فصل 6
شیمی جادویی موفقیت: حمایت مثبت و فرصت، بخش 1
هر کودکی یک هنرمند است. مشکل این است که چگونه پس از بزرگ شدن، یک هنرمند باقی بمانیم. —پابلو پیکاسو
دختر سهساله من، ایزابلا، از سرویس بهداشتی رستوران بیرون پرید. مادرش درست پشت سرش بود. ایزابلا لبخندی بزرگ بر چهره داشت. او به چیزی بسیار افتخار میکرد.
با غرور و با صدای بلند گفت: “بابا، بابا، من تازه خودم تنها جیش کردم!”
من دست زدم و تشویق کردم. مادرش دست زد و تشویق کرد. سایر مشتریان نیز دست زدند و تشویق کردند. این یک لحظه واقعی “تا-دا” (TA DA) بود.1
آخرین باری که خودتان تنها به دستشویی رفتید، بیرون آمدید و با افتخار به دنیا گفتید چه چیزی را به دست آوردهاید، کی بود؟ آیا این یکی از مهمترین دستاوردهای زندگی شما نیست؟ این آغاز استقلال و خودشکوفایی است. چگونه میتوانیم بدون استفاده مستقل و بدون کمک از سرویس بهداشتی، کار کنیم، حکومت کنیم و بیافرینیم؟ اگر نمیتوانید خودتان به دستشویی بروید، نمیتوانید به پیشدبستانی بروید. اگر نمیتوانید به پیشدبستانی بروید، نمیتوانید به دبستان، راهنمایی و دبیرستان بروید. نمیتوانید شغلی پیدا کنید. نمیتوانید کار کنید و امرار معاش کنید. موفقیت نژاد بشر به توانایی کودکان سهساله برای رفتن به سرویس بهداشتی بدون کمک بستگی دارد. چرا وقتی بزرگتر میشویم این دستاورد را جشن نگیریم؟2
یک کودک سهساله هر روز دهها لحظه “تا-دا” دارد. آنها بیصبرانه میخواهند به کسی بگویند که چقدر به خودشان افتخار میکنند. والدین هر لحظه را جشن میگیرند. پس از دریافت تقویت مثبت، آنها اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکنند. هر چه را که جشن بگیریم، کودک سهساله دوباره انجام خواهد داد. و دوباره. و دوباره. و دوباره.3
ما درست مانند یک کودک سهساله هستیم؛ ما تشویق مثبت میخواهیم و انتظار داریم. متأسفانه، همه ما حمایت مثبت میخواهیم، اما به ندرت این گنجینه مهم را دریافت میکنیم یا به دیگران میدهیم. اخیراً یکی از مشتریان در جلسهای یک نظرسنجی از کارمندان ارائه کرد. یکی از سوالات مورد بحث، دریافت حمایت مثبت و قدردانی از کار و موفقیت کارمندان بود. طبق نظرسنجی مشتری، بیش از 50% از کارمندان دفتر فکر میکردند که حمایت مثبت دریافت نمیکنند. و این یک مشکل جداگانه نیست. وقتی با مشتری تماس میگیرم تا در مورد اهدافشان صحبت کنم، هر مدیری به استرس، سال سخت، موقعیت دشوار یا اینکه شرکت با تغییرات عظیمی روبرو است، اشاره میکند.
نیازی نیست به هر گزارشی اشاره کنم که میگوید مردم در شغل خود خوشحال نیستند. ما متوجه هستیم.
همه ما دو چیز میخواهیم: فرصت و حمایت مثبت
تجربه من این است که همه ما دو چیز از شغل خود میخواهیم: فرصت و حمایت مثبت. فرقی نمیکند که مدیرعامل، مدیر، عضو تیم خط مقدم، سطح ورودی یا کارآموز باشیم. همه ما فرصت و حمایت مثبت را به عنوان سوخت برای دستیابی به اهدافمان طلب میکنیم. ما آرزو میکنیم و منتظر میمانیم تا کسی به ما بگوید که از ما قدردانی میشود یا اینکه ما تفاوتی ایجاد کردهایم. وقتی بالاخره کسی به ما حمایت مثبت میدهد، انرژی میگیریم. طوری راه میرویم که انگار حیوانات کوچک جنگلی آهنگی خاص را میخوانند، در حالی که اطراف پاهای پریدن ما بالبال میزنند و میپرند. برای ناهار به اپلبی میرویم، برای میز پیشغذا سفارش میدهیم و با پوست سیبزمینی و دیپ اسفناج آرتیشو خودمان خوشحالی میکنیم.
و چه اتفاقی میافتد اگر کمی حمایت مثبت دریافت نکنیم؟ مینشینیم و صبر میکنیم. به ساعت نگاه میکنیم. حداقل کار را انجام میدهیم. سپس به خانه میرانیم، پر از رنجش نسبت به مدیرمان که جلیقه پاتاگونیا پوشیده است.
در ابتدای ارائه خود، از همه میخواهم که به خودشان دست بزنند و یک “تا-دا” بگویند. بارها، مخاطبان به من نگاه میکنند انگار که از آنها خواسته باشم چاقوی کره را در چشمانشان فرو کنند. آنها اطراف را نگاه میکنند تا ببینند آیا کس دیگری اول این کار را انجام میدهد یا نه. من شروع به تشویق اعضای مخاطبان میکنم. سرانجام، آنها شروع به دست زدن میکنند. برخی گروهها بلافاصله به “تا-دا” روی میآورند. حتی در آن گروهها، همیشه چند نفر هستند که “تا-دا” را نصفه و نیمه انجام میدهند. من از “تا-دا” نصفه و نیمه متنفرم. آن افراد را صدا میزنم. مخاطبان میخندند. دوباره “تا-دا” میگوییم، و مخاطبان پرانرژیتر و درگیرتر میشوند.
چند دقیقه بعد، از آنها میخواهم به افرادی که در سمت راست و چپشان نشستهاند رو کنند، دست بزنند و به همه بگویند: “من اینجا کارم را خوب انجام میدهم.” دوباره، آنها به من نگاه “چاقوی کره در چشم” میدهند. آنها اطراف را نگاه میکنند. به من نگاه میکنند. دوباره از آنها میخواهم که یکدیگر را تشویق کنند. و مخاطبان این کار را میکنند. و میخندند.
چرا ارائه حمایت مثبت به یکدیگر خارج از منطقه راحتی ماست؟ اگر نتوانیم در ارائه حمایت مثبت به خودمان راحت باشیم، چگونه میتوانیم آن را به افراد اطرافمان بدهیم؟ من شاهد رویدادهای مشتری بودهام که در آن کسی جایزهای دریافت میکند یا یک مدیر اجرایی از یک موفقیت شرکتی نام میبرد، و هیچ تشویقی در کار نیست. این مرا گیج میکند. من در نهایت شروع به تشویق میکنم، و همه به من نگاه میکنند و میپرسند: “این آدم بینامونشان که مثل یک فک آموزشدیده مدام دست میزند کیست؟” اعتراف میکنم. من یک شروعکننده تشویق هستم. من همیشه تشویق را شروع کردهام. رویدادهای ورزشی، اجراهای مدرسه، مراسم اهدای جوایز، قرعهکشیها، و هر زمان دیگری که بیش از سه نفر با هم هستند، من به شروع تشویق معروف هستم.4 جشن تولد در رستورانها لحظات حماسی تشویق هستند. من همچنین به خواندن “تولدت مبارک” با صدای بسیار بلند اپرایی معروف هستم که همه را در کل رستوران منجمد میکند، و سپس آنها شروع به تشویق میکنند.
در طول سخنرانیهایم، قدرت حمایت مثبت و فرصت را با یک تمرین بداهه نشان میدهم. گاهی اوقات داوطلبان باید به سوالات کلمهبهکلمه پاسخ دهند. گاهی اوقات داوطلبان باید مجموعهای از احساسات را اجرا کنند. یا باید یک شغل، مکان و شیء را بدون صحبت به یک داوطلب دیگر منتقل کنند. من از داوطلبان میخواهم که به عنوان یک تیم موفق کار کنند، خلاق باشند، مسئولیتپذیر باشند و به طور موثر ارتباط برقرار کنند. من از آنها میخواهم که پس از توضیح مختصر تمرین، بر بداههپردازی مسلط شوند. سطح دشواری مانند یک پیست اسکی با درجه سختی دو الماس سیاه در شرایط مه آلود و با چشمان بسته است. داوطلبان محتاط هستند. گاهی اوقات ممکن است اعتماد به نفس نداشته باشند. با این حال، من به هر یک از آنها اعتقاد دارم. میدانم که میتوانند موفق شوند. مخاطبان میخواهند آنها موفق شوند.
در نهایت، داوطلب از میان مخاطبان چیزی میگوید. جمعیت بلافاصله با خنده و تشویق او را تشویق میکنند. داوطلب با گفتن یا اجرای چیز دیگری در بازی ادامه میدهد. مخاطبان میخندند. داوطلب، با چشمانی با اعتماد به نفس بیشتر و شانههای عقب رفته، شروع به ریسکپذیری بیشتر و افزایش بهرهوری میکند. مخاطبان نیز با خنده و تشویق بیشتر پاسخ میدهند.
این یک نمایش بصری باورنکردنی از نحوه کار ماست. هر چه داوطلبان بیشتر از مخاطبان خنده و تشویق دریافت کنند، در بازی بهرهورتر و خلاقتر خواهند بود. وقتی هر داوطلب به بازی ملحق میشود، به عنوان یک تیم با هم کار میکنند و از یکدیگر حمایت میکنند. در این مرحله، بازیکنان حمایت مثبت را از مخاطبان و از یکدیگر دریافت میکنند.
من به داوطلبان فرصت خلق و همکاری به عنوان یک تیم را دادم. مخاطبان حمایت مثبت را فراهم کردند. این یک شیمی شگفتانگیز است: فرصت و حمایت مثبت. من این تمرینات را هزاران بار با هزاران داوطلب از همه صنایع انجام دادهام. نتیجه همیشه یکسان است. داوطلبان خلاق هستند، به عنوان یک تیم به طور موثر کار میکنند، ابتکار عمل و رهبری از خود نشان میدهند، ریسکپذیری دارند و خلاق هستند، و از آن لذت میبرند. این نتایج مستقیماً به شیمی جادویی فرصت و حمایت مثبت مربوط میشود.
یک داستان حمایت مثبت دیگر از یک رویداد. این داستانی است درباره مطلقاً بهترین و عالیترین معرفی من به صحنه.
همانطور که قبلاً اشاره کردم، من در حدود 2500 رویداد سخنرانی کردهام. و این بدان معناست که 2500 معرفی دریافت کردهام. برخی از آنها عالی بودهاند. و برخی از آنها نه چندان عالی بودهاند. این معرفی درباره باب است، یک حامی کنفرانس که 38 سال در این رویداد شرکت کرده است. او که وظیفه معرفی مرا بر عهده داشت، با سرعتی و انرژی عالی شروع کرد. او توجه مخاطبان (300 تا 400 نفر) را به خود جلب کرده بود.
یک مشکل. معرفی سخنران بعدازظهر دیروز که یک شعبدهباز بود، به باب داده شده بود. باب داشت مخاطبان را در مورد شعبدهباز هیجانزده میکرد. من گیج شده بودم. خوشبختانه، سخنران دیروز معرفی طولانیای داشت. به رئیس سازمان اشاره کردم و به صحنه اشاره کردم. او با حرکت دست به من علامت “همه چیز خوب است” را داد.
حالا چه کار کنم؟ میکروفون من روشن بود. کلمات دقیق خود را به یاد نمیآورم، اما فکر میکنم از کنار سالن گفتم: “باب. باب، کار بسیار خوبی در معرفی انجام میدهید. اما شما در حال خواندن معرفی اسکوتی، سخنران دیروز هستید. من جوئل هستم، سخنران امروز. فکر میکنید میتوانید معرفی من را بخوانید؟”
مخاطبان خندیدند. من ادامه دادم. “باب، من میتوانم سعی کنم شعبدهبازی کنم، اما فکر نمیکنم خیلی خوب باشم.” در این لحظه، رئیس به صحنه پرید و معرفی من را به باب داد. باب مکثی نکرد. او تردید نکرد. او صحنه را فرماندهی کرد و معرفی من را خواند. باب باورنکردنی بود. چرا؟ چون من به او حمایت مثبت میدادم، و مخاطبان هم همینطور.
وقتی روی صحنه پریدم، گفتم: “باب، یک چیز را کاملاً روشن کنیم. شما عالی بودید. و تقصیر شما نبود.” مخاطبان آن را دوست داشتند. آنها با صدای بلند باب را تشویق کردند. و این یک راه عالی برای معرفی سرگرمی من و جلب مشارکت مخاطبان بود. پس از سخنرانی من، بسیاری از شرکتکنندگان پرسیدند که آیا همه اینها برنامهریزی شده و تنظیم شده بود. قول میدهم که این برنامهریزی نشده بود.
من در سخنرانی پایانی خود نیز به باب اشاره کردم. یکی از پیامهای کلیدی من در مورد ماندن در بازی است. شما میتوانید هر کاری را که میخواهید در بداههپردازی انجام دهید، و موفق خواهید شد. تنها کاری که نمیتوانید انجام دهید، کنارهگیری است. باید در بازی بمانید. باب در بازی ماند. و باب بخشی از بزرگترین – و اکنون مورد علاقه من – معرفی دوران حرفهای من بود.
ایجاد یک محیط مثبت (همانطور که من برای باب انجام دادم) و حمایت و قدردانی از یکدیگر آسان است. به بودجه نیاز ندارد. لازم نیست یک ارائه پاورپوینت با دایرههای متداخل ایجاد کنیم. لازم نیست جلسهای در اورلاندو داشته باشیم. تنها چیزی که نیاز داریم چند ثانیه در روز است تا مسئولیتپذیری کنیم و انتخاب درست را انجام دهیم.
در اینجا چند ایده برای افزایش حمایت مثبت در دفتر کار شما آورده شده است:
- اولین نفری باشید که تشویق میکنید. تشویق مسری است، چه یک نفر بگوید متشکرم و چه جمعیت زیادی تشویق کنند. فقط یک نفر برای شروع کافی است، و در عرض چند ثانیه کل اتاق در حال تشویق است. تیم شما میخواهد قدردانی شود. حمایت مثبت، اشتیاق ما را تغذیه میکند.
- تشکر کنید. به نظر ساده میرسد، نه؟ برای یک روز، تعداد دفعاتی را که به همکاران، شرکا، فروشندگان و مشتریان خود میگویید متشکرم، پیگیری کنید. فکر میکنم همه ما وقتی متوجه میشویم که چقدر کم تشکر میکنیم، از نتایج شگفتزده خواهیم شد. حدس بزنید چه؟ تاریخ انقضایی برای تشکر وجود ندارد. هیچکدام. هیچکس اهمیتی نمیدهد که یادداشت تشکر دیر شده است. چرا؟ چون شما تازه روز کسی را ساختید.
- به مردم بگویید چقدر از آنها قدردانی میکنید. آخرین باری که به مشتری گفتید چقدر از تجارت آنها قدردانی میکنید، چه زمانی بود؟ آخرین باری که به شخصی که کنارتان نشسته بود، گفتید، چه زمانی بود؟
- یکدیگر را تشویق کنید. حمایت مثبت چیزی فراتر از گفتن “متشکرم” است. ما حمایت افراد اطراف خود را میخواهیم. حمایت اعتماد به نفس را میسازد. اعتماد به نفس منجر به موفقیت و بهرهوری میشود.
- به یکدیگر در دستیابی به موفقیت کمک کنید. حمایت مثبت یک عمل است. در طول یک بازی بداهه، هدف همیشه کمک به افراد اطراف شما برای یافتن موفقیت است. اگر آنها موفق باشند، شما نیز موفق هستید.
- به جوایز اهمیت دهید. ما از برتری پاداش میدهیم، و با این کار، یکدیگر را نیز تایید، تشویق و ترغیب میکنیم. یکی از مشتریان اخیر به برخی از کارمندان خود جوایزی برای راهنمایی اهدا کرد. یک نامزدی کوتاه برای هر برنده خوانده شد. نامزدیها صمیمانه، تأثیرگذار و خلاصه آنچه همه ما در یک محیط کار میخواهیم، بود. جوایز در پایان بخش مشتری از جلسه اهدا شد. آنها ساعت اول جلسه را صرف صحبت در مورد دفتر کار، محیط کار و نظرسنجیهای کارمندان کردند. من به مشتری گفتم که باید جوایز را در ابتدا اهدا میکردند. جوایز و نامههای نامزدی واقعاً همان چیزی هستند که ما درباره آن صحبت میکنیم. همانطور که یک استاد قدیمی روزنامهنگاری میگفت: “اصل مطلب را دفن نکنید”، یعنی آنچه داستان واقعاً درباره آن است را در پاراگراف ششم دفن نکنید. دلیل داستان در پاراگراف اول است. دلیل جلسه خود را دفن نکنید.
- هنگام تشکر کردن تماس چشمی برقرار کنید. من با گروههای کوچک بازی تمرکز/تماس چشمی انجام میدهم. شگفتانگیز است که چقدر برای افراد دشوار است که تماس چشمی برقرار کنند. ما نگاه میکنیم. با پیشانی افراد صحبت میکنیم.
- مطمئن شوید که صدای شما را میشنوند. وقتی از داوطلبان میخواهم که روی صحنه با من بیایند، میخواهم بدانند که در یک محیط مثبت هستند. مخاطبان را تشویق میکنم تا چندین دور تشویقشان کنند. وقتی صدای تشویق مخاطبان را میشنوند، فوراً راحتتر میشوند و اعتماد به نفسشان افزایش مییابد. میدانم که مخاطبان میخواهند داوطلبان به موفقیت دست یابند. نیت خوب کافی نیست. داوطلبان نمیتوانند صدای شما را بشنوند که فکر میکنید: “موفق باشی، کایل. امیدوارم خوب عمل کنی. ما را سربلند کن، کایل.” یکدیگر را تشویق کنید. از یکدیگر تشکر کنید.
من به داوطلبان مخاطبانم چند دقیقه آموزش میدهم، و همه آنها در انجام بازیهای بداهه موفق میشوند. آنها به دلیل محیط مثبت موفق هستند. این محیط پایهای ایجاد میکند که به داوطلبان امکان میدهد تصمیمات درستی برای موفقیت بگیرند. همان اصلی که در موفقیت در بازی بداهه کاربرد دارد، در دفتر کار شما نیز عمل خواهد کرد.
بخش دیگر شیمی جادویی، فرصت است که در فصل بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت. نکته اصلی این است که مسئولیت اقدامات خود را بر عهده بگیرید و انتخاب کنید که در محیط خود فرصت و حمایت مثبت ایجاد کنید. نتایج شما را شگفتزده خواهد کرد.
و اگر باب به جای شما، شعبدهباز دیروز را معرفی کرد، آماده باشید تا حمایت مثبتی را که نیاز دارد، به او بدهید.
ایدههای سریع
- هنگامی که از سر کار به خانه میروید، به تمام افرادی که در طول روز با آنها تعامل داشتید فکر کنید. به مکالمات با همکاران، مدیران، مشتریان، شرکا و فروشندگان فکر کنید. از خود بپرسید: “آیا به افرادی که لیاقتش را داشتند، حمایت مثبت و قدردانی ارائه کردم؟”
- اگر این کار را نکردید، روز بعد کنار میز آنها بروید، ایمیل بفرستید، پیامک بفرستید، آنها را در تیندر پیدا کنید، یا تلفن را بردارید و به آنها بگویید چقدر از کمکشان قدردانی میکنید. به روش قدیمی عمل کنید و نامهای بنویسید، یک تمبر بخرید، نامه را پست کنید و هفت روز کاری صبر کنید.
- همه ما میخواهیم کلمات “متشکرم” یا “من از شما قدردانی میکنم” را بشنویم. حمایت مثبت، اشتیاق، خلاقیت، کار تیمی و رهبری را تغذیه میکند. نیازی به جلسه ندارید. نیازی به بودجه ندارید. تمام کاری که باید انجام دهید این است که بگویید: “متشکرم.” و فراموش نکنید که تاریخ انقضایی برای تشکر وجود ندارد.
پانویسها
- همانطور که این بازنگری را مینویسم، دخترم 21 ساله است. اخیراً یکی از هماتاقیهایش این فصل را در جستجوی گوگل پیدا کرد. چه کسی میدانست که این داستان دستشویی، سالها بعد باعث خجالت او خواهد شد؟ من میدانستم. این تخممرغ عید مخفیانهی شیطانی من بود.
- مطمئنم برخی از خوانندگان مسنتر، وقتی به دستشویی میروند، فریاد میزنند: “تا-دا!” در نقطهای از زندگیمان، فقط از اینکه همه چیز هنوز کار میکند، هیجانزدهایم. نگران نباشید – همه ما به آنجا خواهیم رسید. فکر میکنم من وارد این دوران از زندگیام شدهام.
- من در چندین فصل دیگر درباره اهمیت “تا-دا” صحبت میکنم. خودم را تکرار نمیکنم. فقط واقعاً مهم است.
- من هرگز – و هرگز – موج را شروع نکردهام و نخواهم کرد. من از موج متنفرم. حتی یادم نمیآید وقتی بچه بودم موج را دوست داشته باشم. وقتی سزار امپراتوری شدم، موج را ممنوع خواهم کرد. درود بر سزار جوئل، رهبر بزرگی که امپراتوری ما را از موج رها کرد.
بدون نظر