت خودروی خود رفتیم. آرون در مورد اینکه چگونه خانواده اش اولویت شماره ۱ او هستند گفتگو کرد و از من پرسید که آیا در بازخورد من نقصی میبیند. من با شوخی گفتم: “اگر خانواده تان واقعاً اولویت شماره ۱ شما است، شما در حال حاضر با آن زندگی نمیکنید. اما بازخورد شما هیچ نقصی ندارد – به جز این مورد.”
همانطور که به عنوان مربیان اجرایی، ما با رهبران موفق و با عملکرد بالا کار میکنیم، ما میدانیم که آنها زمان بیشتری را به کار خود اختصاص میدهند و قائل به فداکاری هستند. با این حال، آرون یک سطح بیشتر از این را داشت. در مواجه با COVID-19، او با شرایط پیچیده تری مواجه شد و همچنین به دلیل علاقه و انگیزه شدید خود، حتی در شرایط دشوار، تلاش کرد.
به عنوان یک مربی اجرایی، برای پیشرفت رهبران به چالشهای متنوعی نیاز است. به طور معمول، ما به کنترل رفتارهای روزانه نیز توجه میکنیم، اما باید به محرکهای عمقی نیز توجه داشته باشیم. بدون به دنبال این موارد، در برابر شرایط سخت، رهبران دوباره به عادتهای قدیمی خود بازمی گردند.
تعدیلهای رفتاری
ما با هم کار کردیم تا انواع مختلفی از مراحل اقدام (اغلب روزانه) را ایجاد کنیم:
- او ابتدا تقویم خود را با جزئیات زیاد تجزیه و تحلیل کرد، هر آیتم را دسته بندی کرد و یاد گرفت که چگونه وقت خود را میگذراند – و آن را با نحوه گذراندن وقت خود مقایسه کرد. تنظیمات مختلفی در مورد جلساتی که او شرکت نمیکند، میفرستد یا حتی کوتاه میکند/به تعویق میافتد (تقویم او به طور طبیعی هر هفته 55 ساعت جلسه داشت، قبل از انجام هر کار واقعی!!) ما متوجه شدیم که تعداد جلسات چقدر است. آثاری از گذشته که به طور نامحدود ادامه یافت، بدون اینکه کسی بپرسد که آیا ما هنوز واقعاً به این جلسه نیاز داریم؟
- ابتدا با «گامهای کودک» شروع کرد، او متعهد شد که یک استراحت آخر بعدازظهر/اوایل عصر (تقریباً ۵ تا ۹ بعد از ظهر) را برای قدم زدن با همسرش، بازی با پسرش و لذت بردن از شام با هم برگزار کند. او این را روزانه اندازه میگرفت و در هر تماس نتایج را با من در میان میگذاشت. این به سرعت غیرقابل مذاکره شد، و اگر او به موقع متوقف نمیشد، خود را با تهیه شام یا خرید یک اسباب بازی برای پسرش “جریمه” میکرد. او در نهایت این بار 62 روز متوالی حفاظت را زد.
- او جنبههای بیشتری از کارش را تعریف کرد که میتوان آن را به تیمش تفویض کرد، و از آنجایی که آنها در مصاحبههای من از بارگذاری بیش از حد شکایت نمیکردند، میدانستم که اینجا جایی برای همکاری وجود دارد. بیشتر و بیشتر به تیم تخلیه شد.
- او به همه اطرافیان خود از این هدف توسعه اطلاع داد. همه از او حمایت کردند و متعهد شدند که کمک کنند، وقتی که «نه» میگوید، بیشتر تفاهم میکنند یا وقتی به دنبال داوطلب میگردند، دستش را بالا نمیبرند. (در یکی از جلسات کارکنان، رئیس او به دنبال کسی بود که پروژهای را مدیریت کند – رئیس گفت: “هرکسی میتواند برای این کار داوطلب شود به جز آرون!” و خندههای دلسوزانه همه را برانگیخت.)
محرکهای ذهنی عمیقتر
- جمعآوری بازخورد من نشان داد که آرون فردی فوقالعاده دوستداشتنی و دوستانه است – که (همانطور که ممکن است) میخواست راضی کند، به دیگران کمک کند و هرگز «نه» نگوید. “من دوست دارم کار را برای تیمم آسان تر کنم. من تا زمانی که مشکلی را برای آنها حل نکرده باشم، نمیگذارم.» ما عمیقتر کاوش کردیم – آیا میتوان گفت نه، بدون اینکه احساس کنیم او مردم را ناامید میکند؟
- در همین راستا، من آرون و رئیسش را در یک زوم مشترک دعوت کردم تا روشن کنم که نه رئیس او بود و نه سازمانی که او را تحت فشار قرار داده است تا اینقدر سخت کار کند. رئیس او شاید 50 تا 55 ساعت در هفته کار میکرد، و یک معاون معمولی در این شرکت ممکن است به طور متوسط تقریباً همین مقدار باشد. (آرون در ابتدا 80 تا 90 ساعت بود.) شاید این به او کمک کند تا با ساعات کمتری راحت باشد.
آرون در ابتدا به من گفت: “همه چیز باید 100% در حد کمال باشد” که به توضیح اینکه چرا خودش این همه کار را انجام داد کمک کرد. سپس بررسی کردیم که چه زمانی چیزی میتواند 80٪ باشد و مناطقی را در اطراف او تعریف کردیم که ماموریت کمتر حیاتی است که در آن استاندارد کیفیت پایین تر “به اندازه کافی خوب” باشد. ما در مورد اینکه چه زمانی ممکن است تیم در چیزی شکست بخورد – که برای یادگیری آنها بسیار ارزشمند است – خوب است بحث کردیم. رئیس او با تقویت این نکته در واقع گفت: “با همه نوآوریهایی که انجام میدهیم، شکست باید بیشتر از آنچه هست باشد.” آرون تصمیم گرفت “از پشت رهبری کند، نه از جلو.” پس از چند ماه جلسات منظم و پیشرفت خوب، غیرمنتظره، ارتباط من با آرون قطع شد.
او طبق برنامه به هند نقل مکان کرده بود، اما به نظر عجیبی به درخواستهای ملاقات من پاسخ نمیداد. وقتی دوباره به ارتباط بازگشتیم، او بخاطر یک مرخصی استعلاجی که برای یک وضعیت پزشکی غیرمعمول به وجود آمده است عذرخواهی کرد. این وضعیت او را از خدمت خارج کرد و پزشک آن را به استرس مرتبط با حرکت در طول همه گیری نسبت داد. ساعات کار ایالات متحده، در حالی که او در هند زندگی میکرد، باعث شد که چندین هفته بدون کار بگذراند. به عنوان مربی او، به شدت شکست خوردم – آیا به اندازه کافی سریع و کامل، از این ترس سلامتی جلوگیری شده بود؟ آیا باید برای تحولات عمیق تر فشار بیشتری به او وارد کنم؟ این شکستی بزرگ در کار همکاری ما بود. ولی، آیا این اتفاق میتوانست به درد آرون بخورد؟ آیا باعث میشد که بتواند به طور کامل از “رها کردن” رویاهایش استفاده کند؟ به مرور زمان، او به مردمش اجازه داد تا به خوبی برایش کار کنند و درک کرد که زندگی در واقع در محل کار اتفاق میافتد، با یا بدون حضور او. “من آموختم که هیچ کس ضروری نیست.” او زندگی را با دید جدیدی برای خودش تعریف کرد: سلامتی و خانوادهاش بسیار مهم بودند.
او دریافت کرد که دلیلی برای محدود کردن خودش به عادتهای بد وجود ندارد. پس از شش ماه کوچینگ ، من از همه اطرافیان آرون بازخورد گرفتم. آیا وی به یک رهبر مؤثرتر تبدیل شده بود؟ بله، 100٪ از 12 ارزیاب، بهبود خود را تأیید کردند. آیا او در اختیار قرار دادن بهتر بود؟ دوباره، 100٪ از 12 ارزیاب، بهبود خود را تأیید کردند. یک نفر گفت: “من دیدهام که آرون قدمهای بلندی در راستای تفویض اختیارات بیشتر برداشته است.” به نتیجه رسیدیم که با موفقیت همراه شدیم. اما، آیا آرون به مدیریت حجم کاری خود نزدیک تر شده بود؟ این مورد 4.6 در 7.0 معیار بهبود را از طرف 12 ارزیابی کننده دریافت کرد که در واقع یک بهبود کوچک به شمار میرفت. سه نفر حتی به نتیجه رسیدند که بهبود نداشته است. هنوز هم باید کار زیادی برای بهبود این موضوع انجام شود.
آیا “شدید به این موضوع علاقه دارم؟” این سؤالی بود که آرون پرسید. “آیا خطر برگشت به عادتهای قدیمی را دارم؟” آرون درک کرد که عادتهای قدیمی ممکن است بازگشته شوند و این نظرسنجی ما را هشدار داد. در حال حاضر او مجدداً تعهد خود را به ارتقای وضعیت خود و ترک عادتهای بد نشان داده است، و ما با او در تلاش برای یافتن راهحلهای بیشتر هستیم. به دلیل اینکه “تعادل کار/زندگی” یک خطا در نام گذاری است، مجبور به پرسشهایی هستیم که باید از خودمان بپرسیم: چرا خود را به اندازه سخت کاری که میکنی، خراشاندهای؟ آیا با اولویتی که برای خودتان قائلید، زمان خود را تقسیم میکنید؟ آیا واقعاً توانایی تفویض اختیار استفاده از آنچه که فقط به خودتان قابل انجام است، را دارید؟ و در نهایت، اگر شرایطی شما را مجبور به کاهش حجم کاری کردند، چگونه مدیریت آن را خواهید کرد؟
درباره دکتر سعید جوی زاده مدیر مرکز کوچینگ ایران
دکتر سعید جوی زاده یکی از برجستهترین مترجمان کتابهای کوچینگ در ایران است. او یک کوچ بینالمللی است و به عنوان یک تربیت کننده و مشاور، تلاش میکند تا افراد را به سوی موفقیت و رشد شخصی و حرفهای هدایت کند. دکتر سعید جوی زاده تخصص خود را در حوزه کوچینگ و توسعه فردی پیدا کرده است و به تدریس و ارائه آموزشهای متنوع در این زمینه میپردازد.او نویسنده و مترجم برجستهای است و تعدادی از کتابهای موفق کوچینگ را به زبان فارسی ترجمه کرده است. برخی از کتابهای ترجمه شده توسط دکتر سعید جوی زاده عبارتند از “کوچینگ مدیران”، “نقشه راه کوچینگ”، “کوچینگ روانشناسی”، “کوچینگ نوین تاثیرگذاری” و “کوچینگ عملکرد” و غیره. این کتابها به عنوان منابعی معتبر و قابل اعتماد در حوزه کوچینگ شناخته شدهاند و به افرادی که به دنبال توسعه فردی و حرفهای هستند، کمک میکنند.دکتر سعید جوی زاده به شدت آرزو دارد تا همه انسانها زندگیای داشته باشند که تفکر را در آن تجربه کنند. او اعتقاد دارد که تفکر و نگرش مثبت و سازنده میتواند به شکل قابل توجهی بر روی زندگی افراد تأثیر بگذارد و آنها را به سمت رسیدن به هدفهایشان هدایت کند.دکتر سعید جوی زاده با تجربه و دانش خود در حوزه کوچینگ و توسعه فردی، به عنوان یک منبع الهامبخش برای افرادی که به دنبال رشد و پیشرفت هستند، شناخته میشود. او با ارائه خدمات کوچینگ، آموزشها و کتابهایش، به دنبال ارتقای کیفیت زندگی و عملکرد افراد است و به امید بهبود جامعه و جهان به فعالیت میپردازد.
بدون نظر