کوچینگ گروهی و تیمی: حیات پنهان گروه‌ها (مهارت‌ها و دانش ضروری کوچینگ)

این منبع به مربیگری گروهی و تیمی می‌پردازد و بر اهمیت دینامیک گروهی و روابط متقابل در محیط‌های کاری و یادگیری تأکید دارد. کتاب، که شامل پژوهش‌ها، حکایات و مطالعات موردی است، مفاهیم اساسی مانند «نگهداری» (holding) و «تبادل» (exchange) را معرفی می‌کند که برای ایجاد فضایی امن برای یادگیری و تغییر ضروری هستند. همچنین، این منبع عوامل موثر بر یادگیری گروهی، از جمله اتصال، رقابت و آینه‌سازی را بررسی کرده و استراتژی‌های عملی برای مقابله با چالش‌هایی مانند رفتار مخرب، تعارض و پویایی‌های ناخودآگاه در گروه‌ها و تیم‌ها ارائه می‌دهد. در نهایت، به روش‌شناسی‌های متفاوت مربیگری، از جمله آموزش آنلاین و ترکیبی، و همچنین نظارت گروهی برای مربیان می‌پردازد.

کوچینگ تیمی و گروهی

مقدمه سخنرانی: کشف زندگی پنهان گروه‌ها و تیم‌ها (۱۰ دقیقه)

صبح بخیر/عصر بخیر/سلام به همگی، و بسیار خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم تا به کاوش در یکی از جذاب‌ترین و پویاترین حوزه‌های رهبری و توسعه سازمانی بپردازیم: کوچینگ گروهی و تیمی. در دنیای پیچیده و به هم پیوسته امروز، که با چالش‌های بی‌سابقه‌ای روبرو هستیم، توانایی همکاری، فراتر از مرزها و منافع فردی، بیش از هر زمان دیگری حیاتی شده است. دیگر رهبران قهرمان یا تیم‌های مدیریتی متوسط نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای زمانه ما باشند. اینجا جایی است که کوچینگ گروهی و تیمی نقش محوری پیدا می‌کند.

موضوع صحبت امروز ما برگرفته از کتاب پیشگامانه خانم کریستین تورنتون، با عنوان “کوچینگ گروه و تیم: زندگی پنهان گروه‌ها” (Group and Team Coaching: The Secret Life of Groups) است. این کتاب نه تنها یک متن معیار در حوزه رو به رشد کوچینگ گروهی و تیمی به شمار می‌رود، بلکه به شکلی ماهرانه، سه مکتب فکری مهم را با هم ادغام می‌کند: گروه‌های تحلیلی، سیستم‌های انسانی و یادگیری عملی. هدف ما این است که در طول سه ساعت آینده، به عمق این مفاهیم بپردازیم و درک شما را از چگونگی عملکرد، سوء عملکرد و ارتقاء گروه‌ها و تیم‌ها به طور چشمگیری افزایش دهیم.

در این سخنرانی، ما به شما نشان خواهیم داد که چگونه “زندگی پنهان گروه‌ها” – فرآیندهای ناخودآگاه و غیرکلامی که از طریق آن‌ها افراد در گروه‌ها و تیم‌ها یاد می‌گیرند و ارتباط برقرار می‌کنند – می‌تواند بر موفقیت یا شکست تلاش‌های تیمی تأثیر بگذارد. ما به سراغ نظریه‌ها می‌رویم، اما آن‌ها را با مثال‌ها و بینش‌های عملی پیوند می‌زنیم تا به شما ابزارهای ملموسی برای کار در دنیای واقعی ارائه دهیم.

ساختار سخنرانی امروز ما به شرح زیر خواهد بود:

  • بخش اول: مبانی و مفاهیم اصلی کوچینگ گروهی و تیمی – درک “زندگی پنهان گروه‌ها”
  • بخش دوم: پویایی‌ها و عوامل موثر بر یادگیری در گروه‌ها و نقش کوچ
  • بخش سوم: کاربردهای عملی و چالش‌ها در کوچینگ تیم‌ها و مدیریت آغاز، میانه و پایان کار گروهی

با ما همراه باشید تا سفری روشنگرانه را به اعماق پویایی‌های گروهی آغاز کنیم.


بخش اول: مبانی و مفاهیم اصلی کوچینگ گروهی و تیمی (۵۰ دقیقه)

۱. گروه‌ها چه هستند و چرا اهمیت دارند؟ (۱۵ دقیقه)

گروه‌ها همه جا هستند؛ زندگی ما در گروه‌ها می‌گذرد، از خانواده و دوستان گرفته تا گروه‌های کاری. کیفیت این روابط به شدت بر رضایت و لذت ما از زندگی تأثیر می‌گذارد. گروه‌ها قدرتمند هستند. آن‌ها پتانسیل مثبت عظیمی دارند، اما در عین حال، تجربیات “بد” گروهی به درستی مورد ترس قرار می‌گیرند.

برای کار مؤثر با گروه‌ها، باید از قدرت آن‌ها برای دستیابی به تغییر بهره‌برداری کنیم، در حالی که عناصر مخرب را به حداقل می‌رسانیم. در بهترین حالت، گروه‌ها مواجهه‌ای عمیق با دیگران را ارائه می‌دهند که همکاری، خلاقیت و سازگاری را امکان‌پذیر می‌سازد.

  • “رابطه بر فرد مقدم است”: ما موجوداتی اجتماعی هستیم. تکامل ما به عنوان گونه‌ای که با همکاری در گروه‌ها زنده مانده‌ایم، ریشه در قدرت یادگیری گروهی دارد.
  • نادانی ناخودآگاه ما از پویایی گروه‌ها: با وجود اهمیت گروه‌ها، آگاهی عمومی ما از اصول و پویایی‌های زندگی گروهی، حداقل در سطح خودآگاه، قابل توجه است. این شاید به دلیل تعادل با یک “دانش ناخودآگاه مشترک” در مورد زندگی گروهی باشد.
  • چرا کسب‌وکارها به کوچینگ گروهی و تیمی نیاز دارند؟
    • افزایش کارایی و کاهش هزینه: کار با چندین نفر به طور همزمان، منابع همه را برای بازتاب مسائل و تولید ایده‌هایی که به شدت آزمایش شده و پالایش یافته‌اند، به کار می‌گیرد.
    • توسعه رهبری و همکاری: نمی‌توان بدون یک گروه، یک رهبر بود. گروه‌ها بهترین روش برای توسعه هوش اجتماعی و شایستگی‌های بین فردی لازم برای الهام بخشیدن به دیگران هستند.
    • ایجاد ارتباط و هدف مشترک: وقتی افراد احساس می‌کنند بیشتر به یک هدف بزرگتر و ارزشمند مرتبط هستند، سخت‌تر کار می‌کنند و بیشتر می‌مانند.
    • مواجهه با واقعیت‌های دشوار: گروه‌های با رهبری صحیح می‌توانند به افراد کمک کنند تا واقعیت‌های سخت را با هم بپذیرند، اراده را تقویت کرده و راه‌حل‌های خلاقانه و واقع‌بینانه برای چالش‌های کسب‌وکار ایجاد کنند، در حالی که استرس را کاهش می‌دهند.

۲. تفاوت میان “گروه” و “تیم” در کوچینگ چیست؟ (۱۰ دقیقه)

همه تیم‌ها گروه هستند، اما همه گروه‌ها تیم نیستند. این تمایز برای یک کوچ بسیار حیاتی است.

  • تیم (Team):
    • یک هدف یا وظیفه مشترک و صریح در یک زمینه سازمانی گسترده‌تر دارد.
    • قبل و بعد از مداخله کوچینگ وجود دارد و دارای الگوهای ارتباطی و شبکه‌ای از روابط از پیش تعیین شده است.
    • هدف یادگیری باید مشترک و مربوط به اثربخشی تیم باشد. یادگیری فردی در خدمت دستیابی بهتر تیم به هدف مشترک است.
    • اندازه: معمولاً تا ۱۰ نفر، اما بهتر است ۵ تا ۸ نفر باشند تا توجه کافی به نیازهای یادگیری فردی صورت گیرد. تیم‌های بزرگتر از ۱۰ نفر ممکن است نیاز به تقسیم‌بندی برای کوچینگ داشته باشند.
  • گروه یادگیری (Learning Group):
    • افراد به عنوان غریبه‌های نسبی برای هدف یادگیری فردی گرد هم می‌آیند.
    • اعضای گروه از یک تیم کامل نیستند، بلکه از تیم‌ها و گاهی سازمان‌های مختلف می‌آیند.
    • تنوع اهداف در کنار تعهد به کمک به یادگیری یکدیگر، منجر به تجربه‌ای عمیق و متقابل برای یادگیری می‌شود.

۳. کوچینگ گروهی و تیمی چیست؟ و چه چیزهایی نیست؟ (۱۰ دقیقه)

کوچینگ گروهی یک روش واحد نیست، بلکه کاربرد اصول پویایی گروهی در روش‌های مختلف است. تعامل بین شرکت‌کنندگان کلیدی است.

  • ویژگی‌های کوچینگ گروهی (و تیمی):
    • تعامل فعال بین شرکت‌کنندگان را می‌طلبد.
    • در گروه کوچکی (۴-۱۰ نفر) انجام می‌شود.
    • در طول زمان اتفاق می‌افتد؛ مستلزم طول عمر تعامل در جلسات متعدد است.
    • تمرکز یادگیری توسط شرکت‌کنندگان هدایت می‌شود، نه کوچ.
    • وقتی عضویت متنوع باشد، بیشترین اثربخشی را دارد.
    • در حالت ایده‌آل، شامل برخی تعاملات حضوری نیز می‌شود.
    • اهداف گروه یادگیری فردی هستند؛ تیم‌ها به یک هدف مشترک نیاز دارند.
  • کوچینگ گروهی (و تیمی) چه چیزهایی نیست؟
    • آموزش (Training) نیست: برخلاف آموزش، کوچینگ نیازمند این است که یادگیرنده (فرد یا تیم) اهداف یادگیری خود را تعیین کند.
    • مدیریت یک گروه آموزشی با بحث و گفتگو، کوچینگ گروهی نیست.
    • یک تلکلاس یک ساعته برای ۲۵ غریبه، کوچینگ گروهی نیست.

۴. هسته مفهومی: یادگیری، نگهداشت (Holding) و تبادل (Exchange) (۱۵ دقیقه)

تمام کوچینگ ریشه در یک رابطه توسعه‌ای دارد که در آن ایمنی کافی برای رویارویی با اطلاعات جدید فراهم می‌شود.

  • نگهداشت (Holding):
    • مهمترین مهارت در تمام کوچینگ.
    • ظرفیتی برای ایجاد حس امنیت کافی در مراجعین برای یادگیری.
    • این مفهوم از کار دونالد وینیکات در مورد رابطه مادر-نوزاد، اولین رابطه یادگیری، نشأت می‌گیرد.
    • “نگهداشت خوب به کودک اجازه می‌دهد تا یک خود واقعی را توسعه دهد، تنها… در حضور مادر.”.
    • کوچ‌ها باید توانایی ایجاد نوعی وابستگی موقتی را در مراجعین ایجاد کنند.
    • یادگیری مستلزم تعادل بین امنیت و ریسک است. وقتی اساساً احساس امنیت و ارزشمندی می‌کنیم، یادگیری آسان‌تر است.
  • تبادل (Exchange):
    • رویارویی با چیزی جدید، متفاوت یا قبلاً ناشناخته در تجربه فرد است.
    • تفاوت، اطلاعات را با خود حمل می‌کند. بدون تفاوت، تغییر و توسعه‌ای نیست.
    • در یک گروه، تبادل مزایای زیادی نسبت به رابطه یک به یک دارد:
      • طیف وسیع‌تری از فرصت‌های یادگیری سازنده.
      • بازخورد از همتایان آسان‌تر پذیرفته می‌شود.
      • آزمایش واقعیت (Reality Testing) از دیدگاه‌های متعدد، احتمال بازخورد دقیق را افزایش می‌دهد.
    • تجربه “آهان!” تنها یک جنبه تبادل است. تغییرات کوچک و مداوم نیز مهم هستند.
  • مفاهیم روان‌شناختی زیربنایی تبادل و نگهداشت:
    • دانش ضمنی (Implicit Knowing): آگاهی غیرنمادین، غیرکلامی و رویه‌ای ما. گروه‌ها در آشکار کردن این جنبه‌های ناآگاهانه دانش بسیار خوب عمل می‌کنند.
    • فرافکنی (Projection): مکانیسم دفاعی که در آن ما بخش‌هایی از خودمان (اغلب جنبه‌های ناپسند) را به دیگران نسبت می‌دهیم. این فرآیند ناخودآگاه است. می‌تواند مثبت یا منفی باشد.
    • انتقال (Transference): شکلی خاص از فرافکنی؛ الگویی از ارتباط با دیگران در زمان حال که تحت تأثیر فرافکنی‌های ناشی از الگوهای روابط گذشته است.
    • تفکیک (Splitting): ناتوانی در نگهداشت افکار، احساسات یا باورهای متضاد در ذهن. تفکر “همه یا هیچ” است و می‌تواند مخرب باشد.

بخش دوم: پویایی‌ها و عوامل مؤثر بر یادگیری در گروه‌ها و نقش کوچ (۵۰ دقیقه)

۱. نُه فرآیند بنیادین گروهی (۳۰ دقیقه)

این فرآیندها در همه گروه‌ها فعال هستند و وظیفه کوچ گروهی، درک و کار با آن‌ها برای حفظ تعادل مولد بین ایمنی و چالش است.

  • ماتریس گروه (Group Matrix):
    • ماتریس دینامیک (Dynamic Matrix): کلیت ارتباط و تجربه در یک گروه خاص، در طول زمان. شامل هر آنچه در گروه گفته، احساس و تجربه می‌شود، آگاهانه، ناخودآگاه و ناآگاهانه اما به طور ضمنی دانسته.
    • ماتریس بنیاد (Foundation Matrix): میراث بیولوژیکی و فرهنگی مشترک ما به عنوان انسان (مانند ناخودآگاه جمعی یونگ و مفروضات فرهنگی مشترک).
  • ارتباط (Communication):
    • هر اتفاقی در یک گروه، پتانسیل یک ارتباط را دارد. این شامل حالات چهره، تماس چشمی، لحن صدا، حرکات بدنی، زمانبندی ورود/خروج و حتی انتخاب لباس می‌شود.
    • مهارت کوچ در تشخیص الگوهای تکراری یا مشترک در این ارتباطات است.
  • ترجمه (Translation):
    • فرآیند پیچیده “به کلام آوردن” ارتباطاتی که به روش‌های دیگر صورت گرفته‌اند.
    • این کار با کنار هم قرار دادن ارتباطات در طول زمان، در حالات مختلف و توسط اعضای مختلف انجام می‌شود.
  • آینه‌کاری (Mirroring):
    • فرآیندهای ناخودآگاه یا غیرآگاهانه‌ای که در آن ما تجربیات فعلی را با تجربیات قبلی مقایسه می‌کنیم تا آن‌ها را درک کنیم.
    • چهار روش آینه‌کاری:
      1. دیده شدن، پذیرفته شدن و به رسمیت شناخته شدن به عنوان خود فرد.
      2. تجربه “این مثل من است” یا “من هم همین احساس را دارم”.
      3. دیدن جنبه‌هایی از خودمان در تعامل با دیگران در گروه (گاهی اوقات جنبه‌هایی که کمتر دوست داریم).
      4. احساسات قوی متقابل بین دو یا چند عضو گروه بر اساس شناسایی یا عدم شناسایی (مانند همدردی قوی، تحسین، یا ناراحتی).
  • آینه‌کاری منفی (Negative Mirroring):
    • اغلب ناشی از فرافکنی، انتقال یا تفکیک است.
    • هنگامی که کسی جنبه‌ای از خود را که دوست ندارد در دیگری می‌بیند.
    • در یک زمینه کسب‌وکار، واکنش‌های آینه‌کاری منفی ریشه‌دار می‌توانند چالش قابل توجهی برای کوچ تیم باشند.
  • طنین (Resonance):
    • احساس ارتباط بین تجربیات اعضا، از جمله محتوای عاطفی آن‌ها، که منجر به درک متقابل عمیق‌تری می‌شود.
    • فرآیندی شهودی و عمدتاً ناخودآگاه است که نمی‌توان آن را مجبور کرد.
  • پدیده‌های چگالنده (Condenser Phenomena):
    • اشاره به تغییرات در گروه و آزادسازی تنش دارد، زیرا مواد ناخودآگاه یا پنهان قبلی به اشتراک گذاشته می‌شوند، اغلب از طریق استعاره.
  • مکان‌یابی (Location) یک اختلال:
    • این اصل بیان می‌کند که هر رویداد، حتی اگر به نظر می‌رسد به یک یا دو نفر در گروه محدود شود، به نحوی کل گروه را درگیر می‌کند.
    • مثلاً، گروه می‌تواند یک ویژگی خاص (مانند پرخاشگری یا قربانی بودن) را در یک فرد “مکان‌یابی” کند و به او نقش “آقای عصبانی” یا “قربانی ابدی” را بدهد. این اولین قدم به سوی قربانی‌کردن (Scapegoating) است.
  • فرآیند بازتاب (Reflection Process) – (همچنین به عنوان “فرآیند موازی” یا “همشکلی” شناخته می‌شود):
    • هنگامی که کسی داستانی را تعریف می‌کند، گروه پویایی آن را، از جمله محتوای عاطفی که راوی قبلاً از آن آگاه نبوده، درک می‌کند و احساس می‌کند.
    • این احساسات می‌توانند توسط اعضای گروه حس یا تجسم شوند. اگر بیان شوند، بینش جدیدی را برای راوی فراهم می‌کنند.
    • این یک ابزار قدرتمند برای یادگیری است، به شرطی که با دقت استفاده شود.

