فراتر از کارآفرینی: چگونه پرورش ذهنیت کارآفرینانه، آینده‌ای روشن‌تر برای نسل امروز می‌سازد؟

چکیده (Abstract)

در دنیای امروز که با سرعت سرسام‌آوری در حال تغییر است، مهارت‌های سنتی به‌تنهایی برای موفقیت کافی نیستند. این مقاله به بررسی مفهوم حیاتی “ذهنیت کارآفرینانه” می‌پردازد و تاکید می‌کند که چگونه این ذهنیت، مجموعه‌ای از ویژگی‌ها شامل خلاقیت، تفکر انتقادی، حل مسئله و مهارت‌های ارتباطی را در بر می‌گیرد، اما فراتر از مهارت‌ها، انعطاف‌پذیری، سازگاری و توانایی دیدن فرصت‌ها پیش از وقوع تغییرات را نیز شامل می‌شود. بر خلاف تصور رایج، پرورش ذهنیت کارآفرینانه تنها مختص افرادی نیست که قصد راه‌اندازی کسب‌وکار خود را دارند، بلکه برای موفقیت هر فردی، چه به عنوان کارآفرین مستقل و چه به عنوان کارمند، در دنیای دائماً در حال تحول امروز ضروری است. این مقاله با الهام از تجربیات یک برنامه موفق کارآفرینی برای کودکان، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان این ذهنیت را از سنین پایین پرورش داد و چه نتایج چشمگیری در کشف پتانسیل‌های نهفته، تقویت اعتماد به نفس، و حتی تغییر فرهنگ آموزشی به دنبال دارد. داستان‌هایی واقعی از دانش‌آموزانی مانند “میمی” که با خلاقیت خود محصولی نوآورانه ساخت، “تایلر” که با تحقیقات بازار و تفکر انتقادی بر چالش‌ها غلبه کرد، و “لوک” که با هوش خود در رویداد فروش موفق شد، و “کیگان” که علی‌رغم مشکلات یادگیری، پتانسیل خود را کشف کرد، نشان‌دهنده قدرت تحول‌آفرین این رویکرد است. در نهایت، این مقاله بر اهمیت آزادی عمل برای ارتکاب اشتباهات و فرصت‌های خودبازتابی به عنوان دو ستون اصلی در پرورش این ذهنیت تاکید می‌کند.


مقدمه (Introduction)

۲۵ سال پیش، من وارد کلاسی ۱۵ نفره شدم و پیشنهاد خود را مطرح کردم: کمک به دانش‌آموزان برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار. یک شرط مهم وجود داشت: همه باید موافقت می‌کردند که با من همکاری کنند و این تصمیم باید به صورت یکپارچه اتخاذ می‌شد. در آن زمان، هیچ تصوری از نتیجه این آزمایش نداشتم. در میان کلاس، پسری لم داده بود که به وضوح علاقه‌ای به صحبت‌های من نداشت؛ در واقع، در نقطه‌ای او گفت: “این اتلاف وقت است، چرا خودمان را به زحمت بیندازیم؟”.

من مستقیماً به او پاسخ دادم و گفتم: “هی، می‌دانی چیست؟ این یک کسب‌وکار واقعی است. شما کاملاً مسئول هستید. شما تصمیم‌گیرنده هستید، اهداف خود را تعیین می‌کنید و در پایان، سود را برای خودتان نگه می‌دارید”. با این حرف، او نشست و من متوجه شدم که او مشتاق شده است. یک هفته بعد که بازگشتم، او در واقع جلوی گروه ایستاده بود و کل کلاس را به طوفان فکری واداشته بود؛ آن‌ها ایده‌های بازاریابی مختلفی ارائه می‌کردند و او کل فرآیند را رهبری می‌کرد. در پایان، او بیشترین سود را کسب کرده بود.

آنچه بسیار جالب بود، این بود که وقتی بعداً برای بررسی وضعیت با مدیر و معلم نشستم، آن‌ها با من در میان گذاشتند که این پسر معمولاً در مدرسه مشارکت نمی‌کرد. در واقع، او به ندرت تکالیف خود را انجام می‌داد و اغلب کلاس‌ها را غیبت می‌کرد. با این حال، آن‌ها از سطح مشارکت او شگفت‌زده شده بودند و می‌خواستند بدانند چه چیزی در این پروژه تخیل او را تسخیر کرده بود. پاسخ در مهارت‌های کارآفرینانه نهفته بود. وقتی به آنچه مردم امروز نیاز دارند فکر می‌کنیم، به مجموعه‌ای قوی از مهارت‌های کارآفرینانه نیاز دارند. منظور از این مهارت‌ها، خلاقیت، تفکر انتقادی، حل مسئله و مهارت‌های ارتباطی است. اما این مهارت‌ها به تنهایی کافی نیستند؛ مهارت‌ها دیگر کافی نیستند و ما باید به جوانان کمک کنیم تا “ذهنیت کارآفرینانه” را توسعه دهند.

در ادامه این مقاله، به تفصیل به این موضوع خواهیم پرداخت که ذهنیت کارآفرینانه چیست، چرا برای موفقیت در دنیای امروز حیاتی است، چگونه می‌توان آن را از سنین پایین پرورش داد، و چه فواید گسترده‌ای برای افراد و جامعه به همراه دارد. با بررسی داستان‌های موفقیت و درس‌های آموخته شده از پروژه‌های واقعی، درک عمیق‌تری از قدرت تحول‌آفرین این ذهنیت به دست خواهیم آورد.


 ذهنیت کارآفرینانه چیست و چرا برای موفقیت ضروری است؟

هنگامی که به آینده فکر می‌کنیم، بسیار مهم است که کودکان امروز انعطاف‌پذیر و سازگار باشند. آن‌ها باید بتوانند تغییرات را پیش از وقوع مشاهده کنند، فرصت‌ها را شناسایی کنند و اعتماد به نفس لازم برای حرکت به سمت آن‌ها را داشته باشند. در واقع، موضوع اصلی، توانایی تمرکز مداوم بر رشد، توسعه و بهبود است. از همان ابتدا، می‌خواهم تأکید کنم که منظور من این نیست که همه باید کارآفرین شوند. آنچه می‌گویم این است که جوانان امروز، صرف نظر از اینکه برای خودشان کسب‌وکاری راه‌اندازی می‌کنند یا برای کارفرمایی کار می‌کنند، به مجموعه‌ای قوی از یک ذهنیت کارآفرینانه نیاز دارند که آن‌ها را قادر به موفقیت سازد. ذهنیت کارآفرینانه برای موفقیت در دنیای به سرعت در حال تغییر ما حیاتی است.

فراتر از مهارت‌ها: تعریف ذهنیت کارآفرینانه

ذهنیت کارآفرینانه تنها به معنای داشتن مهارت‌های خاص نیست، بلکه نگرشی جامع به چالش‌ها و فرصت‌ها است. در حالی که مهارت‌هایی نظیر خلاقیت، تفکر انتقادی، حل مسئله و ارتباطات ستون‌های اساسی مهارت‌های کارآفرینانه هستند، اما ذهنیت کارآفرینانه شامل ویژگی‌های عمیق‌تری است که فراتر از صرف مهارت‌ها می‌رود:

  • انعطاف‌پذیری و سازگاری: توانایی انطباق با شرایط جدید و غیرمنتظره. در دنیای امروز که تغییرات به سرعت رخ می‌دهند، این ویژگی حیاتی است.
  • پیش‌بینی تغییر و شناسایی فرصت‌ها: ذهنیت کارآفرینانه به افراد کمک می‌کند تا تغییرات را پیش از وقوع تشخیص دهند و در میان آن‌ها، فرصت‌های جدیدی را کشف کنند که دیگران ممکن است نادیده بگیرند.
  • اعتماد به نفس برای عمل: داشتن شجاعت و اطمینان برای حرکت به سمت فرصت‌های شناسایی شده، حتی در مواجهه با عدم قطعیت.
  • تمرکز بر رشد و بهبود مداوم: این ذهنیت، فرد را به سوی یادگیری بی‌وقفه، توسعه شخصی و تلاش برای بهتر شدن در هر زمینه‌ای سوق می‌دهد.

این ویژگی‌ها به افراد کمک می‌کنند تا در هر مسیری که انتخاب می‌کنند، موفق باشند، چه در قامت یک بنیان‌گذار استارتاپ و چه در یک نقش سنتی سازمانی.

آیا ذهنیت کارآفرینانه قابل پرورش است؟

این ما را به یک سوال مهم می‌رساند: آیا ذهنیت کارآفرینانه قابل پرورش است؟ پاسخ مطلقاً مثبت است. در واقع، همانطور که من در این زمینه تخصص پیدا کردم، خیلی زود متوجه شدم که نه تنها می‌توان آن را پرورش داد، بلکه مهم است که از سنین پایین شروع به پرورش آن کنیم. این باور، اساس برنامه‌های آموزشی متعددی شد که هدفشان تقویت این ذهنیت در کودکان و نوجوانان است.


پرورش ذهنیت کارآفرینانه: معرفی پروژه کارآفرین جوان

بر اساس این بینش، من برنامه‌ای را ایجاد کردم: “پروژه کارآفرین” برای کودکان ابتدایی و دانش‌آموزان بین ۹ تا ۱۲ سال که کسب‌وکار خود را شروع کنند. آن‌ها در واقع یک ذهنیت کارآفرینانه را با راه‌اندازی یک پروژه کسب‌وکاری توسعه می‌دهند. در این برنامه، آن‌ها باید طرح‌های کسب‌وکاری ایجاد کنند، محصولات و مواد بازاریابی را توسعه دهند و در نهایت، در یک رویداد واقعی به نام “نمایشگاه کارآفرین جوان” شرکت می‌کنند. این نمایشگاه مانند یک نمایشگاه تجاری است که در آن با مشتریان تعامل می‌کنند و پول واقعی کسب می‌کنند.

نکته بسیار قدرتمند این برنامه این است که توسط معلم کلاس تسهیل می‌شود. این رویکرد باعث می‌شود موضوعاتی مانند ریاضی، هنرهای زبان انگلیسی و مطالعات اجتماعی برای کودکان معنادارتر و مرتبط‌تر شوند. این برنامه تا کنون به حدود ۴۰,۰۰۰ کودک رسیده است و من بسیار هیجان‌زده‌ام که برخی از داستان‌های آن‌ها را با شما به اشتراک بگذارم.

ایده ایجاد یک محصول برای فروش واقعی به مشتریان، برای کودکان فوق‌العاده هیجان‌انگیز است و در واقع آن‌ها آن را بسیار جدی می‌گیرند. گاهی اوقات دانش‌آموزان محصولاتی را خلق می‌کنند که مردم از آن لذت می‌برند، و گاهی اوقات آن‌ها عمیق‌تر فکر می‌کنند و می‌پرسند: “چگونه می‌توانم مشکلی را حل کنم یا چگونه می‌توانم با ایجاد یک محصول در جهان تفاوت ایجاد کنم؟”.

سفر توسعه محصول: از ایده تا واقعیت

مرحله توسعه محصول نیز بسیار قدرتمند است، زیرا دانش‌آموزان شروع به ارائه یک ایده می‌کنند، اما سپس باید از تحقیقات بازار استفاده کنند، نمونه‌سازی انجام دهند و سپس وارد مرحله تولید می‌شوند. این فرآیند بسیار غنی از فرصت‌های یادگیری است.

  • داستان میمی و “روودکیل کیتیز” (Roadkill Kitties): خلاقیت و نمایشگری “میمی” یکی از دانش‌آموزان ما بود که تصمیم گرفت یک اسباب‌بازی گربه طراحی کند. این اسباب‌بازی شبیه یک گربه بود و او برای ساخت آن از دو نوع پارچه جیر مصنوعی و خز مصنوعی استفاده کرد. او نوارها را برش داد، آن‌ها را به هم دوخت و یک صورت گربه در جلو و یک دم داشت. او واقعاً می‌خواست نامی سرگرم‌کننده برای این محصول داشته باشد، بنابراین آن‌ها را “روودکیل کیتیز” نامید. و اگر این کافی نبود، او یک شاخه بزرگ را که از درختی در باغش افتاده بود، برداشت. آن را بالای میز نصب کرد و تمام محصولاتش را از آن آویزان کرد، به طوری که وقتی از کنار آن عبور می‌کردید، فقط این موجودات گربه‌سان را می‌دیدید که به شما خیره شده‌اند. سپس او آن‌ها را پایین می‌آورد و یکی را روی دست مشتریان می‌گذاشت. مشتریان می‌آمدند و آن را نوازش می‌کردند و محصول میمی، “روودکیل کیتی” زنده می‌شد. کسب‌وکار میمی زنده شد و خود میمی زنده شد. میمی از نظر تحصیلی قوی نبود، اما شاید موفق‌ترین کسب‌وکار را در کلاس خود داشت. و آنچه بسیار هیجان‌انگیز بود این بود که او توانست این موفقیت را با به نمایش گذاشتن استعداد کارآفرینانه و هنری خود به دست آورد.
  • داستان تایلر و عروسک جورابی: تفکر انتقادی و حل مسئله “تایلر” بسیار مصمم بود که یک عروسک جورابی بسازد. او از تحقیقات بازار استفاده کرد تا طراحی خود را واقعاً کامل کند. وقتی او این سوال را پرسید که “چه رنگی را دوست دارید؟” همه رنگ سبز آبی را انتخاب کردند. یکی از گزینه‌ها طرح “تای-دای” بود و به نظر می‌رسید همه آن گزینه را انتخاب کردند، بنابراین یک تصمیم طراحی واضح بود. اما مشکلی که او داشت، زمانی بود که نوبت به انتخاب موی بالای سر و زبان داخلی رسید. در داده‌های نظرسنجی او به نظر نمی‌رسید که یک توافق عمومی وجود داشته باشد، بنابراین او واقعاً نمی‌دانست چه کند. او بلافاصله پیش معلم رفت و گفت: “هی، در مورد این چه کار کنم؟”.

    معلم به زیبایی این موضوع را مدیریت کرد. معلم گفت: “می‌دانی چیست تایلر، این کسب‌وکار توست، تو باید آن تصمیم را خودت بگیری و تو توانایی‌های خلاقانه و تفکر انتقادی بزرگی داری، بنابراین نمی‌توانم صبر کنم تا ببینم چه چیزی ارائه می‌دهی”. تایلر رفت و ما واقعاً مطمئن نبودیم که این موضوع چگونه پیش خواهد رفت. چند روز بعد او برگشت و یک راه‌حل داشت. او در واقع یک دکمه فشاری در بالای سر و یک دکمه فشاری در داخل دهان قرار داد، به طوری که این قطعات قابل جدا شدن بودند. و سپس او مجموعه‌ای از طراحی‌های اضافی را ساخت تا مردم بتوانند به میز بیایند و عروسک‌های خود را سفارشی کنند. و او در اینجا متوقف نشد؛ او در واقع مجموعه‌ای از لوازم جانبی اضافی ساخت و آن‌ها را به عنوان لوازم جانبی فروخت و توانست در نتیجه خلاقیت خود، سود خود را به طور قابل توجهی افزایش دهد.

رویداد فروش نهایی: نمایشگاه کارآفرین جوان

آنچه ما در اینجا به آن نگاه کرده‌ایم، ویژگی‌های کلیدی است و نمایشگاه کارآفرینان، رویداد نهایی فروش است که آن‌ها برای آن کار می‌کنند. این یک رویداد فوق‌العاده پویا است که به دانش‌آموزان فرصت می‌دهد تا در لحظه فکر کنند و حتی در طول مسیر مشکلات را حل کنند، در حالی که از مهارت‌های ارتباطی خود برای معرفی و صحبت با مشتریان استفاده می‌کنند.

  • داستان لوک و زیورآلات کریسمس: تفکر در لحظه و حل مشکل در محیط واقعی چند هفته پیش از تعطیلات، در یک رویداد بودم و پسری آنجا بود که با مشکل مواجه شده بود. او یک محصول عالی داشت، او این زیورآلات کریسمس واقعاً باحال را از شاخه‌ها و نخ ساخته بود، واقعاً زیبا بودند، اما آن‌ها را روی یک درخت آویزان کرده بود. و آن‌ها به فروش نمی‌رفتند. او با من آمد و گفت: “می‌دانی، من مشکلی دارم”. و من از او خواستم که به عقب برگردد و فقط به آنچه مشتریانش می‌دیدند نگاه کند. و او به این نتیجه رسید که شاید مشکل این بود که دکوراسیون‌ها بخشی از درخت بودند و در واقع برای فروش نبودند. بنابراین تصمیم گرفت یکی را پایین بیاورد و سپس فقط اینجا ایستاد و با مشتریان صحبت کرد و گفت: “بعد می‌توانم آن‌ها را بیاورم و طرح‌های مختلف را به آن‌ها نشان دهم”. من گفتم: “عالیه، امتحانش کن”. من در باشگاه گشتم و وقتی از گوشه برگشتم، لوک گفت: “بیل، من تا الان سه تا فروخته‌ام و ده دقیقه است که تو را دیده‌ام”. من اغراق نمی‌کنم، شدت آن در همین حد بود. و آنچه برای من بسیار جالب بود این بود که وقتی به چهره او نگاه می‌کردم، مکالمه‌ای که اخیراً با یک معلم داشتم، به یادم آمد. او گفته بود که “غرور را نمی‌توان با یک کتاب درسی آموزش داد”. اما قطعاً می‌توانستید غرور را در آن روز بر چهره لوک ببینید.

دو ویژگی کلیدی برای موفقیت در پرورش ذهنیت کارآفرینانه

آنچه ما به آن نگاه کرده‌ایم، فرآیند یادگیری است و ایده فرآیند یادگیری در اینجا بسیار مهم است. وقتی به آن آزمایش اولیه که من انجام دادم برمی‌گردیم، نیروی محرکه واقعی این بود که بچه‌ها مسئول بودند. آن‌ها تصمیمات خود را می‌گرفتند و در مورد چیزی که برایشان واقعی و معنادار بود، یاد می‌گرفتند. و این در واقع جوهر کل نیروی محرکه این پروژه است. اما آنچه در نهایت مهم است، این واقعیت است که بچه‌ها به طور فعال در حال توسعه صلاحیت‌های اصلی و این مهارت‌های کارآفرینانه هستند که من در ابتدا به آن‌ها اشاره کردم. آن‌ها به طور فعال آن‌ها را توسعه می‌دهند تا در پروژه‌های خود به موفقیت دست یابند.

و برای اینکه همه این‌ها کار کند، دو ویژگی کلیدی وجود دارد:

  1. آزادی عمل برای ارتکاب اشتباهات: اولین ویژگی این است که دانش‌آموزان باید آزادی ارتکاب اشتباهات را داشته باشند. بنابراین، وقتی به کارآفرینی فکر می‌کنیم، کارآفرینی در واقع بی‌نظم است. هیچ مسیر واحد یا پاسخ درستی وجود ندارد. بنابراین بسیار مهم است که دانش‌آموزان آزادی کاوش و آزمایش داشته باشند و اشتباهات را صرفاً به عنوان فرصت‌های یادگیری در نظر بگیرند.
  2. فرصت تأمل بر تجربیات: دوم این است که دانش‌آموزان باید فرصت داشته باشند تا واقعاً بر تجربیات خود تأمل کنند و بتوانند آنچه را که یاد می‌گیرند شناسایی و درونی کنند. به عنوان مثال، آن‌ها یک کسب‌وکار را شروع می‌کنند، می‌دانند که می‌توانند بگویند “من یک صاحب کسب‌وکار هستم” یا “من یک کارآفرین هستم زیرا این کار را انجام دادم” یا “من خلاق هستم زیرا آن مشکل را حل کردم”. بنابراین مرحله خودبازتابی واقعاً کلیدی است زیرا به آن‌ها فرصت می‌دهد تا واقعاً تعریف کنند که به عنوان افراد چه کسی هستند.

می‌خواهم چند مثال از چگونگی تأمل آن‌ها بر تجربیاتشان ارائه دهم:

  • هنگامی که از این پسر جوان پرسیده شد “چه چیزی در مورد خودت کشف کردی؟” او گفت: “من یاد گرفتم که بسیار خلاق‌تر از آن چیزی هستم که فکر می‌کردم”.
  • هنگامی که از این دختر جوان پرسیده شد “چه چیزی یاد گرفتی؟” او گفت: “من یاد گرفتم که اگر ریسک کنی، موفق خواهی شد و ریسک کردن به معنای خارج از چارچوب فکر کردن است”. اینها کلمات حکیمانه‌ای از یک کودک ۱۰ ساله بودند.
  • مورد بعدی صرفاً برای سرگرمی است و سوالی است که همیشه می‌پرسیم و پاسخ‌های جدی دریافت می‌کنیم. در این مورد، “چه توصیه‌ای برای سایر کارآفرینان جوانی دارید که تازه شروع کرده‌اند؟” این پسر جوان گفت: “دئودورانت بزنید“. اظهارات واقعی این بود: “دئودورانت بزنید، کارآفرینان جوان عصبی می‌شوند، اتاق گرم می‌شود و نمی‌خواهید بدبو باشید”.

فواید گسترده‌تر تجربه کارآفرینانه

ما ارزش فرآیند یادگیری را بررسی کرده‌ایم و اکنون مایلم به برخی از فواید گسترده‌تر این تجربه کارآفرینانه بپردازم.

تغییر فرهنگ: از بی‌تفاوتی تا پتانسیل نامحدود

اولین فایده، تغییر فرهنگ است. این موضوع یک سالی که با یکی از معلمانی کار می‌کردم که به ۱۰ سالگی تدریس رسیده بود، برایم کاملاً روشن شد. از او پرسیدم: “تفاوت بین سال اول و اکنون چیست؟” و او گفت: “در سال اول، از بچه‌هایم پرسیدم چند نفر از شما فکر می‌کنید می‌توانید کسب‌وکاری راه‌اندازی کنید و یک یا دو دست بالا رفت. در سال دهم، او همین سوال را پرسید و هر دستی بالا رفت”. وقتی از آن‌ها پرسید چرا همه موافق بودند، یکی از دانش‌آموزان به بهترین شکل آن را بیان کرد و گفت: “من اولین نمایشگاه کارآفرینانم را در مهدکودک دیدم و از آن زمان به محصولاتم فکر می‌کنم”.

بنابراین، تجربه کارآفرینانه نه تنها به آن‌ها کمک می‌کند تا کشف کنند که کارآفرینی یک گزینه شغلی ممکن است، بلکه به آن‌ها کمک می‌کند تا متوجه شوند که پتانسیل بیشتری به عنوان جوانان دارند. آن‌ها می‌توانند کارهایی را انجام دهند که شاید قبلاً متوجه آن نبودند.

رهاسازی پتانسیل‌های نهفته: داستان کیگان

دومین فایده این است که واقعاً در مورد رهاسازی پتانسیل است. یک سال با دانش‌آموزان کار می‌کردم و در این مورد خاص، این دانش‌آموز را دو سال پیش دیدم و نام او کیگان بود. کیگان محصول صابونی واقعاً جالبی داشت و ما او را “صابونی” صدا می‌کردیم. او با آرامش و اعتماد به نفس با مشتریان تعامل می‌کرد. وقتی از او پرسیدم چرا سرگرم‌کننده است، گفت: “سرگرم‌کننده است زیرا می‌توانم خودم باشم”. به مادرش نگاه کردم و او گریه می‌کرد. و متوجه شدم که این موضوع فراتر از این‌هاست.

چند ماه بعد، او در حال ارائه مطلبی در مقابل گروهی از مربیان بود و در حالی که آنجا ایستاده بود، گفت: “مدرسه برای همه آسان نیست”. و ادامه داد که او ناتوانی‌های یادگیری دارد و اغلب با مدرسه مشکل داشته است. او گفت با این پروژه، می‌توانست خارج از چارچوب فکر کند. و کشف کرد که بسیار خلاق‌تر و با استعدادتر از آن چیزی است که قبلاً می‌دانست. و توانست چیزهایی را کشف کند که به او امیدهای بزرگی داد. به این فکر کنید که چند کودک در مورد آینده اضطراب دارند. این پروژه یا این نوع پروژه واقعاً به آن‌ها کمک می‌کند تا پتانسیل‌های جدیدی را کشف کنند.

تقویت رهبری و مسئولیت اجتماعی

ذهنیت کارآفرینانه همچنین به کودکان کمک می‌کند تا رهبری را در خود شکوفا کنند. در واقع، یکی از دانش‌آموزان، یک روز جمعه بعدازظهر، تماسی از یک مادر دریافت کردم. این در مورد پسری بود که اضطراب عملکرد اجتماعی و اوتیسم خفیف داشت. و او در صحبت کردن در مقابل گروه‌ها مشکل واقعی داشت و در واقع همیشه باید ارائه‌های خود را به صورت یک به یک انجام می‌داد. اما در نمایشگاه کارآفرینان خود، او آنجا ایستاده بود و مردم را صدا می‌زد و در نهایت محصول خود را فروخت و فوق‌العاده موفق بود. در پایان پروژه، مادرش گفت که او “برای برنده شدن آمده بود”. و آنچه بسیار جالب بود این بود که او توانست واقعاً محصولات خود را بفروشد و با مشتریان تعامل کند و قطعاً با آن برنامه یک “پیروزی” داشت.

یکی از ویژگی‌هایی که به شما نگفته‌ام این است که دانش‌آموزان ۱۰ درصد از سود خود را به خیریه اهدا می‌کنند. و کلاس این پسر می‌خواست به SPCA (انجمن حمایت از حیوانات) اهدا کند. اما در وضعیت او، او می‌خواست به یک مرکز درمانی روانی که تازه افتتاح شده بود کمک کند. این یک بال از یک بیمارستان بود که قرار بود از کودکانی با اضطراب حمایت کند. و بنابراین او وارد آنجا شد و جلوی جمع ایستاد و پرسید که آیا می‌تواند در مقابل حضار صحبت کند. این پسری بود با اضطراب اجتماعی، و او در مقابل گروه ایستاد و در مورد تجربه کارآفرینانه خود صحبت کرد و توضیح داد که چرا این سازمان برای او مهم است. و سپس اعلام کرد که ۵۰ درصد از سود خود را به خیریه اهدا می‌کند.

ساختن دنیایی بهتر و کشف مسیرهای معنادار

هنگامی که به این تجربه کارآفرینانه نگاه می‌کنیم، ذهنیت کارآفرینانه به کودکان کمک می‌کند تا کشف کنند که می‌توانند دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنند. این واقعاً به آن‌ها کمک می‌کند تا کشف کنند که می‌توانند مشاغلی پربار و معنادار داشته باشند و حتی خودکفا باشند. این به آن‌ها کمک می‌کند تا شور و شوق، استعدادها و علایق خود را کشف کنند. و به آن‌ها کمک می‌کند تا کشف کنند که می‌توانند نه تنها در آینده، بلکه در مدرسه امروز نیز به موفقیت دست یابند.

تحول فردی و کشف خویشتن

یکی از کارآفرینان ما مشکلات رفتاری شدید داشت و هر روز در کلاس فریاد می‌زد و کلاس را ترک می‌کرد و غیره. و در پایان برنامه، او شکوفا شد. یک سال بعد برگشت و هدیه‌ای برای من داشت. و گفت: “چه می‌بینی؟” و من گفتم: “سه سنگ هستند و صاف و رنگارنگ و خاص هستند”. و او گفت: “من هم خاص هستم و می‌خواهم اینگونه مرا به یاد بیاوری”.

 نتیجه‌گیری (Conclusion)

همانطور که مشاهده کردیم، پرورش ذهنیت کارآفرینانه فراتر از آموزش مهارت‌های کسب‌وکار است. این یک سرمایه‌گذاری عمیق در توسعه شخصیت، کشف پتانسیل‌های نهفته و ایجاد امید به آینده است. از داستانی پسر بی‌انگیزه در ابتدای پروژه تا کیگان که با مشکلات یادگیری دست و پنجه نرم می‌کرد، و تا لوک که غرور واقعی را در فروش محصولاتش تجربه کرد، تمامی شواهد نشان می‌دهند که وقتی کودکان در موقعیتی قرار می‌گیرند که مسئولیت‌پذیر باشند، تصمیمات خود را بگیرند و در پروژه‌های واقعی و معنادار شرکت کنند، نه تنها مهارت‌های کارآفرینانه را توسعه می‌دهند، بلکه خود را نیز بهتر می‌شناسند و هویت فردی‌شان شکل می‌گیرد.

اجازه دادن به دانش‌آموزان برای ارتکاب اشتباهات و تشویق آن‌ها به تأمل بر تجربیاتشان، دو ستون اصلی این فرآیند یادگیری هستند. این رویکرد نه تنها به آن‌ها کمک می‌کند تا شکست‌ها را به عنوان فرصت‌های یادگیری ببینند، بلکه به آن‌ها اعتماد به نفسی می‌دهد تا خود را به عنوان “خلاق”، “حل‌کننده مشکل” و “کارآفرین” تعریف کنند.

این تجربه فرهنگی را تغییر می‌دهد و به کودکان نشان می‌دهد که کارآفرینی یک مسیر شغلی قابل دسترس است و پتانسیل آن‌ها بسیار بیشتر از آن چیزی است که قبلاً تصور می‌کردند. این به آن‌ها امکان می‌دهد تا رهبری را در خود شکوفا کنند، به جامعه خود کمک کنند و مسیرهایی را در زندگی کشف کنند که واقعاً برایشان پربار و معنادار باشد.

بیایید بیرون برویم و به کودکان کمک کنیم تا یک ذهنیت کارآفرینانه را توسعه دهند. و بیایید به آن‌ها کمک کنیم تا از استعدادهای خاص خود برای گذاشتن رد پای خود در جهان استفاده کنند. سپاسگزارم.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *