فصل 10

رازهای موفقیت در زمان تغییر و دگرگونی: آشفتگی را در آغوش بکشید؛ باز و انعطاف‌پذیر باشید؛ در لحظه باشید؛ برای تغییر آماده باشید

هر روز صبح با این عزم بیدار می‌شوم که هم دنیا را تغییر دهم و هم اوقات خوشی داشته باشم. گاهی اوقات این کار برنامه‌ریزی روزم را دشوار می‌کند. ای. بی. وایت

من پشت تریبون1 صحبت نمی‌کنم. آن‌ها بزرگ، دست و پا گیر هستند و مانعی بین مخاطب و سخنران ایجاد می‌کنند. وقتی تریبون وجود دارد، همیشه از مشتری می‌خواهم آن را از صحنه خارج کند تا فضای بیشتری برای انجام تمرینات بداهه‌پردازی ایجاد شود. در حرفه سخنرانی‌ام چیز بسیار مهمی را آموخته‌ام: مردم دوست ندارند تریبون را جابجا کنند. من در مورد جابجایی فیزیکی آن صحبت نمی‌کنم. این کار نسبتاً آسان است. این ایده است که با جابجایی آن “تغییری” ایجاد خواهد شد. تغییر آن‌ها را می‌کشد. مدیر صحنه یا مشتری طوری به من نگاه می‌کند که انگار از آن‌ها پرسیده‌ام هفته آینده می‌توانم ماشینشان را قرض بگیرم تا در یک مسابقه تخریب در میسوری شرکت کنم. مردم از تغییر خوششان نمی‌آید.

مانند اکثر تغییرات، جابجایی تریبون مهم نیست. ما فقط به عمل جابجایی آن اهمیت می‌دهیم. هیچ‌کس در مخاطبان واقعاً به این که تریبون در کجا قرار دارد اهمیت نمی‌دهد. مطمئنم هرگز شرکت‌کننده‌ای در ارزیابی جلسه خود ننوشته است: “من از جایگذاری تریبون خوشم نیامد، اما شعبده‌باز هیپنوتیزم‌کننده عالی بود.”2

مسئله این است که من در حال تغییر تصمیم آن‌ها هستم. یک بار مشتری داشتم که از جابجایی تریبون (که در مرکز صحنه قرار داشت) خودداری کرد. توضیح دادم که من از پشت تریبون صحبت نمی‌کنم و از بازی‌های بداهه‌پردازی استفاده می‌کنم که اگر در وسط صحنه باشم و مخاطبان بتوانند مرا ببینند، بهتر کار می‌کنند. او گفت: “نه، ما نمی‌توانیم تریبون را جابجا کنیم.” مشتری توضیح داد: “یک معاون رئیس‌جمهور قرار است بعد از برنامه شما صحبت کند و او با تریبون تمرین کرده است.”

“می‌توانیم از معاون رئیس‌جمهور بپرسیم آیا می‌توانیم تریبون را جابجا کنیم؟” نه. به من گفته شد که او یک معاون رئیس‌جمهور است. او یک فرد بسیار مهم است. در چه دنیایی زندگی می‌کنیم که معاون رئیس‌جمهور راهکارهای InfoDataVerse گلوبال‌کام بین‌المللی (نام واقعی شرکت نیست) آنقدر غیرقابل دسترس است که یک آدم معمولی مثل من می‌تواند از او بپرسد که آیا می‌توانیم تریبون را جابجا کنیم؟ من به طور معمولی جلو رفتم و با معاون رئیس‌جمهور صحبت کردم. برای افشاگری بزرگ آماده شوید: او به محل تریبون اهمیتی نمی‌داد، بنابراین جابجا شد. همچنین، داستان واقعی این است که همان معاون رئیس‌جمهور با لباس گلادیاتور/امپراتور/سرباز رومی روی صحنه آمد. مطمئن نیستم که این لباس چه ربطی به تغییر دارد، اما هنوز هم مرا می‌خنداند.3

می‌بینید، نه تنها برداشتن تریبون شامل تغییر یک تصمیم قبلی می‌شود؛ بلکه اکنون شامل کار نیز می‌شود. نکته داستان این است که مردم تغییر را دوست ندارند، و دوست ندارند چیزها را جابجا کنند. از دوستان خود بخواهید به خانه‌تان بیایند و به شما در جابجایی خانه کمک کنند. واکنش را تماشا کنید. هیچ‌کس نمی‌خواهد چیزی را جابجا کند. و هیچ‌کس تغییر را دوست ندارد.

البته، ما در نهایت تریبون را جابجا می‌کنیم. و سپس، پس از اینکه صحبت‌هایم تمام شد، یک نفر استرس‌زده تریبون را برای معاون رئیس‌جمهور سر جای خود برمی‌گرداند. و سپس معاون رئیس‌جمهور راهکارهای InfoDataVerse گلوبال‌کام بین‌المللی روی صحنه می‌آید، حتی نزدیک تریبون هم نمی‌رود و از همه برای حضور در جلسه تشکر می‌کند. او حتی آنقدر نزدیک تریبون نمی‌رود که آن چیز لعنتی را لمس کند. او حدود 97 ثانیه صحبت می‌کند.4

تغییر ترسناک است. ایده تغییر حتی ترسناک‌تر است.

همه ما از تغییر می‌ترسیم. تغییر نمایانگر چیزی ناشناخته است. ممکن است مجبور شویم چیز جدیدی یاد بگیریم. ممکن است مجبور شویم از منطقه راحتی خود خارج شویم. حتی ممکن است مجبور شویم روش کارمان را تغییر دهیم. ما ترجیح می‌دهیم در پتوی گرم Pottery Barn خودمان پنهان شویم و تغییر را رد یا نادیده بگیریم. اهمیتی ندارد. تغییر اتفاق خواهد افتاد. هرگز یک روز به محل کار نخواهیم رسید و کسی را نشنویم که می‌گوید: “بسیار خب، ما اینجا در International GlobalCom InfoDataVerse Solutions تغییرات را به پایان رساندیم.” عالی. می‌دانستم که سه‌شنبه اتفاق خواهد افتاد. این واقعاً بقیه هفته را آزاد می‌کند. می‌توانیم پیتزا سفارش دهیم؟

بداهه‌پردازی چهار درس مهم را برای موفقیت در زمان تغییر به من آموخت:

  1. برای تغییر آماده باشید.
  2. در برابر تغییر باز و انعطاف‌پذیر باشید.
  3. تغییر را در آغوش بگیرید.
  4. در طول تغییر در لحظه باشید.

تمام بازی‌های بداهه‌پردازی که من استفاده می‌کنم، این درس‌ها را برجسته می‌کنند. برای این بحث، می‌خواهم در مورد بازی “همه‌چیزدان” (Know-it-All) صحبت کنم. من سه نفر از مخاطبان را دعوت می‌کنم که روی صحنه بیایند و به سوالات پاسخ دهند. نکته کلیدی این است که داوطلبان فقط می‌توانند یک کلمه در یک زمان، به ترتیب ایستادنشان، برای تکمیل جمله بگویند. سه بازیکن باید به یکدیگر گوش دهند، از یکدیگر حمایت کنند و با هم کار کنند تا یک جمله بسازند. مانند تمام بازی‌های بداهه‌پردازی، تغییر و اختلال ثابت است. و تنها راهی که بازی کار می‌کند این است که همه برای تغییر آماده باشند، در برابر تغییر باز و انعطاف‌پذیر باشند، شنونده‌ای عالی باشند و تغییر را در آغوش بگیرند.

برای تغییر آماده باشید

وقتی از داوطلبان مخاطب می‌خواهم که روی صحنه به من بپیوندند، آن‌ها اولین انتخاب خود را هنگام برخاستن از صندلی خود انجام می‌دهند. آن‌ها انتخاب می‌کنند که برای تغییر آماده باشند. آن‌ها هیچ ایده‌ای ندارند که من چه بازی‌ای را انجام خواهم داد، نقش یا مسئولیتشان چیست، یا چه اتفاقی در طول بازی خواهد افتاد.

آن‌ها انتخاب می‌کنند که برای تغییر آماده شوند. بسیار مهم است. آماده شدن برای تغییر لحن، رویکرد، انرژی و نگرش آن‌ها را تعیین می‌کند. آن‌ها می‌فهمند که تغییر اتفاق خواهد افتاد. داوطلبان تغییر را پذیرفته‌اند. تغییر و اختلال آن‌ها را غافلگیر، ناامید، استرس‌زده یا بی‌صبر نخواهد کرد.

در برابر تغییر باز و انعطاف‌پذیر باشید

تغییر چه بخواهیم چه نخواهیم اتفاق خواهد افتاد. بیشتر تغییرات کاملاً خارج از کنترل ما هستند. ما فقط نحوه واکنش خود را به آن کنترل می‌کنیم. بارها حتی کنترل نحوه واکنش به تغییر را از دست می‌دهیم. آیا واقعاً انتخاب می‌کنید که استرس‌زده یا ناامید باشید؟ نه، این کار را نمی‌کنید. انتخاب نحوه واکنش به تغییر، نگرش، رویکرد و موفقیت شما را تعیین می‌کند. ما انتخاب می‌کنیم که باز و انعطاف‌پذیر باشیم. ما انتخاب می‌کنیم که یاری‌رسان، صبور، حامی و فهمیده باشیم.

همه ما پیش‌زمینه‌ها، تجربیات، مهارت‌ها و تحصیلات متفاوتی داریم. همه ما یک مشکل را به یک روش حل نخواهیم کرد. تفاوت‌های ما ما را به تیمی قوی‌تر تبدیل می‌کند. هر یک از ما مشکل را از زاویه دید متفاوتی می‌بینیم. ما باید نسبت به ایده‌های یکدیگر باز و انعطاف‌پذیر باشیم. این انعطاف‌پذیری به ما امکان می‌دهد ایده را توسعه دهیم و آن را گسترش دهیم.

تغییر را در آغوش بگیرید

بداهه‌پردازی به شما می‌آموزد که تغییر را در آغوش بگیرید. هرگز نمی‌دانید چه اتفاقی خواهد افتاد زیرا هیچ متن، هیچ برنامه و هیچ تمرینی وجود ندارد. فقط با تنظیم نحوه برخورد با تغییر، نگرش خود را تعیین می‌کنید.

بداهه‌پردازی هرج و مرج و اختلال دائمی است. من هیچ ایده‌ای ندارم که بازیگر دیگر چه خواهد گفت و چه خواهد کرد. در آغوش گرفتن تغییر شما را مجبور می‌کند به توانایی‌های خود اعتماد کنید، اعتماد به نفس ایجاد می‌کند و شما را بیشتر از موقعیت آگاه می‌کند. به این معنی نیست که همه تغییرات درست یا خوب هستند. برخی تغییرات بد هستند. برخی تغییرات کارساز نیستند. در آغوش گرفتن فقط به این معنی است که ما می‌فهمیم تغییر اتفاق خواهد افتاد. سپس می‌توانیم تصمیم بگیریم که چگونه با تغییر پیش برویم.

در طول تغییر در لحظه باشید

انتخاب برای پذیرش تغییر شما را مجبور می‌کند که حاضر و در لحظه باشید. حس آگاهی شما افزایش می‌یابد زیرا می‌خواهید واکنش نشان دهید و موفقیت تولید کنید. وقتی در لحظه هستید، روی بازی، تیم و هدف تمرکز می‌کنید. شما واقعاً گوش می‌دهید و منتظر نوبت خود برای صحبت کردن نیستید. در لحظه بودن شما را به رهبر، هم‌تیمی، ارتباط‌گر و نوآور بهتری تبدیل می‌کند. شما بهره‌ورتر هستید.

من بازی “همه‌چیزدان” را هزاران بار انجام داده‌ام. برخی افراد به یکدیگر گوش نمی‌دهند و بازی کار نمی‌کند. برخی افراد سعی می‌کنند کلمه بعدی را پیش‌بینی کنند و بازی کار نمی‌کند. برخی افراد سعی می‌کنند آنچه را که می‌خواهند شخص دیگر بگوید، پیش‌بینی کنند و بازی کار نمی‌کند. بازی تنها زمانی کار می‌کند که هر بازیکن با باز بودن و انعطاف‌پذیری گوش دهد و واکنش نشان دهد، تغییر را در آغوش بگیرد، برای تغییر آماده شود و حاضر باشد. هرگز نخواهید دانست کلمه بعدی چیست یا جمله به کجا می‌رود. درست مانند شغل شما، هرگز نمی‌دانید چه مسئله یا چالشی بعدی پدیدار خواهد شد. دانستن آن غیرممکن است.

و چگونه به تغییر واکنش نشان می‌دهیم؟ بیشتر اوقات اولین واکنش ما به تغییر، ناامیدی، بی‌حوصلگی و استرس است. ما خودمان را برای تغییر آماده نمی‌کنیم. غافلگیری از تغییر، ناامیدی را ایجاد می‌کند.

ما می‌دانیم که تغییر اتفاق خواهد افتاد. من در تگزاس زندگی می‌کنم. در تگزاس هوا گرم است. می‌دانم که کولر تقریباً هر تابستان درست زمانی که تگزاس به همان دمای سطح خورشید می‌رسد، خراب خواهد شد. با تعمیرکار کولر تماس می‌گیرم. او دو روز بعد می‌آید. برای تعمیر کولر به قطعه‌ای نیاز خواهد داشت. او به من می‌گوید که قطعه هفته آینده می‌رسد. بنابراین، هر تابستان، من و همسرم عرق‌ریزان می‌نشینیم، انگار که در انبار جهنم کامیون‌های بزرگ را تخلیه می‌کنیم. و هر تابستان در طول این بازی پرشور، من ناامید، بی‌حوصله و استرس‌زده هستم. می‌دانم تغییر در راه است. فقط وقتی ابروهایم از عرق می‌ریزند، خیلی باز و انعطاف‌پذیر نیستم.

تغییر اتفاق خواهد افتاد بهتر است باز و انعطاف‌پذیر باشیم

همه ما می‌دانیم که باید با تغییر در شغل خود کنار بیاییم. تحت مدیریت جدید، با مشکلات رشدی مواجه خواهید شد. باید یک برنامه نرم‌افزاری جدید یاد بگیرید. شرکت یک محصول “پیشرفته، درجه یک جهانی” جدید را معرفی خواهد کرد که در گویان فرانسه، رقیب را شکست خواهد داد. کسی میز شما را از کابین کنار پنجره به گوشه نزدیک دستشویی منتقل خواهد کرد. همان گوشه‌ای که میانگین دمای ظهر آن 32 درجه فارنهایت است. رقابت جدیدی وجود خواهد داشت، رکود اقتصادی خواهد بود، مشکلات زنجیره تامین، کسی اشتباه خواهد کرد، چیزی خراب خواهد شد – همیشه چیزی وجود خواهد داشت. نحوه برخورد ما با تغییر، استرس و اشتیاق ما را تعیین می‌کند و نقشی در رهبری، ارتباطات و خلاقیت ما دارد. اگر استرس خود را مدیریت نکنیم، اشتیاقمان را از دست می‌دهیم. خالی می‌شویم. غرق در اندوه می‌شویم. غمگین می‌شویم.

یکی از درس‌های جالبی که از بازی “همه‌چیزدان” آموختم این است که یا کل تیم به موفقیت دست خواهد یافت یا کل تیم شکست خواهد خورد. موفقیت نمی‌تواند فقط برای یک یا دو نفر در بازی اتفاق بیفتد. یا همه به هدف خود می‌رسند و جمله‌ای می‌سازند که معنا دارد یا تیم با مشکل مواجه خواهد شد. این یک درس مهم است. موفقیت ما به موفقیت یکدیگر بستگی دارد. ما باید به یکدیگر کمک کنیم. کل هدف بازی “همه‌چیزدان” پاسخ به سوال به عنوان یک تیم است، با هم برای یک هدف مشترک کار کردن. آشنا به نظر می‌رسد، نه؟

باز هم، بداهه‌پردازی بازیکنان را مجبور به گرفتن تصمیم درست برای رسیدن به هدف می‌کند. این کار تیم را مجبور می‌کند که گوش دهد، باز و انعطاف‌پذیر باشد و به یکدیگر در ساخت جمله کمک کند.

بیشتر تغییراتی که باعث استرس می‌شوند، در مدت کوتاهی فراموش می‌کنیم. ممکن است چند روز باشد. ممکن است چند ساعت باشد. ذهن ما متوجه می‌شود که تغییر آنقدر مهم نیست. چرا نمی‌توانیم این را در زمان وقوع تغییر بفهمیم؟ اگر بتوانیم انرژی خود را به سمت چیزهایی که واقعاً مهم هستند هدایت کنیم، می‌توانیم استرس خود را کاهش دهیم.

