کوچینگ:استیو: باهوش ترین مرد اتاق-فصل12 کتاب مربی من
فیلیپ گرال
آقای فیلیپ گرالبی بیش از پنج هزار ساعت به عنوان مربی مدیران عامل شرکتها تجربه دارد و با استفاده از مفهوم الماس درونی خود، بیش از هزار بار تیمهای رهبری را در شرکتها آموزش داده است. او عمدتاً در بهبود رهبری و توسعه منابع انسانی برای سازمانهای بینالمللی بزرگ مانند L’Oreal، LVMH، Amgen، Richemont Group و غیره، به عنوان مشاور کمک میکند.استیو رئیس بخش انکولوژی در یک شرکت داروسازی بود. برای بسیاری از آشنایانش، او در شهرت و محبوبیت خود بود. استیو پیشنهادی برای رهبری شرکت بیوتکنولوژی ژاپنی دریافت کرد که این نقش جدید به او مسئولیت بیشتری داد. او برای اولین بار به عنوان مدیر عامل یک شرکت عمل میکرد. شرکت جدید او بسیار ناموفق بود و با اشتباهاتی در نقشهای رهبری مسئولان کلیدی و نداشتن افراد صحیح مواجه بود. استیو به همه میگفت: «میتوانستیم ۱۰۰ بار بهتر کار کنیم».حدود شش ماه بعد، رئیسش او را اخراج کرد و به او گفت: «تو در تمام کارهایت در زندگی موفق بودهای و باید برای آن سخت تلاش کنی اما در نقش رئیس، برخی رفتارهایت علیهت کار میکند.» پس از آن، استیو تصمیم گرفت با آقای گرال ارتباط برقرار کند تا او را به عنوان مشاورش برگزیند.
رویکرد کوچینگ من
منظورم این است که من به موفقان کمک کنم تا به عنوان رهبران برای دیگران الگو شوند. استیو برای دستیابی به این هدف در موقعیت بسیار مناسبی پیشرفت کرده است.
بنظرم همه افراد یک الماس درونی دارند؛ الماسی که هرکدام منحصر به فرد است. اجزای این الماس، شامل نقاط ضعف و نقاط قوت ما هستند، نقاطی که با بیشترین لذت و بدون زحمت بیشترین کارایی را انجام میدهیم. شناخت الماس خود یا شناخت نقاط قوت خود، اولین گام به سوی موفقیت در زندگی و کار است.
اما یک بخشی از الماس درونی ما در سایه باقی میماند، آن را ‘الماس سایه’ مینامم، بخشی از الماس درونی که میخواهیم بهبود بخشیم یا تغییر دهیم. این شناخت نقاط ضعف خود را نیز به معنای شناخت خودمان میباشد.
وقتی استیو با آقای اسپایک ملاقات میکند
من با استیو همکاری کرده بودم تا به او کمک کنم الماس سایهاش را کشف کند. استیو، هوشمندیاش را مورد بررسی قرار داده و برای اولین بار به عنوان مدیرعامل، از منطقه راحتی خود خارج شده بود. او دیگر نمیبایست با هیچکس رقابت کند.
همانطور که استیو میگفت: «باید نفس خود را کنار بگذارید و نه تنها، در مورد چیزهایی که نمیتوانید ببینید بلکه در مورد چیزهایی که نمیخواهید ببینید نیز صادق باشید».
من با دیدار صورت به صورت با سهامداران اصلی استیو، شروع به مصاحبه کردم. آنها در شناسایی جنبههای درخشان الماس درونی او به او کمک کردند.
- هوشمندانه
- ارتباط منطقی
- تفکر استراتژیک
- درک سریع مسائل تجاری.
این مصاحبهها همچنین الماس سایه او را فاش کرد:
- بی حوصله با بعضی ها
- بسیار مورد تقاضا
- تمایل به مخالفت با مدیرانش در مقابل تیمشان. (در ژاپن، مردم دوست ندارند چهره خود را از دست بدهند.)
من ایدهای داشتم که مشکل استیو ممکن است چیست، اما میخواستم ابتدا از او بشنوم. در یکی از اولین جلسات کوچینگ ما، استیو ناراحتی خود را به اشتراک گذاشت: “من تنها کسی هستم که در جلسات صحبت میکنم. وقتی اعضای تیم من ایدههایی را ارائه میدهند، سطح تفکر آنها بسیار ضعیف است… نمیدانم چه کار کنم.»
به او لبخند زدم و از او پرسیدم: “استیو، از چه میترسی؟” از سوال من تعجب کرد. او پاسخ داد، “می دانید، من باید خیلی سریع نتایج را ارائه دهم و باید در اسرع وقت تغییرات اساسی ایجاد کنم. من نمیخواهم شکست بخورم. این اولین کار من به عنوان مدیر عامل است.»
استیو هنوز متوجه این موضوع نشده بود، اما با چیزی که من «قاضی کوچک» مینامم دست و پنجه نرم میکرد. قاضی کوچولو بخشی از وجود شماست که در سنین بسیار پایین شکل گرفت. وقتی به دنیا میآییم، از احساسات تشکیل میشویم: شادی، گرسنگی، ترس و غم. پدر و مادر ما میخواهند تمام آنچه را که دارند به ما بدهند. آنها به ما میآموزند که چه چیزی را درست و نادرست میدانند. چه کاری باید انجام دهیم یا نباید انجام دهیم.
قاضی کوچک ما همیشه در “حالت واکنش” است. همچنین ممکن است صدایی درونی بشنوید که میگوید: “تو احمقی!” “تو اشتباه میکنی!” “شما همیشه اشتباه میکنید!” “شما به من احترام نمیگذارید!” یا در مورد خودتان، “من یک رهبر نیستم!” “من قابل احترام نیستم!” و غیره
وقتی این مفهوم را برای استیو توضیح دادم، او گفت: «من متوجه شدم. قاضی کوچک من زمانی وارد میشود که احساس نیاز به ناامنی داشته باشم. همیشه باید کسی باشید که پاسخگو باشد. همیشه مرکز تلاش بودن.»
گفتم: “باشه.” این استراتژی قاضی کوچک شماست. به من بگو، اگر قاضی کوچک شما یک شخصیت بود، کجا قرار میگرفت و نامش چیست؟»
استیو برای یک دقیقه ساکت بود و چشمانش بسته بود. او گفت: “قاضی کوچک من روی شانه من نشسته است و نام او آقای اسپایک است.” او به من میگوید، تو به مدرسه خوبی رفتی، اما این مدرسه هاروارد یا استنفورد نبود. و به مدرسه بازرگانی نرفتی. بنابراین باید ثابت کنید که باهوش ترین مرد اتاق هستید.»
این در جلسات تیم ظاهر شد، زمانی که استیو میگفت: “پاسخ به من بسیار واضح است.” این برای تیم او به عنوان “شما خیلی احمق هستید” ترجمه شد.
استیو به دستاوردهای خود افتخار میکرد. اما آقای اسپایک خود را به عنوان من نشان داد – که به سرعت سمی و مخرب شد.
چیزی که او باید متوجه میشد این بود که به عنوان یک رهبر، همیشه نیازی نداشت که باهوش ترین مرد اتاق باشد. وظیفه او الهام بخشیدن به تیمش برای یافتن بهترین پاسخها است.
من از استیو خواستم که آقای اسپایک را در هر دو دست خود نگه دارد، به او نگاه کند و بگوید: «ممنون، اما نه ممنون! من دیگر به تو نیازی ندارم!» سپس از او خواستم که آقای اسپایک را به صورت فیزیکی دور بیندازد. استیو خندید و این کار را با ذوق انجام داد.
به من نگاه کرد و با لبخند بزرگی که روی صورتش بود گفت: الان خیلی سبک ترم.
تغییر استیو: از خود به دیگران
آقای اسپایک مسئول بود که سایهای بر روی الماس درونی استیو انداخته باشد. زمانی که استیو متوجه این اتفاق شد و راه حل مناسب را پیدا کرد، راه او روشن شد و به درخشش رسید.
با گذراندن زمان، استیو یاد گرفت که چگونه با مستر اسپایک برخورد کند. او به جلسات بدون آمادگی نمیرفت و با تکیه بر تجربیات گذشته و خرد لحظهای «بال آن» میرفت، اما تقریباً همیشه منافع احساسی خود را میخرید.
اکنون پیش از هر جلسه به خود میپرسد: «چه نقشی در جلسه بازی کنم؟ چه طرز فکری باید داشته باشم تا همه به بهترین کارشان بپردازند؟» در طول جلسات، استیو نیازی به اثبات شدن برای بودن باهوشترین شخص اتاق نداشت. همانطور که او میگوید: “این دیگر برای من اهمیتی ندارد.”
سه گام برای درخشش در تجارت و زندگی
چگونه میتوانید به الماس داخلی خود متصل شوید و اجازه دهید بدرخشد؟
مرحله اول: الماس درونی خود را کشف کنید
بر اساس تجربه زندگی و کسب و کارتان، استعدادها و نقاط قوتی را که فکر میکنید اکنون دارید فهرست کنید. اینها میتوانند موارد زیر باشند:
ویژگیهای جسمانی:سلامتی، قدرت، انرژی، ریتم و حتی حس مد شما.
حالت درونی:خودآگاهی، شهود، گشودگی و مشاهده. اینها طرز فکر هستند – متفاوت از احساسات.
توانمندیهای فکری:قاطعیت، تفکر انتقادی، حافظه و خلاقیت.
روابط:نحوه تعامل شما با دیگران (شنونده عالی، متقاعدکننده، سازنده تیم و مشاور).
مهارتهای تجاری:سازنده تغییر، توسعه دهنده افراد، بینا و بازاریاب.
اگر احساس میکنید که در گیرنده مسائل هستید، سعی کنید به دوران کودکی خود بازگردید و به آنچه که برایتان از ارزش ویژهای برخوردار بود، فکر کنید. نیازی نیست که به حوزه تجارت یا زمینه فعلیتان علاقهمند باشید. همچنین، میتوانید از 3 تا 6 نفری که به آنها اعتماد دارید، بپرسید نقاط قوت و استعدادهای شما در نظرشان چیست. از آنها بخواهید که پاسخگوی سئوالتان در ایمیل باشند. ممکن است از بازخوردهای خوبشان شگفتزده شوید؛ بازخورد آنها میتواند به شما کمک کند تا تصویر داخلی بهتری از خودتان بگیرید.
مرحله دوم: با الماس سایه خود روبرو شوید
همین حالا وقت آن است که خودتان را در آینه مرور کنید، اما اینبار نه تنها به نور و برتریهای خودتان بلکه به سایههایتان نیز توجه کنید. برای انجام این کار، ویژگیهای منفی، عادات بد و هر آن چیزی که واقعیت پنهان شدن پتانسیل شما را دارد را شناسایی و فهرست کنید. باید صادق و شجاع باشید؛ زیرا این یک قسمت بسیار حیاتی از فرآیندی است که برای روشن و براق شدن الماس خود باید به آن پرداخت کنید. فهرستی از شکایاتی که همکاران، شرکا یا خانواده از شما دارند تهیه کنید و به یاد داشته باشید: عدم گوش دادن، قضاوت کردن، کنایه زدن، حواس پرتی کردن، به تعویق انداختن کار و موارد مشابه.
مرحله سوم: سایه خود را روشن کنید و بدرخشید
شخصیتی برای “قاضی کوچک” خود بسازید. ممکن است شامل یک سنگ، یک توپ سیخ دار و یک دیو کوچک باشد، اما تخیل خود را گسترش دهید و سایر ابزارها و جنسها را نیز به شما برسانید. اگر تمایل دارید، میتوانید این شخصیت را به نمایش بگذارید و یک اسم خنده دار برایش انتخاب کنید. پس از ساختن شخصیت، “قاضی کوچک” خود را از هر جایی که مایلید، بیرون بیاورید و سپس آن را دور بریزید. در این بخش، تفاوت بدن و ذهن خود را بررسی کرده و روی الماس درونی خود تمرکز کنید، تصور کنید که در جلسات کاری آینده به بهترین شکل ممکن برآیید. هشدار: “قاضی کوچک” شما ممکن است دوباره ظاهر شود، به ویژه زمانی که خسته هستید. با بکارگیری آگاهی، سلاحی برای شما خواهد بود. لازم است این تکرار انجام شود تا تسلط کامل حاصل شود. قبل از هر موقعیت مهم، مانند جلسه، ارائه، بحث فروش یا مصاحبه، بررسی کنید که “قاضی کوچک” شما آنجاست یا نه و سپس الماس درونی خود را به نمایش بگذارید و در آن موقعیت بدرخشید. این تکنیک میتواند یکی از راهحلهای قدرتمند برای درخشش شما در زندگی و تجارت باشد.
درباره دکتر سعید جوی زاده مترجم کتاب مربی من و مدیر مرکز کوچینگ ایران
دکتر سعید جوی زاده یکی از برجستهترین مترجمان کتابهای کوچینگ در ایران است. او یک کوچ بینالمللی است و به عنوان یک تربیت کننده و مشاور، تلاش میکند تا افراد را به سوی موفقیت و رشد شخصی و حرفهای هدایت کند. دکتر سعید جوی زاده تخصص خود را در حوزه کوچینگ و توسعه فردی پیدا کرده است و به تدریس و ارائه آموزشهای متنوع در این زمینه میپردازد.او نویسنده و مترجم برجستهای است و تعدادی از کتابهای موفق کوچینگ را به زبان فارسی ترجمه کرده است. برخی از کتابهای ترجمه شده توسط دکتر سعید جوی زاده عبارتند از “کوچینگ مدیران”، “نقشه راه کوچینگ”، “کوچینگ روانشناسی”، “کوچینگ نوین تاثیرگذاری” و “کوچینگ عملکرد” و غیره. این کتابها به عنوان منابعی معتبر و قابل اعتماد در حوزه کوچینگ شناخته شدهاند و به افرادی که به دنبال توسعه فردی و حرفهای هستند، کمک میکنند.دکتر سعید جوی زاده به شدت آرزو دارد تا همه انسانها زندگیای داشته باشند که تفکر را در آن تجربه کنند. او اعتقاد دارد که تفکر و نگرش مثبت و سازنده میتواند به شکل قابل توجهی بر روی زندگی افراد تأثیر بگذارد و آنها را به سمت رسیدن به هدفهایشان هدایت کند.دکتر سعید جوی زاده با تجربه و دانش خود در حوزه کوچینگ و توسعه فردی، به عنوان یک منبع الهامبخش برای افرادی که به دنبال رشد و پیشرفت هستند، شناخته میشود. او با ارائه خدمات کوچینگ، آموزشها و کتابهایش، به دنبال ارتقای کیفیت زندگی و عملکرد افراد است و به امید بهبود جامعه و جهان به فعالیت میپردازد.
بدون نظر