بیزنس کوچینگ؛ مترکز بر راه‌حل 1403

این در مورد راه حل نیست!

راهنمای اولیه

در سال 1985، درمان مختصر راه‌حل‌محور (SFBT) به صورت جامع در کتابی به نام “کلیدهای راه‌حل در درمان مختصر”، توسط استیو دی شازر و همکارانش به عموم معرفی شد. استیو دی شازر و اینسو کیم برگ در پایان دهه 1970 به بررسی اشکال جدید مداخله و اثربخشی آنها در روان‌درمانی پرداختند، و این کارشان به‌طور فشرده تحت تأثیر کار میلتون اریکسون و رویکرد هیپنوتیزم درمانی او بود. درک او از منابع مشتری به عنوان نقطه شروعی برای حل مشکلات و داشتن یک زندگی رضایت‌بخش‌تر، نقطه شروع مهمی برای اصول اولیه SFBT بود.

بیزنس کوچینگ

دی شازر همچنین به شدت تحت تأثیر کار گروه پالو آلتو (MRI، موسسه تحقیقات روانی) و مدرسه خانواده درمانگران میلان (Centro per lo Studio della Famiglia) قرار گرفت. هر دو گروه رویکردهای درمانی مختصری را به عنوان بخشی از مفهوم خانواده درمانی خود توسعه دادند. کاوش در این رویکردهای درمانی مختصر سیستمی، همراه با دیدگاه منبع‌محور میلتون اریکسون، زمینه مساعدی را برای توسعه بیشتر ایجاد کرد که سپس منجر به تأسیس مرکز خانواده درمانی مختصر (BFTC) شد که در سال 1978 توسط استیو دی شازر، Insoo Kim Berg، و دیگران تأسیس شد.

هدف BFTC یافتن مؤثرترین و کارآمدترین راه‌ها برای رسیدن به حل مسائل بود.

کمک به مشتریان در این فرآیند، به زودی متوجه شد که رویکرد BFTC را از تمام رویکردهای درمانی تثبیت شده متمایز می‌کند: مداخلاتی که منجر به حل می‌شوند نیازی به هیچ ارتباطی با علل اصلی مشکلات مشتری ندارند. مشکلات می توانند پیچیده و چند وجهی باشند، می توانند سابقه طولانی داشته باشند و می توانند جدی باشند. با این حال، همه اینها به این معنی نیست که مداخلات منجر به راه حل نیز باید پیچیده یا چند لایه باشد.

استیو دی شازر از تصویر یک قفل برای توضیح این موضوع استفاده کرد. در این تصویر مشکل یک قفل پیچیده است که مشتریان نمی توانند آن را با وسایلی که در اختیار دارند باز کنند. راه حل اما در قفل (مشکل) پنهان نیست، بلکه در استفاده از کلید مناسب است. برای باز کردن قفل پیچیده، نیازی به داشتن یک کلید به همان اندازه پیچیده نیست، بلکه یک قفل ساده که بتواند این قفل را باز کند کافی است. دقیقاً همین کنار گذاشتن تحلیل مسئله است که رویکرد SF را از تقریباً همه رویکردهای درمانی و کوچینگ  دیگر متمایز می کند، که فرض می کنند تجزیه و تحلیل مسئله بخش مهم و ضروری کار تغییر است. این دیدگاه همچنین با بنیاد ساخت‌گرایی اجتماعی کار BFTC سازگار است: ما واقعیت اجتماعی خود را ایجاد می‌کنیم که بر اساس آن عمل می‌کنیم و واکنش نشان می‌دهیم. وقتی مشتریان واقعیت خود، از جمله مشکلشان را توصیف می‌کنند، بسیار بعید است که من واقعاً چیزها را دقیقاً همانطور که مشتریان منظورشان را می‌دانستند بفهمم و ببینم.

کتاب بیزنس کوچینگ
mockups-design.com

به هر حال، مفاهیم و روابط متقابلی که ما آنها را واقعی می‌پذیریم، لزوماً در دنیای مشتریان ما کاربرد ندارند و بالعکس. با این حال، درک کامل مشتریان و واقعیت آنها نیز ضروری نیست، زیرا درک من از وضعیت آنها، مشتریان را به راه حل آنها نزدیکتر نمی کند. در عوض، مهم است که پس از یک مداخله، مشتریان ما کاری متفاوت در دنیای خود انجام دهند، بنابراین فرآیند و حرکتی را به حرکت در می آورند که آنها را به راه حل فردی خود نزدیک می کند. به عقیده دی شازر، بنابراین، چیزی به نام درک واقعی بین مراجع و درمانگر وجود ندارد، بنابراین تحلیل مشکل مراجع بی فایده است. اشکال مفید سوء تفاهم کاملاً کافی است. رویکرد راه حل محور فرض می کند که آینده ترجیحی می تواند و باید فقط توسط مشتریان ما ساخته و ایجاد شود. ما برده گذشته خود نیستیم، اما می توانیم آینده خود را طراحی کنیم و سپس به طور مستقل قدم های خود را برای رسیدن به آن آینده مشخص کنیم. درمانگر و مشاور به کشف آینده مطلوب و همچنین منابع خود مراجع کمک می کنند تا هدف به واقعیت تبدیل شود.

همه مشتریان منابع لازم را در درون خود و محیط خود پیدا می کنند. بنابراین، تغییرات کوچک اغلب برای ایجاد یک تغییر بزرگتر در حرکت در مسیر مورد نظر کافی است.

از زمان اولین فرمول‌بندی این ایده‌ها و اصول اساسی، این رویکرد بیشتر تیزتر شده است. در عین حال، بسیاری از ایده‌های رویکرد SF نیز توسط سایر رویکردهای مشاوره پذیرفته شده‌اند – یا حداقل تا حدی مورد پذیرش قرار گرفته‌اند، به طوری که سوء تفاهم در مورد رویکرد اصلی SF همچنان به وجود می‌آید. برخی ریشه در روزهای اولیه این رویکرد دارند و برخی نیز از پذیرش و اصلاح روش‌های SF توسط رویکردهای دیگر ناشی شده‌اند. سوء تفاهم های زیر و راه حل های آنها به ارائه جهت گیری بهتر در مورد آنچه که رویکرد SF را تشکیل می دهد کمک می کند.

کتاب بیزنس کوچینگ

سوء تفاهم: رویکرد راه حل محور بر راه حل ها تمرکز می کند

این دقیقاً همان چیزی است که رویکرد SF انجام نمی دهد، زیرا یک راه حل همیشه راه حل یک مشکل است. با این حال، همانطور که قبلاً دیدیم، SF Coaching (SFC) علاقه ای به مشکلات ندارد. حتی از مشتری پرسیده نمی شود “چه چیزی تو را به من می آورد؟” یا “نگرانی شما چیست؟” در آغاز کوچینگ، زیرا این امر به طور خودکار مشتریان را تشویق می کند تا مشکل خود را شرح دهند – همانطور که احتمالاً بارها برای دوستان یا همکاران انجام داده اند. در رویکرد SF، این نه هدف گرا و نه مفید در نظر گرفته می شود – اما مهمتر از همه، به سادگی غیر ضروری تلقی می شود.

اولین سوال امروز در SFC اغلب این است: “بهترین امیدهای شما چیست؟

از صحبت های امروز ما؟» (معرفی شده توسط BRIEF London). این بدان معنی است که آینده مطلوب مشتری به طور مستقیم ایجاد می شود. رویکرد SF آینده مطلوب را به عنوان نقطه شروع برای کوچینگ  بیشتر در نظر می گیرد. اگر این آینده محقق شود، پس پرداختن به مشکل اساساً به خود رسیدگی کرده است. بالاخره در آینده ارجح دیگر مشکل وجود ندارد وگرنه آینده ارجح نخواهد بود. به جای مشکل، اکنون چیز دیگری وجود دارد. و این “چیز دیگر” به عنوان بخشی از آینده مطلوب توصیف می شود. بنابراین، برای حل یک مشکل، لزوماً نباید روی مشکل تمرکز کنم. کافی است قدم به قدم به آینده دلخواهم نزدیک شوم.

بیزنس کوچینگ

در نتیجه، SF به معنای حمایت از مشتریان در یافتن راه‌حل‌هایی برای مشکلاتشان به روشی منبع‌مدار نیست، بلکه به معنای کمک به آنها برای ایجاد تصویری دقیق از آینده مورد علاقه‌شان است. با توصیف دقیق این آینده – “نقاشی تصویر” – مشتریان احتمال دستیابی به آن را افزایش می دهند. برای کوچینگ، این بدان معناست که کوچ از مشتریان در مکالمه حمایت می کند تا از امکانات خود آگاه شوند، زیرا اغلب مشتریان به دلیل دیدگاهی که نسبت به مشکل دارند از منابع خود جدا می شوند و نمی توانند تشخیص دهند که واقعاً چه شایستگی هایی در دسترس دارند. .

به گفته SF، گذشته دیکته نمی کند که آینده مشتری چگونه باید باشد. بر اساس این دیدگاه، مشتریان انگیزه های مفیدی برای پیشرفت خود در واضح ترین توصیف ممکن از آینده خود پیدا می کنند که به عنوان چیزی ایجاد شده و قابل مذاکره درک می شود. این نوع رادیکال جهت گیری آینده نیز چیزی است که رویکرد SF را از بسیاری از رویکردهای کوچینگ  دیگر متمایز می کند.

سایر رویکردها اغلب بر گذشته تأکید بیشتری دارند، مانند رویکردهای روان پویایی، یا تأثیر متغیرهای زمینه ای فعلی مراجع، مانند رویکردهای سیستمی.

با این حال، چرا این رویکرد “مرکز راه حل” نامیده می شود؟ دلایل تاریخی برای این وجود دارد: گروهی از محققان در پالو آلتو در اطراف جان ویکلند، ریچارد فیش، پل واتزلاویک و غیره مقاله ای را در سال 1974 با عنوان «درمان مختصر: حل مشکل متمرکز» منتشر کردند. در سال 1986، استیو دی شازر، اینسو کیم برگ، ایو لیپچیک و همکاران. مقاله دیگری نوشت که به Weakland و همکاران اشاره داشت. مقاله. عنوان د شازر و همکاران. مقاله “درمان مختصر: توسعه راه حل متمرکز” در نظر گرفته شده است

بیزنس کوچینگ

روشن می کند که برخی از شباهت ها در رویکردها وجود دارد، اما تفاوت های قابل توجهی نیز وجود دارد: بنابراین، نام Solution Focused ایجاد شد. با این وجود، از دیدگاه امروزی، رویکرد آینده ترجیحی یا رویکرد متمرکز بر آینده نام مناسب تری برای آن بود. به همین ترتیب، برای کوچینگ، مناسب ترین نام، کوچینگ  ترجیحی آینده یا کوچینگ  متمرکز بر آینده است. با این حال، برای جلوگیری از داشتن دو نام برای یک رویکرد، ما به مربی سنتی راه‌حل‌مدار (SFC) پایبند خواهیم بود.

سوء تفاهم: مشکلات هرگز در SFC صحبت نمی شود

تمرکز بر آینده ترجیحی به این معنی نیست که مشکلات را نمی توان در SFC مورد بحث قرار داد. میزان رنج برای بسیاری از مراجعان اغلب بسیار زیاد است که نمی توان مشکل را نادیده گرفت. در واقع، اغلب مهم است که سطح رنج و راهبردهای فعلی مقابله به صراحت توسط مربی تصدیق شود. با این حال، این بدان معنا نیست که مربی لزوماً باید در مورد مشکل بپرسد یا به طور خاص تلاش کند تا مشکل را درک کند.

ما مستعد هستیم و در واقع ممکن است آموزش دیده باشیم تا جهان را از منظر بیومکانیستی یا سایبرنتیک ببینیم، با تمایل به جستجوی فرضیه تک علتی یا چند علتی برای دلایل مشکلاتی که مشتریانمان دارند. رو به رو در مورد موتورها، چه ساده و چه پیچیده، این منطقی است. از این گذشته، اگر موتوری خراب است، باید علت این مشکل را پیدا کنم تا بعداً موتور تعمیر شود. اما عملکرد افراد با ماشین ها متفاوت است و بررسی مشکل و علل آن ضروری نیست. با این وجود، این رویکرد بیومکانیستی اغلب به کار با مردم منتقل می شود.

هنگامی که به طور منظم از SFC استفاده می کنید، بارها و بارها آشکار می شود که آینده مطلوب ارتباط چندانی با مشکلی که دلیل بازدید مربی بود ندارد. بنابراین، مشکل واقعی (مثلاً «یک کارمند مخل») اغلب به پس‌زمینه فرو می‌رود و تمرکز به هدف مشتری معطوف می‌شود (مثلاً «یک رهبر موفق»).

بنابراین مشکلات در SFC در رابطه با دلیل کوچینگ  یا قدردانی از رنج و نحوه رسیدگی مشتری به آن نقش دارند.

وضعیت، اما برای نتیجه کوچینگ ، آنها فقط نقش کوچکی دارند. در نتیجه و از منظری وسیع‌تر، سازمان‌ها نباید به کوچینگ به‌عنوان خدمات تعمیر عمومی برای مشکلات مدیران و کارکنان نگاه کنند. کوچینگ باید به عنوان شکل خاصی از فعالیت منابع انسانی در نظر گرفته شود که از توسعه خود تعیین کننده افراد حمایت می کند. و برای این کار نیازی به مشکل نیست!

بیزنس کوچینگ

سوء تفاهم:

راه حل محور = سوال معجزه آسا!؟

این تمرکز مطلق بر آینده طی چندین سال در رویکرد SF توسعه یافته و تکامل یافته است. به عنوان مثال، اکثر مربیان با “سوال معجزه”، دومین موفقیت صادرات عمده رویکرد SF، در کنار سوالات به اصطلاح مقیاس آشنا هستند. سوال معجزه به قدری خوب عمل کرده است که برای مدتی به عنوان یک استاندارد ثابت در هر مکالمه SF استفاده می شد. با این حال، سوال معجزه به یک مشکل نیاز دارد تا کار کند. این امر اثربخشی این سؤال را به حوزه مشکل خاص محدود می کند. با گذشت زمان، این امر باعث شده است که امروزه کمتر توسط مربیان SF استفاده شود. سوال به اصطلاح “بهترین امید” که قبلاً به آن اشاره شد، که بر آینده مطلوب متمرکز است، از آن سبقت گرفت. رویکرد SF در سال 1987 رویکرد SF در سال 2022 نیست، حتی اگر مفروضات اساسی ثابت باقی بمانند.

نتیجه

چندین پیامد برای کار با مردم از موارد فوق ناشی می شود. این پیامدها باید به عنوان یک جهت گیری در اختیار خواننده قرار گیرد وقتی که به روش های SF Coaching به طور دقیق تر نگاه می کنیم:

کوچینگ مشتریان…

… برای تشخیص نیازی به پزشک ندارید.

  • کوچینگ متمرکز بر راه حل اساساً با سایر اشکال کوچینگ متفاوت است، زیرا هرگونه تشخیص و تجزیه و تحلیل را از بین می برد.

… برای باز کردن قفل فقط به یک قفل نیاز دارید.

  • راههای مشخص برای افزایش رضایت و دستیابی به اهداف، مستقل از مشکلات احتمالی است.

… متخصص زندگی خود هستند!

  • ما آینده خود را شکل می دهیم – همه ما در مورد آنچه که بهزیستی خودمان را تشکیل می دهد متخصص هستیم.

… راه خود را پیدا کنند!

  • کوچ از مشتریان کوچینگ در یافتن مسیر مناسب برای آینده ای که خود طراحی شده حمایت می کند – اما مسیر را تجویز نمی کند.

… در حال حاضر همه چیز لازم است!

  • مشتریان کوچینگ تمام منابعی را که برای بهتر کردن زندگی خود نیاز دارند در اختیار دارند.

… تغییر در هر صورت!

  • نمی توان از تغییر جلوگیری کرد – کوچینگ متمرکز بر راه حل به مشتریان کمک می کند تا جهت تغییر را انتخاب کنند که برای آنها مناسب است.

… نیازی به یک خودشیفته به عنوان مربی ندارید!

  • مشتریان کوچینگ همیشه نسبت به مشاور در مورد زندگی خود آگاهی بیشتری دارند. کوچینگ به این معنا نیست که نشان دهم من به عنوان یک مربی چقدر درخشان هستم، بلکه ایجاد چارچوبی است که در آن مشتریان بتوانند از درخشش خود به معنای آینده مطلوب خود استفاده کنند.

کتاب بیزنس کوچینگ

2

اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید

مفروضات اساسی

رویکرد راه حل محور

درمان مختصر راه حل محور (SFBT) رویکردی نیست که عمدتاً بر اساس ملاحظات نظری توسعه یافته باشد. بلکه از تجربه در تمرین روزانه پدید آمده و از طریق تعامل مداوم با مراجعان، درمانگران و سایر مشاوران تکامل یافته است. البته، این مشاوران مفروضات اساسی مشابهی داشتند، اما هیچ مفهوم کلی نظری و مستقلی وجود نداشت که قبل از مداخلات و فرآیندهای رویکرد متمرکز بر راه حل باشد. در هر صورت، یک بنیاد قابل درک و پذیرفته متقابل پدید آمد و در طی چند سال تکامل یافت و عملکردی را توصیف کرد که برای مدت طولانی‌تری وجود داشت. بنابراین، در نوشته‌های مختلف دی شازر و همکارانش، همواره جنبه‌های مختلفی را می‌توان یافت که به عنوان مفروضات اساسی رویکرد توصیف شده‌اند. این جنبه‌ها می‌توانند از جنبه‌های فلسفی از لودویگ ویتگنشتاین تا مفروضات اساسی برگرفته از رویکردهای مشاوره مرتبط (مثلاً MRI در پالو آلتو یا میلتون اریکسون)، تا ایده‌های راهنمای بسیار ملموس در مورد کار متمرکز بر راه حل، که در زیر ارائه می‌شوند، متغیر باشند.

در جزوه ای برای دانش آموزان، اینسو کیم برگ بسیار مناسب توضیح داد

دو فرض اصلی رویکرد SF به شرح زیر است:

آینده ساخته می شود و مورد مذاکره قرار می گیرد و برده حوادث گذشته در زندگی یک فرد نیست.

… مشتری تمام منابع، مهارت ها و دانش را دارد تا زندگی خود را بهتر کند، اگر تصمیم بگیرد که این برای او خوب است و می خواهد همه چیز برای خودش بهتر باشد.

این دو فرض مبتنی بر مجموعه ای از دیدگاه های سیستمی در مورد ماهیت مشکلات، راه حل ها، مشتریان و مشاوران است. به عنوان مثال، بیشتر مشکلات از دیدگاه مشتری (ساخت اجتماعی) و تعامل آنها با جهان (زمینه گرایی) ناشی می شود. با این باور که شخص به طور مکرر «کار درست» را انجام می دهد، مشکلات اغلب در وهله اول تداوم می یابند. از سوی دیگر، راه حل ها زمانی پدیدار می شوند که فرد کاری را متفاوت از قبل انجام دهد.

تاکید بر زمینه اجتماعی نیز برای راه حل اهمیت ویژه ای دارد: تغییرات در یک عنصر از سیستم یا رابطه عناصر با یکدیگر، همیشه بر سایر عناصر سیستم تأثیر می گذارد. یک سیستم در اینجا می تواند هم یک سیستم اجتماعی (تیم، گروه، خانواده، …) یا سیستم درونی روانی یک فرد باشد. این همچنین به این معنی است که به محض اینکه حتی قسمت کوچکی از سیستم شروع به حرکت کرد نمی توان از تغییرات جلوگیری کرد. بنابراین، برای پیشرفت به سمت راه حل، اغلب کافی است که «چیزهای کوچک» تغییر کنند. این اصل مستقل از اندازه یا پیچیدگی مسئله اصلی است، زیرا راه حل ها مستقل از مسئله کار می کنند. به نظر من، واضح‌ترین خلاصه‌ای از مفروضات اساسی کار متمرکز بر راه‌حل را می‌توان در آخرین کتاب استیو دی شازر، که پس از مرگش منتشر شد، یافت (“بیشتر از معجزه”، استیو دو شازر و ایوان دولان، 2007). هشت اصل اصلی SFBT در آنجا خلاصه شده است.

کتاب بیزنس کوچینگ

“اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید”

این اصل تقریباً پیش پا افتاده به نظر می رسد، اما از اهمیت حیاتی برخوردار است زیرا بر شایستگی مشتری تأکید می کند. هنگامی که مشتریان راهی برای مقابله با مشکل پیدا کردند، این در اختیار مشاور نیست که مشکلی را در پشت مشکل پیدا کند یا مشکلات پنهان و ناخودآگاه را کشف یا ابداع کند. همچنین هیچ هدفی در پشت هدف وجود ندارد، که مشاور باید آن را بیابد، یا یک هدف حتی «بهتر» (حداقل از دیدگاه مشاور) تعریف کند. همچنین هیچ اجباری برای رشد وجود ندارد، فقط به این دلیل که یک مکتب فکری روان‌شناختی چنین رشدی را به‌عنوان بخشی اساسی از تحقق انسان می‌بیند. به خصوص در کوچینگ  باید با این ایده خداحافظی کنیم که با فردی با نوعی کمبود روبرو هستیم که بنابراین باید به او کمک کرد. در کوچینگ، دو بزرگسال شایسته در سطح چشم ملاقات می کنند تا به آینده مطلوب مشتری و منابع آنها برای دستیابی به آن بپردازند. بنابراین، مراجعین به هیچ وجه نیازی به “تثبیت” (درمان، آموزش، بهبود، …) ندارند. با صدای بلند فکر کردن و با هم نگاه کردن به یک موقعیت فقط به منظور گسترش دیدگاه است، به طوری که احتمالات غیرقابل دسترس در حال حاضر به میدان دید مشتری مربی باز می گردند.

کتاب بیزنس کوچینگ

  1. “اگر کار می کند، بیشتر از آن انجام دهید”

این اصل همچنین با صلاحیت ذاتی خود مشتری شروع می شود. اگر مراجعین قبلاً رفتارهایی از خود نشان داده اند که منجر به بهبود وضعیت شده است، تقویت آنها مهم است، زیرا آنها به وضوح برای آنها کار می کنند. نکته مهم این است که مشاور قضاوت نمی کند که آیا این یک استراتژی خوب یا بد برای رویارویی با موقعیت است، اما به مشتریان کمک می کند تا منابعی را در رفتارهای خود کشف کنند که در حال حاضر وجود دارد و در صورت لزوم می توان از آنها به طور مؤثرتر یا بیشتر استفاده کرد. . در SFC این کار با تمرکز بر آنچه کار می کند انجام می شود. بسیاری از مشتریان کوچینگ به دلیل فشار ناشی از مشکل فعلی به قدری از منابع خود بریده شده اند که نمی توانند تشخیص دهند چه چیزی واقعاً کار می کند و چه شایستگی هایی در دسترس دارند. کوچینگ  را می‌توان در این مرحله با موفقیت به پایان رساند، زیرا مشتریان می‌توانند به همه رفتارها و استراتژی‌هایی که قبلاً کار می‌کردند دسترسی پیدا کنند.

  1. “اگر کار نمی کند، کار متفاوتی انجام دهید”

این بینش مدت‌ها پیش توسط پل واتزلاویک توضیح داده شد، زمانی که وی یادآور شد که اغلب مشکلات ابتدا به این دلیل به وجود می‌آیند که رویکردهای یکسانی برای حل آنها همیشه دنبال می‌شود. اگر این تلاش ها برای راه حل به موفقیت مورد نظر منجر نمی شود، مهم نیست که چقدر درخشان یا منطقی به نظر می رسند، بهتر است چیز دیگری را امتحان کنید. این هم برای مشتری و هم برای مربی صادق است. اگر مربی از مداخلاتی استفاده می کند که توسط مشتری انجام نمی شود، در این صورت موضوع اصرار بر چیزی نیست، بلکه صرفاً انجام کار دیگری به عنوان مربی است.

کتاب بیزنس کوچینگ

  1. “گام های کوچک می تواند منجر به تغییرات بزرگ شود”

در اینجا تأکید می‌شود که رویکرد راه‌حل‌محور به جای تغییر بزرگ، بر بسیاری از مراحل کوچک اما امکان‌پذیر متمرکز است. این اصل همچنین بر این دیدگاه سیستمی تأکید می کند که حرکت در یک بخش از سیستم همیشه منجر به حرکت کل سیستم می شود. به خصوص در کوچینگ، این اصل از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا در اینجا ما معمولاً با شخصیت های بالغ و شایسته ای کار می کنیم که منابع و استراتژی های رفتاری زیادی در اختیار دارند. هنگامی که آنها در حال حرکت هستند، مشتریان ما اغلب می توانند خیلی سریع گام های مفید بعدی را بدون حمایت مربی بردارند.

  1. “راه حل لزوماً به طور مستقیم با مشکل مرتبط نیست”

به جای شروع با تشخیص و تجزیه و تحلیل مشکل برای رسیدن به مداخله مناسب که امیدواریم به هدف منتهی شود، رویکرد راه حل محور رویکرد مخالف را اتخاذ می کند. ما با آینده مطلوب شروع می کنیم و سپس به دنبال منابعی می گردیم که ما را به آن آینده نزدیکتر کند. تفاوت چشمگیر است! سر و کار داشتن با آینده مطلوب معمولا خلاقیت و سایر منابع مثبت را آزاد می کند. در مقابل، برخورد با مشکل به ندرت منجر به سرخوشی و شادی می شود. این امر به ویژه هنگام کار با گروه ها آشکار می شود: اگر کسی با تجزیه و تحلیل مشکل یک تیم شروع کند، به سرعت متوجه خواهد شد که گروه چقدر عقب نشینی می کند و خطوط دفاعی ایجاد می کند، زیرا همه به طور غریزی متوجه می شوند که ممکن است به عنوان یک طرف گناه در ریشه ظاهر شوند. تحلیلی بر علل. از سوی دیگر، اگر شخص مستقیماً آینده ای مثبت را فرض کند، حتی مسئله علت یا سرزنش مطرح نمی شود. به هر حال، این فقط در مورد دستیابی به چیز مثبت و دیدن اینکه چه کسی می تواند چه کمکی داشته باشد است. فضای کاملاً متفاوتی برای کار ایجاد می شود. و این در کوچینگ  انفرادی نیز صادق است. یک تصویر مثبت از آینده به عنوان نقطه شروع، منابع مشتری را آزاد می کند، که می تواند منجر به راه حل هایی شود که اگر نقطه شروع مشکل بود، به راه حل هایی نمی رسید.

برای SFC امروز، می توان این اصل را از این هم فراتر برد و گفت: آینده ترجیحی به مشکل مربوط نیست.

  1. “زبان توسعه راه حل با زبان مورد نیاز برای توصیف یک مشکل متفاوت است”

از میان همه اصول، احتمالاً این یکی است که مستقیماً به فلسفه تحلیلی لودویگ ویتگنشتاین مربوط می شود. این توجه را به این واقعیت جلب می کند که صحبت در مورد مشکلات باعث می شود دیدگاه متفاوتی نسبت به موقعیت نسبت به هنگام صحبت در مورد راه حل ها ایجاد شود. (نگاه کنید به نظرات در مورد اصل پنجم). بنابراین استفاده آگاهانه از زبان یک شایستگی اصلی مربیان راه حل محور است. این امر مستلزم بازنگری دقیق برخی از مفروضات ضمنی زبان خود و تأثیر بالقوه آن بر شخص دیگر است. زبان مشکل ساز شامل سؤالاتی مانند «مشکل چیست؟ چرا این، این قدر سخت است؟ وقتی کار نمی کند چه احساسی به شما دست می دهد؟» زبان راه حل، از سوی دیگر، می پرسد “بهترین امید شما از گفتگوی ما چیست؟ اولین نشانه های این آینده ارجح کجاست؟ چطور توانستی تا اینجا پیش بروی؟» و غیره.

  1. هیچ مشکلی همیشه اتفاق نمی افتد. همیشه استثناهایی وجود دارد که می توان از آنها استفاده کرد”

در دنیای واقعی نمی توان از تغییر جلوگیری کرد. چیزی به نام سکون کامل وجود ندارد. بنابراین، ماهیت دقیق یک مسئله نمی تواند همیشه ثابت و صد در صد یکسان باشد. این به طور سنتی در کار متمرکز بر راه حل به عنوان نقطه شروع برای یکی از مداخلات کلیدی استفاده می شود: چه زمانی مشکل کمتر بد بود؟ چه زمانی بود

وضعیت بهتره؟ این تفاوت بین زمانی که مشکل قوی بود و زمانی که مشکل کمتر بود را می توان در رابطه با ایده های اصول شماره 2 و 4 استفاده کرد: هر کاری که انجام دادید که باعث شد مشکل کمتر شود را بیشتر انجام دهید! قدم هر چقدر هم که کوچک باشد، گامی به سوی راه حل است. در سال‌های اخیر، در بخش‌هایی از جامعه متمرکز بر راه‌حل پذیرفته شده است که دیگر حتی به دنبال «استثنا برای مشکل» نگردند، زیرا این امر مشکل را دوباره به کانون توجه می‌آورد. درعوض، فرد سعی می کند همراه با مشتریان به طور پیوسته اولین “نشانه های آینده مطلوب” را کشف کند. این یک پیشرفت بیشتر است که مطمئناً مطابق روحیه استیو و اینسو است، زیرا اکنون تمرکز بیشتر بر آینده است.

برای SFC امروز، این اصل را می‌توان به صورت زیر دوباره فرموله کرد: همیشه نشانه‌هایی از آینده مطلوب وجود دارد.

  1. “آینده هم ایجاد شده و هم قابل مذاکره است”

این اصل را که قبلاً در بالا در دو محل ارائه شده توسط اینسو کیم برگ به دانش آموزان دیدیم. SFC مشتریان را به عنوان استاد آینده خود می بیند. شاید مشتریان برای شناخت امکانات خود نیاز به حمایت کمی داشته باشند، اما هیچ اجباری از گذشته وجود ندارد که تعیین کند آینده چگونه باید باشد. باز هم واضح است که تحلیل گذشته و درک مشکل چقدر می تواند به ما در ایجاد آینده مطلوب کمک کند.

این اصول، مفروضات مرکزی و اصول کار متمرکز بر راه حل با مشتریان را روشن می کند. در واقع، این که با مراجعین در زمینه درمانی، کوچینگ  یا مددکاری اجتماعی کار می شود، اهمیتی ندارد. اصول فوق را می توان برای کار با همه افراد به کار برد. باید واضح باشد

با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، قرار است این اصول به جای دگم های سفت و سخت، مفروضات مفیدی باشند. به هر حال، چیزی به نام سکون کامل وجود ندارد و کار متمرکز بر راه حل و همچنین هر چیز دیگری دائماً در حال تکامل است.

برای کوچینگ ، ممکن است فکر کنیم که امروزه بسیاری از مفروضات اساسی ذکر شده تقریباً عقل سلیم هستند. با این وجود، حتی در کوچینگ ، اغلب هنوز در مورد مرحله تشخیص، تجزیه و تحلیل مشکلات و اهداف پشت هدف صحبت می شود. این نشان می‌دهد که نگرش سنتی مشکل‌محور گاهی پشت راه‌حل و منبع‌گرایی سطحی پنهان می‌شود. این نگرش ناگزیر در زبان منعکس خواهد شد و از استفاده مداوم از زبان متمرکز بر راه حل (به اصل ششم مراجعه کنید) در انجام کار خود جلوگیری می کند. البته اگر این کار آگاهانه و عمدی از جانب مشاور انجام شود، کاملاً مشروع است. از سوی دیگر، اگر کسی واقعاً بخواهد به شیوه‌ای متمرکز بر راه‌حل کار کند، ارزش دارد که روی عملکرد خود، بر اساس اصول، تأمل کند و به‌طور سیستماتیک پیش‌فرض‌های ضمنی در کوچینگ تا به امروز را بررسی کند. به طور سیستماتیک عناصر متمرکز بر راه حل موجود در کار خود را تقویت کنید.

کتاب بیزنس کوچینگ

جلسه کلاسیک SFBT

اصولاً در رویکردهای SF، هر مکالمه ای باید به گونه ای انجام شود که گویی آخرین مکالمه با آن شخص نیز باشد. از آنجایی که فرض بر این است که حتی تغییرات کوچک برای ایجاد یک تفاوت قاطع کافی است، دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم مشاوره متمرکز بر راه حل (کوچینگ یا حتی درمان) باید یا حتی باید در چند جلسه انجام شود. بخش زیر یک فرآیند کلاسیک مکالمه متمرکز بر راه حل را شرح می دهد. بسته به منبع و زمان انتشار، حتی جریان کلاسیک نیز ممکن است تفاوت هایی را نشان دهد، زیرا رویکرد دائماً تکامل یافته است.

  1. پیوستن

مانند هر شکل دیگری از مشاوره، در SFBT مرحله پیوستن وجود دارد که در آن باید یک فضای کاری مثبت ایجاد شود. در اینجا، در صورت امکان، موضوع یا مشکل هنوز به طور طولانی مورد بحث قرار نگرفته است، بلکه فقط بحث می شود

چارچوب و توافقاتی که برای کوچینگ  و همکاری قابل اعتماد مهم هستند. هدف ایجاد یک فضای کاری مثبت و قابل اعتماد است. با این وجود، توصیف مشکل یک نگرانی اولیه و فوری برای بسیاری از مشتریان است، به همین دلیل است که اینسو کیم برگ و پیتر دی جونگ نیز از این واقعیت صحبت می کنند که اولین گام نیز می تواند یا اغلب توصیف مشکل باشد (1998).

  1. هدف

در این مرحله، در اکثر رویکردهای دیگر، یک تاریخچه، تشخیص یا تجزیه و تحلیل مشکل وجود دارد. SFBT این را به عنوان غیر مفید رد می کند و در عوض هدف مشتری را بررسی می کند. با این فرض اساسی که هدف به هر حال مستقل از مشکل است، درست است، اما در نهایت، همه چیز در مورد دستیابی به هدف است، از این به بعد فقط در مورد هدف صحبت می شود.

  1. استثناهای مشکل

پزشک SFBT اکنون با پرسیدن سؤالاتی به مشتریان کمک می کند تا استثناهایی را برای وضعیت مشکل فعلی پیدا کنند که در حال حاضر کمی به سمت دستیابی به هدف حرکت می کنند. این استثناها بیشتر مورد بررسی قرار می‌گیرند تا دسترسی مشتری به منابع فعلی‌شان که ممکن است آن‌ها را به هدف نزدیک‌تر کرده یا قبلاً نزدیک‌تر کند، تسهیل کند.

  1. مقیاس بندی

با در نظر گرفتن این منابع و استثنائات، اکنون از مشتریان خواسته می شود که در مقیاس 0 تا 10 (10 = دستیابی کامل به هدف) جایگاه خود را مشخص کنند. کار با ترازو با جزئیات بیشتر در فرقه ها توضیح داده شده است.

3.3و4.2. در اینجا کافی است به این نکته اشاره کنیم که مقیاس توصیف تفاوت ها، تقسیم هدف به واحدهای کوچکتر و کمک به آشکارسازی منابع بیشتر را امکان پذیر می کند (چگونه توانستید به سطح X برسید؟). سپس رفتاری توصیف می‌شود که مراجع نشان می‌دهد تا آنها را قادر می‌سازد تا گام بعدی را در مقیاس بردارند و بیشتر به سمت دستیابی به هدف حرکت کنند. این به طور خودکار به این معنی است که مشتریان خودشان هم جهت و هم محتوای احتمالی تغییر را توصیف می کنند.

  1. تعارف،

  2. کتاب بیزنس کوچینگ

    وظیفه، و نتیجه گیری

مشتریان اکنون ایده ای در مورد چگونگی ادامه دارند و اگر قضاوت کنند، مسئولیت انجام این کار را بر عهده می گیرند، برای آنها مفید خواهد بود. در SFBT کلاسیک، یک استراحت کوتاه قبل از پایان جلسه درج می شد، که در طی آن درمانگر کناره گیری می کرد و یک بار دیگر در مورد آنچه که مراجع تا کنون به دست آورده اند و اینکه چه وظایفی از پیشرفت بیشتر بعد از جلسه مشاوره حمایت می کند، فکر می کند. پس از استراحت، درمانگر ابتدا در مورد مهارت‌های مشتری و موفقیت‌هایی که قبلاً به دست آورده بود، تعریف و تمجید کرد. پس از آن، درمانگر یک تکلیف خانگی را پیشنهاد کرد، یعنی کاری به معنای آزمایش رفتاری که از مراجع در داشتن تجربیات جدید، دیدن جنبه های مثبت در زندگی و نزدیک شدن به هدفشان کمک می کند. آیا اصلاً باید جلسه دیگری برگزار شود که در آن مثلاً نتایج آزمایش رفتاری مورد بحث قرار گیرد، در پایان جلسه بحث شود یا به سادگی به مراجع واگذار شود که در صورت لزوم می توانند دوباره به مشاور مراجعه کنند. .

از اولین روزهای درمان مختصر راه حل محور، رویکردبه طور طبیعی تکامل یافته و برای تنظیمات مختلف سازگار شده است. این پیشرفت ها توسط De Shazer و Insoo Kim Berg، مرکز خانواده درمانی مختصر (یا انجمن درمان مختصر راه حل محور)، و هزاران پزشک متمرکز بر راه حل در سراسر جهان هدایت شده است. بنابراین، توصیف جلسه کلاسیک برای توصیف تنها رویکرد مفید نیست، بلکه باید به عنوان نقطه شروعی برای توصیف بیشتر کوچینگ  متمرکز بر راه حل درک شود.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − 2 =