فصل ۱۴: ذهن خلاق: تفکر بدون برنامه از پیش تعیین شده

«بهترین راه برای داشتن یک ایده خوب، داشتن تعداد زیادی ایده است.» —لینوس پاولینگ

مرد میانسال در ردیف جلو یک زامبی خلاق بود. در ابتدا عادی به نظر می‌رسید. می‌خندید. مشارکت می‌کرد. اینگونه است که زامبی‌ها ما مردم غیرزامبی را فریب می‌دهند. افراد زامبی با فریبکاری ما را وادار می‌کنند تا به فریبشان کمک کنیم. اشتباه نکنید. او یک زامبی راه رونده، گوشت‌خوار و ناله‌کننده نبود که با دست‌های کشیده و غرغر کردن در خیابان‌ها پرسه می‌زند. نه، او یک زامبی خلاق بود – یک زامبی کارگر، ایده‌خوار و ناله‌کننده که با دست‌های در هوا و غرغر کردن در راهروها و اتاقک‌ها پرسه می‌زند. آنها در میان ما راه می‌روند. به نوعی، زامبی‌های خلاق دیگر، شور و روحیه خلاق او را از بین برده بودند. اگر با دقت گوش کنید، همیشه می‌توانید یک زامبی خلاق را تشخیص دهید. وقتی غرغر می‌کنند، می‌گویند: «این همان راهی است که همیشه انجام داده‌ایم.»

در ابتدا، متوجه نشدم که آن مرد یک زامبی خلاق است. تازه توضیح تمرین بعدی را تمام کرده بودم که او چیزی چنان ترسناک گفت، که از وحشت به عقب پریدم. همان لحظه فهمیدم که او یک زامبی است. قرار بود یک بازی خلاقیت ساده انجام دهیم. بازی با یک کلمه شروع می‌شود. برای این تمرین، من یک حیوان را انتخاب کردم. سپس فردی که کنار من نشسته است، باید آخرین حرف حیوان من را بگیرد و یک حیوان متفاوت پیدا کند که با آن حرف شروع شود. نفر بعدی نیز به همین ترتیب ادامه می‌دهد تا زمانی که همه در اتاق شرکت کنند. فقط یک قانون وجود دارد: شما نمی‌توانید حیوانات را تکرار کنید. هدف بازی این است که هر نفر در اتاق یک حیوان متفاوت بگوید.

این یک بازی آسان است. اگر گیر کردید، اعضای مخاطب می‌توانند با فریاد زدن نام یک حیوان کمک کنند. من صدها بار این بازی را انجام داده‌ام.

زامبی جلویی گیج به نظر می‌رسید. چیزی به فرد کنارش گفت. سرش را تکان داد. دست‌هایش را بغل کرد و آهی از سر ناامیدی کشید. بازی در شرف شروع بود. او گفت: «فکر می‌کنم مشکلی وجود دارد.»

او گفت: «این بازی کار نمی‌کند. فقط یک حیوان وجود دارد که با حرف Z شروع می‌شود.»

بدنم لرزید. از وحشت به عقب قدم گذاشتم. او یک زامبی بود. او می‌توانست همه را در اتاق به زامبی‌های خلاق تبدیل کند. باید قبل از اینکه دیگران را تبدیل کند، او را متوقف می‌کردم. پاسخ‌های زیادی در مورد زامبی در سرم می‌چرخید:

۱. چند حیوان وجود دارد که با حرف Z تمام می‌شوند؟ ۲. چرا اینقدر نگرانید که کسی حیوانی را بگوید که با Z تمام می‌شود و شما را گیج و سردرگم کند؟ ۳. از کجا می‌دانید وقتی نوبت شماست، به یک حیوان Z نیاز خواهید داشت؟ ۴. واقعاً، مطمئنید فقط یک حیوان وجود دارد؟ ۵. آیا نیاز به خوردن کلوچه دارید، چون فکر نمی‌کنم مغزتان به اندازه کافی گلوکز برای حفظ تفکر منطقی داشته باشد؟

این همان کاری است که جامعه با روحیه خلاق ما می‌کند. جامعه آن را به یک توپ تبدیل می‌کند، آن را به آتش می‌کشد، و سپس با یک کامیون ۴×۴ با تایرهایی به اندازه یک گاومیش آبی از روی آن رد می‌شود. ما آنقدر سرکوب شده‌ایم که تسلیم می‌شویم. دیگر امکانات را نمی‌بینیم. قوانینی را ایجاد می‌کنیم که قوانینی وجود ندارند. فقط موانع را می‌بینیم.

با فرزندتان در مورد خلاقیت صحبت کنید. کودکان موانع خلاقیت ندارند. به یاد دارم که دختر سه ساله من به من گفت که آدم‌برفی ترسناک است. او توقف نکرد و فکر نکرد: «هی، من یک موجود هفت فوتی پوشیده از خز سفید نیستم که در داستان‌های عامیانه هیمالیا و در داستان رودولف گوزن قرمز بینی ظاهر می‌شود.» در عوض، او یک توپ انرژی یک متری بود که با یک توتوی صورتی در خانه می‌دوید و به همه می‌گفت که او در واقع همان آدم‌برفی ترسناک است.

من هیچ طلسمی برای محافظت از شما در برابر زامبی‌های خلاق ندارم. باز هم، به انتخاب‌ها برمی‌گردد. هر یک از ما باید انتخاب‌هایی انجام دهیم که ما را در موقعیت بهتری برای خلق قرار دهد. ما می‌توانیم انتخاب‌هایی انجام دهیم که انرژی و سوخت برای روحیه خلاق ما تولید کند. و حتی اگر این انتخاب‌ها را انجام دهیم، هنوز هم راه دشواری در ارتباط ایده‌هایمان، فروش ایده‌هایمان و اجرای ایده‌هایمان داریم. زامبی‌های خلاق در همه جا کمین کرده‌اند. اگر تا به حال در یک جزیره متروک گیر افتادید، فقط یک ایده ارائه دهید. یک زامبی خلاق در چند لحظه ظاهر می‌شود تا یکی از موارد زیر را به شما بگوید:

  • ایده شما کار نخواهد کرد.
  • ایده شما مسخره است.
  • ایده شما با ماهی‌ها زندگی می‌کند.

خلاقیت فقط یک کلمه فانتزی برای حل مسئله است. همه ما توانایی حل مشکلات را داریم و همه ما توانایی خلق را داریم. همانطور که در زندگی پیش می‌رویم، شروع به انجام انتخاب‌های کوچکی می‌کنیم که مانع خلاقیت ما می‌شوند. توانایی تفکر در مورد احتمالات را از دست می‌دهیم. در عوض، فقط موانع را می‌بینیم. اگر بیش از حد روی دلایلی که نمی‌توانیم کاری انجام دهیم تمرکز کنیم، هرگز ریسکی نخواهیم کرد.

من همیشه با زامبی‌های خلاق روبرو می‌شوم. آنها ایمان ندارند. آنها اعتقاد ندارند که همکارانشان خلاق هستند. من با اطمینان می‌توانم بگویم که همه توانایی خلق کردن را دارند. هر بار که صحبت می‌کنم، از توانایی‌های خلاقانه مخاطبانم و اشتیاق آنها برای بیرون آمدن از منطقه امن خود شگفت‌زده می‌شوم. بارها از زامبی‌های خلاق شنیده‌ام که «گروه حسابداران/بانکداران/مهندسان/تکنسین‌های فناوری اطلاعات/فروشندگان/پرکننده جای خالی من خلاق نیستند.» من هر بار این جمله را اشتباه ثابت کرده‌ام.

بداهه‌پردازی خلاقیت شرکت‌کننده را آزاد می‌کند. ما تشویق و حمایت می‌شویم. در طول هر سخنرانی اصلی، حداقل از یک لحظه جادویی غافلگیر می‌شوم. چرا بازی‌های بداهه‌پردازی خلاقیت شرکت‌کننده را آزاد می‌کند؟

۱. شرکت‌کنندگان آزادند اشتباه کنند. هیچ متن، برنامه و تمرینی وجود ندارد. این آزادی، ریسک‌پذیری را تشویق می‌کند. ۲. حمایت مثبت از سوی تماشاگران، خلاقیت آنها را تشویق می‌کند. ۳. هیچ کس ایده‌های آنها را نقد نمی‌کند. در بداهه‌پردازی، انتخاب درست یا غلط وجود ندارد. برخی انتخاب‌ها بهتر از دیگران هستند. و ما همیشه در تلاشیم تا انتخاب درست را انجام دهیم. ۴. در طول بازی بداهه‌پردازی، مشارکت هر فرد ارزشمند است. ۵. هر شرکت‌کننده برابر است.

در یک تماس زوم قبل از رویداد اخیر، مشتری در مورد فعالیت‌های مختلفی که با مخاطبان انجام می‌دهم سوالاتی پرسید. من یک تمرین را توضیح دادم که در ابتدای سخنرانی اصلی خود به نام “خرگوش، خرگوش، خرگوش” انجام می‌دهم. از همه می‌خواهم که انگشتان شست خود را روی شقیقه‌های خود قرار دهند، با دست‌هایشان گوش‌های خرگوشی بسازند، به فرد کناری خود روی آورند و بگویند: “خرگوش، خرگوش، خرگوش.” آیا احمقانه است؟ بله. آیا خارج از منطقه امن برخی افراد است؟ بله.

تمرین «خرگوش، خرگوش، خرگوش» در مورد ریسک‌پذیری است. من می‌خواهم مخاطبان از منطقه امن خود بیرون بیایند. بله، می‌خواهم آنها بخندند و از حماقت آن لذت ببرند، و انرژی در اتاق ایجاد کنند. همچنین می‌خواهم آنها متوجه شوند که اگر ما (مخاطبان) با هم ریسک کنیم، آنقدر دشوار نیست. با مشارکت، هر عضو مخاطب از دیگران حمایت می‌کند. انرژی کل مخاطبان که از یکدیگر حمایت می‌کنند، قدرتمند است. هیچ کس نمی‌گوید: «با گوش‌های خرگوشی‌ات احمق به نظر می‌رسی.»

برخی از تماشاگران فوراً گوش‌های خرگوشی را درست می‌کنند. برخی با احتیاط اطراف را نگاه می‌کنند، متوجه می‌شوند که همه گوش‌های خرگوشی می‌سازند، و سپس به فعالیت می‌پیوندند. ساده و فوق‌العاده است.

برگردیم به تماس زوم. پس از توضیح فعالیت گوش‌های خرگوشی تقریباً دقیقاً همانطور که در پاراگراف‌های قبلی انجام دادم، مشتری با تعجب به دوربین خیره شد. او اظهار داشت که این تمرین برای این گروه از متخصصان مالی و بیمه مناسب نیست. او گفت: «فکر نمی‌کنم آنها این کار را بکنند. ممکن است خیلی احمقانه باشد.» افراد دیگر در تماس موافقت کردند. مجبور شدم توضیح دهم که این رویداد شماره ۲۵۰۵ برای من است و تمرین گوش‌های خرگوشی با هر گروهی کار می‌کند.

کاش کسی من را در حال «فروش» تمرین گوش‌های خرگوشی ضبط کرده بود. گاهی اوقات، یک قدم به عقب برمی‌گردم و با تعجب متوجه می‌شوم که این شغل من است. من در مورد گوش‌های خرگوشی با مدیران مالی صحبت می‌کنم. در نهایت، مشتری کوتاه آمد و به تجربه من اعتماد کرد.

آیا گوش‌های خرگوشی کار کرد؟ بله، همیشه کار می‌کند. آیا احمقانه بود؟ بله، کل نکته همین است. جالب‌ترین قسمت این است که شرکت‌کنندگان از بیش از ۲۵ کشور مختلف بودند. برخی از مخاطبان سخنرانی من را از طریق مترجمان دریافت کردند. این احتمالاً یکی از فوق‌العاده‌ترین تجربیات «خرگوش، خرگوش، خرگوش» در دوران حرفه‌ای من بود. آن لحظه واقعاً به من الهام داد. اگر بتوانم شرکت‌کنندگان از ۲۵ کشور را وادار کنم که برای همکارانشان گوش‌های خرگوشی بسازند، امیدی برای این دنیا وجود دارد.

ترس از ناشناخته آسان است. نوآوری به معنای بیرون آمدن از منطقه امن و امتحان کردن چیزی جدید است. تمرین گوش‌های خرگوشی برای این مشتری جدید بود. او از ناشناخته می‌ترسید.

ما باید برخیزیم و با زامبی‌های خلاق مبارزه کنیم. دور یکدیگر جمع شوید و اجازه ندهید زامبی‌های خلاق شما را تغییر دهند. همانطور که برای دفاع از جهان خلاقیت به راه می‌افتید، در اینجا چند انتخاب وجود دارد که به شما در دستیابی به موفقیت کمک می‌کند.

همزمان تجزیه و تحلیل و خلق نکنید

به محض اینکه شروع به تجزیه و تحلیل یک ایده می‌کنیم، فرآیند خلاقیت را متوقف کرده‌ایم. در طول یک جلسه خلاقانه، کسی ایده‌ای را ارائه می‌دهد. اولین واکنش ما این است که ایده را تجزیه و تحلیل کنیم: آیا کار خواهد کرد؟ آیا بودجه داریم؟ آیا ایده عملی است؟ ما تولید ایده را متوقف کرده‌ایم زیرا ذهن ما نمی‌تواند همزمان خلق و تجزیه و تحلیل کند. نوآوری به انرژی نیاز دارد. می‌خواهد بر اساس ایده‌های دیگر بسازد. اگر متوقف شویم، انرژی و حرکت را از دست می‌دهیم. این همان دلیلی است که بداهه‌پردازی به شما اجازه نمی‌دهد در طول یک صحنه «نه» بگویید. به محض اینکه کسی ایده را رد می‌کند، خلاقیت متوقف می‌شود زیرا جایی برای رفتن ندارد.

هنگامی که من یک تمرین بداهه‌پردازی را با داوطلبان مخاطب انجام می‌دهم، انرژی خلاق آنها منفجر می‌شود. هر ایده بر اساس ایده دیگری ساخته می‌شود. چرا؟ اجراکنندگان هرگز برای تجزیه و تحلیل ایده‌هایشان متوقف نمی‌شوند. هر داوطلب بدون هیچ ترس و تردیدی به خلق ادامه می‌دهد. مخاطبان با حمایت مثبت پاسخ می‌دهند. و اجراکننده ایده‌های بیشتری تولید می‌کند.

این را امتحان کنید: جلسه خلاقانه را به دو بخش تقسیم کنید. بخش اول زمان برای ایجاد ایده‌ها است. واکنش اولیه خود را برای تجزیه و تحلیل رد کنید. در عوض، بر اساس ایده‌های یکدیگر بسازید. هر ایده را با تشویق حمایت کنید. از انرژی موجود در اتاق برای ایجاد ایده‌های بیشتر استفاده کنید. در بخش دوم، ایده‌ها را تجزیه و تحلیل کنید.

به یاد داشته باشید، خلاقیت مسابقه برای ارائه اولین ایده نیست. در طول فرآیند خلاقیت بر اساس ایده‌های یکدیگر بسازید. از انرژی ایجاد شده در طول فرآیند استفاده کنید. اگر برای تجزیه و تحلیل متوقف شویم، نمی‌توانیم بر اساس هر ایده بسازیم. ما یک ایده داریم. و پس از اینکه ایده را کالبدشکافی کردیم، سوال کردیم، تأمل کردیم، بحث کردیم و ناقصش کردیم، احتمالاً دیگر میلی به تولید ایده نخواهیم داشت.

خلق کنید. تجزیه و تحلیل کنید. فقط سعی نکنید هر دو را همزمان انجام دهید.

امکانات خود را گسترش دهید

بازی «آخرین حرف نام حیوان» را به خاطر می‌آورید؟ وقتی این بازی را با گروه‌هایم انجام می‌دهم، به آنها می‌گویم که فقط یک قانون وجود دارد: نمی‌توانید از نام حیوانات تکراری استفاده کنید. وقتی کسی از نام یک حیوان برای یک حرف استفاده کرد، آن از جدول حذف می‌شود. چه اتفاقی می‌افتد؟ شرکت‌کنندگان قوانین خود را ایجاد می‌کنند. در اینجا فقط چند مورد از قوانینی که شرکت‌کنندگان در حین انجام این بازی ساخته‌اند آورده شده است:

  • ما نمی‌توانیم از دایناسورها استفاده کنیم.
  • تک‌شاخ‌ها وجود ندارند. ما نمی‌توانیم از حیوانات افسانه‌ای استفاده کنیم.
  • ما نمی‌توانیم از حشرات استفاده کنیم.
  • عنکبوت‌ها حیوان نیستند.
  • ما نمی‌توانیم حیوانات را اختراع کنیم.
  • ما نمی‌توانیم از حیات دریایی استفاده کنیم زیرا آنها حیوان نیستند.
  • شما نمی‌توانید از خرگوش عید پاک استفاده کنید زیرا وجود ندارد.

زامبی‌های خلاق به سرعت دفترچه قوانین خیالی خود را بیرون می‌آورند و قوانینی را ذکر می‌کنند که وجود ندارند. «بند پنجم، پاراگراف شش، می‌گوید ما تحت هیچ شرایطی نمی‌توانیم از تک‌شاخ‌ها، سنتورها، اورک‌ها، گابلین‌ها، گرملین‌ها، سگ‌های جهنمی، پیکسی‌ها، ساتیرها یا هر حیوان دیگری که در یک افسانه، شعر کودکانه یا فیلم انیمیشن دیزنی ظاهر شده است، استفاده کنیم.»

تنها قانونی که به شرکت‌کنندگان می‌دهم این است که نمی‌توانند از نام حیوانات تکراری استفاده کنند. هرگز نگفتم نمی‌توانید حیوانات را اختراع کنید (یک دیدی، یک زبو). نگفتم نمی‌توانید یک صفت را جلوی کلمه قرار دهید (یک ببر شرور، یک جغد همسایه، یک زرافه بدجنس). نگفتم نمی‌توانید از تک‌شاخ‌ها استفاده کنید. هدف بازی این است که نشان دهد چقدر سریع جعبه امکانات خود را کوچک می‌کنیم. وقتی جعبه امکانات خود را کوچک می‌کنیم، ایده‌هایمان تمام می‌شود. به مشکل برمی‌خوریم. می‌خواهم ببینم گروه چگونه وقتی حیوانات را حذف می‌کنیم، واکنش نشان می‌دهد. پس از کوچک کردن جعبه امکاناتمان، به دنبال ایده‌ای می‌گردیم و فقط در آن زمان متوجه می‌شویم که جعبه تقریباً خالی است. شاید یک ایده استفاده شده در ته آن وجود داشته باشد. اگر از ایجاد قوانینی که وجود ندارند دست بردارید، می‌توانید جعبه امکانات خود را گسترش دهید.

مطمئناً، ایده‌های زیادی وجود خواهد داشت که ممکن است کار نکنند. همچنین ایده‌های زیادی وجود خواهد داشت که ممکن است کار کنند.

آرام باشید

وقتی بازی «آخرین حرف نام حیوان» را بازی می‌کنم، می‌خواهم شرکت‌کنندگان به مشکل بر بخورند. همانطور که در بخش قبل گفتم، می‌خواهم آنها را مجبور کنم تا جعبه امکانات خود را گسترش دهند. گاهی اوقات، شرکت‌کنندگان آنقدر ناامید می‌شوند که یخ می‌زنند. آنها نمی‌توانند حیوانی برای حرف خود پیدا کنند و نمی‌دانند چگونه جعبه امکانات خود را گسترش دهند. شروع به احساس تنش می‌کنند. ذهن خلاق آنها از کار می‌افتد. من همیشه می‌پرسم چرا نتوانستند حیوانی پیدا کنند. پاسخ همیشه یکسان است: «فشار زیاد

اینها افراد باهوشی هستند. اگر به آنها پنج دقیقه وقت می‌دادم، مطمئنم می‌توانستند ۱۰۰ نام حیوان بنویسند. چرا به مشکل خوردند؟ چرا احساس فشار کردند؟ آیا فکر می‌کنند در ارزیابی بعدی کسی ممکن است بگوید: «خب، ما می‌خواهیم شما را ارتقا دهیم، اما نتوانستید حیوانی پیدا کنید که با حرف P شروع شود، بنابراین مجبوریم شما را به حالت تعلیق درآوریم.»

حدس بزنید چه اتفاقی می‌افتد. هر کسی که در نوبت خود برای پیدا کردن یک حیوان به مشکل برخورد، وقتی نوبتشان نبود، توانست یک حیوان پیدا کند. چرا؟ وقتی نوبتشان نبود، فشاری وجود نداشت. ذهنشان آرام بود. برایشان مهم نبود که حیوانی پیدا کنند یا نه.

به زمانی فکر کنید که بیشترین خلاقیت را دارید. برخی از پاسخ‌هایی که از مخاطبان شنیده‌ام عبارتند از: ورزش کردن، باغبانی، خوابیدن، دوش گرفتن، آشپزی، و گذراندن وقت با فرزندان. همه این پاسخ‌ها یک چیز مشترک دارند: آرامش.

آیا مکانی وجود دارد که خلاقیت شما را تقویت کند؟ آیا زمانی از روز وجود دارد که خلاق‌تر باشید؟ خلاقیت به انرژی برای سوخت نیاز دارد. و گاهی اوقات آن انرژی و سوخت، نفس عمیق کشیدن و آرامش است.

به زمان صرف شده برای خلق ایده پاداش دهید

بیایید واقع‌بین باشیم. بیشتر ایده‌ها به نور روز نمی‌رسند. ایده‌ها تجزیه و تحلیل می‌شوند، کالبدشکافی می‌شوند، نادیده گرفته می‌شوند، نقد می‌شوند و در نهایت رد می‌شوند. وقتی ایده‌های یک کارمند همیشه سرکوب می‌شوند چه اتفاقی می‌افتد؟ در نهایت، کارمند دیگر ایده ای ارائه نمی‌دهد. ما رد شدن را شخصی می‌گیریم. در جدا کردن ایده‌هایمان از احساسات شخصی‌مان مشکل داریم. «آنها هرگز از ایده‌های من استفاده نمی‌کنند»، کارمند پس از رد شدن می‌گوید. «ایده دادن بی‌فایده است»، کارمند توجیه می‌کند، «زیرا مدیریت گوش نخواهد داد.»

یک راه حل وجود دارد. همیشه به زمان و انرژی که یک کارمند صرف خلق یک ایده می‌کند، پاداش دهید. اگر به طور مداوم به زمان و انرژی پاداش دهید، کارمند به تولید ایده ادامه خواهد داد. ما ایده می‌خواهیم. بله، بسیاری از ایده‌ها شکست خواهند خورد. اما اگر تولید ایده را متوقف کنیم، هرگز ایده‌ای را که کارساز خواهد بود، خلق نخواهیم کرد. با پاداش دادن به زمان و انرژی صرف شده برای خلق ایده، اطمینان حاصل می‌کنید که خط تولید ایده‌های شما به کار خود ادامه می‌دهد.

یک جلسه طوفان فکری بهتر ایجاد کنید

در اینجا رایج‌ترین جملات ترسناک در محیط کسب و کار آورده شده است:

  • مهمانی کریسمس امسال را در رستوران طبقه پایین ساختمانمان برگزار می‌کنیم.
  • می‌توانیم یک تماس کنفرانسی دیگر برنامه‌ریزی کنیم؟
  • کامپیوترت را پشتیبان‌گیری نکردی؟
  • می‌توانم شما را در دفترم با نماینده منابع انسانی ببینم؟
  • چاپگر گیر کرده است.
  • باید در مورد گزارش هزینه‌هایتان با شما صحبت کنم.
  • بیایید ساعت ۱ بعد از ظهر در اتاق کنفرانس یک جلسه طوفان فکری داشته باشیم.

در حال حاضر، ما واقعاً فقط وقت داریم در مورد جمله آخر صحبت کنیم. جلسات طوفان فکری خسته‌کننده‌تر از تماس با خدمات مشتری برای طرح تلفن همراهتان شده‌اند. ما عادت‌های بد زیادی داریم که به ما اجازه نمی‌دهند جلسات پربار یا خلاقانه داشته باشیم. ایده‌های زیر فقط برای جلسات طوفان فکری نیستند. آنها برای هر نوع فرآیند خلاقانه در محیط تیمی هستند.

  • یک نفر باید رهبری کند. یک رهبر برای جلسه طوفان فکری انتخاب کنید تا همه را در مسیر نگه دارد. جلسات طوفان فکری جلسات غر زدن، ناله کردن، چه کاری هفته گذشته انجام دادید، غیبت کردن، یا آیا قسمت شب گذشته سریال پرطرفدار لحظه را دیدید که شامل پلیس‌ها، وکلا، پزشکان، کفن‌کنندگان، بازرسان صحنه جرم یا مجرمان تبدیل شده به کارآگاه خصوصی است، نیستند. جلسات طوفان فکری برای ایجاد ایده هستند. یک رهبر به نگه داشتن همه در مسیر کمک خواهد کرد.
  • یک نفر باید جلسه را ضبط کند. می‌توانید هر ایده را بنویسید یا جلسه را ضبط کنید. مهم نیست. تا زمانی که هر ایده را ضبط کنید – حتی ایده‌های بد را. هرگز نمی‌دانید کدام ایده بد ممکن است به چیزی خاص شکوفا شود.
  • انرژی خلاق خود را متمرکز کنید. جلسات طوفان فکری باید در دوره‌های کوتاه برگزار شوند. وقتی جلسات بیش از حد طولانی می‌شوند، کش‌دار می‌شوند و شما حرکت و انرژی را از دست می‌دهید. جلسات خود را آزمایش کنید. همه را به جلسه بیاورید و فقط ۱۵ دقیقه وقت بگذارید. اگر فقط ایده ایجاد کنید و تجزیه و تحلیل نکنید، همه متمرکزتر خواهند شد.
  • محل برگزاری را تغییر دهید. گاهی اوقات یک مکان متفاوت انرژی بیشتری به جلسه می‌دهد. جلسه را در یک کافی شاپ، موزه، رستوران، پارکینگ، بستنی‌فروشی یا لابی ساختمانتان برگزار کنید. فقط از اتاق کنفرانس بیرون بیایید.
  • پذیرای پیشنهادات باشید و بر ایده‌های یکدیگر بنا کنید. یک ایده منجر به ایده دیگری خواهد شد. در یک جلسه خلاقانه کوتاه، شما تا حد امکان ایده می‌خواهید. به یکدیگر کمک کنید. محیطی مثبت ایجاد کنید که تولید ایده را تشویق کند. نتیجه یک جلسه پربارتر، خلاق‌تر و سرگرم‌کننده‌تر است.
  • همه را درگیر کنید. اگر تشویق به ساختن بر اساس ایده‌های یکدیگر کنیم، همه ما سهمی خواهیم داشت. ایده متعلق به یک نفر نیست. ایده متعلق به همه است. پذیرش آسان‌تر خواهد شد زیرا هر کس در مالکیت ایده سهمی دارد.
  • چیزی متفاوت را امتحان کنید. اگر نمی‌توانید مکان جدیدی پیدا کنید، یک بازی را امتحان کنید. غذا را امتحان کنید. روی زمین بنشینید. موسیقی پخش کنید. به همه مداد رنگی بدهید. خلاقیت از تکرار و انجام کارها به یک شیوه بیزار است.

امیدوارم برخی از این پیشنهادات به نوآوری شما کمک کند. به خاطر داشته باشید، آنچه برای یک نفر کار می‌کند ممکن است برای دیگری کار نکند. شما باید بفهمید برای خلق کردن به چه چیزی نیاز دارید. و وقتی متوجه شدید به چه چیزی نیاز دارید، آن را جستجو کنید، برایش بجنگید و آن را طلب کنید.

یکی از پرپاداش‌ترین جنبه‌های کار من، درک قدرت خلاقانه‌ای است که هر یک از ما داریم. من هنوز از خلاقیت، شوخ‌طبعی، سرگرمی و انرژی نمایش داده شده توسط شرکت‌کنندگانی که با من روی صحنه می‌آیند، شگفت‌زده می‌شوم. برخی داوطلب هستند. برخی انتخاب می‌شوند. و برخی توسط همسالان خود مجبور به حضور روی صحنه می‌شوند. من شرکت‌کنندگانی از تقریباً هر صنعتی، از هر سطح کسب و کار، و از سراسر جهان داشته‌ام. همه آنها خلاق هستند.

لذت ببرید. خلاق باشید. در برابر زامبی‌های خلاق که فکر می‌کنند فقط یک نام حیوان با حرف Z شروع می‌شود، بایستید. بیایید، آیا هرگز در مورد یک مارمولک روز زنگبار (Zanzibar day gecko) یا یک سمندر زیگزاگ (zigzag salamander) نشنیده‌اید؟

ایده‌های سریع

ما به ندرت وقت داریم فقط فکر کنیم. از پروژه‌ای به جلسه‌ای به تماس کنفرانسی می‌دویم. و سپس به خانه می‌رویم و از تمرین فوتبال به مدرسه به سوپرمارکت به فروشگاه صنایع دستی برای برداشتن چیزی برای گزارش تاریخ فرزندمان می‌دویم.

  • هر روز پنج دقیقه را به جلسه فکری خود اختصاص دهید.
  • تلفن خود را روی میز بگذارید و تنها قدم بزنید.
  • بیرون بروید و روی نیمکتی بنشینید، یا در لابی بنشینید.
  • حالا، تمام کاری که باید انجام دهید فکر کردن است. لازم نیست در مورد مشکل یا مسئله خاصی فکر کنید. فقط آرام باشید و فکر کنید. مطمئنم هر بار ایده‌ای به ذهنتان خواهد رسید. ممکن است ایده‌ای کوچک باشد یا بزرگ.

اگر مدیر هستید، کارمندان خود را تشویق کنید که هر روز یک جلسه فکری پنج دقیقه‌ای داشته باشند. شما مزایای آن را در قالب ایده‌ها خواهید دید. و همه ما پنج دقیقه وقت آزاد داریم. اگر فکر نمی‌کنید پنج دقیقه وقت دارید زیرا بیش از حد مهم یا بیش از حد مشغول هستید، پس باید به یک قبرستان سر بزنید.

اگر مجبورید، یادداشتی روی میز خود بگذارید که می‌گوید: «آرام باش، فکر کن، و خلق کن.»

یادداشت‌ها

۱. این یک بازی عالی برای انجام با فرزندانتان در یک سفر جاده‌ای است. به طرز عجیبی، یک بازی عالی برای نوشیدن نیز هست. اما من به شدت توصیه می‌کنم که بازی نوشیدن را در طول سفر جاده‌ای با فرزندانتان انجام ندهید.

۲. دختر من اکنون بزرگسال است. او سال‌هاست که خود را آدم‌برفی ترسناک اعلام نکرده است. امیدوارم دوستانش این را بخوانند و در مورد فاز آدم‌برفی ترسناک او بپرسند. آنها همچنین باید در مورد فازهای اختاپوس، پرنسس دیزنی، هری پاتر و گرگ و میش او بپرسند.

۳. خیلی زود متوجه شدم که وقتی هر تمرین بداهه‌پردازی یا تعاملی را توضیح می‌دادم، بیشتر مشتریان تردید داشتند. حتی اکنون، این پاراگراف را می‌خوانم و فکر می‌کنم: «این دیوانگی به نظر می‌رسد.» گاهی اوقات، فقط باید به من اعتماد کنید.

۴. و برای ارزش اضافی، در اینجا سه کلمه که بیشتر در هنگام انجام این بازی غلط املایی دارند آورده شده‌اند: پشه (gnat)، اورانگوتان (orangutan)، و پتروداکتیل (pterodactyl). لطفاً از این اطلاعات فقط برای خیر استفاده کنید و نه برای شر

. ۵. این برای من اتفاق افتاد. واقعاً یادم نمی‌آید شرکت چگونه مهمانی تعطیلات را اعلام کرد یا واکنش عمومی چگونه بود. و من هیچ مشکلی با رستوران داخل ساختمان ندارم. جای خوبی برای یک همبرگر برای ناهار بود. من برای یک شرکت به اندازه کافی بزرگ کار می‌کردم که مهمانی تعطیلات داشته باشم. و هیچ چیز بیشتر از برگزاری مهمانی در رستوران همبرگر در همان ساختمان اداری نمی‌گوید: «لطفاً به رویداد تعطیلات نصفه و نیمه ما که مجبور به برگزاری آن هستیم، بیایید.» بدیهی است که من هنوز تلخ‌کام هستم.

۶. هر دو این حیوانات وجود دارند. می‌توانید آنها را جستجو کنید. من این کار را کردم.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *