🎯 تمرین:
به جای “چه راننده بیادبی!” → “حتماً عجله داشته!”
🔍 آیا آماده کوچ زندگی شدن هستید؟
1️⃣ آیا کنجکاو و علاقهمند به درک مسائل هستید؟🧠
2️⃣ آیا کمک به دیگران شما را سیراب میکند؟ 💖
3️⃣ آیا حاضرید ۴-۶ ماه برای یادگیری زمان بگذارید؟ ⏳
4️⃣ آیا به شغلی با تأثیرگذاری بالا علاقه دارید؟ 🌍
🌈 مدل کوچینگ ما:
1️⃣ حضور در لحظه (خلقت در “اکنون” اتفاق میافتد) ⏳
2️⃣ سازماندهی ذهن (تبدیل افکار تضعیفکننده به قدرتمندساز) 🧠
3️⃣ مهندسی زیستی (ساختن هویت جدید) 🔄
4️⃣ ارتباط با هدف (پیدا کردن هدف پویا و زنده) 🎯
🚀 پیشنهاد ویژه:
📅 دوره ۱۶ هفتهای “کوچ معتبر زندگی مرکز کوچینگ ایران”
✨ تغییر زندگی خود و اطرافیانتان
💯 “گذشته مهم نیست، اکنون را بسازید!”
📢 همین امروز اقدام کنید!
🟢 [ثبتنام در دوره:09120438874]
🔵 [09382252774]
🌟 زندگیتان را متحول کنید! 🌟
coaching fo leaderships
✨ سفر به سوی مربیگری زندگی: از تردید تا تحول
🤔 بسیاری از ما جذب حرفهی مربیگری زندگی میشویم، اما… 🔍 مشکل اصلی چیست؟
این نیست که واقعاً گیر کردهایم
بلکه این است که چگونه بفهمیم آمادهی مربیگری هستیم؟
❓ پرسشهای کلیدی برای شروع:
🔹 چرا مربیگری؟ (چرا این مسیر؟)
🔹 چرا حالا؟ (چرا در این برهه از زندگی؟)
🔹 چرا من؟ (چه چیزی من را برای این حرفه مناسب میکند؟)
💎 مدل مربیگری اثربخش ما در مرکز کوچینگ ایران
✅ آموزش هزاران دانشجو با نتایج قابل پیشبینی و شگفتانگیز
✅ مبتنی بر ۴ رکن اساسی:
1️⃣ شناسایی و غلبه بر موانع (بزرگترین چالشهای مربیان امروز)
2️⃣ ابزارهای عملی (تکنیکهای کاربردی برای تغییر فوری)
3️⃣ بازتعریف فرصتها (جهان به مربیان بیشتری نیاز دارد!)
4️⃣ سیستم پشتیبانی (همراهی مستمر برای موفقیت)
🚧 بزرگترین تصور اشتباه:
❌ “بازار مربیگری اشباع شده است”
💡 واقعیت: جهان بیش از هر زمان دیگری به مربیان آگاه نیاز دارد!
🛠️ یک ابزار ساده برای شروع همین امروز:
🔎 تکنیک “جستجو”:
هر روز به دنبال یک فرصت کوچک برای کمک به دیگران باشید
سه مورد مثبت در زندگی خود و دیگران شناسایی کنید
این تمرین ساده ذهنیت مربیگری را در شما تقویت میکند
📢 دعوت به اقدام:
آیا آمادهاید:
🔹 مسیر شغلی معناداری را آغاز کنید؟
🔹 تفاوت واقعی در زندگی دیگران ایجاد نمایید؟
🔹 نسخهی بهتری از خودتان باشید؟
🌟 همین امروز اولین گام را بردارید!
🟢 [ثبتنام در دوره:09120438874]
🔵 [09382252774]
✍️ یادتان باشد:
“مربیان واقعی کسانی هستند که به دیگران کمک میکنند خودشان را کشف کنند، نه اینکه نسخهای از خودشان بسازند.”
بسیاری از اوقات ما جذب شغل مربیگری زندگی میشویم، اما در اینکه بعد چه کار کنیم گیر میکنیم. دلیل اینکه گیر میکنیم این نیست که واقعاً گیر کردهایم، بلکه این است که چگونه یک نفر میفهمد چه زمانی برای مربیگری زندگی آماده است. شما میخواهید سؤالاتی بپرسید مانند چرا این، چرا حالا، چرا من؟ آیا یک مدل مربیگری زندگی وجود دارد که نتایج بهتری ایجاد کند؟ ما در این مرحله هزاران و هزاران دانشجو را در مرکز کوچینگ ایران آموزش دادهایم و به نظر میرسد نتایج واقعاً قابل پیشبینی و شگفتانگیزی ایجاد میکند و دارای چهار بخش جداگانه است.
بخش اول این است که بزرگترین مانعی که مربیان زندگی امروزه با آن روبرو هستند چیست و چگونه میتوانند بر آن غلبه کنند؟ آنها اکنون فکر میکنند جهان مملو از مربی است و بنابراین احساس میکنند فرصت کمی وجود دارد و این دورترین چیز از حقیقت است. یک ابزار مربیگری چیست که هر شنوندهای همین الان میتواند برای بهبود زندگی خود شروع به تمرین کند؟ یکی از سادهترین ابزارهای مربیگری که من دوست دارم به مردم بدهم، جستجو است.
چگونه یک نفر میفهمد چه زمانی برای مربیگری زندگی آماده است؟
عجب سؤال عالی برای شروع! بنابراین، بسیاری از شنوندگان ما تمایل دارند مربی باشند، اما میگویند: «اوه، من میخواهم مربی باشم، نمیخواهم مربی باشم، نمیدانم باید آن را دنبال کنم یا نه، میخواهم آن را دنبال کنم» .
بنابراین، من روشهای بسیار واضحی دارم که واقعاً بدانم آیا همین الان زمان مناسب برای شماست یا نه. البته، اگر به این گوش میدهید، یک ندایی وجود دارد، چیزی در روح شما بوده که شما را قلقلک داده، که گفته: «اوه، شاید باید مربیگری و کمک به مردم را در نظر بگیرید»، اما مطمئن نیستید چه کار کنید.
بنابراین، در اینجا چند راه برای دانستن اینکه آیا آماده هستید، حتی بیشتر از آن، همین الان آماده هستید وجود دارد. درست است؟ بنابراین، شما میخواهید سؤالاتی بپرسید مانند چرا این، چرا حالا، چرا من؟ درست است؟ بنابراین، اینها نوعی پارامترهای کلی برای درک هستند.
بنابراین، در اینجا چند زیرمجموعه برای این سؤالات وجود دارد تا واقعاً پاسخ دهید که آیا همین الان برای مربیگری زندگی آماده هستید یا خیر. اولین چیزی که میخواهید از خودتان بپرسید این است که آیا شما کسی هستید که طبیعتاً کنجکاو و علاقهمند به درک چیزها است؟
coaching for managers
بنابراین، اگر شما تمایل به حس کنجکاوی دارید، تمایل به این دارید که میخواهید درک کنید، این یک پارامتر اولیه خوب است، زیرا یک مربی خوب یک مربی کنجکاو است، یک مربی خوب یا عالی یک مربی کنجکاو است. اگر آنها کنجکاو و علاقهمند باشند، تمایل دارند نتایج عالی برای مردم ایجاد کنند.
دوم این است که میخواهید از خودتان بپرسید آیا تا به حال به کسی کمک کردهاید؟ مانند اینکه به کسی کمک کردهاید و آن چه احساسی داشته است؟ بنابراین، من از شما میخواهم که به قلب خودتان رجوع کنید، خودتان را به آن لحظه برگردانید که به کسی در هر زمینهای از زندگیاش کمک کردید. میتواند چیز کوچکی باشد مانند اینکه آنها در یک لحظه غمانگیز از زندگی میگذرند تا چیز بسیار بزرگی مانند از دست دادن کسی. و اگر شما آنجا بودید و از آنها حمایت کردید، بعد از آن برای شما چه احساسی داشت که با کسی مثل او باشید و در آن زمان از او حمایت کنید؟ و آن در اعماق قلب شما چه احساسی داشت؟
اولاً، آیا شما طبیعتاً برای کمک به آنها انگیزه داشتید؟ اگر بله، بعد از کمک به آنها چه احساسی داشتید؟ اگر پاسخ این است که «وای، من واقعاً برای کمک به آن شخص انگیزه داشتم» و بعد احساس میکنید «وای، چه احساس شگفتانگیزی بود»، پس احتمالاً شما کسی هستید که باید مربیگری را به عنوان یک شغل در نظر بگیرید و مربیگری زندگی یکی از راههایی است که میتوانید آن را دنبال کنید.
سومین چیز این است که آیا شما مایل هستید چهار تا شش ماه به خودتان فرصت دهید تا واقعاً ابزارها، تکنیکها و استراتژیها را برای یادگیری مهارت مربیگری زندگی یاد بگیرید؟ ببینید، بسیاری از اوقات ما جذب شغل مربیگری زندگی میشویم، اما در اینکه بعد چه کار کنیم گیر میکنیم. دلیل اینکه گیر میکنیم این نیست که واقعاً گیر کردهایم، بلکه این است که در حالی که شما تمام این اطلاعات و تمام تجربه زندگی را دارید، هیچ قدم یک تا پنج وجود ندارد که بتوانید دنبال کنید، بنابراین احساس سردرگمی میکنید که آیا حتی سعی کنم به کسی کمک کنم، نمیدانم چه کار خواهم کرد. درست است؟
بنابراین، شما سردرگم و گم شدهاید زیرا هیچ سیستمی وجود ندارد، هیچ روشی برای این آشفتگی وجود ندارد. درست است؟ و این رشد شما را متوقف میکند، توانایی شما برای دنبال کردن آن را از بین میبرد. بنابراین، دعوت من در این زمینه این است که آیا شما مایل هستید چهار تا شش ماه به خودتان فرصت دهید و با کسی کار کنید یا از کسی یاد بگیرید که واقعاً بتواند به شما سیستم، روش و مدلهایی آموزش دهد تا بتوانید بدون هیچ تردیدی وارد یک موقعیت شوید که واقعاً میتوانید به شخصی که میخواهید کمک کنید، کمک کنید؟ و در آخر، آیا شما علاقهمند به شغل تأثیرگذاری هستید؟ آیا نسبت به آن اشتیاق دارید؟ آیا نسبت به شغل تأثیرگذاری اشتیاق دارید؟ ببینید، مانند هر شغل و حرفهای در جهان، چند سال اول سخت خواهد بود، بلافاصله موفقیت نخواهید داشت.
گاهی اوقات خوش شانس هستید و میتوانید به آن برسید، اما بیشتر اوقات چند سال اول دشوار خواهد بود، شما سعی خواهید کرد بفهمید چگونه با مردم صحبت کنید، در مورد چه چیزی صحبت کنید، بر خودتان غلبه خواهید کرد و غیره. بنابراین، تنها راهی که واقعاً به پیشرفت ادامه میدهید این است که نسبت به آن اشتیاق داشته باشید، هدفی وجود دارد، معنایی برای شما وجود دارد که این شغل را دنبال کنید، احساس میکنید در جامعه تأثیرگذار هستید یا هر چیز دیگری که برای شما مهم است، اما باید یک انگیزه وجود داشته باشد که شما را برای اقدام در آن جهت تحریک کند. بنابراین، فرض کنید آنها آماده هستند و میگویند: «باشه، من آمادهام که مربی زندگی باشم»، چه چیزهایی هستند که باید به آنها فکر کنند؟
بنابراین، وقتی شما تبدیل میشوید یا احساس میکنید که آماده هستید، میخواهید مربی زندگی باشید، اولین کاری که میخواهید انجام دهید این است که به یک روششناسی فکر کنید. روششناسی یک سیستم یا مجموعهای سازمانیافته از مراحل رویدادها یا اصولی است که میتوانید در هر موقعیتی به آنها رجوع کنید.
✨ چگونه بفهمید برای مربیگری زندگی آماده هستید؟
🌟 این سؤال مهمی برای شروع است!
بسیاری از افراد درگیر این تردید هستند: “میخواهم مربی شوم… نمیخواهم مربی شوم… نمیدانم آیا باید این مسیر را دنبال کنم…”
اگر این افکار را دارید، یعنی یک ندای درونی در شما وجود دارد!
🔍 ۴ نشانه که آماده مربیگری هستید:
1️⃣ کنجکاوی ذاتی
🔹 آیا عاشق درک مسائل و کمک به دیگران هستید؟
🔹 یک مربی عالی، همیشه کنجکاو است!
2️⃣ تجربه کمک به دیگران
🔹 به یاد آورید آخرین باری که به کسی کمک کردید
🔹 حتی در موقعیتهای کوچک:
همراهی در لحظات سخت
حمایت عاطفی
راهنمایی دوستان
🔹 چه احساسی داشتید؟ اگر کمک کردن شما را سیراب میکند، این نشانه خوبی است!
3️⃣ تمایل به یادگیری
🔸 آیا حاضرید ۴-۶ ماه زمان بگذارید تا:
ابزارها
تکنیکها
استراتژیهای مربیگری را یاد بگیرید؟
🔸 بسیاری به این دلیل گیر میکنند که سیستم گامبهگام ندارند
4️⃣ علاقه به تأثیرگذاری
💫 سالهای اول هر شغلی سخت است!
💫 تنها چیزی که شما را نگه میدارد، اشتیاق به ایجاد تغییر است
🚀 اگر آماده هستید، اینها را در نظر بگیرید:
✅ یک متدولوژی انتخاب کنید
سیستم گامبهگام برای موقعیتهای مختلف
✅ زمان اختصاص دهید
حداقل ۳-۵ ساعت در هفته برای شروع
✅ ظرفیت خود را بسنجید
بین تعهدات فعلی و اهداف جدید تعادل ایجاد کنید
💡 نکته طلایی:
“مربیان واقعی کسانی هستند که به دیگران کمک میکنند خودشان را کشف کنند، نه اینکه نسخهای از آنها شوند.”
📌 آیا این ویژگیها را در خود میبینید؟
🔹 بله؟ همین امروز اولین گام را بردارید!
🔹 هنوز مطمئن نیستید؟ با یک مربی صحبت کنید
🎯 برای شروع سفر مربیگری خود:
🟢 [ثبتنام در دوره:09120438874]
🔵 [09382252774]
coaching for managers (2)
در هر موقعیتی درست است و این واقعاً همان چیزی است که فلسفه جامع مربیگری زندگی به نظر میرسد، این است که شما میتوانید در هر موقعیتی به آن فلسفه رجوع کنید و وقتی میگویم هر موقعیتی، منظورم این است که ۹۵ تا ۹۷ درصد موقعیتهایی که با آنها روبرو خواهید شد. این روششناسی ممکن است در ۱ تا ۳ درصد موارد از هم بپاشد و این به این دلیل است که موارد بسیار نادری وجود دارد که در توسعه این روششناسی واقعاً در نظر گرفته نشدهاند و هر روششناسی در ۱ تا ۳ درصد موارد شکست خواهد خورد. بنابراین، اول این است که شما به یک روششناسی نیاز دارید، به مجموعهای از اصول یا مجموعهای از مراحل نیاز دارید تا بتوانید مربیگری زندگی را به روشی متعهدانه دنبال کنید. دوم این است که میخواهید به خودتان نگاه کنید و ببینید آیا آماده هستید و وقتی میگویم آماده هستید، منظورم این است که آیا مایلید حداقل چند ساعت در هفته را به دنبال کردن این شغل اختصاص دهید و من توصیه میکنم حداقل بین یک تا سه ساعت در هفته برای شروع. دلیل اهمیت این موضوع این است که بسیاری از افراد واقعاً با این ایده پر میشوند که «اوه، من واقعاً میتوانم به مردم کمک کنم و واقعاً میخواهم به مردم کمک کنم» و آنها به چیزی که من آن را قابلیت بینهایت یک انسان مینامم، دست مییابند. همه ما قابلیت بینهایت داریم، ما پتانسیلهای بینهایتی هستیم که فقط باید به آنها دست یابیم.
من واقعاً به آن اعتقاد دارم، من معتقدم شما تمام قابلیتهای دنیا را دارید و میتوانید همه چیز را داشته باشید، میتوانید همه چیز را داشته باشید، میتوانید بهترین شغل را داشته باشید، میتوانید بهترین زندگی را داشته باشید، میتوانید بهترین شریک را داشته باشید، میتوانید تمام پول را داشته باشید، هر چه بخواهید، همه چیز ممکن است.
🌿 فلسفه مربیگری زندگی در یک نگاه
✅ شما میتوانید در ۹۵-۹۷% موقعیتها از این چارچوب استفاده کنید
(تنها ۱-۳% موارد استثنا هستند که معمولاً شرایط بسیار خاص و نادری محسوب میشوند)
🎯 دو پیشنیاز اساسی برای شروع:
1️⃣ انتخاب یک متدولوژی اثربخش
🔹 نیاز به یک سیستم گامبهگام دارید
🔹 مبتنی بر اصول و چارچوبهای مشخص
🔹 مانند نقشه راهی که در ۹۷% مواقع کاربرد دارد
2️⃣ تعهد زمانی واقعبینانه
⏳ حداقل ۳-۵ ساعت در هفته برای شروع
📌 بهتر است با ۱-۳ ساعت آغاز کنید و تدریجی افزایش دهید
💎 کشف ظرفیت نامحدود درونی
✨ همه ما دارای پتانسیل بینهایت هستیم!
✨ میتوانید به تمام اهداف خود برسید:
شغل ایدهآل
زندگی معنادار
روابط عمیق
ثروت و استقلال مالی
🔥 اما یک نکته کلیدی: “بین توانایی نامحدود و ظرفیت زمانی محدود خود تعادل ایجاد کنید”
🚦 چرا بسیاری در مربیگری موفق نمیشوند؟
❌ فقدان سیستم منسجم (۹۷% موفقیت در گرو متدولوژی است)
❌ تخمین نادرست از زمان مورد نیاز
❌ عدم تعادل بین آرزوها و واقعیتهای زندگی
🌈 راهحل طلایی:
یک چارچوب اثباتشده انتخاب کنید
برنامه زمانی واقعبینانه تنظیم کنید
پلهپله پیش بروید
📌 به یاد داشته باشید: “مربیان موفق کسانی هستند که هم به رویاهای بزرگ فکر میکنند، هم گامهای کوچک اما مستمر برمیدارند”
🎯 آماده شروع سفر مربیگری خود هستید؟
🟢 [مشاوره رایگان]
🔵 [آشنایی با متدولوژی ما]
🟣 [برنامه زمانبندی شخصیسازی شده]
و متأسفانه ما در دنیایی زندگی میکنیم که زمان ظرفی است که هنوز باید در آن عمل کنیم، ما یک بدن فیزیکی داریم که در هر کاری که انجام میدهیم انرژی مصرف میکند و زمان بدون اینکه حتی سعی کنید متوقف شود، میگذرد، اساساً نمیتوانید آن را متوقف کنید، فقط به حرکت خود ادامه میدهد، درست است؟ و بنابراین آنچه ما را محدود میکند، چیزی است که من آن را ظرفیت مینامم. ظرفیت این است که فقط مقدار مشخصی میتوانید در یک روز به طور مولد انجام دهید، درست است؟ به خصوص با تمام مسئولیتهایی که داریم. بنابراین، برای مثال، شما یک شغل دارید زیرا پول در میآورید، ممکن است خانواده داشته باشید، ممکن است فرزند داشته باشید، ممکن است همسر داشته باشید، ممکن است والدینی داشته باشید که از آنها مراقبت میکنید، ممکن است دوستانی داشته باشید که بخواهید با آنها وقت بگذرانید،
ممکن است یک سبک زندگی داشته باشید، ممکن است بخواهید روزی یک ساعت به کلاس یوگا بروید یا دو یا سه بار در هفته ورزش سنگین انجام دهید، هر چه باشد، کارهایی وجود دارد که انجام میدهید که انرژی میگیرند یا به شما انرژی میدهند، اما در یک روز ظرفیتی دارید که قبلاً به آن متعهد شدهاید، قبلاً به خانوادهتان بله گفتهاید، قبلاً به شغلتان بله گفتهاید، قبلاً به فرزندانتان بله گفتهاید، قبلاً به سلامتیتان بله گفتهاید، قبلاً به تغذیهتان بله گفتهاید، قبلاً به معنویتتان بله گفتهاید، درست است؟
بنابراین، شما به تمام این چیزها بله گفتهاید که بعد از انجام تمام بلهها، آنهایی که غیرقابل مذاکره هستند، به خصوص، شاید یک یا دو ساعت در روز برای خودتان باقی مانده باشد و وقتی یک یا دو ساعت دارید، میخواهید آن را به بهترین شکل ممکن صرف و سرمایهگذاری کنید، یادگیری یک مهارت جدید مانند مربیگری زندگی، شاید ۳ ساعت در هفته، شاید ۴ ساعت در هفته، نمیدانم چقدر وقت دارید، اما چیزی شبیه به آن یک میانگین است که میخواهید حداقل برای شروع خودتان در این شغل به آن نگاه کنید. بنابراین، باید به خودتان نگاه کنید و بگویید: «هی، بله، من به عنوان یک شخص قابلیت بینهایت دارم، اما ظرفیت من چقدر است؟ چقدر میتوانم به طور معقول به عنوان یک شخص انجام دهم تا بتوانم این شغل را دنبال کنم؟»
آیا یک مدل مربیگری زندگی وجود دارد که تمایل به ایجاد نتایج بهتر داشته باشد؟ ما در این مرحله هزاران و هزاران دانشجو را در Mindvalley Certified Life Coach آموزش دادهایم و آنچه ما داریم، ابتدا این مدل را روی گروه بزرگی از افراد آزمایش کردیم و سپس اکنون آن را روی هزاران نفر آزمایش کردهایم، ما بیش از ۱۱۰۰ مطالعه موردی از افرادی داریم که این مدل را بیشتر در زندگی خود و همچنین در زندگی مشتریان خود آزمایش کردهاند و به نظر میرسد نتایج واقعاً قابل پیشبینی و شگفتانگیزی ایجاد میکند و دارای چهار بخش جداگانه است. بخش اول چیزی است که ما آن را حضور مینامیم. روش درک آن این است که در هر لحظه شما تابعی از گذشته یا آینده خود هستید، این معمولاً در مورد انسانها صدق میکند، ما همیشه چیزی از گذشته قرض میگیریم و میگوییم اینگونهام زیرا یا آن را به آینده ربط میدهیم یا در مورد آینده مضطرب میشویم، میگویید این کار را میکنم زیرا میخواهم، درست است؟ و هر یک از این موقعیتها قدرت خلق واقعی را از بین میبرد، هر خلقی که هر کسی ممکن است داشته باشد، هر کاری که شما خلق میکنید هرگز در گذشته و هرگز در آینده خلق نمیشود، آنها فقط افکاری هستند که یا در مورد گذشته یا در مورد آینده دارید، اما خلق با افکار اتفاق نمیافتد، خلق با افکاری که به عمل تبدیل میشوند اتفاق میافتد، درست است؟ بنابراین، اولین کاری که ما از همه دعوت میکنیم انجام دهند این است که گذشته و آینده را معلق کنند و در این لحظه حاضر شوند، زیرا اگر بتوانید در این لحظه حاضر باشید، بالاخره کنترل گذشته و آینده را در دست دارید در حالی که هر کاری که لازم است در حال حاضر انجام دهید تا گذشته یا آیندهای را که میخواهید داشته باشید. درست است؟
بنابراین، حضور اولین تمرین و اولین بنیاد برای توانایی مربیگری هر کسی است، شما باید آنها را به یک مکان حضور برسانید. دومین چیز چیزی است که ما آن را سازماندهی ذهن مینامیم. ببینید، مربیگری زندگی بسیار مربوط به توانایی سازماندهی افکار به گونهای است که از سفری که ما به عنوان فرد میخواهیم داشته باشیم حمایت کند، بنابراین مشتریان ما میخواهند به عنوان یک فرد داشته باشند. مشتریان شما فقط به شما مراجعه نمیکنند و میگویند: «مربی زندگی من باشید»، نه، اینطور نیست، درست است؟ آنها میگویند: «من این مشکل را در زندگیام دارم یا این خواسته را در زندگیام دارم» و آنها برآورده نشدهاند، درست است؟ بنابراین، آنها با چیزی به شما مراجعه میکنند که قبلاً به آن فکر کردهاند، که میخواهند بر آن غلبه کنند یا هر چیز دیگری که ممکن است باشد و برای اینکه بتوانید به کسی در انجام این کار کمک کنید، باید به الگوهای فکری آنها یا افکاری که آنها واقعاً به عنوان حقیقت خود میپذیرند و چه افکاری را حتی در نظر نگرفتهاند، نگاه کنید، درست است؟ بنابراین، آنچه بیشتر از هر چیز دیگری اتفاق میافتد این است که اگر کسی با یک چالش یا خواسته در زندگیاش به شما مراجعه کند، آنها از چیزی عمل میکنند که ما آن را افکار ناتوانکننده مینامیم. یک فکر ناتوانکننده سادهترین راه برای درک این است که وقتی به آن فکر میکنید، احساس انقباض میکنید. فرض کنید اگر کسی فکر کند «من به اندازه کافی خوب نیستم»، احساس باعث میشود احساس انقباض کنید.
من اعتماد به نفس ندارم، من یک فرد درونگرا هستم، من یک فرد برونگرا هستم، مهم نیست، میتواند باعث شود، باعث نمیشود احساس انقباض کنید. اگر باعث شود احساس انقباض کنید، باعث شود احساس کنید باید به لاک خود فرو بروید، این یک فکر ناتوانکننده است، این فکری نیست که برای خلق آنچه میخواهید در زندگیتان خلق کنید، مفید باشد. درست است؟ در مقابل آن چیزی است که ما آن را فکر توانمندکننده مینامیم. فکر توانمندکننده هر فکری است که باعث میشود احساس گسترش کنید. در احساس در بدنتان میگویید: «وای، من احساس عالی دارم، احساس میکنم میتوانم کارها را انجام دهم.» درست است؟ بنابراین، برای مثال، احساس میکنید من اعتماد به نفس دارم، احساس گسترش میکنید، احساس میکنید آنها مرا دوست دارند، احساس گسترش میکنید، من مورد نیاز هستم، احساس گسترش میکنید، من به اندازه کافی خوب هستم، احساس گسترش میکنید. بنابراین، هر چه بیشتر احساس گسترش کنید و افکارتان بیشتر در حمایت از گسترش شما باشند، بیشتر میتوانید به قدرتمندترین حالت خود دست یابید و وقتی در یک حالت قدرتمند هستید، اعمال شما بیشتر با خواستههایتان هماهنگ هستند و اعمال شما بیشتر با خلق شخصی که همیشه میخواستید باشید هماهنگ هستند، بنابراین بیشتر به یک هویت جدید، یک نسخه جدید، یک کشف جدید از خودتان تکیه میکنید، درست است؟ و وقتی در آن حالت هستید، هر چالش یا هر خواسته بسیار راحتتر برآورده میشود، درست است؟ بنابراین، این دومین چیز یا دومین ستون عمودی است که ما به شما نشان میدهیم چگونه ذهن خود را به گونهای سازماندهی کنید که از افکار ناتوانکننده به افکار توانمندکننده تغییر دهید، که به معنای سومین چیز است که ما آن را مهندسی زیستی مینامیم. مهندسی زیستی به سادگی درک این است که شما هویتی هستید که از خودتان درک کردهاید، اما این فقط یک باور ساختگی است، تابعی از عادات خاصی است که برای خودتان بر اساس برخی ادراکات از گذشته یا ادراکات از آنچه باید حقیقت باشد بر اساس آینده، با درک بسیار کمی از اینکه این گذرا است، مانند هر چیز دیگری مانند زمان گذرا است، که شما به طور مداوم در حال گذراندن و تغییر هستید، هویت شما نیز به همین شکل است، به این معنی که میتوانید هویت خود را در هر لحظه تغییر دهید، فقط به یک سری تلاشها نیاز دارد تا بتوانید متوجه شوید، اما اولین قدم برای انجام این کار این است که واقعاً درک کنید هویت جدید شما چیست که میخواهید به آن تکیه کنید، با چه چیزی میخواهید ادغام شوید، اما باید با هویت جدید خود ادغام شوید تا بتوانید زندگیای را که میخواهید تجربه کنید، تحقق بخشید، که ستون سوم است، که مهندسی زیستی است، توسط عادات پشتیبانی میشود. و ستون عمودی نهایی چیزی است که ما آن را ارتباط مینامیم. ارتباط این است که شما احساس ارتباط با هدف والاتر خود داشته باشید. اکنون هدف اغلب به عنوان چیزی که برای یک عمر خواهد بود، اشتباه درک میشود. هدف نیز گذرا است، هدف با تکامل زندگی بر اساس تمرکزی که در زندگی دارید، بر اساس توافقاتی که در زندگی دارید، بر اساس خواستههایی که در زندگی دارید، بر اساس آنچه در زندگی به آن فراخوانده میشوید، بر اساس تجربیات زندگیتان تغییر میکند. بنابراین، هدف باید کشف شود، که باز هم بیشتر افراد در سراسر جهان در حال حاضر از فقدان هدف رنج میبرند و این نیز به دلیل عدم درک هدف و سپس توانایی کمک به مشتریانتان برای تعریف هدف زندهشان است. ما هدف را یک هدف زنده مینامیم زیرا یک جهت زنده و تنفسی برای زندگی است و با گذشت زمان بر اساس نظر شما تکامل مییابد، بزرگترین مانعی که مربیان زندگی امروزه با آن روبرو هستند چیست و چگونه میتوانند بر آن غلبه کنند؟ بنابراین، بزرگترین چالشهایی که مربیان زندگی امروزه با آن روبرو هستند، اولاً وضوح است، حس وضوح، فقط ندانستن اینکه چه میخواهند انجام دهند. من فکر میکنم هر چه بیشتر مربیان زندگی یا مربیانی که تازه شروع کردهاند یا حتی در سطح متوسط موفقیت هستند را مطالعه میکنیم، بنابراین هر کسی که درآمد سالانهاش کمتر از نیم میلیون دلار است، تمایل دارد نداند واقعاً به کجا میرود. آنها دائماً دچار حواسپرتی میشوند، دائماً احساس میکنند که این را دنبال میکنند اما دنبال کردن آن بهتر به نظر میرسد، دائماً با بازخوردهای زیادی که در مورد نحوه زندگیشان به آنها میرسد، بمباران میشوند و بنابراین دائماً جهت خود را تغییر میدهند، دائماً جهت خود را زیر سؤال میبرند و به دلیل فقدان وضوح، فاقد شتاب هستند و به دلیل فقدان شتاب، به نظر میرسد همیشه میخواهند به دنیای خود برگردند در مقابل اینکه در جهان باشند. در جهان بودن به طور مؤثر به این معنی است که آنها درگیر تفکر در مورد شغل خود هستند، درگیر تفکر در مورد نتایج مشتریان خود هستند به جای اینکه با مشتریان خود برای کسب نتایج کار کنند، به جای کار کردن روی شغل خود برای ایجاد یک شغل، به جای اینکه واقعاً چند مورد از آن افکار را بگیرند و آنها را در دنیای بیرون آزمایش کنند، آنها آن افکار را میگیرند و به طور مداوم در مورد آن افکار فکر میکنند و این باعث میشود آنها در حالت تحریک فکری بسیار زیاد قرار بگیرند که حالت شگفتانگیز و عالی برای بودن است، اما تقریباً قادر به انجام هیچ اقدامی نیستند.
بنابراین، آنها در این رقص هستند که میگویند من همه چیزهایی را که باید بدانم میدانم، چرا نمیتوانم آن را انجام دهم؟ به این دلیل است که آنها یک ناهماهنگی دارند، آنها با تحریک فکری در مقابل اقدام واقعی درگیر هستند، نمیتوانند بر آن اقدام غلبه کنند و بنابراین در نهایت فقط خودشان را از نظر فکری تحریک میکنند. این چالش شماره یک است که مربیان زندگی امروزه با آن روبرو هستند. دوم اینکه، در جایی در طول مسیر، زیرا آنها شروع به دنبال کردن من یا دنبال کردن تمام مربیان دیگری که ممکن است بشناسند میکنند، اکنون فکر میکنند جهان مملو از مربی است و بنابراین احساس میکنند فرصت کمی برای آنها وجود دارد تا بتوانند در حال حاضر تأثیری در جهان بگذارند و این دورترین چیز از حقیقت است زیرا شما در حال حاضر فرصت بیشتری نسبت به هر زمان دیگری در جهان دارید، به خصوص برای مربیان زندگی. مربیان زندگی، مربیان سلامت، مربیان کسب و کار، مربیان پول، اینها زمینههایی هستند که تا حد زیادی دست نخورده باقی ماندهاند و در آینده بیشتر و بیشتر مورد تقاضا قرار خواهند گرفت و دلیل آن این است که هر چه فناوری بیشتر تکامل مییابد، اگر به نحوه تکامل جامعه نگاه کنید، هر چه فناوری بیشتر تکامل مییابد، زندگی ما سادهتر میشود، حداقل در عمل زندگی، درست است؟ اما زندگی درونی ما پیچیدهتر میشود، درست است؟ زیرا ما وفور وقت به دست میآوریم، به احتمال زیاد وفور منابع و در بیشتر موارد نیز وفور پول داریم. شاید فکر نکنید این حقیقت دارد، اما این حقیقت دارد، به همین دلیل است که میتوانید چیزهای راحت بخرید زیرا پول بیشتری نسبت به قبل دارید، درست است؟
بنابراین، شما وفور وقت، وفور منابع، وفور پول دارید و با وفور همه اینها، نشخوار فکری به وجود میآید، درست است؟ زیرا وقتی وقت بیشتری دارید، چه کار میکنید؟ بیشتر فکر میکنید، بیشتر فکر میکنید و بیشتر ما بیشتر فکر میکنیم حتی در حالی که نتفلیکس تماشا میکنیم، حتی در حالی که در اینستاگرام اسکرول میکنیم، بیشتر فکر میکنیم، پردازش بیشتری انجام میدهیم، کارهای کمتری انجام میدهیم و با نشخوار فکری، چالشهایی مانند افسردگی به وجود میآید، چالشهایی مانند احساس ناکافی بودن، بله، احساس جا ماندن، احساس دوست داشته نشدن، احساس مراقبت نشدن، احساس مورد نیاز نبودن، تمام احساساتی که در غیر این صورت حتی ۲۰ سال پیش هم در دنیای ما شانسی نداشتند، امروزه احساسات غالب زندگی روزمره ما هستند و دلیل آن این است که ما وفور وقت، منابع و پول داریم و بنابراین، البته، وقت داریم نشخوار فکری کنیم و همانطور که نشخوار فکری میکنیم، داستانهایی میسازیم که مطلقاً درست نیستند اما در مورد آنها نشخوار فکری میکنیم و در مغز و ذهن خود یک درام میسازیم و اکنون در مقطعی به حمایت نیاز داریم، هر وقت که بیدار شویم، هر کسی به طور متفاوت و در زمانهای مختلف بیدار میشود، اما در آن زمان به حمایت نیاز دارند تا دوباره امید پیدا کنند و تنها دستهای از افراد که به گذشته شما برنمیگردند و به شما نمیگویند چرا پدر و مادرتان با شما بد رفتار کردهاند، تنها دسته از چنین افرادی مربیان هستند، درست است؟
درست است، همه افراد دیگر فقط میگویند خوب، بیایید دولت را مقصر بدانیم، بیایید والدین را مقصر بدانیم، بیایید برادر یا خواهرتان را مقصر بدانیم، بیایید دوستانتان را مقصر بدانیم، بیایید آن بازیگر تلویزیونی را مقصر بدانیم، بیایید کس دیگری را مقصر بدانیم و سپس، میدانید، هرگز واقعاً روی خودمان کار نمیکنیم، بنابراین ما دائماً در این چرخه سرزنش باقی میمانیم در مقابل اینکه وقتی یک مربی وارد میشود، میگوید مهم نیست در گذشته شما چه اتفاقی افتاده است، مهم نیست در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، آنچه در حال حاضر اتفاق میافتد تمام چیزی است که مهم است، بیایید کنترل زندگی خود را در دست بگیریم و اینجاست که مربی ما وارد میشود، درست است؟ برای سلامتی، زندگی، پول یا هر چیز دیگری مانند وفور، هر چه میخواهید در مورد آن صحبت کنید، همیشه مربی است که باید وارد عمل شود زیرا آنها تنها دستهای از افراد هستند که بر حال تمرکز میکنند، چه نکته خوبی! بنابراین، چگونه موفقیت را در مربیگری زندگی هم برای خودتان به عنوان یک مربی و هم برای مشتریانتان اندازهگیری میکنید؟ اولین معیار موفقیت برای هر نوع مربیگری این است که آیا مشتری شما به آنچه برای آن ثبت نام کرده بود رسید؟ این اولین نکته است و شما نباید در مورد آن مطلق باشید زیرا گاهی اوقات سفر یک مشتری قابل پیشبینی نیست، بنابراین وقتی با یک مشتری قرارداد میبندید در حالی که توافقی در مورد اهداف وجود دارد، این احتمال وجود دارد که آن اهداف ۱۰۰٪ محقق نشوند، درست است؟ بنابراین، دعوت من این است که اولاً اهدافی را که یک مشتری ممکن است داشته باشد، ابعاد بندی کنید، بنابراین نگویید خوب، ما قرار است مربی مذاکره باشیم و شما میتوانید ۱۰٪ حقوق بیشتری کسب کنید، فرض کنید به طور فرضی، درست است؟ آن را مطلق نکنید، در پایان برنامه چه احساسی نسبت به خودشان دارند؟ این باید بخشی از آن باشد، آیا مهارتهای جدیدی کسب کردند؟ این بخشی از آن خواهد بود، آیا اعتماد به نفس بیشتری در آنچه انجام میدادند پیدا کردند؟ این بخشی از آن است زیرا اکنون شما موفقیت را ابعاد بندی کردهاید، بنابراین میتوانید بخشهایی را که محقق شدهاند و بخشهایی را که محقق نشدهاند، تصدیق کنید، درست است؟ و این اشکالی ندارد زیرا زندگی قابل پیشبینی نیست، من نمیتوانم با اطمینان بگویم که پس از گوش دادن به این پادکست، شما بهترین مربی زندگی خواهید بود، نمیتوانم این را بگویم، اما آیا بهتر شدید؟ اگر پاسخ مثبت است، این یک ساعت سرمایهگذاری خوب بوده است، درست است؟ آیا اعتماد به نفس و ایمان بیشتری به آنچه انجام میدهید پیدا کردید؟ اگر پاسخ مثبت است، یک ساعت موفقیتآمیز داشتهاید، درست است؟ حتی برای گوش دادن به یک پادکست، بنابراین باید بدانید چه چیزی موفقیت را برای مشتریانتان تعریف میکند و آن را به خوبی تعریف کنید، آن را مطلق نکنید، اما آیا شما آنها را به آن موفقیت نزدیکتر کردید؟
بنابراین، این اولین تعیینکننده است زیرا این مطلق است، این دلیلی است که یک مشتری بله میگوید یا یک مشتری برای شروع قرارداد با شما نه میگوید. دومین تعیینکننده موفقیت برای هر مربی زندگی این است که مشتری در این تجربه چه احساسی داشت؟ زیرا بیشتر از آن احساس تجربه را نادیده میگیریم، اما اگر واقعاً عمیقتر بررسی کنید که چرا کسی یک مربی استخدام میکند، به این دلیل است که آنها احساس خاصی دارند و میخواهند احساس خاصی داشته باشند، این تفاوت بین احساس تجربه زندگی است، بنابراین در نظر بگیرید که یک لایه برای تعیین اینکه آنها در طول سفر چه احساسی دارند اضافه کنید، درست است؟ و اگر آنها نسبت به قبل در مورد خودشان، در مورد زندگیشان، در مورد امیدی که به زندگی دارند احساس بهتری دارند، شما برای خودتان موفقیت ایجاد کردهاید، ببخشید، شما برای مشتریتان موفقیت ایجاد کردهاید. سومین نکتهای که باید به آن توجه کنید این است که شما در طول تجربه مربیگری این شخص چه احساسی دارید؟ آیا احساس بهتری داشتید؟ آیا احساس اعتماد به نفس بیشتری داشتید؟ آیا احساس کردید واقعاً ارزش افزودهاید؟ زیرا این بهترین فیلتری است که میتوانید به عنوان یک مربی داشته باشید با پذیرفتن اینکه کاری که انجام دادید خوب بوده یا کاری است که میتوانید بهتر انجام دهید، درست است؟ زیرا آن فیلتر به شما این امکان را میدهد که خودتان را تنظیم کنید و خودتان را درک کنید که چگونه در کاری که واقعاً انجام میدهید بهتر شوید. شغل مربیگری خود را مانند هر شغل دیگری ببینید، این یک مسیر است، سال اول خوب خواهید بود، سال دوم بهتر خواهید بود، سال سوم حتی بهتر، سال چهارم ممکن است عالی شوید، درست است؟ بنابراین، هر تعداد سالی که باشد، این چیزی است که شما واقعاً به دنبال آن هستید و اینکه چگونه میتوانید در واقع ببینید آیا مربیگری شما با یک مشتری موفقیتآمیز بوده است این است که آیا احساس بهتری داشتید؟ آیا اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردید؟ آیا توانستید نتایج بیشتری بگیرید؟ آیا حداقل اطمینان داشتید که میتوانید نتایج بیشتری بگیرید و غیره. چقدر مهم است یا هر چند وقت یکبار باید با مشتریان خود در مورد نحوه پیشرفتشان در طول مسیر صحبت کنیم؟ هر بار که با آنها صحبت میکنید، خوب؟ هر بار که با آنها صحبت میکنید، میخواهید بررسی کنید که آیا مشتریان شما بهتر شدهاند یا نه. من فکر میکنم چالش دوباره بسیاری از مربیان زندگی این است که میگویند این جایی است که میخواهیم برویم و سپس فقط ۳ ماه دیگر در مورد آن صحبت میکنند. حالا اگر در مورد اهداف صحبت نکنید، به اهداف نمیرسید، اگر اصلاً در مورد آن صحبت نکنید، به موفقیت نمیرسید. بنابراین، به عنوان یک مربی زندگی، یک مربی کسب و کار، هر نوع مربی، سؤال شما هر هفته یا جهتگیری شما هر هفته یا هر چند بار که در هفته صحبت میکنید، این است که به مشتری خود یادآوری کنید به کجا میروند زیرا آنچه را که بسیار جالب خواهید یافت این است که به خصوص اگر قرارداد کمی طولانیتر باشد، مثلاً ۶ ماه یا بیشتر، در ماه سوم ممکن است نخواهند به جایی بروند که ۳ ماه پیش تصمیم گرفته بودند بروند، این احتمال زیادی دارد، همیشه اتفاق میافتد، اما مشتری میگوید میدانید چه؟ میدانم گفتیم میخواهم به آنجا بروم، اما همانطور که این تجربه را انجام میدادیم، متوجه شدم که اصلاً نمیخواهم به آنجا بروم، خوب، اشکالی ندارد، اشکالی ندارد، بیایید جهت را تغییر دهیم، کجا میخواهیم برویم؟ بله، درست است؟ و این فرصتی برای یک مربی زندگی است که واقعاً مشتری را به حالتی برساند که میخواهد در آن باشد در مقابل اینکه به نتیجه وابسته باشد، درست است؟ و وقتی جهت را تغییر میدهید، انتظارات را هم تغییر میدهید، میگویید فرض کنید اگر یک مشتری و این فقط بسیار فرضی است، اما یک مشتری میگوید میدانید چه چیزی برای من مهم است؟ عضله به دست آوردن است و در این مرحله میدانم که در مورد مربیگری زندگی صحبت میکنیم و من یک مثال مربیگری سلامت میزنم که گاهی ملموستر است، اما آنها میگویند من میخواهم عضله بیشتری به دست بیاورم، میخواهم ۳ پوند عضله در ۶ ماه آینده اضافه کنم در مقابل اینکه در میانه راه میگویند میدانید چه؟ من اصلاً به عضله اهمیتی نمیدهم، فقط میخواهم کمی وزن کم کنم، شما جهت آنها را تغییر میدهید، میگویید خوب، اگر میخواهید، این ۳ پوند عضله نخواهد بود، اما ما ۳ ماه روی آن کار کردهایم، بنابراین اکنون میخواهیم به کاهش وزن تغییر دهیم و ما فقط میتوانیم آن مقدار را در ۳ ماه انجام دهیم، درست است؟ زیرا باید مجموعه کاملاً متفاوتی از کارها را انجام دهیم، شاید باید تغذیه خود را خیلی بیشتر کنترل کنید یا این بخش از وعدههای غذایی یا زمانهایی که غذا میخورید یا هر چیز دیگری که باشد که با آنچه برای عضلهسازی انجام میدادم متفاوت است، شاید من غذای بیشتری به شما میدادم زیرا ما در حال حجیم شدن بودیم، درست است؟ بنابراین، جهتگیری متفاوت است، بنابراین بر اساس جهتگیری اکنون باید انتظارات خود را تنظیم مجدد کنیم زیرا اکنون میخواهید به جای دیگری بروید، بنابراین در ۳ ماه من فقط میتوانم آن مقدار را انجام دهم یا ما فرصتی داریم که قرارداد خود را برای ۶ ماه دیگر تمدید کنیم و سپس میتوانیم به آنجا برویم، بله، درست است؟ و میتوانیم تعهد متفاوتی برای آن داشته باشیم و این نوعی نحوه کار شما با مشتریانتان است و به همین دلیل احساسات یا اینکه مشتری شما با شما چه احساسی دارد مهمتر از نتیجه است، یک مشتری، هر مشتری میداند که ممکن است در نتایج شکست بخورد، اما آنچه همچنان قدردانی خواهد کرد، سفری است که با شما داشته است، بله، بنابراین مطمئن شوید که سفر جالب است، بنابراین هر هفته با مشتریان خود بررسی کنید، من هر هفته با مشتریان خود بررسی میکردم، همیشه اهداف آنها را به آنها یادآوری میکردم، ببینید این چیزی است که ما برای آن تلاش میکنیم، آیا هنوز با شما همخوانی دارد؟ بله و میدانم که بسیاری از اوقات آنها میخواهند اهداف را در جایی در طول مسیر تغییر دهند زیرا زندگی این یک توصیه واقعاً خوب است، بنابراین مربیگری یکی از سریعترین صنایع در حال رشد در نظر گرفته میشود و افراد بیشتری آشکارا در مورد کار با یک مربی زندگی صحبت میکنند، در آینده چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم؟ بنابراین، همانطور که قبلاً در گفتگویمان صحبت کردیم، من فکر میکنم مربیگری زندگی شاهد روند صعودی بیشتری خواهد بود، به خصوص مربیگری زندگی، زیرا ایدز در حال ورود به زبان دنیای اصلی است، مانند دنیای بیرون، همه در مورد مربیگری زندگی صحبت میکنند، افراد مشهور مربی زندگی استخدام میکنند، هنرمندان مربی زندگی استخدام میکنند، بنابراین دلیلی که وقتی بخشی از چشمانداز فرهنگی میشود، پذیرش آن برای استخدام یک مربی رایجتر میشود، درست است؟ و چالشی که تا به حال داشتهایم این است که چون شناخته شده نیست، برای یک فرد سخت است که بفهمد شما چه کار میکنید، درست است؟ هر چه محبوبتر شود، برای مردم آسانتر و قابل قبولتر میشود که در واقع بگویند اوه، من دوست دارم یکی را استخدام کنم، درست است؟ با آن درک و با تغییر در جامعه، هر چه پیشرفتهای فناوری بیشتر شود و منجر به وفور بیشتر، زمان بیشتر و منابع بیشتر برای اجرای وظایف شود، این به ما امکان میدهد زمان بیشتری برای نشخوار فکری داشته باشیم و هر چه بیشتر نشخوار فکری کنید، تمایل بیشتری به داشتن احساسات و عواطفی دارید که آنها را بسیار فاجعهبارتر میکنید و هر چه این کار را انجام دهید، به حمایت نیاز دارید، درست است؟ با وقتمان چه خواهیم کرد؟ سؤالی است که من فکر میکنم جامعه نپرسیده است، با هوش مصنوعی میدانم و انجام دادهام و بسیاری از دوستانم نیز انجام دادهاند و در مورد آن نیز صحبت میکنیم این است که با هوش مصنوعی، همه ما شاید ۳ ساعت کمتر از آنچه قبلاً کار میکردیم کار میکنیم، شاید حتی در برخی موارد ۶ ساعت، درست است؟ زیرا بسیاری از اوقات بسیاری از کارها خودکار شده یا میتوانند سریعتر انجام شوند، با این ۶ ساعتی که اکنون هر هفته دارید چه کار میکنید؟ فرض کنید اکنون ما که شاید کمی بیشتر فنی هستیم از آن استفاده میکنیم،
اما همه اینطور نیستند، اما وقتی همه شروع به استفاده از آن کنند، همه ۳ تا ۵ تا ۶ ساعت اضافی خواهند داشت، درست است؟ اکنون شما ۳ تا ۵ تا ۶ ساعت اضافی دارید، با آن وقت چه کار خواهید کرد؟ ما به آن فکر نکردهایم، اگر واقعاً به ۴ روز کاری در هفته برویم و ندانیم با آن روز اضافی چه کار خواهیم کرد، چقدر بیشتر میتوانیم مهمانی بگیریم؟ منظورم این است که برای من اینطور است که بعد از یک نقطه، نقطهای در جامعه وجود دارد که تمام کاری که بیشتر انجام میدهیم این است که تلویزیون بیشتری تماشا کنیم که از نظر ذهنی سالم نیست، بعد از یک نقطه، وضعیتی دارید که به چیزهایی معتاد میشوید که لزوماً مفید نیستند، ممکن است راحت باشند و اینجاست که من فکر
میکنم یک مربی زندگی وارد عمل میشود. کار یک مربی زندگی بسیار مهمتر میشود زیرا ممکن است این تنها نقطه، نه تنها نقطه، بلکه یکی از نقاط موفقیت برای بشریت باشد زیرا بالاخره میتوانیم یاد بگیریم خودمان را تنظیم کنیم، از وقتمان به طور مولدتر استفاده کنیم، در واقع جامعه را ارتقا دهیم به جای اینکه بیشتر در سوراخ خرگوش احمقتر و احمقتر شدن فرو برویم زیرا به صفحههای تلویزیون معتاد شدهایم. بله، بنابراین در حالی که من قصد ندارم تلویزیونها را تحقیر کنم، آنها بسیار سرگرمکننده هستند، فیلمها را خودم شخصاً دوست دارم، نقطهای وجود دارد که دسترسی به آن خیلی زیاد است و بنابراین ما به عنوان مربیان زندگی، تقریباً وظیفه ما در این مرحله است که مطمئن شویم آماده هستیم زیرا جامعه آماده استخدام ماست تا به آنها کمک کنیم و منظورم از جامعه البته افراد مختلف هستند، اما یک جامعه بزرگ از افرادی هستند که به دنبال مربیان زندگی هستند، آنها نمیدانند کجا آنها را پیدا کنند، نمیدانند چگونه آنها را ارزیابی کنند، این یک مرحله اولیه است، اما در حدود ۷ سال، ۵ تا ۷ سال دیگر، این یکی از بزرگترین حرفهها خواهد بود. یک ابزار مربیگری چیست که هر شنوندهای همین الان میتواند برای بهبود زندگی خود شروع به تمرین کند؟ یکی از سادهترین ابزارهای مربیگری که من دوست دارم به مردم بدهم، جستجو برای افکار ناتوانکننده و توانمندکننده است. یک فکر ناتوانکننده هر فکری است که باعث میشود احساس انقباض کنید. هر وقت فکری دارید یا تجربهای از احساس به دلیل آن فکر دارید که باعث میشود احساس کنید نمیدانم، نمیتوانم این کار را انجام دهم، زندگی خوب نیست یا زندگی سرگرمکننده نیست یا هر چیز دیگری که ممکن است باشد، زندگی سخت است، این فکری نیست که بخواهید روزانه در زندگی خود داشته باشید، میخواهید آن فکر را به چالش بکشید زیرا آنچه واقعاً اتفاق میافتد این است که رویدادها همیشه در زندگی ما اتفاق میافتند و بر اساس واکنش خودکار ما، فکری را انتخاب میکنیم که میخواهیم انتخاب کنیم. یک مثال واقعاً احمقانه میزنم، وقتی کسی در ترافیک جلوی شما میپیچد، درست است؟ فکری که میکنید چیست؟ لعنتی به تو، لعنتی به تو، حالا لعنتی به تو، احساس توانمند شدن نمیدهد، نه، لعنتی به تو احساس انقباض میدهد، مثل لعنتی است.
بدون نظر