مصاحبه با دکتر سعید جویزاده: «به مُردن فکر کنید، اما هرگز تسلیم نشوید»
تخصص: فلسفه زندگی، و کوچینگ تحولگرا، نویسنده کتاب «مرگ؛ آینه زندگی»
مقدمه:
تصور کنید در جهانی زندگی میکنید که زمان نامحدود است؛ جایی که هیچ فشاری برای انتخاب، ریسک یا رشد وجود ندارد. احتمالاً چنین زندگیای به سرعت به باتلاقی از روزمرگی و بیمعنایی تبدیل میشود. اینجاست که مرگ، نه به عنوان یک پایان ترسناک، بلکه به عنوان معلمی خردمند وارد میدان میشود. اندیشیدن به مرگ، ما را با واقعیتی تلخ و شیرین روبهرو میکند: زمان محدود است، اما همین محدودیت، نیرویی است که زندگی را از خوابگردی به سوی شکوه سوق میدهد.
از سنکا، فیلسوف رواقی، تا استیو جابز، نوآور عصر دیجیتال، تاریخ سرشار از کسانی است که مرگ را آینهای برای درک عمیقتر زندگی دانستهاند. آنها آموختند که نگاه کردن به چشمِ مرگ، نه تنها ترس را تقویت نمیکند، بلکه شهامتِ زیستنِ بیپروا را میآفریند. وقتی بدانیم فرصتهایمان شمارهدارند، دیگر نمیتوانیم به سادگی از کنار آرزوها بگذریم یا در دام ترس از شکست گرفتار شویم. مرگآگاهی، اضطراب را به اشتیاق تبدیل میکند و ما را وادار میسازد تا از حاشیه امن خود خارج شویم.
اما چگونه میتوان در مواجهه با این آگاهی سنگین، تسلیم نشد و به پیش رفت؟ پاسخ در همان تناقض ظاهری نهفته است: تفکر درباره مرگ، نه برای ایستادن، بلکه برای دویدنِ سریعتر است. این فلسفه به ما میآموزد که حتی در تاریکترین لحظهها، میتوان شعله امید را زنده نگه داشت. تسلیم نشدن، به معنای نادیده گرفتن دردها نیست، بلکه به معنای پذیرش آنها به عنوان بخشی از مسیر و ادامه دادن با چشمانی باز است. در ادامه، با هم کشف میکنیم که چرا «مرگ» میتواند تبدیل به قویترین متحد زندگی ما شود و چگونه این آگاهی، مسیر رسیدن به بهترین نسخه خودمان را هموار میکند.
مصاحبهگر: سلام دکتر جویزاده! ممنونیم که در این گفتگوی عمیق همراه ما هستید. موضوع امروز، جمله به ظاهر متناقض «به مُردن فکر کنید، اما هرگز تسلیم نشوید» است. این گزاره چگونه میتواند به عاملی برای رشد انسان تبدیل شود؟
دکتر جویزاده: سلام بر شما. تناقضی در کار نیست! تفکر درباره مرگ، اگر درست هدایت شود، موتور محرکه زندگی است. وقتی به یاد میآوریم زمان محدود است، دیگر نمیتوانیم به سادگی از کنار فرصتها بگذریم. این آگاهی، تسلیم شدن را به انتخابی غیرممکن تبدیل میکند.
سوال ۱: چرا در فرهنگهای مدرن، مرگ به موضوعی تابو تبدیل شده و چگونه میتوان این نگرش را تغییر داد؟
پاسخ:
- مرگ در دنیای امروز پشت پرده بیمارستانها و داروهای مسکن پنهان شده است. اما فرار از مرگ، یعنی فرار از زندگی!
- راه حل:
- صحبت صادقانه درباره مرگ در خانواده و محیط کار.
- تمرین روزانه «مراقبه مرگ»: ۵ دقیقه صبحگاهی با این پرسش: «اگر امروز آخرین روزم بود، چگونه زندگی میکردم؟»
- مطالعه آثار فلسفی مانند اندیشههای سنکا یا اپیکتتوس که مرگ را بخشی از آموزش زندگی میدانند.
سوال ۲: آیا فکر کردن به مرگ میتواند اضطراب را افزایش دهد؟ چگونه باید این تعادل را حفظ کرد؟
پاسخ:
- بله، اگر مرگ را به عنوان پایان ببینیم، اضطراب میآورد. اما اگر آن را آینهای از ارزش زندگی بدانیم، اضطراب به اشتیاق تبدیل میشود!
- تکنیک بازتعریف مرگ:
- به جای «از دست دادن»، بر «تجربه کردن» تمرکز کنید.
- مثال: به جای ترس از مرگ عزیزان، قدردانی از لحظههای مشترک را بیاموزیم.
سوال ۳: این فلسفه چگونه میتواند به افرادی که در بحرانهای سخت زندگی گیر کردهاند کمک کند؟
پاسخ:
- بحرانها ما را با مرگ نمادین (از دست دادن شغل، رابطه، سلامت) روبهرو میکنند. در اینجا، تسلیم نشدن یعنی:
- پذیرش درد، اما ادامه حرکت.
- استفاده از مرگ به عنوان معیاری برای انتخابها: «آیا این ناامیدی تا آخرین روز زندگیم همراه من خواهد ماند؟»
- مثال: بیماریی که سرطان را شکست داد، میگفت: «مرگ یادم آورد که حتی یک ثانیه نباید به تاریکی اجازه دهم بر من چیره شود.»
سوال ۴: رابطه «مرگآگاهی» و «خلاقیت» چیست؟
پاسخ:
- بزرگترین آثار هنری، ادبی و علمی تاریخ، از درک فانی بودن انسان زاده شدهاند.
- وقتی بدانیم زمان محدود است، جسارت تجربه راههای جدید را پیدا میکنیم.
- مثال: استیو جابز در سخنرانی معروفش گفت: «یادآوری مرگ، بهترین ابزار برای غلبه بر ترسهای ذهن است.»
سوال ۵: آیا میتوان در سازمانها یا تیمهای کاری نیز از این تفکر استفاده کرد؟
پاسخ:
- قطعاً! من در کوچینگ سازمانی از مدیران میخواهم تمرین کنند:
- «اگر این شرکت ۶ ماه دیگر منحل میشد، امروز چه تصمیمی میگرفتید؟»
- این سوال، موانع ذهنی را میشکند و نوآوری را آزاد میکند.
- نکته: مرگ سازمانی میتواند به معنای ورشکستگی، از دست دادن مشتری یا نابودی برند باشد.
سوال ۶: توصیه عملی شما به کسی که درگیر ترس از مرگ یا بیمعنایی زندگی است، چیست؟
پاسخ:
۱. نامه وداع بنویسید:
- نامهای به عزیزانتان بنویسید که گویی آخرین سخنان شماست. این کار عمق روابط و خواستههای واقعیتان را آشکار میکند.
۲. لیست «حالا یا هرگز» تهیه کنید:
- ۵ کاری که اگر مرگ نزدیک بود، حتماً انجام میدادید. همین امروز اولی را شروع کنید!
۳. خدمت به دیگران:
- کمک به کسانی که درد بیشتری دارند، معنا را از نو میسازد.
سوال پایانی: اگر بخواهید یک جمله الهامبخش درباره این موضوع بگویید، چه میگویید؟
دکتر جویزاده:
«مرگ، تنها رویداد قطعی زندگی است. اما همین قطعیت، به زندگی معنا میدهد. هر روز را چنان زندگی کنید که گویی آخرین روز است، اما چنان برنامهریزی کنید که گویی هزار سال فرصت دارید! این پارادوکس، راز جاودانگی در قلب فناپذیری است.»
پایان مصاحبه
با سپاس از دکتر جویزاده برای این گفتگوی ژرف و الهامبخش! برای شنیدن پادکستهای ایشان درباره فلسفه زندگی، به صفحه اختصاصی در وبسایت ما مراجعه کنید.

عنوان: به مُردن فکر کنید، اما هرگز تسلیم نشوید: رازی برای زندگیِ سرشار از معنا
مقدمه: وقتی مرگ، معلم زندگی میشود
تصور کنید همین امروز متوجه شوید تنها یک ماه فرصت دارید زندگی کنید. چه کارهایی را متوقف میکنید؟ چه رویاهایی را بالاخره آغاز میکنید؟ این پرسشِ به ظاهر تلخ، در واقع یکی از قدرتمندترین ابزارهای کشف معنای زندگی است. جمله «به مُردن فکر کنید، اما هرگز تسلیم نشوید» شاید پارادوکسیکال به نظر برسد، اما در حقیقت، کلیدی است برای گشودن دریچهای به سوی زندگیِ آگاهانه و شجاعانه.
فلسفه مرگ: از سنکا تا استیو جابز
تاریخ پر است از اندیشمندانی که مرگ را نه به عنوان نقطه پایان، بلکه به عنوان آینهای برای درک زندگی میدیدند:
- سنکا، فیلسوف رواقی، میگوید: «هر روز را چنان زندگی کن که گویی آخرین روز توست. آنگاه زمانی که فردا از راه برسد، آماده خواهی بود.»
- استیو جابز در سخنرانی معروف خود در استنفورد اعتراف کرد: «یادآوری مرگ، بهترین ابزاری بود که پیدا کردم تا به من کمک کند انتخابهای بزرگ زندگی را انجام دهم.»
این نگرش، مرگ را از یک هراس مبهم به نیروی محرکهای تبدیل میکند که ما را وادار میسازد از منطقه امن خارج شویم و برای چیزی فراتر از روزمرگی بجنگیم.
روانشناسی پشت این پارادوکس: چرا مرگآگاهی اضطراب را به اشتیاق تبدیل میکند؟
برخلاف تصور رایج، پژوهشهای روانشناسی وجودی نشان میدهند که آگاهی از مرگ، اگر به درستی هدایت شود، میتواند:
۱. اولویتهای زندگی را شفاف کند: وقتی زمان محدود است، دیگر نمیتوانیم خود را با «کارهای بیمعنی» گول بزنیم.
۲. شجاعت ریسک کردن را افزایش دهد: ترس از شکست در برابر ترس از فرصتهای ازدسترفته رنگ میبازد.
۳. روابط را عمیقتر کند: قدردانی از لحظهها با عزیزان، جایگزین بحثهای بیپایان میشود.
مطالعهای در دانشگاه هاروارد نشان داد افرادی که به طور منظم به محدودیت زمان فکر میکنند، ۳۴٪ بیشتر از دیگران برای تحقق اهداف شخصی خود اقدام میکنند.
تسلیم نشدن: وقتی مرگ بهانه نمیشود!
تسلیم نشدن به این معنا نیست که خود را از احساسات منفی دور کنیم. برعکس، یعنی:
- پذیرش واقعیت: درد، شکست و ناامنی بخشی از زندگی است.
- اقدام علیه ایستایی: حتی کوچکترین قدمها نیز میتوانند مارا از خمودگی نجات دهند.
نلسون ماندلا نمونه بارز این تفکر است: او ۲۷ سال در زندان بود، اما هرگز اجازه نداد شرایط، امیدش را به آیندهای بهتر از بین ببرد.
چگونه از این فلسفه در زندگی روزمره استفاده کنیم؟ ۴ راهکار عملی
۱. تمرین «پایان نگری»:
- هر شب از خود بپرسید: «اگر فردا نباشم، امروز را چگونه زندگی میکردم؟» پاسخ این سوال، راهنمای انتخابهای فردا خواهد بود.
۲. لیست «حالا یا هرگز»:
- ۵ کاری که واقعاً برایتان مهم است را بنویسید و برای هرکدام مهلت تعیین کنید. مرگ را به عنوان «دشمن تنبلی» تصور کنید!
۳. مراقبه مرگ:
- ۵ دقیقه در روز، در سکوت بنشینید و به این فکر کنید که چگونه میخواهید زندگیتان را به یاد بیاورند. این تصویر، معیاری برای اقدامات شماست.
۴. تبدیل ترس به اقدام:
- هرگاه احساس ترس از شکست دارید، از خود بپرسید: «اگر یک سال دیگر زنده نباشم، آیا این ترس ارزش توجه دارد؟»
مراقب این دامها باشید!
- سقوط در ورطه ناامیدی: مرگ را نه به عنوان تهدید، بلکه به عنوان هشداری برای زندگی بهتر ببینید.
- کمالگرایی افراطی: هدف، انجام کارهای بزرگ نیست، بلکه زندگی کردن با شهامت و صداقت است.
نتیجهگیری: مرگ، دشمن زندگی نیست؛ معلم آن است!
فکر کردن به مرگ، ما را از خوابگردی در زندگی بیدار میکند. این آگاهی، به ما میآموزد که تسلیم نشویم، نه به این معنا که هرگز زمین نخوریم، بلکه به این معنا که همیشه بلند شویم و با نگاهی روشنتر به پیش رویم. پس همانند حکیمانی که در پسِ هر اندیشه مرگ، زندگی را میستایند، اجازه دهید مرگ به ما یادآوری کند: «زندگی کن، گویی همین امروز آغاز و پایان همه چیز است!»
پینوشت:
«مرگ اجازه نمیدهد پنهان شوی. پس تا نفس میکشی، جسورانه زندگی کن.»
— برگرفته از کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغهها» اثر مارک منسون
پیشنهاد میکنیم این تمرینات را امتحان کنید و تجربیات خود را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید!
بدون نظر