دو سوال ساده برای مدیریت تغییر بپرسید

ما باید تغییر خود را مدیریت کنیم. من با تغییر با پرسیدن دو سوال ساده از خودم کنار می‌آیم:

  1. آیا تغییر بر توانایی من برای شاد بودن و موفقیت در شغلم تأثیر می‌گذارد؟
  2. آیا تغییر بر توانایی اطرافیانم خانواده، همکاران، مشتریان و فروشندگانم برای شاد بودن و موفقیت در شغلشان تأثیر می‌گذارد؟

اگر هر دو پاسخ خیر باشد، پس می‌دانم که تغییر آنقدر مهم نیست. می‌توانم انرژی و اشتیاق خود را به سمت چیزی هدایت کنم که بر موفقیت و خوشبختی من تأثیر می‌گذارد. مشکلات زمانی شروع به خزیدن به شانه‌های ما می‌کنند که زمان و انرژی زیادی را صرف اقدامات و کلماتی خارج از این دو سوال می‌کنیم. این دو سوال را از خود بپرسید. واقعاً، هر چیزی که واقعاً مهم است، توسط این دو سوال پوشش داده می‌شود.

گاهی اوقات پس از بازی “همه‌چیزدان”، از مخاطبان می‌خواهم که دو به دو شوند و نسخه دو نفره بازی را انجام دهند. از آن‌ها می‌خواهم یک جفت دیگر پیدا کنند و با یک کلمه در یک زمان با هم گفتگو کنند. پس از بازی، از مخاطبان می‌پرسم چگونه با باز بودن و انعطاف‌پذیری کنار آمدند. پاسخ همیشه یکسان است: آن‌ها به یکدیگر گوش می‌دادند. خیلی ساده است، نه؟ اگر حتی برای یک ثانیه در طول بازی، آن‌ها گوش دادن را متوقف کنند یا به چیزی براق در اتاق نگاه کنند، بازی شکست می‌خورد. آن‌ها باید گوش دهند و در لحظه کار کنند.

بیایید فکر کنیم که وقتی هر بازیکن گوش می‌دهد چه اتفاقی می‌افتد:

  • بازیکنان به هدف خود می‌رسند و جمله‌ای می‌سازند که معنا دارد.
  • بازیکنان خلاق‌تر و با اعتماد به نفس‌تر می‌شوند.
  • بازیکنان به عنوان یک تیم با هم کار می‌کنند.
  • بازیکنان با موفقیت ارتباط برقرار می‌کنند.
  • بازیکنان مسئولیت‌پذیری می‌کنند و ابتکار عمل نشان می‌دهند.
  • بازیکنان لذت می‌برند.

اگر از هر مدیری بپرسم که از تیمش چه می‌خواهد، فکر می‌کنید مدیر چیز متفاوتی لیست خواهد کرد؟ این همان چیزی است که ما از یکدیگر می‌خواهیم. پایه و اساس آن موفقیت همیشه یک چیز است: گوش دادن. وقتی به مخاطبانم می‌گویم که همه ما باید فعالانه‌تر گوش دهیم، همه با تأیید سر تکان می‌دهند: “بله، همه ما باید بهتر گوش دهیم. او حق با اوست. او در مورد من صحبت نمی‌کند، اما دیگران در این اتاق قطعاً باید بهتر گوش دهند.” همه ما باید بهتر گوش دهیم.

تغییر هر روز اتفاق خواهد افتاد. ما باید با تغییر به روشی سازنده کنار بیاییم که به ما اجازه دهد پرشور، خلاق و پرانرژی بمانیم. اگر تمام روز را ناامید و استرس‌زده بگذرانیم، سوختی برای خوشبختی خود نخواهیم داشت. ما می‌توانیم تغییر را مدیریت کنیم. می‌توانیم استرس خود را کاهش دهیم و در عین حال اشتیاق خود را افزایش دهیم. رازهای بازی “همه‌چیزدان” را به یاد داشته باشید: تغییر را در آغوش بگیرید، در طول تغییر باز و انعطاف‌پذیر باشید، برای تغییر آماده باشید و در طول تغییر در لحظه باشید.

و در نهایت، فقط آن تریبون لعنتی را جابجا کنید.

ایده‌های سریع

چند دقیقه وقت بگذارید و به هفته گذشته خود در محل کار فکر کنید. حالا، لیستی تهیه کنید و هر چیزی را که باعث ناامیدی، بی‌حوصلگی و استرس شد، بنویسید. پس از اتمام لیست، سعی کنید آن را با چهره‌ای جدی بخوانید. نمی‌توانید. خیلی دارید ریزخند می‌زنید.

مطمئناً، یک یا دو مورد در لیست شما واقعاً استرس‌زا هستند. شرط می‌بندم که بیشتر لیست چیزهای بی‌اهمیت است. ما انرژی خلاق خود را صرف چیزهایی می‌کنیم که واقعاً اهمیتی ندارند و کاملاً خارج از کنترل ما هستند. دفعه بعد که شروع به احساس ناامیدی درباره یک تغییر کردید، از خود بپرسید: “آیا در یک هفته آینده به این موضوع ریزخند خواهم زد؟”

نحوه انجام بازی “همه‌چیزدان” با تیم شما:

  1. همه را دو نفره کنید. می‌توانید سه نفره هم باشید. اما با دو نفر راحت‌تر است.
  2. هر جفت باید با یک جفت دیگر کار کند.
  3. تصمیم بگیرید چه کسی قرار است جمله را برای هر تیم شروع کند.
  4. هر شخص فقط می‌تواند یک کلمه در یک زمان بگوید. بازیکنان به نوبت یک کلمه می‌گویند تا زمانی که یک جمله کامل داشته باشند. یک تیم با پرسیدن یک سوال کلمه به کلمه شروع می‌کند. جفت دیگر به همان روش به سوال پاسخ می‌دهد. تیمی که به تازگی به سوال پاسخ داده است، سپس از تیم دیگر یک سوال می‌پرسد (دوباره یک کلمه در یک زمان).
  5. سعی کنید کلمه را به سرعت پس از کلمه هم‌تیمی‌تان بگویید. اگر سعی کنید به دنبال کلمه یا پاسخ درست بگردید، بازی را کند می‌کنید و شتاب خود را از دست می‌دهد. هرگز کلمه درست را پیدا نخواهید کرد. فقط کلمه‌ای را بگویید که بعد از کلمه قبلی می‌آید.
  6. فقط کلمات تصادفی نگویید. باید معنا داشته باشد.
  7. حتماً به هم‌تیمی‌های خود گوش دهید.
  8. جمله به طور طبیعی به پایان می‌رسد. هنگامی که تیم به سوال پاسخ داد، باید سوال بپرسند. باز هم، هر شخص فقط می‌تواند یک کلمه در یک زمان بگوید.
  9. اشکالی ندارد اگر اشتباه کنید. به اشتباه بخندید و دوباره تلاش کنید.
  10. به یاد داشته باشید که در برابر هم‌تیمی‌هایتان و کلماتی که انتخاب می‌کنند، باز و انعطاف‌پذیر باشید. در لحظه باشید (گوش دهید). خود را آماده کنید زیرا نمی‌دانید کلمه بعدی چه خواهد بود. تغییر را در آغوش بگیرید و به توانایی‌های خود اطمینان داشته باشید. لذت ببرید.

یادداشت‌ها

  1. در نسخه قبلی این کتاب، تریبون را به اشتباه “پودیوم” (podium) نامیده بودم. کسی مرا در مورد تعریف تریبون و پودیوم تصحیح کرد. تریبون همان چیزی است که پشت آن می‌ایستید. پودیوم صحنه است. امیدوارم کسی که مرا تصحیح کرد این نسخه بازنگری شده را خریداری کند، کتاب را با خود حمل کند و از کوه فریاد بزند: “من حق با من بود!”
  2. من کلمه “lectern” (تریبون) را به وفور استفاده کرده‌ام. و حالا کلمه “copiously” (به وفور) را در یک جمله استفاده کرده‌ام. روز بزرگی است.
  3. نکته جلسه: هرگز در یک تونیک رومی زانوهایتان را روی صحنه نشان ندهید. هرگز برنده نمی‌شوید.
  4. این یک داستان کاملاً واقعی است.

 

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *