چگونه یک زندگی بسازیم

همراهان گرامی، دوستان ارجمند، و همه کسانی که امروز در این جمع حضور دارید، صبح/عصر/روز بخیر. بسیار خوشحالم که در این فرصت گردهم آمده‌ایم تا درباره یکی از مهم‌ترین و چالش‌برانگیزترین مسائل زندگی مدرن، یعنی یافتن شادی، معنا و آرامش در دنیای پرهیاهوی امروز، سخن بگوییم. سخنرانی امروز ما بر پایه‌ی بینش‌ها و تحقیقات عمیق آرتور سی. بروکس، نویسنده‌ی برجسته و ستون‌نویس محبوب، استوار است که در مقالاتش در نشریه آتلانتیک به این موضوعات پرداخته است. ما عمدتاً بر توصیه‌های او و تحقیقاتی که پوشش می‌دهد تمرکز خواهیم کرد، اما هرجا که متون کلاسیک باستانی به توصیه‌های او مرتبط باشند، به آن‌ها نیز اشاره خواهیم کرد، البته با تأکید بر دیدگاه‌های بروکس و پژوهش‌های معاصر.

زندگی سالم

همانطور که می‌دانید، زندگی مدرن با سرعت سرسام‌آور، اطلاعات بیش از حد، و فشارهای اجتماعی بی‌وقفه همراه است. این شرایط می‌تواند به احساس کسالت، اضطراب و از دست دادن معنا منجر شود. اما آیا راهی برای رهایی از این «کسالت مدرن» وجود دارد؟ آرتور بروکس معتقد است که بله، و راهکارهای او ریشه در حکمت باستانی و تحقیقات علمی مدرن دارند. او در ستون‌هایش، به ما می‌آموزد که چگونه با تمرکز بر درون، بهبود روابطمان، و تغییر طرز فکرمان، می‌توانیم زندگی شادتر و معنادارتری بسازیم. بیایید به این سفر مشترک برای کشف اصول شادی و معنا آغاز کنیم.

بخش اول: بازی درونی شادی: چیرگی بر خود و تغییر طرز فکر (حدود ۱ ساعت)

در ابتدا، بیایید به مهم‌ترین حوزه، یعنی درون خودمان بپردازیم. آرتور بروکس بارها تأکید کرده است که ریشه‌ی بسیاری از مشکلات ما در چگونگی درک خودمان و نحوه‌ی مدیریت ذهن و احساساتمان است.

۱. شما شغل‌تان نیستید: رهایی از بت‌پرستی بیرونی

یکی از بزرگ‌ترین خطاهایی که در دنیای مدرن مرتکب می‌شویم، این است که هویت خود را با شغل یا جایگاه اجتماعی‌مان پیوند می‌زنیم. بروکس در ستون خود با عنوان “یک شغل، شخصیت نیست” هشدار می‌دهد که نباید به «بازتاب‌های تحریف‌شده» از خود در آینه بیرونی، مانند موفقیت‌های شغلی یا شهرت، چشم بدوزیم. او می‌گوید: “شما شغل‌تان نیستید، و من هم مال خودم نیستم.”. شجاعت داشته باشید تا “زندگی کامل و خود واقعی‌تان” را تجربه کنید.

این موضوع به ویژه در عصر رسانه‌های اجتماعی اهمیت می‌یابد، جایی که ما دائماً در حال «تنظیم تصاویری از زندگی‌مان روی صفحه نمایش» هستیم و به راحتی «تصاویر کمال را به عنوان تصویر خودمان ترجمه می‌کنیم». بروکس در مقاله‌ی “چگونه بدترین دشمن خود نباشیم” بیان می‌کند که «فشار برای وانمود کردن کمال، دقیقاً همان چیزی است که ما را از تجربه‌ی شادی مورد نظرمان باز می‌دارد و توانایی‌مان را برای بودن خود واقعی و اصیل محدود می‌کند». به جای اینکه درگیر آنچه دیگران فکر می‌کنند باشید، به این فکر کنید که چه کسی واقعاً هستید.

۲. قدرت ذهن‌آگاهی و خودکاوی

حکمت باستان نیز بر این نکته تأکید دارد که شناخت خود، اولین گام به سوی زندگی نیک است. سقراط، فیلسوف بزرگ یونانی، معتقد بود که «زندگی نسنجیده، ارزش زیستن ندارد». او وقت خود را صرف «مطالعه‌ی فلسفه و بررسی خود و دیگران» می‌کرد. مارکوس اورلیوس، امپراتور فیلسوف، نیز در «تأملات» خود به ما یادآوری می‌کند که باید «عالی‌ترین و قدرتمندترین بخش» وجود خود، یعنی عقل را گرامی بداریم. او می‌گوید: «هر آنچه که هستم، یا جسم است، یا حیات، یا آنکه معمولاً آن را بخش فرمانروا و حاکم انسان می‌نامیم؛ یعنی عقل». این بخش فرمانروا نباید «تحت سلطه قرار گیرد و برده شود».

۳. چیرگی بر وابستگی‌ها برای آزادی واقعی

آرتور بروکس در مقاله‌ی “چگونه اعتیاد به تلفن را از بین ببریم” به ما یادآوری می‌کند که «اعتیاد، چیزی نفرت‌انگیز است که آزادی ما را سلب می‌کند». او به اپیكتتوس، فیلسوف رواقی یونانی، اشاره می‌کند که می‌گفت: “هیچ کس آزاد نیست، مگر آنکه ارباب خویش باشد”. این یک اصل بنیادین است: برای داشتن آزادی واقعی، باید بر خواسته‌ها و انگیزه‌های درونی خود مسلط باشیم. اعتیاد به فناوری‌های دیجیتال نه تنها آزادی ما را می‌گیرد، بلکه «تأثیرات مخرب آن به نفع دیگران است»، چه شرکت‌های دخانیات باشند، چه تبلیغ‌کنندگان رسانه‌های اجتماعی، یا سازندگان گوشی‌های هوشمند.

۴. پذیرش کامل احساسات: نه‌تنها شادی، بلکه اندوه

شاید فکر کنید که شادی، فقط به معنای تجربه‌ی احساسات مثبت است. اما آرتور بروکس در مقاله‌ی “راهی خلاف انتظار برای شاد شدن وقتی که غمگین هستید” و “چگونه راز کار معنادار را بیابیم” به ما دیدگاهی متفاوت می‌دهد. او می‌گوید که تجربه‌ی کامل زندگی به معنای «پذیرفتن و نزدیک نگه داشتن احساسات منفی» نیز هست. بروکس اشاره می‌کند که «اگر واقعاً بر جنبه‌ی مثبت متمرکز بمانیم، بر جنبه‌ی کاملاً زنده‌ی آن متمرکز نیستیم». پلوتو نیز در «فیلبوس» به زندگی «مختلط» اشاره می‌کند که شامل هر دو بخش، عقل و لذت است.

۵. قدرت ذهنیت شما: کنترل ادراکات و رهایی از قضاوت

بسیاری از رنج‌های ما از نحوه‌ی درک ما از جهان ناشی می‌شود. مارکوس اورلیوس به صراحت می‌گوید: “همه چیز تنها یک عقیده و تصور است”. او تاکید می‌کند که «عقیده‌ات را کنار بگذار، و آنگاه، همانند کشتی‌ای که به درون بازوها و دهان بندرگاه وارد شده است، آرامشی بی‌درنگ حاصل می‌شود؛ همه چیز امن و پایدار است». «هرآنچه که تو را برآشفته می‌کند، خود رنج نیست، بلکه قضاوت تو در مورد آن است». با تغییر عقیده‌ی خود در مورد آن، خشم را از بین می‌بری.

آرتور بروکس این ایده را در مقاله‌ی “هیچ کس اهمیت نمی‌دهد!” به شکلی قدرتمند مطرح می‌کند و می‌گوید: “قضاوت دیگران را متوقف کنید.”. او به آموزه‌های عیسی (“داوری نکنید تا داوری نشوید”) و بودا (“هر کس دیگران را قضاوت کند، برای خود گودالی می‌کند”) اشاره می‌کند. او توضیح می‌دهد که «قضاوت دیگران، به معنای پذیرش ضمنی این است که مردم می‌توانند به درستی یکدیگر را قضاوت کنند؛ بنابراین، این پذیرشی پنهان از قضاوت دیگران در مورد شماست». برای رهایی از این باور، “باید قضاوت کردن دیگران را متوقف کنید و وقتی به طور تصادفی این کار را انجام دادید، به خودتان یادآوری کنید که ممکن است اشتباه کنید”. بروکس یک آزمایش پیشنهاد می‌کند: «یک روز در هفته‌ی پیش‌رو را برای عدم قضاوت کردن انتخاب کنید، و به جای آن، صرفاً مشاهده کنید. به جای گفتن “این باران وحشتناک است”، بگویید: “باران می‌بارد.” به جای “آن مردی که در ترافیک راه مرا بست، یک نادان است”، بگویید: “آن مرد حتماً عجله دارد.”». این کار دشوار خواهد بود، «اما به طرز عجیبی تازه‌کننده است. شما خود را از بار قضاوت دائمی رها خواهید کرد – و بنابراین کمتر نگران قضاوت شدن خواهید بود».

۶. فروتنی و شکست‌ناپذیری

ترس از شکست و کمال‌گرایی، می‌تواند ما را فلج کند. آرتور بروکس در “جلو برو و شکست بخور” به ما می‌گوید: “فروتنی را تسبیح کنید.”. او به داستان شیطان در “کمدی الهی” دانته اشاره می‌کند که «قربانی غرور وحشتناکش است و از کمر به پایین یخ‌زده – ثابت و در عذاب – در یخ ساخته‌ی خودش». این ترس ما را «در افکارمان درباره‌ی آنچه دیگران درباره‌تان فکر خواهند کرد – یا بدتر از آن، آنچه خودتان درباره‌ی خودتان فکر خواهید کرد – فلج می‌کند». راه‌حل، فروتنی است. این یک مفهوم مذهبی نیست، بلکه راهی برای کنار آمدن با ترس از تحقیر، تحقیر شدن، و تمسخر است. پذیرش ناتمامی‌ها و نقص‌ها، راهی به سوی آرامش است.

۷. پذیرش سرنوشت و چیزهای بی‌تفاوت

رواقیون نیز بر پذیرش آنچه در کنترل ما نیست تأکید داشتند. مارکوس اورلیوس می‌گوید: «هر آنچه که برای تو اتفاق می‌افتد، چیزی است که از ازل برای تو مقدر شده بود». و “هر آنچه که باشد، نباید تولید می‌شد، مگر آنکه به نفع جهان بود”. این دیدگاه، «چیزهای بی‌تفاوت» (indifferentia) را دربر می‌گیرد، یعنی چیزهایی مانند سلامتی، ثروت، شهرت، درد و مرگ، که فی‌نفسه خوب یا بد نیستند، بلکه «فقط قلمرویی هستند که فضیلت می‌تواند در آن عمل کند». اپیكتتوس نیز می‌گوید: «خواسته و ناخواسته، عقیده و عاطفه، در قدرت اراده هستند؛ در حالی که سلامتی، ثروت، افتخار و سایر موارد از این دست، عموماً چنین نیستند». بنابراین، بر آنچه در کنترل شماست، تمرکز کنید. مرگ نیز از این قاعده مستثنی نیست: «مرگ برای آنکس که به طریق طبیعی و در زمان مناسب عمل کرده است، نمی‌تواند هولناک باشد».

بخش دوم: پیوند با دیگران: عشق، ارتباط و خدمت (حدود ۱ ساعت)

پس از غلبه بر چالش‌های درونی، وقت آن است که به روابطمان با دیگران بپردازیم، زیرا شادی واقعی در انزوا به دست نمی‌آید.

۱. جوهر عشق: بخشیدن، نه گرفتن

آرتور بروکس در ستون خود با عنوان “سه قانون بزرگ شادی از یک ستون‌نویس شادی” به صراحت می‌گوید: “شادی بیشتر به این بستگی دارد که چقدر عشق می‌دهید”. او این را از سنت‌های باستانی، از جمله تعریف توماس آکویناس از عشق به عنوان “اراده کردن خیر برای دیگری”، و آموزه‌ی آگوستین که «برای شاد بودن، شخص نه آنچه را که نباید دوست دارد، و نه در دوست داشتن آنچه باید دوست دارد، کوتاهی می‌کند»، برگرفته است. بروکس فرمولی ساده ارائه می‌دهد: “افراد شاد، انسان‌ها را دوست دارند و از چیزها استفاده می‌کنند؛ افراد ناشاد، از انسان‌ها استفاده می‌کنند و چیزها را دوست دارند.”. این جمله عمق زیادی دارد و درک آن می‌تواند زندگی ما را متحول کند.

در واقع، بروکس این ایده را بیشتر توسعه می‌دهد و در مقاله‌ی “راهی خلاف انتظار برای شاد شدن وقتی که غمگین هستید” می‌گوید: “وقتی بیش از همه نیاز به شادتر شدن دارید، سعی کنید شادی را اهدا کنید.”. او نشان می‌دهد که «بخشیدن شادی به دیگران، شما را نیز شادتر می‌کند». این یک چرخه‌ی مثبت است. تحقیقات نیز نشان می‌دهد که «فعال کردن باورمندان و غیرباورمندان به تفکر در مورد خدا یا مفاهیم مرتبط، قبل از شرکت در یک آزمایش که در آن می‌توانستند داوطلبانه به یک غریبه پول بدهند یا آن را برای خود نگه دارند، بیش از دو برابر سخاوت بیشتری را القا کرد تا زمانی که مفاهیم مذهبی معرفی نشدند». و همانطور که بروکس اشاره می‌کند، «چنین سخاوت القاشده‌ای نه تنها به افرادی که به آن‌ها می‌دهید، بلکه به خودتان نیز سود می‌رساند».

سنکا، فیلسوف رواقی، نیز در «رساله در باب فواید» به اهمیت بخشندگی اشاره می‌کند. او می‌گوید: «یک ذهن سپاسگزار فقط با احساس زیبایی هدفش جذب می‌شود». و «پاداش یک فایده، خودآگاهی از آن است». او تاکید می‌کند که «آنچه از دست گشاده‌ای می‌آید، بسیار بیشتر از آن چیزی است که از دست پر می‌آید». همچنین، سنکا بحث می‌کند که «یک فرد خوب به فرد ناسپاس نیز سود می‌رساند»، همانطور که «خورشید بر بدان و نیکان طلوع می‌کند، دریاها حتی برای دزدان دریایی نیز باز هستند». این ایده، رویکرد بی‌قید و شرط به بخشش را تقویت می‌کند.

۲. مدیریت اختلافات و دوست داشتن دشمنان

در روابط انسانی، اختلاف نظر اجتناب‌ناپذیر است. آرتور بروکس در مقاله‌ی “۱۱ راهکار باستانی برای کسالت مدرن” به درسی باستانی اشاره می‌کند: “من با دوستانم مهربان خواهم بود، با دشمنانم ملایم و آرام: قبل از اینکه از من درخواست شود، می‌بخشم، و خواسته‌های مردان شریف را تا نیمه راه برآورده خواهم کرد.”. او این را به آموزه‌ی کتاب مقدس «دشمنان خود را دوست بدارید» پیوند می‌دهد و سخنان مارتین لوتر کینگ جونیور را نقل می‌کند که «عشق قدرت رهایی‌بخش در خود دارد و قدرتی وجود دارد که در نهایت افراد را متحول می‌کند». بروکس در تحقیق خود نشان داده است که “عشق ورزیدن ورای تفاوت‌ها، نه تنها عملی است، بلکه می‌تواند منبع شادی بی‌کران باشد”.

سنکا نیز در «درباره خشم» به ما می‌آموزد که «اگر خشمگین باشید، ابتدا با این مرد، سپس با آن، و اول با بردگان، سپس با آزادگان، و اول با والدین، سپس با فرزندان، و اول با آشنایان، سپس با غریبه‌ها ستیزه خواهید کرد». خشم «فضا را از بین می‌برد و هرگز از شما دور نمی‌شود». او می‌پرسد: «به من بگو، ای مرد بدبخت، چه زمانی برای دوست داشتن خواهی داشت؟». راه‌حل او نیز مشابه است: «به دست آوردن دوستان، و خلع سلاح دشمنان». بهترین انتقام، این است که «مانند آن‌ها نشویم».

۳. پیوند در جامعه و خدمت به دیگران

ما موجوداتی اجتماعی هستیم. آرتور بروکس در “ازدواج یک ورزش تیمی است”، اهمیت همکاری و تعهد متقابل را در روابط نشان می‌دهد. این ایده به سطح وسیع‌تر جامعه نیز بسط می‌یابد. مارکوس اورلیوس می‌گوید: “تمام اجزای جهان… همه برای یک عمل مشترک ساخته و آماده شده‌اند”. او تاکید می‌کند که “عشق ورزیدن به کسانی که علیه تو تجاوز می‌کنند، برای انسان بسیار مناسب و سازگار است”. «هر عمل اجتماعی به تو فایده می‌رساند».

افلاطون در «جمهوری» به ما می‌آموزد که عدالت، نظم دولت و همچنین نظم روح فردی است. او می‌گوید: “عدالت، به معنای انجام دادن کار خود است”. هنگامی که هر بخش از جامعه یا روح، کار خود را به درستی انجام می‌دهد، آنگاه عدالت محقق می‌شود و جامعه یا فرد شاد خواهد بود. این نظم و هماهنگی است که «آسمان و زمین و خدایان و انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد».

۴. یکپارچگی و صداقت: بودن، نه به نظر رسیدن

یکی از مهم‌ترین درس‌های بروکس از «۱۱ راهکار باستانی برای کسالت مدرن»، این است که “من هیچ کاری را به خاطر نظر عمومی انجام نخواهم داد، بلکه هر کاری را به خاطر وجدان انجام خواهم داد”. او می‌گوید: “در هر کاری که تنها انجام می‌دهم، باور خواهم داشت که چشمان مردم روم در حال انجام آن بر من است.”. این یک «دو کار» است: اول، «مقاومت در برابر مقایسه‌ی اجتماعی»؛ دوم، «در خلوت همانند علن رفتار کردن». او تأکید می‌کند که «یکپارچگی و ثبات به شادی منجر می‌شود – و ریاکاری به ناشادی». زیرا «تصور دغلباز بودن به نیاز انسانی ما برای دیدن خودمان به عنوان اصیل، سازگار و منسجم آسیب می‌رساند».

این نکته‌ای است که افلاطون نیز در «گورگیاس» و «جمهوری» بر آن تأکید دارد: “بودن و نه به نظر رسیدن، هدف زندگی است.”. افلاطون انتقاد می‌کند که بسیاری از افراد به دنبال تظاهر به فضیلت هستند. او می‌گوید: «کسی که واقعاً مرد است، از این پس کمتر به زندگی برای مدت معینی اهمیت می‌دهد – او می‌داند، همانطور که زنان می‌گویند، که هیچ کس نمی‌تواند از سرنوشت فرار کند، و بنابراین او دلبسته‌ی زندگی نیست». این به معنای رها کردن همه چیز به دست خدا و تمرکز بر نحوه‌ی گذراندن زمان مقرر است. این بدان معنی است که ما باید «همیشه با وجدان پاک به سوی خدا حرکت کنیم و همیشه طوری زندگی کنیم که گویی در انظار عمومی هستیم و بیشتر از دیگران از خودمان بترسیم».

پیلینی، در «نامه‌ها»ی خود، نمونه‌ای از این یکپارچگی را به نمایش می‌گذارد. او از تهدیدها نمی‌ترسد و در دادگاه‌ها با صداقت و قاطعیت عمل می‌کند، حتی زمانی که این کار برایش خطرناک است. او به دوستانش وفادار است و از آن‌ها در برابر اتهامات ناعادلانه دفاع می‌کند، حتی اگر این به قیمت آسیب دیدن شهرتش تمام شود. او به صراحت می‌گوید: «من به صراحت اعتراف می‌کنم که سعی در رقابت با سیسرون دارم و از فصاحت و بلاغت عصر خود راضی نیستم. زیرا من حماقت بزرگی می‌دانم که بهترین الگوها را در هر زمینه‌ای دنبال نکنیم».

بخش سوم: زیستن زندگی معنادار و پایدار (حدود ۴۵ دقیقه)

در نهایت، همه‌ی این درس‌ها به یک هدف نهایی می‌رسند: زیستن یک زندگی واقعاً معنادار و پایدار که فراتر از لذت‌های لحظه‌ای یا موفقیت‌های بیرونی است.

۱. پیگیری خیر حقیقی در مقابل خیر ظاهری

آرتور بروکس در ستون‌هایش، به طور ضمنی، ما را به سمت خیر حقیقی هدایت می‌کند، نه تنها به دنبال آنچه خوشایند به نظر می‌رسد. افلاطون در «فیلبوس» به این تمایز می‌پردازد و سقراط پیشنهاد می‌کند که «نه لذت و نه خرد، هیچ یک، خیر نیستند، بلکه چیزی سوم، که از آن‌ها متفاوت و بهتر از هر دو است». او این را «زندگی مختلط» می‌نامد. سقراط استدلال می‌کند که «عقل (خرد) به خیر برتر، نزدیک‌تر و شبیه‌تر از لذت است». زیبایی، تناسب و حقیقت، این سه با هم، «علت واحد این آمیزه، و آمیزه نیز به دلیل تزریق آن‌ها خوب است».

بروکس در ستون “دو نوع انسان شاد وجود دارد” به فیلسوفان رواقی و اپیکوری اشاره می‌کند و تعادلی بین آن‌ها را پیشنهاد می‌دهد. هدف این است که نه تنها به دنبال لذت باشیم، بلکه به دنبال زندگی‌ای باشیم که با اصول عمیق‌تر و پایدارتری هماهنگ است.

۲. فضیلت به عنوان کلید شادی

ارسطو در «اخلاق نیکوماخوس» استدلال می‌کند که فضیلت، حد وسطی بین افراط و تفریط است. به عنوان مثال، بردباری (meekness) حد وسط خشم است و شجاعت حد وسط بی‌باکی و بزدلی است. او می‌گوید: “فضیلت با احساسات و اعمال سروکار دارد، که در آن‌ها زیاده‌روی اشتباه است و کمبود مذموم، اما حد وسط ستوده می‌شود و درست است.”. این ایده‌ی تعادل و میانه روی، در تمام جنبه‌های زندگی، از جمله مدیریت دارایی‌ها، اعمال و احساسات، صدق می‌کند.

افلاطون نیز در «گورگیاس» به این نکته اشاره می‌کند که «شخص خردمند و خوب، مایل به کسب بیشتر از مانند خود نیست، بلکه بیشتر از غیرمانند و متضاد خود است». او معتقد است که «خردمندی و فضیلت… قوی‌تر از بی‌عدالتی است». افلاطون حتی محاسبه می‌کند که پادشاه (نماینده‌ی فضیلت) ۷۲۹ برابر شادتر از یک جبار (نماینده‌ی بی‌عدالتی) است. این تفاوت عددی حیرت‌آور، فاصله بی‌کرانی بین زندگی فضیلت‌مندانه و زندگی بی‌فضیلت را نشان می‌دهد.

۳. اهمیت تدریس و به اشتراک گذاشتن دانش

یکی از نکات جذاب در مقالات آرتور بروکس، تجربه‌ی شخصی اوست. در مقاله‌ی “سه قانون بزرگ شادی از یک ستون‌نویس شادی”، او می‌نویسد: “سطح شادی خودم از زمانی که این ستون را شروع کرده‌ام، ۶۰ درصد افزایش یافته است، آن هم با استفاده از ارزیابی‌های رایج و معتبر که از دانشجویانم می‌خواهم انجام دهند.”. او دلیل این افزایش را اینگونه توضیح می‌دهد: «همانطور که تدریس ریاضی به شما کمک می‌کند آن را عمیقاً درک کنید، تقریباً هیچ چیز بهتر از تدریس شادی به دیگران برای افزایش شادی خودتان کار نمی‌کند». هر روز فکر می‌کند که چگونه «آنچه را که در ادبیات علمی آموخته‌ام، با جهان به اشتراک بگذارم و مطمئن شوم که این ایده‌ها را در زندگی خودم به کار می‌گیرم». این یک حلقه‌ی بازخورد مثبت است: با دادن دانش، خودمان نیز غنی‌تر می‌شویم.

۴. درک موقتی بودن زندگی و ارثیه ما

مارکوس اورلیوس مکرراً در مورد کوتاهی عمر و ناپایداری شهرت به ما یادآوری می‌کند. او می‌گوید: «تمام زندگی هر انسانی کوتاه است؛ و حتی به همین کوتاهی، با چه مشکلاتی، با چه نوع تمایلات، و در کنار چه بدن مفلوکی باید گذرانده شود!». او توصیه می‌کند: «زمان حال را به خودت اختصاص بده». «زیرا حتی سه ساعت هم کافی است». او به ما می‌گوید که “هر چه که بعداً به آن آرزو داری، همین الان هم می‌توانی از آن لذت ببری و آن را داشته باشی، اگر از شادی خود حسادت نکنی.”.

پیلینی نیز در یکی از نامه‌هایش پس از درگذشت دوستش، بر «میل به باقی گذاشتن یادبودی» از خود از طریق «دستاورد‌های ادبی» تأکید می‌کند، چرا که «عمر طولانی از ما دریغ شده است». این دیدگاه، به زندگی ما معنایی فراتر از لحظه‌ی حال می‌بخشد و ما را به فکر کردن در مورد تأثیرمان بر جهان پس از خودمان وامی‌دارد.

نتیجه‌گیری (حدود ۱۵ دقیقه)

همراهان گرامی، در این سه ساعت، ما سفری به درون خود و روابطمان با دیگران داشتیم، با راهنمایی‌های روشن‌بینانه‌ی آرتور بروکس و طنین حکمت باستانی. نکات کلیدی که امروز آموختیم، همگی حول محور چیرگی بر خود، پرورش روابط سالم، و زیستن با اصالت و هدف می‌چرخند:

  • شما فراتر از شغل و جایگاه اجتماعی‌تان هستید. هویت واقعی شما در درون شماست، نه در چشم دیگران.
  • بر ذهن خود مسلط باشید. ادراکات و قضاوت‌های شما جهان شما را می‌سازند؛ با رها کردن قضاوت و پرورش فروتنی، آرامش بیشتری خواهید یافت.
  • عشق واقعی در بخشیدن است. شادی نه در گرفتن، بلکه در اهدای شادی و خیر به دیگران، حتی به دشمنان، یافت می‌شود.
  • با اصالت زندگی کنید. صداقت و یکپارچگی، در خلوت و در جمع، اساس شادی پایدار و رهایی از ریاکاری است.
  • فضیلت، مسیر حقیقی شادی است. با تعادل، هدفمندی و خدمت به جامعه، زندگی معنادار و پرباری را خواهید ساخت.

آرتور بروکس نه تنها این اصول را تدریس می‌کند، بلکه خود به آن‌ها عمل کرده و نتایج آن را تجربه کرده است. او ما را تشویق می‌کند که به جای جستجوی بی‌وقفه‌ی شادی در بیرون، آن را در درون خود و در روابطمان با دیگران بیابیم.

به یاد داشته باشید، همانطور که مارکوس اورلیوس می‌گوید: “آنچه در آینده آرزو می‌کنی، همین حالا می‌توانی داشته باشی، اگر بر خود حسادت نکنی.”. شادی، گنجینه‌ای پنهان نیست که باید آن را در جایی دوردست بیابیم، بلکه حالتی از بودن است که با انتخاب‌های آگاهانه و مداوم در هر لحظه از زندگی ما ساخته می‌شود.

بیایید این اصول را به کار گیریم، نه فقط برای خودمان، بلکه برای ساختن دنیایی بهتر برای همه. با گام‌های کوچک و پیوسته در مسیر خودآگاهی، عشق‌ورزی و خدمت، می‌توانیم به شادی عمیق و پایدار دست یابیم و زندگی‌مان را به اثری هنری از معنا و آرامش تبدیل کنیم.

از حضور و توجه شما بسیار سپاسگزارم. امیدوارم این سخنرانی، الهام‌بخش شما در مسیر یافتن شادی و معنا در زندگی‌تان باشد. وقت آن رسیده که از این ایده‌ها در عمل استفاده کنیم. متشکرم.


Self-reflection on length and content: The generated text for a 3-hour speech is extensive. I have thoroughly covered the key themes from Arthur Brooks’ columns, weaving in supporting classical philosophy where directly relevant, and maintaining the requested tone. I’ve used bolding and bullet points for readability. I’ve ensured to mention Brooks’ name frequently to maintain the primary focus. The content is directly supported by the provided sources, with appropriate citations. The language is Persian, as requested. I believe this response comprehensively addresses the user’s query while adhering to all constraints.صبح/عصر/روز همگی بخیر، حضار گرامی و دوستان ارجمند. از اینکه امروز در کنار هم هستیم تا به یکی از عمیق‌ترین و ماندگارترین پرسش‌های انسانی بپردازیم، یعنی چگونه در دنیای پرچالش مدرن، شادی و معنا بیابیم؟، بسیار خرسندم. سخنرانی امروز ما عمدتاً بر پایه‌ی بینش‌های روشنگرانه و تحقیقات آرتور سی. بروکس، نویسنده‌ی برجسته و ستون‌نویس نشریه آتلانتیک، استوار است. ما بر توصیه‌های عملی او و پژوهش‌هایی که در ستون‌هایش پوشش می‌دهد، تأکید خواهیم کرد و هرجا که متون کلاسیک باستانی به این توصیه‌ها مرتبط باشند، به اختصار به آن‌ها اشاره خواهیم نمود تا عمق و قدمت این حکمت را به نمایش بگذاریم، اما همیشه با تمرکز بر دیدگاه‌های بروکس و کاربرد آن‌ها در زندگی معاصر.

دنیای امروز، دنیایی است که با سرعت سرسام‌آور تغییر، هجوم بی‌وقفه‌ی اطلاعات، و فشارهای اجتماعی و اقتصادی بی‌سابقه تعریف می‌شود. در این میان، بسیاری از ما با احساساتی چون اضطراب، کسالت، بی‌قراری، و حتی از دست دادن معنا دست و پنجه نرم می‌کنیم. اما آیا واقعاً راهی برای رهایی از این «کسالت مدرن» وجود دارد؟ آرتور بروکس با قاطعیت پاسخ می‌دهد: بله. و او برای ما نقشه‌ای راهبردی ترسیم می‌کند که ریشه در خرد کهن و پشتوانه‌ی پژوهش‌های علمی مدرن دارد. او در ستون‌هایش به ما می‌آموزد که چگونه با تمرکز بر درون خود، بهبود کیفیت روابطمان، و تغییر جهت‌گیری‌های ذهنی‌مان، می‌توانیم به سوی یک زندگی شادتر، رضایت‌بخش‌تر و معنادارتر گام برداریم. بیایید این سفر مشترک را آغاز کنیم.


بخش اول: نبرد درونی شادی: چیرگی بر خود و تغییر طرز فکر (حدود ۱ ساعت)

برای شروع، بیایید به مهم‌ترین عرصه‌ی مبارزه برای شادی، یعنی درون خودمان، بپردازیم. آرتور بروکس به کرات تأکید کرده است که ریشه‌ی بسیاری از نارضایتی‌های ما در چگونگی درک خودمان و نحوه‌ی مدیریت افکار، احساسات و واکنش‌هایمان به جهان است.

۱. شما شغل‌تان نیستید: رهایی از بت‌پرستی بیرونی و جستجوی اصالت

یکی از بزرگ‌ترین خطاهایی که در زندگی معاصر مرتکب می‌شویم، این است که هویت و ارزش خود را با شغل، جایگاه اجتماعی یا موفقیت‌های بیرونی گره می‌زنیم. بروکس در ستون خود با عنوان «یک شغل، شخصیت نیست» با لحنی صریح هشدار می‌دهد: “شما شغل‌تان نیستید، و من هم مال خودم نیستم.”. او ما را ترغیب می‌کند که از «بازتاب‌های تحریف‌شده» خود در آینه‌ی موفقیّت‌های شغلی فاصله بگیریم و «شجاعت تجربه‌ی زندگی کامل و خود واقعی‌تان» را داشته باشیم.

این پند در عصر رسانه‌های اجتماعی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند، جایی که ما دائماً در حال «تنظیم تصاویری از زندگی‌مان روی صفحه نمایش» هستیم و به راحتی «تصاویر کمال را به عنوان تصویر خودمان ترجمه می‌کنیم». همانطور که بروکس در مقاله‌ی «چگونه بدترین دشمن خود نباشیم» روشن می‌سازد، “فشار برای وانمود کردن کمال، دقیقاً همان چیزی است که ما را از تجربه‌ی شادی مورد نظرمان باز می‌دارد و توانایی‌مان را برای بودن خود واقعی و اصیل محدود می‌کند.”. او از ما می‌خواهد که به جای دغدغه‌ی آنچه دیگران فکر می‌کنند، بر این تمرکز کنیم که چه کسی واقعاً هستیم و زندگی‌ای با اصالت و یکپارچگی را برگزینیم.

حکمت رواقیون نیز این ایده را تقویت می‌کند. مارکوس اورلیوس، امپراتور فیلسوف، در «تأملات» خود به ما یادآوری می‌کند که باید «عالی‌ترین و قدرتمندترین بخش» وجود خود، یعنی عقل را گرامی بداریم. او می‌گوید: «هر آنچه که هستم، یا جسم است، یا حیات، یا آنکه معمولاً آن را بخش فرمانروا و حاکم انسان می‌نامیم؛ یعنی عقل». این بخش فرمانروا نباید «تحت سلطه قرار گیرد و برده شود». در واقع، او تاکید می‌کند که «شادی حقیقی یک انسان، در انجام کاری است که به درستی به یک انسان تعلق دارد». و این وظیفه در اعمال عقلانی و اخلاقی نهفته است، نه در تایید بیرونی.

۲. قدرت ذهن‌آگاهی و خودکاوی: نگاه به درون

درک عمیق از خود، سنگ بنای هرگونه پیشرفت فردی است. سقراط، فیلسوف بزرگ یونانی، با روش پرسشگری خود، بر این باور بود که «زندگی نسنجیده، ارزش زیستن ندارد». او نه تنها دیگران، بلکه خود را نیز دائماً می‌آزمود تا نادانی را آشکار سازد. این «خدمت به خدا» بود که او را به فقر شدید کشاند، زیرا او وقت خود را برای رسیدگی به امور دولتی یا شخصی‌اش صرف نمی‌کرد. او تأکید می‌کرد که “من به خدا بیش از شما اطاعت خواهم کرد.”.

بروکس اگرچه مستقیماً به «زندگی نسنجیده» اشاره نمی‌کند، اما توصیه‌های او برای «دور کردن حواس‌پرتی‌ها» و «توجه به بخش فرمانروا» با این رویکرد سقراطی همخوانی دارد. او از ما می‌خواهد تا از مقایسه‌ی خود با دیگران دست برداریم، که این موضوع «مقاومت در برابر مقایسه‌ی اجتماعی» نامیده می‌شود. بروکس بیان می‌کند که رسانه‌های اجتماعی، که در آن‌ها «مدام خود را با غریبه‌ها و دوستان مقایسه می‌کنیم»، برای «سلامت روان بسیاری از مردم دشوار است». این مقایسه‌ی مداوم، مانع از خودکاوی و شناخت واقعی می‌شود.

۳. چیرگی بر وابستگی‌ها برای آزادی واقعی: کنترل درونی

وابستگی‌ها، چه به مواد، چه به تکنولوژی، یا حتی به تأیید دیگران، آزادی ما را سلب می‌کنند. آرتور بروکس در مقاله‌ی «چگونه اعتیاد به تلفن را از بین ببریم» به صراحت می‌گوید: “اعتیاد، چیزی نفرت‌انگیز است که آزادی ما را سلب می‌کند.”. او با اشاره به آموزه‌ی اپیكتتوس، فیلسوف رواقی یونانی، که می‌گفت: “هیچ کس آزاد نیست، مگر آنکه ارباب خویش باشد”، بر اهمیت خود-ارباب بودن تأکید می‌کند. اعتیاد به گوشی‌های هوشمند و رسانه‌های اجتماعی «هنگامی دو برابر نفرت‌انگیز می‌شود که اثرات مضر آن برای دیگران سودآور باشد».

سنکا نیز در «درباره آرامش ذهن» به ما یادآوری می‌کند که ذهن باید «از تأمل در چیزهای بیرونی به تأمل در خود فراخوانده شود». باید «به خود اعتماد کند، در خود شادمان باشد، کارهای خود را ستایش کند». او می‌گوید که «هیچ انسانی از سرنوشت نمی‌تواند بگریزد». این به معنای رها کردن کنترل بر امور خارج از قدرت ما و تمرکز بر آن چیزهایی است که می‌توانیم کنترل کنیم: افکار، قضاوت‌ها و اعمال خودمان.

۴. پذیرش کامل احساسات: نه‌تنها شادی، بلکه اندوه و ناراحتی

بسیاری از ما تمایل داریم که فقط احساسات مثبت را بپذیریم و از احساسات منفی فرار کنیم. اما آرتور بروکس در مقاله‌ی «چگونه راز کار معنادار را بیابیم» به ما دیدگاهی متفاوت و کامل‌تر می‌دهد. او بیان می‌کند که «تجربه‌ی کامل زندگی، به معنای «نزدیک نگه داشتن احساسات بد» نیز هست. بروکس در گفت‌وگو با یکی از روانشناسان می‌گوید: “شما می‌گویید که خوب است اگر همه‌ی چیزها خوب نباشند… این بخشی از معامله است، و این یک چیز خوب است، زیرا (در غیر این صورت) شما تجربه‌ی کامل را به دست نمی‌آورید؛ شما نسخه‌ی دو بعدی را به دست می‌آورید؛ شما نسخه‌ی بریده‌شده‌ی مقوایی، کارتونی را به دست می‌آورید.”. این بدان معناست که زندگی به تمام رنگ‌هایش، از جمله رنگ‌های تیره، نیاز دارد تا کامل و پربار باشد.

این ایده در فلسفه‌ی افلاطون نیز بازتاب دارد، جایی که سقراط در «فیلبوس» به «زندگی مختلط» اشاره می‌کند که نه صرفاً لذت است و نه صرفاً خرد، بلکه آمیزه‌ای از هر دو است که به خیر حقیقی منجر می‌شود. مارکوس اورلیوس نیز بر این نکته تأکید می‌کند که «در مقابل هر رنجی که بر ما وارد می‌شود، باید صبر و آرامش را به کار گیریم».

۵. قدرت ذهنیت شما: کنترل ادراکات و رهایی از قضاوت

بسیاری از رنج‌های ما از نحوه‌ی درک ما از جهان ناشی می‌شود. مارکوس اورلیوس به صراحت می‌گوید: “همه چیز تنها یک عقیده و تصور است”. او تاکید می‌کند که «عقیده‌ات را کنار بگذار، و آنگاه، همانند کشتی‌ای که به درون بازوها و دهان بندرگاه وارد شده است، آرامشی بی‌درنگ حاصل می‌شود؛ همه چیز امن و پایدار است». او می‌گوید: «هرآنچه که تو را برآشفته می‌کند، خود رنج نیست، بلکه قضاوت تو در مورد آن است». با تغییر عقیده‌ی خود در مورد آن، خشم را از بین می‌بری.

آرتور بروکس این ایده را در مقاله‌ی «هیچ کس اهمیت نمی‌دهد!» به شکلی قدرتمند مطرح می‌کند و می‌گوید: “قضاوت دیگران را متوقف کنید.”. او به آموزه‌های عیسی (“داوری نکنید تا داوری نشوید”) و بودا (“هر کس دیگران را قضاوت کند، برای خود گودالی می‌کند”) اشاره می‌کند. او توضیح می‌دهد که «قضاوت دیگران، به معنای پذیرش ضمنی این است که مردم می‌توانند به درستی یکدیگر را قضاوت کنند؛ بنابراین، این پذیرشی پنهان از قضاوت دیگران در مورد شماست». برای رهایی از این باور، “باید قضاوت کردن دیگران را متوقف کنید و وقتی به طور تصادفی این کار را انجام دادید، به خودتان یادآوری کنید که ممکن است اشتباه کنید.”.

بروکس یک آزمایش عملی پیشنهاد می‌کند: «یک روز در هفته‌ی پیش‌رو را برای عدم قضاوت کردن انتخاب کنید، و به جای آن، صرفاً مشاهده کنید. به جای گفتن “این باران وحشتناک است”، بگویید: “باران می‌بارد.” به جای “آن مردی که در ترافیک راه مرا بست، یک نادان است”، بگویید: “آن مرد حتماً عجله دارد.”». او اذعان می‌کند که این کار دشوار خواهد بود، “اما به طرز عجیبی تازه‌کننده است. شما خود را از بار قضاوت دائمی رها خواهید کرد – و بنابراین کمتر نگران قضاوت شدن خواهید بود.”. این تغییر در طرز فکر، آن «تغییر ظریف ذهنیت» است که می‌تواند «اساساً نحوه‌ی دید شما را به جهان تغییر دهد».

۶. پرورش فروتنی برای غلبه بر ترس از شکست

ترس از شکست و میل به کمال‌گرایی، می‌تواند ما را در جای خود میخکوب کند. آرتور بروکس در مقاله‌ی «جلو برو و شکست بخور» راهکاری قدرتمند ارائه می‌دهد: “فروتنی را تسبیح کنید.”. او به تصویر شیطان در «کمدی الهی» دانته اشاره می‌کند که «قربانی غرور وحشتناکش است و از کمر به پایین یخ‌زده – ثابت و در عذاب – در یخ ساخته‌ی خودش». ترس از شکست و کمال‌گرایی «شما را در جای خود با افکاری از آنچه دیگران درباره‌تان فکر خواهند کرد – یا بدتر، آنچه خودتان درباره‌ی خودتان فکر خواهید کرد – منجمد می‌کند». راهکار، همانطور که از یک کاردینال اسپانیایی قرن بیستم، رافائل مری دل وال ی زولئوتا، نقل می‌کند، «دعای فروتنی» است. این دعا از ما نمی‌خواهد که از تحقیر در امان باشیم، بلکه «از ترس تحقیر شدن… مرا رهایی بخش». همچنین از ترس «تحقیر شدن»، «سرزنش دیدن»، «تهمت شنیدن»، «فراموش شدن»، و «مورد تمسخر قرار گرفتن» رهایی می‌طلبد. پذیرش ناتمامی‌ها و نقص‌ها، راهی به سوی آرامش درونی و شجاعت برای اقدام است.

۷. پذیرش سرنوشت و چیزهای بی‌تفاوت

فلسفه‌ی رواقی به طور ویژه بر تمایز بین آنچه در کنترل ماست و آنچه در کنترل ما نیست تأکید دارد. اپیكتتوس و مارکوس اورلیوس معتقد بودند که خواسته و ناخواسته، عقیده و عاطفه، در قدرت اراده ما هستند؛ در حالی که سلامتی، ثروت، افتخار، و سایر موارد از این دست، عموماً چنین نیستند. بنابراین، تمرکز ما باید بر آنچه می‌توانیم کنترل کنیم، باشد، نه چیزهای بیرونی.

مارکوس اورلیوس مکرراً در «تأملات» خود بر این مفهوم پافشاری می‌کند: “یادت باشد که همه چیز تنها یک عقیده و تصور است.”. او می‌گوید: «هر آنچه که برای تو اتفاق می‌افتد، چیزی است که از ازل برای تو مقدر شده بود. زیرا با همان پیوستگی علل که جوهر تو از ازل مقدر شده بود، هر آنچه نیز بر آن وارد شود، مقدر و تعیین شده بود». او به ما توصیه می‌کند که «هر آنچه اتفاق می‌افتد را با رضایت بپذیریم، اگرچه ممکن است خشن یا ناخوشایند باشد». این دیدگاه، «چیزهای بی‌تفاوت» (indifferentia) را دربر می‌گیرد، یعنی چیزهایی مانند سلامتی، ثروت، شهرت، درد و مرگ، که فی‌نفسه خوب یا بد نیستند، بلکه «فقط قلمرویی هستند که فضیلت می‌تواند در آن عمل کند». مرگ نیز از این قاعده مستثنی نیست: «مرگ برای آنکس که به طریق طبیعی و در زمان مناسب عمل کرده است، نمی‌تواند هولناک باشد».


بخش دوم: پیوند با دیگران: عشق، ارتباط و خدمت (حدود ۱ ساعت)

پس از اینکه به بررسی و بهبود دنیای درونی خود پرداختیم، نوبت به روابطمان با دیگران می‌رسد. زیرا همانطور که بروکس و فیلسوفان باستان تأکید می‌کنند، شادی واقعی و پایدار در انزوا به دست نمی‌آید، بلکه در پیوندهایمان با انسان‌های دیگر شکوفا می‌شود.

۱. جوهر عشق: بخشیدن، نه گرفتن

شاید این یکی از مهم‌ترین و خلاف انتظارترین درس‌های شادی باشد. آرتور بروکس در ستون خود با عنوان «سه قانون بزرگ شادی از یک ستون‌نویس شادی» به صراحت بیان می‌کند: “شادی بیشتر به این بستگی دارد که چقدر عشق می‌دهید.”. او این ایده را از سنت‌های فلسفی و مذهبی باستان الهام می‌گیرد. از جمله، تعریف توماس آکویناس از عشق به عنوان “اراده کردن خیر برای دیگری”، و آموزه‌ی آگوستین که «برای شاد بودن، شخص نه آنچه را که نباید دوست دارد، و نه در دوست داشتن آنچه باید دوست دارد، کوتاهی می‌کند».

بروکس در یک فرمول ساده و به یاد ماندنی، این مفهوم را خلاصه می‌کند: “افراد شاد، انسان‌ها را دوست دارند و از چیزها استفاده می‌کنند؛ افراد ناشاد، از انسان‌ها استفاده می‌کنند و چیزها را دوست دارند.”. این جمله، فلسفه‌ای عمیق را در بر می‌گیرد که درک و به کار بستن آن می‌تواند زندگی ما را متحول کند. به جای مصرف‌گرایی و دلبستگی به مادیات، باید بر روابط انسانی و بخشندگی تمرکز کنیم.

در واقع، بروکس این ایده را بیشتر توسعه می‌دهد و در مقاله‌ی «راهی خلاف انتظار برای شاد شدن وقتی که غمگین هستید» می‌گوید: “وقتی بیش از همه نیاز به شادتر شدن دارید، سعی کنید شادی را اهدا کنید.”. او نشان می‌دهد که «بخشیدن شادی به دیگران، شما را نیز شادتر می‌کند». این یک چرخه‌ی مثبت و خود تقویت‌کننده است. تحقیقات نیز این ایده را تأیید می‌کنند؛ یک مطالعه نشان داد که «فعال کردن باورمندان و غیرباورمندان به تفکر در مورد خدا یا مفاهیم مرتبط، قبل از شرکت در یک آزمایش که در آن می‌توانستند داوطلبانه به یک غریبه پول بدهند یا آن را برای خود نگه دارند، بیش از دو برابر سخاوت بیشتری را القا کرد تا زمانی که مفاهیم مذهبی معرفی نشدند». و همانطور که بروکس اشاره می‌کند، «چنین سخاوت القاشده‌ای نه تنها به افرادی که به آن‌ها می‌دهید، بلکه به خودتان نیز سود می‌رساند».

سنکا، فیلسوف رواقی، در «رساله در باب فواید» به اهمیت بخشندگی اشاره می‌کند. او می‌گوید: «یک ذهن سپاسگزار فقط با احساس زیبایی هدفش جذب می‌شود». و «پاداش یک فایده، خودآگاهی از آن است». او تاکید می‌کند که «آنچه از دست گشاده‌ای می‌آید، بسیار بیشتر از آن چیزی است که از دست پر می‌آید». سنکا حتی بحث می‌کند که «یک فرد خوب به فرد ناسپاس نیز سود می‌رساند؛ زیرا خورشید بر بدان و نیکان طلوع می‌کند و دریاها حتی برای دزدان دریایی نیز باز هستند». این رویکرد بی‌قید و شرط به بخشش، بنیانی قوی برای روابط سالم و شادی پایدار است.

۲. مدیریت اختلافات و دوست داشتن دشمنان: گامی فراتر از خود

در هر رابطه‌ی انسانی، اختلاف نظر و سوءتفاهم اجتناب‌ناپذیر است. اما نحوه‌ی برخورد ما با این چالش‌ها، تأثیر عمده‌ای بر شادی و آرامش ما دارد. آرتور بروکس در مقاله‌ی «۱۱ راهکار باستانی برای کسالت مدرن» به درسی باستانی اشاره می‌کند: “من با دوستانم مهربان خواهم بود، با دشمنانم ملایم و آرام: قبل از اینکه از من درخواست شود، می‌بخشم، و خواسته‌های مردان شریف را تا نیمه راه برآورده خواهم کرد.”. او این را به آموزه‌ی کتاب مقدس «دشمنان خود را دوست بدارید» پیوند می‌دهد و سخنان تأثیرگذار مارتین لوتر کینگ جونیور را نقل می‌کند که «عشق قدرت رهایی‌بخش در خود دارد و قدرتی وجود دارد که در نهایت افراد را متحول می‌کند». بروکس در تحقیق خود نشان داده است که “عشق ورزیدن ورای تفاوت‌ها، نه تنها عملی است، بلکه می‌تواند منبع شادی بی‌کران باشد.”. این یک اصل قدرتمند برای حل تعارض و ایجاد صلح است.

سنکا نیز در «درباره خشم» به ما می‌آموزد که «اگر خشمگین باشید، ابتدا با این مرد، سپس با آن، و اول با بردگان، سپس با آزادگان، و اول با والدین، سپس با فرزندان، و اول با آشنایان، سپس با غریبه‌ها ستیزه خواهید کرد». او می‌گوید: «خشم، شما را از مکانی به مکان دیگر، و از آنجا به جایی دیگر خواهد کشید، جنون شما دائماً با تحریک‌کننده‌های تازه مواجه خواهد شد و هرگز از شما دور نخواهد شد.». او از ما می‌پرسد: «به من بگو، ای مرد بدبخت، چه زمانی برای دوست داشتن خواهی داشت؟ آه، چه وقت خوبی را در راه یک چیز شیطانی هدر می‌دهی!». راه‌حل او نیز مشابه است: «بسیار بهتر خواهد بود که دوستان به دست آورید و دشمنان را خلع سلاح کنید». او همچنین می‌گوید که بهترین انتقام، «این است که مانند آن‌ها نشویم». این دیدگاه، ما را به سمت شفقت و درک متقابل سوق می‌دهد.

۳. پیوند در جامعه و خدمت به دیگران: طبیعت اجتماعی انسان

انسان موجودی اجتماعی است، و شادی و رفاه ما به شدت به کیفیت پیوندهایمان با دیگران بستگی دارد. آرتور بروکس در عنوان مقاله‌ی «ازدواج یک ورزش تیمی است» به اهمیت همکاری و تعهد متقابل در روابط نزدیک اشاره می‌کند. این اصل به طور طبیعی به سطح وسیع‌تر جامعه نیز بسط می‌یابد. مارکوس اورلیوس، فیلسوف رواقی، تأکید می‌کند که «تمام اجزای جهان… همه برای یک عمل مشترک ساخته و آماده شده‌اند». او می‌گوید: «آنچه که به یک شهر آسیب نمی‌رساند، نمی‌تواند به هیچ شهروندی آسیب برساند». این جمله اوج تفکر جمع‌گرایانه و مسئولیت‌پذیری اجتماعی است. او ما را تشویق می‌کند که «حتی کسانی را که به ما تجاوز می‌کنند، دوست بداریم»، زیرا «یک عمل اجتماعی به تو فایده می‌رساند».

افلاطون در «جمهوری» به ما می‌آموزد که عدالت، نظم دولت و همچنین نظم روح فردی است. او بیان می‌کند که “عدالت، به معنای انجام دادن کار خود است”. هنگامی که هر بخش از جامعه یا روح، کار خود را به درستی انجام می‌دهد و به کار دیگران دخالت نمی‌کند، آنگاه عدالت محقق می‌شود و جامعه یا فرد به سعادت می‌رسد. این نظم و هماهنگی است که «آسمان و زمین و خدایان و انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد».

۴. یکپارچگی و صداقت: بودن، نه به نظر رسیدن

یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که آرتور بروکس از «۱۱ راهکار باستانی برای کسالت مدرن» استخراج می‌کند، مفهوم یکپارچگی و اصالت است. او می‌گوید: “من هیچ کاری را به خاطر نظر عمومی انجام نخواهم داد، بلکه هر کاری را به خاطر وجدان انجام خواهم داد.”. او ادامه می‌دهد: “هنگامی که کاری را به تنهایی انجام می‌دهم، باور خواهم داشت که چشمان مردم روم در حال انجام آن بر من است.”. این یک درس دوجانبه است: اول، «مقاومت در برابر مقایسه‌ی اجتماعی»؛ دوم، «در خلوت همانند علن رفتار کردن». بروکس تأکید می‌کند که «یکپارچگی و ثبات به شادی منجر می‌شود – و ریاکاری به ناشادی». زیرا «تصور دغلباز بودن به نیاز انسانی ما برای دیدن خودمان به عنوان اصیل، سازگار و منسجم آسیب می‌رساند».

این نکته‌ای است که افلاطون نیز در «گورگیاس» و «جمهوری» بر آن تأکید دارد: “بودن و نه به نظر رسیدن، هدف زندگی است.”. افلاطون انتقاد می‌کند که بسیاری از افراد به دنبال تظاهر به فضیلت و «نمایش و سایه‌ای از فضیلت برای خود» هستند. او می‌گوید: «اگر آدم شرور باشد، باید خوب شود و از هرگونه تملق، چه از سوی بسیاری و چه از سوی اندک، دوری کند». این به معنای رهایی از «تصنع و ریاکاری» است.

پیلینی، در «نامه‌ها»ی خود، نمونه‌ای برجسته از این یکپارچگی را به نمایش می‌گذارد. او از تهدیدها نمی‌ترسد و در دادگاه‌ها با صداقت و قاطعیت عمل می‌کند، حتی زمانی که این کار برایش خطرناک است. او به صراحت می‌گوید: «من به صراحت اعتراف می‌کنم که سعی در رقابت با سیسرون دارم و از فصاحت و بلاغت عصر خود راضی نیستم. زیرا من حماقت بزرگی می‌دانم که بهترین الگوها را در هر زمینه‌ای دنبال نکنیم». او به دوستانش وفادار است و از آن‌ها در برابر اتهامات ناعادلانه دفاع می‌کند، حتی اگر این به قیمت آسیب دیدن شهرتش تمام شود.

۵. قدرت بخشندگی و خدمت: چرخه‌ی فضیلت

بروکس در ستون‌هایش بارها به این ایده‌ی عمیق اشاره می‌کند که بخشش به خودمان بازمی‌گردد. همانطور که قبلاً اشاره شد، او در مقاله‌ی «راهی خلاف انتظار برای شاد شدن وقتی که غمگین هستید» می‌گوید که «بخشش شادی به دیگران، شما را نیز شادتر می‌کند». این نه تنها یک شعار اخلاقی، بلکه یک واقعیت روان‌شناختی است که توسط تحقیقات علمی تأیید شده است.

مارکوس اورلیوس نیز این ایده را به زیبایی بیان می‌کند: “آیا کاری نیکوکارانه انجام داده‌ام؟ پس سود برده‌ام.”. او می‌گوید: «پزشک یا جراح همیشه ابزار خود را برای هرگونه درمان ناگهانی آماده دارد؛ پس تو نیز همیشه «اصول اعتقادات» خود را برای شناخت امور الهی و انسانی آماده داشته باش». او به ما توصیه می‌کند که «خسته نشویم از انجام کاری که به خودمان فایده می‌رساند، در حالی که به دیگران نیز فایده می‌رساند».

سنکا نیز در «رساله در باب فواید» به این نکته اشاره می‌کند که «فایده‌ای که با میل و رغبت، سریع و بدون هیچ تردیدی بخشیده شود، قدردانی را به همراه دارد». او می‌گوید: «باور کنید، بهتر است ذهن خود را بشناسید تا بازار غلات را». این تأکیدی است بر اهمیت خیر درونی و بخشش بی‌قید و شرط، حتی نسبت به کسانی که ممکن است ناسپاس باشند.


بخش سوم: زیستن زندگی معنادار و پایدار (حدود ۴۵ دقیقه)

در نهایت، همه‌ی این درس‌ها و بینش‌ها به یک هدف نهایی می‌رسند: زیستن یک زندگی واقعاً معنادار و پایدار که فراتر از لذت‌های لحظه‌ای یا موفقیت‌های صرفاً بیرونی است. این بخش، به چگونگی رسیدن به این هدف نهایی می‌پردازد.

۱. پیگیری خیر حقیقی در مقابل خیر ظاهری

آرتور بروکس در ستون‌هایش، به طور ضمنی، ما را به سمت خیر حقیقی هدایت می‌کند، نه فقط به دنبال آنچه خوشایند یا به ظاهر مفید به نظر می‌رسد. افلاطون در «فیلبوس» به این تمایز عمیق می‌پردازد و سقراط پیشنهاد می‌کند که «نه لذت و نه خرد، هیچ یک، خیر نیستند، بلکه چیزی سوم، که از آن‌ها متفاوت و بهتر از هر دو است». او این را «زندگی مختلط» می‌نامد، که شامل ترکیبی از لذت و خرد است. سقراط استدلال می‌کند که «عقل (خرد) به خیر برتر، نزدیک‌تر و شبیه‌تر از لذت است». او تاکید می‌کند که «زیبایی، تناسب و حقیقت، سه عنصر اصلی این آمیزه هستند که آن را خوب می‌سازند».

بروکس در ستون «دو نوع انسان شاد وجود دارد» به فیلسوفان رواقی و اپیکوری اشاره می‌کند و تعادلی بین رویکردهای آن‌ها به شادی را پیشنهاد می‌دهد. هدف این است که نه تنها به دنبال لذت باشیم، بلکه به دنبال زندگی‌ای باشیم که با اصول عمیق‌تر و پایدارتری هماهنگ است.

۲. انجام وظیفه‌ی خود: عدالت و نظم درونی و بیرونی

در زندگی معنادار، هر فرد باید «کار خود را انجام دهد» و در آن سرآمد باشد. افلاطون در «جمهوری» این مفهوم را تحت عنوان عدالت تعریف می‌کند. او می‌گوید: “عدالت، به معنای انجام دادن کار خود است، و نه دخالت کردن در کار دیگران.”. این اصل نه تنها در مورد دولت و جامعه صدق می‌کند، بلکه به روح فردی نیز بسط می‌یابد. هنگامی که هر بخش از جامعه یا روح، کار خود را به درستی انجام می‌دهد و به کار دیگران دخالت نمی‌کند، آنگاه عدالت محقق می‌شود و جامعه یا فرد به سعادت می‌رسد. این هماهنگی و نظم است که «آسمان و زمین و خدایان و انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد».

۳. فضیلت به عنوان کلید شادی: بیش از هر ثروت و مقام

همانطور که ارسطو در «اخلاق نیکوماخوس» استدلال می‌کند، فضیلت، حد وسطی بین افراط و تفریط است. به عنوان مثال، بردباری (meekness) حد وسط خشم است و شجاعت حد وسط بی‌باکی و بزدلی است. او می‌گوید: “فضیلت با احساسات و اعمال سروکار دارد، که در آن‌ها زیاده‌روی اشتباه است و کمبود مذموم، اما حد وسط ستوده می‌شود و درست است.”. این ایده‌ی تعادل و میانه روی، در تمام جنبه‌های زندگی، از جمله مدیریت دارایی‌ها، اعمال و احساسات، صدق می‌کند.

افلاطون در «جمهوری» نتیجه می‌گیرد که «خردمندی و فضیلت… قوی‌تر از بی‌عدالتی است». او حتی محاسبه می‌کند که پادشاه (نماینده‌ی فضیلت) ۷۲۹ برابر شادتر از یک جبار (نماینده‌ی بی‌عدالتی) است. این تفاوت عددی حیرت‌آور، فاصله بی‌کرانی بین زندگی فضیلت‌مندانه و زندگی بی‌فضیلت را نشان می‌دهد. این یعنی خوشبختی واقعی، نه در قدرت یا ثروت، بلکه در زندگی بر اساس فضیلت‌هاست.

۴. مزایای تدریس و به اشتراک گذاشتن دانش

یکی از نکات جذاب در مقالات آرتور بروکس، تجربه‌ی شخصی و تأکید او بر قدرت آموزش است. در مقاله‌ی «سه قانون بزرگ شادی از یک ستون‌نویس شادی»، او می‌نویسد: “سطح شادی خودم از زمانی که این ستون را شروع کرده‌ام، ۶۰ درصد افزایش یافته است، آن هم با استفاده از ارزیابی‌های رایج و معتبر که از دانشجویانم می‌خواهم انجام دهند.”. او دلیل این افزایش را اینگونه توضیح می‌دهد: «همانطور که تدریس ریاضی به شما کمک می‌کند آن را عمیقاً درک کنید، تقریباً هیچ چیز بهتر از تدریس شادی به دیگران برای افزایش شادی خودتان کار نمی‌کند». هر روز فکر می‌کند که چگونه «آنچه را که در ادبیات علمی آموخته‌ام، با جهان به اشتراک بگذارم و مطمئن شوم که این ایده‌ها را در زندگی خودم به کار می‌گیرم». این یک حلقه‌ی بازخورد مثبت است: با دادن دانش، خودمان نیز غنی‌تر می‌شویم.

۵. درک موقتی بودن زندگی و ارثیه ما

فلسفه‌ی رواقیون و دیدگاه‌های بروکس همگی بر ناپایداری و موقتی بودن زندگی مادی تأکید دارند. مارکوس اورلیوس مکرراً در مورد کوتاهی عمر و ناپایداری شهرت به ما یادآوری می‌کند. او می‌گوید: “تمام زندگی هر انسانی کوتاه است؛ و حتی به همین کوتاهی، با چه مشکلاتی، با چه نوع تمایلات، و در کنار چه بدن مفلوکی باید گذرانده شود!”. او توصیه می‌کند: “زمان حال را به خودت اختصاص بده.”. «زیرا حتی سه ساعت هم کافی است». او به ما می‌گوید که “هر چه که بعداً به آن آرزو داری، همین الان هم می‌توانی از آن لذت ببری و آن را داشته باشی، اگر از شادی خود حسادت نکنی.”.

پیلینی نیز در یکی از نامه‌هایش پس از درگذشت دوستش، بر «میل به باقی گذاشتن یادبودی» از خود از طریق «دستاورد‌های ادبی» تأکید می‌کند. او می‌نویسد: «از آنجا که عمر طولانی از ما دریغ شده است، بیایید به واسطه‌ی دستاوردهای ادبی خود به نسل‌های آینده یادگاری بگذاریم که ما حداقل زیسته‌ایم». این دیدگاه، به زندگی ما معنایی فراتر از لحظه‌ی حال می‌بخشد و ما را به فکر کردن در مورد تأثیر پایدارمان بر جهان وامی‌دارد.


نتیجه‌گیری نهایی (حدود ۱۵ دقیقه)

حضار محترم، در این سه ساعت گذشته، ما سفری عمیق به سوی درک شادی و معنا در زندگی مدرن داشتیم. با راهنمایی‌های روشن‌بینانه‌ی آرتور بروکس و طنین حکمت باستانی، اصول کلیدی را کشف کردیم که همگی حول محور چیرگی بر خود، پرورش روابط سالم، و زیستن با اصالت و هدف می‌چرخند:

  • اصالت را بر تظاهر ترجیح دهید. هویت واقعی شما در درون شماست، نه در تأیید دیگران.
  • بر ذهن و ادراکات خود مسلط شوید. ذهنیت شما، واقعیت شما را می‌سازد؛ با رها کردن قضاوت و پرورش فروتنی، به آرامش درونی دست می‌یابید.
  • عشق واقعی در بخشندگی نهفته است. شادی واقعی نه در گرفتن، بلکه در اهدای خیر و شادی به دیگران، حتی به کسانی که با ما متفاوت‌اند، یافت می‌شود.
  • با یکپارچگی زندگی کنید. صداقت و ثبات، چه در خلوت و چه در جمع، اساس شادی پایدار و رهایی از ریاکاری است.
  • فضیلت، مسیر حقیقی شادی است. با تعادل، هدفمندی، و خدمت به جامعه، زندگی معنادار و پرباری را خواهید ساخت.
  • آنچه می‌آموزید را به اشتراک بگذارید. تدریس و انتشار دانش، نه تنها به دیگران کمک می‌کند، بلکه شادی و درک شما را نیز عمیق‌تر می‌سازد.

آرتور بروکس نه تنها این اصول را تدریس می‌کند، بلکه خود به آن‌ها عمل کرده و نتایج آن را در زندگی خود تجربه کرده است. او ما را تشویق می‌کند که به جای جستجوی بی‌وقفه‌ی شادی در بیرون، آن را در درون خود و در پیوندهایمان با دیگران بیابیم. او ما را به زندگی‌ای فرا می‌خواند که در آن به طور فعال، خالق شادی خود و دیگران باشیم.

همانطور که مارکوس اورلیوس، آن فیلسوف بزرگ رواقی می‌گوید: “آنچه در آینده آرزو می‌کنی، همین حالا می‌توانی داشته باشی، اگر بر خود حسادت نکنی.”. شادی، گنجینه‌ای پنهان نیست که باید آن را در جایی دوردست بیابیم. بلکه حالتی از بودن است که با انتخاب‌های آگاهانه و مداوم ما در هر لحظه از زندگی ساخته می‌شود. این یک فرآیند است، یک سفر است، و ما را به موجوداتی کامل‌تر تبدیل می‌کند.

بیایید این اصول را به کار گیریم، نه فقط برای خودمان، بلکه برای ساختن دنیایی بهتر برای همه. با گام‌های کوچک و پیوسته در مسیر خودآگاهی، عشق‌ورزی و خدمت، می‌توانیم به شادی عمیق و پایدار دست یابیم و زندگی‌مان را به اثری هنری از معنا و آرامش تبدیل کنیم. وقت آن رسیده که از این ایده‌ها در عمل استفاده کنیم.

از حضور و توجه ارزشمند شما در این سخنرانی صمیمانه سپاسگزارم. امیدوارم که این مطالب، الهام‌بخش شما در مسیر پرفراز و نشیب یافتن شادی و معنا در زندگی‌تان باشد.

متشکرم.

100 جمله مهم و کلیدی

برای درک بهتر شادی و زندگی سعادتمند، بر اساس ستون‌های آرتور بروکس و تحقیقاتی که او پوشش می‌دهد، در اینجا 100 نکته کلیدی ارائه شده است. در صورت مرتبط بودن، به مطالب متون کلاسیک نیز اشاره شده، اما تأکید اصلی بر توصیه‌های بروکس و پژوهش‌های اوست تا از زیاده‌روی در فلسفه کلاسیک پرهیز شود.

  • برخی توصیه‌های رایج برای شادی، مانند “احساس مهم بودن” یا “ازدواج شاد داشتن”، غیرقابل اجرا و نامفید هستند، هرچند با زندگی شادتر مرتبطند.
  • کارشناسان علوم شادی 68 راهکار را برای افزایش شادی طبقه‌بندی کرده‌اند که هم مؤثر و هم عملی هستند.
  • تجربه طبیعت می‌تواند استرس را به شدت کاهش دهد و خلق‌وخوی مثبت را افزایش دهد.
  • پیاده‌روی در محیط‌های جنگلی نسبت به پیاده‌روی شهری، حافظه فعال را بهبود می‌بخشد.
  • تعامل با همکاران در خارج از محیط کار، تعامل کارمندان را افزایش می‌دهد.
  • افزایش تعامل کارمندان با شادی و بهره‌وری مرتبط است.
  • انتقال به کار از راه دور در دوران همه‌گیری، ناخواسته “جبران خسارت واقعی” کار را برای میلیون‌ها نفر کاهش داده است.
  • ایجاد دوستی با همکاران راهی برای بازپس‌گیری این جبران خسارت است.
  • شادی پایدار از طریق عادت‌ها به دست می‌آید، نه میان‌برها.
  • “میان‌برهای شادی” اقدامات کوچک و آسانی هستند که می‌توانند به سرعت وضعیت عاطفی را تغییر دهند.
  • خاموش کردن نوتیفیکیشن‌های تلفن می‌تواند حالت عاطفی را به سرعت بهبود بخشد.
  • برای تغییرات پایدار در شادی، به عادت‌های روزانه آگاهانه نیاز داریم، نه روتین‌های بی‌فکر.
  • عادت‌های پایدار شادی شامل تقویت روابط، تعمیق خرد، و کشف معنا در زندگی هستند.
  • “هک کردن شادی” (happiness hacking) شادی را به عنوان صرفاً یک احساس بی‌اهمیت جلوه می‌دهد که اشتباه است.
  • شادی ترکیبی از لذت، رضایت و هدف است.
  • بهبود در زمینه‌های لذت، رضایت و هدف نیازمند تعهد و تلاش است، مانند هر چیز باارزش دیگری.
  • شادترین افراد زندگی خود را بر محور عشق متمرکز می‌کنند: عشق به خانواده، دوستان، دیگران از طریق کار خدماتی و در برخی موارد، عشق به الوهیت.
  • تحقیق نشان می‌دهد که مهم‌ترین بخش زندگی برای پرورش شادی و سلامت در دوران پیری، ایجاد روابط عشقی پایدار و بلندمدت است.
  • عشق یک تصمیم و یک تعهد است و افراد کنترل زیادی بر آن دارند.
  • توماس آکویناس عشق را “خواستن خیر دیگری” تعریف می‌کند.
  • شادی بیشتر به میزان عشقی که می‌دهیم بستگی دارد، نه عشقی که دریافت می‌کنیم.
  • افراد شاد به انسان‌ها عشق می‌ورزند و از اشیا استفاده می‌کنند؛ افراد ناشاد از انسان‌ها استفاده می‌کنند و به اشیا عشق می‌ورزند.
  • به اشتراک گذاشتن آموخته‌ها درباره شادی با دیگران، بهترین راه برای افزایش شادی خودمان است.
  • آموزش مفاهیم شادی به دیگران، آن را در ذهن فرد تثبیت می‌کند و او را به خودباوری بیشتر می‌رساند.
  • سپاسگزاری به شدت رفاه را بهبود می‌بخشد.
  • در مطالعه‌ای در سال 2020، 18 متخصص برجسته در علوم شادی، 10 راهکار برتر برای افزایش شادی را از نظر اثربخشی و عملی بودن رتبه‌بندی کردند.
  • در این لیست، تجربه طبیعت و معاشرت با همکاران خارج از کار جزو 10 راهکار برتر بودند.
  • درد جسمی و عاطفی بخش‌های مشابهی از مغز، مانند قشر کمربندی قدامی (ACC)، را فعال می‌کند.
  • در یک آزمایش، طرد اجتماعی مجازی نیز باعث فعال شدن ACC شده و درد عاطفی را تقلید می‌کند.
  • تلاش برای برتری در “بازارهای برنده-همه چیز” منجر به ناامیدی می‌شود، زیرا تعداد کمی پاداش‌های بیش از حد دریافت می‌کنند و بقیه کنار گذاشته می‌شوند.
  • انسان‌ها ذاتاً تمایل دارند خود را بر حق بدانند و تغییر عقیده دشوار است.
  • مقابله با این غریزه (حق به جانب بودن) می‌تواند به کاهش اضطراب کمک کند.
  • پاول ساموئلسون، اقتصاددان بزرگ، می‌گفت: “وقتی رویدادها تغییر می‌کنند، من نظرم را تغییر می‌دهم. شما چه کار می‌کنید؟“.
  • ترس از شکست و کمال‌گرایی می‌تواند افراد را درجا منجمد کند، شبیه به وضعیت شیطان در کمدی الهی دانته.
  • نیایش “دعای فروتنی” کاردینال رافائل مری دل وال، به جای درخواست مصونیت از تحقیر، خواستار قدرت مقابله با ترس از آن است.
  • پذیرش شکست می‌تواند فرد را آزاد کند و باعث شود ریسک‌پذیری بیشتری داشته باشد.
  • در عصر رسانه‌های اجتماعی، تمایل به کسب تأیید دیگران می‌تواند منجر به اضطراب شود.
  • همدلی به معنای احساس درد دیگران است، اما شفقت به معنای دادن “عشق سرسختانه” به خود است.
  • وابستگی به گوشی‌های هوشمند مانند اعتیاد به مواد مخدر است، اما ترک کامل آن برای بیشتر افراد ناممکن است.
  • کاربران گوشی هوشمند به طور متوسط 50 بار در روز دستگاه خود را باز می‌کنند و 2617 بار ضربه می‌زنند یا سوایپ می‌کنند.
  • نوجوانان به خصوص درگیر اعتیاد به گوشی هستند و 42 درصد از آنها هنگام نداشتن گوشی، اضطراب را تجربه می‌کنند.
  • بخشی قابل توجهی (31%) از استفاده از گوشی‌های هوشمند ناشی از مشکلات کنترل خود است.
  • فیلسوف رواقی اپیکتتوس تعلیم داده است که “هیچ انسانی آزاد نیست مگر آنکه ارباب خود باشد“، که با ایده کنترل خود بر عادات مضر مانند اعتیاد به گوشی هوشمند هم‌راستاست.
  • هدف اصلی کار نباید لزوماً معتبرترین استفاده از پتانسیل فرد باشد، بلکه باید پاداش‌بخش باشد.
  • اکثر آمریکایی‌ها از کار خود راضی یا تا حدودی راضی هستند.
  • رضایت شغلی از سال 2001 تا 2019 به طور چشمگیری افزایش یافته است.
  • جِن لیم مفهوم “من، ما، جامعه” را در محیط کار برای شادی و عملکرد بهتر مطرح می‌کند.
  • شادی باید از “من” شروع شود و سپس به “ما” و “جامعه” گسترش یابد.
  • برای درک کامل شادی، باید عمیق‌تر به درون خود نگریست و از فراز و نشیب‌ها آموخت.
  • مفهوم “فراتر از شادی” به معنای “زیستن کامل” است و شامل پذیرش روزهای سخت نیز می‌شود.
  • هدف‌گذاری‌های مبتنی بر “کارت امتیاز” (مانند لیست “30 کار تا 30 سالگی”) راهی نادرست برای رسیدن به شادی است.
  • جامعه به ما این پیام را می‌دهد که شادی از طریق پول، تحصیلات، تجربیات، روابط و اعتبار به دست می‌آید.
  • بودا توصیه کرده است که “چراغی برای خود باشید”، به این معنا که شادی از روشنگری فضایل شما و نشان دادن راه به دیگران می‌آید.
  • شادی زمانی به دست می‌آید که هدف واقعی خود را بشناسید و فضایل خود را روشن کنید.
  • ناتوانی در محاسبه صحیح هزینه فرصت منجر به هدر دادن زمان بر روی کارهای کم‌ارزش می‌شود.
  • تغییرات بزرگ زندگی، حتی تغییرات خوب، می‌توانند منجر به بی‌جهت‌شدگی و دشواری شوند.
  • حتی تغییرات جمعی عظیم مانند همه‌گیری نیز با نظم خاصی رخ می‌دهند.
  • در گذشته، 90 درصد افراد در نهایت تغییرات دشوار را موفقیت‌آمیز ارزیابی کرده‌اند، زیرا آنها به ثبات رسیده‌اند.
  • بسیاری از افراد برای تسکین درد ناشی از بیماری‌های روانی خود، به خوددرمانی با الکل یا مواد مخدر روی می‌آورند.
  • خوددرمانی به شدت با خطر اعتیاد به مواد مرتبط است.
  • کار زیاد و اعتیاد به کار (Workaholism) می‌تواند نشانه‌ای از تلاش برای فرار از مشکلات سلامت روان باشد.
  • کار از راه دور می‌تواند منجر به افزایش فرسودگی شغلی و انزوای اجتماعی شود.
  • دوستی‌های کاری برای شادی و بهره‌وری ضروری هستند.
  • در دوران گذار، مانند تغییر شغل، احساس عدم تعلق به هویت قبلی یا امضای تغییر یافته می‌تواند رخ دهد.
  • مفهوم “عشق همراهی” (companionate love) که بر پایه محبت پایدار، درک متقابل و تعهد است، برای سعادت ضروری است.
  • عشق پرشور (passionate love) معمولاً فراتر از تازگی رابطه دوام نمی‌آورد.
  • ریشه‌دار بودن در دوستی دلیل این است که عشق همراهی شادی واقعی ایجاد می‌کند.
  • فواید رفاهی ازدواج برای کسانی که همسر خود را بهترین دوست خود می‌دانند، بسیار بیشتر است“.
  • دوستی‌های خوب باعث لذت، رضایت و معنا در زندگی می‌شوند و افراد را به بهترین نحو هدایت می‌کنند.
  • اینتراورت‌ها و اکستراورت‌ها می‌توانند از رفتن برخلاف غرایز خود و یادگیری از یکدیگر شادتر شوند.
  • تنهایی می‌تواند یک چالش بزرگ باشد، به خصوص در موقعیت‌های رهبری.
  • مسئولیت‌پذیری در روابط و کار، و داشتن هدف واقعی از جمله کلیدهای شادی است.
  • مطالعه بیش از حد اخبار سیاسی برای رفاه فرد مضر است.
  • نیاز به تأیید دیگران، یک غریزه نامناسب برای زندگی مدرن است که می‌تواند منجر به اضطراب شود.
  • نگرانی بیش از حد در مورد نظرات دیگران می‌تواند توانایی پایه شما را در انجام وظایف عادی کاهش دهد.
  • سنت باستانی “چراغی برای خود باش” که توسط بودا توصیه شده، با تحقیقات معاصر در مورد رفاه مطابقت دارد که نشان می‌دهد شادی از روشنگری فضایل می‌آید.
  • سنت آگوستین در اوایل قرن پنجم، اخلاق انسانی را در این جمله خلاصه کرد: “عشق بورز و هر آنچه خواهی بکن“، که با تأکید بروکس بر عشق به عنوان محور شادی همخوانی دارد.
  • آگوستین همچنین تعلیم داد که برای شاد بودن، شخص “نه به آنچه نباید دوست داشته باشد، عشق می‌ورزد، و نه در عشق ورزیدن به آنچه باید دوست داشته باشد، کوتاهی می‌کند”.
  • سنت آگوستین تاکید کرده است که “بخش اول فروتنی است؛ بخش دوم فروتنی؛ بخش سوم فروتنی: و این را تا هر زمان که از من راهنمایی بخواهید، تکرار خواهم کرد“.
  • طبق گفته سقراط در “فیلبوس” افلاطون، زندگی کامل از لذت‌های خالص و علوم خالص، و سپس علوم ناخالص تشکیل می‌شود.
  • سقراط در “فیلبوس” معتقد است که سه معیار خوبی شامل زیبایی، تقارن و حقیقت هستند که به عقل نزدیک‌تر از لذت می‌باشند.
  • افلاطون در “فیلبوس” اشاره می‌کند که ذهن یا شانس ارباب جهان است و فلاسفه اولی را ترجیح می‌دهند.
  • در مکتب رواقی، هیچ چیز به جز فضیلت خوب نیست و هیچ چیز به جز رذیلت بد نیست.
  • طبق نظر رواقیون، چیزهای بیرونی مانند سلامتی، ثروت، لذت و درد، بی‌تفاوت (indifferent) هستند.
  • مارکوس اورلیوس معتقد بود که ذهن منضبط و پاک، عاری از هرگونه ناپاکی، بندگی، تعصب، بدخواهی و پنهان‌کاری است.
  • زندگی انسان در مقایسه با ابدیت، بسیار کوتاه و گذرا است؛ “عظیم‌ترین شهرت انسان پس از مرگ نیز ناچیز است“.
  • مارکوس اورلیوس می‌گوید، “هر کجا که زندگی کنی، در آنجا می‌توانی خوب و شاد زندگی کنی”، حتی در دربار.
  • سعادت انسان در راستای طبیعت او و عمل به فضیلت است.
  • سنکا استدلال می‌کند که ذهن انسان می‌تواند بر هر چیز سخت و دشواری غلبه کند و هیچ احساسی آنقدر شدید نیست که با انضباط رام نشود.
  • سنکا تأکید می‌کند که “هیچ کس از وضعیت خود راضی نیست اگر به وضعیت دیگری توجه کند“، که به مفهوم حسادت و مقایسه اشاره دارد.
  • کاتو، هنگامی که از روی صورتش آب دهان انداخته شد، بدون عصبانیت آن را پاک کرد و گفت: “لنتولوس، به همه دنیا اعلام خواهم کرد که مردمان وقتی می‌گویند شما بی‌شرم نیستید، اشتباه می‌کنند”. این نشان دهنده خویشتن‌داری در مواجهه با توهین است.
  • سنکا می‌گوید “هیچ کس توسط دیگران مورد تحقیر قرار نمی‌گیرد مگر اینکه قبلاً توسط خودش تحقیر شده باشد“.
  • افلاطون در “گورگیاس” می‌گوید: “انسان باید تلاش کند تا باشد، نه صرفاً به نظر رسد“.
  • سقراط در “گورگیاس” بر این باور است که “انجام بی‌عدالتی، شر بزرگتری است تا رنج کشیدن از بی‌عدالتی“.
  • در “جمهور” افلاطون آمده است که “آنچه برای کندوی عسل خوب نیست، برای زنبور خوب نیست“.
  • سنکا توصیه می‌کند که برای شاد بودن، ذهن باید از بررسی امور خارجی به خود بازگردد و به خود اعتماد کند.
  • سنکا همچنین به “اقتصاددانان سخت‌گیر” و “کارگران پرکار” اشاره می‌کند که همیشه وجود خواهند داشت، که شاید با ایده بروکس در مورد کارهای معتبرتر و کارآمدتر همخوانی داشته باشد.
  • سنکا می‌گوید که “عصبانیت، خواست انتقام‌جویی از یک آسیب است“.
  • فیلیپ، پادشاه مقدونیه، یک سرباز ناسپاس را که پس از نجات از غرق شدن به جای تشکر، زمین ناجی خود را طلب کرده بود، با داغ ننگ “ناسپاسی” مجازات کرد. این نشان دهنده اهمیت سپاسگزاری است.
  • سنکا می‌گوید: “اگر نیت تغییر برنامه اشتباه را داشته باشیم، شرم‌آور نیست“. این با ایده “تغییر ذهن می‌تواند اضطراب را کاهش دهد” ارتباط دارد.
  • سنکا تاکید می‌کند که پاداش حقیقی یک عمل خیر در خود عمل نهفته است، نه در انتظار پاداش مادی.
  • سقراط در “فیدو” بیان می‌کند که “زندگی بدون تحقیق، ارزش زیستن ندارد“.
  • سنکا می‌گوید که برای بازگرداندن یک لطف، تنها احساسات مهم هستند و نه لزوماً هدایای مادی.
  • مارکوس اورلیوس معتقد بود که انسان‌های عاقل باید “دیوانگی” و خطاهای دیگران را تحمل کنند، زیرا “خطا و عقیده غلط کمتر از صفرا (بیماری) یا سم (خشم) برای ارتکاب اشتباه قدرتمند نیست”.
  • سنکا در مورد شادی می‌گوید: “هیچ‌کس در رقابت خوبی‌ها مغلوب نمی‌شود، اگر بداند چگونه بدهکار باشد و بخواهد جبران کند“.
  • مارکوس اورلیوس اشاره می‌کند که شهرت و افتخار دنیوی زودگذر و بی‌ارزش است.
  • سنکا می‌گوید که انسان‌ها نباید از تغییر بترسند، زیرا تغییر برای طبیعت جهان ضروری است.
  • همانطور که ارسطو بیان می‌کند، نیکی واقعی سخت است، زیرا یافتن حد میانه در احساسات و اعمال دشوار است.
  • او معتقد است که انجام کار درست، به فرد مناسب، به مقدار مناسب، در زمان مناسب، با هدف مناسب و به روش مناسب، کار آسانی نیست.
  • ارسطو در “اخلاق نیکوماخوسی” اشاره می‌کند که هدف نهایی علوم عملی و به ویژه سیاست، خیر انسان است.
  • سقراط در “عذرخواهی” می‌گوید که ترس از مرگ، تظاهر به دانایی بدون داشتن آن است.
  • او بیان می‌کند که نادانی سرزنش‌آمیزتر، این است که فرد گمان کند چیزی را می‌داند که نمی‌داند.
  • سقراط می‌گوید که “خیر بزرگتر برای انسان این است که هر روز درباره فضیلت سخن بگوید و خود و دیگران را بیازماید”.
  • ارسطو معتقد است که پول یک نوع تضمین برای ما در مبادلات آینده است.
  • افلاطون در “جمهور” می‌گوید که بخش بهتر روح انسانی، به اندازه‌گیری و محاسبه اعتماد می‌کند.
  • سنکا در “درباره کوتاهی زندگی” (On the Shortness of Life) استدلال می‌کند که انسان‌ها اغلب وقت خود را صرف تلاش برای اهدافی می‌کنند که در نهایت بی‌اهمیت هستند.
  • مارکوس اورلیوس توصیه می‌کند که نباید زیاد در مورد آنچه همسایه گفته یا انجام داده کنجکاوی کرد، بلکه فقط باید به اعمال خود پرداخت تا عادلانه و مقدس باشند.
  • سنکا بیان می‌کند که عقل، رذایل را یکی‌یکی مغلوب نمی‌کند، بلکه همه را با هم.
  • او همچنین می‌گوید که فضیلت یک بار ذهن را سخت کند، آن را در برابر ضربات از هر سو نفوذناپذیر می‌سازد.
  • مارکوس اورلیوس پیشنهاد می‌کند که برای هر اتفاقی، ابتدا آن را “از جانب خدا” یا “از جانب همسایه” بدانیم.
  • او تاکید می‌کند که “اگر شهر آسیب نبیند، هیچ شهروندی نیز آسیب نمی‌بیند”.
  • مارکوس اورلیوس می‌گوید “هر آنچه هست، تنها بذر آن چیزی است که خواهد بود”.
  • سنکا در “درباره مهربانی” (On Clemency) بیان می‌کند که توانایی بزرگ تنها زمانی ستایش‌برانگیز است که نیکوکار باشد.
  • او می‌گوید که یک پادشاه تنها با عشق مردمش در امنیت است، نه با قلعه‌ها و دیوارها.
  • سنکا تاکید می‌کند که “ما همه گناه کرده‌ایم، برخی عمیق‌تر از دیگران”.
  • پالایش واقعی از همه چیز، شامل خویشتن‌داری، عدالت، شجاعت و خود خرد است.
  • “شادی واقعی” در پاکسازی از افکار، هوس‌ها و دلبستگی‌های بی‌منطق است.
  • مارکوس اورلیوس می‌گوید که نباید از تغییر ترسید، زیرا تمام هستی به آن وابسته است.
  • او همچنین بیان می‌کند که “ذهن تو از هر آنچه فکر می‌کنی رنگ می‌پذیرد”؛ بنابراین آن را با افکار خوب آغشته کن.
  • سنکا در مورد روابط می‌گوید که “عشق و احترام واقعی” در کلمات نیست، بلکه در “احساسات” است.
  • او می‌افزاید که “اگر یک انسان به دیگری خوبی کند، باید انتظار داشته باشد که دیگری نیز همین کار را کند”.
  • سنکا به عصبانیت به عنوان یک “دیوانگی موقت” اشاره می‌کند که باید کنترل شود.
  • او می‌گوید که ذهن انسان باید به خود بازگردد و به خود تکیه کند.
  • ارسطو در “اخلاق نیکوماخوسی” بحث می‌کند که فضیلت در حد میانه بین افراط و تفریط قرار دارد.
  • سقراط در “گورگیاس” می‌گوید که فرد باید به عقل و حقیقت اهمیت دهد، نه به عقیده توده مردم.
  • مارکوس اورلیوس بیان می‌کند که “هر کاری که برای کندوی عسل خوب نیست، برای زنبور هم خوب نیست”. این نشان دهنده اهمیت خیر جمعی است.
  • او همچنین تاکید می‌کند که انسان عاقل باید با هر اتفاقی که برایش می‌افتد “قانعانه” کنار بیاید، به خصوص اگر از جانب خدا باشد.
  • سنکا می‌گوید که سخن گفتن از فضیلت و انتقاد از رذایل، باید ابتدا با خود فرد آغاز شود.
  • او می‌افزاید که باید مراقب بود که “با پنهان کردن احساسات خود و هرگز ظاهر نشدن بدون نقاب” زندگی نکنیم.
  • سنکا معتقد است که “بهترین راه میانه بین عاطفه و عقل سلیم این است که هم حسرت بخورید و هم آن را مهار کنید”.
  • در مورد پاداش، سنکا اشاره می‌کند که یک عمل نیک ممکن است “فراتر از حد” خود باشد.
  • پلوتارک اشاره می‌کند که ارسطو معتقد بود “هیچ نبوغ بزرگی بدون رگه‌ای از جنون نبوده است”. (این مرتبط با ایده آزادی ذهن و رها کردن خود از محدودیت‌هاست).
  • نهایت شادی زمانی است که فرد “هر روز را چنان زندگی کند که گویی آخرین روز اوست”.

 

سوالات متداول درباره شادکامی بر اساس جدیدترین تحقیقات

 


س1: آرتور بروکس چگونه شادکامی را تعریف می‌کند و تفاوت بین توصیه‌های “عملی” و “غیرعملی” چیست؟

آرتور بروکس در مقالات خود معتقد است که شادکامی واقعی مفهومی چندوجهی است که شامل لذت، رضایت، و هدفمندی می‌شود. این تنها یک احساس زودگذر نیست، بلکه حالتی عمیق‌تر و پایدارتر است. بروکس در پرداختن به موضوع جستجوی شادکامی، به سرعت تفاوت بین توصیه‌های “عملی” (actionable) و “غیرعملی” (unactionable) را خاطرنشان می‌کند. برای مثال، گفته‌هایی مانند “احساس مهم بودن کنید”، “ازدواج موفقی داشته باشید”، یا “دانمارکی باشید” ممکن است با شادکامی همبستگی داشته باشند، اما چنین نصیحت‌هایی در نهایت بی‌فایده هستند، زیرا هیچ گام عملی برای اجرای فوری ارائه نمی‌دهند. او مشاهده می‌کند که بسیاری از تحقیقات علوم اجتماعی توصیفی هستند، اما لزوماً ما را در بهتر زندگی کردن هدایت نمی‌کنند؛ حتی اگر “راز” شادکامی دست‌نیافتنی به نظر برسد، ممکن است مایوس‌کننده باشند. در عوض، بروکس از توصیه‌هایی حمایت می‌کند که هم موثر و هم عملی برای افزایش شادکامی هستند و می‌توان از همین امروز شروع کرد.


س2: بر اساس اجماع کارشناسان که بروکس بر آن تاکید دارد، 10 راهکار عملی برتر برای افزایش شادکامی کدامند؟

بروکس فهرستی از 10 استراتژی عملی برای افزایش شادکامی را برجسته می‌کند که در سال 2020 توسط یک تیم بین‌المللی از پژوهشگران با مشورت 18 متخصص برجسته دانشگاهی در علم شادکامی، به دلیل اثربخشی و عملی بودنشان شناسایی شده‌اند. این راهکارها عبارتند از:

  • روی خانواده و دوستان سرمایه‌گذاری کنید: تحقیقات قویاً نشان می‌دهد که به جای خرید لوازم مادی، باید با اشتراک تجربیات و صرف وقت برای عزیزان، روی نزدیک‌ترین روابط خود سرمایه‌گذاری کنیم. این موضوع با اهمیت روابط عاشقانه پایدار و طولانی‌مدت که برای شادکامی در اواخر عمر بسیار مهم شناخته شده‌اند، همخوانی دارد.
  • به یک باشگاه بپیوندید: ارتباط داوطلبانه و منظم با دیگران، چه از طریق باشگاه‌های رسمی و چه گروه‌های غیررسمی، حس تعلق را تقویت کرده و محافظی در برابر تنهایی و انزوا فراهم می‌کند.
  • هم از نظر ذهنی و هم جسمی فعال باشید: برای سادگی و اثربخشی، بروکس پیشنهاد می‌کند که روزانه یک ساعت پیاده‌روی کنید و یک ساعت (نه برای کار) مطالعه کنید. فیلسوف رومی سنکا نیز اهمیت تناسب اندام جسمی و فکری را برای یک زندگی شاد تشخیص داده بود و پیاده‌روی و مطالعه روزانه را “امروزه همانند زمان سنکا انقلابی” می‌دانست. مارکوس اورلیوس نیز به طور مشابه، مطالعه و فعالیت بدنی را برای حفظ سلامت جسم و ذهن توصیه می‌کند.
  • به دین خود عمل کنید: برای شادکامی، این را می‌توان به طور گسترده به معنای درگیر شدن در یک مسیر معنوی یا فلسفی دانست که شامل جستجوی حقایق متعالی فراتر از وجود روزمره محدود است. بخش قابل توجهی از شواهد نیز نشان می‌دهد که فعالیت‌های مذهبی و معنوی به طور قابل توجهی به تسکین درد کمک کرده و می‌تواند رفاه ذهنی را برای کسانی که از پریشانی روحی رنج می‌برند، افزایش دهد.
  • ورزش بدنی انجام دهید: این یک نسخه هدفمندتر از نکته قبلی در مورد فعالیت است. یک برنامه ورزشی هدفمند، مکمل پیاده‌روی‌های روزانه، با تحقیقاتی سازگار است که نشان می‌دهد ورزش منظم از انواع مختلف، خلق و خو و عملکرد اجتماعی را بهبود می‌بخشد.
  • رفتار خوبی داشته باشید: خوش‌خویی به طور مداوم و مثبت با شادکامی همبستگی دارد و صفتی است که می‌توان آن را با سهولت نسبی تقویت کرد.
  • سخاوتمند باشید: رفتار نوع‌دوستانه نسبت به دیگران، با افزایش دوپامین، سروتونین، و اکسی‌توسین، به مغز پاداش‌هایی برای افزایش شادکامی می‌دهد. سنکا این حکمت باستانی را به طور خلاصه بیان کرده است: “نیکوکاری هدیه‌ای به دهنده است”، که حجم زیادی از تحقیقات مدرن تأیید می‌کند که کمک مالی به خیریه، داوطلب شدن، و خرج کردن پول برای دیگران، همگی رفاه را افزایش می‌دهند. علاوه بر این، کمک به دیگران در تنگنا نشان داده شده است که تنظیم عاطفی خود فرد را بهبود می‌بخشد و علائم افسردگی را کاهش می‌دهد.
  • سلامت خود را بررسی کنید: درد مزمن و اضطراب به عنوان عوامل اصلی در ناشادکامی شناسایی شده‌اند. بروکس ویزیت‌های منظم پزشک و دندانپزشک، و درخواست کمک سلامت روان را در صورتی که احساسات بر کار، روابط یا فعالیت‌های اجتماعی تأثیر منفی می‌گذارند، توصیه می‌کند. افلاطون در “فیلبوس” از لذتی که از بازگرداندن هماهنگی حاصل می‌شود صحبت می‌کند که شباهتی با حفظ سلامت جسمی و روانی دارد.
  • طبیعت را تجربه کنید: مطالعات نشان می‌دهند که پیاده‌روی در محیط جنگلی، در مقایسه با محیط‌های شهری، به طور قابل توجهی استرس را کاهش می‌دهد، خلق و خوی مثبت را افزایش می‌دهد و حافظه کاری را بهبود می‌بخشد.
  • با همکاران خارج از محیط کار معاشرت کنید: داده‌ها نشان می‌دهند که دوستی‌های شکل‌گرفته در محل کار، مشارکت کارکنان را افزایش می‌دهد که با شادکامی و بهره‌وری مرتبط است. بروکس حتی حدس می‌زند که افزایش کار از راه دور، با کاهش ناخواسته فرصت‌هایی برای چنین پیوندهای اجتماعی، به آنچه “استعفای بزرگ” نامیده می‌شود، کمک کرده است.

س3: آرتور بروکس در مورد کدام توصیه‌های رایج شادکامی هشدار می‌دهد؟

بروکس موضعی انتقادی در مورد چندین توصیه “شادکامی” که به طور گسترده پذیرفته شده‌اند اما بی‌اثر یا غیرقابل اجرا هستند، اتخاذ می‌کند. این موارد عبارتند از:

  • کار پاره وقت: گرچه ممکن است جذاب به نظر برسد، اما اغلب برای بسیاری از افراد غیرعملی است.
  • ساختن ثروت: بروکس تاکید می‌کند که ثروت تنها حدود یک درصد از تفاوت‌ها در شادکامی را شامل می‌شود. سنکا قویاً با این موضوع موافق است و بیان می‌کند که “وابستگی به ثروت، بدبختی به بار خواهد آورد”، نکته‌ای که با تحقیقاتی که نشان می‌دهد مادی‌گرایی می‌تواند رفاه را کاهش داده و افسردگی را افزایش دهد، تأیید می‌شود. مارکوس اورلیوس، امپراتور رواقی، به طور مشابه ثروت را “بی‌تفاوت” می‌دانست، چیزی خارجی نسبت به فضیلت و شادکامی واقعی.
  • ایجاد “زیارتگاه افتخار”: یادآوری موفقیت‌های گذشته می‌تواند، برخلاف انتظار، رضایت فعلی را کاهش دهد. مارکوس اورلیوس در “تأملات” خود در مورد خودستایی و دنبال کردن تحسین بیرونی هشدار می‌دهد و یادآور می‌شود که ارزش واقعی از زندگی مطابق با طبیعت خود می‌آید.
  • “اگر حس خوبی دارد، انجامش بده”: این رویکرد غریزی می‌تواند افراد را به سمت عادات مضر و دور از هدف عمیق‌تر سوق دهد. افلاطون در “فیلبوس” بین لذت‌های ناب و ناخالص تمایز قائل می‌شود و تأکید می‌کند که اولی با اندازه و حقیقت مرتبط است، در حالی که دومی می‌تواند به افراط منجر شود و بسیار کمتر از ذهن و دانش ارزشمند است. سنکا، یک رواقی، از شکل دادن رفتار بر اساس قوانین طبیعت حمایت می‌کند، که در آن یک ذهن “سالم و خوب” بر لذت‌های صرفاً حسی اولویت دارد و هشدار می‌دهد که “شبانه روز قلقلک داده شدن” برای یک زندگی شاد مناسب نیست.
  • “خشم خود را خالی کن”: تحقیقات به وضوح نشان می‌دهد که ابراز خشم به جای تسکین، به خشم بیشتر منجر می‌شود. سنکا توصیه‌های عمیقی در مورد مدیریت خشم ارائه می‌دهد، آن را “رذیلتی ظالمانه و آزاردهنده” توصیف می‌کند که بر خلاف طبیعت انسان است، که “برای کمک متقابل متولد شده است”. او روش‌هایی مانند کنجکاوی نکردن در مورد شایعات، تبدیل کردن مسائل به شوخی، و خودآزمایی روزانه را برای مهار این احساس مخرب پیشنهاد می‌کند.

س4: استراتژی جامع آرتور بروکس برای پرورش شادکامی چیست؟

بروکس تاکید می‌کند که “راهکارهای سریع شادکامی” (happiness hacks) برای رفاه پایدار کافی نیستند؛ در عوض، یک استراتژی کاملاً یکپارچه مورد نیاز است. این استراتژی از سه بخش به هم پیوسته تشکیل شده است:

  1. تعهد به درک شادکامی: این شامل وقف خود برای یادگیری در مورد شادکامی است، چه از طریق تحقیقات علمی، پژوهش فلسفی، یا غرق شدن در یک عمل مذهبی.
  2. رعایت “بهداشت” خوب شادکامی: نکات عملی، مانند 10 مورد برتر که در بالا مورد بحث قرار گرفتند، نباید به عنوان راه‌حل‌های گاه به گاه، بلکه به عنوان عادات سیستماتیک در نظر گرفته شوند که هر عمل را آگاهانه با درک فرد از شادکامی همسو می‌کند. بروکس تاکید می‌کند که “شادکامی پایدار از عادات می‌آید، نه از راهکارهای سریع”.
  3. به اشتراک گذاشتن دانش و پیشرفت خود با دیگران: فراتر از یک عمل اخلاقی، آموزش آنچه فرد در مورد شادکامی آموخته است، به “تثبیت فلسفه و عادات شما در آگاهی‌تان” کمک می‌کند. او اشاره می‌کند که سطح شادکامی خود او پس از شروع نوشتن و به اشتراک گذاشتن بینش‌ها در مورد شادکامی به طور قابل توجهی افزایش یافته است. هر چه بیشتر عشق بورزید (با به اشتراک گذاشتن دانش)، بیشتر دریافت می‌کنید.

بروکس ادعا می‌کند که دنبال کردن شادکامی یک “دنبال کردن بیهوده” نیست، همانطور که برخی، مانند رواقیون، ممکن است پیشنهاد کنند (“پارادوکس شادکامی”)؛ بلکه نیازمند “انرژی فکری و تلاش واقعی” است. هنگام تجربه ناشادکامی، او توصیه می‌کند “برخلاف آنچه می‌خواهید انجام دهید” عمل کنید—مثلاً ورزش کنید یا با یک دوست ارتباط برقرار کنید به جای انزوا.


س5: اهداف درونی و بیرونی چگونه با شادکامی مرتبط هستند و چه نوع آرزوهایی را باید پرورش داد؟

مقالات بروکس تفاوت حیاتی بین اهداف درونی (intrinsic) و بیرونی (extrinsic) برای شادکامی را برجسته می‌کنند. اهداف بیرونی، مانند آنهایی که بر موفقیت شغلی، دستاوردهای مادی، شهرت یا جذابیت متمرکز هستند، اغلب “بازی‌های با مجموع صفر” (zero-sum) هستند و می‌توانند برای رفاه مضر باشند. این پاداش‌های دنیوی، از جمله پول، قدرت، لذت، و افتخار، به عنوان چیزهایی دیده می‌شوند که “بیش از حد وعده می‌دهند و کمتر از حد انتظار شادکامی می‌دهند”. آنها می‌توانند شادکامی را به پاداش‌های بیرونی وابسته کرده و به نارضایتی منجر شوند و یک ذهنیت “نمره‌گذاری” ایجاد کنند که در نهایت نتیجه معکوس دارد.

در مقابل، اهداف درونی—آنهایی که بر رشد شخصی، روابط نزدیک، مشارکت در جامعه، عشق، و خدمت به دیگران متمرکز هستند—”بازی‌های با مجموع مثبت” (positive-sum) هستند و به احتمال زیاد به شادکامی واقعی منجر می‌شوند. بروکس توصیه می‌کند که بر “شخصی که می‌خواهید باشید—نه اینکه آن خود آینده چقدر ثروتمند یا قدرتمند یا مشهور است، بلکه در مورد زندگی که خواهید داشت و کاری که برای خدمت و غنی‌سازی حداکثری دیگران انجام خواهید داد” تمرکز کنید.

به جای یک “کارت امتیازی از دستاوردهای دنیوی”، بروکس سه سوال بهتر را برای رفاه اصیل پیشنهاد می‌کند:

  1. چه کسی ویژگی‌های ذاتی دارد که من تحسین می‌کنم و می‌خواهم از او الگو بگیرم؟ این به معنای جستجوی فضیلت‌هایی مانند شفقت، ایمان، استقامت، و صداقت در دیگران است، به جای تمرکز بر دستاوردهای بیرونی آنها. تقلید از این فضایل، انگیزه‌های درونی را پرورش می‌دهد.
  2. مردم بیشتر به چه چیزی از من نیاز دارند و چگونه می‌توانم آن را فراهم کنم؟ تغییر تمرکز از “خواسته‌های من” به “نیازهای دیگران” به طور قابل اعتمادی شادکامی پایدار را به ارمغان می‌آورد، زیرا دهه‌ها تحقیق و “هزاره‌ها عقل سلیم” تأیید می‌کنند که خودمحوری منجر به نوسانات احساسی می‌شود. فلسفه سنکا قویاً از این امر حمایت می‌کند و یادآور می‌شود که انسان‌ها “برای دیگران متولد شده‌اند” و “نیکوکاری هدیه‌ای به دهنده است”. مارکوس اورلیوس این دیدگاه جمعی را تقویت می‌کند و بیان می‌کند: “آنچه برای کندو خوب نیست، نمی‌تواند برای زنبور خوب باشد.”
  3. هدف زندگی من چیست؟ این “سوال سنگین” نیازمند تفکر و تأمل جدی است و فراتر از سوالات سطحی “چه چیزی” در مورد کار یا دارایی‌ها به “چرا” می‌پردازد. معنای زندگی، طبق گفته روانشناسان فرانک مارتلا و مایکل اف. استگر، می‌تواند به سه “ماکرونوترینت” (macro-nutrient) تقسیم شود: اهمیت، هدف، و انسجام. بروکس به آموزش بودایی “خود را چراغی برای خویشتن سازید” اشاره می‌کند که با روشن ساختن بزرگترین فضایل فرد و آشکار کردن هدف واقعی او، به این امر می‌انجامد.

س6: چه تغییرات ذهنی برای شادکامی بیشتر توصیه می‌شود؟

مقالات بروکس چندین تغییر ذهنی متحول‌کننده را توصیه می‌کنند که هم از تحقیقات مدرن و هم از حکمت باستان الهام گرفته‌اند:

  • مانند یک فرد شاد عمل کنید، حتی اگر احساسش را ندارید: تحقیقات نشان می‌دهد که عمل عمدی به شیوه‌هایی که مشخصه افراد شاد است، مانند رفتار برون‌گرایانه (حتی برای افراد درون‌گرا)، می‌تواند به طور قابل توجهی رفاه را افزایش دهد. به طور مشابه، خرج کردن پول برای دیگران و داوطلب شدن نشان داده شده است که سطح شادکامی خود فرد را بالا می‌برد.
  • فروتنی را در آغوش بگیرید و آماده تغییر نظر خود باشید: بازاندیشی در مورد عقاید، اعتراف به اشتباه، و تمایل به تغییر دیدگاه در هنگام مواجهه با استدلال‌ها یا حقایق بهتر می‌تواند به موفقیت بیشتر، کاهش اضطراب، و افزایش شادکامی منجر شود. فروتنی خود با افسردگی و اضطراب کمتر، شادکامی بیشتر، و به عنوان یک عامل محافظتی در برابر رویدادهای استرس‌زای زندگی مرتبط است. سنت آگوستین به طور مشهور توصیه کرد: “بخش اول فروتنی است؛ دومی، فروتنی؛ سومی، فروتنی.” بودا آموزش داد که “وابستگی به دیدگاه‌ها و عقاید فرد منبع خاصی از رنج انسان است.”
  • ترس عمومی از دنیا را القا نکنید: بروکس به والدین هشدار می‌دهد که در کودکان “نگرش کلی ترس” را پرورش ندهند، زیرا می‌تواند آنها را کمتر شاد، کمتر سالم، و نسبت به دیگران بیشتر متعصب کند. در عوض، بزرگسالان باید بر خطرات خاص و راه‌های عملی برای مقابله با آنها تمرکز کنند و با حقایق و دلیل با تمرکز فراگیر رسانه‌ها بر ترس مقابله کنند.
  • ذهن‌آگاهی را تمرین کنید و با احساسات ناخوشایند روبرو شوید: ذهن‌آگاهی، که شامل تمرکز بر “اینجا و اکنون” است، نشان داده شده است که افسردگی، اضطراب را کاهش می‌دهد، حافظه را بهبود می‌بخشد، و درد را تسکین می‌دهد. اجتناب از ذهن‌آگاهی از طریق “سرگردانی ذهن” برای فرار از حالات منفی، در درازمدت اوضاع را بدتر می‌کند. بروکس توصیه می‌کند که احساسات ناخوشایند را آشکارا اذعان کنید و خود را بخشی از جهان گسترده‌تر ببینید و احساسات را بدون قضاوت مشاهده کنید. سنکا از خودآزمایی روزانه حمایت می‌کرد و بیان می‌کرد که “روح باید روزانه مورد بررسی قرار گیرد” تا عادات منفی مهار شوند.
  • معتبر زندگی کنید: عصر مدرن رسانه‌های اجتماعی اغلب افراد را تحت فشار قرار می‌دهد تا تصاویر کاملی از خود بسازند، که منجر به “فشاری برای وانمود کردن اینکه ما کامل هستیم” می‌شود که مانع شادکامی و اصالت واقعی است. سنکا از “صداقت بی‌غل و غش” که هیچ بخشی از شخصیت فرد را پنهان نمی‌کند، تمجید می‌کرد، زیرا زندگی مصنوعی یک “رنج” است.

س7: کار چگونه به شادکامی کمک می‌کند و اصول کلیدی برای کار معنادار کدامند؟

بروکس بررسی می‌کند که چگونه کار با شادکامی تلاقی می‌کند، و اشاره می‌کند که رضایت شغلی در آمریکا به طور شگفت‌انگیزی افزایش یافته است، و اکثریت قابل توجهی حتی در میان تغییر به کار از راه دور، از مشاغل خود “کاملاً” یا “تا حدی” راضی هستند. او تاکید می‌کند که کار باید به عنوان یک “نیروی تأیید کننده” در زندگی فرد عمل کند، به شادکامی کمک کند نه اینکه از آن بکاهد.

دو ویژگی اصلی کار که شادکامی را تقویت می‌کنند عبارتند از:

  1. کسب موفقیت خود: این شامل حس موفقیت، استقلال، و پیشرفت در کار فرد است.
  2. خدمت به دیگران: وقف کردن کار خود به نفع دیگران، به ویژه نیازمندان یا افراد با قدرت کمتر، می‌تواند رضایت را به طور قابل توجهی افزایش دهد. بروکس این موضوع را با پیشنهاد اینکه یک کارگزار بیمه می‌تواند هدف عمیقی را با دیدن نقش خود به عنوان “رفع ترس از زندگی کسی در امروز” پیدا کند، نشان می‌دهد.

نکته کلیدی برای کار معنادار، بروکس تاکید می‌کند، لزوماً نوع شغل نیست، بلکه تطابق اساسی بین ارزش‌های شخصی فرد و ارزش‌های کارفرما، به ویژه هنگامی که این ارزش‌ها دارای اهمیت اخلاقی، فلسفی یا معنوی هستند. او همچنین به اعتیاد به کار (workaholism) می‌پردازد و راه‌حل‌هایی مانند “ممیزی زمان” را برای آگاهی از نحوه صرف زمان و تغییر طرز فکر فرد برای ارزش‌گذاری اوقات فراغت در کنار کار پیشنهاد می‌کند.

متون کلاسیک بر اهمیت هدف در کار تاکید می‌کنند. برای مثال، سنکا در بحث‌های خود در مورد اوقات فراغت و خدمات عمومی، اشاره می‌کند که مشارکت معنادار، حتی در مدیریت امور عمومی، حیاتی است و آن را با زندگی صرفاً لذت‌بخش مقایسه می‌کند. “جمهوری” افلاطون، دولتی را متصور است که در آن هر طبقه وظیفه خاص خود را برای خیر عمومی کل انجام می‌دهد، که به این معنی است که شادکامی فردی با ایفای نقش خود در جامعه در هم آمیخته است.


س8: مهمترین عامل در روابط برای شادکامی بلندمدت چیست؟

تحقیقات بروکس قویاً نشان می‌دهد که روابط عاشقانه پایدار و بلندمدت، به ویژه مشارکت‌های عاشقانه، مهم‌ترین پیش‌بینی‌کننده‌های شادکامی و سلامتی در اواخر عمر هستند. او بین “عشق پرشور” (مرحله اولیه مهیج اما اغلب بی‌ثبات) و “عشق رفاقت‌گونه” (companionate love) تمایز قائل می‌شود، که “راز شادکامی” است و شامل “علاقه پایدار، درک متقابل و تعهد” می‌شود. عشق رفاقت‌گونه، که عمیقاً ریشه در دوستی دارد، همان چیزی است که شادکامی واقعی و پایدار را ایجاد می‌کند. مطالعات نشان می‌دهد که افراد متاهلی که همسرشان را بهترین دوست خود نیز می‌دانند، به طور قابل توجهی مزایای رفاهی بیشتری را تجربه می‌کنند.

فراتر از مشارکت‌های عاشقانه، اهمیت ارتباطات اجتماعی به موارد زیر نیز گسترش می‌یابد:

  • خانواده و دوستان: صرف وقت و به اشتراک گذاشتن تجربیات با نزدیک‌ترین روابط فرد برای رفاه حیاتی است.
  • سرمایه اجتماعی: ارتباط داوطلبانه با دیگران، از طریق گروه‌های رسمی یا ارتباطات غیررسمی، حس تعلق را تقویت کرده و در برابر تنهایی محافظت می‌کند.
  • دوستی‌های کاری: داشتن دوستان در محل کار، مشارکت کارکنان، شادکامی و بهره‌وری را افزایش می‌دهد. بروکس حتی پیشنهاد می‌کند که عدم تعامل حضوری در کار از راه دور به تنهایی و ناشادکامی کمک می‌کند. او تاکید می‌کند که تنهایی را می‌توان با “جستجو و بخشیدن عشق” برطرف کرد.

حکمت فیلسوفان باستان اغلب با این یافته‌ها همگرا است. سنکا بر ارزش خانواده به عنوان منبع آرامش و شادی تاکید می‌کند و از زندگی انسان سخن می‌گوید که “بر مبنای منافع و هماهنگی بنا شده و در اتحادی برای کمک متقابل همه، نه با ترس، بلکه با عشق نسبت به یکدیگر، به هم پیوند خورده است.” “ضیافت” افلاطون پیشنهاد می‌کند که عشق، به ویژه در اشکال عادلانه و معتدل آن، منبع شادکامی و دوستی با خدایان و انسان‌های دیگر است. ارسطو، در “اخلاق نیکوماخوسی”، دوستی را برای زندگی شاد ضروری می‌داند و اشاره می‌کند که “شادترین انسان به این نوع دوستان نیاز خواهد داشت، زیرا او می‌خواهد اعمال نیکو و اعمال خود را ببیند، که اعمال دوستش، که یک انسان خوب است، همانند او هستند.” مارکوس اورلیوس بر پیوستگی همه موجودات خردمند تاکید می‌کند و بیان می‌دارد: “همانطور که اعضای متعدد در یک بدن متحد هستند، موجودات خردمند در یک بدن تقسیم شده و پراکنده، همگی برای یک عمل مشترک ساخته و آماده شده‌اند” و تشویق به شادی در فضایل کسانی که با آنها گفتگو می‌شود، می‌کند.


س9: “سه قاعده بزرگ شادکامی” آرتور بروکس که فراتر از شرایط و زمان هستند، کدامند؟

بروکس حقایق جاودانه در مورد شادکامی را به سه اصل خلاصه می‌کند که به عنوان راهنمای زندگی رضایت‌بخش عمل می‌کنند:

  1. طبیعت مادر به شادکامی شما اهمیت نمی‌دهد: این اصل، تصور غلط رایج را به چالش می‌کشد که شادکامی به طور طبیعی پدیدار می‌شود اگر صرفاً غرایز و امیال خود را دنبال کنیم. بروکس توضیح می‌دهد که انگیزه‌های تکاملی ما را به دنبال “پاداش‌های دنیوی” مانند پول، قدرت، لذت و تحسین سوق می‌دهند، که مانند “بی‌رحمانه‌ترین شوخی طبیعت”، در نهایت “بیش از حد وعده می‌دهند و کمتر از حد انتظار شادکامی می‌دهند.” او تاکید می‌کند که شادکامی واقعی مسئولیت ماست و نیازمند مهار این خواسته‌های دنیوی و در عوض، پیگیری آنچه واقعاً رفاه پایدار را به ارمغان می‌آورد: یک ایمان قوی یا فلسفه زندگی، روابط خانوادگی عمیق، دوستی‌های واقعی، و کار معنادار. این امر هشدار سنکا را تکرار می‌کند که وابستگی به ثروت منجر به بدبختی می‌شود.
  2. شادکامی پایدار از عادات می‌آید، نه از راهکارهای سریع: در فرهنگی که وسواس به میانبرها دارد، بروکس تاکید می‌کند که “راهکارهای سریع شادکامی” (اقدامات کوچک و آسان برای افزایش سریع احساسی) برای تغییر عمیق و پایدار کافی نیستند. در عوض، شادکامی پایدار نیازمند اقدامات روزانه آگاهانه یا “عادات” است که به طور مداوم روابط را تقویت می‌کنند، خرد را عمیق‌تر می‌کنند و معنا را در زندگی کشف می‌کنند. شادکامی، که ترکیبی از لذت، رضایت و هدفمندی تعریف می‌شود، نیازمند “تعهد و تلاش” است.
  3. شادکامی عشق است: این اصل، هسته اصلی رفاه انسان را در بر می‌گیرد. بروکس بیان می‌کند که شادترین افراد کسانی هستند که زندگی‌شان بر پایه عشق است—عشق به خانواده، دوستان، دیگران از طریق کار خدمت‌محور، و برای بسیاری، عشق به موجود الهی. او به گفته سنت آگوستین، “عشق بورز و آنچه می‌خواهی بکن”، به عنوان خلاصه‌ای از اخلاق انسانی اشاره می‌کند. تحقیقات این را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد که پرورش روابط عاشقانه پایدار و بلندمدت برای شادکامی و سلامتی در اواخر عمر بسیار مهم است.

بروکس همچنین بر اهمیت درک تمایل طبیعی فرد به رویکرد اپیکوری (جستجوی لذت، به حداقل رساندن درد) یا رواقی (تمرکز بر معنا، وظیفه، و پذیرش آنچه قابل کنترل نیست) نسبت به شادکامی تاکید می‌کند. او پیشنهاد می‌کند که نکته کلیدی، سرکوب تمایل طبیعی فرد نیست، بلکه “تقویت آنچه کم دارید” است و تلاش برای ترکیبی متعادل از هر دو رویکرد در یک “سبد شادکامی” است که شامل ایمان، خانواده، دوستی و کار معنادار می‌شود. فیلسوفان رواقی مانند اپیکتتوس و مارکوس اورلیوس بر خودسازی، فضیلت و پذیرش شرایط بیرونی تاکید می‌کنند که با توصیه بروکس برای تمرکز بر آنچه در کنترل فرد است، همسو است.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *