سرمایهگذاری املاک: تحلیل و مدیریت ریسک
چکیده
سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، با وجود جذابیتهای ذاتی از جمله پتانسیل حفظ سرمایه و کسب سود، ذاتاً با سطوح قابل توجهی از عدم قطعیت و ریسک همراه است [۶۲۲، ۶۴۲]. بر خلاف تصور رایج از امنیت سرمایهگذاری در املاک، این بازار به دلایل متعدد، بازاری ناکامل و پیچیده محسوب میشود که مستلزم رویکردی جامع و تحلیلی برای مدیریت ریسک است [۴۵، ۲۲۲]. این مقاله به بررسی عمیق ویژگیهای بازار املاک، دستهبندی ریسکهای مرتبط، و ارائه روشهای سنتی و مدرن برای تحلیل و کنترل این ریسکها میپردازد [۱۴۰، ۲۲۲، ۶۴۰]. از نرخ تنزیل تعدیلشده با ریسک و معادلهای اطمینان تا تحلیل حساسیت، درخت تصمیم، شبیهسازی مونت کارلو، و نظریه مطلوبیت مورد انتظار، تمامی ابزارهای ارزیابی ریسک مورد بحث قرار میگیرند [۴۹۲، ۵۰۵، ۵۲۳، ۵۳۹، ۵۸۸، ۵۹۴]. در نهایت، مقاله به معرفی نظریه گزینههای واقعی (Real Options) به عنوان رویکردی پیشرفته برای ارزیابی انعطافپذیری مدیریتی و ارزشهای استراتژیک نهفته در پروژههای سرمایهگذاری املاک میپردازد که فراتر از محدودیتهای روشهای سنتی عمل میکند [۶۲۸، ۶۳۰، ۶۳۱]. هدف این مقاله، ارائه یک چارچوب جامع برای سرمایهگذاران است تا بتوانند تصمیمات آگاهانهتری در مواجهه با عدم قطعیتهای بازار املاک اتخاذ کنند و ریسکهای خود را به حداقل برسانند.
مقدمه
سرمایهگذاری در املاک و مستغلات همواره یکی از جذابترین و در عین حال پیچیدهترین حوزههای سرمایهگذاری محسوب میشود [۱، ۱۲۸]. این جذابیت از نیازهای اساسی انسانی مانند سرپناه و محل کار نشأت میگیرد [۱۶، ۱۷]. با این حال، انگیزههای اقتصادی برای حفظ سرمایه و کسب سود نیز دلایل اصلی بازیکنان اقتصادی، اعم از خانوارها و شرکتها، برای خرید ملک شهری هستند [۱۸، ۱۹]. در حالی که خانوارها ممکن است به دنبال بهرهمندی از جریان خدمات برای مصرف شخصی یا استفاده ابزاری باشند [۱۸، ۲۰]، سرمایهگذاران صرفاً اهداف اقتصادی را دنبال میکنند و به دنبال تضمین جریان درآمد آتی و افزایش ارزش سرمایه (سود سرمایه) هستند [۱۹، ۲۰، ۴۳].
اما بازار املاک و مستغلات به دلایل گوناگون بازاری ناقص [۴۵] و بسیار قطعهبندیشده است [۱۵، ۲۱، ۲۶، ۲۷، ۴۹]. این ویژگیها، همراه با عدم شفافیت در مکانیزمهای قیمتگذاری و دشواری در کسب اطلاعات کامل [۴۶، ۴۷]، ضرورت تحلیل و مدیریت ریسک را در این حوزه بیش از پیش آشکار میسازند [۱۴۰، ۲۲۲]. مفهوم ریسک در سرمایهگذاری املاک، فراتر از یک عامل انتزاعی، به معنای قابلیت اندازهگیری احتمال وقوع رویدادهای آتی است که میتواند بر نتایج مورد انتظار تأثیر بگذارد [۵۷]. هدف نهایی تحلیل ریسک، تبدیل عناصر عدم قطعیت به عوامل قابل اندازهگیری ریسک است تا تصمیمگیرنده بتواند با درک بهتری از دامنه نتایج احتمالی، تصمیمات خود را بهینه سازد [۴۶۶].
این مقاله به بررسی جنبههای مختلف تحلیل و مدیریت ریسک در سرمایهگذاری املاک میپردازد. ابتدا، ویژگیهای منحصر به فرد بازار املاک از جمله ماهیت ناقص و چرخههای آن، دستهبندی عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان، و عوامل اقتصادی و غیر اقتصادی مؤثر بر این بازار تشریح میشود [۱۵]. سپس، ریسکهای مختلف سرمایهگذاری املاک، از جمله ریسکهای کسبوکار، مالی، بیرونی، اقتصادی، فنی، عملیاتی، و سیستماتیک، به تفصیل بررسی خواهند شد [۲۲۲، ۴۷۱، ۴۷۵، ۴۷۹]. در ادامه، مقاله به روشهای سنتی مانند نرخ تنزیل تعدیلشده با ریسک و معادلهای اطمینان [۴۹۲، ۴۹۸]، و همچنین رویکردهای مدرنتر از قبیل تحلیل حساسیت، درخت تصمیم و شبیهسازی مونت کارلو برای ارزیابی ریسک میپردازد [۵۱۰، ۵۲۳، ۵۳۹]. معیارهای آماری-ریاضی مانند رویکرد میانگین-واریانس و نظریه مطلوبیت مورد انتظار نیز برای کمیسازی ریسک و بازده معرفی میشوند [۵۸۸، ۵۹۴]. در پایان، نظریه گزینههای واقعی (Real Options) به عنوان یک ابزار قدرتمند برای در نظر گرفتن انعطافپذیری مدیریتی در ارزیابی پروژههای املاک و مستغلات مورد توجه قرار میگیرد [۶۲۸، ۶۳۰]. این مقاله به خوانندگان کمک میکند تا با درک عمیقتری از پویاییهای بازار املاک و ابزارهای تحلیل ریسک، سرمایهگذاریهای خود را با اطمینان بیشتری انجام دهند.
ویژگیهای بازار املاک و مستغلات
بازار املاک و مستغلات، بازاری پیچیده و منحصر به فرد است که درک ویژگیهای آن برای هر سرمایهگذاری موفق حیاتی است [۱۵]. این بازار با بسیاری از بازارهای دیگر کالاهای اقتصادی تفاوتهای بنیادینی دارد که تحلیل و مدیریت آن را چالشبرانگیز میکند [۲۵، ۲۶، ۴۵].
ماهیت بازار ناقص
بازار املاک و مستغلات به دلایل گوناگون، یک بازار کامل نیست [۴۵]. این ناکاملی، به جای رقابت شدید در یک بازار کامل، به سمت ساختار بازار انحصاری (اولیگوپولی یا رقابت انحصاری) متمایل میشود [۴۵]. عوامل اصلی که به این ناکاملی دامن میزنند عبارتند از:
- ناهمگنی املاک: مهمترین عامل، ناهمگنی ذاتی املاک است [۴۵، ۵۰]. هر ملک، حتی اگر از نظر کاربری یا نوع ساختمان مشابه باشد، به دلیل موقعیت مکانی منحصر به فرد خود (ثابت بودن مکان)، غیرقابل جایگزینی است [۲۶، ۵۰]. تفاوتهایی در کاربری مورد نظر، سن، کیفیت، اندازه و غیره نیز به این ناهمگنی میافزاید [۴۵]. موقعیت ثابت ملک میتواند هم اثرات مثبت و هم منفی بر ارزش آن داشته باشد و آن را به شدت تحت تأثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی منطقه قرار دهد [۲۶، ۲۷].
- عدم شفافیت بازار: مکانیزمهای قیمتگذاری در بازار املاک فاقد شفافیت هستند و دستیابی به اطلاعات کامل در مورد معاملات دشوار است [۴۶]. این امر منجر به وضعیتهایی میشود که قیمتها نه توسط رقابت تعداد زیادی از بازیگران، بلکه توسط معاملات نادر و با اطلاعات محدود و اغلب نامتقارن تعیین میشوند [۴۷].
- ویژگیهای عرضه: عرضه در بازار املاک به اندازه تقاضا، پودریشده و پراکنده نیست. این عدم توازن نیز به ناکارآمدی بازار کمک میکند [۴۶].
- رفتار جستجوگر قیمت: در بازار املاک، خریداران و فروشندگان رفتاری “جستجوگر قیمت” (price-searcher) دارند [۴۷، ۴۸]. برخلاف بازارهای اتمی (atomistic) که در آن بازیگران “قیمتپذیر” (price-takers) هستند، در اینجا تصمیمات بازیگران میتواند بر قیمتها تأثیر بگذارد [۴۹]. در بازاری که کارایی کمتری دارد، رفتار جستجوگر قیمت اهمیت بیشتری پیدا میکند [۴۸].
تقسیمبندی بازار
بازار املاک را میتوان مجموعهای از زیربازارهای متعدد دانست که بر اساس عواملی مانند موقعیت مکانی و کاربری مورد نظر قابل تشخیص هستند [۴۹، ۵۱]. این تقسیمبندی به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد کالاهای مورد معامله است [۱۵]. در هر زیربازار، درجهای از همگنی نسبی محصول قابل تصور است [۵۰].
- موقعیت مکانی: این عامل، مرزهای جغرافیایی یک منطقه بازار را بر اساس کمیت و کیفیت زیرساختها و خدمات، دسترسیپذیری، ویژگیهای محیطی و بافت اجتماعی تعیین میکند [۵۵]. یک ملک ثابت مکانی، آن را منحصر به فرد میکند و سبب میشود بازار آن ملی یا جهانی نباشد، بلکه بازاری محلی و محدود در فضا باشد [۲۶، ۵۰].
- کاربری ملک: تقسیمبندی شامل دستههایی مانند مسکونی، تجاری، اداری، صنعتی، و چندمنظوره است [۲۹، ۵۵].
- نوع ساختمان: ویژگیهای توزیعی کارکردها در ملک، شکل، اندازه و معماری آن [۵۵].
- کیفیت ساخت: شامل دستهبندیهایی مانند شیک، لوکس، ارزان، عامهپسند [۵۵].
- وضعیت تملک: بازار املاک آزاد (خرید و فروش) باید از بازار اجارهای متمایز شود [۵۶]. درجه جایگزینی بین دو ملک را میتوان با مفهوم کشش متقابل تقاضا اندازهگیری کرد [۵۱]. هرچه این نسبت بیشتر باشد، درجه جایگزینی بین دو ملک بالاتر است [۵۱].
چرخه بازار مسکن
بازار املاک، مانند سایر بازارهای اقتصادی، دستخوش نوسانات و چرخههایی در بازههای زمانی میانمدت تا بلندمدت است [۵۹، ۶۸]. این چرخهها منعکسکننده عدم پایداری تعادل در بازار هستند [۵۹]. مدل “تار عنکبوتی” (cobweb model) این پویایی را در بازار کامل توصیف میکند، اما در بازار املاک به دلیل انعطافناپذیری بیشتر عرضه، تقاضا اولین واکنشدهنده است و عرضه کمتر واکنشپذیر و تابع تقاضا است [۶۷، ۶۸]. منابع چهار فاز اصلی را در چرخه بازار مسکن شناسایی میکنند [۶۰]:
- فاز اول (کشش تقاضا): قیمتها پایدار هستند اما تعداد معاملات (تقاضا) افزایش مییابد [۶۰]. این اتفاق زمانی میافافتد که قیمتها پایینتر از یک نقطه تعادل فرضی هستند و عرضه، بدون تغییر قیمتها، به این رشد تقاضا واکنش نشان میدهد [۶۱].
- فاز دوم (رشد قیمت و جذب سرمایهگذاران): عرضه، به دلیل انعطافناپذیری خود، به افزایش تقاضا واکنش نشان داده و قیمتها شروع به افزایش میکنند [۶۱]. سودهای بالا سرمایهگذاران جدید را جذب کرده و ساختوسازهای جدید آغاز میشود تا تقاضای انباشته را جذب کند [۶۱]. در این مرحله، بازار به اوج خود میرسد و حباب املاک در اوج است [۶۲].
- فاز سوم (کاهش تدریجی ارزش): ارزش املاک به آرامی شروع به کاهش میکند [۶۲]. عرضه که به دلیل تقاضای بالا افزایش یافته بود، در حداکثر خود قرار دارد و در برابر کاهش شدید تعداد معاملات مقاومت میکند [۶۲]. این پرخطرترین فاز چرخه بازار است [۶۲]. تقاضا دیگر قادر به جذب حجم بالای املاک جدید نیست [۶۳].
- فاز چهارم (سقوط سریع و انتظار): ارزش املاک با سرعت زیادی کاهش مییابد و تقاضا به شدت افت میکند [۶۴]. فعالان بازار از بیشارزشگذاری قیمتها آگاه میشوند و در فاز نزولی، برای کاهشهای بیشتر صبر میکنند [۶۴]. این ترس منجر به خروج بسیاری از سرمایهگذاری میشود. قیمتها تا زمانی که عرضه مازاد تمام شود، پایین میمانند و سپس بازار دوباره شروع به رشد میکند [۶۵]. عوامل متعددی میتوانند بر ماهیت چرخه یا دامنه اوج آن تأثیر بگذارند، از جمله تغییرات مالیاتی و نرخ بهره در ابتدای یا انتهای رکود [۶۶].
بازیگران بازار املاک
محصول ساختمانی میتواند در طیف وسیعی از فعالیتهای اقتصادی مانند ساختوساز/پردازش، مدیریت املاک، اداره، فروش، واسطهگری، تبلیغ، برآورد ارزش و مشاوره درگیر باشد [۳۳]. تمامی این فعالیتها در ارتباط با ماهیت ملک: سرمایهگذاری یا مصرفی، نقش و معنا پیدا میکنند [۳۳]. بازیگران اقتصادی در بازار املاک به دو دسته اصلی تقسیم میشوند [۳۴]:
- مصرفکنندگان: شامل مستأجران (مصرفکنندگان محض) [۴۰] و کاربران-مالکان (که هم برای نیازهای اولیه و هم برای حفظ پسانداز ملک میخرند) [۳۵، ۴۱]. تصمیم مصرفکنندگان تحت تأثیر عوامل اقتصادی مانند درآمد، نرخ بهره وام، و مالیات [۱۹] و همچنین عوامل فرااقتصادی مانند جامعهشناختی و روانشناختی قرار میگیرد [۱۹].
- سرمایهگذاران: شامل مالکان کوچک ملک، شرکتهای املاک، و صندوقهای سرمایهگذاری املاک [۴۱، ۴۲]. سرمایهگذاران صرفاً اهداف اقتصادی را دنبال میکنند و هدفشان کسب درآمد از بهرهبرداری مولد از ملک یا سود حاصل از افزایش ارزش ملک (سود سرمایه) است [۲۰، ۴۳].
دلایل خرید ملک
دو دلیل اصلی برای خرید ملک شهری توسط بازیگران اقتصادی (خانوار یا شرکت) وجود دارد [۱۸]:
- بهرهمندی از جریان خدمات: زمانی که ملک به عنوان مسکن استفاده میشود یا ابزاری برای تولید است (خودمصرفی) [۱۸، ۲۰].
- تضمین جریان درآمد آتی: زمانی که خرید ملک به عنوان یک سرمایهگذاری در نظر گرفته میشود [۱۹].
طبقهبندی عرضه و عوامل موثر بر آن
عرضه در بازار املاک از دو منبع اصلی نشأت میگیرد [۷۱]:
- بازار مسکن دست دوم: بخش عمده عرضه از مالکان زمین یا ساختمانهای موجود (بازار مسکن دست دوم) میآید که به دلایل غیر از فعالیت تولیدی یا سرمایهگذاری، تصمیم به فروش ملک خود میگیرند [۷۱]. سرمایهگذاران نیز در بازار دست دوم فعال هستند و ملک را با هدف کسب درآمد میخرند و سپس خود به عرضهکننده خدمات (مسکن، اداری و…) تبدیل میشوند [۷۱].
- عرضه جدید (توسعهدهندگان): بخش دیگر عرضه توسط توسعهدهندگان (شرکتهای ساختمانی، توسعهدهندگان، وامدهندگان، مالکان سایتهای ساختوساز، مقامات محلی) شکل میگیرد که فعالانه در فرآیندهای ساختوساز شرکت میکنند [۷۱].
عرضه از تولید جدید، تنها بخش کوچکی از کل عرضه را تشکیل میدهد، زیرا چرخه تولید املاک طولانی است [۷۲]. این بخش از عرضه به هزینه تولید ساختمان و به ویژه نهادههای تولید وابسته است [۷۲]:
- عامل زمین: ارزش زمین تحت تأثیر پارامترهای متعددی از جمله ناهمگنی جغرافیایی، سیاستهای برنامهریزی و دسترسی به خدمات قرار دارد [۲۳، ۷۴].
- عامل سرمایه: سرمایه شناساییشده با تأمین مالی لازم برای هزینههای توسعه املاک، چه برای ساختوساز (کوتاهمدت) و چه برای خرید (بلندمدت) [۷۶].
- عامل نیروی کار: شامل نیروی کار دستی (کارگران) و فکری (طراحان، مدیران) در اجرای پروژه سرمایهگذاری [۷۶].
- عامل کارآفرینی: کارآفرین با ترکیب زمین، نیروی کار و سرمایه، اجرای پروژه را ممکن میسازد و ریسکهای فنی و اقتصادی تولید را بر عهده میگیرد [۷۷].
طبقهبندی تقاضا و عوامل تعیینکننده آن
در اقتصاد، تابع تقاضا رابطه معکوس بین قیمت بازار و مقدار کالا یا خدمات در یک دوره مشخص را بیان میکند [۷۸]. در بازار املاک، تقاضا از دو منبع اصلی نشأت میگیرد [۷۹]:
- مصرفکنندگان: (کاربران-مستأجران یا کاربران-مالکان) علاقهمند به استفاده شخصی از ملک [۷۹].
- سرمایهگذاران: کسانی که خرید ملک را به عنوان یک سرمایهگذاری میبینند و به دنبال کسب مزیت اقتصادی هستند [۷۹].
عوامل تعیینکننده تقاضا برای املاک نه تنها اقتصادی، بلکه اجتماعی و فرهنگی نیز هستند [۸۰] (شکل ۱.۶ از منبع):
- عامل جمعیتی: تغییرات در جمعیت، اندازه خانوار، نرخ ازدواج و مهاجرت بر تقاضا برای مسکن (بویژه در بلندمدت) تأثیر میگذارد [۸۱، ۸۲، ۸۶].
- عامل اقتصادی: درآمد، نرخ بهره وام، سطح مالیات بر نقل و انتقال و نگهداری ملک [۱۹، ۸۶].
- عامل جامعهشناختی و فرهنگی: ترجیحات و نیازها از نظر کیفیت، ویژگیها، اندازه، نوع و موقعیت مکانی محصول ساختمانی [۸۳، ۸۵].
- عامل تکنولوژیکی: نوآوریهای تکنولوژیکی (مانند تکنیکهای جدید ساختوساز یا بهبود سیستمهای حملونقل) میتوانند به طور مستقیم و غیرمستقیم بر تقاضا تأثیر بگذارند [۸۳، ۸۵].
- عامل سیاسی-نظارتی: تصمیمات دولتی در مورد مسائل مالیاتی، مشوقها برای خرید یا اجاره، و مقررات کاربری زمین [۲۸، ۸۶، ۸۸]. این عوامل، به ویژه در بازار مسکونی، میتوانند تقاضا را هم از نظر کمی و هم کیفی تحت تأثیر قرار دهند [۸۱، ۸۳]. تقاضا از سوی خانوارها و کسبوکارها نیز از عوامل متفاوتی تأثیر میپذیرد [۸۷] (جدول ۱.۳ از منبع).
بازار فروش و اجاره
در بازار املاک، تمایز بین بازار فروش (معاملات مربوط به حق مالکیت) و بازار اجاره (معاملات مربوط به حق بهرهمندی از ملک) ضروری است [۷۸]. این دو بازار به شدت به یکدیگر مرتبط هستند [۷۹]. به عنوان مثال، در بازار مسکن، هر دو بازار به عوامل جمعیتی وابسته هستند [۱۱۴]. خانوادههای کمدرآمد و متوسط به اجارهنشینی گرایش دارند، در حالی که خانوادههای با توان اقتصادی بیشتر، خرید را انتخاب میکنند [۱۱۴].
شاخص قیمت به اجاره (Price/Rent Index) میتواند نشاندهنده بیشارزشگذاری یا کمارزشگذاری در بازار املاک باشد [۱۱۵، ۱۱۸]. نسبت قیمت به اجارهای که به طور قابل توجهی بالاتر از میانگین تاریخی خود باشد، نشانه یک حباب احتمالی است [۱۱۵]. اجارهها به عنوان “سود تقسیمی” معادل خرید ملک غیرمالی در نظر گرفته میشوند [۱۱۶]. افزایش مورد انتظار در سودهای تقسیمی آتی میتواند منجر به افزایش ارزش دارایی شود [۱۱۶].
تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی
نشان داده شده است که همبستگی قوی بین بازار مسکن و متغیرهای کلان اقتصادی مانند درآمد، تورم، و نرخ بهره وجود دارد [۹۱]. بازار املاک حتی میتواند روند اقتصادی را پیشبینی کند و تحلیل آن برای تعریف سیاستهای اقتصادی و پولی بهینه مفید است [۹۱].
- درآمد و قیمت مسکن: کاهش درآمد خانوارها، به ویژه برای اقشار کمدرآمد، تأثیر مستقیمی بر تمایل به خرید ملک دارد و میتواند منجر به کاهش قیمتها شود [۸۸، ۱۰۰]. نمودارهایی در منابع (شکل ۱.۸ و ۱.۹) نشان میدهند که مناطق با تولید ناخالص داخلی (GDP) سرانه و درآمد قابل تصرف خانوار کمتر، ارزش واحد مسکن پایینتری دارند [۱۰۰، ۱۰۱].
- تورم و قیمت مسکن: در ایتالیا، رابطه مستقیمی بین تورم و قیمت مسکن مشاهده شده است [۹۲]. ملک در ایتالیا به عنوان حفاظی در برابر تورم و جایگزینی برای سرمایهگذاری در اوراق قرضه دولتی (سرمایهگذاری کمریسک) تلقی میشود [۹۲، ۹۵]. این در تضاد با ایالات متحده است، جایی که ملک بیشتر به عنوان جایگزینی برای سرمایهگذاری در سهام (با ریسک بالا) در نظر گرفته میشود [۹۵].
- نرخ بهره: نرخ بهره وامها بر رفتار مصرفکننده و سرمایهگذار تأثیر میگذارد [۱۹]. نرخهای بهره پایین میتوانند تقاضا برای خرید را افزایش دهند [۹۴].
- ثروت خالص خانوادهها: در ایتالیا، رشد قابل توجهی در ثروت خالص خانوادهها (مجموع داراییهای واقعی و مالی منهای بدهیها) مشاهده شده است که عمدتاً به دلیل رشد قوی داراییهای واقعی، به ویژه مالکیت مسکن، بوده است [۹۷، ۹۹]. این افزایش ثروت میتواند بر تقاضا برای مسکن تأثیر بگذارد [۹۶].
تحلیل و مدیریت ریسک در سرمایهگذاری املاک
مدیریت ریسک، یکی از اصلیترین چالشها برای سرمایهگذاران است [۴۶۱]. متغیرهای متعددی ریسک یک سرمایهگذاری را مشخص میکنند و بسیاری از آنها ماهیت ذهنی دارند [۴۶۱]. این امر، کار تحلیلگر را برای گنجاندن عامل ریسک در ارزیابی توجیه اقتصادی، دشوار میسازد [۴۶۱].
اهمیت و مفهوم ریسک
در یک بستر واقعی، بیشتر سرمایهگذاریها جریانهای نقدی نامشخصی را هم از نظر میزان و هم از نظر محدودیتهای زمانی ایجاد میکنند [۴۶۲]. ریسک به معنای قابلیت اندازهگیری احتمال وقوع رویدادهای آتی است که نتایج پروژه را تحت تأثیر قرار میدهند [۴۶۳، ۵۴۹]. در مقابل، عدم قطعیت (uncertainty) زمانی وجود دارد که نتایج ممکن، نامعلوم باشند و اطلاعات ناچیزی درباره شانس وقوع آنها در دست باشد [۴۶۴]. عدم قطعیت قابل اندازهگیری نیست و بدترین وضعیت برای تصمیمگیرنده محسوب میشود [۴۶۴]. هدف اصلی تحلیلگر این است که تا حد امکان، عناصر عدم قطعیت را به عوامل ریسک (قابل اندازهگیری) تبدیل کند [۴۶۶]. این امر مستلزم فرآیند مداوم تحقیق و سازماندهی دادهها برای تولید و گنجاندن “توزیعهای احتمال عینی” جدید در تحلیل است [۴۶۶]. اندازهگیری ریسک یک سرمایهگذاری با پراکندگی نتایج مورد انتظار آن مشخص میشود [۴۶۷]. هرچه نتایج احتمالی یک پروژه بیشتر در اطراف میانگین مورد انتظار پراکنده باشند، ریسک آن بالاتر است [۴۶۷].
طبقهبندی ریسکها
ریسک در سرمایهگذاری املاک، به دستههای مختلفی تقسیم میشود [۲۲۲، ۴۷۱]:
ریسکهای کسبوکار [۲۲۲]
این ریسکها شامل توانایی جذب و حفظ مستأجران، رقابت از پروژههای مشابه، تغییر ترجیحات کاربران، و خطر افزایش هزینههای عملیاتی است [۲۲۲].
ریسکهای مالی [۲۲۲]
این دسته از ریسکها به رشد بالقوه نرخ بهره، کمبود منابع مالی در دسترس، و خطر عدم توانایی پرداخت بدهی (insolvency) مربوط میشوند [۲۲۲، ۴۷۷].
ریسکهای بیرونی [۲۲۲]
این ریسکها شامل آلودگی احتمالی محیط زیست، تغییر قوانین و مقررات، و محدودیتهای تحمیل شده توسط ساکنان محلی هستند [۲۲۲].
ریسک اقتصادی و فنی [۴۷۲]
- ریسک اقتصادی: این ریسک به عوامل بیرونی پروژه وابسته است [۴۷۲].
- ریسک مستأجر: شامل دشواریهای احتمالی در جمعآوری اجارهها، ناشی از عدم پرداخت، ورشکستگی مستأجر، یا اختلافات که میتواند منجر به نیاز به مذاکره مجدد یا خالی ماندن موقت ملک شود [۴۷۲، ۴۷۳].
- موقعیت مکانی ملک: اهمیت منطقه شهری یا محلهای که ملک در آن قرار دارد، بر درآمد، ویژگیهای فرهنگی و جابجایی جمعیت و در نتیجه بر قابلیت اطمینان مستأجران و پایداری بازده تأثیر میگذارد [۴۷۳].
- نوسانات بازار: نوسانات عمومی بازار و بازار محلی املاک بر قیمتها، استفاده یا فروش و جریانهای نقدی مورد انتظار تأثیر میگذارد [۴۷۴].
- ریسک فنی: این ریسک به عوامل ذاتی پروژه بستگی دارد [۴۷۴]. شامل کاربری خاص، ویژگیهای کیفی و ظاهری ساختمان، و قابلیت جایگزینی دارایی است [۴۷۴]. انتخابهای نامناسب در مدیریت ساختوساز (افزایش هزینهها)، اداره ناکافی (افزایش نرخ خالی ماندن)، یا برنامه فروش نامناسب (تأثیر جدی بر سود) میتوانند از این نوع ریسک باشند [۴۷۴]. پدیدهای مانند کهنگی تکنولوژیکی نیز یک منبع خاص ریسک فنی برای سرمایهگذاری املاک است [۴۸۰].
ریسک عملیاتی و مالی [۴۷۵]
- ریسک عملیاتی: به نوسانات نتایج حاصل از ساختار سازمانی سرمایهگذار و فعالیتهای او اشاره دارد [۴۷۵].
- ریسک مالی: شامل مجموعهای از عناصر مربوط به مدیریت تجمعات مالی و پولی است [۴۷۵].
- ریسک اهرم مالی (Leverage Risk): به ساختار مالی مرتبط است [۴۷۶]. اهرم مالی مثبت میتواند بازده سرمایه شخصی را افزایش دهد، اما استفاده از وامهای فزاینده، نوسان نتایج مورد انتظار را تشدید کرده و ریسک مالی را افزایش میدهد [۴۷۶] (شکل ۷.۲). ریسک عدم توانایی پرداخت بدهی (default) نیز در این دسته قرار میگیرد، زمانی که بدهی بیش از حد افزایش یافته و درآمد عملیاتی خالص برای پوشش اقساط کافی نیست [۴۷۷] (شکل ۷.۳).
- ریسک نرخ بهره: ناشی از نوسانات نرخ بهره بازار است که میتواند هزینههای غیرمنتظرهای را برای سرمایهگذار به دلیل اختلاف بین نرخهای وامدهی و سپرده ایجاد کند [۴۷۸].
ریسک بیمهپذیری و ریسک سیستماتیک [۴۷۹]
- ریسک بیمهپذیری (Insurable Risk): ریسکهایی هستند که به بلایای طبیعی (آتشسوزی، سیل، طوفان) و غیرطبیعی (جرم و جنایت) مربوط میشوند و میتوانند با پرداخت حق بیمه به شرکتهای بیمه منتقل شوند [۴۷۹].
- ریسک سیستماتیک (Systematic Risk): این ریسکها به رویدادهای عمومی و گستردهای اشاره دارند که بر کل اقتصاد تأثیر میگذارند [۴۷۹]. مانند افزایش شدید قیمت نفت، درگیری نظامی گسترده، افزایش شدید نرخ تنزیل، یا ورشکستگی یک کشور [۴۷۹]. در مقابل، ریسکهای خاص یک حوزه (sector risk) نیز وجود دارند که از عوامل رقابتی، صنعت و عوامل تولید نشأت میگیرند [۴۸۰].
نقش تحلیلگر در مدیریت ریسک
نقش معمار/مهندس در عملکرد اقتصادی طرحهای ساختمانی بسیار حیاتی است، بیش از هر بازیگر دیگری [۴۸۱]. حتی با اینکه هزینه طراحی بخش کوچکی از کل هزینهها را تشکیل میدهد، ۸۰% هزینهها در ۲۰% اولیه فاز طراحی مقدماتی تصمیمگیری میشوند [۴۸۲] (شکل ۷.۴). این امر نشان میدهد که تحلیلگر باید به طور کامل از پیامدهای اقتصادی انتخابهای خود آگاه باشد [۴۸۲]. تحلیلگر باید در تخمین هزینهها، به ویژه در تخمینهای سریع، به اصول رشته برآورد پایبند باشد تا از کمتخمینزنی یا بیشتخمینزنی سرمایهگذاری جلوگیری کند [۴۸۳]. یک جنبه اساسی دیگر، ارتباط با مشتری سرمایهگذار است [۴۸۴]. تحلیلگر باید یک نمای کلی جامع از ریسک مداخله ارائه دهد، بدون اینکه تصمیمات را به جای مشتری بگیرد، مگر اینکه درک مشترکی از ریسک وجود داشته باشد که البته یک وضعیت آرمانی است [۴۸۵].
روشهای سنتی برای مواجهه با ریسک
روشهای سنتی به جای کمیسازی عینی ریسک، بر اساس برداشتهای ذهنی، حق بیمهای را به بازده مورد انتظار تحت شرایط ریسک عادی اضافه میکنند [۴۹۲]. این حق بیمه اضافی منجر به کاهش زمان بازگشت سرمایه، درخواست بازده بالاتر، و کاهش جریانهای نقدی مورد انتظار میشود [۴۹۲]. نتیجه این استراتژی، کاهش ارزش سرمایهگذاری و اغلب انصراف از آن است [۴۹۲].
نرخ تنزیل تعدیلشده با ریسک (Risk-Adjusted Discount Rate) [۴۹۳]
این روش شامل تعدیل نرخ تنزیل است تا دوره بازگشت سرمایه در حد حداکثر قابل قبول قرار گیرد [۴۹۳]. نرخ به عنوان مجموع نرخ بدون ریسک (risk-free rate) و یک حق بیمه ریسک (risk premium) تعیین میشود [۴۹۴]. نرخ بدون ریسک معمولاً نرخ اوراق قرضه کوتاهمدت دولتی است [۴۹۴]. تعیین حق بیمه ریسک بر اساس تابع بیتفاوتی ریسک-بازده سرمایهگذار صورت میگیرد، اما در عمل، تحلیلگران این کار را بر اساس برداشت شخصی خود انجام میدهند [۴۹۴]. یکی از انتقادات اصلی به این روش این است که ریسکهای آتی را سنگینتر از ریسکهای کوتاهمدت تنزیل میکند، حتی اگر ریسکهای کوتاهمدت مهمتر باشند [۴۹۶] (جدول ۷.۱). این روش برای پروژههایی که ریسک آنها با زمان افزایش مییابد، مناسب است [۴۹۷].
معادلهای اطمینان (Certainty Equivalents) [۴۹۸]
این رویکرد، مشکل تخصیص دوگانه در نرخ تنزیل تعدیلشده با ریسک را با تعدیل جریانهای نقدی حل میکند [۴۹۸]. معادل اطمینان (certainty equivalent) مقدار پولی است که یک فرد در زمان t ترجیح میدهد آن را دریافت کند، تا اینکه شانس بازده بالاتر اما نامطمئن را بپذیرد [۴۹۸]. در این روش، جریانهای نقدی تعدیلشده با ریسک با نرخ بدون ریسک تنزیل میشوند [۴۹۸]. این تکنیک از کمیسازی درک ریسک اجتناب میکند، اما مشکلات عملی متعددی را به همراه دارد، مانند چگونگی “بدتر کردن” جریانهای نقدی تا حدی که سرمایهگذار نسبت به سودهای بالاتر اما نامطمئن، بیتفاوت باشد [۴۹۸، ۴۹۹]. تابع مطلوبیت سرمایهگذار برای تعیین معادل اطمینان و ضریب تبدیل (transformation factor) استفاده میشود [۵۰۱، ۵۰۳] (جدول ۷.۲). ضریب تبدیل با تقسیم جریانهای نقدی بدون ریسک بر جریانهای نقدی مورد انتظار به دست میآید [۵۰۳].
تحلیل احتمالی ریسک (Probabilistic Risk Analysis) [۵۰۵]
هنگامی که جریانهای نقدی مربوط به یک سرمایهگذاری با قطعیت مشخص نیستند و هدف کمیسازی ریسک است، لازم است عواملی که به طور قابل توجهی بر نتایج تأثیر میگذارند، بررسی شوند [۵۰۵]. این مطالعه باید پیشبینیهایی را در مورد اندازهگیری این عوامل همراه با احتمال وقوع آنها ارائه دهد [۵۰۵]. توزیع احتمال مجموعه نتایج ممکن با احتمال وقوع نسبی آنها است [۵۰۶]. اگر برآورد این احتمال با تکنیکهای آماری انجام شود، ریسک بر روی توزیعهای احتمال عینی اندازهگیری میشود [۵۰۷]. برای متغیرهایی که نمیتوان هیچ تکنیک اندازهگیری آماری را روی آنها اعمال کرد، لازم است حداقل برداشتهای تحلیلگر را کمیسازی کرد و یک توزیع احتمال ذهنی برای ریسک ایجاد کرد [۵۰۷].
تحلیل حساسیت (Sensitivity Analysis) [۵۱۰]
تحلیل حساسیت به بررسی این موضوع میپردازد که خطاهای احتمالی در پیشبینیها چه پیامدهایی بر نتیجه واقعی سرمایهگذاری دارند [۵۱۰]. این تکنیک شامل تغییر دادن یک به یک اجزای جریانهای نقدی مورد انتظار و مطالعه تأثیر آن بر شاخص بازده (IRR، NPV و غیره) است [۵۱۰]. هدف از این تحلیل، بررسی تغییر نتیجه با تغییر یکی از فرضیات اصلی پروژه است، با فرض ثابت بودن سایر فرضیات [۵۱۰]. به طور معمول، برای هر متغیر، مقادیر جدیدی (سناریوهای بدبینانه، خوشبینانه و میانی) شناسایی شده و سپس پارامترهای توجیه اقتصادی مجدداً محاسبه میشوند [۵۱۱]. محدودیتهای تحلیل حساسیت عبارتند از:
- نیاز به چارچوبی که در آن عوامل ریسک و سطح قابل دستیابی توسط مقادیر بنیادی به وضوح تعریف شده باشند [۵۲۲].
- تجزیه و تحلیل جداگانه هر متغیر، این واقعیت را که عدم قطعیت به طور همزمان بر چندین عامل تأثیر میگذارد، در نظر نمیگیرد [۵۲۲].
- نتایج نظری تحلیل، احتمال وقوع رویدادها را در نظر نمیگیرد [۵۲۲].
- ارائه نشانهای از نوسان سرمایهگذاری، عناصر انتخابی را ارائه نمیدهد [۵۲۲].
تحلیل درخت تصمیم (Decision Tree Analysis) [۵۲۳]
این رویکرد برای هدایت فرآیند تصمیمگیری پروژههای پیچیده، به ویژه زمانی که پروژه دارای مراحل زمانی متوالی و وابسته به یکدیگر است، بسیار مناسب است [۵۲۴، ۵۲۵]. منطق اصلی این مدل این است که ساختار پروژه به یک فلوچارت به نام “درخت تصمیم” ترجمه میشود [۵۲۵]. هر شاخه درخت با مقادیر ممکن مرتبط با سناریوهای فرضی خاصی همراه است که به آنها ویژگیهای احتمالی خاصی داده میشود [۵۲۵]. این تحلیل امکان میدهد تا روابط متقابل بین تصمیمات اتخاذ شده در زمانهای مختلف و وابسته به یکدیگر را درک کنیم [۵۲۵]. در این روش، برای شناسایی توالی بهینه تصمیمات، باید از عقب به جلو حرکت کرد (روش Rollback) [۵۲۶]. مزیت اصلی این روش، توانایی بیان ساختار پروژه از طریق نموداری است که مراحل کلیدی (گرهها) را برجسته میکند [۵۳۸]. با این حال، محدودیت آن در ضرورت تبیین توزیع احتمال سناریوها است که منجر به قرار گرفتن آن در روشهای ارزیابی از نوع قطعی میشود [۵۳۸].
شبیهسازی مونت کارلو (Monte Carlo Simulation) [۵۳۹]
این روش برای پروژههایی که با عدم قطعیت شدید در مورد مقادیر چندین پارامتر مرتبط مواجه هستند و تعیین مستقیم همه ترکیبات ممکن از مقادیر این پارامترها دشوار است، مفید است [۵۴۰، ۵۴۱]. شبیهسازی مونت کارلو با شبیهسازی تعداد آماری بالایی از ترکیبات ممکن از مقادیری که پارامترهای کلیدی میتوانند به خود بگیرند (با رعایت توزیع احتمال تعیین شده برای هر متغیر)، این مشکل را حل میکند [۵۴۲]. این کار منجر به تولید یک توزیع احتمال از NPV میشود که میتواند NPV مورد انتظار پروژه را تعیین کند [۵۴۲]. مراحل آن عبارتند از: تعریف پارامترهای مرتبط، تعریف نتیجه قابل دستیابی (مدل ریاضی)، تخصیص توزیعهای احتمال، و راهاندازی شبیهسازی [۵۴۳، ۵۴۴، ۵۴۵، ۵۴۶]. محدودیت اصلی این روش نیز در لزوم تبیین توزیعهای احتمال متغیرهای منفرد است که باعث میشود دوز بالایی از ذهنیت وارد ارزیابی شود [۵۴۸].
معیارهای آماری-ریاضی (Mathematical-Statistical Criteria) [۵۴۸]
تحلیل ریسک مدرن، ریسک مرتبط با پیشبینی جریان نقدی را به عنوان احتمال وجود اختلافات بین نتایج واقعی و مورد انتظار، یا به عبارت دیگر، قابلیت اندازهگیری یک خطا نسبت به محتملترین نتیجه تعریف میکند [۵۴۹]. این روش امکان بیان درک ریسک به صورت عددی را فراهم میکند، از طریق معیارهای خلاصهای که به دو سوال اساسی پاسخ میدهند [۵۴۹]:
- مقدار گرایش مرکزی معتبر برای کل پروژه چیست؟ (میانگین بازده مورد انتظار) [۵۵۰].
- کیفیت عملکرد تعیین شده از نظر ریسک، یا انحراف و پراکندگی مقادیر حول مقدار گرایش مرکزی چیست؟ (واریانس و انحراف معیار) [۵۵۰].
- میانگین بازده مورد انتظار (Expected Average Rate of Return): اندازهگیری گرایش مرکزی مقادیر مختلفی که انتظار میرود پروژه به خود بگیرد [۵۵۱] (فرمول در ۵۵۱).
- واریانس (Variance) و انحراف معیار (Standard Deviation): این دو شاخص، میزان تغییرپذیری یا پراکندگی نتایج از میانگین را اندازهگیری میکنند [۵۶۱]. هرچه واریانس مرتبط با بازده یک پروژه بالاتر باشد، ریسک آن نیز بالاتر است [۵۶۱] (فرمول در ۵۶۲). انحراف معیار، ریشه دوم واریانس است و ریسکپذیری پروژه را با همان واحد اندازهگیری بازده بیان میکند [۵۶۳].
- ضریب تغییرات (Coefficient of Variation – CV): این ضریب، میزان ریسک به ازای هر واحد عملکرد را بیان میکند [۵۶۹] (فرمول در ۵۶۹). این شاخص در مواردی که تصمیمگیرنده باید بین پروژههای سرمایهگذاری جایگزین با معیارهای بازده مورد انتظار و انحراف معیار بسیار متفاوت انتخاب کند، بسیار مفید است [۵۶۹].
رویکرد میانگین-واریانس (Average-Variance Approach) [۵۸۸]
این رویکرد فرض میکند که بین دو استراتژی سرمایهگذاری، استراتژی که بازده مورد انتظار بالاتر و انحراف معیار کمتری دارد، باید ترجیح داده شود [۵۸۹، ۵۹۳]. افراد جایگزینی را ترجیح میدهند که بازده مورد انتظار بالاتری با ریسک ثابت، یا ریسک کمتری با بازده مورد انتظار ثابت داشته باشد [۵۹۳].
نظریه مطلوبیت مورد انتظار (Expected Utility Theory) [۵۹۴]
این مدل روانشناختی رفتار انسانی، فرض میکند که عامل اقتصادی عقلایی و قابل پیشبینی است [۵۹۴، ۵۹۵]. این مدل “مطلوبیت” (utility) را به عنوان معیار کاردینال ترجیح مصرفکننده تعریف میکند [۵۹۵]. تابع مطلوبیت میتواند اشکال مختلفی داشته باشد (مقعر برای ریسکگریز، محدب برای ریسکپذیر، خطی برای ریسکبیتفاوت) [۵۹۷] (شکل ۷.۱۳). حق بیمه ریسک (Risk Premium) نیز به نظریه مطلوبیت مربوط میشود و به عنوان حداکثر مبلغی که فرد مایل به پرداخت آن برای حذف ریسک و کسب سود مورد انتظار از شرایط پرخطر با قطعیت است، تعریف میشود [۵۹۹، ۶۰۱]. در این رویکرد، برای هر نتیجه ممکن (NPV) یک پروژه، یک ارزش بر اساس تابع مطلوبیت سرمایهگذار تعیین میشود [۶۰۱]. فرد جایگزینی را با بالاترین مطلوبیت مورد انتظار انتخاب خواهد کرد [۶۰۱]. محدودیت اصلی این نظریه، فرض عقلانیت کامل و نیاز به تبیین توابع مطلوبیت سرمایهگذار است [۶۰۲، ۶۰۳].
رویکرد تسلط تصادفی (Stochastic Dominance Approach) [۶۰۵]
این رویکرد با استفاده از مفهوم تابع احتمال تجمعی (Cumulative Probability Function – CPF)، نیاز به استخراج تابع مطلوبیت را برطرف میکند [۶۰۶، ۶۰۷]. یک پروژه (A) بر دیگری (B) تسلط تصادفی دارد، اگر سطح مطلوبیت حاصل از A برای هر مقدار از نتایج مورد انتظار پروژه، از سطح مطلوبیت B بیشتر باشد [۶۰۶].
- تسلط تصادفی درجه اول (First-Degree Stochastic Dominance): زمانی رخ میدهد که CPF یک پروژه (T) همیشه به سمت راست CPF پروژه دیگر (S) باشد، به این معنی که پروژه T برای هر سطح NPV، احتمال کمتری دارد که مقدار آن کمتر از NPV شناسایی شده باشد [۶۰۷] (شکل ۷.۱۵). در این حالت، پروژه T بر S تسلط تصادفی دارد و بنابراین ترجیح داده میشود [۶۰۷].
- تسلط تصادفی درجه دوم (Second-Degree Stochastic Dominance): زمانی که توابع تجمعی احتمال دو پروژه همدیگر را قطع میکنند، این نوع تسلط بررسی میشود [۶۰۸]. در این حالت، پروژه B بر A تسلط تصادفی درجه دوم دارد اگر مساحت ناحیهای که B بر A مسلط است (ناحیه X)، بیشتر از مساحتی باشد که A بر B مسلط است (ناحیه Y) [۶۰۹] (شکل ۷.۱۶).
ارزیابی بر اساس فرضیات متفاوت (Evaluation Based on Differentiated Assumptions) [۶۱۱]
این تکنیک بر اساس تعیین مقادیر مختلف NPV برای هر پروژه تحت سه فرضیه اصلی (بدبینانه، خوشبینانه، و محتملترین) است [۶۱۱]. هدف، تعریف گستره طیف احتمالات مختلفی است که ممکن است رخ دهند [۶۱۱]. تفاوت آن با تحلیل حساسیت در این است که تحلیل حساسیت بر روی متغیرهای منفرد عمل میکند، در حالی که این روش چندین سناریو را با تعاملات خاص بین متغیرها در نظر میگیرد [۶۱۱]. محدودیتهای آن شامل دامنه وسیع و نامشخص طیف نتایج و حضور جزء ذهنی تصمیمگیرنده است [۶۱۲].
برنامهریزی ریاضی (Mathematical Programming) [۶۱۲]
این روش بر اساس بیان نتایج پروژه از طریق یک تابع ریاضی به نام “تابع هدف” است که با متغیرهای اصلی مرتبط است [۶۱۲]. این تابع با مجموعهای از قیود، که توسط نابرابریها تعریف میشوند، همراه است و “منطقه صلاحیت” مقادیر مرتبط با متغیرهای منفرد یا گروههای متغیر را در تابع هدف مشخص میکند [۶۱۳]. این روش زمانی که روابط بین متغیرها باید به صورت تحلیلی بیان شوند، انعطافپذیری کمتری دارد و از نظر کاربرد نیز دشوار است [۶۱۳، ۶۱۴].
محدودیتها و چشماندازهای تکنیکهای ارزیابی [۶۱۴]
روشهای سنتی بودجهبندی سرمایهای، مانند NPV، در ارزیابی سرمایهگذاریها در بستر اطمینان نسبی کارایی بالایی دارند و ارزش مالی زمان را در نظر میگیرند [۶۱۵]. با این حال، مهمترین محدودیت آنها، عدم در نظر گرفتن عامل ریسک به صورت جامع و همچنین ناتوانی در گنجاندن بازخوردهای ماهیت استراتژیک در بستر عدم قطعیت است [۶۱۵، ۶۱۸]. این به ویژه در پروژههایی که تصمیمات متکی بر نتایج متغیرهای نامشخص هستند و امکان/نیاز به مداخله سرمایهگذار پس از اجرای پروژه وجود دارد، مشهود است [۶۲۳].
- نرخ تنزیل ثابت در NPV: استفاده از نرخ تنزیل ثابت در NPV، زمانی که مشخصات ریسک پروژه در طول مراحل اجرا متغیر است، مورد انتقاد قرار میگیرد [۶۱۶]. برای مثال، در ساخت یک ساختمان، مراحل اولیه ریسک بالاتری دارند [۶۱۶]. این امر منجر به استفاده از نرخهای تنزیل ثابت اما بسیار بالا بر اساس برآوردهای ذهنی و غیرموجه میشود [۶۱۶].
- مشکل جمعآوری دادهها: رویکردهای احتمالی، نیاز به دادههای کافی برای ساخت توزیع فرکانس برای متغیرهای کلیدی دارند [۶۱۷]. اما جمعآوری اطلاعات در بازار ناکارآمد و غیرشفاف املاک، به ویژه در ایتالیا، دشوار است [۶۱۷]. به همین دلیل، تحلیل احتمالی اغلب بر اساس توزیعهای احتمال ذهنی انجام میشود [۶۱۷].
- عدم در نظر گرفتن انعطافپذیری مدیریتی: NPV، حتی با رویکرد احتمالی، قادر به وزندهی اهمیت استراتژیک تصمیمات سرمایهگذاری نیست، زیرا تعامل بین گزینههای سرمایهگذاری فعلی و تصمیمات آتی را در نظر نمیگیرد [۶۱۸، ۶۲۳]. یک تصمیم استراتژیک دارای افق بلندمدت، برگشتناپذیر است و میتواند نتیجه سرمایهگذاری را به شدت تغییر دهد [۶۱۸]. تحلیل استراتژیک به تصمیماتی میپردازد که اهداف بلندمدت را تضمین میکنند [۶۱۸].
فرآیند تصمیمگیری و ارزیابی سرمایهگذاری
فرآیند تصمیمگیری برای سرمایهگذاری املاک یک چارچوب جامع است که به سرمایهگذاران کمک میکند تا در محیطی پیچیده و با اطلاعات ناکافی، انتخابهای بهینه داشته باشند [۲۹۳].
مراحل فرآیند تصمیمگیری [۲۹۶]
مدل تصمیمگیری، قابل اجرا برای هر نوع سرمایهگذاری و سرمایهگذار، به فازهای زیر تقسیم میشود:
- تعریف اهداف و محدودیتهای سرمایهگذار: این مرحله شامل شناسایی اهداف مشتری (مانند حداکثرسازی سودآوری، اهداف سیاسی، اجتماعی، زیستمحیطی یا مالیاتی) و محدودیتهای او (ترجیحات ریسک و بازده، ثروت) است [۲۹۷، ۲۹۸، ۳۰۲، ۳۰۳]. همچنین، یک تحلیل پیشامکانسنجی برای حذف پروژههای غیرقابل توجیه انجام میشود [۳۱۴].
- تحلیل شرایط بازار و زمینه: اهداف به فرضیات توسعه تبدیل میشوند که شامل تحلیل بازار (شناسایی و کمیسازی تقاضای موجود و بالقوه، پیشبینی عملکرد آتی، برآورد تمایل به پرداخت) [۳۰۴]، محیط قانونی و تحلیل اجتماعی-سیاسی است [۲۹۸، ۳۰۳]. این شامل تحلیل بازار و رقابت (عرضه) نیز میشود [۳۱۸، ۳۱۹].
- توسعه تحلیل مالی: این مرحله شامل تصمیمات عملیاتی، تصمیمات برای تغییر، و برنامهریزی مالیاتی (مالیات بر درآمد و ثروت) است [۲۹۸]. این شامل تخمین هزینههای تولید و زمان تولید نیز میشود [۳۲۰، ۳۲۱، ۳۲۲].
- اعمال معیارهای تصمیمگیری: معیارهایی مانند تحلیل جریان نقدی تنزیلشده (DCF) و سایر روشهای سنتی (قوانین سرانگشتی) اعمال میشوند [۲۹۸].
- تصمیمگیری نهایی سرمایهگذاری: در هر مرحله، نتایج نامطلوب به بازنگری ورودیهای مراحل قبلی منجر میشود و فرآیند به صورت تکراری و با تقریبهای پی در پی به تصمیم نهایی میرسد [۲۹۷، ۲۹۹]. این مرحله شامل انتخاب تأمین مالی مناسب (اهرم مالی) و پیشبینی میزان و زمانبندی درآمدها است [۳۲۳، ۳۲۴].
مطالعه امکانسنجی (Feasibility Study) [۳۰۰]
مطالعه امکانسنجی به عنوان یک پروژه فنی-اقتصادی تعریف میشود که وجود یک فرصت معقول برای دستیابی به اهداف سرمایهگذاری را از طریق انطباق متقابل بین راهحلهای اجرایی و منابع مالی محدود، بررسی میکند [۳۰۰]. این مطالعه ماهیتی چند رشتهای دارد [۳۰۰]. یک پیشنهاد زمانی “قابل اجرا” است که به طور همزمان از نظر فیزیکی، قانونی (اداری) و مالی قابل اجرا باشد [۳۰۱] (شکل ۵.۷ از منبع).
- امکانسنجی اداری: ارزیابی انطباق پروژه با برنامهریزیهای شهری، شامل مقصدها، مناطق و حجمهای قابل ساخت، هزینههای زیرساخت، و زمان لازم برای دریافت مجوزها [۳۱۵].
- امکانسنجی فنی: ارزیابی سازگاری ویژگیهای فیزیکی سایت (ژئوتکنیکی، توپوگرافی، خدمات) با کاربریهای جایگزین برنامهریزیشده [۳۱۷].
- امکانسنجی مدیریتی: شامل مکانیسمها، رویهها و سازماندهی سیستم اجرای پروژه، جدول زمانی، و شناسایی شرکای نهادی و مالی [۳۰۸].
ارزش سرمایهگذاری (Investment Value) [۲۳۷، ۳۳۱]
ارزش سرمایهگذاری (Investment Value)، ارزش برآورد شده یک ملک با توجه به سرمایهگذار خاصی است که ارزیابی را سفارش داده است [۳۳۱]. این ارزش، با محتملترین ارزش بازار متفاوت است و اهمیت جریان منافعی را اندازهگیری میکند که ملک در آینده تولید خواهد کرد [۲۴۱]. ارزش سرمایهگذاری، بالاترین قیمتی است که سرمایهگذار مایل به پرداخت آن برای خرید ملک است [۲۴۲]. این ارزش منعکسکننده فرضیاتی است که سرمایهگذار درباره موارد زیر انجام میدهد [۲۴۱]:
- توانایی ملک برای تولید درآمد [۲۴۲].
- محتملترین دوره نگهداری [۲۴۲].
- قیمت فروش نهایی [۲۴۲].
- مالیات [۲۴۲].
- ابزارهای مالی در دسترس [۲۴۲]. ارزش سرمایهگذاری برای هر سرمایهگذار متفاوت است، زیرا به شرایط اقتصادی و مالیاتی او بستگی دارد [۲۴۲، ۳۳۴].
مقایسه با سایر انواع سرمایهگذاری [۲۴۶]
ارزیابی سرمایهگذاری شامل مقایسه با سایر گزینهها (مانند سپردههای بانکی، سهام، اوراق قرضه، اوراق دولتی، بیمه عمر) یا با گزینه صفر (تصمیم به عدم سرمایهگذاری) است [۲۴۶]. ویژگیهای سرمایهگذاری در املاک عبارتند از [۲۴۰]:
- مزایا:
- حفاظت خوب در برابر تورم: ارزش املاک در بلندمدت تمایل به افزایش دارد و سرمایه را در برابر تورم محافظت میکند [۲۲۴، ۲۲۸].
- پروفایل ریسک/بازده متوسط: بین سهام و اوراق قرضه [۲۴۰].
- همبستگی پایین با سایر اشکال سرمایهگذاری: این به تنوع سبد سرمایهگذاری کمک میکند [۲۳۰، ۲۴۰].
- اندازه بازار بزرگ (تقسیمشده): بر اساس اندازه، کاربری و منطقه جغرافیایی [۲۴۰].
- فرصتهای تأمین مالی: امکان استفاده از اهرم مالی [۲۸، ۲۹، ۲۲۸، ۲۴۰].
- درجه بالای کنترل شخصی: سرمایهگذار میتواند بر مدیریت پروژه کنترل قابل توجهی داشته باشد [۲۲۸، ۲۲۹، ۲۳۰].
- معایب:
- آستانه ورود بالا: نیاز به سرمایه اولیه قابل توجهی دارد [۲۳۳، ۲۴۰].
- هزینههای بالای تحقیق بازار و تراکنش: هزینههای بالای تحلیل و مدیریت [۲۳۳، ۲۴۰].
- تمرکز بیش از حد ریسک: سرمایهگذاری در یک پروژه بزرگ میتواند به تمرکز ریسک منجر شود [۲۳۵، ۲۴۰].
- سفتی (Rigidity): قراردادهای اجاره معمولاً بلندمدت هستند [۲۳۷، ۲۴۰].
- نقدینگی پایین: املاک به سرعت قابل تبدیل به پول نقد نیستند و ممکن است فروش آنها زمانبر باشد [۲۳۲، ۲۴۰].
- تعهد مدیریتی مداوم: نیاز به مشارکت فعال سرمایهگذار در نگهداری و اداره ملک [۲۳۴، ۲۳۵، ۲۴۰].
نظریه گزینههای واقعی در املاک و مستغلات
محدودیت اصلی تحلیل جریان نقدی تنزیلشده (DCF) در نسخه ایستا آن، حتی با استفاده از رویکرد احتمالی برای تحلیل ریسک، ناتوانی در گنجاندن ارزیابیهای استراتژیک است؛ یعنی ناتوانی در نظر گرفتن تعامل بین گزینههای سرمایهگذاری فعلی و تصمیمات آتی [۶۲۷، ۶۲۸]. نظریه گزینههای واقعی (Real Options Theory) تلاشی برای غلبه بر این محدودیت است [۶۲۸، ۶۳۰].
سرمایهگذاری به عنوان تولیدکننده گزینههای واقعی [۶۳۳]
NPV سنتی فرض میکند که پروژه در ابعاد اولیه خود بدون تغییر اجرا میشود و سرمایهگذار به تغییرات بازار واکنش نشان نمیدهد [۶۳۴]. اما سرمایهگذار یک مدیر داراییهای واقعی است که میتواند به تغییرات بازار واکنش نشان دهد و انتخابهای استراتژیک انجام دهد تا از سناریوهای مثبت بهرهمند شود و پیامدهای منفی را مهار کند [۶۳۵]. پروژههای سرمایهگذاری شامل گزینههای واقعی هستند که توسط سرمایهگذار در مناسبترین زمان قابل اعمال هستند [۶۳۵]. این گزینهها با تحقق شرایط و پتانسیلهای خاص، ارزش پیدا میکنند [۶۳۵]. این ارزش باید در ارزیابی کلی پروژه منعکس شود [۶۳۵]. ارزش خالص فعلی توسعه یافته (ENPV) در نظریه گزینههای واقعی به صورت زیر تعریف میشود [۶۳۱]: ENPV = NPVb + OP جایی که NPVb ارزش خالص فعلی مربوط به سرمایهگذاری پایه (ارزیابی قطعی بدون در نظر گرفتن فرصتهای آتی) است، و OP ارزش گزینههای آتی است [۶۳۲]. حضور گزینههای واقعی (که حقوق مدیریتی را فراهم میکنند اما وظیفه ایجاد نمیکنند)، توزیع احتمال NPV را به سمت راست گسترش میدهد [۶۳۹] (شکل ۸.۲)، زیرا فرصت بهرهبرداری از سناریوهای مثبت و مهار پیامدهای منفی را فراهم میکند [۶۳۹].
طبقهبندی و شناسایی گزینههای واقعی [۶۵۰]
یک گزینه واقعی به دو شرط اصلی بستگی دارد [۶۵۰]:
- باید یک اهرم اختیاری در دسترس سرمایهگذار باشد که باعث نوسان در نتایج پروژه میشود.
- باید منجر به شناسایی پارامترهای گزینه شود (ارزش پروژه، قیمت اعمال، انقضا و نوسان). انواع مختلف گزینههای واقعی عبارتند از [۶۵۰]:
گزینههای تعویق (Deferment Options) [۶۵۱]
این گزینه به تصمیم در مورد زمان شروع پروژه مربوط میشود [۶۵۱]. این فرصت زمانی ارزشمند است که انتظار میرود در طول دوره تعویق، چیزی رخ دهد که ارزش خالص فعلی پروژه را افزایش دهد [۶۵۲]. این موقعیت به ویژه در بخش املاک، مانند تملک زمین، کاربرد دارد [۶۵۳]. الگوریتم آن: Max [PV – In, 0] [۶۵۳].
گزینههای توسعه (Expansion Options) [۶۵۴]
این گزینه امکان افزایش مقیاس پروژه (با سرمایهگذاریهای اضافی Ie) را فراهم میکند [۶۵۴]. در سرمایهگذاری املاک، این میتواند شامل خرید واحدهای اضافی برای گسترش پروژه باشد [۶۵۴]. این گزینه به سرمایهگذار امکان میدهد تا از تحول مثبت سناریو بهرهمند شود [۶۵۴]. الگوریتم آن: Max [α * PV – Ie, 0] [۶۵۶]. (α ضریب توسعه)
گزینههای انقباض (Contraction Options) [۶۵۶]
این گزینه به معنای کاهش اندازه پروژه اولیه با صرفهجویی در بخشی از سرمایهگذاری اولیه است [۶۵۶]. این تصمیم میتواند در واکنش به تغییرات غیرقابل پیشبینی در بازار اتخاذ شود [۶۵۶]. این گزینه زمانی ارزش دارد که صرفهجویی در سرمایهگذاریهای بیشتر، بیشتر از بدترین ارزش مورد انتظار منافع حاصل از تکمیل پروژه باشد [۶۵۶].
گزینههای تبدیل (Conversion Options) [۶۵۸]
این گزینه به معنای تغییر کاربری ملک یا استفاده از پیامدهای یک پروژه سرمایهگذاری است که به طور زودهنگام متوقف شده است [۶۵۸]. این امکان، انعطافپذیری برای انتخاب بهترین کاربری جایگزین را فراهم میکند [۶۵۹]. الگوریتم آن: Max [x * PV – In, 0] [۶۶۰]. (x افزایش ارزش قابل خرید به دلیل تبدیل)
گزینههای ترک (Abandonment Options) [۶۶۰]
این گزینه به معنای بازیابی جزئی یا کامل هزینههای صرف شده در صورت ترک پروژه اصلی است [۶۶۰]. این گزینه زمانی ارزش دارد که ارزش قابل تحقق از داراییهای موجود بیشتر از بدترین سناریو در صورت ادامه فعالیت باشد [۶۶۱].
گزینههای تعلیق موقت (Temporary Suspension Options) [۶۶۲]
این گزینه زمانی وجود دارد که از نظر فنی امکانپذیر و از نظر اقتصادی مقرون به صرفه باشد که توسعه یک پروژه را برای مدتی متوقف کرد، در انتظار تغییرات در شرایط بازار [۶۶۲]. این میتواند منجر به صرفهجویی در برخی از هزینههای متغیر شود [۶۶۲].
تأیید شرایط عملیاتی و تعامل گزینهها (Verification of Operating Conditions and Option Interaction) [۶۶۴]
در پروژههایی که چندین گزینه وجود دارد (گزینههای ترکیبی – compound options)، تعیین ترتیب اعمال الگوریتمها ضروری است [۶۶۴، ۶۶۷]. ارزش نهایی پروژه نمیتواند صرفاً مجموع جبری ارزش گزینههای منفرد باشد [۶۶۵]. هرچه تعداد گزینههای موجود بیشتر باشد، احتمال اینکه ارزش افزایشی یک گزینه اضافی ناچیز به نظر برسد، بیشتر است [۶۶۵]. درجه تعامل بین گزینهها تابعی از نوع عمل (Call یا Put) و فاصله بین زمانهای اعمال آنها است [۶۶۶].
- تعامل زمانی (Temporal Interaction): به پیامدهایی اشاره دارد که یک پروژه در آینده بر خود تولید میکند، یعنی تعامل بین تصمیمات فعلی و فرصتهای آتی در یک بستر عدم قطعیت محیطی [۶۶۵، ۶۶۷].
- تعامل طراحی (Design Interaction): به روابطی اشاره دارد که بین اقدامات و تصمیمات مربوط به یک پروژه خاص و پیامدهای مرتبط با اجرا یا تکامل پروژههای دیگر ایجاد میشود [۶۶۷].
مدلهای محاسباتی برای ارزش فعلی خالص توسعه یافته (Calculation Models for Extended NPV) [۶۷۵]
رویکرد گزینههای واقعی شامل مجموعهای از مدلهای مالی برای تخمین ارزش انعطافپذیری نهفته در پروژههای سرمایهگذاری است [۶۷۵]. این مدلها بر اساس مفهوم پورتفولیوهای معادل است که سرمایهگذاریها و بدهیها را ترکیب میکند تا بازده گزینه تکرار شود [۶۷۵]. مدلهای اصلی شامل:
- مدل بلک-شولز (Black and Scholes): برای فرآیندهای تصادفی پیوسته [۶۷۶].
- مدل دوجملهای (Binomial Model) (Cox et al.): این مدل بر اساس این فرض است که ارزش پروژه با اختیار، بر اساس یک فرآیند دوجملهای ضربی ایستاده تکامل مییابد [۶۷۶] (شکل ۸.۳، ۸.۴). این روش با استفاده از ضرایب “u” (افزایش) و “d” (کاهش) که نوسانات را شبیهسازی میکنند، عمل میکند [۶۸۸، ۶۹۱].
این مدلها به تحلیلگر امکان میدهند تا با در نظر گرفتن احتمالات خنثی از ریسک (risk-neutral probabilities)، ارزش فعلی پروژه را به گونهای محاسبه کند که شامل اثرات گزینههای قابل اعمال باشد [۶۷۹، ۶۹۳].
نتیجهگیری
بازار املاک و مستغلات، با ویژگیهای منحصر به فرد خود از جمله ناکاملی، ناهمگنی، عدم شفافیت و چرخههای قیمتی، سرمایهگذاری را در آن به یک فعالیت پرریسک و در عین حال پربازده تبدیل میکند [۴۵، ۶۸، ۲۲۷]. درک عمیق از این ویژگیها و ریسکهای ذاتی مرتبط با آنها، برای هر سرمایهگذار حیاتی است [۱۵، ۱۴۰، ۲۲۲]. این مقاله نشان داد که شناسایی و طبقهبندی ریسکها، از ریسکهای کسبوکار و مالی گرفته تا ریسکهای بیرونی و سیستماتیک، گام نخست در مدیریت مؤثر آنها است [۲۲۲، ۴۷۱، ۴۷۵، ۴۷۹].
روشهای سنتی ارزیابی ریسک، مانند نرخ تنزیل تعدیلشده و معادلهای اطمینان، با وجود سادگی، محدودیتهای قابل توجهی دارند که مهمترین آنها ذهنیت بالا و عدم توانایی در گنجاندن کامل عامل زمان و تعاملات پیچیده است [۴۹۲، ۴۹۸]. رویکردهای احتمالی، از جمله تحلیل حساسیت، درخت تصمیم، و شبیهسازی مونت کارلو، با کمیسازی عدم قطعیت از طریق توزیعهای احتمال، گامی فراتر برمیدارند [۵۰۵، ۵۱۰، ۵۲۳، ۵۳۹]. با این حال، این روشها نیز اغلب با چالشهایی مانند نیاز به دادههای گسترده تاریخی و ورود عناصر ذهنی در تعیین توزیعهای احتمال مواجه هستند [۵۴۸، ۵۲۲، ۵۴۸].
نظریه گزینههای واقعی (Real Options Theory) به عنوان یک چارچوب پیشرفته، به منظور غلبه بر محدودیتهای روشهای سنتی معرفی شد [۶۲۸، ۶۳۰]. این نظریه، با در نظر گرفتن انعطافپذیری مدیریتی و فرصتهای آتی نهفته در پروژه، به سرمایهگذار اجازه میدهد تا به جای یک رویکرد ایستا و قطعی، به صورت پویا به تغییرات بازار واکنش نشان دهد [۶۲۹، ۶۳۱، ۶۳۵]. گزینههایی مانند تعویق، توسعه، انقباض، تبدیل، ترک، و تعلیق موقت، ارزش استراتژیک قابل توجهی به پروژه میافزایند که نمیتوان آن را با NPV سنتی محاسبه کرد [۶۵۰]. با استفاده از مدلهای محاسباتی پیشرفته مانند مدل دوجملهای، میتوان این ارزشهای نهفته را کمیسازی کرد [۶۷۶].
در نهایت، موفقیت در سرمایهگذاری املاک، بیش از هر چیز، به توانایی سرمایهگذار در تلفیق تحلیلهای کمی دقیق با بینشهای استراتژیک و درک عمیق از ماهیت پویا و نامشخص بازار بستگی دارد [۶۱۸، ۶۲۱، ۶۴۷]. مدیریت ریسک مؤثر نه تنها به کاهش ضررهای احتمالی کمک میکند، بلکه فرصتهای جدیدی را برای کسب سودهای فوقالعاده در بازارهای ناکارآمد ایجاد میکند [۴۸۸]. با به کارگیری ابزارهای جامع و رویکردهای نوین در تحلیل ریسک، سرمایهگذاران میتوانند تصمیمات آگاهانهتری اتخاذ کرده و به اهداف مالی خود دست یابند.
بدون نظر