ساخت برند شخصی: قدرتمندترین دارایی شما
چکیده
این مقاله به بررسی جامع مفهوم برند شخصی و نقش آن به عنوان قدرتمندترین دارایی در زندگی فردی و حرفهای میپردازد. با توجه به تحولات اخیر در “اقتصاد توجهمحور”، داشتن یک برند شخصی قوی دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. این مقاله با تکیه بر تجربیات میلیون دلاری و توصیههای گامبهگام یک کارآفرین موفق، چهار مرحله کلیدی برای ساخت و کسب درآمد از یک برند شخصی هدفمند را تشریح میکند: روشن کردن نیت و هدف، انتخاب پلتفرم مناسب، ایجاد محتوای ارزشمند و کسب درآمد هوشمندانه. همچنین به شکستن تصورات غلط رایج، مانند نیاز به میلیونها دنبالکننده برای موفقیت مالی، میپردازد و بر اهمیت “برند شخصی خرد” و کیفیت مخاطب به جای کمیت تأکید میکند. در نهایت، به خواننده نشان میدهد که چگونه میتواند با استفاده از هوش مصنوعی و یافتن “منطقه ارزش منحصربهفرد” خود، اطلاعات را به عنوان یک محصول با ارزش بستهبندی کرده و از طریق کوچینگ یکبهیک، از برند شخصی خود درآمدزایی کند. هدف نهایی، دستیابی به ثروت و قدرت، نه صرفاً شهرت، است.
مقدمه
چه بخواهید و چه نخواهید، شما همین الان یک برند شخصی دارید. این برند میتواند شامل 300 فالوور شما در اینستاگرام، صفحه فیسبوک یا لینکدین شما باشد که شاید تلاش زیادی برای آن نکردهاید. مهم این است که شما یک ردپای دیجیتالی (digital footprint) دارید. پس، عنوان این مقاله که “چگونه یک برند شخصی را شروع کنیم” شاید کاملاً دقیق نباشد، زیرا شما در واقع از قبل یکی دارید. هدف واقعی و نیت اصلی این مطلب این است که برند شخصی شما را از چیزی که ممکن است در زندگیتان آسیبرسان یا مانع باشد، به قدرتمندترین دارایی که میتوانید داشته باشید، تبدیل کند.
سخنران این آموزش، Iman Gadzhi، در طول دوران حرفهای خود بیش از 100 میلیون دلار درآمد داشته است. این رقمی است که 99.9% مردم فقط میتوانند رویای آن را در سر بپرورانند و تعداد کمی که به آن میرسند، یک عمر طول میکشد تا این سطح از ثروت را بسازند و بیشتر آن تنها در دهههای 50، 60 یا 70 سالگی به بعد به دست میآید. تفاوت در این است که آنچه برای اکثر مردم یک عمر طول میکشد – اگر اصلاً به آن برسند – برای او کمتر از 10 سال زمان برده است. او این موضوع را برای خودستایی نمیگوید، بلکه برای نشان دادن قدرت آنچه امروز در حال آموزش آن است، یعنی ساخت یک برند شخصی هدفمند، بیان میکند. او معتقد است که اگر قرار بود موفقیت خود در 10 سال گذشته را تنها به یک چیز نسبت دهد، آن چیز تواناییاش در ساخت یک برند شخصی هدفمند است، نه بزرگترین برند شخصی. تفاوت بزرگی بین داشتن بازدید و دنبالکننده بدون دلیل و داشتن یک برند شخصی بسیار هدفمند برای یک منفعت خاص وجود دارد.
برند شخصی شما نباید برده شما باشد. بلکه باید در هر راه و از طریق هر منفعتی که میخواهید از آن به دست آورید، به شما خدمت کند. سخنران از یک نوجوان 16 ساله ورشکسته آغاز کرد که دوربین را به دلیل علاقه به عکاسی و فیلمبرداری برداشت. این علاقه او را به سمت گرفتن مشتریان فریلنسری سوق داد که سپس به راهاندازی اولین کسبوکار واقعیاش، یک آژانس خلاقانه، منجر شد. در تمام این فرآیند، او برند شخصیاش را ساخت. او اذعان میکند که در آن زمان نابغه نبود و فقط به طور اتفاقی وارد این مسیر شد. اما آنچه 10 سال برای او طول کشید، میتواند برای شما خیلی کمتر زمان ببرد، زیرا در چند سال اول ساخت برند شخصیاش هیچ هدف و نظمی نداشت و کاملاً بینظم بود. بنابراین، شما میتوانید از این بینظمی عبور کنید و به طور مستقیم یک دارایی بسازید که به شما امکان میدهد در عرض چند سال ثروت نسلی (generational wealth) انباشته کنید.
این دارایی (برند شخصی) به سخنران اجازه داده است که از مادر مجردش مراقبت کند، دوستانش از آن بهرهمند شوند و حتی تلاشهای بشردوستانهاش را تأمین مالی کند. او در شش سال گذشته 10 مدرسه در مکانهایی مانند نپال و آفریقای جنوبی با سود حاصل از کسبوکارهایش ساخته است. این موضوع یک تغییر یکشبه در زندگی نیست. اینطور نیست که با یک اشاره انگشت، رویاهایتان محقق شوند. اما اگر متمرکز و متعهد بمانید، این تنها قدرتمندترین دارایی است که هر کسی میتواند در جهان داشته باشد. نخبگان از قبل میدانند که برند شخصی ارزشمندترین دارایی روی زمین است. آنها میدانند که ما در یک اقتصاد توجهمحور (attention-driven economy) زندگی میکنیم و توجه، ارز جدید است.
این مفهوم فقط برای سخنران کار نکرده است. به اطراف خود نگاه کنید و از خود بپرسید که چرا افرادی مانند دونالد ترامپ و ایلان ماسک در پلتفرمهای اجتماعی بسیار فعال شدهاند و در پادکستهایی مانند Joe Rogan Experience شرکت میکنند. چند سال پیش، آنها به خاطر ثروتشان شناخته میشدند و زحمت ارتباط با تودهها را به خود نمیدادند. اما اکنون قدرت ساخت یک برند شخصی را درک کردهاند. یک برند شخصی منجر به دیدهشدن بیشتر، قدرت بیشتر و در نهایت پول بیشتر میشود. دونالد ترامپ با استفاده از قدرت یک برند شخصی، در انتخابات آمریکا پیروز شد. قیمت سهام تسلا در 6 ماه گذشته بیش از 70% افزایش یافته است. اینها نمونههای افراطی هستند، اما نمونههای موفقیتآمیز زیادی از افراد عادی نیز وجود دارد. دوستان سخنران، مانند George H که صاحب شرکت Represent است، موفقترین شرکت مد بریتانیا در 10-20 سال گذشته را اداره میکند. موفقیت اصلی شرکت در چهار سال اخیر رخ داده است، زمانی که او شروع به ایجاد محتوای بیشتر به عنوان بنیانگذار کرد و برند شخصی خرد (microniche personal brand) خود را ساخت. او میلیونها دنبالکننده ندارد، فقط چند صد هزار نفر در اینستاگرام، اما همین کافی بود تا برندش به ارزش صدها میلیون دلار برسد. همچنین دوست دیگر او، Gom، شرکت Needless را بدون سرمایهگذاری خارجی و تنها از طریق قدرت یک برند شخصی خرد در لینکدین به ارزشی چند صد میلیون دلاری رساند.
اینها تنها نمونههایی از افرادی هستند که با ساخت برند شخصی و بهرهبرداری از اقتصاد توجهمحور، ثروت نسلی ساختهاند. باید از خود بپرسید چرا بزرگترین فرصت این دهه را نادیده میگیرید. بسیاری فکر میکنند برای ثروتمند شدن به میلیونها دنبالکننده نیاز دارند، خود را به اندازه کافی جذاب نمیدانند و نمیدانند از کجا شروع کنند. این مقاله به شما کمک میکند این مشکلات را حل کنید، تصورات غلط را از بین ببرید، آنچه واقعاً در ساخت برند شخصی مهم است را نشان دهد و شما را در یک فرآیند چهار مرحلهای برای ساخت و کسب درآمد از برند شخصیتان راهنمایی کند.
بخش اول: درک و اهمیت برند شخصی
برند شخصی چیست؟
یک برند شخصی، تصور و درک جهان از شماست. فرقی نمیکند موفقترین کارآفرین جهان باشید یا هر آخر هفته به تفریح مشغول، نحوه درک مردم از شما، برند شخصی شماست. سوال میلیون دلاری این است: آیا برند شما به شما آسیب میزند یا به شما کمک میکند؟.
برند شخصی شما بر تمام جنبههای زندگیتان تأثیر میگذارد. ورود به دانشگاه رویاییتان، به دست آوردن شغل رویاییتان، حتی خرید اولین ساعت Rolexتان. وقتی نام خود را در لیست انتظار قرار میدهید، همه چیز تحت تأثیر قرار میگیرد. حتی در زندگی عاشقانه شما. در هر جنبهای از زندگیتان، شما یک برند شخصی دارید. فقط مسئله این است که آیا برند شخصی شما به شما کمک میکند یا مانع شما میشود؟.
بنابراین، میتوان با اطمینان فرض کرد که شما میخواهید برند شخصیتان به شما کمک کند. اما باید درک کنید که چگونه میتواند به شما کمک کند، و اینجا همان جایی است که نیت اهمیت پیدا میکند.
چرا برند شخصی قدرتمندترین دارایی است؟
همانطور که قبلاً اشاره شد، برند شخصی میتواند از عاملی مانع به دارایی شماره یک شما تبدیل شود. این یک دارایی است که سخنران از آن برای انباشت ثروت نسلی در عرض چند سال استفاده کرده است. این دارایی به او اجازه داده است که از مادرش مراقبت کند، دوستانش را بهرهمند سازد و حتی در فعالیتهای بشردوستانهاش مشارکت کند، مانند تأمین مالی ساخت 10 مدرسه.
اقتصاد توجهمحور: توجه ارز جدید است امروزه، نخبگان میدانند که در یک “اقتصاد توجهمحور” زندگی میکنیم و توجه، ارز جدید است. این دلیل اصلی است که چرا افراد بسیار ثروتمند و قدرتمند، مانند دونالد ترامپ و ایلان ماسک، که قبلاً نیازی به ارتباط با تودهها نمیدیدند، اکنون به طور فعال در پلتفرمهای اجتماعی حضور دارند و در پادکستها شرکت میکنند. آنها قدرت ساخت یک برند شخصی را درک کردهاند که منجر به دیدهشدن بیشتر، قدرت بیشتر و در نهایت پول بیشتر میشود. ترامپ حتی از قدرت برند شخصی خود برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده استفاده کرد. افزایش چشمگیر قیمت سهام تسلا نیز تا حدودی به قدرت برند شخصی ایلان ماسک نسبت داده میشود.
اما برای بهرهبرداری از این قدرت، نیازی به رسیدن به سطح شهرت جهانی یا حکومت بر جهان ندارید. بسیاری از دوستان سخنران، افراد بسیار متواضعی هستند که از برند شخصی خود برای تبدیل شدن به میلیونرها استفاده کردهاند و صدها میلیون دلار ارزش دارند.
- George H، صاحب شرکت Represent، بزرگترین شرکت مد موفق بریتانیا در 10 تا 20 سال اخیر را دارد. بخش عمده موفقیت شرکت در چهار سال گذشته بوده است، زمانی که جورج شروع به تولید محتوای بیشتر به عنوان بنیانگذار کرد و “برند شخصی خرد” خود را ساخت. او میلیونها دنبالکننده ندارد، فقط چند صد هزار نفر در اینستاگرام، اما همین کافی بود تا برند را به ارزش صدها میلیون دلار برساند. اوایل، برندش در حال تقلا بود، اما با جدی گرفتن برند شخصی خود از طریق محتوا، متحول شد.
- Gom، دوست دیگر سخنران، شرکت Needless را بدون هیچ سرمایهگذاری خارجی به ارزشی چند صد میلیون دلاری رساند. او این کار را با قدرت یک “برند شخصی خرد” انجام داد که عمدتاً بر لینکدین متمرکز بود. او محتوا ساخت، یک جامعه کوچک (tribe) ایجاد کرد و از این طریق یک شرکت چند صد میلیون دلاری را راهاندازی کرد.
اینها نشان میدهند که چگونه افراد مختلف، با استفاده از برند شخصی خود و بهرهبرداری از “اقتصاد توجهمحور” جدید، ثروت نسلی ساختهاند.
فروش زمان برای پول: ارزشگذاری زمان اینکه میگویند “زمان خود را برای پول نفروشید” یک تصور غلط است. ورزشکاران حرفهای، هنرمندان جهانی و حتی مدیران عامل بزرگترین شرکتهای جهان زمان خود را برای پول میفروشند. Taylor Swift با برگزاری تور جهانی میلیاردها دلار درآمد کسب میکند و او زمان خود را برای پول فروخته است. مدیر عامل گوگل نیز زمان خود را برای پول میفروشد و سالانه 100 میلیون دلار درآمد دارد. بنابراین، هیچ اشکالی در فروش زمان برای پول وجود ندارد. مسئله این است که زمان شما تا حد امکان با ارزش باشد. برند شخصی یک دارایی است که این ارزش را به زمان شما اضافه میکند و تضمین میکند که هر کاری در زندگی انجام دهید، زندگی را در “حالت آسان” (easy mode) بازی خواهید کرد.
بخش دوم: گامهای چهارگانه ساخت و کسب درآمد از برند شخصی
برای ساخت و کسب درآمد از برند شخصی، چهار گام اساسی وجود دارد:
- روشن کردن نیت و هدف (Clarifying Your Intention)
- انتخاب پلتفرم مناسب (Picking Your Platform)
- ایجاد محتوا (Creating Content)
- کسب درآمد از برند خود (Monetize Your Brand)
گام اول: روشن کردن نیت و هدف
اگر در حال تماشای ویدیوی سخنران هستید و فکر میکنید “من نمیخواهم یک برند شخصی بسازم”، باید به شما بگویم که شما از قبل یکی دارید. یک برند شخصی صرفاً ادراک و درک جهان از شماست. سوال این است که آیا برند شما به شما آسیب میزند یا به شما کمک میکند. هدف باید این باشد که برند شخصی شما به شما کمک کند.
اینجاست که نیت (intention) واقعاً اهمیت پیدا میکند. برند شخصی شما باید به شما خدمت کند و از طریق آن، منافعی را که میخواهید به دست آورید. هنگامی که سخنران آژانس خود، IG Media، را اداره میکرد، برند شخصی خود را حول بازاریابی و “SMA” (آژانس بازاریابی رسانههای اجتماعی) با هدف جذب مشتریان جدید و در نهایت کسب درآمد بیشتر ساخت. نیت او در آن زمان بسیار روشن بود. این فقط او نیست که این کار را کرده است؛ یک برند شخصی هر کاری را که در حال حاضر انجام میدهید یا هر کاری که میخواهید در آینده انجام دهید، تقویت (turbocharge) خواهد کرد، به شرطی که برند خود را با نیت صحیح بسازید.
به مثالهای زیر توجه کنید:
- Nico Leonard صاحب یک کسبوکار خردهفروشی ساعتهای لوکس است. او برند خود را حول ساعتهای لوکس با نیت جذب مشتریان بیشتر برای کسبوکارش ساخت.
- Ryan Suran املاک و مستغلات لوکس میفروخت. او برند خود را حول املاک و مستغلات لوکس با نیت جذب خریداران بیشتر و کسب درآمد بیشتر در این فرآیند ساخت.
- Magri Alberto یک شیرینیفروشی دارد. او یک برند شخصی با نمایش شیرینیهای خود با نیت جذب افراد بیشتر به شیرینیفروشیاش ساخت.
این نشان میدهد که این استراتژی برای هر نوع کسبوکاری کار میکند. تمام این افراد (رایان، نیکو، مگری و خود سخنران) دو چیز مشترک داشتند:
- آنها از انتها کار کردند (Work Backwards): آنها میدانستند که میخواهند پول بیشتری کسب کنند و چیزی برای فروش پیدا کردند تا آن پول را به دست آورند. سپس، مشخص کردند که مشتری ایدهآل آنها چگونه به نظر میرسد و سپس یک برند هدفمند ساختند تا از طریق محتوای خود مشتریان بیشتری را جذب کنند.
- ابتدا از خود بپرسید: چه چیزی میخواهید بفروشید؟
- سپس: دنبالکننده یا مشترک ایدهآل شما چگونه به نظر میرسد؟
- و بعد: چگونه افراد بیشتری از این نوع دنبالکننده را جذب میکنید؟
- هدف هرگز استفاده از برندشان برای معروف شدن نبود، بلکه برای پولدار شدن بود. البته، سطح مشخصی از شهرت در این فرآیند به دست آمد، اما نیت همیشه کسب ثروت بود. به مثالهای George و Gom برگردیم. این افراد در خیابان تقریباً در هیچ کجا شناخته نمیشوند. بله، البته در صنعت خودشان و در رویدادهای صنعتی، همه یکدیگر را میشناسند، اما با چند صد هزار دنبالکننده، در هر جایی که بروید، مردم شما را احاطه نخواهند کرد. آنها “بازی را به درستی” انجام دادهاند، جایی که میتوانند به هر جایی بروند و همچنان صدها میلیون دلار ارزش از برند شخصی خود بسازند بدون اینکه مجبور باشند آنلاین دلقکبازی کنند یا برای صرفاً بازدید، محتوای پایه ارسال کنند.
بزرگترین تصور غلط در مورد ساخت برند شخصی: شما برای ثروتمند شدن با یک برند شخصی، به میلیونها دنبالکننده نیاز ندارید. شما فقط به هزاران نفر از افراد مناسب نیاز دارید. سخنران مثالی از دوستش John میزند. جان 9 یا 8 سال است که سخنران را میشناسد. او فقط 4000 مشترک در یوتیوب و 5000 دنبالکننده در اینستاگرام دارد. با وجود این دنبالکننده متوسط، جان ماهانه چندین رقم پنجرقمی (multiple five figures) با کسبوکار کوچینگ خود درآمد دارد. با وجود کوچک بودن مخاطبانش، کیفیت مخاطبان او خوب است، بنابراین او همچنان میتواند سالانه صدها هزار دلار از آن درآمد کسب کند. این نمونهای از چیزی است که سخنران آن را “برند شخصی خرد” (micr personal brand) مینامد. یک برند شخصی خرد، بر اندازه مخاطب تمرکز نمیکند، بلکه بر کیفیت مخاطب تمرکز دارد. بسیاری از مردم به معیارهای غرورآفرین (vanity metrics) مانند دنبالکننده، مشترک و لایک نگاه میکنند. اما هدف شما کسب درآمد است، بنابراین باید به سود به ازای هر دنبالکننده (profit per follower) نگاه کنید. کدام مخاطب را ترجیح میدهید: 1000 دنبالکننده با 1 دلار سود به ازای هر دنبالکننده، یا 1000 دنبالکننده با 150 دلار سود به ازای هر دنبالکننده؟. البته که جواب واضح است: بسیار بهتر است که با مخاطب کوچکتر پول بیشتری کسب کنید.
- اگر یک مشاور املاک هستید، هدف شما جذب میلیونها دنبالکننده بیپول نیست؛ شما ترجیح میدهید چند هزار دنبالکننده جذب کنید که به طور فعال به دنبال خرید ملک هستند.
- اگر یک مربی شخصی زن هستید، هدف شما جذب میلیونها دنبالکننده مرد نیست؛ تمرکز شما باید بر جذب چند زن باشد که به طور فعال به دنبال کاهش وزن هستند.
سخنران خود نیز آنچه را که موعظه میکند، عمل میکند. او یک کانال دیگر به نام “Imangi Business” دارد که حدود 10 تا 15 هزار مشترک دارد. او هفتهای یک بار در این کانال پست میگذارد. با وجود اینکه کانال اصلیاش 5.5 میلیون مشترک دارد، محتوای کسبوکار را در آنجا پست نمیکند، زیرا در آن کانال فقط با صاحبان کسبوکار صحبت میکند. اگر کمتر از 250 هزار دلار در سال درآمد کسب میکنید، محتوای آن کانال برایتان گیجکننده و حتی مضر خواهد بود. او حتی با داشتن کانالهای جداگانه کوچکتر، برند بزرگ شخصی خود را به یک برند شخصی خاص تبدیل کرده است. بعد از این مرحله، بر پاسخ به دو سوال تمرکز کنید: فالوور ایدهآل من کیست؟ و چگونه فالوورهای بیشتری از آن نوع را جذب کنم؟.
گام دوم: انتخاب پلتفرم مناسب
پس از روشن شدن نیت شما، گام منطقی بعدی یافتن یک پلتفرم برای ساخت برندتان است. در سال 2025، گزینههای متنوعی دارید: X (Twitter)، LinkedIn، YouTube، TikTok، Instagram. سخنران در مسیر برندسازی شخصی خود، از تمام این پلتفرمها استفاده کرده و تقریباً 12 میلیون دنبالکننده جمعآوری کرده است. اما او در مرحله متفاوتی از سفر برندسازی شخصی خود است، و هر کسی باید از جایی شروع کند و یک پلتفرم را برای شروع انتخاب کند. برای او، این پلتفرم یوتیوب بود.
در زمان شروع، او به اندازه امروز هدفمند و حسابشده نبود. او یوتیوب را انتخاب کرد چون یک جوان عاشق فیلمبرداری بود و دلیل استراتژیک خاصی پشت آن نبود. اما برای شما امروز، باید حسابشدهتر عمل کنید. سه سوال وجود دارد که باید از خود بپرسید:
- کدام پلتفرم با نیت شما مطابقت دارد؟ (Which platform matches your intention?) ساخت برند شخصی با نیت واضح، برای جذب مخاطب مناسب است. اما انواع مختلفی از مردم در پلتفرمهای مختلف فعالتر هستند.
- اگر خدمات حقوقی شرکتی میفروشید، احتمال بیشتری دارد که مخاطبان مدیران عامل شرکتها را در لینکدین جذب کنید تا در تیکتاک.
- اگر یک کسبوکار عکاسی را اداره میکنید و مخاطبان ایدهآل شما اینفلوئنسرهای نوظهور هستند که به خدمات شما نیاز دارند، کدام پلتفرم را ترجیح میدهید: X یا اینستاگرام؟. هنگام انتخاب پلتفرم، اگر محتوایی ایجاد کنید که مخاطبان ایدهآل شما از قبل در آنجا حضور دارند و وقت خود را در آنجا میگذرانند، یک مزیت بزرگ خواهید داشت.
- کدام پلتفرم با مهارتهای شما سازگار است و ضعفهای شما را پنهان میکند؟ (Which platform suits your skills and hides your weaknesses?) هر پلتفرمی به مهارتهای متفاوتی نیاز دارد. علاقه شخصی سخنران به عکاسی و فیلمبرداری باعث شد یوتیوب به نقاط قوت او کمک کند و نقطه شروع خوبی باشد. پلتفرمهایی مانند X و لینکدین از او میخواستند در مهارت کپیرایتینگ بهتر شود، که در آن زمان علاقهای به آن نداشت و به نقاط قوتش کمک نمیکرد.
- اگر نوشتن را ترجیح میدهید و میدانید که میتوانید با کلمات یک پیام واضح ارسال کنید، به لینکدین و توییتر پایبند باشید.
- اگر میخواهید جلوی دوربین باشید و محتوای ویدیویی را ترجیح میدهید، یوتیوب، تیکتاک و اینستاگرام مناسب هستند. اگر ترجیح خاصی ندارید، به یاد داشته باشید: اعتماد به نفس از طریق شایستگی به دست میآید (confidence comes from competence). یک پلتفرم را انتخاب کنید و در حین کار پیشرفت کنید. سخنران ویدیوهایش از سال 2015 را هنوز در کانال یوتیوبش دارد و میتوانید پیشرفت او را ببینید. او اعتراف میکند که در ابتدا خوب صحبت نمیکرد، اما با تمرین زیاد و “وراجی کردن” (yapped a lot)، بهتر شد. هرچه تکرار بیشتری انجام دهید، شایستهتر خواهید شد و هرچه شایستهتر باشید، البته که با اعتماد به نفستر خواهید بود.
- آیا میخواهید چهرهتان را نشان دهید یا نه؟ (Are you building a faceless personal brand or a front-facing personal brand?) یک برند شخصی که در آن چهرهتان را نشان میدهید، همیشه بهتر از برندی است که در آن چهرهتان را نشان نمیدهید. اگر نمیخواهید چهرهتان را نشان دهید، از خود بپرسید چرا. آیا کمبود اعتماد به نفس دارید؟ آیا از آنچه مردم ممکن است فکر کنند خجالت میکشید؟. سخنران درک میکند که خودش نیز در ابتدا همین حس را داشت و شما را ترغیب میکند که مانند او این قدم را بردارید، زیرا ساخت برند شخصیاش چیزی است که هرگز از آن پشیمان نشده است. با این حال، اگر قصد دارید یک برند شخصی بدون چهره بسازید، گزینههای شما X یا یوتیوب هستند.
- در X، میتوانید با استفاده از یک نام مستعار (alias) محتوا ایجاد کنید و همچنان تا حد امکان ارزش ارائه دهید.
- در یوتیوب، میتوانید ویدیوهای آموزشی (walkthroughs) ایجاد کنید که بدون استفاده از فیسکم (face cam) ارزش ارائه میدهند. با این حال، مردم با افراد ارتباط برقرار میکنند، بنابراین رشد یک برند جلوی دوربین در مقایسه با یک برند بدون چهره بسیار آسانتر است.
سخنران از شما میخواهد که به این سه سوال پاسخ دهید و پلتفرم خود را انتخاب کنید. اشکالی ندارد که بیش از یک پلتفرم را انتخاب کنید، اما سعی نکنید از روز اول بر همه آنها مسلط شوید. در جایی که مخاطبان ایدهآل شما هستند، محتوا ایجاد کنید و از نقاط قوت خود بهره ببرید. “کسی که همه فن حریف است، استاد هیچ چیز نیست” (a jack of all trades is a master of none).
گام سوم: ایجاد محتوا
هنگامی که نیت خود را مشخص کردید و پلتفرم خود را انتخاب کردید، زمان آن رسیده که شروع به ایجاد محتوا کنید. محتوا قدرتمندترین ابزاری است که میتوانید برای ساخت برند شخصی و تقویت هر کاری که در حال حاضر انجام میدهید یا هر کاری که میخواهید در آینده انجام دهید، استفاده کنید. محتوا واقعاً هشتمین عجایب جهان است.
مفهوم هزینه منفی جذب مشتری (Negative Cost of Acquisition) اگر تبلیغات پولی (ads) اجرا کنید، به پلتفرمهای اجتماعی هزینه پرداخت میکنید، به این معنی که برای جذب هر مشتری جدید هزینهای وجود دارد. اما اگر محتوا ایجاد کنید و از طریق محتوایی که ایجاد میکنید فروش ارگانیک داشته باشید، پلتفرمها در واقع برای بازدیدهایی که به دست میآورید به شما پول پرداخت میکنند، در حالی که شما بیشتر درآمد خود را از فروشهایی که در انتها ایجاد میکنید، به دست میآورید. این به اصطلاح “جام مقدس کسبوکار” (Holy Grail of business) است؛ وقتی برای کسب درآمد، پول دریافت میکنید. سخنران یک مثال کامل از این موضوع را نشان میدهد. یکی از ویدیوهای VSL (Video Sales Letter) او که چند سال پیش در کانال یوتیوبش قرار گرفت، از AdSense یوتیوب 266 هزار دلار درآمد کسب کرد. این رقم برای یک ویدیوی یوتیوب بسیار خوب است. اما چیزی که نمیبینید این است که همین ویدیو به تنهایی 20 میلیون دلار فروش ایجاد کرد. یوتیوب 250 هزار دلار به او پرداخت کرد تا 20 میلیون دلار درآمد کسب کند. این همان مفهوم هزینه منفی جذب مشتری است: توانایی جذب مشتریان بدون پرداخت هزینه و حتی کسب درآمد در طول فرآیند جذب مشتری. برای درک بهتر: حدود 10 میلیون نفر این ویدیو را تماشا کردند و از بین آنها، حدود 12 یا 13 هزار نفر یک محصول اطلاعاتی (info product) خریدند. قیمت آن محصول 1500 دلار بود. این یعنی 20 میلیون دلار فروش، و از آنجا که تقریباً هیچ هزینه جذب مشتری وجود نداشت، این 20 میلیون دلار سود ناخالص برای شرکت بود. این به وضوح نشان میدهد که این استراتژی کار میکند.
چگونه محتوای جذاب بسازیم؟ پس از درک قدرت محتوا، چگونه محتوایی بسازید که مخاطب مناسب را جذب کند و به شما امکان دستیابی به هزینه منفی جذب مشتری را بدهد؟.
- دیدپذیری (Visibility) و ثبات (Consistency): محتوا با دیدپذیری شروع میشود. هنگامی که پلتفرم خود را انتخاب کردید، باید شروع به پست کردن کنید، نه فقط گاه به گاه، بلکه به طور مداوم پست کنید. بسیاری از مردم رشد سخنران در یوتیوب را به شانس یا قرار گرفتن در زمان مناسب در مکان مناسب نسبت میدهند. اما آنچه نمیبینند این است که او در 9 سال گذشته 439 ویدیو پست کرده است. این تقریباً معادل یک ویدیو در هفته به مدت 9 سال است. دلیل دیدپذیری او، ثبات او بوده است. البته ثبات نتایج را تضمین نمیکند. با استراتژی صحیح میتوانید مخاطبان خود را در چند ماه رشد دهید. سخنران کانالی به نام Callaway را به عنوان مثال ذکر میکند. او کانال خود را فقط 4 ماه پیش شروع کرد و در این 4 ماه 75000 مشترک و 1.6 میلیون بازدید به دست آورده است. او 21 ویدیو در این مدت منتشر کرده است و سخنران تضمین میکند که او حداقل 250 هزار دلار و احتمالاً تا یک میلیون دلار از این مخاطب در 120 روز گذشته درآمد داشته است.
- سه ستون محتوا (Three Content Pillars): برای موفقیت، باید سه ستون محتوا را در استراتژی خود بگنجانید: اصالت (Authenticity)، تأثیر (Impact) و نیت (Intention).
- اصالت (Authenticity): این محتوایی است که با شما سازگار است و واقعی است. وقتی محتوای سخنران را تماشا یا میخوانید، او سعی نمیکند از کسی تقلید کند؛ او بدون عذرخواهی خودش است. او میداند که برخی او را دوست خواهند داشت و برخی از او متنفر خواهند بود، اما کنترلی بر آن ندارد. تنها چیزی که کنترل دارد این است که آیا خودش را به جهان نشان میدهد یا نه. اگر کسی او را دوست ندارد، اشکالی ندارد؛ او هرگز برای همه باب میل نخواهد بود. مثالهایی از اصالت سخنران:
- سبک لباس: از روز اول همیشه به یک شکل لباس پوشیده است، شبیه یک پدربزرگ. حتی با وجود مد “پول قدیم” (old money) که این روزها رایج شده، او سالهاست که به طور اصیل اینطور زندگی میکند، و همین باعث شده مردم با سبک او ارتباط برقرار کنند.
- خرید ماشین: او قبلاً یک میلیونر چند ده میلیون دلاری بود و ماشین نداشت. او برای شبکههای اجتماعی “پز نمیداد”؛ او نیازی به ماشین نداشت، برایش مهم نبود، در شهرهایی که زندگی میکرد از نظر جغرافیایی منطقی نبود. اولین ماشینش یک Range Rover بود که یک خودروی کاربردی بود.
- علاقه به ساعتها (Horology): او میلیونها دلار برای ساعتها هزینه کرده بود قبل از اینکه اولین ماشینش را بخرد. چرا؟ چون این برای او اصیل بود و واقعاً از آن لذت میبرد و آن را قدر میدانست. او در چیزی سرمایهگذاری و آن را به نمایش گذاشت که دوست داشت، یعنی ساعتها، و سالهاست که این کار را میکند. با اینکه در چهار یا پنج سال اخیر ساعتها “مد شدهاند”، اما وقتی او 7-8 سال پیش شروع به خرید جدی آنها کرد، اینطور نبود. نتیجه این اصالت این است که مردم به شما اعتماد میکنند. مردم اعتماد میکنند که شما کاری نمیکنید که واقعاً خودتان نباشید. ممکن است با برخی چیزها موافق نباشند یا خودشان انجام ندهند، اما احترام میگذارند، زیرا “این مرد سعی نمیکند کسی باشد که نیست”.
- به اشتراک گذاشتن آسیبپذیریها: سخنران حتی یادداشتهای صوتی خصوصی را که در تاریکترین زمانهایش برای دوستانش ارسال کرده بود، به اشتراک گذاشته است، زمانی که با اضطراب فلجکننده بیدار میشد. او این کار را علناً با جهان به اشتراک گذاشت نه برای جلب همدردی، بلکه برای نشان دادن نسخه واقعی و فیلتر نشده از خود به مخاطبان. مخاطبان با یک قهرمان ارتباط برقرار نمیکنند، آنها با سفر ارتباط برقرار میکنند. اصیل باشید و مخاطبان را در سفر با خود همراه کنید.
- تأثیر (Impact): اصالت مهم است، اما تنها تا حدی شما را پیش میبرد. ارائه ارزش نه تنها فالوورهای جدید را جذب میکند، بلکه دلیلی است که مخاطبان فعلی شما بازگردند. یک تصور غلط دیگر: شما برای ارائه ارزش نیازی به متخصص بودن ندارید. اصطلاح “متخصص” خود یک منطقه خاکستری است و کسی نمیتواند تضمین کند که آنچه یک “متخصص” میگوید درست یا غلط است. مثالی که سخنران میزند، Joe Wicks است. جو تقریباً 5 میلیون دنبالکننده در اینستاگرام دارد و با پست کردن تمرینات HIT ساده و نشان دادن نحوه پخت غذاهای سالم و ساده، میلیونها (و شاید دهها میلیون) دلار درآمد کسب کرده است. او یک بدنساز حرفهای یا آشپز حرفهای نیست. او یک فرد عادی است که سفر سلامت خود را مستند کرده و با ایجاد محتوا به دیگران در انجام همین کار کمک کرده است. او یک فرد قابل ارتباط است که میداند چگونه مردم را از نقطه A به نقطه B برساند. یک فرد در سطح یک میخواهد از یک فرد در سطح پنج یاد بگیرد که چگونه به سطح سه برسد. یک فرد در سطح یک نمیخواهد از کسی در سطح 100 یاد بگیرد، زیرا آنها خیلی از آن مرحله فاصله گرفتهاند و شاید حتی به یاد نداشته باشند چگونه از سطح یک به سطح پنج رسیدند. این مزیت شماست: شما در نزدیکی بیشتری به جایی هستید که یک فرد میخواهد به آن برسد، تا کسی که خیلی جلوتر است. واقعاً سه زاویه محتوا وجود دارد که میتوانید برای ارائه ارزش به مخاطبان خود استفاده کنید:
- چیزی به آنها آموزش دهید (Teach them something).
- فرصتهای جدیدی به مخاطبان خود ارائه دهید (Present new opportunities to your audience).
- تجربه شخصی خود را به اشتراک بگذارید (Share your personal experience). این اصول در هر پلتفرمی کار میکنند، نه فقط در یوتیوب.
- نیت (Intention): سخنران بارها در مورد نیت صحبت کرده است و همچنان بر آن تأکید میکند. محتوا را برای جذب مخاطب مناسب بسازید، نه یک مخاطب بزرگ. اگر یک مخاطب بزرگ به دست آمد، نمیتوانید جلوی آن را بگیرید، اما این نباید هدف باشد. سخنران کانالهای یوتیوب خود را به عنوان مثال ذکر میکند:
- کانال اصلی: برای جذب مخاطبان گسترده از مبتدیانی که به دنبال یادگیری بیشتر در مورد کسبوکارهای آنلاین هستند استفاده میشود. ویدیوها گستردهتر و برای مبتدیان آسانتر هستند. او حتی در عناوین از “100 هزار دلار” استفاده میکند زیرا این هدفی است که بسیاری از مبتدیان دارند. او عمداً مبتدیان را به کانال اصلی جذب میکند.
- کانال کسبوکار (Business Channel): برای جذب مخاطبان صاحبان کسبوکارهای با تجربه که سالانه بیش از 250 هزار دلار درآمد دارند، استفاده میشود. ویدیوها فوقالعاده خاص و برای مبتدیان بسیار خستهکننده هستند. تصاویر کوچک (thumbnails) عمداً دارای اصطلاحات سطح بالا مانند “Card Abandonment” هستند که مبتدیان را منصرف میکند. او عمداً مخاطبان با تجربه را جذب میکند و به صراحت میگوید: “اگر شما در این دسته قرار میگیرید، دوستتان دارم، به شما احترام میگذارم، از شما قدردانی میکنم، بهترینها را برایتان آرزو میکنم، اما من به شما خدمت نمیکنم”. به عنوان یک کسبوکار، آنها با مبتدیان یا حتی افراد متوسط کار نمیکنند؛ شما باید یک کسبوکار تاسیسشده باشید تا بتوانند به شما کمک کنند. با اینکه تعداد بازدیدها در کانال کسبوکار سخنران به طور قابل توجهی کمتر است، اما او اهمیتی نمیدهد، زیرا مخاطبی را جذب میکند که میخواهد.
- اصالت (Authenticity): این محتوایی است که با شما سازگار است و واقعی است. وقتی محتوای سخنران را تماشا یا میخوانید، او سعی نمیکند از کسی تقلید کند؛ او بدون عذرخواهی خودش است. او میداند که برخی او را دوست خواهند داشت و برخی از او متنفر خواهند بود، اما کنترلی بر آن ندارد. تنها چیزی که کنترل دارد این است که آیا خودش را به جهان نشان میدهد یا نه. اگر کسی او را دوست ندارد، اشکالی ندارد؛ او هرگز برای همه باب میل نخواهد بود. مثالهایی از اصالت سخنران:
- دو نوع محتوا (Two Content Types): دو نوع محتوا وجود دارد که باید آنها را بشناسید:
- محتوای سطحی (Superficial Content): این نوع محتوا شما را “معروف” میکند. داستان شما را میگوید و اعتماد بین شما و مخاطبانتان را میسازد.
- محتوای عمیق (In-depth Content): این محتوا شما را “پولدار” میکند. این محتوا با آموزش مخاطبان شما اعتبار میسازد که در آینده منجر به درآمد میشود. شما به هر دو نوع نیاز دارید.
دستهبندیهای محتوا (Content Categories): درون این دو نوع محتوا، دستهبندیهای مختلفی از محتوا وجود دارد:
- محتوای عملی (Actionable Content): به مردم نشان میدهد “چگونه”. مثال: “فرآیند 8 مرحلهای outreach برای SMA در 2024”.
- محتوای روایی (Narrative Content): یک داستان میگوید. مثال: “من هرگز دنبال علاقه خودم نرفتم و شما هم نباید بروید”.
- محتوای تئوریکال (Theoretical Content): به درک “چرا” کمک میکند. مثال: “سیستم 5 مرحلهای من برای ساخت یک تیم 100 میلیون دلاری”.
- محتوای جذب کننده (Attractor Content): نتایج شما را به اشتراک میگذارد. محتوای عملی و تئوریکال معمولاً عمیقتر هستند، در حالی که محتوای جذب کننده و روایی بیشتر به سمت محتوای سطحی متمایل هستند.
- ایدهیابی محتوا (Content Ideation): درک انواع محتوا ارزشمند است، اما اگر نتوانید ایده تولید کنید، بیمعنی است. سخنران هزاران قطعه محتوا در پلتفرمهای مختلف تولید کرده است. او اعتراف میکند که خلاقیت ذاتی ندارد و ایدهها به طور مداوم به او نمیرسند. او یک فرآیند ایدهیابی محتوا دارد. یکی از بهترین راهها برای یافتن ایده محتوا، مطالعه کارهایی است که دیگران انجام میدهند. اما کپی نکنید. باید به محتوایی که برای سازندگان دیگر در هر نیچ دیگری خوب عمل میکند، نگاه کنید. بیشتر محتوای خوب به این شکل بستهبندی شده است: نیچ (Niche) -> مشکل (Problem) -> راهحل (Solution). میتوانید به هر قطعه محتوای موفقی نگاه کنید، بستهبندی دقیق آن را کپی کنید و فقط نیچ، مشکل و راهحل خود را در آن وارد کنید. ایده از قبل وجود دارد، فقط باید آن را مال خود کنید. اگر در یوتیوب محتوا تولید میکنید و میخواهید ویدیوهایی را پیدا کنید که خوب عمل میکنند، از VidIQ برای یافتن ویدیوهای برجسته (outlier videos) استفاده کنید. مثال: “با این کار در دوران دانشجویی 10 هزار دلار درآمد کسب کنید” که 13 برابر بیشتر از حد معمول عمل کرده است. این یک ویدیوی عالی برای الهام گرفتن و بازآفرینی در یک نیچ دیگر است.
- چهارچوب استاندارد محتوا: چهارچوب قدرت سه (Power of Three Framework) الهام گرفتن از دیگران شروع خوبی است، اما شما میخواهید یک چهارچوب استاندارد را هنگام ایجاد محتوا دنبال کنید. سخنران یک چهارچوب خاص برای محتوای طولانیمدت خود دارد: ایده بزرگ (Big Idea) -> سه نکته اصلی (Three Main Points) -> سه نکته فرعی (Three Sub-points) -> و یک نتیجهگیری واضح (Clear Takeaway).
- قلاب محتوا (Content Hook): تمام این موارد کار نخواهد کرد اگر مخاطبان خود را به تماشا یا خواندن محتوایی که میسازید ترغیب نکنید. تمام محتوا به یک قلاب خوب نیاز دارد. یک قلاب، اولین خط یک ویدیو یا یک قطعه متن است. این احتمالاً مهمترین عنصر محتوای شماست. اگر خستهکننده باشد، مردم تماشا را متوقف میکنند. قلابها همیشه باید شامل یکی از این موارد باشند:
- ادعای جسورانه (Bold claim)
- برانگیختن کنجکاوی (Spark curiosity)
- قول ارزش (Promise value)
چالش برای شما: سخنران از شما میخواهد که برای 10 روز آینده یک چالش را برای خود تعیین کنید. در 10 روز آینده پنج قطعه محتوا ایجاد کنید. نیازی به پست کردن آنها نیست. فقط میخواهید چند تمرین (reps) انجام دهید تا بتوانید پیشرفت را ببینید. به یاد داشته باشید: شایستگی اعتماد به نفس را به ارمغان میآورد (competence breeds confidence). این محتوا را در هیچ کجا پست نمیکنید؛ فقط در حال ایجاد محتوا، انجام تکرارها و تمرین هستید.
گام چهارم: کسب درآمد از برند خود
اکنون شما ابزارهای لازم برای ساخت یک برند شخصی را در اختیار دارید. شما مفهوم ساخت یک برند شخصی هدفمند را درک میکنید، میدانید چگونه پلتفرمی را انتخاب کنید که بهترین تناسب را با شما دارد، و میدانید چگونه شروع به ایجاد محتوا کنید. اینها اجزای یک برند شخصی هستند. بنابراین، اکنون باید برند خود را پولساز کنید. به یاد داشته باشید: هدف شما معروف شدن نیست؛ هدف شما پولدار شدن است. در سال 2025، راههای زیادی برای پولساز کردن برند شخصی شما وجود دارد.
- تقویت حرفه فعلی (Turbocharging Current Career): پیشتر در این ویدیو، سخنران توضیح داد که چگونه ساخت یک برند شخصی میتواند حرفه فعلی شما را تقویت کند. به مثالهای Nico Leonard، Ryan Suran، Magri Alberto و نمونههای بیشمار دیگر نگاه کنید. مثلاً، Dr. Alex یک کایروپراکتر از آمریکاست که از تیکتاک برای ساخت یک برند شخصی بزرگ استفاده کرد و میلیونها دلار درآمد کسب کرده است. او مشتریان سلبریتی دارد و ماهها، اگر نگوییم سالها، از قبل رزرو شده است. او میتواند خدمات خود را با هر قیمتی که میخواهد ارائه دهد. برند شخصی او منجر به تقاضایی شده است که حتی بهترین کایروپراکترهای جهان نیز نمیتوانند با او رقابت کنند، زیرا برند او بسیار قوی است.
- فروش اطلاعات (Selling Information): اما شاید میخواهید از کاری که در حال حاضر انجام میدهید فاصله بگیرید. شاید هنوز صاحب کسبوکار نیستید، شاید از شغل فعلیتان متنفر هستید، یا شاید فقط به دنبال شروع حرفه آنلاین خود هستید. خبر خوب این است که میتوانید یک شروع تازه داشته باشید. در اقتصاد امروز، یک چیز وجود دارد که باید بفروشید، و آن اطلاعات است. این کاری است که سخنران بهتر از تقریباً هر کس دیگری در جهان انجام داده است. ممکن است فکر کنید که فروش دورههای آموزشی (courses) بدنام است. اما سخنران شما را به چالش میکشد که لحظهای در تفکر خود تجدید نظر کنید. هر فردی که این ویدیو را تماشا میکند، قبلاً “اطلاعات” خریده است.
- وقتی کتاب میخرید، اطلاعات میخرید.
- وقتی به مدرسه میروید، اطلاعات میخرید.
- وقتی به دانشگاه میروید، اطلاعات میخرید.
- حتی زمانی که سخنران با مربی تنیس خود بود، اطلاعات میخرید. مربی او اطلاعاتی در مورد نحوه بهتر بازی کردن تنیس دارد و او برای آن اطلاعات به او پول میدهد تا به او آموزش دهد. مربی تنیس او دستش را نمیگیرد و او را مجبور به ضربه زدن به توپ نمیکند. او برای اطلاعات، برای انتقال دانش، برای انتقال اطلاعات از ذهن مربی به ذهن خودش، پول میدهد. همه ما برای اطلاعات پول میدهیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، و همیشه برای اطلاعات پول خواهیم داد. اطلاعات یکی از بزرگترین صنایع در جهان است.
- وقتی سخنران با وکیل شرکت خود تماس گرفت تا در مورد یک شرکت جدید به او مشاوره دهد، وکیل این کار را برای او انجام نداد. او برای اطلاعات وکیل پول داد؛ او به او مشاوره داد.
- شرکتهای مشاوره و مربیان شخصی نیز اطلاعات میفروشند.
- وقتی سخنران به مربی بوکس خود پول میدهد، آیا برای این است که مربی برای او بوکس کند؟. البته که نه. او برای انتقال تجربه و اطلاعات مربی در مورد بوکس به او، در قالب تمرین و مشاوره، پول میدهد. او برای اطلاعات پول میدهد. تنها تفاوت در نحوه انتقال اطلاعات است. و این را بستهبندی (packaging) مینامند.
سخنران حتی توصیه نمیکند که حتماً دورههای آموزشی بفروشید. راههای زیادی برای بستهبندی اطلاعات وجود دارد:
- کوچینگ یکبهیک (one-on-one coaching)
- کوچینگ گروهی (group coaching)
- دورههای آموزشی (courses)
- کتاب (book – البته توصیه نمیکند کتاب بنویسید) برخی از مشهورترین افراد جهان اطلاعات را در مقیاس وسیع فروختهاند. Tony Robbins ارزش بیش از 600 میلیون دلار دارد (و سخنران فکر میکند اکنون در چند میلیارد دلار است) و بخش بزرگی از این پول را با فروش اطلاعات به دست آورده است. او رویدادهای سخنرانی دارد، چندین کتاب نوشته است و حتی برنامه “Life Mastery” او تا 10 هزار دلار فروخته میشود.
مواجهه با شک و تردید: “من متخصص نیستم” شاید شک به خودتان نفوذ کند و بگویید “من در هیچ زمینهای متخصص نیستم، چگونه میتوانم اطلاعات بفروشم؟”. اما زمان در حال تغییر است. همه در جهان به بزرگترین پایگاه داده اطلاعاتی که تا کنون ایجاد شده است دسترسی دارند: هوش مصنوعی (Artificial Intelligence). پنج سال پیش، فروش اطلاعات ماهها یا حتی سالها تحقیق نیاز داشت تا اطلاعات لازم برای حل یک مشکل خاص را سنتز کند. امروز، با کمک هوش مصنوعی، میتوانید اطلاعات را از بزرگترین ذهنهای جهان سنتز کرده و در عرض چند دقیقه به یک برنامه عملی تبدیل کنید. سخنران این را میداند زیرا این دقیقاً کاری است که یکی از شرکتهای نرمافزاری او به نام Synthesis AI انجام میدهد. شما میتوانید تمام زندگی خود را به تحقیق در مورد یک موضوع اختصاص دهید و 10 سال در کوهستانها به مطالعه یک موضوع خاص بپردازید. اما به عنوان یک انسان، در 10 سال فقط میتوانید این مقدار اطلاعات را مطالعه کنید. در حالی که هوش مصنوعی میتواند هر مقاله، هر کتاب، هر قطعه اطلاعاتی را که تا کنون در مورد یک موضوع خاص منتشر شده است، سنتز کند. با فناوری هوش مصنوعی مناسب، میتوانید این کار را همین الان انجام دهید. و به محترمانهترین شکل ممکن، شما نمیتوانید با هوش مصنوعی رقابت کنید. شما به سادگی نمیتوانید اطلاعات را با سرعتی بیشتر از هوش مصنوعی سنتز کنید.
دو چیز دیگر که نیاز دارید: اما سنتز دانش کافی نیست. شما به دو چیز دیگر نیز نیاز دارید:
- یک برند شخصی خرد (micr personal brand) که با استفاده از استراتژیهای محتوایی که در این مقاله بحث شد، آن را میسازید.
- یک منطقه ارزش منحصربهفرد (Unique Value Zone – UVZ). شما نمیخواهید در بازارهایی مانند سلامت یا کسبوکار آنلاین بفروشید. حتی در سطح یک نیچ مانند کاهش وزن یا دراپشیپینگ، این بازارها خیلی اشباع شدهاند. شما باید UVZ خود را با استفاده از تئوری لایه سوم (Third Layer Theory) پیدا کنید. وقتی سه لایه از سطح بازار پایینتر میروید، شروع به دیدن بازارهای دستنخوردهای میکنید که به اندازه کافی بزرگ هستند تا اطلاعات فوقالعاده خاص را بفروشید.
- مثال: شما نمیخواهید در حوزه “سلامت” بفروشید.
- شما نمیخواهید “کاهش وزن” بفروشید.
- اما شما میخواهید “کاهش وزن برای مادران تازه فارغ شده” (weight loss for new mothers) بفروشید. این یک داستان کاملاً متفاوت است.
هنگامی که UVZ خود را پیدا کردید، میتوانید زمانی را صرف درک بزرگترین مشکلاتی کنید که در منطقه ارزش منحصربهفرد شما وجود دارد. سپس از هوش مصنوعی برای سنتز تمام اطلاعات موجود در آن زمینه به یک برنامه عملی برای حل آن مشکل استفاده کنید.
نحوه شروع کسب درآمد: کوچینگ یکبهیک (One-on-One Coaching) شما آن اطلاعات را برمیدارید و آن را به عنوان کوچینگ یکبهیک ارائه میدهید که در حین رشد برند شخصی خرد خود، آن را میفروشید. کوچینگ یکبهیک بهترین راه برای شروع کسب درآمد از برند شخصی خرد شماست.
- میتوانید برای هر مشتری بین 3000 تا 20000 دلار دریافت کنید.
- فقط به 3 تا 5 مشتری در ماه نیاز دارید تا با حتی 1000 نفر در اندازه مخاطبان مناسب، درآمد تمام وقت داشته باشید.
- تلاش محصول (product effort) بسیار کم است و سختی فروش هنگام فروش به یک UVZ بسیار آسان است.
- اگر به مردم “کاهش وزن” بفروشید، خب باید در صف بایستید. اما اگر به طور خاص به زنانی که میخواهند وزن پس از زایمان خود را کاهش دهند بفروشید، این یک داستان کاملاً متفاوت است. همانطور که میبینید، کوچینگ یکبهیک در شروع کار یک انتخاب عالی است. سخنران حتی تا امروز هم آن را انجام میدهد. و به دام این حرف “زمان خود را برای پول نفروشید” نیفتید.
نتیجهگیری
صادقانه بگویم، ساخت برند شخصی من بهترین کاری بود که تا به حال انجام دادهام. برند شخصی من نیروی محرکه پشت شرکتهایم است. نه فقط شرکتهای نرمافزاری یا کسبوکار اطلاعاتیام، حتی کسبوکار iCare من (که کوچکترین کسبوکار من است) نیز سالانه چند میلیون دلار سودآوری دارد و برند شخصی من سوخت و بنزین تمام اینهاست.
این بدون شک بهترین دارایی است که میتوانید بسازید. بنابراین، یک سال دیگر به این ویدیو نگاه نکنید و افسوس بخورید که “آه، من میدانستم که این کار درستی بود، میدانستم که یک برند شخصی…”. فرقی نمیکند شغل شما چه باشد. اگر مربی شخصی هستید، باید به یاد داشته باشید که برند شخصی یک مدل کسبوکار نیست؛ یک برند شخصی دارایی است که تضمین میکند هر کاری در زندگی انجام دهید، زندگی را در “حالت آسان” (easy mode) بازی خواهید کرد.
سخنران قبلاً ثبتنامها برای پشته نرمافزاری برند شخصی همهکاره خود را بسته بود. او شرکتی به نام Monetizer دارد که چند شرکت نرمافزاری خود را، مانند Synthesis AI و Floy، لایسنس میکند. آنها همچنین “Personal Brand Blueprint” را به صورت رایگان در آن قرار دادهاند. اما برای تعداد محدودی از افراد، این پشته نرمافزاری را دوباره بازگشایی خواهد کرد.
امیدواریم این آموزش برای شما مفید بوده باشد. تعداد زیادی آموزش فوقالعاده دیگر در این سال در راه است. سخنران از دور مراقب شماست و برایتان آرزوی موفقیت میکند.
بدون نظر