۲. هشت عامل گروهی مؤثر بر یادگیری و تغییر (۲۰ دقیقه)

این عوامل به اعتماد به نفس و شایستگی در اعضای گروه کمک می‌کنند و می‌توانند راهنمای عملی برای کوچ باشند.

  • اتصال و تعلق (Connectedness and Belonging):
    • حس تعلق، یک نیاز انسانی ذاتی است.
    • عضویت در یک گروه “خوب” به خودی خود خوب تجربه می‌شود.
    • آینه‌کاری، شناسایی و طنین این پیوندها را تقویت می‌کنند.
    • آرمانی‌سازی موقت گروه در آغاز کار می‌تواند مفید باشد، اما در طولانی مدت باید جای خود را به دیدگاهی واقع‌بینانه‌تر بدهد.
  • یادگیری بین‌فردی (Interpersonal Learning):
    • با مشاهده و هضم سبک‌های بین‌فردی مشابه و متضاد، افراد طیف وسیع‌تری از گزینه‌ها را درک می‌کنند.
  • رقابت، حسادت و تحسین (Competition, Envy and Admiration):
    • مقایسه و رقابت در هر گروهی وجود دارد.
    • حسادت، اگرچه احساسی دردناک و مخرب است، می‌تواند به تحسین تبدیل شود.
    • تحسین، خواهر مهربان‌تر حسادت است و نیاز به فروتنی برای یادگیری دارد.
    • وظیفه کوچ: عادی‌سازی احساسات رقابتی و ترویج تقلید به جای حمله.
  • آرمانی‌سازی و تقلید (Idealisation and Emulation):
    • آرمانی‌سازی یک عضو یا خود کوچ می‌تواند مانع یادگیری باشد.
    • تحسین عادی به ما امکان می‌دهد کیفیتی را که تحسین می‌کنیم بیشتر بشناسیم و درک کنیم، و سپس آن را در خودمان “امتحان” کنیم.
  • تمرین شجاعت و آزادی عمل (Practising Courage and Freedom to Act):
    • صادق بودن و آشکارا صحبت کردن در یک گروه، نیازمند شجاعت است.
    • تکرار این عمل در طول زمان، شجاعت را توسعه می‌دهد و اعضا در محیط‌های دیگر نیز جسورتر می‌شوند.
  • شاهد بودن و دیده شدن (Witnessing and Being Witnessed):
    • گفتن چیزهایی با صدای بلند به دیگری، قدرتمند است و در حضور شاهدان گروهی قوی‌تر می‌شود.
    • فرصت مشاهده داستان‌ها و تعاملات دیگران نیز راه مهمی برای یادگیری است.
  • تشویق (Encouragement):
    • هم غیرکلامی و هم کلامی است.
    • دیدن تغییرات مثبت در دیگران، خود یک تشویق بزرگ است.
    • تراز کردن تشویق‌ها و مواجهه با واقعیت‌ها مهم است. اگر جنبه‌های منفی به طور سیستماتیک از بحث حذف شوند، پیشرفت مختل می‌شود.
  • کوچینگ عملکرد گروهی (Group Performance Coaching):
    • اعضای گروه بر روی یک معضل که با آن روبرو هستند تمرکز می‌کنند و بازخورد و راهنمایی ارائه می‌دهند.
    • این رفتار خودتقویت‌کننده است. هر چه بیشتر اعضا معضلات خود را برای کوچینگ گروهی بیاورند، گروه در نقش کوچینگ موفقیت‌های بیشتری را تجربه خواهد کرد.

۳. اداره سیستم: فراهم آوردن شرایط مناسب (۱۰ دقیقه)

مسئولیت کوچ گروهی تضمین این است که شرایط برای کار تا حد امکان مطلوب باشد.

  • زمان و گروه:
    • همیشه به موقع شروع و به موقع پایان دهید. این به اعضا اطمینان می‌دهد که می‌توانند به شما و فرآیند اعتماد کنند.
    • زمان کار اصلی یک گروه کوچینگ زمانی است که همه در اتاق با هم هستند و کاملاً به کار متمرکز هستند.
  • محیط فیزیکی گروه:
    • محیطی مناسب برای کار (آرام، راحت، مجهز) ارزش افزوده ایجاد می‌کند.

بخش سوم: کاربردهای عملی و چالش‌ها در کوچینگ تیم‌ها (۶۰ دقیقه)

۱. درک سازمان‌ها، گروه‌ها و تیم‌ها: تفکر سیستمی و پیچیدگی (۲۵ دقیقه)

تفکر سیستمی چارچوبی برای درک پیچیدگی‌های زندگی سازمانی مدرن است.

  • تفکر سیستمی: یک شمای کلی:
    • از ریشه‌های بیولوژیکی نشأت گرفته و به عنوان یک “فرا-نظریه” توسعه یافته است.
    • به ما کمک می‌کند کل را ببینیم و بر روابط متقابل و الگوهای تغییر تمرکز کنیم.
  • سیستم‌ها و تیم‌ها:
    • تیم‌ها سیستم‌های اجتماعی یا زیرسیستم‌هایی از سیستم‌های بزرگتر هستند.
    • مفهوم “سیستم‌های تو در تو” (Nested Systems) مفید است؛ یک تیم می‌تواند زیرسیستم یک بخش یا سازمان بزرگتر باشد.
    • نادیده گرفتن سیستمی که تیم در آن کار می‌کند، خطرناک است.
  • مرز سیستم کجاست؟
    • مرز سیستم احتمالاً یک تخیل است – تخیلی مفید و ضروری.
    • تعریف مرز سیستم همیشه دلخواه است؛ همه سیستم‌ها مانند عروسک‌های روسی هستند.
  • تغییر چگونه اتفاق می‌افتد؟
    • “اثر پروانه” (Butterfly Effect): تغییرات کوچک می‌توانند زنجیره‌ای از رویدادها را آغاز کنند.
    • بروز (Emergence): نظم همیشه از تصادفی بودن و آشوب ظاهری بیرون می‌آید.
    • کوچینگ گروهی “ناپایداری محدود” را فراهم می‌کند که در آن اضطراب می‌تواند به منبعی از خلاقیت تبدیل شود.
  • ضرورت پارادوکس (The Necessity of Paradox):
    • هر موقعیتی تمایل دارد تا نقطه مقابل خود را ایجاد کند.
    • سازمان‌ها اغلب انتظارات پارادوکسیکال دارند (مثلاً نوآوری در کنار کاهش هزینه‌ها).
    • پارادوکس‌ها را نمی‌توان کاملاً حل کرد، اما می‌توان آن‌ها را به نفع خود به کار گرفت. کوچ تیم باید توانایی نگهداشت چندین دیدگاه ظاهراً متناقض را داشته باشد.
  • کار با بیش از یک بخش از سیستم:
    • مشکلات بین تیم‌ها یا دپارتمان‌ها به اندازه مشکلات درون یک تیم خاص، مشکل‌ساز هستند.
    • کمک به افراد برای تشخیص و پذیرش وفاداری‌های دوگانه، هم به “قبیله” و هم به سازمان بزرگتر.
  • گروه‌ها و تصمیم‌گیری:
    • “خرد جمعی” (The Wisdom of Crowds): قضاوت‌های جمعی تعداد زیادی از افراد، عملکرد بهتری نسبت به افراد متخصص دارند.
    • “تفکر گروهی” (Groupthink): گروه‌ها می‌توانند مخالفت را سرکوب کرده و اطلاعات مهم را نادیده بگیرند که منجر به تصمیمات ضعیف می‌شود. علائم تفکر گروهی شامل عقلانی‌سازی جمعی و فشار برای یکنواختی است. کوچ تیم می‌تواند بیان دیدگاه‌های متنوع را تشویق کند.
  • تأثیرگذاری بر تغییر در سازمان‌ها (گروه‌های بزرگ):
    • تغییر “فرهنگ سازمانی” به معنای تغییر “نظریه در حال استفاده” (Theory-in-use) یک توده بحرانی از افراد است.
    • گروه‌های بزرگ پتانسیل تحول آفرین دارند.
    • دیالوگ (Dialogue) در گروه‌های بزرگ (پت دو ماره): تمرکز بر درک متقابل و “کوینونیا” (همبستگی بی‌طرفانه).
    • کافه جهانی (World Café): ابزاری انعطاف‌پذیر برای تولید ایده‌ها و باز کردن بحث.

۲. مقابله با رفتارهای مشکل‌ساز و تیم‌های “دشوار” (۲۰ دقیقه)

رفتارهای مشکل‌ساز می‌توانند فرصت‌های طلایی برای یادگیری تیم‌ها فراهم کنند.

  • استراحت‌های فرآیندی (Process Breaks) و مهارت‌های فرآیندی:
    • “زمان استراحت” برای یک گروه یا تیم برای بررسی چگونگی کار آن‌ها با یکدیگر. مفید برای گروه‌های متمرکز بر وظیفه.
    • بحث ماهرانه (Skilful Discussion) (سنگه): تأکید بر ارزش رویکرد پرسشگرانه در بهبود کیفیت تصمیمات.
  • مقابله با خشم آشکار در یک گروه:
    • مرحله اول: مهار انفجار و اجازه دادن به فرد برای آرام شدن. بحث و استدلال در این مرحله بی‌فایده است.
    • مرحله دوم: کمک به گروه برای یادگیری از تجربه. خشم چه اطلاعاتی را با خود آورده است؟.
    • تشویق به یادگیری در مورد اختلاف نظر مؤثر: اختلاف نظر و مقابله با تعارض برای هر تیم موفقی ضروری است.
  • وقتی کسی گریه می‌کند یا مضطرب است:
    • وقت بگذارید و به ابراز احساسات به کلام تشویق کنید.
    • از احساسات خود آگاه باشید. چه احساسی به شما دست می‌دهد وقتی کسی گریه می‌کند؟.
    • ارتباط با کار را بررسی کنید. آیا این ناراحتی به کار مورد بحث مرتبط است؟.
    • مراقب الگوهای دستکاری‌کننده باشید.
  • مقابله با افرادی که تسلط (Dominating) دارند:
    • فعالانه چالش کنید و بحث را قطع کنید. دیگران را وارد بحث کنید.
    • اگر ادامه یافت، به تسلط اشاره کنید و گروه را به حل آن دعوت کنید.
  • وقتی کسی ساکت یا بیش از حد آرام است:
    • سکوت نیز یک ارتباط است و دلایل زیادی دارد (ترس، نیاز به فاصله، ناراحتی).
    • به آرامی او را وارد بحث کنید (تماس چشمی، دعوت به نظر، سوال).
  • وقتی کسی “بله، اما…” بازی می‌کند:
    • مشکلی را مطرح می‌کند اما تمام کمک‌های ارائه شده را رد می‌کند.
    • با شناسایی الگو و بازخورد منظم از همه اعضا مقابله کنید.
  • وقتی مشارکت کسی همیشه خسته‌کننده است:
    • ناشی از عدم خودانگیختگی و ریسک‌پذیری است.
    • به آرامی او را تشویق کنید تا پاسخ‌های واقعی‌تر و خودانگیخته‌تری را بیان کند.
  • وقتی کسی فقط منطق را می‌پذیرد و احساسات را نمی‌شناسد:
    • محدوده عاطفی محدودی دارند.
    • به آن‌ها کمک کنید احساسات کوچک را بشناسند و از نشانه‌های غیرکلامی آگاه شوند.
  • وقتی کسی آنقدر خودمحور است که نمی‌تواند روی وظیفه کار کند:
    • ممکن است خارج از حیطه کوچینگ باشد.
  • اضطراب در گروه‌ها:
    • یک عامل اصلی در تیم‌های “ناکارآمد” است.
    • رفتارهایی مانند تأخیر، سکوت، عقلانی‌سازی، شوخی نامناسب، نجوا کردن و عذرخواهی مداوم، همگی نشان‌دهنده اضطراب هستند.
  • نظریه‌های ناکارآمدی گروهی (بیون و هاپر):
    • فرضیات اساسی (Basic Assumptions) بیون: سه حالت ناخودآگاه که مانع کار گروهی می‌شوند: جنگ/گریز (Fight/Flight)، وابستگی (Dependency) و زوج‌سازی (Pairing).
    • “ناهمبستگی” (Incohesion) هاپر: ترس از نابودی شخصی که بقای گروه را به هر قیمتی ضروری می‌سازد.
    • کوچ باید احساس غالب زیر هر فرض را مورد توجه قرار دهد.
  • کار با تعارضات ناخودآگاه و ناگفته:
    • گروه‌ها به دلیل ناخودآگاه بودن از تعارضاتی که مانع آن‌ها می‌شوند، متوقف می‌شوند.
    • کوچ ممکن است به نقش‌هایی “دعوت” شود که برای آن‌ها برنامه‌ریزی نشده است (مثلاً تشویق‌کننده، دشمن، قربانی، آزاردهنده، ناجی).
  • تیم‌های “ناکارآمد” اعلام شده:
    • انتظارات اعضا از کوچینگ احتمالاً پایین است.
    • این تیم‌ها ممکن است “ناکارآمدی” را برای سازمان بزرگتر حمل کنند.
    • مثلث درام (Drama Triangle) (کرپمن): چارچوبی مفید برای درک پویایی‌های آزاردهنده بین نقش‌های آزاردهنده (Persecutor)، قربانی (Victim) و ناجی (Rescuer).
  • کار با پیام‌های متناقض (آرگیریس):
    • “نظریه اظهار شده” (Espoused Theory) در مقابل “نظریه در حال استفاده” (Theory-in-Use).
    • روتین‌های دفاعی سازمانی: پیام‌های متناقض طراحی می‌شوند، طوری عمل می‌شود که انگار متناقض نیستند، و این تناقضات غیرقابل بحث می‌شوند.
    • یادگیری دو حلقه‌ای (Double-loop learning): تغییر نه تنها در عملکرد، بلکه در معیارهای اندازه‌گیری عملکرد. این امر به تعهد به پرسشگری دقیق نیاز دارد. کوچ به آشکارسازی این “ناگفته‌ها” کمک می‌کند.

۳. مدیریت آغاز، میانه و پایان کار کوچینگ گروهی (۱۵ دقیقه)

نحوه مدیریت این مراحل برای حداکثر کردن شانس موفقیت بسیار مهم است.

  • آغازها (Beginnings):
    • هدف اصلی: اطمینان از اینکه همه می‌خواهند دفعه بعد بازگردند.
    • شامل استقبال، توضیح اهداف و فرآیند، مشاوره در مورد توافقات کاری، تشخیص اضطراب و مدل‌سازی رفتار است.
  • میانه‌ها (Middles):
    • کوچینگ زمان‌بندی دارد. “انتقال یادگیری” (Transfer of Learning) در میانه گروه اتفاق می‌افتد، نه در پایان.
    • چرخه یادگیری کولب (Kolb’s Learning Cycle): مدل ساده‌ای برای درک انتقال یادگیری، شامل تجربه عینی، مشاهده بازتابی، مفهوم‌سازی انتزاعی و آزمایش فعال.
  • پایان‌ها (Endings):
    • پایان دادن به موقع بسیار مهم است، هم در هر جلسه و هم در کل مأموریت.
    • ابعاد روان‌شناختی پایان‌ها: پایان‌ها اغلب دشوار هستند، زیرا با تجربیات قبلی از دست دادن پیوند می‌خورند.
    • احساسات ناخودآگاه در مورد پایان‌ها: اغلب نامطلوب و غیرمنطقی هستند و اعضا ممکن است مایل به بحث در مورد آن‌ها نباشند.
    • مقابله با ترک‌کنندگان زودهنگام: به افراد کمک کنید تا معنا و تأثیر تمایل خود به ترک زودهنگام را بررسی کنند.
    • در جلسه نهایی: هدف این است که هر کس یادگیری خود را جمع‌بندی کند، دستاوردها و چالش‌های مداوم را روشن کند، کار را جشن بگیرد و خداحافظی کند.

نتیجه‌گیری سخنرانی: کوچینگ گروهی و تیمی به عنوان کاتالیزور تحول (۵ دقیقه)

در طول این سه ساعت، ما به شما نشان دادیم که چگونه کریستین تورنتون در کتابش، چارچوبی قدرتمند برای درک “زندگی پنهان گروه‌ها” ارائه می‌دهد. ما به عمق مفاهیمی مانند “نگهداشت” و “تبادل” رفتیم، نُه فرآیند اصلی گروهی و هشت عامل مؤثر بر یادگیری را بررسی کردیم، و نگاهی به پیچیدگی‌های تفکر سیستمی و چگونگی مدیریت رفتارهای دشوار در تیم‌ها انداختیم.

ما دریافتیم که کوچینگ گروهی و تیمی نه تنها یک مجموعه از مهارت‌ها، بلکه یک هنر و صنعت است که نیازمند آموزش عمیق، توسعه شخصی مادام‌العمر، و تمرین بازتابی است. این حوزه به ما کمک می‌کند تا با ناخودآگاه جمعی کار کنیم، تعارضات پنهان را آشکار سازیم، و تیم‌ها را قادر سازیم تا از تفکر گروهی فراتر رفته و به خرد جمعی دست یابند.

