فصل ۱۷: بایستید و به رسمیت شناخته شوید: چند نکته درباره جوایز و تقدیر
نگران نباشید که به رسمیت شناخته نمیشوید، بلکه تلاش کنید که شایسته به رسمیت شناخته شدن باشید. —آبراهام لینکلن
باید اعتراف کرد که مراسم اهدای جوایز خستهکننده هستند. با این حال، هیچکس بلند نمیشود و خواستار تغییر در مراسم جوایز نمیشود. ما فقط به رویههای تکراری ادامه میدهیم، جوایز شیشهای نوکتیز را اهدا میکنیم و شام مرغمان را میخوریم. مدیران احساس رضایت میکنند. شرکت خشنود است. مخاطبان برای بیدار ماندن دلشان میخواهد چنگال سالاد را در ران خود فرو کنند.
بسیاری از مشتریان من مراسم اهدای جوایز را یک مانع اجباری میدانند. آنها فقط میخواهند این فرآیند را مانند یک کولونوسکوپی پشت سر بگذارند. هر سال همان کارهای تکراری را انجام میدهند.
چگونه همه چیز اینقدر خستهکننده و ملالآور شد؟ کجا اشتباه کردیم؟ مراسم اهدای جوایز باید پر از انرژی، سرگرمی و جشن باشد. باید برندگان را جشن بگیریم. باید از همه افراد دخیل در موفقیتمان قدردانی و تشکر کنیم. مهمتر از همه، جوایز باید ما را برای دستیابی به موفقیت بیشتر ترغیب کنند.
چه میکنیم؟ به یک معاون که هرگز نباید با میکروفون در جمع صحبت کند، اجازه داده میشود لیستی از برندگان را با همان میزان اشتیاقی که برای خواندن مواد تشکیلدهنده غلات صبحانه به کار میبرد، اعلام کند. این ارائه به یک راهپیمایی طولانی به سوی حفرهای سیاه از پوچی تبدیل میشود. البته، در زمان مناسب تشویق میکنیم. به برندگان تبریک میگوییم. و سپس به خانه میرویم و شب را به کلی فراموش میکنیم. اگر خوششانس باشیم، یک گروه موسیقی کاور دههی ۸۰ وجود دارد که آهنگ “You Give Love a Bad Name” از بون جووی را به طرز خیرهکنندهای اجرا میکند.
و این حتی غمانگیزترین بخش ماجرا نیست. این شب خاص، که تمام شبهای خستهکننده دیگر با آن مقایسه خواهند شد، تنها زمانی است که برخی از این کارمندان و مدیران مورد تقدیر قرار میگیرند. همه را در یک اتاق جمع میکنیم، مرغ و پلو میخوریم، چند جایزه میدهیم و تمام. تا سال آینده کارمان تمام است.
ما میتوانیم تغییر کنیم. میتوانیم رشد کنیم. باید برای تقدیر از کارمندان و مدیرانمان تلاش بیشتری کنیم. این فراتر از ایجاد یک محیط مثبت است. و این به معنای ایجاد محیط کاری برای بچههای کلاس سوم نیست که در آن هر کسی فارغ از هر کار بینظم و نامرتبی که در کلاس هنر انجام میدهد، مورد تقدیر قرار گیرد. این در مورد اطمینان از به رسمیت شناختن افراد به خاطر ایدهها، تلاشها و موفقیتهایشان است. من چند ایده در مورد تقدیر و مراسم اهدای جوایز دارم که سرگرمکننده، انگیزهبخش و هیجانانگیز هستند. آرام چنگال سالاد را کنار بگذارید؛ همه چیز خوب خواهد شد.
ابتدا، بیایید در مورد شب جوایز صحبت کنیم.
بهترین استفاده از زمان تلف شده: عکاس
این یک ایده است. بیایید مراسم را به کلی متوقف کنیم تا عکاس از همه کسانی که در یک صف روی صحنه ایستادهاند و یک جایزه شیشهای نوکتیز در دست دارند، عکس بگیرد. بله، به نظر من این یک ایده برنده است. باید بعد از هر جایزه، جریان مراسم را متوقف کنیم. هیچ اتفاقی روی صحنه نمیافتد. انرژی در اتاق شما را یاد یک کلاس اقتصاد کلان در عصر جمعهای بهاری میاندازد. و حالا یک عکس عالی از همه کسانی که در صف روی صحنه ایستادهاند و یک جایزه شیشهای نوکتیز در دست دارند، داریم.
راه حل: از عکاس بخواهید هر چند عکس کاندید که میخواهد در طول رویداد بگیرد. فقط برای گرفتن عکس، جریان مراسم را متوقف نکنید. در عوض، از برندگان جوایز و اهداکنندگان بخواهید بعد از برنامه بمانند. عکاس میتواند به سرعت تمام عکسها را بگیرد. با این کار نه تنها جریان مراسم را متوقف نمیکنید—بلکه احتمالاً حدود ۱۵ دقیقه از برنامه را نیز کاهش میدهید. انتظار برای عکاس تا از افرادی که در یک صف ایستادهاند و جایزه شیشهای نوکتیز در دست دارند عکس بگیرد… واقعاً… دقایق… طولانی… است.
اگر نمیخواهید بعد از برنامه عکس بگیرید، یک ایستگاه عکس در سمت چپ یا راست صحنه با یک پسزمینه ایجاد کنید. یک عکاس دوم در آنجا مستقر کنید تا عکسهای “گرفتن و لبخند” را بگیرد. به محض اینکه برنده جایزه از صحنه خارج شد، میتواند با مدیر، رئیس بخش یا حتی کسی که لباس قهرمانان را پوشیده، یک عکس “گرفتن و لبخند” بگیرد.
بهترین تقدیر از همه در اتاق
بردن جایزه سرگرمکننده است. تماشای برنده شدن جایزه توسط هر کسی جز بازیگر/هنرپیشه/گروه/هنرمند مورد علاقه شما، سرگرمکننده نیست. به راحتی میتوان سایر کارمندان و مدیران حاضر در اتاق را که جایزه دریافت نمیکنند، فراموش کرد. فکر میکنید شب برای آنها چقدر هیجانانگیز است؟ از همه افراد حاضر در اتاق قدردانی کنید و آنها را درگیر کنید تا شبی جشنوار و جالبتر ایجاد شود.
این یک ایده است: در طول شام، یک نمایش پاورپوینت در پسزمینه با عکسهای کارمندان و مدیران به همراه یادداشتهای کوتاه درباره موفقیتهایشان، مانند یک پیروزی مهم در فروش یا یک نقل قول تشکرآمیز از مشتری، اجرا کنید. حقایق و عکسهای سرگرمکننده را نیز اضافه کنید. شرکتکنندگان به طور اتفاقی اسلایدها را در حین شام میخوانند و شروع به صحبت درباره ارائه میکنند.
اگر فکر نمیکنید دیدن عکسی از داگ از حسابداری که به قله کلیمانجارو صعود میکند، لیندسی از منابع انسانی که ماراتن را به پایان میرساند، یا گارلند از مرکز داده که در لباس جنگ داخلی نبرد گتیسبرگ را بازسازی میکند، جالب است، خب، پس شما زندگی نمیکنید.
به دنبال راههای دیگری برای مشارکت دادن همه در این شب خاص باشید. یک رویداد فراگیر برای همه افراد حاضر در اتاق ایجاد کنید. شب را برای برندگان جوایز و تیم خاص کنید.
بهترین استفاده از خواندن برای القای خستگی
متن را ویرایش کنید. ساده به نظر میرسد، اما متنهای جوایز بیش از حد طولانی، تکراری و کلی هستند. روی کاری که عضو تیم برای دریافت جایزه انجام داده است تمرکز کنید و کمتر به توصیف جایزه بپردازید. مخاطبان میخواهند داستانی درباره برنده بشنوند زیرا این کار ارتباط ایجاد میکند. برخی از لحظات مورد علاقه من در مراسم جوایز زمانی است که کسی داستانی خندهدار یا الهامبخش درباره دریافتکننده میگوید.
این یک هدف ساده برای هر رویداد یا جلسه جایزه است: کمتر بخوانید. آخرین باری که مردم از اینکه کسی برایشان چیزی بخواند لذت بردند، زمانی بود که چهار ساله بودند و پدرشان “هارولد و مداد بنفش” را برایشان میخواند.
از ته دل صحبت کنید. داستان بگویید. هیچکس اهمیتی نمیدهد اگر چیزی را فراموش کنید. اگر مجبور به خواندن هستید، تمرین کنید و ببینید آیا میتوانید بخشی از ارائه را بدون آمادگی قبلی بگویید. خواندن زیاد مردم را خوابآلود میکند. خواندن متن نامزدی ایده بسیار خوبی است. خواندن متن نامزدی برای هر ۲۰ جایزه، مخاطب را به همان اندازه خسته میکند که فروشنده نمایندگی خودرو که سعی در فروش گارانتی رنگ دارد، من را خسته میکند.
یک پاراگراف کلیدی از نامه نامزدی را انتخاب کنید تا بخوانید یا آن را بازنویسی کنید. یک دفترچه از نامههای کامل تهیه کنید تا در مراسم توزیع شود یا در سایت داخلی شرکت قرار گیرد.
به جای خواندن متن نامزدی، از یک مدیر بخواهید از ته دل درباره دریافتکننده جایزه صحبت کند. لطفاً برای مدیر اهداکننده جایزه متن ننویسید. ایمان داشته باشید. او به عنوان یک مدیر یا معاون، شاید گاهی مجبور شده باشد چند کلمه را کنار هم بگذارد. متنهای جوایز همه یکسان به نظر میرسند زیرا بدون احساس نوشته شدهاند. اجازه دهید اهداکنندگان از ته دل صحبت کنند تا ارائهای به یاد ماندنیتر و سرگرمکنندهتر ایجاد شود. بله، ممکن است اشتباهی کنند. ممکن است حتی چند کلمه را اشتباه بگویند. آیا کسی واقعاً اهمیت میدهد؟
تنها چیزی که کمتر از خواندن نامه نامزدی هیجانانگیز است، خواندن یک لیست بلندبالا از اسامی است. به نظر شما چه اتفاقی میافتد وقتی کسی نام خود را از لیستی شامل ۳۵ نفر دیگر میشنود؟ “عزیزم، باید بهت زنگ میزدم. یکی اسم منو از یه لیست خوند چون من پنج ساله تو شرکت کار میکنم. احساس میکنم خیلی مورد تقدیر قرار گرفتم و راضیام.”
لیست را برای اینترانت نگه دارید. فقط از همه بخواهید به صورت گروهی بایستند و آنها را تشویق کنید.
بهترین راه برای نجات شب: استخدام یک متخصص
من ماروین، معاون بخش فروش بینالمللی جهانی را دوست دارم. ماروین مرد بسیار خوبی است. اما مطمئن نیستم که نیاز داشته باشم به او گوش دهم که مجری شب جوایز باشد. ماروین به تمرین نمیرود. ماروین وقتی جریان شب را توضیح میدهید، گوش نمیدهد. ماروین باید به فروش بینالمللی جهانی بپردازد.
چرا به ماروین کمی کمک نمیکنیم؟ سادهترین راه برای افزودن سرگرمی به یک مراسم اهدای جوایز، استخدام یک مجری حرفهای است. مانند هر چیز دیگری، مجریان خوب و بد وجود دارند. مجریان خوب میدانند چگونه برندگان را به رسمیت بشناسند، مخاطبان را درگیر کنند و شب را سرگرمکننده کنند. اگر بودجه محدودی دارید، از سخنران اصلی خود بپرسید که آیا او مایل است مجری برنامه جوایز شما نیز باشد یا خیر. بیشتر سخنرانان خوب، میزبان یا مجریان عالی هستند و اگر رویداد در همان روز سخنرانی آنها باشد، هزینه زیادی دریافت نمیکنند.
یک فرد حرفهای باعث میشود رویداد روانتر پیش برود. یک فرد حرفهای همچنین از یک جایزه به جایزه بعدی عبور میکند و هرگونه مشکل در تولید را مدیریت میکند. ماروین دستهایش را در هوا پرتاب میکند، با حالتی گیج به مخاطبان نگاه میکند و از هیچکس خاصی نمیپرسد که چه زمانی قرار است جایزه شیشهای نوکتیز بعدی را اهدا کند.
زمان آن فرا رسیده است که مراسم اهدای جوایز را متحول کنیم. اگر ۱۵ سال است که همین کار را انجام دادهاید، زمان تغییر است. راههایی برای ایجاد هیجان و افزودن سرگرمی به شب پیدا کنید. لازم نیست هر لحظه را اینقدر جدی بگیرید.
شرکتکنندگان از هر تغییری قدردانی خواهند کرد. یک تنظیم ساده، مانند تغییر ترتیب جوایز در طول شب، یک ارائه کسلکننده را تازه میکند. از برندگان جوایز بخواهید چند کلمهای صحبت کنند. برخی ممکن است انتخاب کنند که صحبت کنند و برخی ممکن است نه. وقتی دیدهام که برندگان چند کلمهای صحبت میکنند، این یک تجربه به یاد ماندنی است و به شب لطافت بیشتری میبخشد.
وقتی همه چیز شکست خورد، به ماروین بگویید که رویداد در هتلی دیگر است و چنگالهای سالاد را پنهان کنید.
در اینجا چند ایده دیگر برای مراسم اهدای جوایز شما آورده شده است:
۱. استفاده از ویدئو: ما در یک انقلاب ویدئویی هستیم. مخاطبان به ویدئوهای کمهزینه در رسانههای اجتماعی عادت کردهاند. بله، میتوانید متخصصان را برای ایجاد ویدئوهای عالی استخدام کنید. همچنین میتوانید ویدئوهای عالی، سرگرمکننده (و مقرون به صرفه) را با تلفن خود برای تقدیر از برندگان جوایز ایجاد کنید.
۲. استراحت سرگرمی: من مشتریای داشتم که مجریان مختلفی را برای سرگرمی در طول مراسم جوایز استخدام میکرد. چند جایزه اهدا میکردیم و سپس یک نمایش سیرکمانند باورنکردنی برای مخاطبان اجرا میشد. مشتری چهار یا پنج نمایش مختلف را برای اجرا بین جوایز استخدام کرده بود. فوقالعاده بود.
۳. رویداد را خیلی جدی نگیرید: لذت ببرید. خلاق باشید. چیز جدیدی امتحان کنید.
۴. لذت ببرید: لطفاً به بالا مراجعه کنید.
۵. دو کلمه: توپ پرتابکننده کاغذ رنگی (Confetti Cannon): این ایده مورد علاقه من است. من مشتریای داشتم که عاشق توپهای پرتابکننده کاغذ رنگی بود. تیم تولید بعد از هر جایزه توپ را شلیک میکرد. مخاطبان آن را دوست داشتند. عکسها فوقالعاده بودند. هتل از آن متنفر بود. اوه، هزینه تمیز کردن زیادی برای توپهای پرتابکننده کاغذ رنگی وجود دارد. ارزشش را دارد.
۶. ایجاد غافلگیریها: مشتری من یک مراسم اهدای جوایز مجازی داشت و ایدههایی میخواست. من ایدهای برای یک گروه موسیقی داشتم که آهنگی را فقط با نام شخص ضبط کند. ما ویدئوی سفارشی را بعد از هر جایزه نشان میدادیم. یک موسیقیدان فوقالعاده پیدا کردم که این ایده را حتی فراتر برد. گروه یک آهنگ محبوب را برای هر برنده جایزه سفارشی کرد. مشتری آن را دوست داشت و این مفهوم را چندین بار، از جمله در برنامههای حضوری، استفاده کرد. و برنده جایزه یک ویدئو از “آهنگ” خود دریافت کرد.
ایدههای بیشتر برای تقدیر
بسیار خب، حالا چند ایده در مورد تقدیر، زمانی که در حال خوردن مرغ و پلو و اهدای جوایز شیشهای نوکتیز نیستیم.
- درباره تقدیر صحبت کنید. آیا تا به حال با کارمندان یا مدیران خود در مورد تقدیر صحبت کردهاید؟ بحث کنید. در مورد اینکه کارمندان شما چه نوع تقدیری را دوست دارند، صحبت کنید. چه چیزی مهم است؟ چه چیزی مهم نیست؟ با بحث کردن، دیگر حدس نمیزنید.
- به یاد داشته باشید که قدردانی خود را نشان دهید. این واقعاً ساده به نظر میرسد، نه؟ وقتی در مورد تقدیر صحبت میکنید، از کارمندان و مدیران خود بپرسید که هر چند وقت یک بار کسی قدردانی خود را از کار آنها ابراز میکند. فکر میکنم تعجب خواهید کرد.
- برنامهای ایجاد کنید که در آن کارمندان از همکاران خود تقدیر کنند. همین کار را با مدیران نیز انجام دهید. اگر میخواهیم یک محیط مثبت ایجاد کنیم، ایجاد یک محیط احترامآمیز مهم است. تقدیر نباید فقط از بالا به پایین باشد. باید از همکاران شما که در سمت چپ و راست شما نشستهاند نیز باشد.
- رسانههای مختلفی را برای ابراز قدردانی ایجاد و استفاده کنید. از وبسایتها، ایمیل، پست صوتی، خبرنامهها، برنامههای ناهار و حتی تابلوهای اعلانات استفاده کنید.
- لذت ببرید و ایدههای جدید ایجاد کنید. یک جام قدیمی مناظره دبیرستان را به محل کار بیاورید و آن را به عنوان تقدیر برای چیزی جدی یا حتی احمقانه به یک کارمند یا مدیر اهدا کنید. دریافتکننده باید آن جام را در همان هفته به شخص دیگری اهدا کند. و همینطور الی آخر. لازم نیست یک جام باشد. میتواند یک حیوان عروسکی، یک مخروط ترافیکی یا چیزی باشد که در دفتر معنا دارد یا باعث خنده مردم میشود.
- یک مسابقه ماهانه برگزار کنید. از کارمندان و مدیران بخواهید یک ارائه، عکس یا ویدئو ارسال کنند که نشاندهنده تقدیر یا به رسمیت شناختن یک دستاورد مفید، مولد یا خلاقانه باشد. این مسابقه انرژی خلاقانه و تقدیر ایجاد میکند. و سرگرمکننده است.
- وقت بگذارید. لازم نیست تا جلسه سالانه برای اهدای جوایز و به رسمیت شناختن ایده خلاقانه، تلاش اضافی، حمایت از یک پروژه، رهبری یا هر چیز دیگری از یک کارمند صبر کنیم. لازم نیست هیچ پولی خرج کنیم تا محیطی ایجاد کنیم که تقدیر را ترویج میکند. فقط باید وقت بگذاریم.
ایدههای سریع
این فصل پر از ایده است. من دیگر چیزی در ذهن ندارم. برای بخش ایدههای سریع چیزی نمانده است. این ایدهها را بردارید و با آنها کار کنید.
آیا میتوانم کمی قدردانی داشته باشم؟ یک جایزه شیشهای نوکتیز چطور؟
یادداشتها
۱. لطفاً این کار را نکنید. دردناک خواهد بود.
۲. بخشی از این فصل ابتدا در مقالهای که برای مجله “Convene” نوشتم، منتشر شد. از آنجایی که بیشتر شما احتمالاً عضو انجمن مدیریت کنوانسیون حرفهای نیستید، فکر کردم شاید از یک نسخه جدید و بهبود یافته لذت ببرید. میخواهم از سردبیران “Convene” برای فرصتی که برای نوشتن مقاله اصلی به من دادند، تشکر کنم.
۳. این ممکن است مانند یک تبلیغ آشکار برای استخدام من به عنوان مجری شب جوایز شما به نظر برسد. فقط یک مجری حرفهای و سرگرمکننده استخدام کنید. و اگر اتفاقاً من باشم، خب، پس حدس میزنم این یک تبلیغ آشکار است.
۴. آخرین باری که یک تابلو اعلانات را چک کردم یادم نمیآید. فقط میخواستم مطمئن شوم که تمام نسلها را پوشش دادهام. جایی در آن بیرون شرکتی هنوز از تلفنهای ثابت استفاده میکند و اطلاعیهها را روی تابلو اعلانات میگذارد.
قدردانی و یک “تا دا”ی بزرگ!
امشب سالمون وحشی تازه اقیانوس اطلس داریم. فکر میکنید در تاریخ چاپ کتابها، کتابی بوده که مقدمه قدردانیهایش را با اعلام صید روز آغاز کرده باشد؟ هیچکس واقعاً به این بخش از کتاب توجه نمیکند. و هیچکس به پیشخدمت که غذاهای ویژه سرآشپز را میخواند گوش نمیدهد. همه سر میز مشغول خواندن منو یا گپ زدن هستند تا اینکه پیشخدمت میگوید: “امشب سالمون وحشی تازه اقیانوس اطلس داریم.”
تصور کنید امشب سالمون وحشی تازه اقیانوس اطلس داریم.
از افراد بسیاری به خاطر کمک، حمایت، مشاوره، دوستی و راهنماییشان صمیمانه سپاسگزارم.
شما در حال خواندن این نسخه بازبینی شده و توسعهیافته هستید به لطف مشتریانم، پتروسکا نیکلسون و ادیلسون د آندراده، که در سینمارک کار میکنند. این نسخه (با جلد جدید، زیرعنوان جدید، و فصول جدید و بازبینیشده) به این دلیل وجود دارد که ادیلسون میخواست نسخههایی از این کتاب را به عنوان هدیه برای تیمش خریداری کند. و پتروسکا یکی از آن افراد فوقالعادهای است که فقط کارها را انجام میدهد.
پتروسکا درخواست خرید ۱۲۰ نسخه را داد. من توضیح دادم که مسائل تولیدی وجود دارد و باید با ناشر تماس بگیرم. و آن یادداشت مدتی در لیست کارهای من باقی ماند. جهان و پتروسکا برنامههای دیگری داشتند و این دو با هم شروع به کار و توطئه کردند. پتروسکا به آرامی من را در مورد کتابها متقاعد کرد. من به او قول دادم که ببینم چه کاری میتوانم انجام دهم. به تماس من در وایلی ایمیل زدم و وضعیت را توضیح دادم. صادقانه بگویم، انتظار داشتم وایلی توضیح دهد که چاپ بیشتر کتابها امکانپذیر نخواهد بود. اما این اتفاق نیفتاد. بلافاصله، وایلی یک جدول زمانی برای رساندن نسخهها به سینمارک ایجاد کرد.
و سپس جهان دوباره مداخله کرد.
سردبیر وایلی پرسید: “آیا به فکر انجام یک نسخه بازبینی شده و توسعه یافته از کتاب ‘انتخاب درست را انجام دهید’ هستید؟” من همیشه میخواستم یک کتاب جدید بنویسم. حتی یک طرح کلی هم نوشتم. آن ایده و طرح کلی بیکار مانده بود.
جهان منتظر زمان مناسب بود. این گفتگو در مورد یک نسخه توسعه یافته و بازبینی شده در این زمان اتفاق افتاد به دلیل پتروسکا و درخواست او برای ۱۲۰ کتاب. “تا دا”ی بزرگ به پتروسکا، ادیلسون، و کل تیم سینمارک!
و یک “تا دا”ی بزرگ به شنون وارگو در وایلی. من به شنون در مورد چاپ نسخههای کتاب برای سینمارک ایمیل زدم. و سپس ما بحثی را در مورد بازبینی و توسعه “انتخاب درست را انجام دهید” آغاز کردیم. از شما سپاسگزارم، شنون.
“تا دا”ی بزرگ به تیم فعلی وایلی من شامل زکری شیسگال، آماندا پاین، آداوبی اوبی تالتون و سانگیتا سورش برای تمام حمایت، تخصص، مشاوره، کلمات تشویق آمیز و انرژی مثبتشان برای ایجاد نسخه بازبینی شده و توسعه یافته. شما این نامه عاشقانه شگفتانگیز را به حرفه سخنرانی من به خاطر آنها در دست دارید. آنها همچنین در متقاعد کردن، التماس، فریب، تحریک و دستکاری من برای رعایت مهلتهایم متخصص هستند. افشای کامل: من هرگز یکی از مهلتهایم را رعایت نکردم.
نوشتن یک تجربه کاری انفرادی است. شما مینویسید و امیدوارید چیز خوبی راهی به صفحه نمایش و سپس به یک صفحه پیدا کند. اولین فصلها را برای آداوبی فرستادم. پاسخ او کار من را تحریک کرد. کلمات تشویق آمیز او به من انرژی داد تا بنویسم و در مسیر بمانم. حمایت مثبت و قدردانی هدیه هستند و آداوبی یک هدیه واقعا خاص به من داد. “تا دا”ی بزرگ!
من همچنین باید از لوری هارتینگ، اولین ویراستارم در وایلی، تشکر کنم و به او یک “تا دا”ی بزرگ بدهم. او در طول تحقیقاتش وبسایت من را پیدا کرد. لوری یک روز با من تماس گرفت و پرسید چرا کتاب ندارم. ما هرگز صحبت نکرده بودیم، بنابراین تماس او کاملاً غیرمنتظره بود. به او گفتم: “چون منتظر بودم شما تماس بگیرید.” حداقل، اینگونه داستان را به خاطر میآورم. و به دلایلی، او هنوز میخواست با من کار کند.
این کتاب بدون لوری الان وجود نداشت. من هنوز در حال تعلل بودم و به مردم میگفتم که قصد دارم یک کتاب بنویسم. او یک ویراستار فوقالعاده است. نصیحتها، افکار و ایدههای او به شدت به من کمک کردند. از تمام تلاشها و سختکوشی او قدردانی میکنم و بسیار خوششانس هستم که او اولین ویراستار من بود.
من همچنین میخواهم از برایان نیل و میشلین فردریک در وایلی تشکر کنم و به آنها یک “تا دا”ی بزرگ بدهم. من واقعاً از تمام تلاشهای آنها برای تحقق چاپ اول این کتاب قدردانی میکنم. همچنین میخواهم از لوری، برایان و میشلین به خاطر رشوه دادن، التماس، متقاعد کردن، فریب، تحریک و دستکاری من برای رعایت اولین مهلتهایم تشکر کنم. من هم همه آن مهلتها را از دست دادم.
باز هم، امشب سالمون وحشی اقیانوس اطلس داریم.
“تا دا”ی بزرگ به تکتک اجراکنندگان گروه کمدی بداههپردازی اد-لیبز در دالاس، تگزاس. وقتی در سال ۱۹۹۱ به دالاس نقل مکان کردم، دوستانم برای اولین بار من را به اد-لیبز بردند. من در یکی از بازیهای نمایش، یک داوطلب از تماشاگران بودم. آن شب برای اولین بار مرا با کمدی بداههپردازی آشنا کرد و زندگیام را تغییر داد. در سال ۱۹۹۳ به گروه پیوستم و صحنهای را پیدا کردم. هر اجراکنندهای که با او صحنه را شریک شدم، کمدی بداههپردازی را به من آموخت.
من با برخی از بااستعدادترین کمدینهای بداههپرداز کشور در اد-لیبز اجرا کردم. اجراکنندگان برخی از بامزهترین و خلاقترین افرادی هستند که تا به حال دیدهام. در هر اجرا چیزی در مورد کمدی و بداههپردازی یاد گرفتم. از همه شما به خاطر دوستی، حمایت و الهامبخشیتان تشکر میکنم. بیش از همه، میخواهم از شما به خاطر درسهای بداههپردازیتان تشکر کنم. فکر نمیکنم بتوانم معلمهای بهتری پیدا کنم.
همیشه میگویم که حرفه سخنرانیام را در سال ۱۹۹۷ شروع کردم. قبل از سال ۱۹۹۷ در چند رویداد سخنرانی کردم. در طول سالیان، در بیش از ۲۵۰۰ رویداد سخنران اصلی یا مجری بودم. از هر مشتری، شرکت، سازمان، انجمن، کمیته و عضو هیئت مدیره که گفتند: “ما به جوئل زف در رویدادمان نیاز داریم”، تشکر میکنم. شما فرصت به اشتراک گذاشتن شور و شوقم را به من دادهاید. همسرم به دوستانمان میگوید که من فقط دو چیز در زندگی میخواهم: مردم را بخندانم و نظراتم را به مردم بگویم. مشتریانم به من فرصت انجام هر دو را میدهند و من بسیار سپاسگزارم و قدردان.
“تا دا”ی بزرگ به تکتک اعضای مخاطبان به خاطر اهدای باارزشترین هدیهشان به من: وقتشان. هر یک از ما مقدار محدودی زمان داریم. این تنها چیزی در این دنیاست که نمیتوانیم بخریم، بدزدیم، التماس کنیم، قرض بگیریم یا در طول زندگی بیشتر از آن را دریافت کنیم. وقتی زمانمان را مصرف میکنیم، از بین میرود. شما وقتتان را به من میدهید و من قدردان تکتک لحظات آن هستم. هر خنده، هر دور تشویق، و هر کلمه قدردانی، هدایای ارزشمندی هستند که من آنها را گرامی میدارم.
“تا دا”ی بزرگ به تمام افرادی که من را به شرکت، سازمان و انجمن خود معرفی میکنند. کسبوکار سخنرانی من به این دلیل اتفاق میافتد که یک همسر، همکار، دوست، مدیر اجرایی، مدیر، دوست یک دوست، فردی در یک شرکت دیگر، یا کسی که پنج سال پیش با او کار کردهاید، مرا در کنفرانسی دیدند. این جادوی واقعی است که من چگونه از یک رویداد به رویداد دیگر میرسم. داستان اینکه چگونه این کتاب به خاطر مشتری سینمارک من اتفاق افتاد را به خاطر دارید؟ یک فرد فوقالعاده در سینمارک من را در کنفرانس Crunchtime، یک شرکت نرمافزاری، دید. یک فرد فوقالعاده در Crunchtime من را در کنفرانس شورای مربیان هتل و رستوران (CHART) دید. این یک جادو است و من از هر کسی که آن را ممکن میسازد، قدردانی میکنم.
“تا دا”ی بزرگ به همه معلمان زندگی من، به جز هر معلم ریاضی که بعد از کلاس ششم داشتم. بدون شک بدون معلمانم الان اینجا نبودم. با این حال، به تقسیم طولانی، جبر، هندسه یا حتی کسرهای پیچیده نیازی ندارم. شما اشتباه میکردید. لازم نبود ریاضی بدانم.
در نهایت، میخواهم از خانوادهام تشکر کنم. فرزندانم، ایزابلا و زاندر، اکنون معلمان من هستند. ایزابلا و زاندر هر روز چیزی به من یاد میدهند و نیازی به یادگیری ریاضی از من ندارند. همسرم، سوزان، بهترین دوستم، محرم اسرارم و همکارم است. او همچنین یک ویراستار فوقالعاده است. حمایت، خرد و قدرت او را گرامی میدارم. شما به من کمک میکنید تا در زندگی انتخابهای درست را انجام دهم.
مراقب خود باشید و موفق باشید. امیدوارم از سالمون وحشی اقیانوس اطلس لذت برده باشید.
ج.ز.
نکات: ۱. هر مدیری باید مثل ادیلسون باشد. کتابها هدایای عالی هستند. هدیه دادن کتاب من هدیهای است که همچنان ادامه دارد.
درباره نویسنده
جوئل زف انرژی ایجاد میکند. او یک سخنران اصلی پویا، مجری، متخصص فرهنگ کار، طنزپرداز بداههپرداز و نویسنده است. اجراهای تعاملی او اعضای مخاطب را به شرکت در تمرینات بداههپردازی خندهدار دعوت میکند که پیام اصلی جوئل را نشان میدهد: سازمانها و افراد باید موفقیتهای خود را جشن بگیرند تا همکاری، بهرهوری، شور و شوق و نوآوری را افزایش دهند.
از سال ۱۹۹۷، جوئل مخاطبان را از ولز فارگو گرفته تا سامسونگ، KPMG و حتی سازمان امور مالیاتی (IRS) الهام بخشیده است. بله، IRS. جوئل یک سخنران اصلی چیره دست و یک انگیزهبخش، طنزپرداز و بازیگر بداههپرداز شناخته شده در سطح ملی است. شوخطبعی بداهه و پیامهای حیاتی او بیش از ۲۵ سال مخاطبان را به هیجان آورده است و او بینش خود را در بیش از ۲۵۰۰ رویداد به اشتراک گذاشته است.
حرفه او جستجویی برای سرگرمی و شور و شوق است. او به سرعت اهمیت هر دو را در اولین مشاغل خود، تحویل روزنامه محلی و تمیز کردن زباله در یک سینمای حومه شهر، درک کرد.
او فعالیت حرفهای خود را به عنوان روزنامهنگار و مدیر روابط عمومی آغاز کرد. در سال ۱۹۹۴، جوئل به عنوان متخصص ارتباطات شرکتی مستقل شد. او به مشتریان خود در ارتباطات داخلی، روابط رسانهای، استراتژی و بازاریابی مشتری کمک میکرد. در طول فرآیند مشاوره، جوئل متوجه شد که مشتریانش – بسیاری از آنها شرکتهای فناوری و
بدون نظر