خلاصه کتاب تمرین اساس کار خلاقانه
توسط ست گودین
وودی آلن یک بار گفت: “99% زندگی در حال انتظار است.”
تمرین، یک کتاب راهنمای کوچک و ظریف است که به ما الهام میدهد تا تلاش کنیم و خود را متعهد به انتشار کارهای خلاقانه در جهان کنیم. کار خلاقانه تضمینی ندارد، اما یک الگوی موفقیت وجود دارد. نشان دادن و درگیر شدن در تمرین مداوم خلاقیت روزانه بهترین راه رو به جلو است.
نویسنده، ست گودین، کارآفرین، پادکستساز و متخصص در حوزه خلاقیت و کارآفرینی خلاق است. در The Practice: Shipping Creative Work، او بینشهایی را برای همه افراد خلاقی که میخواهند جهان را از طریق کار خود تغییر دهند ارائه میدهد.
گودین معتقد است که همه ما ذاتاً خلاق هستیم، اما تعمیق ظرفیت خلاقانه ما نیاز به تمرین دارد. با نیت و فرآیند درست، میتوانیم یاد بگیریم که بر “بلوکهای خلاقانه” غلبه کنیم، به اوج رشته خود برسیم یا شاید اشتیاق خود را به یک حرفه تبدیل کنیم.
با این حال، کار خلاقانه آسان نیست. فرآیند خلاقانه با ترس، تردید و احساس یک شیاد همراه است. وقتی نوبت به خلاقیت میرسد، گودین به ما یادآوری میکند که “کار خلاقانه ما آنقدر مهم است که به احساسی که در هر روز داریم واگذار شود.”
بنابراین باید با فریبکار درونی خود دوست شویم، کمال گرایی را کنار بگذاریم، انتقاد را پذیرا باشیم و قدردان محدودیتها باشیم. بنابراین اگر به دنبال تقویت اعتماد به نفس خلاقانه خود، غلبه بر فریبکار درونی خود و تعمیق تمرین خلاق خود هستید، این کتاب همان چیزی است که به آن نیاز دارید.
ما به طور خلاصه برداشت گودین را در مورد معنای خلاق بودن بررسی خواهیم کرد و نکات عملی او را برای احیای مجدد ظرفیت خلاقیت خود باز خواهیم کرد. و پس از آن این شما هستید که با دنیا به اشتراک بگذارید، زیرا، همانطور که گودین میگوید، “اگر ما آن را به اشتراک نگذاشتیم، حساب نمیشود.”
ورود به بروس اسپرینگستین
آیا فرد خلاقی دارید که او را تحسین میکنید؟ برای گودین، آن فرد “رئیس” است. بروس اسپرینگستین
پیش از “روزهای شکوه” او، اسپرینگستین روزهای اولیه سختی را پشت سر گذاشت. نیمه اول زندگینامه بروس اسپرینگستین همه چیز را کاملاً روشن میکند: این مهارت بود، نه استعداد، که او را به ستاره شدن رساند. دو آلبوم اول اسپرینگستین با شکست تجاری مواجه شدند. تقریباً همه او را اخراج کردند. تماشاگران بیرون رفتند، اولین نماینده او به سادگی به تماسهای او پاسخ نداد، و همگروهانش منصرف شدند و ادامه دادند. با این حال، این او را متوقف نکرد. اسپرینگستین یک مجری بیامان بود. اجراهای اولیه او بینقص نبودند. کنسرتها صیقل داده نشده بودند و اشتباهاتی مرتکب میشد. اما با گذشت زمان، این خامی و اصالت به کارت جلب او تبدیل شد. او کار را انجام داد، حاضر بود و اکنون “رئیس” یقه آبی است. طرفداران میدانند و دوست دارند.
اما اسپرینگستین استثنا نیست. تقریباً هر هنرمند قدیمی چندین آلبوم طول کشیده است تا جایگاه خود را پیدا کند. نویسنده Outliers، مالکوم گلدول، به ما یادآوری میکند که «بیتلز تا زمانی که به ایالات متحده آمدند، یک شبه موفقیت 7 ساله کسب کردند».
بنابراین وقتی نوبت به خلاق بودن میرسد، صرف نظر از صنعت ما، این چیزی است که باید به خاطر بسپاریم: تمرین مهم است. گودین آن را اینگونه بیان میکند، “موقعیت شغلی و فرآیندهای کاری “خلاقان” مشابه هستند – خروجی آنها متفاوت است، شرایط آنها متفاوت است، و زمانبندی آنها متفاوت است، اما عمل همچنان باقی است.”
خلاق باشید، کار را انجام دهید و آن را ارسال کنید.
اگر در وبلاگ گودین مشترک شوید، هر روز صبح یک پست جدید خواهید یافت. در ساعت 4:30 صبح، گودین پست وبلاگ خود را مینویسد و «ارسال» آثارش به مخاطبانش، این تمرین روزانه اوست. و او برای آن حاضر میشود، حتی زمانی که از آن لذت نمیبرد.
گودین یک حرفهای خلاق و موفق است. او نویسنده ۱۹ کتاب پرفروش، بنیانگذار پلتفرم کارگاهی تحسینشده Akimbo برای خلاقان و کارآفرینان، و دوره ۳۰ روزه MBA alt در سطح جهانی است. اگر کسی «مجوز خلاقیت» برای اینکه به ما بگوید چگونه خلاق باشیم، این گودین است.
خلاقیت یک ظرفیت ذاتی انسان است. ما فقط باید برای خلاقیت خود حاضر شویم و ثابت قدم باشیم. با این حال، ما اغلب از یک زندگی خلاقانه دور میشویم – فرصتی برای سخاوتمند بودن، حل مشکلات یا دنبال کردن آنچه دوست داریم. چندین دلیل برای این وجود دارد. شاید فکر میکنیم خلاقیت از خلقوخو یا احساسی زاده میشود که به آن ضربه میزند، یا استعدادی است که مختص عده معدودی است. ما خلاقیت را به عنوان یک ترفند جادویی شکننده میدانیم یا آن را به عنوان هدیه الهه میبینیم.
گودین معتقد است که اینطور نیست. او میگوید: «جادوی فرآیند خلاقیت این است که هیچ جادویی وجود ندارد!» به محض اینکه بتوانیم اذعان کنیم که هیچ جادویی وجود ندارد، انجام کار خلاقانه بسیار آسانتر و قدرتمندتر میشود. این کار صرفاً از تعهد به انجام «کار» حتی زمانی که ما آن را دوست نداریم، حاصل میشود.
تمرین مداوم زادگاه خلاقیت است. و نحوه برخورد ما با تمرینمان مهم است. اگر میخواهیم ظرفیت خلاقیت ذاتی خود را بهبود بخشیم یا اشتیاق خلاقانه خود را به حرفه تبدیل کنیم، باید به شیوهای حرفهای به تمرین خود بپردازیم. ما باید حاضر شویم، کار را انجام دهیم و با «ارسال» آن به مخاطبان انتخابی خود، خود را در قلاب قرار دهیم. (حتی اگر در ابتدا، آن مخاطب مادر شما باشد.)
باز شود دیده شود بلکه پسندیده شود
اما قبل از اینکه به تمرین خلاقانه خود بپردازیم و مادران خود را هرزنامه ارسال کنیم، ضروری است که «کار خلاق ارسالی» را تعریف کنیم.
- ارسال: زیرا اگر آن را به اشتراک نگذارید، حساب نمیشود.
- خلاق: چون شما یک چرخ دنده در سیستم نیستید – شما یک مشکلگشا و رهبر سخاوتمند خلاق هستید که کارها را میسازید. بهتر است با ایجاد یک راه جدید رو به جلو.
- کار: زیرا این یک سرگرمی نیست. ممکن است روزی برای آن پول دریافت کنید.
پیام گودین ساده است. خلاقیت نیاز به تمرین دارد، اما ساده را با آسان اشتباه نگیرید. هر چند وقت یکبار هر بهانهای پیدا میکنیم که نباید کار خلاقانه را انجام دهیم و آن را ارسال کنیم؟ اغلب به این دلیل است که ما به دنبال کمال هستیم یا خود را فریبکار میبینیم. علاوه بر این، ما از انتقاد شدید میترسیم، یا معتقدیم که محدودیتهای زیادی برای ایجاد و ارسال کار ما وجود دارد.
ایجاد کنید، زیرا ما دنده نیستیم
خلاقیت خیلی بد درک شده است. هنر فقط نقاشی، طراحی یا اجرا نیست.
به گفته ست گودین، هنر «عمل انسانی انجام کاری است که ممکن است کارساز نباشد. چیزی سخاوتمندانه چیزی که تفاوت ایجاد کند. هنر چیزی است که ما آن را زمانی می نامیم که بتوانیم چیز جدیدی خلق کنیم که کسی را تغییر دهد. بدون تغییر، بدون هنر.»
خلاقیت یعنی چیزی متفاوت و تاثیر گذار
بنابراین، خلاقان، حلکنندههای سخاوتمندانی هستند که راههای متفاوتی را به پیش میبرند. خلاقیت فقط نقاشی، آواز خواندن یا شعر نیست. بسیار عمیقتر از این است. خلاقیت این است که چگونه کارهای روزانه خود را انجام دهیم، در جلسات عمل کنیم و چگونه به عنوان رهبر، به جامعه کمک کنیم و تغییر ایجاد کنیم. به همین دلیل است که گودین در تعریف خود از سخاوت استفاده میکند. منظور او این است که ما انرژی و نیروی عاطفی خود را صرف کمک به شخص دیگری میکنیم.
مهمتر از همه، خلاقیت عبارت است از “عمل بهتر کردن اوضاع برای دیگران، با انجام کاری که ممکن است کارساز نباشد.” طبیعتاً نامشخص است. اگر کار ما بیش از حد ایمن و قابل پیشبینی شود، این احتمال وجود دارد که خلاقیت زیادی در کاری که انجام میدهیم به ارمغان نیاوریم. گودین میگوید که پس از آن ما «به ترسهایمان تسلیم میشویم و تبدیل به یک هک، یک هکر، یا یک چرخدنده میشویم.» او هک را کسی توصیف میکند که بدون بهبود چیزی کپی میکند، Hustler را فردی که از موقعیت خودخواهانه کار میکند، و چرخ دندهای که میخواهد سخاوتمندانه باشد، اما هرگز سیستم را مختل نمیکند، توصیف میکند.
افراد خلاق باید شجاع و سخاوتمند باشند. اما اگر به اشتراک گذاشته نشود، حساب نمیشود.
ارسال کار
یک تمایز مهم در خلاقیت این است که خلاقیت ما از طریق ارسال کارمان ابراز میشود. این روال و ساختار ارسال است که خلاقیت ما را قدرتمند میکند.
سخاوت کلید ایده گودین در مورد خلاقیت است. ارسال سخاوتمندانه کار خلاقانه خود، به ما کمک میکند تا پتانسیل خود را به عنوان متخصصان خلاق انجام دهیم. ما از محل قصد، همدلی و کنجکاوی خلق میکنیم.
دو سوال مفید وجود دارد که به ما کمک میکند اهداف خلاقانه خود را روشن کنیم:
- با این کار سعی میکنید به چه کسانی برسید؟
- این کار برای چیست؟
وقتی به این فکر میکنیم که کار برای چه کسی است، ممکن است نتیجه بگیریم که برای همه است. اما با تلاش برای راضی نگه داشتن همه، هیچ کس را راضی نمیکنیم. ما باید در مورد مخاطبان هدف خود دقیق باشیم.
به خواننده، کاربر یا بیننده ایدهآل خود فکر کنید. آنها از چه چیزی میخواهند، نیاز دارند یا میترسند؟ مخاطبان ما میتوانند برتری را تشویق کنند یا ما را دچار رکود کنند. آنها باید به ما فشار بیاورند و تفکر ما را گسترش دهند. آنها ما را به سمت امکان متمایل میکنند و ما را به انجام تعهدات خود نگه میدارند.
ثانیاً، ما باید در مورد عملکرد پشت کار خلاق خود تصمیم بگیریم. آیا برای سرگرمی، آموزش یا تحریک احساسات است؟
ما نمیدانیم که در نهایت به کجا میرسیم یا نقشه راه خلاقانه چگونه خواهد بود، اما میتوانیم در مورد دو چیز شفاف باشیم. ما باید ارزیابی کنیم که به چه کسانی میخواهیم خدمت کنیم و چه چیزی را سعی میکنیم انجام دهیم. این نشان میدهد که آیا ما به دلایل درست و برای افراد مناسب ارسال میکنیم.
به اشتراک گذاشتن کارمان این است که چگونه پتانسیل خلاق خود را توسعه میدهیم. ارسال کارمان به این معنی است که “اینجا من این را درست کردم. برای من معنی دارد و امیدوارم برای شما هم معنادار باشد.”
ارسال همچنین به این معنی است که ما در قبال اهدافی که تعیین میکنیم و به افرادی که به آنها خدمت میکنیم پاسخگو هستیم. ضربالاجلها بسیار مهم هستند، و ما متعهد میشویم که این مهلتها را رعایت کنیم، حتی اگر تمایلی به آن نداشته باشیم. گودین تاکید میکند که اعمال مهم تر از احساسات هستند.
ارسال فضایی را برای ایجاد شجاعت ایجاد میکند و ما را چگونه بهبود میبخشد.
ما باید در مورد هدف خود برای خدمت به چه کسانی، هدف پشت کار خلاقانه خود و زمان ارسال آن روشن باشیم. اما “اگر ما کار را انجام ندهیم، چیزی برای ارسال وجود نخواهد داشت.”
“کار.» زیرا این یک سرگرمی نیست
گودین به سرگرمیها اعتقاد دارد، اما اگر میخواهیم روزی برای کار خلاقانه خود دستمزد بگیریم، باید به شیوهای حرفهای به تمرین خود بپردازیم. حرفهای بودن یعنی دست به کار شدن و درخواست حقوق.
گودین میگوید: «موفقیت زمانی حاصل میشود که کار را انجام دهید. وقتی کار را انجام میدهید، رضایت حاصل میشود. زمانی که کار را انجام میدهید، تحقق مییابد. انجام کار همه چیز است.»
اینجا جایی است که گودین هاردبال بازی میکند. تمرین ما نوعی آمادگی برای بازی واقعی نیست. تمرین، خود بازی است. تمرین کاری است که ما هر روز انجام میدهیم، وقتی وارد فضای کاری خود میشویم، در را میبندیم و مینشینیم تا رویای خلاق خود را دنبال کنیم. ما باید هر روز حداقل یک ساعت را به تمرین خود اختصاص دهیم. زود بیدار شوید، اگر مجبورید دیرتر بخوابید، اما زمان را پیدا کنید. اگر کارمان را به عنوان یک سرگرمی در نظر بگیریم، پس همیشه همین خواهد بود.
در نظر گرفتن منبع خلاق خود به عنوان یک شغل همچنین به این معنی است که میتوانیم کاری را که انجام میدهیم دوست داشته باشیم و حقوق بگیریم. سخاوت لزوماً بدون هزینه کار نمیکند. ما هنوز هم میتوانیم برای خودمان به عنوان حرفهای ارزش قائل شویم.
یک متقلب باشید
آیا تا به حال به استعداد یا مهارتهای خود شک کردهاید؟
«من کی هستم که این کار را بکنم؟ مطمئناً فردی مناسبتر و واجد شرایطتر برای انجام این کار وجود دارد؟ اگر این کار نکرد چه؟ شاید من یک متقلب هستم.» اکثر ما این صدا را به خوبی میشناسیم.
برای پاسخ به این سؤال که همه ما متقلب هستیم، بله، به احتمال زیاد ما «بهترین فرد» در دنیا برای انجام هر کاری که در تلاش هستیم انجام دهیم نیستیم. و نه، هر کاری که در حال انجام آن هستیم ممکن است کارساز نباشد. پس بله، ما متقلب هستیم. این چیز خوبی است.
سندرم ایمپوستر، اصطلاحی که در اواخر دهه 70 ابداع شد، صدایی در سر ماست که به ما یادآوری میکند که جایی برای بلند کردن دست یا ایستادن روی صحنه نداریم. و این صدایی است که در دنیای کار امروزی اینجاست که بماند. مطالعات اخیر تخمین میزنند که 40 درصد از نیروی کار دارای شغلی هستند که نیازمند نوآوری خلاق، تعامل انسانی و تصمیمگیری است. این بدان معناست که کمتر از نیمی از جمعیت شاغل احتمالاً و احتمالاً باید احساس کنند که متقلب هستند.
خلاق بودن یعنی متقلب بودن. این ذاتی در خلاقیت گودین است. وقتی چیزی «جدید» را ایجاد میکنیم، با تمایل به ایجاد چیزی بهتر، احساس میکنیم که نمیدانیم چه کاری انجام میدهیم و مطمئن نیستیم که آیا نتیجه میدهد یا خیر. ما هیچ تضمینی برای موفقیت نداریم. مسیر خلاقیت به گونهای است که هیچ کتابچه راهنمای، بهترین شیوه اثباتشده، یا آییننامهای وجود ندارد. ما از طریق انجام دادن کشف میکنیم و یاد میگیریم که چه چیزی کار میکند و چه چیزی کار نمیکند.
پس شاید وقت آن رسیده است که این روایت را کنار بگذاریم که متقلب بودن مشکلی دارد. این یک نشانه واقعاً مثبت است که ما مبتکر هستیم.
کمال گرایی را کنار بگذارید
بلوک خلاق: یک سازه فرهنگی
همه ما آن لحظه را تجربه کردهایم: خیره شدن به صفحه رایانه یا صفحه خالی، و تعجب از اینکه آیا الهه خلاقیت دوباره به سراغ ما خواهد آمد. اما چیزی که گودین را سرگرم میکند این است که بلوک خلاق چیزی جز یک سازه فرهنگی نیست. وجود ندارد.
پس چرا گاهی اوقات آنقدر احساس بیالهام یا تنش میکنیم که اجازه نمیدهیم انرژیهای خلاقانهمان جاری شود؟ در یک کلمه: کمالگرایی.
کمالگرایی ما را از آزادسازی خلاقیت باز میدارد. اگر با یک ایده کامل از محصول یا نسخه کار خلاقانهمان شروع کنیم، محکوم به شکست هستیم. ما هرگز نمیدانیم چه زمانی کارمان «بینقص» است. برای ارسال کافی است، وگرنه به تعویق میاندازیم زیرا از کار پیش رو بیش از حد دلهره داریم.
ما میتوانیم از کاریکاتوریست، درو فریدمن، به عنوان الگو استفاده کنیم. به عنوان یک ناشر پرکار کاریکاتور در نیویورکر، ممکن است این تصور را داشته باشیم که در عرض چند دقیقه طرحی خندهدار میکشد و دستمزد خوبی دریافت میکند. برای این. تا زمانی که عکس میز کار او و انبوهی از کارتونهای دور ریخته شده را روی آن دیدید. تودههای دور ریختنی منحصر به فرد ما ممکن است محتوای بسیار متفاوتی داشته باشند، اما با این وجود به آنها نیاز داریم. اگر یک «بدون شمع» ما هرگز «شمع بله» خود را نخواهیم دید.
هیچ کس داشتن استانداردهای بالا را رد نمیکند، اما کمالگرایی انرژی متفاوتی دارد. کمالگرایی خلاقیت را مسدود میکند، بنابراین وقتی وزن کمال را احساس میکنید، به خودتان اجازه دهید که در هنگام ارسال هدایای خلاقانهتان به جهان، خام، آشفته و بیمعنا باشید.
ترس از انتقاد تا حدی میل به کمال گرایی را تقویت می کند، اما اگر بخواهیم کار خود را ارسال کنیم، انتقاد اجتناب ناپذیر است و می توان به جای ترس از آن استقبال کرد.
انتقاد را در آغوش بگیرید
انتقاد سازنده، کلید موفقیت خلاقیت
با بهترین نیت، کارهای خلاقانه خود را به دنیا ارسال میکنیم و امیدواریم مخاطبان ما آن را دوست داشته باشند. اما، همانطور که هر هنرمندی میداند، همیشه اینطور نیست. همه بزرگان خلاق مجبور بودهاند با انتقاد روبرو شوند. و ما هم همینطور.
اما همه انتقادها یکسان نیستند. انتقاد خوب سخت است. انتقادهایی از سوی افرادی با رویاهای برآورده نشده وجود دارد که سپس آرزوهای ما را میشکنند. افرادی که برای ما میترسند، خوشنیت اما منفی هستند. سپس کسانی هستند که در انتقاد سازنده مهارت ندارند یا در واقع مخاطب هدف ما نیستند.
اما «منتقدان سخاوتمند»، همانطور که گودین آنها را مینامد، قیمتی ندارند. ما باید روابط خود را با افرادی تقویت کنیم که به نیت ما میرسند، برای تجزیه و تحلیل وقت میگذارند و نکات ارزشمندی را ارائه میکنند.
اینها کسانی هستند که از ما میخواهند عملکرد خوبی داشته باشیم. بنابراین به دنبال منتقدان کمتر خالخال، متفکر و سخاوتمند باشید و از آنچه آنها برای گفتن دارند درس بگیرید.
خلاقیت تحت محدودیت ها به بهترین شکل رشد می کند
محدودیتها، خلاقیت را تقویت میکنند
«لطفا این کار را تا پایان روز انجام دهید.» جملهای که هیچ کارمندی از شنیدن آن لذت نمیبرد. اما واقعیت این است که ما همیشه محدودیتهایی برای کار خود داریم.
سوزان کار، طراح آیکونهای مکینتاش اصلی، در سال 1984 به مردم کمک کرد تا راهبری در مواردی ناآشنا را یاد بگیرند. او این کار را تحت محدودیتهای شدید انجام داد. به او یک شبکه 32×32 داده شد تا نمادهای رایانه را پر کند، طرح باید سیاه و سفید باشد و او باید با وضوح پایین صفحه نمایش رایانه اولیه کار کند.
کار کردن تحت این محدودیتهای فنی، تصمیمگیری سریع را برای کار آسان کرد. او مجبور نبود بیش از هزاران رنگ عذاب بکشد یا یکی از فونتهای متعدد را انتخاب کند. محدودیتهای فنی به او کمک کرد تا بفهمد چه چیزی ممکن است و از آنجا کار کند.
سی ای او و بنیانگذار آژانس تبلیغاتی و بازاریابی سِوِنایکس، «سیایجی گودین»، نیز با ایجاد هفت هزار پست وبلاگ، محدودیتهایی را برای نحوه نوشتن آنها ایجاد میکند. اگر پستهای او مقالههای سه صفحهای بود، مطمئناً نمیتوانست به رژیم وبلاگ روزانهاش عمل کند.
محدودیتها ضروری هستند زیرا ما را مجبور به انتخاب و عمل به آنها میکنند. همیشه معاوضه وجود خواهد داشت و ما خطا خواهیم کرد. اما اشتباهات و اصلاحات صرفاً بخشی از فرآیند اختراع، توسعه و زنده کردن آنچه قبلاً انجام نشده است، هستند.
در نتیجه
موفقیت، در تعهد است
موفقیت مربوط به خروجی نیست. این در مورد نحوه حضور ما در این فرآیند است. همانطور که الیزابت گیلبرت، دوست و نویسنده گودین میگوید، «ما فقط میتوانیم ارزش خود را با فداکاری در مسیر خود بسنجیم، نه با موفقیتها یا شکستهایمان».
تعهد روزانه ما به دنبال خلاقیت است که مهم است. فردا صبح که از خواب بیدار میشویم، احتمالاً تمایلی به شرکت در «تمرین» نخواهیم داشت. حتی اگر چنین کنیم، احتمالاً روز بعد همان شور و شوق را احساس نخواهیم کرد. اما هدف این است که به هر حال خود را نشان دهیم. اگر تصمیم بگیریم که دونده باشیم، میدویم. اگر بخواهیم وبلاگنویس باشیم، وبلاگ مینویسیم.
این تصمیم است که بار شناختی ما را سبک میکند. زیرا زمان و دلیلی برای مذاکره با خودمان وجود ندارد. ما قبلاً این بحث را داشتیم. ما تصمیم گرفتیم. بنابراین اکنون زمان اقدام فرا رسیده است.
همانطور که گودین میگوید، «وقتی نوبت به خلاقیت میرسد، احساسات مهم نیستند، اعمال مهم هستند».
شاید وقت آن رسیده است که با خلاقیت خود شراکت ایجاد کنید و مالکیت خود را در دست بگیرید؟
بدون نظر