در چند مقاله قبلی با معیارهای مختلفی روبرو شده ایم که می توان از آنها برای انتخاب در بین پروژه های رقیب استفاده کرد. این معیارها به شرکت کمک می کند تا پروژه ای را شناسایی کند که حداکثر ارزش را به همراه دارد و به تصمیم گیری آگاهانه برای به حداکثر رساندن ثروت شرکت کمک می کند. ما دیدیم که چگونه قانون NPV بهتر از IRR و شاخص سودآوری است و چگونه تصمیمات مبتنی بر NPV ظاهرا دقیق تر است.

با این حال، باید درک کنیم که بین نحوه بیان قانون NPV در کتاب های درسی و نحوه اعمال آن در زندگی واقعی در سراسر جهان تفاوت وجود دارد. این تفاوت به این دلیل به وجود می آید که وقتی بودجه بندی سرمایه را در نظر می گیریم، با این فرض اساسی کار می کنیم که شرکت به بازارهای کارآمد دسترسی دارد. این بدان معناست که اگر نرخ بازده مورد نیاز بیشتر از هزینه فرصت سرمایه باشد، یا اگر پروژه دارای NPV بیشتر از صفر باشد، شرکت همیشه می‌تواند پروژه‌های خود را با جمع‌آوری پول از بازار تامین مالی کند، حتی اگر هیچ چیزی نداشته باشد. . بنابراین برای اهداف عملی، پول در اختیار شرکت ها نامحدود است.

با این حال، در واقعیت ممکن است اینطور نباشد. درست است که شرکت‌ها همیشه می‌توانند پول جمع‌آوری کنند و شرکت‌های بزرگ‌تر می‌توانند هر چقدر که می‌خواهند سرمایه جمع‌آوری کنند، اما بسیاری از اوقات خود شرکت‌ها محدودیت‌هایی در میزان جذب سرمایه‌ای که متعهد می‌شوند اعمال می‌کنند.

این محدودیت ها می تواند به دلایل زیر اعمال شود:

  • افزایش ارزش سهام بیشتر می تواند سود مالکیت موجود را کمرنگ کند
  • ممکن است قراردادهای بدهی وجود داشته باشد که مانع از افزایش بدهی شرکت شود
  • جمع آوری وجوه بیشتر یا از طریق بدهی یا سهام ممکن است شرکت را پرخطرتر نشان دهد و ممکن است هزینه سرمایه را حتی بیشتر کند.

این محدودیت بر روی میزان سرمایه ای که شرکت دارد، فرض ذاتی بودجه ریزی سرمایه را باطل می کند. بنابراین، آنچه در زندگی واقعی اتفاق می‌افتد، نسخه کمی تغییر یافته از بودجه‌بندی سرمایه است. تحلیلگران مالی برای این موضوع نامی دارند. آنها آن را “جهه بندی سرمایه” می نامند.

بنابراین سهمیه بندی سرمایه چیزی جز بودجه بندی سرمایه با قوانین اصلاح شده نیست. اکنون به جای انتخاب هر پروژه ای که NPV بیشتر از صفر دارد، شرکت از رویکرد متفاوتی استفاده می کند. تمام پروژه هایی که دارای NPV مثبت هستند واجد شرایط سرمایه گذاری احتمالی هستند. سپس این پروژه ها با توجه به جذابیتشان رتبه بندی می شوند. سپس شرکت در 3 یا 5 پروژه برتر (بر اساس منابع خود) سرمایه گذاری می کند. بنابراین، در اینجا مقدار محدودی از سرمایه در بین پروژه‌ها سهمیه بندی می‌شود، برخلاف فرض سرمایه نامحدود.

شاخص سودآوری

اما، چگونه شرکت تصمیم می گیرد که کدام پروژه ها جذاب ترین هستند؟ صرفاً رتبه بندی پروژه هایی با NPV بالاتر نادرست خواهد بود. این به این دلیل است که ما به ورودی هایی که وارد می کنیم توجه نمی کنیم. ما صرفاً به خروجی توجه می کنیم که آشکارا نادرست است. اگر پروژه ای با NPV کمی بالاتر نیاز به دو برابر سرمایه گذاری در مقایسه با پروژه دیگر داشته باشد، چه؟ آیا هنوز شرط بندی خوبی است؟

بدیهی است که خیر و برای حل موثر این مشکل و سهمیه بندی سرمایه، شرکت ها معیاری به نام شاخص سودآوری ارائه کرده اند. شاخص سودآوری چیزی نیست جز NPV پروژه تقسیم بر مقدار سرمایه گذاری آن.

شاخص سودآوری = NPV / سرمایه گذاری

بنابراین ما صرفاً به مقدار NPV به ازای هر دلار سرمایه گذاری نگاه می کنیم. پروژه‌هایی با بالاترین NPV به ازای هر دلار سرمایه‌گذاری جذاب‌تر در نظر گرفته می‌شوند و دلارهای سرمایه‌گذاری ابتدا به آنها تخصیص داده می‌شود تا بازده شرکت به حداکثر برسد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *