فصل 8

پنج اصل “تا-دا” در کار تیمی

همیشه درست عمل کن؛ این کار برخی را خشنود و بقیه را متعجب خواهد کرد. مارک تواین

اگر می‌خواهید خود را بالا ببرید، دیگری را بالا ببرید. بوکر تی. واشنگتن

همه ما می‌خواهیم بازیکنان تیمی فوق‌العاده باشیم. یک فرد عادی و سالم (و این شامل تقریباً همه ما می‌شود) صبح از خواب بیدار نمی‌شود، برای سر کار لباس نمی‌پوشد، صبحانه نمی‌خورد و نمی‌گوید: “امروز منفی خواهم بود. امروز غر خواهم زد. با دیگران خوب کار نخواهم کرد. احتمالاً کلوچه بلوبری کسی را در اتاق استراحت خواهم خورد.” همکاران شما سوار ماشین نمی‌شوند و به سمت محل کار نمی‌روند با این قصد که یک هم‌تیمی افتضاح باشند.1

ما هم‌تیمی‌های بزرگی نمی‌شویم زیرا هیچ پایه و اساس برای کار تیمی بزرگ وجود ندارد. به عنوان رهبران، باید فرصت و پایه را برای تیم خود ایجاد کنیم تا برتری یابد، تولید کند و خلق کند. اگر پایه و اساس درستی ایجاد کنیم، کار تیمی عالی اتفاق خواهد افتاد.

من از بداهه‌پردازی برای بحث در مورد پایه و اساس و انتخاب‌های صحیح برای کار تیمی موفق استفاده می‌کنم. من هزاران نفر از اعضای متنوع مخاطبان را دیده‌ام که روی صحنه در مقابل همکاران خود اجرا می‌کنند. من چند لحظه آموزش می‌دهم. تیم خلاق، متمرکز، حامی، به اهداف خود می‌رسد، مسئولیت‌پذیر است، پاسخگو است، و از همه مهم‌تر، لذت می‌برد.

پایه‌ای که من برای داوطلبان مخاطب که صحنه را با من به اشتراک می‌گذارند ایجاد می‌کنم، همان پایه‌ای است که ما به عنوان رهبران باید ایجاد کنیم. در اینجا بهترین قسمت است. ساده است. اگر بتوانم این پایه را روی صحنه در مقابل مخاطبان تنها در چند دقیقه ایجاد کنم، شما می‌توانید این کار را در محل کار خود انجام دهید.

این فصل اصول کار تیمی را پوشش می‌دهد که من با تماشای هزاران داوطلب مخاطب که با من روی صحنه اجرا می‌کنند، آموخته‌ام. همه داوطلبان مخاطب در نحوه همکاری برای غلبه بر چالش‌ها و رسیدن به اهداف، انتخاب‌های مشابهی انجام می‌دهند. در فصلی قبلی، در مورد اهمیت رهبران برای ایجاد فرصت برای کار تیمی عالی بحث کردم. پس از ایجاد فرصت، اعضای تیم باید انتخاب‌های درستی را برای یافتن موفقیت انجام دهند.

ابتدا می‌خواهم داستانی را به اشتراک بگذارم. در یک رویداد اخیر، من در حال انجام بازی‌ای بودم که آن را “سفر جاده‌ای” (Road Trip) می‌نامم. سه داوطلب از میان مخاطبان به من روی صحنه می‌پیوندند. از مخاطبان، مقصد یک سفر جاده‌ای و چهار احساس را می‌پرسم (من هم در بازی شرکت می‌کنم). به هر داوطلب یک احساس اختصاص داده می‌شود. همانطور که “راننده” هر نفر را سوار می‌کند، همه باید احساس آخرین شخصی که وارد ماشین شده است را به خود بگیرند. سپس راننده، نفرات را به ترتیب پیاده می‌کند و گروه احساس خود را به صورت معکوس تغییر می‌دهد.

در یک رویداد اخیر، کار متفاوتی انجام دادم. از مخاطبان یک داستان برای همراهی با سفر جاده‌ای پرسیدم. چیزی که در یک سفر اخیر با ماشین برایشان اتفاق افتاده بود. مردی در ردیف جلو داستانی تعریف کرد که در جاده‌های فرعی آرکانزاس رانندگی می‌کرده و نتوانسته است دستشویی پیدا کند. او در یک پمپ بنزین متروکه توقف می‌کند. همان‌طور که خود را راحت می‌کند، متوجه می‌شود که موش‌های غول‌پیکر در اطراف او هستند.2 ما این را “طلا کمدی” می‌نامیم.

از تیمم خواستم که سعی کنند داستان را در سفر جاده‌ای ما بگنجانند. در طول بازی بداهه (در مقابل بیش از 1000 نفر)، داوطلبان به رانندگی در آرکانزاس، نیاز به دستشویی و عدم یافتن مکانی برای توقف اشاره کردند. شرکت‌کنندگان داستان را دربرگرفتند و به تغییر احساسات خود ادامه دادند. من از کار تیمی باورنکردنی به وجد آمده بودم. مخاطبان خندیدند و تشویق کردند. و سپس تیم، با حمایت مثبت مخاطبان، انتخابی انجام داد که حتی کار تیمی شگفت‌انگیزتری را نشان داد. دو نفر از اعضای مخاطبان از ماشین پیاده شدند (طبق دستورالعمل) و به پشت صحنه رفتند. پشت به مخاطبان، با بازوهای دور یکدیگر، (با سلیقه) وانمود کردند که خود را راحت می‌کنند. مخاطبان دیوانه شدند. با الهام از ایده آن‌ها، من روی صندلی پریدم، وانمود کردم یک موش غول‌پیکر هستم و در صحنه جست و خیز کردم.3 مطمئناً هیچ یک از شرکت‌کنندگانی که آن صبح وارد سالن اجتماعات شدند، انتظار نداشتند سخنران اصلی خود را در حال تقلید از یک موش غول‌پیکر ببینند، در حالی که دو نفر از اعضای مخاطبان (دوباره، با سلیقه و پشت به مخاطبان) وانمود می‌کردند که خود را راحت می‌کنند.

داوطلبان مخاطب یک لحظه بداهه‌پردازی جادویی را خلق کردند. آنها به صورت تیمی کار کردند. آنها خلاق بودند. مسئولیت‌پذیر بودند و مالکیت داشتند. گوش دادند و از یکدیگر حمایت کردند. آیا این همان چیزی نیست که همه ما از تیم‌هایمان می‌خواهیم؟ من فرصت را فراهم کردم. آنها به تنهایی انتخاب‌هایی کردند که منجر به کار تیمی موفق شد.

بیایید پنج انتخاب آنها را بررسی کنیم. آنها پنج اصل “تا-دا” کار تیمی هستند:

  1. باز و انعطاف‌پذیر باشید.

همه ما پیش‌زمینه‌ها، تحصیلات و تجربیات متفاوتی داریم. ما به شکل‌های متفاوتی کار می‌کنیم. متفاوت فکر می‌کنیم. و همه ما روش‌های خاص خودمان را برای حل مشکلات داریم. به نظر من، تنوع دیدگاه‌ها یک مزیت است. راز موفقیت این کار، انتخاب شما در باز بودن و انعطاف‌پذیری است. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که می‌گویید “یا راه من، یا هیچ راهی”، در محیط تیمی با مشکل روبرو خواهید شد. همچنین دوستان زیادی نخواهید داشت که وقتی طلاق می‌گیرید به شما کمک کنند.

وقتی از بازی‌های بداهه برای نشان دادن پیام‌هایم استفاده می‌کنم، اعضای مخاطبان که بهترین عملکرد را دارند، ایده‌های یکدیگر را می‌پذیرند و تلاش می‌کنند تا ایده را بهتر کنند. آن‌ها نسبت به ایده‌های جدید باز هستند. و نحوه مشارکت هم‌تیمی‌هایشان را می‌پذیرند و با آن انعطاف‌پذیر هستند.

ما اشتباه خواهیم کرد. هم‌تیمی‌های ما مسیرهای متفاوتی را انتخاب خواهند کرد که ما ترجیح می‌دهیم. می‌توانیم انتخاب کنیم که ناامید شویم. یا می‌توانیم انتخاب کنیم که باز و انعطاف‌پذیر باشیم.

ما باید به اولین سوال بداهه‌پردازی پاسخ دهیم: “چگونه به افراد اطرافم کمک کنم تا موفق شوند؟” همه ما باید این سوال را بپرسیم و بر اساس آن عمل کنیم. برای اینکه این سوال واقعاً کار کند، باید نسبت به ایده‌ها و نحوه کار و مشارکت افراد باز و انعطاف‌پذیر باشیم.

وقتی اولین داوطلب مخاطب در سفر جاده‌ای از ماشین پیاده شد، دومی از او پیروی کرد. یک نفر ایده رفتن به پشت صحنه را داشت. داوطلب دیگر نسبت به ایده باز و انعطاف‌پذیر بود و واکنش نشان داد. داوطلب اول دست خود را دور دیگری انداخت. دومی نیز همین کار را کرد. آن لحظه، به دلیل کار تیمی، خنده زیادی از مخاطبان را برانگیخت. باز بودن و انعطاف‌پذیری او آن لحظه را خلق کرد. چه می‌شد اگر او با ایده مبارزه می‌کرد؟ ممکن بود داوطلب با ایده را شکست دهد، و آن لحظه هرگز اتفاق نمی‌افتاد. در عوض، او به طور مثبت واکنش نشان داد و حتی ایده را بسط داد.

  1. تیم را تشویق و ترغیب کنید تا ایده بدهد.

گاهی اوقات افراد در تیم نمی‌خواهند شرکت کنند. وقتی یک عضو مخاطب کم‌رو را روی صحنه می‌آورم، بلافاصله سوال می‌پرسم. “آنها کجا زندگی می‌کنند؟” “شغلشان چیست؟” این کار هم‌تیمی من را مجبور می‌کند پاسخ دهد و درگیر شود. مخاطبان معمولاً مقداری تشویق مثبت به آن‌ها می‌دهند، و داوطلب مخاطب شروع به اعتماد به نفس می‌کند. اعتماد به نفس در طول بازی افزایش می‌یابد. آن‌ها ریسک‌پذیری بیشتری می‌کنند. مخاطبان حمایت مثبت بیشتری می‌دهند.

همین امر در مورد تیم‌های شما نیز صادق است. مردم می‌خواهند نظرات و ایده‌های خود را بیان کنند. فرصتی را برای تیم ایجاد کنید تا در برنامه مشارکت کند. به یاد داشته باشید که نسبت به ایده‌های آن‌ها باز باشید.

وقتی ایده می‌خواهید، واقعیت این است که تعداد کمی از ایده‌ها هرگز استفاده خواهند شد. این ماهیت خلاقیت است. به عنوان یک رهبر، مهم‌ترین اقدام این است که زمان صرف شده توسط عضو تیم برای ایجاد ایده را پاداش دهید و قدردانی کنید. ما می‌خواهیم تیم به تولید ایده ادامه دهد. اگر زمان و انرژی صرف شده برای ایجاد ایده‌ها را پاداش دهیم، عضو تیم درگیر خواهد شد و می‌خواهد ایده‌های بیشتری تولید کند.

ماهیت بداهه‌پردازی این است که همه روی صحنه مشارکت می‌کنند. همه فرصتی برای خلق دارند. هر سه داوطلب مخاطب در بازی سفر جاده‌ای مشارکت کردند. مخاطبان با خنده و تشویق به آن‌ها پاداش دادند. حمایت مثبت منجر به ایده رفتن به پشت صحنه شد. و منجر به تقلید من از یک موش غول‌پیکر شد.4

  1. مالکیت و مسئولیت‌پذیری ایجاد کنید.

همه ما می‌خواهیم تیم ما نسبت به اهداف، کار، مشتریان و ماموریت ما پرشور باشد. مردم همیشه با شور و شوق وارد اتاق نمی‌شوند. اگر اینطور باشند، شاید بهتر باشد آزمایش مواد مخدر را بخواهید.

اشتیاق با یک معادله شیمیایی اتفاق می‌افتد. اولین قدم ایجاد مالکیت و مسئولیت‌پذیری است. وقتی تیم مالکیت ایده، برنامه، اجرا، اهداف یا هر بخش دیگری را داشته باشد، شروع به اهمیت دادن می‌کند. ما به هیچ چیز اهمیت نمی‌دهیم مگر اینکه مالکیت و مسئولیت‌پذیری داشته باشیم. هنگامی که تیم به چیزی اهمیت می‌دهد، آنگاه اشتیاق وجود دارد. ما به چیزی اشتیاق نداریم مگر اینکه ابتدا به آن اهمیت دهیم. همه چیز با مالکیت و مسئولیت‌پذیری شروع می‌شود.

من می‌خواهم داوطلبان مخاطب روی صحنه شرکت کنند و مالکیت را به عهده بگیرند. من آنجا هستم تا از آن‌ها حمایت کنم و مطمئن شوم که موفق هستند. با این حال، این تمرین به همان اندازه که مال من است، مال آن‌ها نیز هست. به عنوان یک رهبر، گاهی اوقات می‌خواهیم همه کارها را خودمان انجام دهیم. می‌خواهیم کنترل را به دست بگیریم. گاهی اوقات فکر می‌کنیم: “این کار انجام نمی‌شود مگر اینکه من انجامش دهم.” و این ممکن است درست باشد. چگونه می‌دانید اگر هرگز به تیم خود مالکیت و مسئولیت‌پذیری ندهید؟ رها کردن سخت است. با این حال، پاداش دیدن تیم شما درگیر و تولیدکننده است.

داوطلبان مخاطب در بازی سفر جاده‌ای همه مالکیت را به عهده گرفتند. آن‌ها می‌خواستند تیم موفق شود. آن‌ها از یکدیگر حمایت کردند، ایده‌های یکدیگر را گسترش دادند و در موفقیت تیم مشارکت کردند.

  1. روی برنامه تمرکز کنید و عمل کنید.

هنگامی که به تیم مالکیت و مسئولیت‌پذیری می‌دهیم، باید به سرعت روی هدف تمرکز کرده و عمل کنیم. اگر بازه زمانی هدف خود را کوتاه کنیم، تیم را مجبور به تمرکز می‌کنیم. هر چه زمان بیشتری برای عمل داشته باشیم، زمان بیشتری برای تجزیه و تحلیل بیش از حد، از دست دادن تمرکز یا گمراه شدن خواهیم داشت.

بازه زمانی را کوتاه کنید و تیم را مجبور به تمرکز کنید. هنگامی که بیش از حد طول می‌کشد تا تصمیم بگیریم، تیم احساس مشارکت کمتری خواهد کرد. آن‌ها شروع به بی‌هدف شدن و از دست دادن اعتماد به نفس در تیم خواهند کرد.

بداهه‌پردازی شما را مجبور می‌کند روی تیم و هدف تمرکز کنید. در فصلی دیگر، در مورد مفهوم “در لحظه بودن” بحث کردم. آن تمرکز به تیم اجازه می‌دهد تا بفهمد هر کس برای موفقیت به چه چیزی نیاز دارد. تیم با یکدیگر درگیر می‌شود زیرا همه در حال غلبه بر چالش فوری بازی هستند.

بداهه‌پردازی بر پایه انتخاب سریع یک ایده و تمرکز و اقدام همه برای موفقیت آن ایده بنا شده است. چگونه می‌توانید این را به کار خود بازگردانید؟ آیا می‌توانید بازه‌های زمانی را کوتاه کنید؟ آیا می‌توانید تیم را بیشتر روی هدف درگیر کنید؟ آیا می‌توانید حمایت مثبت بیشتری ایجاد کنید؟

به مشارکت تیم ارزش دهید، و آن‌ها درگیر خواهند شد. در طول فرآیند ارتباط برقرار کنید و به هر عضو تیم مالکیت دهید. وقتی با اعضای مخاطب اجرا می‌کنم، فقط بازی و قوانین را توضیح می‌دهم. به آن‌ها نمی‌گویم در طول بازی چه کار کنند. آن‌ها انتخاب‌های خودشان را انجام می‌دهند. این آزادی به اعضای تیم قدرت می‌دهد. هیچ‌کس یک ریزمدیر نمی‌خواهد. هیچ‌کس یک رهبر نمی‌خواهد که بگوید: “من این کار را اینطور انجام می‌دادم.”

یک رهبر باید تیم خود را توانمند کند تا روی چالش تمرکز کند، مالکیت را به عهده بگیرد و مشارکت کند. هر داوطلب مخاطب این انتخاب‌ها را در طول بازی سفر جاده‌ای انجام داد.

  1. مثبت و حمایت‌گر باشید.

بهترین هدیه‌ای که می‌توانید به تیم خود بدهید، حمایت مثبت و قدردانی است. این سوخت آن‌هاست. همه می‌خواهند قدردانی شوند. وقتی از سر کار به خانه می‌روید، به تمام افراد تیم فکر کنید. آیا به اعضای تیم تشویق، قدردانی و حمایت مثبت دادید؟ اگر نه، فردا این کار را انجام دهید. یک ایمیل بفرستید. تلفن کنید. در راهرو چیزی بگویید.

تاریخ انقضایی برای قدردانی و حمایت وجود ندارد. این یک ژامبون نیست.

وقتی اعضای مخاطب را روی صحنه می‌آورم تا یک بازی بداهه انجام دهند، مطمئن می‌شوم که قبل از شروع بازی، سه دور تشویق دریافت می‌کنند. هنگامی که شرکت‌کنندگان شروع به مشارکت می‌کنند، مخاطبان می‌خندند و تشویق می‌کنند. هر چه حمایت مثبت بیشتری دریافت کنند، در بازی خلاق‌تر و بهره‌ورتر خواهند بود.

بخشی از یک تیم موفق، کاهش غرور است. یکی از عناصر مثبت و حمایت‌گر بودن، به اشتراک گذاشتن اعتبار در دستاوردهای ماست. هنگامی که تیم درک می‌کند که همه به موفقیت یکدیگر وابسته هستند، بیشتر روی هدف تمرکز می‌کنند. به عنوان یک رهبر، اعتبار را با تیم خود به اشتراک بگذارید.

این پنج انتخاب همگی به موفقیت بازی سفر جاده‌ای کمک کردند. بخش جالب این است که هنر بداهه‌پردازی داوطلبان را مجبور به انجام این انتخاب‌ها کرد. برای موفقیت در بداهه‌پردازی باید این انتخاب‌ها را انجام دهید.

وقتی سر کار می‌روید، هیچ‌کس شما را مجبور به انجام این انتخاب‌ها نمی‌کند. مخاطبی وجود ندارد که بخندد و تشویق کند و اعتماد به نفس ایجاد کند. شما این انتخاب‌ها را انجام می‌دهید. و اگر این انتخاب‌ها را انجام دهید، از نحوه عملکرد تیم خود شگفت‌زده خواهید شد. همچنین امیدوارم یک سفر جاده‌ای در جاده‌های فرعی آرکانزاس و موش‌های غول‌پیکر را به یاد بیاورید.

یادداشت‌ها

  1. نسخه‌ای از این فصل در نشریات آنلاین و داخلی مختلف منتشر شده است. اگر می‌دانستید کجا را نگاه کنید، می‌توانستید این فصل را به صورت رایگان بخوانید؛ با این حال، این نسخه مصرف سوخت بهتری دارد و اکثر مقررات دولتی را رعایت می‌کند.
  2. این به نظر یک سفر جاده‌ای کاملاً عادی در آرکانزاس است.
  3. این سطح بعدی بداهه‌پردازی است. عمل آن‌ها به من انرژی داد. و مخاطبان یک لحظه بداهه‌پردازی جادویی را دیدند.
  4. مطمئنم این اولین کتاب تجاری در تاریخ است که در مورد تقلید از یک موش غول‌پیکر و قضای حاجت در پشت یک پمپ بنزین متروکه در آرکانزاس بحث کرده است. و من با افتخار آن نشان را بر سینه دارم.

ایده‌های سریع

دفعه بعد که تجربه عالی در محل کار داشتید، پنج دقیقه وقت بگذارید و به روز خود فکر کنید. هر اتفاقی که در آن روز برایتان افتاد را یادداشت کنید.

  • چرا امروز اینقدر پاداش‌بخش بود؟
  • چرا امروز یک روز عالی در محل کار بود؟
  • چه کاری انجام دادید؟
  • مردم به شما چه گفتند؟
  • مدیر شما چه گفت و چه کرد؟

حالا، شما لیستی دقیق از آنچه برای خوشبختی نیاز دارید، در اختیار دارید. حالا، برای دستیابی به اهداف آن لیست هر روز تلاش کنید.

  • با مدیر خود در مورد لیست صحبت کنید. فرصت بخواهید. شما می‌دانید که برای شاد، بهره‌ور و موثر بودن به چه چیزی نیاز دارید.
  • بخشی از فرآیند باشید.

نمی‌توانید امیدوار باشید که همان شرایطی که یک روز را عالی کرده‌اند، به طور جادویی دوباره اتفاق بیفتند. با این حال، می‌توانید برای شرایطی که خوشبختی را ایجاد کرده‌اند، تلاش کنید. شما باید فرصت و حمایت مثبت را مطالبه کنید.

 

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *