فصل 7
شیمی جادویی موفقیت: حمایت مثبت و فرصت، بخش 2
هیچ انسان بزرگی از کمبود فرصت شکایت نمیکند. —رالف والدو امرسون
کار پیچیده نیست. یافتن خوشبختی در کار حتی کمتر پیچیده است. شما میدانید که برای خوشبختی واقعاً چه میخواهید و نیاز دارید. من میدانم که شما برای خوشبختی واقعاً چه میخواهید و نیاز دارید. متأسفانه، مدیر شما بیخبر است.
چه میشود اگر نظریه خودم را در مورد خوشبختی کاری در این فصل توضیح دهم؟ چه میشود اگر بتوانم راز پیچیده اشتیاق، خلاقیت و سرگرمی را کشف کنم؟ اگر بتوانم نظریهام را توضیح دهم و به شما کمک کنم راه خود را به سوی خوشبختی پیدا کنید، برای من چه کار میکنید؟
فکر میکنم این اطلاعات برای افراد و شرکتها ارزشمند است. شرکتهای زیادی هیچ ایدهای ندارند که چه چیزی کارمندان را خوشحال میکند. از دیدن مقدار پولی که شرکتها خرج میکنند، با این فکر که کارمندان خود را خوشحال میکنند — اما تأثیر کمی دارند یا هیچ تأثیری ندارند — متعجب میشوم.
به من بگویید آیا این برایتان آشناست: هر سال شرکت شما یک کنفرانس بزرگ در اورلاندو/سن دیگو/لاس وگاس/دالاس برگزار میکند. به هر کارمند یا مدیر یک کارت شناسایی و یک کیف کامپیوتر/کوله پشتی/خودکار نورانی/سویشرت پشمی/ژاکت زیپدار با آرم شرکت داده میشود. کارمندان در یک اتاق کنفرانس بزرگ جمع میشوند و اسلایدهای پاورپوینت مثلثهای وارونه/دایرههای به هم پیوسته/نمودارهای میلهای چندرنگ درباره سال گذشته را تماشا میکنند. موضوع کنفرانس “ارتقاء” (Elevate) نام دارد یا مربوط به صعود همه از کوه/پایان یک مسابقه/شروع پرتاب به سوی اهداف فروش جدید/بقا در جنگل است. سپس شرکتکنندگان برای ناهار مرغ میخورند.
پس از ناهار، همه یک قایق/ماشین/سفینه فضایی از مقوا/دستمال کاغذی/فویل آلومینیوم میسازند، و برندگان گواهی هدیه استارباکس/بست بای/چیلیز دریافت میکنند. آنها در یک شام مجلل گوشت گاو/میگو/ماهی سالمون میخورند و برای مسابقات فروش/سابقه طولانی با شرکت/انجام کارشان جوایزی دریافت میکنند. پس از آن، کارمندان یک کمدین/بازیگر شعبدهبازی/هیپنوتیزمکننده را تماشا میکنند. همه، با چشمانی خسته از نوشیدنیهای دیرهنگام، صبح روز بعد به خانه پرواز میکنند.
انگیزه حدود یک هفته دوام میآورد. کارمندان و مدیران به سر کارهای خود باز میگردند و به همان روالهای قبلی بازمیگردند. آنها همان استرس و ناامیدیها را دارند. کارمندان نحوه کار، مدیریت یا ارتباط خود را تغییر نمیدهند.
هیچکس نفهمیده است که برای خوشبختی بلندمدت به چه چیزی نیاز دارند. هیچکس حتی نپرسیده است که آیا کارمندان خوشحال هستند. شرکت فکر میکند: “هی، من تازه شما را به اورلاندو بردم، و ما با هم یک سفینه فضایی لعنتی ساختیم. به نظر میرسید همه از آن لذت میبرند. بله، همه چیز اینجا خوب است.”
بسیار خب، اگر قرار است سنگ روزتای خوشبختی در کار را ترجمه کنم، باید کاری برای من انجام دهید. آنها درخواستهای سادهای هستند، اما میتوانند مسیر بشریت را تغییر دهند. برخی از این درخواستها ممکن است برای شما دشوار به نظر برسند، اما همه ما باید با هم تلاش کنیم.
درخواستهای من:
- از توصیف محصول/شرکت/خدمت خود به عنوان “درجه یک جهانی” (world-class) یا “بهترین در نوع خود” (state-of-the-art) دست بردارید. “بهترین در نوع خود” حدود 60 روز دوام میآورد، و “درجه یک جهانی” واقعاً به چه معناست؟ آیا واقعاً آنقدر افتخار میکنید که در حال شکست دادن گویان فرانسه هستید؟
- از برنامهریزی تماسهای زوم در ساعت 8 صبح خودداری کنید. من از خانه کار میکنم. معمولاً تا ساعت 11 صبح دوش میگیرم و لباس میپوشم. در حال حاضر ساعت 9:41 صبح است که این را مینویسم. بله، هنوز دوش نگرفتهام.
- آیا همه چیز باید یک تماس ویدیویی زوم یا تیمز باشد؟ آیا نمیتوانیم فقط به یکدیگر زنگ بزنیم؟
- از گفتن “ما در مسیر متفاوتی حرکت میکنیم” دست بردارید. اگر شخص دیگری را برای شغل، فروشنده دیگری را برای پروژه یا چیز دیگری انتخاب کردید، پس آن را بگویید.
- هنگامی که سعی میکنم ماشینم را در خط شما ادغام کنم، از سرعت گرفتن خودداری کنید. به خاطر خدا، آیا شما را میکشد که راهنمای من را تشخیص دهید و بگذارید وارد شوم؟
- از درآوردن کفشهایتان در هواپیما خودداری کنید. پرواز دو ساعت طول میکشد؛ پنجههایتان را دوباره در کفشهای لوفر قرار دهید. صحبت از کفشهای لوفر شد، اگر مرد هستید، لطفاً بدون جوراب کفش لوفر نپوشید.
- از سرو چای یخزدهای که دم نکشیده است، دست بردارید.
- از تلاش برای فروش گارانتی به من دست بردارید. احتمال کمی وجود دارد که به یاد بیاورم گارانتی دارم، یا حتی بدانم مدارک را کجا بایگانی کردهام. یک بار گارانتی جاروبرقی خریدم. چه کسی این کار را میکند؟ آیا از سه بار تمیز کردن رایگان جاروبرقی که احتمالاً 49.95 دلار هزینه داشت، استفاده کردهام؟ نه. میخواهید ثابت کنید که من یک احمق هستم؟ آسان است. گارانتی جاروبرقی را به هیئت منصفه نشان دهید.
- از استفاده از کلمه “سیلو” دست بردارید. مثلاً: “ما باید به عنوان یک تیم موثرتر کار کنیم، زیرا در حال حاضر در سیلوها کار میکنیم.” آیا کسی واقعاً میداند این به چه معناست؟ آیا این به برداشت گندم در کانزاس یا موشکهای هستهای در کانزاس مربوط میشود؟
- از ایجاد مخفف برای موضوعات و ابتکارات رویدادها برای انگیزه دادن به شرکتکنندگان، یا آموزش کارمندان دست بردارید.
- موضوعات مضحک به مردم توهین میکند.
مهمترین نکته: فرصت و حمایت مثبت
خب، آیا برای نکته کلیدی آمادهاید؟ شاید این را یک یا دو بار ذکر کرده باشم، اما کمی مهم است.
ما فقط دو چیز از شغل خود میخواهیم:
- فرصت.
- حمایت مثبت.
همین. بخش دشوار این است که همه ما فرصتهای متفاوتی میخواهیم. برخی از ما فرصت مدیریت یا رهبری را میخواهیم. برخی از ما فرصت ارائه و استفاده از ایدههای جدید را میخواهیم. برخی میخواهند به مردم کمک کنند. برخی نقش یا مسئولیت متفاوتی میخواهند، یا آموزش بیشتر، یا فرصت شرکت در یک کنفرانس.
چگونه میدانید چه فرصتی نیاز دارید؟ صادق باشید. از خود بپرسید: “چه چیزی مرا در محل کار راضی و پاداشبخش خواهد کرد؟” این پول بیشتر نیست. همه ما پول بیشتر میخواهیم. اما آن خوشبختی فقط تا حقوق بعدی دوام دارد، و ما دوباره به همان جایی که شروع کردیم باز میگردیم: بدون شور و اشتیاق نسبت به کارمان و بدون احساس رضایت.
وقتی با خودتان صادق باشید، پاسخ شما را شگفتزده خواهد کرد. خواهید فهمید که برای رضایت در کار به چه فرصتی نیاز دارید. شگفتی بعدی زمانی است که به مدیرتان میگویید. یک مدیر عالی متوجه خواهد شد که فراهم کردن فرصت برای شما چقدر آسان است. آنها در عوض چه چیزی دریافت میکنند؟ یک عضو تیم با انگیزه که به آنها در رسیدن به اهدافشان کمک خواهد کرد.
و اگر مدیر از دادن فرصتی که درخواست کردهاید، امتناع کند؟ شما همین الان یک نشانه بزرگ دریافت کردهاید که در جای اشتباهی هستید. اشکالی ندارد. شرکتهای زیادی دیگر وجود دارند که با کمال میل از فرصت استخدام یک عضو تیم پرشور و پرانرژی که به آنها در یافتن موفقیت کمک خواهد کرد، استقبال میکنند.
و سپس ما میخواهیم کسی بگوید متشکرم. ساده است، نه؟ این همان چیزی است که کار حول آن میچرخد: فرصت و حمایت مثبت. در هر صنعتی که با آن صحبت کردهام، هر سطح از کارمند و مدیر، از شغل خود فرصت و حمایت مثبت میخواهند. به هر شغلی که تا به حال داشتهاید فکر کنید. شاید متوجه نشده باشید، اما شما آن شغل را ترک کردید زیرا فرصت یا حمایت مثبتی را که نیاز داشتید، دریافت نکردید.
بخش غمانگیز این است که همه ما برای تقویت اشتیاق، خلاقیت و موفقیت خود، فرصت و حمایت مثبت میخواهیم، با این حال به اندازه کافی دریافت نمیکنیم. ما فرصت و حمایت مثبت کافی به تیم، همکاران، مشتریان، شرکا یا فروشندگان خود نمیدهیم. حدس بزنید چه اتفاقی میافتد وقتی مدیران ما از فراهم کردن فرصت و حمایت مثبت امتناع میکنند؟ ما خوشحال نیستیم. هر روز به صورت فیزیکی به سر کار میآییم، اما از نظر ذهنی رفتهایم. خداحافظ.
ما همیشه با افراد خداحافظی (Bye-bye people) ملاقات میکنیم. آنها در میان ما راه میروند. آنها به کارشان اهمیت نمیدهند. به شرکت اهمیت نمیدهند. و قطعاً به شما اهمیت نمیدهند. تا به حال با یک کارمند خدمات مشتری بدخلق مواجه شدهاید؟ خداحافظ. برای برنامهریزی تعمیر به کمک نیاز دارید؟ خداحافظ. از بخش دیگری به کمک نیاز دارید؟ خداحافظ.
افراد خداحافظی غر میزنند. افراد خداحافظی شکایت میکنند. افراد خداحافظی افراد خوشایندی نیستند که در جشن سالانه تعطیلات با آنها وقت بگذرانید. در نهایت، افراد خداحافظی متوجه میشوند که چرا خوشحال نیستند. آنها استعفا میدهند و شغل دیگری پیدا میکنند. بقیه افراد دفتر از رفتن شخص خداحافظی خوشحال میشوند. متأسفانه، کسانی که خوشحال میشوند باید کار شخص خداحافظی را انجام دهند تا زمانی که شخص دیگری را استخدام کنند، آن شخص را آموزش دهند و او را به سرعت عمل برسانند. کار بیشتر برای کسانی که خوشحال میشوند. استرس بیشتر برای کسانی که خوشحال میشوند. ناگهان، یک نفر که خوشحال میشود، به یک خداحافظی تبدیل میشود، و داستان دوباره شروع میشود.
چگونه این چرخه زندگی را متوقف کنیم؟
مدیر بیخبر شما قرار نیست فقط فرصت بدهد، زیرا آنها میترسند کسی اشتباه کند. و مدیر شما حق با اوست. همه ما اشتباه خواهیم کرد. ما میخواهیم اشتباهات را به حداقل برسانیم. میخواهیم از اشتباهاتمان درس بگیریم. قرار نیست اشتباهات را از بین ببریم.
گاهی اوقات شما فرصت میخواهید، گاهی اوقات فرصت را میگیرید، و گاهی اوقات فرصت را مطالبه میکنید.
اگر مدیر بیخبر از دادن فرصت به شما امتناع کرد، به دفتر او بروید، روی صندلی مقابل میز او که به اندازه یک میز بیلیارد استاندارد است بنشینید، به توپ فوتبال امضا شدهاش نگاه کنید و فرصت را بخواهید. به مدیر خود توضیح دهید که فرصت چیزی است که شما را به حرکت درمیآورد. فرصت شما را خوشحال میکند.
اگر مدیر هستید، آخرین باری که از تیم خود پرسیدید چه میخواهند، کی بود؟ آیا وقت گذاشتهاید تا بپرسید چه چیزی آنها را خوشحال میکند؟ از خود بپرسید: “آیا به آنها فرصت دادهام؟” “آیا فرصتی را از آنها گرفتهام زیرا فکر میکردم کارمند اشتباه خواهد کرد؟”
حالا، فرصت را با حمایت مثبت مطابقت دهید. ناگهان، یک شیمی جادویی ایجاد میشود. حمایت مثبت و بازخورد اعتماد به نفس را میسازند. کارمند مالکیت و مسئولیتپذیری دارد. میدانید چه اتفاقی میافتد وقتی یک عضو تیم یا مدیر مالکیت و مسئولیتپذیری دارد؟ آنها شروع به اهمیت دادن میکنند. میدانید چه اتفاقی میافتد وقتی مردم شروع به اهمیت دادن میکنند؟ آنها اشتیاق پیدا میکنند. میبینید؟ واقعاً ساده است.
هر بار که به داوطلبان مخاطبان فرصت انجام یک بازی بداهه را در سخنرانی اصلی خود میدهم، شگفتزده میشوم. پس از هر ارائه، یک مدیر اجرایی نسخهای از این جمله را میگوید: “باورم نمیشود کوین از حسابداری نقش بالرین را بازی کرد.” کوین چرخید. کوین پرید. من میدانستم کوین یک بالرین فوقالعاده خواهد بود. من به کوین فرصت دادم. مخاطبان به او حمایت مثبت دادند.
فقط به مردم فرصت بدهید و عقب بایستید. ترس از ریزمدیریت شدن را از آنها بگیرید، و آنها شکوفا میشوند. فرصت جادویی است.
همه میخواهند بازی کنند. همه میخواهند بخندند. ما فقط فرصت بازی کردن را نداریم. فراهم کردن آن فرصت در طول سخنرانی اصلی من، حرف من را ثابت میکند. ما اعضای تیم خود را از فرصت محروم میکنیم. یا آنها را از حمایت مثبت محروم میکنیم.
بدترین اقدام این است که به یک عضو تیم فرصت بدهید اما آنقدر ریزمدیریت کنید که روح آنها را خرد کنید. گاهی اوقات داوطلبان مخاطبان من اجراکنندگان باورنکردنی هستند. گاهی اوقات هرج و مرج زیبایی وجود دارد. داوطلب در حال انتخابهایی است که کارساز نیستند. وظیفه من ایجاد حمایت از طریق فرصت است تا عضو مخاطب به موفقیت برسد. اگر ریزمدیریت کنم، دلسرد میشوند و بازی را رها میکنند. گاهی اوقات باید هرج و مرج زیبا را بپذیریم.
بگذارید آن را به سه مرحله تقسیم کنم:
- فرصت را با اجازه دادن به اعضای تیم و مدیران برای داشتن مالکیت و مسئولیتپذیری ایجاد کنید. بگذارید بدون ریزمدیریت آنها، خلق کنند و کار کنند.
- هنگامی که یک کارمند یا مدیر مالکیت پیدا کرد، شروع به اهمیت دادن میکند. آیا بدون نوعی مالکیت یا مسئولیتپذیری به چیزی اهمیت میدهید؟
- اهمیت دادن به اشتیاق تبدیل میشود. باز هم، آیا به چیزی که به آن اهمیت نمیدهید، اشتیاق دارید؟
کارمندان شما خلاق و پرشور هستند. آنها میخواهند کار خوب انجام دهند و شرکت را موفق کنند. تمام چیزی که نیاز دارند فرصت و حمایت مثبت است.
و اگر به من اعتماد ندارید، فقط کوین را تماشا کنید که قبل از سرو مرغ، در کنفرانس “ارتقاء” شما در اورلاندو مانند یک بالرین میچرخد.
ایدههای سریع
دفعه بعد که تجربه عالی در محل کار داشتید، پنج دقیقه وقت بگذارید و به روز خود فکر کنید. هر اتفاقی که در آن روز برایتان افتاد را یادداشت کنید.
- چرا امروز اینقدر پاداشبخش بود؟
- چرا امروز یک روز عالی در محل کار بود؟
- چه کاری انجام دادید؟
- مردم به شما چه گفتند؟
- مدیر شما چه گفت و چه کرد؟
حالا، شما لیستی دقیق از آنچه برای خوشبختی نیاز دارید، در اختیار دارید. حالا، برای دستیابی به اهداف آن لیست هر روز تلاش کنید.
- با مدیر خود در مورد لیست صحبت کنید. فرصت بخواهید. شما میدانید که برای شاد، بهرهور و موثر بودن به چه چیزی نیاز دارید.
- بخشی از فرآیند باشید.
نمیتوانید امیدوار باشید که همان شرایطی که یک روز را عالی کردهاند، به طور جادویی دوباره اتفاق بیفتند. با این حال، میتوانید برای شرایطی که خوشبختی را ایجاد کردهاند، تلاش کنید. شما باید فرصت و حمایت مثبت را مطالبه کنید.
بدون نظر