کوچینگ تیمی و گروهی بیش از صرفاً بهبود عملکرد، به تغییر فرهنگ سازمانی، توسعه رهبری مؤثر و ایجاد پیوندهای عمیق‌تر بین افراد کمک می‌کند. این امر، به نوبه خود، انرژی جدیدی را برای عملکرد بهتر افراد و کسب‌وکارها آزاد می‌کند و می‌تواند کلید شکستن موانع تغییر و یافتن راه‌حل‌های جدید در زمان‌های چالش‌برانگیز باشد.

امیدوارم این سخنرانی، درک عمیق‌تری از پیچیدگی‌های گروه‌ها و تیم‌ها و پتانسیل کوچینگ برای تحول آن‌ها را برای شما فراهم کرده باشد. از توجه شما سپاسگزارم. اگر سوالی دارید، من آماده پاسخگویی هستم.


نکات برای ارائه دهنده:

  • زمان‌بندی: این متن یک چارچوب جامع است. برای یک سخنرانی ۳ ساعته، شما نیاز دارید که روی هر بخش با جزئیات بیشتری صحبت کنید، مثال‌های شخصی اضافه کنید، و با مخاطبان تعامل داشته باشید (پرسش و پاسخ، فعالیت‌های کوتاه). می‌توانید برای هر بخش، اسلاید یا ابزارهای بصری تهیه کنید.
  • انرژی و شور: به عنوان سخنران، انرژی و شور شما نسبت به موضوع، کلید جذب مخاطب است.
  • تنفس و مکث: برای جذب مفاهیم پیچیده توسط مخاطب، مکث‌های استراتژیک و فرصت‌هایی برای تأمل ضروری است.
  • داستان‌گویی: از مثال‌ها و داستان‌های خود یا از کتاب (با تغییر جزئیات برای حفظ حریم خصوصی) برای نشان دادن مفاهیم استفاده کنید. متن اصلی شامل حکایات واقعی است.
  • تعامل: حتی در یک سخنرانی ۳ ساعته، تعامل با مخاطب (مثلاً پرسیدن سوالات بلاغی، درخواست مثال، یا نظرسنجی کوتاه) می‌تواند به حفظ توجه و تعمیق یادگیری کمک کند.
  • ارجاع به منبع: همواره به کریستین تورنتون و کتاب ایشان به عنوان منبع اصلی اشاره کنید تا اعتبار سخنرانی شما حفظ شود.
  • تغییرات آنلاین: حتماً در مورد تفاوت‌های کوچینگ حضوری و آنلاین و چالش‌های خاص کوچینگ “ترکیبی” (blended) و “هیبریدی” (hybrid) صحبت کنید، زیرا اینها مباحث جدید و بسیار مهمی هستند.
  • پایان قوی: تأکید بر تأثیر بلندمدت کوچینگ و قدرت “پایان دادن” صحیح.

مربیگری گروه و تیم

هدف: این راهنما برای بررسی درک شما از مفاهیم اصلی، نظریه‌ها و شیوه‌های مربیگری گروه و تیم، همانطور که در کتاب “مربیگری گروه و تیم: زندگی پنهان گروه‌ها” اثر کریستین تورنتون توضیح داده شده است، طراحی شده است.

بخش ۱: مقدمه و مبانی نظری

۱.۱ مقدمه به مربیگری گروه و تیم

  • تعریف گروه و تیم: تفاوت‌های کلیدی بین «گروه» و «تیم» چیست؟ (تیم‌ها دارای هدف مشترک و ساختار سازمانی مشخص هستند، در حالی که گروه‌های یادگیری برای یادگیری فردی گردهم می‌آیند).
  • دلایل تجاری مربیگری گروه و تیم: مزایای سازمانی چیست (بهره‌وری، مهارت‌های رهبری، ارتباطات، حل مسئله، کارایی هزینه)؟
  • مقایسه با سایر مداخلات: چرا مربیگری گروه و تیم، به‌ویژه برای مهارت‌های بین فردی و همکاری، مؤثرتر از سایر روش‌ها است؟
  • استانداردها و بهترین شیوه‌ها: ابعاد اساسی مربیگری گروهی مؤثر چیست (اندازه، تعامل، زمان، جهت‌گیری یادگیری، تنوع، تعامل رو در رو)؟

۱.۲ مفاهیم اصلی: یادگیری، نگهداری و تبادل

  • مقدمه بر یادگیری انسان:”دانستن ضمنی”: این مفهوم چیست و چگونه به ارتباطات ناخودآگاه در گروه‌ها کمک می‌کند؟
  • فرافکنی، انتقال و تجزیه: این مکانیزم‌های روان‌شناختی را تعریف و مثال بزنید. چگونه بر پویایی گروه و درک بین فردی تأثیر می‌گذارند؟
  • ” نگهداری” (Holding):تعریف: ظرفیت ایجاد حس امنیت و ایمنی در روابط برای یادگیری.
  • ارتباط با “شامل بودن” (Containing).
  • نقش مربی در ایجاد و حفظ “نگهداری” (Holding)، به ویژه در مواجهه با احساسات دشوار.
  • “تبادل” (Exchange):تعریف: مواجهه با اطلاعات جدید یا متفاوت.
  • چگونه “تبادل” (Exchange) در یک محیط گروهی، به ویژه از طریق بازخورد، تقویت می‌شود؟
  • “آها!” لحظه‌ها و فرآیند تکرار شونده تبادل.
  • رشد تفکر و موانع یادگیری:نظریه “ویلفرد بیون” (Wilfred Bion) در مورد رشد تفکر از تحمل ناکامی.
  • مقاومت در برابر یادگیری و “روتین‌های دفاعی” در سازمان‌ها (اشاره به کریس آرگیریس).
  • ماهیت چند حسی و عاطفی یادگیری: اهمیت ارتباط عاطفی در فرآیند یادگیری.

بخش ۲: پویایی‌های گروه و کار با چالش‌ها

۲.۱ عمیق‌تر شدن: زندگی پنهان گروه‌ها

  • نه فرآیند گروهی اساسی:”ماتریس گروه” (Group Matrix): ماتریس پویا و ماتریس پایه. چگونه یک “آگاهی گروهی” مشترک ایجاد می‌شود؟
  • “ارتباط” (Communication): درک گسترده از ارتباطات (کلامی و غیرکلامی) در گروه‌ها.
  • “ترجمه” (Translation): فرآیند کلامی کردن ارتباطات غیرکلامی و ناخودآگاه.
  • “آینه‌کاری” (Mirroring): چهار نوع آینه‌کاری (شناخته شدن، “مثل من است”، دیدن جنبه‌های خود، احساسات متقابل شدید).
  • “آینه‌کاری منفی” (Negative Mirroring): خطرات و مدیریت فرافکنی و انتقال در آینه‌کاری منفی.
  • “تشدید” (Resonance): احساس ارتباط بین تجربیات اعضا و نقش آن در انسجام گروه.
  • “پدیده‌های چگالنده” (Condenser Phenomena): انتشار تنش و ظهور معانی جدید از طریق مواد ناخودآگاه.
  • “مکان (اختلال)” (Location (of a disturbance)): چگونه گروه‌ها ویژگی‌های خاصی را در یک فرد “مکان‌یابی” می‌کنند و خطر قربانی کردن.
  • “فرآیند بازتاب” (Reflection Process / Parallel Process / Isomorphism): چگونه پویایی‌های عاطفی یک وضعیت بیرونی در گروه بازتاب می‌یابد.

۲.۲ هشت عامل گروهی مؤثر بر یادگیری و تغییر

  • عوامل کلیدی:”ارتباط و تعلق” (Connectedness and Belonging): نیاز انسانی به تعلق و تأثیر آن بر اعتماد به نفس.
  • “یادگیری بین فردی” (Interpersonal Learning): استفاده از بازخورد و دیدگاه‌های متعدد برای بهبود مهارت‌های بین فردی.
  • “رقابت، حسادت و تحسین” (Competition, Envy, and Admiration): مدیریت این احساسات برای جلوگیری از رفتارهای مخرب و ارتقای تقلید.
  • “آرمان‌گرایی و تقلید” (Idealization and Emulation): تفاوت بین آرمان‌گرایی موقت و تقلید سالم.
  • “تمرین شجاعت و آزادی عمل” (Practicing Courage and Freedom to Act): چگونگی مشارکت فعال در گروه که به رشد شجاعت منجر می‌شود.
  • “شاهد بودن و دیده شدن” (Witnessing and Being Witnessed): اهمیت به زبان آوردن افکار و یادگیری از مشاهدات دیگران.
  • “تشویق” (Encouragement): استفاده متعادل از تشویق برای حفظ واقع‌بینی.
  • “مربیگری عملکرد گروهی” (Group Performance Coaching): کمک گروه به یک عضو خاص و پتانسیل مشکلات (مانند تمرکز بر یک فرد).
  • مدیریت سیستم: اهمیت تنظیم صحیح شرایط گروه (زمان، محیط فیزیکی، قوانین).

۲.۳ درک سازمان‌ها، گروه‌ها و تیم‌ها: تفکر سیستمی و پیچیدگی

  • تفکر سیستمی:مقدمه: دیدگاه سیستمی در برابر دیدگاه مکانیکی.
  • سیستم‌ها و تیم‌ها: “سیستم‌های تودرتو” (Nested systems) و اهمیت تعامل تیم با سیستم بزرگ‌تر.
  • “مرز سیستم” (Boundary of the system): مفهوم “اتوپوئزیس” (Autopoiesis) و ماهیت موقت مرزهای سیستم.
  • “چگونه تغییر رخ می‌دهد؟” (How does change happen?): “اثر پروانه‌ای” (Butterfly effect) و مفهوم “ظهور” (Emergence) از هرج و مرج.
  • “ضرورت تناقض” (Necessity of paradox): حفظ و بهره‌برداری از تضادها به جای حل آن‌ها.
  • کار با تفکر سیستمی و پیچیدگی:مربیگری رهبران: کمک به رهبران برای هدایت پیچیدگی‌های سازمانی.
  • کار با بیش از یک بخش از سیستم: مدیریت پویایی‌های بین تیمی و فرهنگی.
  • گروه‌ها و تصمیم‌گیری: “خرد جمعی” (Wisdom of crowds) و “تفکر گروهی” (Groupthink).
  • تأثیرگذاری بر تغییر در سازمان‌ها: نقش گروه‌های بزرگ در تغییر فرهنگ سازمانی.

بخش ۳: مربیگری عملی و چالش‌های خاص

۳.۱ مربیگری تیم ۱: مبانی

  • تعریف مربیگری تیم: سه حوزه تمرکز (هدف تیم، ظرفیت همکاری، مهارت‌های اعضا).
  • استفاده از ابزارها و مدل‌های تیم:اهمیت ابزارها به عنوان نقطه شروع گفتگو.
  • قوانین هفت‌گانه برای انتخاب ابزار.
  • اشتباهات رایج در استفاده از ابزارها.
  • فرآیند قرارداد و بررسی: اهمیت اهداف واضح و شفافیت در قرارداد با چندین مشتری.
  • مصاحبه با اعضای تیم: مزایای مصاحبه‌های فردی قبل از مربیگری تیمی.
  • کار با رهبر تیم: حفظ وفاداری دوگانه به تیم و رهبر.
  • مقابله با انتظارات ناگفته و پویایی‌ها: شناسایی و کار با “واقعیت‌های احساس شده” و “نظریه‌های در حال استفاده” (Argyris).
  • اهمیت زمان‌بندی: مربیگری تیم در زمان تغییر سازمانی.

۳.۲ مربیگری گروه یادگیری

  • مربیگری گروه یادگیری در برابر مربیگری تیم: تفاوت‌ها در اهداف و پویایی‌ها.
  • “یادگیری عملی” (Action Learning): تعریف، ساختار، مزایا و مهارت‌های کسب شده.
  • “گروه‌های بالینت” (Balint Groups): یک روش ساختاریافته برای بازتاب در گروه‌ها.
  • جلسات مربیگری در برنامه‌های توسعه مدیریت: گنجاندن مربیگری گروهی در برنامه‌های آموزشی.

۳.۳ گروه‌های نظارت (Supervision)

  • تعریف و مزایا: نقش نظارت برای مربی و مزایای نظارت گروهی (یادگیری جایگزین، بازخورد متنوع).
  • فرآیند بازتاب (Reflection Process): چگونه پویایی‌های عاطفی مشتری/مربی در گروه نظارت بازتاب می‌یابد و کاربرد آن.
  • مدیریت رقابت و رقابت در گروه نظارت: شناسایی و مدیریت این پویایی‌ها.
  • شروع و ساختاردهی گروه نظارت: ملاحظات برای انتخاب اعضا، قرارداد و قالب جلسات.
  • خطاهای رایج ناظر: آگاهی از سوگیری‌های ناظر.
  • “هنر تحت نظارت بودن” (Art of Being Supervised): مهارت‌های ارائه کار و استفاده از نظارت.

۳.۴ گام‌های عملی برای چالش‌ها و موقعیت‌های خاص

  • استراتژی‌های مقابله با رفتار مشکل‌ساز در گروه‌ها:”وقفه‌های فرآیندی” (Process Breaks): استفاده از آن‌ها برای بررسی چگونگی کار گروه.
  • توسعه بحث ماهرانه: تأکید بر موضع پرسشگرانه (Senge).
  • مقابله با خشم آشکار: مراحل مهار و یادگیری از خشم.
  • ” نگهداری گروه در کشمکش و تقلا” (Holding the group through conflict and struggle): نقش مربی در میانجی‌گری.
  • “گریه کردن یا پریشانی” (Crying or distressed): رسیدگی به پریشانی با همدلی و در عین حال حفظ تمرکز بر وظیفه.
  • “افراد سلطه‌گر” (Dominating people): استراتژی‌ها برای قطع کردن و درگیر کردن بقیه گروه.
  • “افراد ساکت یا بیش از حد آرام” (Silent or over-quiet): تشویق به مشارکت و درک دلایل سکوت.
  • “بله، اما” (Yes but): مقابله با رد مداوم کمک.
  • “افراد خسته‌کننده” (Boring contributors): کمک به افراد برای کاهش خودسانسوری.
  • “افراد منطقی” (Logic-focused individuals): کمک به آن‌ها برای ارتباط با احساسات.
  • “افراد خودمحور” (Self-centred individuals): تشخیص محدودیت‌های مربیگری در این موارد.

۳.۵ مربیگری گروه و تیم مجازی

  • چالش‌ها و فرصت‌ها:تأثیر کووید-۱۹ بر مربیگری آنلاین.
  • “پروتز الکترونیکی” (Electronic prosthesis): مزایا و معایب ارتباطات مجازی.
  • نقش مربی آنلاین: نیاز به ساختار بیشتر و رویکرد مستقیم‌تر.
  • تجربه و استفاده از خود مجسم: دشواری “خواندن اتاق” و توجه به واکنش‌های فیزیکی خود.
  • “نگاه” و تماس چشمی: اهمیت “جعبه” روی صفحه نمایش و مدیریت “دوربین خاموش”.
  • “کلامی کردن” (Putting it into words): تأکید بر ارتباط کلامی دقیق.
  • “چت” (The chat): استفاده از آن به عنوان یک منبع داده.
  • “تعامل” (Engagement): مدیریت حواس‌پرتی و خستگی.
  • “مرزها و کار از خانه” (Boundaries and working from home): تنظیم و حفظ مرزها.
  • “قرارداد اولیه در مورد فناوری” (Initial contracting about technology): تضمین زیرساخت مناسب.
  • “طراحی و مدیریت سرعت” (Design and managing pace): جلسات کوتاه‌تر و استراحت‌های منظم.
  • “مربیگری تلفنی” (Telephone coaching): محدودیت‌های آن.
  • “کار ترکیبی” (Hybrid working): کار هم حضوری و هم آنلاین (گاهی).
  • “کار تلفیقی” (Blended working): کار با گروهی که برخی حضوری و برخی آنلاین هستند (همزمان).
  • چالش‌های افزایش “تجزیه” (splitting) و نیاز به پشتیبانی فنی.

۳.۶ مربیگری تیم ۲: درک و مقابله با الگوهای دشوار رفتار گروهی

  • اضطراب در گروه‌ها: عوامل مؤثر بر اضطراب و رفتارهای نشان‌دهنده آن.
  • نظریه‌های “بیون” (Bion) و “هاپر” (Hopper) در مورد اختلال عملکرد گروهی:فرضیات بنیادی “بیون”: جنگ/گریز، وابستگی، جفت شدن.
  • فرضیه بنیادی چهارم “هاپر”: ناهماهنگی (تجمع و انبوهش).
  • کار با تعارضات ناخودآگاه و ناگفته:نقش‌هایی که مربی ممکن است بدون قصد بازی کند.
  • “تیم‌های اعلام شده ناکارآمد” (Teams declared ‘dysfunctional’): چالش‌ها و رویکردها.
  • “مثلث درام” (Drama Triangle): استفاده از آن به عنوان استعاره‌ای برای پویایی‌های گروه.
  • کار با پیام‌های متناقض: آشکار کردن تناقضات و تشویق به موضع بزرگسالانه.
  • نظریه “آرگیریس” (Argyris) در مورد دفاعیات سازمانی:”نظریه در حال استفاده مدل ۱” (Model I theory-in-use): ویژگی‌های آن.
  • “روتین‌های دفاعی سازمانی” (Organizational defence routines): قوانین چهارگانه آن‌ها.
  • “یادگیری دو حلقه‌ای” (Double-loop learning): چگونگی دستیابی به آن.
  • پاسخ مربی به این دفاعیات.

۳.۷ مدیریت آغازها، میانه‌ها و پایان‌ها: مرزهای گروه

  • آغازها، میانه‌ها و پایان‌های جلسات گروهی: وظایف، مشکلات و رفتارهای خوب در هر مرحله.
  • آغاز قرارداد مربیگری: اهداف اصلی اولین جلسه.
  • میانه قرارداد و انتقال یادگیری:اهمیت حفظ زمان‌بندی در ذهن.
  • “چرخه یادگیری کولب” (Kolb’s learning cycle) در انتقال یادگیری.
  • پایان یک گروه مربیگری:اهمیت پایان‌های مشخص.
  • ابعاد روان‌شناختی پایان‌ها: از دست دادن، اندوه و واکنش‌های ناخودآگاه.
  • مقابله با “ترک زودهنگام” (early departers).
  • هدف جلسه پایانی و آداب و رسوم پایان دادن.

آزمون کوتاه

به هر یک از سوالات زیر در ۲ تا ۳ جمله پاسخ دهید.

  1. تفاوت اصلی بین یک “گروه یادگیری” و یک “تیم” در زمینه مربیگری چیست و چرا این تمایز برای مربی مهم است؟
  2. “نگهداری” (Holding) در مربیگری به چه معناست و چگونه به “تبادل” (Exchange) در یک محیط گروهی کمک می‌کند؟
  3. “فرافکنی” (Projection) و “انتقال” (Transference) را تعریف کنید و توضیح دهید که چگونه این مکانیزم‌ها می‌توانند بر پویایی‌های گروه تأثیر بگذارند.
  4. “ماتریس گروه” (Group Matrix) از چه عناصری تشکیل شده است و چگونه می‌تواند به مربی کمک کند تا “آنچه واقعاً در گروه اتفاق می‌افتد” را درک کند؟
  5. چگونه “آینه‌کاری منفی” (Negative Mirroring) می‌تواند به همکاری در یک تیم آسیب برساند و مربی چگونه باید با آن برخورد کند؟
  6. “پدیده‌های چگالنده” (Condenser Phenomena) را در پویایی گروه توضیح دهید. یک مثال ارائه دهید که چگونه این پدیده‌ها می‌توانند به یادگیری گروه کمک کنند.
  7. “تفکر گروهی” (Groupthink) را تعریف کنید و حداقل دو شرایطی را نام ببرید که احتمال وقوع آن بیشتر است.
  8. چرا مصاحبه با اعضای انفرادی یک تیم قبل از شروع مربیگری تیمی مهم است؟
  9. “نظریه در حال استفاده” (Theory-in-use) “کریس آرگیریس” (Chris Argyris) چیست و چگونه با “نظریه ابرازشده” (Espoused Theory) در سازمان‌ها تفاوت دارد؟
  10. چرا مدیریت مؤثر پایان‌های جلسات مربیگری گروهی، و همچنین پایان کلی قرارداد مربیگری، برای یادگیری و انتقال پایدار مهم است؟

کلید پاسخ‌های آزمون کوتاه

  1. تفاوت اصلی بین یک “گروه یادگیری” و یک “تیم” در زمینه مربیگری چیست و چرا این تمایز برای مربی مهم است؟ یک گروه یادگیری متشکل از افراد غریبه‌ای است که برای یادگیری فردی گرد هم می‌آیند و اهداف یادگیری متنوعی دارند. یک تیم دارای هدف و وظیفه مشترک و از پیش تعیین‌شده‌ای در یک بستر سازمانی است. این تمایز برای مربی در طراحی مداخلات مؤثر و تعیین اهداف مناسب برای هر نوع گروه حیاتی است، زیرا پویایی‌ها و نیازهای آن‌ها متفاوت است.
  2. “نگهداری” (Holding) در مربیگری به چه معناست و چگونه به “تبادل” (Exchange) در یک محیط گروهی کمک می‌کند؟ “نگهداری” (Holding) به ظرفیت مربی برای ایجاد محیطی امن و حمایتگر اشاره دارد که در آن مراجعین احساس امنیت کافی برای یادگیری کنند. این حس امنیت، پیش‌نیازی برای “تبادل” (Exchange) است، که شامل مواجهه با اطلاعات جدید یا متفاوت می‌شود. در یک محیط “نگهداری” (Holding) خوب، افراد می‌توانند ریسک کرده، بازخورد دریافت کرده، و با “تفاوت” درگیر شوند و به یادگیری عمیق‌تر منجر شوند.
  3. “فرافکنی” (Projection) و “انتقال” (Transference) را تعریف کنید و توضیح دهید که چگونه این مکانیزم‌ها می‌توانند بر پویایی‌های گروه تأثیر بگذارند؟ “فرافکنی” (Projection) یک مکانیزم دفاعی ناخودآگاه است که در آن فرد ویژگی‌های ناخواسته خود را به دیگران نسبت می‌دهد. “انتقال” (Transference) شکلی خاص از “فرافکنی” (Projection) است که شامل بازتولید الگوهای روابط گذشته در روابط فعلی است. این مکانیزم‌ها می‌توانند درک واقعیت را تحریف کرده، سوءتفاهم ایجاد کرده و رفتارهای منفی مانند “آینه‌کاری منفی” را تقویت کنند و مانع ارتباطات مؤثر و همکاری در گروه شوند.
  4. “ماتریس گروه” (Group Matrix) از چه عناصری تشکیل شده است و چگونه می‌تواند به مربی کمک کند تا “آنچه واقعاً در گروه اتفاق می‌افتد” را درک کند؟ “ماتریس گروه” (Group Matrix) شامل ماتریس پویا (مجموع کل ارتباطات و تجربیات در طول زمان) و ماتریس پایه (میراث مشترک بیولوژیکی و فرهنگی انسان) است. درک این ماتریس به مربی پنجره‌ای جدید برای تفسیر هر ارتباط می‌دهد، زیرا می‌تواند معنای فردی و گروهی آن را در نظر بگیرد و به “آگاهی گروهی” مشترک پی ببرد و به طراحی مداخلات مناسب‌تر کمک کند.
  5. چگونه “آینه‌کاری منفی” (Negative Mirroring) می‌تواند به همکاری در یک تیم آسیب برساند و مربی چگونه باید با آن برخورد کند؟ “آینه‌کاری منفی” (Negative Mirroring) زمانی رخ می‌دهد که افراد جنبه‌های نامطلوب خود را در دیگران می‌بینند یا الگوهای رابطه منفی گذشته را تکرار می‌کنند، که منجر به طرد، خصومت و مقاومت در برابر بازخورد می‌شود. مربی باید واقعیت را به گروه بیاورد، به افراد کمک کند تا ویژگی‌های “فرافکنی” (Projected) خود را بازپس گیرند، و در صورت لزوم، راهبردهایی را برای همکاری در مواجهه با سوءتفاهم‌های مداوم مذاکره کند.
  6. “پدیده‌های چگالنده” (Condenser Phenomena) را در پویایی گروه توضیح دهید. یک مثال ارائه دهید که چگونه این پدیده‌ها می‌توانند به یادگیری گروه کمک کنند؟ “پدیده‌های چگالنده” (Condenser Phenomena) به تغییرات یا رهایی تنش در گروه اشاره دارد که با به اشتراک گذاشتن مواد ناخودآگاه یا پنهان، اغلب از طریق استعاره‌ها و ایده‌های نمادین، رخ می‌دهد. به عنوان مثال، اگر اعضای گروه به طور ناخودآگاه احساس قربانی شدن توسط مدیریت را به اشتراک بگذارند، ممکن است از طریق داستان‌های مرتبط با تجربیات “ستم‌دیدگی” در کار، تنش آزاد شود که منجر به درک مشترک از مشکل و در نهایت به حل و فصل آن از طریق بحث صریح و روشن منجر می‌شود.
  7. “تفکر گروهی” (Groupthink) را تعریف کنید و حداقل دو شرایطی را نام ببرید که احتمال وقوع آن بیشتر است؟ “تفکر گروهی” (Groupthink) پدیده‌ای است که در آن یک گروه، با هدف رسیدن به اجماع، دیدگاه‌های مخالف را سرکوب می‌کند و اطلاعات مهم را نادیده می‌گیرد و منجر به تصمیمات ضعیف می‌شود. احتمال وقوع آن در گروه‌های بسیار همگن از نظر پیشینه یا ایدئولوژی و در شرایطی که رهبران بحث آزاد را تشویق نمی‌کنند، بیشتر است.
  8. چرا مصاحبه با اعضای انفرادی یک تیم قبل از شروع مربیگری تیمی مهم است؟ مصاحبه‌های فردی قبل از مربیگری تیمی به مربی کمک می‌کند تا درک کند که هر فرد چگونه به مربیگری نگاه می‌کند و اهدافش چیست. این مصاحبه‌ها همچنین تعارضات ناگفته و موانع پنهان در مسیر همکاری را آشکار می‌سازند، که برای طراحی مداخلات مؤثر و آماده‌سازی اعضا برای درگیر شدن کامل در فرآیند مربیگری حیاتی است.
  9. “نظریه در حال استفاده” (Theory-in-use) “کریس آرگیریس” (Chris Argyris) چیست و چگونه با “نظریه ابرازشده” (Espoused Theory) در سازمان‌ها تفاوت دارد؟ “نظریه ابرازشده” (Espoused Theory) آنچه را که یک فرد یا سازمان می‌گوید به آن اعتقاد دارد یا قصد انجام آن را دارد، توصیف می‌کند، در حالی که “نظریه در حال استفاده” (Theory-in-use) اعتقادات و مفروضاتی است که واقعاً رفتار آن‌ها را هدایت می‌کند. “آرگیریس” استدلال می‌کند که این دو اغلب با یکدیگر در تضاد هستند و روتین‌های دفاعی پنهان می‌توانند مانع یادگیری واقعی و تغییر در سازمان‌ها شوند.
  10. چرا مدیریت مؤثر پایان‌های جلسات مربیگری گروهی، و همچنین پایان کلی قرارداد مربیگری، برای یادگیری و انتقال پایدار مهم است؟ مدیریت مؤثر پایان‌ها برای تثبیت یادگیری و تضمین انتقال آن به محیط کار عادی حیاتی است. پایان‌های مشخص به اعضا کمک می‌کند تا با احساسات مربوط به از دست دادن (که اغلب ناخودآگاه هستند) کنار بیایند، تجربیات یادگیری خود را تثبیت کنند، و از تکرار الگوهای ناتمام در روابط آینده جلوگیری کنند. این فرآیند به اعضا کمک می‌کند تا درک خود را از نتایج مربیگری تثبیت کرده و “نقشه راه” برای تداوم پیشرفت خود را در برگیرند.

سؤالات تشریحی

  1. نقش “نگهداری” (Holding) در مربیگری گروه و تیم را با جزئیات بیشتر بررسی کنید، و توضیح دهید که چگونه مربی می‌تواند این محیط را ایجاد و حفظ کند، و همچنین به خطرات عدم وجود “نگهداری” کافی بپردازید.
  2. فرآیندهای “فرافکنی” (Projection)، “انتقال” (Transference) و “تجزیه” (Splitting) را تحلیل کنید و توضیح دهید که چگونه این پویایی‌های ناخودآگاه می‌توانند در گروه‌ها آشکار شوند و مربی چگونه می‌تواند از درک آن‌ها برای مداخله مؤثر استفاده کند.
  3. نظریه “ماتریس گروه” (Group Matrix) را با جزئیات بررسی کنید و توضیح دهید که چگونه درک این مفهوم به مربی کمک می‌کند تا پویایی‌های آشکار و پنهان در یک گروه یا تیم را رمزگشایی کند.
  4. نظریه “کریس آرگیریس” (Chris Argyris) در مورد “نظریه ابرازشده” (Espoused Theory) و “نظریه در حال استفاده” (Theory-in-use) و “روتین‌های دفاعی سازمانی” (Organizational defence routines) را تشریح کنید. چگونه یک مربی تیم می‌تواند این مفاهیم را در عمل به کار گیرد تا به یک تیم برای غلبه بر “ناگفته‌ها” و دستیابی به “یادگیری دو حلقه‌ای” (Double-loop learning) کمک کند؟
  5. کار با “گروه/تیم مجازی” (virtual group/team) در مربیگری را با کار حضوری مقایسه و مقایسه کنید. چالش‌های خاص، فرصت‌ها و تغییرات در نقش مربی را که هنگام انتقال به محیط آنلاین یا کار با “گروه‌های تلفیقی” (blended groups) یا “گروه‌های ترکیبی” (hybrid groups) ایجاد می‌شود، توضیح دهید.

واژه‌نامه اصطلاحات کلیدی

  • Action Learning (یادگیری عملی): روشی ساختاریافته برای یادگیری از تجربه، معمولاً در “مجموعه‌ها” (sets)ی شش نفره، با استفاده از پرسش‌گری برای حل مشکلات واقعی کار.
  • Admiration (تحسین): احساس احترام و تقدیر برای کیفیتی در دیگری که مایلید خودتان نیز آن را داشته باشید، که می‌تواند به تقلید سالم منجر شود.
  • Anxiety (اضطراب): حالت نگرانی یا ناراحتی که می‌تواند مانع کار گروهی شود و خود را از طریق رفتارهای مختلف نشان می‌دهد.
  • Argyris’ Organizational Defence Routines (روتین‌های دفاعی سازمانی آرگیریس): الگوهای ناخودآگاه در سازمان‌ها که مانع یادگیری می‌شوند، به ویژه از طریق پیام‌های متناقض و “ناگفته‌ها”.
  • Art of Being Supervised (هنر تحت نظارت بودن): مهارت توسعه‌یافته توسط مراجع نظارت برای استفاده مؤثر از فرآیند نظارت برای رشد حرفه‌ای خود.
  • Autopoiesis (اتوپوئزیس): مفهومی که بر اساس آن یک سیستم، از جمله یک سازمان، بیشتر در مورد سازماندهی و هویت خود است، که تعاملات آن را با “محیط” تعیین می‌کند.
  • Balint Groups (گروه‌های بالینت): گروه‌های نظارت ساختاریافته، که از بخش پزشکی نشأت گرفته‌اند و بر درک پویایی‌های عاطفی در روابط حرفه‌ای تمرکز دارند.
  • Basic Assumptions (فرضیات بنیادی): (اصطلاح بیون) سه حالت ناخودآگاه گروه (جنگ/گریز، وابستگی، جفت شدن) که مانع کار گروهی می‌شوند.
  • Blended Working (کار تلفیقی): کار با گروهی که برخی از اعضا به صورت حضوری و برخی دیگر به صورت مجازی در یک زمان مشخص حضور دارند.
  • Boundary Keeper (نگهبان مرز): نقشی که مربی گروه در حفظ ساختار و تمرکز گروه در زمان، محیط و وظیفه ایفا می‌کند.
  • Butterfly Effect (اثر پروانه‌ای): ایده که در سیستم‌های پیچیده، تغییرات کوچک اولیه می‌توانند منجر به تغییرات بزرگ و غیرقابل پیش‌بینی در طول زمان شوند.
  • Chat (چت): قابلیت پیام‌رسانی متنی در پلتفرم‌های آنلاین که می‌تواند داده‌های اضافی در مورد پویایی گروه ارائه دهد.
  • Coaching (مربیگری): فرآیندی که در آن مربی به مراجع (فردی یا گروهی) کمک می‌کند تا اهداف خود را تعیین کرده و به آن‌ها دست یابد، با تمرکز بر یادگیری و توسعه.
  • Communication (ارتباط): در زمینه گروه، به هر رویدادی در زندگی گروه، اعم از کلامی یا غیرکلامی، که می‌تواند دارای معنا باشد، اشاره دارد.
  • Competition (رقابت): پویایی طبیعی در گروه‌ها که می‌تواند منجر به حسادت یا تحسین شود و بر روابط و همکاری تأثیر بگذارد.
  • Condenser Phenomena (پدیده‌های چگالنده): تغییراتی در گروه که شامل رهایی تنش و ظهور معانی جدید از طریق به اشتراک گذاشتن مواد ناخودآگاه است.
  • Connectedness and Belonging (ارتباط و تعلق): نیاز انسانی به احساس پیوند با دیگران و یک گروه، که به اعتماد به نفس و انسجام گروه کمک می‌کند.
  • Containing (شامل بودن): (اصطلاح بیون) ظرفیت پردازش و تبدیل احساسات یا تجربیات ناخوشایند به افکار.
  • Contracting (قرارداد): فرآیند توافق بر اهداف، انتظارات، و قوانین اساسی یک رابطه مربیگری یا نظارت، به ویژه با چندین ذینفع.
  • Courage (شجاعت): توانایی ریسک کردن و به صورت آشکارا در گروه صحبت کردن، که از طریق مشارکت مداوم توسعه می‌یابد.
  • Drama Triangle (مثلث درام): (اصطلاح کارپمن) یک ابزار مفهومی در تحلیل تراکنشی که نقش‌های قربانی، آزاردهنده و نجات‌دهنده را در پویایی‌های روابط نام می‌برد.
  • Dysfunctional Team (تیم ناکارآمد): تیمی که در دستیابی به اهداف خود مشکل دارد، اغلب به دلیل تعارضات ناگفته، اضطراب بالا، یا الگوهای رفتاری غیرمولد.
  • Electronic Prosthesis (پروتز الکترونیکی): اصطلاحی که توسط Rohr ابداع شده و به حس اینکه جلسات آنلاین مفید هستند اما تجربه کامل حضور فیزیکی را ارائه نمی‌دهند، اشاره دارد.
  • Embodied Self (خود مجسم): درک و استفاده از واکنش‌های فیزیکی و حسی مربی برای درک آنچه در گروه اتفاق می‌افتد.
  • Emergence (ظهور): ایده که در سیستم‌های پیچیده، الگوهای جدید و نظم از هرج و مرج و تصادفی بودن پدیدار می‌شوند.
  • Emulation (تقلید): تمایل به تقلید از رفتارهای تحسین‌برانگیز دیگران، یک مسیر سالم برای یادگیری.
  • Encouragement (تشویق): حمایت کلامی و غیرکلامی از اعضای گروه، به صورت متعادل برای ارتقای یادگیری و واقع‌بینی.
  • Envy (حسادت): یک احساس مخرب که از مقایسه با دیگران و تمایل به داشتن چیزی که دیگری دارد، سرچشمه می‌گیرد.
  • Espoused Theory (نظریه ابرازشده): (اصطلاح آرگیریس) آنچه یک فرد یا سازمان می‌گوید به آن اعتقاد دارد یا قصد انجام آن را دارد.
  • Exchange (تبادل): مواجهه با چیزی جدید، متفاوت یا قبلاً ناشناخته در تجربه فرد، که برای یادگیری اساسی است.
  • Freedom to Act (آزادی عمل): توانایی عمل کردن بدون محدودیت بیش از حد، که از طریق توسعه شجاعت و خودآگاهی در گروه افزایش می‌یابد.
  • Group Matrix (ماتریس گروه): مجموع کل پویایی‌های یک گروه، شامل ماتریس پویا (ارتباطات و تجربیات در طول زمان) و ماتریس پایه (میراث مشترک).
  • Group Performance Coaching (مربیگری عملکرد گروهی): فرآیندی که در آن اعضای گروه به یکدیگر در حل مشکلات کمک می‌کنند و مهارت‌های مربیگری خود را توسعه می‌دهند.
  • Groupthink (تفکر گروهی): پدیده‌ای که در آن گروه برای حفظ اجماع، مخالفت را سرکوب کرده و منجر به تصمیمات ضعیف می‌شود.
  • Holding (نگهداری): (اصطلاح وینیكات) ظرفیت ایجاد حس امنیت و ایمنی در یک رابطه (یا گروه) که امکان یادگیری و توسعه را فراهم می‌کند.
  • Hybrid Working (کار ترکیبی): کار با یک تیم یا گروه که گاهی به صورت حضوری و گاهی به صورت آنلاین ملاقات می‌کند.
  • Idealization (آرمان‌گرایی): تمایل به دیدن یک فرد یا گروه به عنوان کاملاً خوب یا کامل، که می‌تواند موقتی و کاربردی یا مانعی برای یادگیری باشد.
  • Implicit Knowing (دانستن ضمنی): آگاهی‌های غیرنمادین، غیرکلامی و رویه‌ای که به افراد امکان می‌دهد بدون آگاهی آگاهانه، پویایی گروه را درک کنند.
  • Incohesion (ناهماهنگی): (اصطلاح هاپر) فرضیه بنیادی چهارم که یک ترس عمیق از نابودی شخصی را نشان می‌دهد که بقای گروه را به هر قیمتی ضروری می‌کند.
  • Interpersonal Learning (یادگیری بین فردی): فرآیند کسب درک عمیق‌تر از خود و دیگران از طریق تعاملات و بازخورد در یک گروه.
  • Isomorphism (ایزومورفیسم): ببینید Reflection Process.
  • Kolb’s Learning Cycle (چرخه یادگیری کولب): مدلی که مراحل یادگیری از تجربه را توصیف می‌کند: تجربه عینی، مشاهده تأملی، مفهوم‌سازی انتزاعی و آزمایش فعال.
  • Learning Group (گروه یادگیری): گروهی از افراد (اغلب غریبه) که برای اهداف یادگیری فردی گرد هم می‌آیند و اهداف یادگیری متنوعی دارند.
  • Location (of a disturbance) (مکان (اختلال)): اصل که بر اساس آن هر رویدادی در یک گروه، حتی اگر محدود به یک فرد به نظر برسد، به نحوی کل گروه را درگیر می‌کند، اغلب از طریق قربانی کردن.
  • Mirroring (آینه‌کاری): فرآیندهای ناخودآگاه یا غیرناخودآگاه که در آن افراد خود را در دیگران می‌بینند یا با آن‌ها مقایسه می‌کنند.
  • Negative Mirroring (آینه‌کاری منفی): شکلی از آینه‌کاری که شامل فرافکنی، انتقال و/یا تجزیه است و می‌تواند منجر به خصومت متقابل یا طرد شود.
  • Nested Systems (سیستم‌های تودرتو): مفهومی که بر اساس آن سیستم‌های کوچک‌تر (مانند تیم‌ها) در سیستم‌های بزرگ‌تر (مانند سازمان‌ها) قرار دارند.
  • Paradox (تناقض): وضعیت‌هایی که شامل دو ایده یا حقیقت به ظاهر متناقض هستند؛ در تفکر سیستمی، لازم است که آن‌ها را نه حل کرد، بلکه حفظ و بهره‌برداری کرد.
  • Parallel Process (فرآیند موازی): ببینید Reflection Process.
  • Process Break (وقفه فرآیندی): “زمان استراحت” در یک گروه یا تیم برای بررسی چگونگی همکاری آن‌ها برای دستیابی به وظیفه.
  • Projection (فرافکنی): یک مکانیزم دفاعی ناخودآگاه که در آن ویژگی‌های ناخواسته خود به دیگران نسبت داده می‌شود.
  • Reflection Process (فرآیند بازتاب): (که به عنوان Parallel Process یا Isomorphism نیز شناخته می‌شود) فرآیندی که در آن پویایی‌های عاطفی یک وضعیت از خارج از گروه در خود گروه منعکس می‌شود.
  • Resonance (تشدید): احساس ارتباط بین تجربیات اعضا، از جمله محتوای عاطفی آن‌ها، که منجر به درک متقابل عمیق‌تر می‌شود.
  • Self-Centred Individuals (افراد خودمحور): افرادی که بر نیازها و خواسته‌های خود تمرکز دارند و همکاری در گروه را دشوار می‌سازند.
  • Silent or Over-Quiet Individuals (افراد ساکت یا بیش از حد آرام): اعضای گروه که به ندرت مشارکت می‌کنند، اغلب به دلیل اضطراب، کمال‌گرایی، یا تمایل به دوری.
  • Skilful Discussion (بحث ماهرانه): (اصطلاح Senge) گفتگوی تأملی با هدف تلاقی ذهن‌ها، تأکید بر موضع پرسشگرانه و درک دیدگاه‌های دیگران.
  • Splitting (تجزیه): یک اصطلاح روان‌شناختی برای عدم توانایی در نگهداری افکار، احساسات یا باورهای متضاد در ذهن، که منجر به تفکر “همه یا هیچ” می‌شود.
  • Supervision (نظارت): رابطه‌ای که در آن یک حرفه‌ای می‌تواند در مورد کار خود تأمل کرده و آن را توسعه دهد، به ویژه از طریق راهنمایی یک ناظر با تجربه.
  • System Administration (مدیریت سیستم): اطمینان از اینکه شرایط (مانند زمان، محیط فیزیکی) برای کار گروهی مطلوب است.
  • Systems Thinking (تفکر سیستمی): رویکردی که سازمان‌ها را به عنوان سیستم‌های زنده و به هم پیوسته در نظر می‌گیرد، با تمرکز بر روابط متقابل و الگوهای تغییر.
  • Team (تیم): گروهی از افراد که با هدف مشترک و/یا وظیفه مشترک، معمولاً در یک بستر سازمانی گسترده‌تر، به یکدیگر وابسته هستند.
  • Team Coaching (مربیگری تیم): کمکی به یک تیم برای دستیابی به یک هدف مشترک، با توجه به عملکرد فردی، همکاری گروهی، و بستر وسیع‌تر سازمانی.
  • Theory-in-use (نظریه در حال استفاده): (اصطلاح آرگیریس) باورها و فرضیاتی که واقعاً اقدامات یک فرد یا سازمان را هدایت می‌کنند، اغلب با “نظریه ابرازشده” در تضاد هستند.
  • Translation (ترجمه): فرآیند “کلامی کردن” ارتباطات انجام شده به روش‌های دیگر (مانند غیرکلامی یا ناخودآگاه) برای روشن‌تر کردن معنا.
  • Transference (انتقال): (اصطلاح فروید) شکلی خاص از فرافکنی که در آن الگوهای روابط گذشته بر روابط فعلی تأثیر می‌گذارند.
  • Unspoken Expectations (انتظارات ناگفته): “واقعیت‌های احساس شده” در یک گروه یا سازمان که ممکن است با قرارداد رسمی یا اهداف اعلام شده در تضاد باشد.
  • Virtual Group and Team Coaching (مربیگری گروه و تیم مجازی): مربیگری انجام شده از طریق پلتفرم‌های آنلاین، که نیازمند تنظیمات خاص در طراحی، تعامل، و مدیریت مرزها است.
  • Witnessing and Being Witnessed (شاهد بودن و دیده شدن): فرآیند به زبان آوردن افکار و تجربیات به دیگران (شاهد بودن) و یادگیری از مشاهدات و بازخورد دیگران (دیده شدن).
  • Yes But (بله، اما): (اصطلاح برن) الگوی رفتاری که در آن فردی مشکل خود را مطرح می‌کند اما هر راه‌حل پیشنهادی را رد می‌کند.

کوچینگ تیمی و گروهی

سوالات متداول (FAQ) درباره مربیگری گروهی و تیمی:

1. مربیگری گروهی و تیمی چیست و چه تفاوتی با سایر مداخلات آموزشی یا توسعه‌ای دارد؟

مربیگری گروهی و تیمی فرآیندی است که در آن یک گروه کوچک از افراد (بین 4 تا 10 نفر برای مربیگری تیم، و تعداد کمتری برای گروه‌های یادگیری) چندین بار با هم ملاقات می‌کنند تا به صورت فعالانه با هم یاد بگیرند، که شامل توسعه درک، ظرفیت‌ها و مهارت‌های جدید می‌شود. یادگیری در این رویکرد از طریق تبادل و تعامل بین شرکت‌کنندگان اتفاق می‌افتد.

تفاوت کلیدی آن با سایر مداخلات این است که:

  • اهداف توسط شرکت‌کنندگان تعیین می‌شود: برخلاف آموزش سنتی که محتوا از پیش تعیین شده است، در مربیگری گروهی، اهداف یادگیری توسط خود شرکت‌کنندگان یا تیم تعیین می‌شود.
  • پایداری و تکرار: مربیگری گروهی و تیمی نیازمند تعامل و ملاقات‌های متعدد در طول زمان است تا یادگیری عمیق و پایدار شود. این امر امکان تقویت یادگیری قبلی و ایجاد عادت‌های جدید را فراهم می‌کند.
  • تمرکز بر تعامل: ویژگی منحصر به فرد مربیگری گروهی، تعامل فعال بین شرکت‌کنندگان است. در حالی که مربیگری فردی بازخورد یک به یک را فراهم می‌کند، مربیگری گروهی طیف وسیع‌تری از دیدگاه‌ها و پاسخ‌ها را ارائه می‌دهد.
  • تفکیک گروه از تیم: یک “تیم” دارای هدف و وظیفه مشترک صریح در یک بافت سازمانی است و قبل و بعد از مداخله مربیگری وجود دارد. در مقابل، یک “گروه یادگیری” شامل افراد (معمولاً غریبه) از تیم‌ها یا سازمان‌های مختلف است که برای هدف یادگیری فردی گردهم آمده‌اند و غنای یادگیری از تنوع اهداف و تعهد به کمک به یادگیری یکدیگر ناشی می‌شود.

2. مفهوم “زندگی پنهان گروه‌ها” چیست و چگونه بر عملکرد تیم‌ها تأثیر می‌گذارد؟

“زندگی پنهان گروه‌ها” به فرآیندهای ناخودآگاه و غیرکلامی اشاره دارد که افراد از طریق آن‌ها در گروه‌ها و تیم‌ها یاد می‌گیرند و ارتباط برقرار می‌کنند. این مفهوم، که ریشه در تحلیل گروهی و نظریه سیستم‌ها دارد، بیان می‌کند که در کنار اهداف و تعاملات آشکار یک گروه، لایه‌های عمیق‌تری از پویایی‌های روانی وجود دارد که بر رفتار، یادگیری و اثربخشی گروه تأثیر می‌گذارد.

مفاهیم کلیدی در “زندگی پنهان گروه‌ها” شامل موارد زیر است:

  • دانش ضمنی (Implicit Knowing): آگاهی غیرنمادین، غیرکلامی و رویه‌ای ما که به ما امکان می‌دهد بفهمیم یک گروه چه تجربه‌ای دارد و با سیستم عصبی دیگران طنین‌انداز شویم.
  • فرافکنی (Projection) و انتقال (Transference): مکانیسم‌های دفاعی ناخودآگاهی که در آن ویژگی‌های خودمان را به دیگران نسبت می‌دهیم (فرافکنی) یا الگوهای روابط گذشته را در روابط فعلی تکرار می‌کنیم (انتقال). اینها می‌توانند درک واقعیت را منحرف کرده و در ارتباطات اختلال ایجاد کنند.
  • تجزیه (Splitting): ناتوانی در نگه داشتن افکار، احساسات یا باورهای متضاد در ذهن، که منجر به تفکر “همه یا هیچ” می‌شود (همه خوب یا همه بد). این پدیده می‌تواند در گروه‌ها تشدید شود و به مکانیسم‌هایی مانند قربانی کردن (scapegoating) منجر شود.
  • ماتریس گروه (Group Matrix): به کلیت ارتباطات و تجربیات یک گروه در طول زمان اشاره دارد که شامل ماتریس پویا (ارتباطات آگاه و ناخودآگاه فعلی) و ماتریس بنیادی (میراث مشترک بیولوژیکی و فرهنگی ما) می‌شود. این مفهوم نشان می‌دهد که یک “آگاهی گروهی” مشترک و مشترک‌العمل در گروه وجود دارد.

این فرآیندهای ناخودآگاه می‌توانند به طور قابل توجهی بر توانایی گروه برای دستیابی به اهداف خود تأثیر بگذارند. برای مثال، فرافکنی‌ها یا تجزیه‌ها می‌توانند منجر به تعارضات پنهان، عدم صداقت در بازخورد، یا “تفکر گروهی” (Groupthink) شوند که در آن بحث سرکوب شده و تصمیمات ضعیف گرفته می‌شوند. مربی گروه با درک و کار با این پویایی‌ها می‌تواند گروه را در تعادلی سازنده بین ایمنی و چالش نگه دارد و موانع پنهان یادگیری و تغییر را آشکار کند.

3. چه عواملی به یادگیری و تغییر مؤثر در گروه‌ها کمک می‌کنند و مربی چگونه آنها را تقویت می‌کند؟

چندین عامل کلیدی به یادگیری و تغییر مؤثر در گروه‌ها کمک می‌کنند، که یک مربی گروه ماهر می‌تواند آنها را تقویت کند:

  • احساس تعلق و ارتباط (Connectedness and Belonging): افراد نیاز ذاتی به تعلق به یک گروه ارزشمند را دارند. این احساس امنیت و پذیرش، اعتماد به نفس اعضا را افزایش داده و به آنها قدرت می‌دهد تا ریسک‌های یادگیری را بپذیرند. مربی با ایجاد فضایی امن و تقویت روابط و بازخوردهای مثبت، این حس را پرورش می‌دهد.
  • یادگیری بین‌فردی (Interpersonal Learning): گروه‌ها فرصت‌های بی‌نظیری برای یادگیری در مورد نحوه دیده شدن توسط دیگران و مشاهده سبک‌های ارتباطی متفاوت ارائه می‌دهند. بازخورد چندوجهی از سوی همتایان، خودآگاهی و شجاعت ریسک‌پذیری در روابط را افزایش می‌دهد.
  • رقابت، حسادت و تحسین (Competition, Envy, and Admiration): در حالی که رقابت و حسادت (اگر پنهان بمانند) می‌توانند مخرب باشند، مربی می‌تواند با آشکار کردن و عادی‌سازی این احساسات، آنها را به تحسین و تقلید مثبت تبدیل کند، که منجر به یادگیری و توسعه مهارت‌ها می‌شود.
  • تمرین شجاعت و آزادی عمل (Practising Courage and Freedom to Act): صحبت کردن آزادانه و صادقانه در گروه نیازمند شجاعت است. تکرار این تجربه در طول زمان، شجاعت اعضا را افزایش داده و آنها را برای ریسک‌پذیری در سایر موقعیت‌ها آماده می‌کند.
  • شاهد بودن و مورد شاهد قرار گرفتن (Witnessing and Being Witnessed): بیان افکار و احساسات به صدای بلند در حضور دیگران می‌تواند بینش‌های جدیدی را به ارمغان آورد و فرد را به عمل وادارد. مشاهده یادگیری و پیشرفت دیگران نیز منبع قدرتمندی از اطلاعات و الهام است.
  • تشویق (Encouragement): تشویق کلامی و غیرکلامی از سوی مربی و همتایان، به‌ویژه هنگام تغییرات مثبت یا تلاش برای بهبود، انگیزه و اعتماد به نفس را افزایش می‌دهد. اما تشویق بی‌رویه که جنبه‌های منفی را نادیده می‌گیرد، می‌تواند مضر باشد.
  • مربیگری عملکرد گروه (Group Performance Coaching): هنگامی که اعضای گروه بر روی یک معضل خاص تمرکز کرده و بازخورد و راهنمایی ارائه می‌دهند، نه تنها فرد ارائه‌دهنده سود می‌برد، بلکه همگی از تجربه کمک به دیگران و تقویت وابستگی متقابل بهره‌مند می‌شوند.

مربی این عوامل را با ایجاد “نگهداری (Holding)” (احساس ایمنی کافی برای یادگیری) و تشویق “تبادل (Exchange)” (رویارویی با اطلاعات جدید و تفاوت‌ها) تقویت می‌کند. او با مشاهده دقیق پویایی‌های گروه و مداخله در زمان مناسب، فضای لازم برای بروز این عوامل مثبت را فراهم می‌کند.

4. چگونه مربیان گروهی می‌توانند با تعارضات آشکار و پنهان و الگوهای رفتاری دشوار در تیم‌ها کنار بیایند؟

کنار آمدن با تعارضات و الگوهای رفتاری دشوار در تیم‌ها یکی از پیچیده‌ترین جنبه‌های مربیگری است و نیازمند ترکیبی از مهارت‌های ظریف و مداخلات قاطعانه است.

در مواجهه با تعارضات آشکار (مانند خشم یا سلطه‌گری):

  • زمان گذاشتن و شنیدن: مربی باید زمان کافی را به موضوع اختصاص دهد و به فرد خشمگین فرصت دهد تا صحبت کند و آرام شود، بدون اینکه با بحث یا استدلال وارد جدال شود.
  • ممنوعیت توهین: توهین یا سوءاستفاده کلامی مطلقاً غیرقابل قبول است و مربی باید فوراً رفتار توهین‌آمیز را به چالش بکشد، نه خود فرد یا احساسش را.
  • احساسات را عادی سازی کنید: پس از فروکش کردن خشم اولیه، مربی باید به همه اعضا اجازه دهد واکنش‌های خود را بیان کنند و تأکید کند که این احساسات طبیعی هستند.
  • تمرکز بر یادگیری از تعارض: مربی باید به تیم کمک کند تا بفهمند چگونه این خشم به وظیفه تیم، روابط درون تیم یا بافت سازمانی گسترده‌تر مرتبط است و چگونه می‌توان از آن برای بهبود عملکرد استفاده کرد. این شامل بحث در مورد چگونگی ابراز مخالفت‌های سازنده در آینده و تعیین “قوانین پایه” برای مدیریت تعارض می‌شود.
  • رهبری قاطعانه: در مواقع ضروری، مربی باید قاطعانه مداخله کند، دیگران را به مشارکت دعوت کند، یا حتی (در موارد نادر) از فرد بخواهد برای آرام شدن اتاق را ترک کند.

در مواجهه با الگوهای رفتاری دشوار (مانند سکوت، “بله اما”، یا خودمحوری):

  • سکوت: سکوت نشانه اضطراب یا عدم مشارکت است. مربی باید از طریق تماس چشمی (در حالت حضوری)، سؤالات مستقیم، یا دعوت از دیگران برای اظهار نظر، اعضای ساکت را به مشارکت تشویق کند. مهم است که معنی این سکوت را درک کنیم (آیا ترس است، مقاومت است یا نیاز به فاصله؟).
  • “بله اما”: این الگو نشان‌دهنده مقاومت در برابر کمک و راه‌حل است. مربی باید این الگو را شناسایی و با بازخورد مداوم از سوی همه اعضا، به چالش بکشد.
  • مشارکت‌های خسته‌کننده: در مورد کسانی که مشارکت‌های بی‌روح و بدون ریسک دارند، مربی باید با سؤالات ظریف و تشویق کوچکترین ریسک‌ها، آنها را به بیان پاسخ‌های واقعی‌تر و خودانگیخته‌تر سوق دهد.
  • محدودیت هیجانی: برای افرادی که فقط منطق را به رسمیت می‌شناسند، مربی باید با حوصله و قدم به قدم، به آنها کمک کند تا احساسات خود را شناسایی و بیان کنند، و تأکید کند که احساسات نیز حاوی اطلاعات مفیدی هستند.
  • خودمحوری: رفتارهای خودمحورانه که کار گروه را مختل می‌کنند، باید با بازخورد مستقیم و تعیین مرزها مدیریت شوند. در موارد شدید، مربی ممکن است تشخیص دهد که مشکل فراتر از دامنه مربیگری گروهی است و به مداخلات فردی یا مدیریت عملکرد نیاز دارد.

کار با تعارضات ناخودآگاه و پنهان:

  • توجه به احساسات مربی: مربی باید نسبت به احساسات خود (مانند خستگی، ناامیدی، یا حس پذیرفته شدن در نقشی ناخواسته) هوشیار باشد، زیرا اینها اغلب بازتابی از پویایی‌های ناخودآگاه تیم هستند (“فرآیند بازتاب”).
  • آشکارسازی “غیرقابل بحث‌ها”: بسیاری از گروه‌ها به دلیل پیام‌های متناقض و “غیرقابل بحث‌ها” (مسائلی که تیم آگاهانه یا ناخودآگاه از صحبت درباره آنها اجتناب می‌کند) دچار رکود می‌شوند. مربی باید با سؤالاتی مانند “چه چیزی گفته نمی‌شود؟” یا “چه چیزی مانع پیشرفت می‌شود؟”، این تعارضات را به سطح آگاه بیاورد.
  • مدل‌های نظری: استفاده از مدل‌هایی مانند “مثلث درام” (Persecutor, Victim, Rescuer) یا “فرضیات اساسی” بیون (Fight/Flight, Dependency, Pairing) می‌تواند به مربی کمک کند تا پویایی‌های ناخودآگاه را درک کند و به گروه در درک “رقص” بین نقش‌ها کمک کند.
  • صداقت و شفافیت: مربی باید با شفافیت درباره مرزهای نقش خود و اهداف مربیگری صحبت کند و هرگونه انتظارات ناگفته را با صراحت بررسی کند.

مربیگری مؤثر در این شرایط نیازمند این است که مربی بتواند اضطراب خود را تحمل کند، قاطعانه عمل کند، و در عین حال کنجکاوی و تمایل به کاوش را حفظ کند تا تیم بتواند مشکلات خود را حل کند و به سطح بالاتری از عملکرد برسد.

5. چگونه فناوری بر پویایی و اثربخشی مربیگری گروهی و تیمی تأثیر گذاشته است، به ویژه در قالب‌های آنلاین، ترکیبی و ترکیبی (blended)؟

ظهور فناوری و گسترش کار از راه دور، تغییرات عمیق و دائمی را در حوزه مربیگری گروهی و تیمی ایجاد کرده است. در حالی که چالش‌هایی را به همراه داشته، فرصت‌های جدیدی را نیز فراهم کرده است:

مربیگری گروهی و تیمی آنلاین (Online Group and Team Coaching):

  • کاهش اطلاعات غیرکلامی: حدود 90% ارتباطات انسانی غیرکلامی است. در محیط آنلاین، بسیاری از نشانه‌های ظریف غیرکلامی (مانند بو، دما، و ارتباطات جنبشی) از بین می‌روند یا کاهش می‌یابند. این امر درک دقیق “حال و هوای اتاق” را دشوارتر می‌کند و نیاز به تمرکز بیشتر بر ارتباطات کلامی دارد.
  • لزوم ساختارمندتر بودن: مربیان باید نقش ساختارمندتر و هدایت‌کننده‌تری داشته باشند تا از مشارکت همه اطمینان حاصل کنند، زیرا تماس چشمی برای تشویق مشارکت وجود ندارد.
  • خستگی بیشتر: مربیان و شرکت‌کنندگان اغلب پس از جلسات آنلاین احساس خستگی بیشتری می‌کنند، زیرا باید برای دریافت نشانه‌ها و حفظ تمرکز، انرژی بیشتری صرف کنند.
  • اهمیت ارتباط کلامی: با کاهش نشانه‌های غیرکلامی، ارتباط کلامی دقیق و واضح، وضوح و بازخورد کلامی، حیاتی‌تر می‌شود.
  • استفاده از چت (Chat): قابلیت چت یک بُعد جدید به ارتباطات اضافه می‌کند که می‌تواند پویایی‌های پنهان گروه را آشکار کند یا به عنوان ابزاری برای مشارکت بیشتر عمل کند، اما نیازمند مدیریت فعال از سوی مربی است تا حواس‌پرتی ایجاد نکند.
  • حواس‌پرتی و مشارکت: چندوظیفگی (multi-tasking) و حواس‌پرتی در محیط آنلاین آسان‌تر است، که مدیریت مشارکت کامل را برای مربی چالش‌برانگیز می‌کند.
  • مرزهای محو: کار از خانه می‌تواند مرزهای بین زندگی شخصی و کاری را محو کند، که ممکن است منجر به تأخیرها، قطع تماس‌ها یا نیاز به مدیریت مسائل خانگی در طول جلسه شود. مربی باید این موضوع را در قراردادهای اولیه لحاظ کند.

مربیگری ترکیبی (Hybrid Coaching – گاهی حضوری، گاهی آنلاین):

  • ثبات ساختار: مهم است که ساختار جلسات ثابت و قابل پیش‌بینی باشد تا اعضا از نوع تعامل مورد انتظار آگاه باشند.
  • مدیریت واسط‌ها: مربی باید به واسط‌های بین دو نوع تعامل (حضوری و آنلاین) توجه کند و زمان کافی برای بررسی تجربیات افراد در هر دو حالت فراهم کند. حتی گروه‌های باتجربه نیز ممکن است در جابجایی بین این دو حالت دچار مشکل شوند.

مربیگری ترکیبی (Blended Coaching – برخی حضوری، برخی آنلاین همزمان):

  • چالش‌برانگیزترین حالت: این قالب به طور کلی چالش‌برانگیزترین نوع مربیگری در نظر گرفته می‌شود.
  • تشدید تجزیه (Splitting): پویایی “تجزیه” (تفکر همه یا هیچ) در گروه‌های ترکیبی تشدید می‌شود، زیرا گروه‌های فرعی حضوری و آنلاین می‌توانند به طور ناخودآگاه یکدیگر را “بد” یا “دیگر” ببینند.
  • احساس بیگانگی و طرد شدگی: شرکت‌کنندگان آنلاین ممکن است احساس بیگانگی، انزوا یا طرد شدگی بیشتری داشته باشند، زیرا مشارکت‌کنندگان حضوری به طور طبیعی از ارتباطات غیرکلامی و فضای مشترک بیشتری برخوردارند.
  • اهمیت فناوری مناسب: استفاده از فناوری‌های با کیفیت بالا (مانند میکروفون‌های عالی، دوربین‌های هوشمند) و پشتیبانی فنی، برای اطمینان از شنیده شدن و دیده شدن همه، حیاتی است.
  • استراتژی‌های جبرانی: مربی باید استراتژی‌هایی را برای “برابر کردن” زمین بازی اتخاذ کند، مانند باز گذاشتن لپ‌تاپ همه در اتاق (برای دیده شدن در صفحه نمایش)، استفاده از ویژگی‌های “بالا بردن دست” و تعیین “بادی” (دوست) حضوری برای هر شرکت‌کننده آنلاین.
  • هدف اهمیت دارد: اگر هدف گروه به اندازه کافی مهم باشد، چالش‌های ذاتی کار ترکیبی را می‌توان تحمل کرد و بر آن غلبه کرد.

به طور کلی، فناوری توانایی مربیان را برای دسترسی به بازارهای گسترده‌تر، کاهش هزینه‌ها و تسهیل همکاری‌های بین‌المللی افزایش داده است. اما برای اثربخشی، مربیان باید با پویایی‌های خاص هر قالب آشنا باشند، آگاهانه آنها را مدیریت کنند، و به توسعه مهارت‌های خود در این محیط‌های جدید ادامه دهند.

6. “نگهداری” در مربیگری گروهی و تیمی چه معنایی دارد و چرا برای یادگیری و توسعه ضروری است؟

“نگهداری” (Holding) در مربیگری گروهی و تیمی، توانایی مربی برای ایجاد فضایی امن و حمایت‌کننده است که در آن شرکت‌کنندگان احساس امنیت کافی برای یادگیری، ریسک‌پذیری و رویارویی با اطلاعات جدید را داشته باشند. این مفهوم از کار دونالد وینیکات (Donald Winnicott) درباره رابطه مادر-نوزاد (اولین رابطه یادگیری) برگرفته شده است، که در آن “نگهداری” نه تنها به معنای در آغوش گرفتن فیزیکی، بلکه به معنای “تأمین کامل محیط” است که به نوزاد اجازه می‌دهد خود واقعی‌اش را توسعه دهد.

چرا “نگهداری” برای یادگیری و توسعه ضروری است؟

  • حس امنیت پایه: یادگیری، به ویژه یادگیری عمیق و تحول‌آفرین، نیازمند تعادل بین امنیت و ریسک است. اگر افراد احساس امنیت کافی نکنند، از ریسک‌پذیری، بیان نظرات متفاوت، یا مواجهه با بازخوردهای دشوار اجتناب می‌کنند. “نگهداری” یک پایه امن فراهم می‌کند که از آنجا افراد می‌توانند دنیای جدید را کشف کنند.
  • توانایی تحمل ناامیدی: بر اساس نظریه بیون (Bion)، تفکر از توانایی تحمل ناامیدی ناشی می‌شود. در یک فضای “نگه‌داشته‌شده”، افراد می‌توانند ناامیدی‌ها یا ناراحتی‌های ناشی از مواجهه با تفاوت یا عدم قطعیت را تحمل کنند، که این امر منجر به شکل‌گیری افکار و یادگیری جدید می‌شود.
  • آشکارسازی احساسات دشوار: “نگهداری” شامل “دربرگرفتن احساسات دشوار” (containing) است. این به اعضا اجازه می‌دهد تا از احساسات ناخوشایند (مانند خشم، ترس، شرم) آگاه شوند، آنها را پردازش کنند و از آنها به عنوان اطلاعات مفید در کار خود استفاده کنند. مربی این پیام را منتقل می‌کند که تجربیات دشوار قابل تحمل و قابل کاوش هستند.
  • تقویت اعتماد به نفس: تجربه مکرر ایمنی در گروه، اعتماد به نفس افراد را افزایش می‌دهد تا ریسک‌های بزرگتری بپذیرند. این منجر به چرخه مثبتی می‌شود که در آن افراد شجاعت بیشتری برای عمل در سایر موقعیت‌ها پیدا می‌کنند.
  • محیطی برای تبادل: “نگهداری” بستر لازم را برای “تبادل” (Exchange) فراهم می‌کند، که همان رویارویی با آنچه جدید، متفاوت یا قبلاً ناشناخته است، می‌باشد. بدون این بستر امن، اطلاعات جدید ممکن است به عنوان تهدید درک شوند و به آنها اجازه پردازش داده نشود.
  • تسهیل بازخورد صادقانه: در یک گروه “نگه‌داشته‌شده”، بازخورد بین اعضا صادقانه‌تر و قابل قبول‌تر می‌شود، زیرا قدرت نسبتاً برابری وجود دارد و احساس امنیت باعث کاهش دفاع می‌شود.
  • انتقال یادگیری: مدیریت مناسب “نگهداری” در طول زمان (از ابتدا تا پایان) به افراد کمک می‌کند تا یادگیری خود را در زندگی کاری عادی خود نیز به کار بگیرند و در مواجهه با استرس، به الگوهای رفتاری جدید بازگردند.

مربی با حضور آرام و مطمئن، تعیین مرزهای واضح، مدل‌سازی رفتارهای مطلوب (مانلا کنجکاوی و گوش دادن فعال)، و تشویق اعضا به بیان صادقانه احساسات خود، این فضا را ایجاد می‌کند. در نهایت، همانطور که گروه بالغ می‌شود، خود گروه نیز توانایی “نگهداری” اعضا را به عهده می‌گیرد و مربی می‌تواند نقش خود را کمتر فعالانه ایفا کند.

7. “فرآیند بازتاب” (Reflection Process) در نظارت گروهی (Group Supervision) چیست و چه کاربردی دارد؟

“فرآیند بازتاب” (Reflection Process)، که گاهی اوقات “فرآیند موازی” (Parallel Process) یا “هم‌شکلی” (Isomorphism) نیز نامیده می‌شود، یک ابزار قدرتمند در نظارت گروهی است، به‌ویژه در مربیگری گروهی و تیمی. این فرآیند زمانی رخ می‌دهد که یک مربی (یا همان نظارت‌شونده) تجربه‌ای را از کار خود با یک مراجع یا تیم تعریف می‌کند، و گروه نظارتی (شامل ناظر و سایر مربیان) پویایی‌های احساسی و رفتاری مشابهی را تجربه می‌کند که در رابطه اصلی (مربی-مراجع/تیم) وجود داشته است.

به عبارت دیگر، “آنچه در آنجا اتفاق می‌افتد، در اینجا منعکس می‌شود”. احساسات، تعارضات یا الگوهای ارتباطی که مراجع در رابطه با مربی خود تجربه می‌کند، به طور ناخودآگاه به مربی منتقل می‌شود. سپس، زمانی که مربی این تجربه را در گروه نظارتی خود ارائه می‌دهد، اعضای گروه نظارتی نیز (ناآگاهانه) همان پویایی‌ها را در رابطه با مربی ارائه‌دهنده و/یا بین خودشان تجربه می‌کنند.

کاربردها و مزایای فرآیند بازتاب:

  • آشکارسازی ناخودآگاه: این فرآیند به اعضای گروه نظارتی (و ناظر) اجازه می‌دهد تا پویایی‌های ناخودآگاهی را که در کار مربی با مراجع وجود دارد، به طور مستقیم تجربه کنند. این “بازتاب” می‌تواند بینش‌های عمیقی را برای مربی ارائه‌دهنده فراهم کند که او قبلاً از آنها آگاه نبوده است.
  • تقویت درک: با آشکار شدن و بحث در مورد این پویایی‌ها در گروه نظارتی، مربی ارائه‌دهنده می‌تواند درک کامل‌تری از “آنچه واقعاً در حال رخ دادن است” در کار خود به دست آورد. این امر به مربی کمک می‌کند تا از حالت “قفل‌شدگی” (stuckness) خارج شده و راه‌حل‌های جدیدی را کشف کند.
  • یادگیری تجربی: اعضای گروه نظارتی نه تنها از طریق شنیدن تجربیات دیگران یاد می‌گیرند، بلکه با تجربه مستقیم پویایی‌های مشابه در خود گروه نظارتی، یادگیری عمیق‌تری را تجربه می‌کنند. این امر مهارت‌های “حس کردن” (sensing) و “خواندن اتاق” را در آنها تقویت می‌کند.
  • آگاهی از واکنش‌های شخصی: مربیان یاد می‌گیرند که چگونه واکنش‌های عاطفی و ذهنی خودشان به ارائه یک همکار، می‌تواند سرنخ‌های ارزشمندی درباره پویایی‌های ناگفته در کار مراجع فراهم کند.
  • چندین دیدگاه: در گروه نظارتی، هر یک از اعضا ممکن است جنبه متفاوتی از پازل پویایی‌ها را در خود بازتاب دهد، که منجر به تصویری غنی‌تر و جامع‌تر از موقعیت می‌شود.
  • تولید فرضیه‌ها: با استفاده از اطلاعات جمع‌آوری شده از این بازتاب‌ها، گروه نظارتی می‌تواند فرضیه‌هایی را برای راهنمایی گام‌های بعدی مربی با مراجع ارائه دهد.

هشدارها در استفاده از فرآیند بازتاب:

  • دقیق نبودن بازتاب: بازتاب دقیق نیست. ممکن است شامل تحریفات ناشی از دیدگاه‌ها و تجربیات شخصی اعضای گروه نظارتی باشد. ناظر باید با احتیاط و کنجکاوی با این فرآیند برخورد کند و از قطعیت بی‌مورد درباره تفسیرها اجتناب کند.
  • لزوم مهارت ناظر: استفاده مؤثر از فرآیند بازتاب نیازمند آموزش و تجربه عمیق ناظر در کار با پویایی‌های ناخودآگاه گروه است.
  • حفظ مرزها: گروه نظارتی نباید به یک گروه درمانی تبدیل شود. هدف اصلی همواره بهبود کیفیت کار مربی با مراجع است، نه رشد شخصی مربی (اگرچه رشد شخصی اغلب یک نتیجه جانبی مثبت است).

به طور خلاصه، فرآیند بازتاب به گروه نظارتی اجازه می‌دهد تا به “حس” پویایی‌های کار مراجع دست یابد و از این حس برای روشن کردن معضلات مربی و کمک به او در انتخاب مداخلات مؤثرتر استفاده کند.

8. مدیریت “آغازها، میانه و پایان‌ها” در مداخلات مربیگری گروهی چه اهمیتی دارد؟

مدیریت دقیق “آغازها، میانه و پایان‌ها” در مداخلات مربیگری گروهی و تیمی برای به حداکثر رساندن شانس موفقیت و پایداری یادگیری حیاتی است. این مراحل نه تنها جنبه‌های عملی، بلکه ابعاد روانشناختی عمیقی نیز دارند که بر تجربه ناخودآگاه اعضا تأثیر می‌گذارد.

آغازها (Beginnings):

  • تعیین لحن و اعتماد: آغاز هر گروه لحظه تعیین‌کننده‌ای است. مربی باید از ابتدا لحنی امن، سازنده و حمایت‌گرانه را تنظیم کند که کنجکاوی، ریسک‌پذیری و اعتماد متقابل را ترویج دهد.
  • وضوح اهداف و فرآیند: توضیح واضح اهداف گروه و چگونگی کار آن (پروتکل‌ها، قوانین پایه) برای کاهش اضطراب اولیه و ایجاد حس امنیت ضروری است.
  • پذیرش اضطراب: مربی باید اضطراب طبیعی اعضا در ابتدای کار را بپذیرد و عادی‌سازی کند، و با مدل‌سازی رفتارهای مطلوب، به آنها کمک کند تا احساس راحتی بیشتری کنند.
  • محیط فیزیکی و اداری: اطمینان از اینکه شرایط محیطی (فیزیکی یا آنلاین) برای کار گروه مناسب است (مانند زمان‌بندی، فضای خصوصی، تجهیزات مناسب) بخش مهمی از “مدیریت سیستم” و ایجاد یک پایه امن است.
  • مصاحبه‌های اولیه: (به‌ویژه در مربیگری تیم) مصاحبه‌های انفرادی با اعضا قبل از شروع رسمی، به مربی کمک می‌کند تا انتظارات، اهداف فردی و هرگونه تعارض پنهان را شناسایی کند و اعضا را برای مشارکت آماده سازد.

میانه (Middles):

  • کار بر روی اهداف و انتقال یادگیری: مرحله میانی جایی است که کار اصلی انجام می‌شود. مربی باید گروه را بر روی اهداف مشخص شده متمرکز نگه دارد و به آنها کمک کند تا یادگیری خود را به محیط کار واقعی منتقل کنند.
  • مدیریت زمان: مربی باید تعادل ظریفی بین اجازه دادن به بحث‌های عمیق و اطمینان از اینکه گروه در زمان‌بندی تعیین شده به سمت اهداف خود حرکت می‌کند، برقرار کند.
  • بازنگری و تنظیم مجدد: قراردادها و اهداف باید به طور مداوم بازنگری و در صورت لزوم، تنظیم شوند، زیرا نیازهای گروه با پیشرفت مهارت‌های آن تغییر می‌کند.
  • برنامه‌ریزی برای شکست‌ها: تیم‌ها باید یاد بگیرند که چگونه با شکست‌ها یا بازگشت به عادت‌های قدیمی (که طبیعی است) کنار بیایند. برنامه‌ریزی برای “شکست” (مثلاً توافق بر سر نحوه بازگشت به مسیر اصلی پس از لغزش) به تیم کمک می‌کند تا انعطاف‌پذیرتر باشد.
  • چرخه یادگیری کولب (Kolb’s Learning Cycle): استفاده از مدل‌هایی مانند چرخه یادگیری کولب می‌تواند به مربی کمک کند تا از یادگیری جامع و عمیق اطمینان حاصل کند و اعضا را تشویق کند که از تمام مراحل یادگیری (تجربه، تأمل، مفهوم‌سازی، آزمایش) استفاده کنند.

پایان‌ها (Endings):

  • اهمیت روانشناختی: پایان‌ها اغلب با احساسات ناخودآگاه مرتبط با از دست دادن، غم و اندوه، یا حتی رهایی همراه هستند. نحوه مدیریت پایان، بر چگونگی یادآوری و ادغام تجربه گروه توسط اعضا تأثیر می‌گذارد.
  • آگاهی مربی: مربی باید از احساسات خود در مورد پایان‌ها آگاه باشد تا بتواند به طور مؤثر با واکنش‌های اعضا برخورد کند و از نفوذ احساسات خود در فرآیند جلوگیری کند.
  • بیان احساسات: تشویق اعضا به بیان صادقانه احساسات خود (مثبت و منفی) درباره پایان گروه، بسیار مهم است. این امر به آنها کمک می‌کند تا با “از دست دادن” کنار بیایند و به طور کامل از تجربه جدا شوند.
  • انتقال یادگیری: در جلسه پایانی، تمرکز بر جمع‌بندی یادگیری‌ها، دستاوردها، و چالش‌های آتی است. این یک تقویت کننده برای کار انجام شده است و به اعضا کمک می‌کند تا یادگیری خود را “ثبت” کنند.
  • مراسم پایان‌بندی: استفاده از تمرینات یا فعالیت‌های ساده برای علامت‌گذاری پایان گروه، مانند به اشتراک گذاشتن یک نکته کلیدی یادگیری یا یک ویژگی قدردانی شده از هر عضو، می‌تواند به این فرآیند کمک کند.
  • مدیریت “ترک‌کنندگان زود هنگام”: مربی باید در برابر تمایل اعضا به ترک زودهنگام جلسه پایانی مقاومت کند و بر اهمیت پایان یافتن جمعی تأکید کند، زیرا ترک زودهنگام می‌تواند برای دیگران حس رها شدن ایجاد کند.

مدیریت ماهرانه این سه مرحله تضمین می‌کند که مربیگری گروهی نه تنها به اهداف فوری دست یابد، بلکه به توسعه پایدار اعضا و سازمان کمک کند.

کوچینگ تیمی و گروهی

100 جمله مهم و کلیدی

در ادامه ۱۰۰ جمله مهم و کلیدی از منبع ارائه شده، با تمرکز بر مفاهیم اصلی، نکات عملی و بینش‌های عمیق مرتبط با مربی‌گری گروه و تیم، آورده شده است:

  1. کتاب کریستین کمک مهمی کرده است؛ او سه رشته ریشه‌ای مهم این حوزه را گرد هم آورده و باارزش آن‌ها را یکپارچه می‌کند: گروه‌های تحلیلی، سیستم‌های انسانی و یادگیری عملی.
  2. کریستین همچنین راهنمایی‌های متفکرانه‌ای به متخصصان درباره دام‌هایی که باید از آن‌ها اجتناب شود و توصیه‌های خردمندانه‌ای درباره نحوه استفاده بهینه از ابزارها و اینکه کدام ابزارها برای مسائل و موقعیت‌های مختلف مناسب‌تر هستند، ارائه می‌دهد.
  3. او به ما نشان می‌دهد که چگونه مربی‌گری گروه یا تیم نه تنها به یک آموزش کامل… نیاز دارد، بلکه به یک عمر رشد شخصی و تمرین بازتابی برای توسعه حضور حمایت‌کننده همراه با فروتنی نیاز دارد.
  4. توضیحی بسیار روشن، واضح و عمل‌گرایانه درباره اینکه گروه‌ها برای چه هستند، چگونه کار می‌کنند، چگونه دچار نقص می‌شوند و چگونه می‌توان با آن‌ها بسیار کارآمدتر کار کرد.
  5. این کتاب بینش‌های ارزشمندی درباره پیچیدگی‌ها و فرآیندهای ناخودآگاه در گروه‌ها ارائه می‌دهد که مربیان باید آن‌ها را درک کنند.
  6. کریستین تورنتون تئوری را به روشی بسیار قابل دسترس به اشتراک می‌گذارد، و نکات عملی را برای کمک به مربیان برای کار در سطح عمیق‌تر و مؤثرتر ارائه می‌دهد.
  7. او تعادل خوبی بین آنچه مربی‌گری گروه را شکل می‌دهد – یعنی اساس آن – و مثال‌های عملی و واقعی از بیست و پنج سال تجربه خود در این زمینه ایجاد می‌کند.
  8. کار علمی تورنتون یک متن معیار در جهان نوپای مربی‌گری گروه و تیم ایجاد می‌کند.
  9. رویکرد تورنتون به مربی‌گری سرشار از علم و روان‌ پویایی چگونگی یادگیری ماست.
  10. “مربی‌گری گروه و تیم” یک کتاب پرفروش است که دیدگاهی جدید درباره “زندگی پنهان گروه‌ها”، فرآیندهای ناخودآگاه و غیرکلامی که افراد از طریق آن‌ها در گروه‌ها و تیم‌ها یاد می‌گیرند و ارتباط برقرار می‌کنند، ارائه می‌دهد.
  11. این ویرایش جدید کاملاً به‌روزرسانی شده است، با یک فصل کاملاً جدید درباره کار با گروه‌ها و تیم‌ها در پلتفرم‌های مجازی، شامل کار ترکیبی و ترکیبی.
  12. کریستین تورنتون از مفاهیم کلیدی روانشناسی، تحلیل گروهی و نظریه سیستم‌ها و همچنین تجربه گسترده خود برای ارائه توصیه‌های عملی استفاده می‌کند.
  13. موضوعات کلیدی کتاب عبارتند از: فرآیندهای نامرئی پویایی گروه؛ معضلات رایج؛ دام‌های مربی‌گری تیمی و نحوه اجتناب از آن‌ها؛ مزایا و معایب و بهترین روش‌های آنلاین؛ نحوه طراحی مداخلات مربی‌گری؛ نظارت بر مربی‌گری؛ اخلاق.
  14. این ویرایش جدید برای مربیانی که با گروه‌ها و تیم‌ها کار می‌کنند، و رهبرانی که با تیم‌های خود کار می‌کنند یا مربی‌گری را سفارش می‌دهند، ضروری است.
  15. هدف کتاب متناقض است: توضیح ایده‌های پیچیده درباره پویایی‌های گروهی به شیوه‌ای روشن و ساده به اندازه‌ای که ابزاری ارزشمند برای مربیان و متخصصان مرتبط فراهم کند.
  16. فصول ۲، ۳ و ۴ بخش “باید بخوانید” کتاب هستند، که “زندگی پنهان” را شرح داده و فرآیندهای بنیادی پویایی‌های گروه را از ابهام خارج می‌کنند.
  17. فقط ۳۰٪ از برنامه‌های تغییر سازمانی موفق می‌شوند. این کتاب به این موضوع می‌پردازد که چرا.
  18. کسب ابزارهای جدید می‌تواند به یک وسواس تبدیل شود به قیمت نادیده گرفتن یادگیری مهارت تسلط بر ابزارهایی که از قبل داریم، همانطور که همه صنعتگران باید این کار را انجام دهند.
  19. در نهایت، این قضاوت و غرایز ماست که با تجربه تقویت شده‌اند که ما را به انتخاب یک ابزار خاص هدایت می‌کنند.
  20. مربی‌گری گروه یا تیم به عنوان کاتالیزوری برای استخراج یادگیری مشترک و خرد جمعی گروه، می‌تواند “احساس ارتباط و هدف مشترک را تقویت کند.”
  21. گروه‌ها قدرتمند هستند. آن‌ها پتانسیل مثبت بزرگی دارند، با این حال تجربیات “بد” گروهی (به حق) ترسناک هستند.
  22. برای کار مؤثر با گروه‌ها، ما باید قدرت آن‌ها را برای دستیابی به تغییر مهار کنیم، در حالی که عناصر مخرب را به حداقل برسانیم.
  23. در بهترین حالت، گروه‌ها یک مواجهه عمیق با دیگران ارائه می‌دهند که همکاری، خلاقیت و سازگاری را امکان‌پذیر می‌سازد.
  24. برای انسان‌ها، “رابطه بر فرد مقدم است.”
  25. برای استفاده از این مزیت در مربی‌گری سازمانی، باید فرآیندهای گروهی را که می‌توانند زیربنای یادگیری و تغییر باشند، یا آن را تضعیف کنند، به طور کامل‌تری درک کنیم.
  26. مربی‌گری گروهی شامل دو حوزه گسترده است: مربی‌گری تیم و گروه‌های یادگیری.
  27. یادگیری از یکدیگر برای هر دو [مربی‌گری تیم و گروه‌های یادگیری] هسته‌ای است.
  28. اگر افراد احساس ارتباط بیشتری با یک کار بزرگ‌تر و ارزشمند داشته باشند، سخت‌تر کار می‌کنند و بیشتر می‌مانند.
  29. گروه‌ها برای توسعه مهارت‌های رهبری و همکاری مؤثر ضروری هستند.
  30. دانیل گولمن مفهوم هوش هیجانی را به هوش اجتماعی، یعنی صلاحیت‌های بین فردی مبتنی بر رابطه که برای الهام بخشیدن به دیگران لازم است، گسترش داد.
  31. گروه‌ها از هر روش دیگری برای توسعه این صلاحیت‌ها [هوش اجتماعی] بسیار مؤثرتر هستند.
  32. جایی که تفکر گروهی حاکم است، افراد به طور سیستماتیک اطلاعات لازم برای تصمیم‌گیری‌های با کیفیت‌تر را در مواجهه با چالش‌ها کنار می‌گذارند.
  33. برعکس، گروه‌هایی که به درستی رهبری می‌شوند، می‌توانند به افراد کمک کنند تا با واقعیت‌های دشوار کنار بیایند، عزم را تقویت کنند و راه‌حل‌های خلاقانه و واقع‌بینانه برای چالش‌های کسب‌وکار ایجاد کنند، در حالی که استرس را کاهش می‌دهند.
  34. گروه‌ها می‌توانند برای سازمان‌ها بسیار کارآمد از نظر زمان و هزینه باشند.
  35. فرصت‌های یادگیری با تعداد افراد مختلف در رابطه مربی‌گری چند برابر می‌شود، زیرا هر کس مهارت‌ها و تجربیات متفاوتی را به ارمغان می‌آورد.
  36. مربی‌گری به تیم‌ها کمک می‌کند همکاری را تقویت کنند، و سبک‌ها، نقاط قوت و ضعف خود و یکدیگر را به طور کامل‌تری درک کنند.
  37. در یک گروه مربی‌گری، این فرآیند [مقایسه خودمان با دیگران] به شدت تقویت می‌شود، زیرا یادگیری یک هدف صریح است و اعضا می‌توانند این افکار را بیان کنند و با دیگران آزمایش کنند.
  38. معایب مربی‌گری گروهی زمانی بروز می‌کند که، برای مثال، گروه‌ها برای توجه فردی بیش از حد بزرگ باشند، یا سطوح مشارکت یا تجربه بیش از حد متفاوت باشد.
  39. یک تیم دارای یک هدف و/یا وظیفه مشترک صریح است، معمولاً در یک زمینه سازمانی گسترده‌تر.
  40. یک گروه یادگیری به عنوان افراد (نسبتاً) غریبه برای هدف یادگیری فردی گرد هم می‌آیند.
  41. هدف یک گروه یادگیری، یادگیری خودراهبرنده اعضای فردی آن است.
  42. مربی‌گری گروهی در گروه‌های کوچک، تا ده نفر در مربی‌گری تیم… و تعداد کمتر در مربی‌گری گروه یادگیری… انجام می‌شود.
  43. گروه‌های بزرگتر از ده نفر به احتمال زیاد توجه کافی و ثابتی به نیازهای یادگیری فردی ارائه نمی‌دهند.
  44. مربی‌گری در طول زمان اتفاق می‌افتد. تمام روابط مربی‌گری، چه فردی و چه گروهی، مستلزم پایداری در مشارکت هستند.
  45. برخلاف آموزش، مربی‌گری مستلزم آن است که یادگیرنده (یک نفر یا کل تیم) اهداف یادگیری خود را تعیین کند.
  46. مواجهه با تفاوت در تجربه یادگیری اساسی است.
  47. تمام مربی‌گری اجرایی، گروهی یا فردی، در یک زمینه سازمانی اتفاق می‌افتد.
  48. مربی گروه موثر نیاز به درک چهارمین حوزه، یعنی پویایی گروهی، دارد.
  49. آنها [مربیان گروه] باید بتوانند اضطراب را حتی در سطوح بالا تحمل کنند، و تحت فشار به سرعت فکر کنند.
  50. آنها در مواقع لزوم با شجاعت مداخله می‌کنند، و زمانی که گروه می‌تواند کار مورد نیاز را بدون مداخله انجام دهد، از عمل کردن خودداری می‌کنند.
  51. مربی مؤثر تیم به درک نظریه سیستم‌ها و تفکر پیچیدگی کاربردی نیز نیاز دارد.
  52. تحمل و کار خلاقانه با ابهامات نقش خود در قبال رهبر، تیم، سازمان و وظیفه از مهارت‌های کلیدی مربی تیم است.
  53. تسهیل‌گری ماهر، آگاه، روانشناختی آگاه، انعطاف‌پذیر و مقاوم یکی از دو عامل مهم در گروه‌های یادگیری است.
  54. مربی گروه، گروه را روی وظیفه‌اش متمرکز نگه می‌دارد، مطمئن می‌شود که به موقع شروع و پایان می‌یابد، گروه را روی اهداف توافق شده متمرکز می‌کند، مرتبط بودن را می‌سنجد و با وقفه در کار برخورد می‌کند.
  55. هنگامی که گروه به طور مخرب عمل می‌کند، به عنوان مثال یک عضو خاص را قربانی می‌کند، نقش مربی این است که برای جلوگیری یا کاهش تخریب بیشتر عمل کند.
  56. تئوری توصیف شده در این کتاب عمدتاً از تحلیل گروهی و نظریه سیستم‌ها گرفته شده است.
  57. این دو رشته [تحلیل گروهی و نظریه سیستم‌ها] به روشی مهم، با ریشه‌های مشترک در یک پارادایم علمی جدید قرن بیستم که بر همبستگی تأکید دارد، به هم مرتبط هستند.
  58. تحلیل گروهی… فرآیندهای بنیادی را که در تمام گروه‌ها قابل مشاهده هستند، بیان می‌کند و توجه ویژه‌ای به رابطه بین هر فرد در گروه و گروه به عنوان یک کل دارد.
  59. یکی از اصول مرکزی تحلیل گروهی ارزش دیدگاه‌های متفاوت، حتی متناقض، در شکل‌گیری تصویری کامل‌تر از هر موقعیت است.
  60. بخش دوم (فصول ۲، ۳ و ۴) هسته مفهومی کتاب است که فرآیندهای بین فردی زیربنای تمام یادگیری و همکاری را بیان می‌کند.
  61. “رابطه بر فرد مقدم است”… قدرت یادگیری گروهی ریشه در منشأ ما به عنوان موجوداتی دارد که با همکاری در یک گروه زنده ماندند.
  62. کشف‌های علوم اعصاب نشان می‌دهد که مغز ما برای واکنش به دیگران ساخته شده است.
  63. گروه‌ها در آشکار کردن این جنبه‌های ناخودآگاه دانش بسیار خوب عمل می‌کنند، زیرا دیدگاه‌های متعدد اعضای فردی ارتباط را “تقویت” کرده و به عنوان یک بازبینی واقعیت برای یکدیگر عمل می‌کنند.
  64. به همین دلیل، برای توسعه بین فردی، گروه‌ها از هر چیز دیگری بهتر عمل می‌کنند.
  65. تمام مربی‌گری بر اساس یک رابطه توسعه‌ای بنا شده است که ایمنی کافی در رابطه را ترکیب می‌کند تا امکان مواجهه با اطلاعات جدید را فراهم آورد، که گرگوری بیتسون آن را “اخبار تفاوت” تعریف کرده است.
  66. مهارت اصلی در تمام مربی‌گری… “هلدینگ” (holding) است، یعنی توانایی ایجاد حس امنیت کافی در مراجعین برای یادگیری.
  67. یادگیری از طریق تعادل امنیت و ریسک اتفاق می‌افتد. هر دو ضروری هستند.
  68. در طول زندگی، برای یادگیری، باید با چیزی جدید، چیزی متفاوت از تجربه قبلی خود مواجه شویم که در سطح عمیق ما را لحظه‌ای سردرگم می‌کند.
  69. هر ناامیدی پتانسیل تولید یک فکر یا امتناع از تحمل آن را دارد که توانایی تفکر و در نتیجه یادگیری را مختل می‌کند.
  70. یادگیری همیشه هم یک تجربه فکری و هم یک تجربه هیجانی است.
  71. یادگیری واقعی باید شامل سر، قلب و شکم (شهود) باشد.
  72. جایی که هلدینگ کافی وجود داشته باشد، گروه شروع به یافتن سطح مناسبی از چالش متقابل (تبادل) می‌کند.
  73. اگر ایمنی کافی وجود نداشته باشد، اعضای گروه نمی‌توانند واقعاً یاد بگیرند.
  74. مهارت واقعی را نمی‌توان از یک کتاب آموخت. از آنجایی که بخش زیادی از این توانایی در سطح ناخودآگاه عمل می‌کند، باید به صورت تجربی آموخته شود.
  75. تنها با حضور و یادگیری در گروه‌ها، از جمله مطالعه آن تجربه، می‌توانیم بیاموزیم که چگونه گروه‌ها را به مکان‌های امنی برای یادگیری دیگران تبدیل کنیم.
  76. مربیان گروه موثر باید توانایی نگهداری همزمان یک گروه از افراد را داشته باشند و احساسات دشوارتر و فرافکنی‌های قوی‌تری را نسبت به کار با یک نفر دربرگیرند.
  77. “هلدینگ” بنابراین شامل “دربرگرفتن احساسات دشوار” است تا اعضای گروه بتوانند از آن‌ها آگاه شده، هضم و ادغام کنند.
  78. همچنان که اعضای گروه احساسات خود درباره کار را به طور کامل‌تری درک می‌کنند، شروع به تمایز قائل شدن بین احساسات ناشی از کار و احساسات با منشأ شخصی‌تر می‌کنند.
  79. نقش مربی گروه به تدریج نامحسوس‌تر می‌شود، در حالی که گروه با دقت به کار می‌پردازد.
  80. “تبادل” مواجهه با چیزی جدید، متفاوت یا قبلاً ناشناخته در تجربه فرد است.
  81. در یک گروه، بازخورد به طور خودبه‌خود بین اعضا ایجاد می‌شود، و به دلیل برابری نسبی در قدرت، قابل قبول‌تر است.
  82. طنین‌اندازی (Resonance) احساس ارتباط بین تجربیات اعضا، از جمله محتوای هیجانی آن‌هاست، که منجر به درک متقابل عمیق‌تری می‌شود.
  83. برای اینکه اعضای گروه حس طنین‌اندازی خود را به کلمات تبدیل کنند، انسجام گروهی و حس حفظ شدن تقویت می‌شود.
  84. آشکارسازی خود اغلب محرک است، به ویژه در مورد چیزی که کاملاً پرخطر به نظر می‌رسد.
  85. “مکان‌یابی” (Location) اصلی است که هر رویدادی، حتی اگر به نظر می‌رسد به یک یا دو نفر در گروه محدود می‌شود، به نحوی کل گروه را درگیر می‌کند.
  86. فرآیند بازتاب زمانی رخ می‌دهد که کسی داستانی را تعریف می‌کند یا مکالمه‌ای را بازگو می‌کند، و گروه پویایی آن را، از جمله محتوای عاطفی که راوی قبلاً از آن آگاه نبوده، درک کرده و حس می‌کند.
  87. احساس تعلق (connectedness): “همه می‌توانند آن را تشخیص دهند اما ظاهراً هیچ کس نمی‌تواند آن را توصیف کند.”
  88. عضویت در یک گروه “خوب” بنابراین به خودی خود خوب تجربه می‌شود، علاوه بر دستاوردهای حاصل از کار گروه.
  89. اهمیت تعیین لحن صحیح توسط مربی گروه را نمی‌توان بیش از حد تاکید کرد.
  90. اگر یک گروه برای حفظ انسجام خود در ایده‌آل‌سازی گیر کند، نمی‌تواند مؤثر باقی بماند.
  91. وظیفه ما این است که به اعضای گروه کمک کنیم از احساسات رقابتی خود آگاه شوند، با اذعان به جهان‌شمول بودن آن‌ها، آن‌ها را “عادی‌سازی” کنند و به جای حمله، رقابت سالم را ترویج دهند.
  92. صحبت کردن و عمل کردن با گشاده‌رویی در یک گروه نیازمند شجاعت است. انجام مکرر این کار در طول زمان، شجاعت را توسعه می‌دهد.
  93. شاهد بودن (witnessing) ابزاری است که از طریق آن اعضای گروه اطلاعات کسب می‌کنند، و راهی مهم است که زندگی گروهی یادگیری را تقویت می‌کند.
  94. اگر جنبه منفی به طور سیستماتیک از بحث کنار گذاشته شود، احساس حاصله از عدم واقعیت پیشرفت را مختل می‌کند.
  95. کار مربی گروه انجام کار گروه نیست؛ اعضای گروه مسئول آن هستند.
  96. مسئولیت مربی گروه این است که اطمینان حاصل کند شرایط برای کار تا حد امکان مطلوب است.
  97. کار آنلاین، تغییرات ظریف و غیرظریفی را در نقش مربی ضروری می‌سازد.
  98. ارتباط مجازی تمام طیف داده‌های بین فردی موجود در اتاق را ارائه نمی‌دهد، زیرا حدود ۹۰٪ ارتباط انسانی غیرکلامی است.
  99. فناوری خود نوبت‌گیری در صحبت را تحمیل می‌کند، با این حال نشانه‌های نوبت‌گیری موجود در کار حضوری وجود ندارند.
  100. توانایی مربیان برای استفاده از تجربه تجسم یافته خود برای درک و شکل‌دهی مداخلات با تیم، در محیط آنلاین به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
کوچینگ تیمی و گروهی

استخراج 30 ایده کلیدی

درخواست شما برای ۳۰ ایده کلیدی برای تحقیق و پژوهش از منبع ارائه شده، پاسخی جامع را بر اساس اطلاعات موجود در آن ارائه می‌دهد. این ایده‌ها از مفاهیم نظری عمیق گرفته تا چالش‌های عملی در زمینه مربی‌گری گروه و تیم را در بر می‌گیرند.

در ادامه، ۳۰ ایده جذاب برای تحقیقات و پژوهش‌های آتی، به همراه ارجاعات مربوطه به منبع، آورده شده است:

  1. بررسی یکپارچگی و اثربخشی سه رویکرد اصلی در مربی‌گری گروه و تیم: مطالعه چگونگی ادغام موفقیت‌آمیز گروه‌های تحلیلی، سیستم‌های انسانی و یادگیری عملیاتی در مدل‌های مربی‌گری نوین.
  2. توسعه و ارزیابی مدل‌هایی برای پرورش “حضور قدرتمند” (holding presence) و تواضع در مربیان گروه و تیم: تحقیق در مورد فرآیندهای توسعه فردی و تمرین تأملی که به این صفات کلیدی در مربیان منجر می‌شود.
  3. تحلیل عمیق پویایی‌های ناخودآگاه و غیرکلامی (“زندگی پنهان گروه‌ها”) در محیط‌های سازمانی: مطالعه چگونگی تأثیر این فرآیندها بر عملکرد و همکاری تیمی.
  4. بررسی کاربرد عملی و تأثیر توصیه‌های مربی‌گری برای اجتناب از تله‌ها و بهینه‌سازی استفاده از ابزارها: تحقیق در مورد چگونگی تأثیر راهنمایی‌های مربیان بر عملکرد گروه‌ها در مواجهه با مشکلات.
  5. مطالعه اثربخشی مربی‌گری گروه و تیم بر روی “سمت تاریک” تجربیات سازمانی و گروهی: چگونگی شناسایی، درک و مدیریت فرآیندهای ناخودآگاه که مانع از دستیابی به اهداف می‌شوند.
  6. مقایسه چالش‌ها و بهترین شیوه‌ها در مربی‌گری گروه و تیم در پلتفرم‌های کاملاً مجازی، ترکیبی (Hybrid) و آمیخته (Blended) در عصر پس از همه‌گیری: با توجه به فصل جدید کتاب.
  7. بررسی تأثیر “شناخت ضمنی” (implicit knowing) و ارتباطات غیرکلامی بر تعاملات گروهی در مربی‌گری آنلاین و حضوری: چگونگی بهره‌برداری مربیان از این شناخت در محیط‌های مختلف.
  8. مطالعه چگونگی مدیریت مفاهیم فرافکنی، انتقال و تجزیه در مربی‌گری گروهی برای حل سوءتفاهمات و بهبود روابط: این مفاهیم روانی در هسته نظری کتاب قرار دارند.
  9. پژوهش در مورد تعادل بین “نگهداری” (holding) و “تبادل” (exchange) در محیط‌های مربی‌گری گروهی و تأثیر آن بر یادگیری عمیق: چگونگی ایجاد فضایی امن برای رویارویی با اطلاعات جدید.
  10. تحلیل تأثیر هشت عامل گروهی مؤثر بر یادگیری و تغییر (مانند ارتباط، رقابت، حسادت، تحسین) در گروه‌های سازمانی مختلف: بررسی چگونگی تقویت این عوامل توسط مربیان برای افزایش کارایی.
  11. نقش “مدیریت سیستم” (System Administration) مربی در بهینه‌سازی محیط فیزیکی و زمان‌بندی جلسات گروهی برای افزایش بهره‌وری: اهمیت تنظیم شرایط بیرونی کار گروهی.
  12. بررسی تأثیر “تفکر سیستمی” بر توانایی مربیان در درک روابط درونی و بیرونی یک تیم در سازمان به عنوان یک زیرسیستم: چگونگی نگاه کردن به تیم‌ها در بافت بزرگتر سازمانی.
  13. مطالعه پدیده “بروز” (Emergence) در گروه‌های بزرگ و چگونگی استفاده از آن در طراحی مداخلات سازمانی برای تغییر: چگونگی خودسازمان‌دهی سیستم‌ها.
  14. تحلیل چگونگی مواجهه رهبران و مربیان با “پارادوکس‌ها” در سازمان‌ها و استفاده از آن‌ها به عنوان اهرم‌های تغییر: اهمیت پذیرش تناقضات برای نوآوری.
  15. بررسی استراتژی‌های جلوگیری از “گروه‌فکری” (Groupthink) و ترویج اختلاف نظر سازنده برای بهبود کیفیت تصمیم‌گیری در تیم‌ها: با توجه به علائم و شرایط ایجاد گروه‌فکری.
  16. ارزیابی اثربخشی “یادگیری عملیاتی” (Action Learning) در توسعه مهارت‌های تفکر انتقادی و حل مسئله در محیط‌های کسب‌وکار: چگونگی کمک این روش به یادگیری از تجربه واقعی.
  17. مطالعه کاربرد و مزایای “گروه‌های بالینت” (Balint Groups) در سازمان‌ها برای پرورش درک عمیق‌تر از روابط حرفه‌ای و عاطفی: به عنوان یک روش تأملی ساختاریافته.
  18. تحلیل جامع استراتژی‌های مربی‌گری برای تبدیل “رفتارهای مشکل‌ساز” (Problem Behavior) فردی (مانند خشم، سکوت، سلطه‌جویی) در گروه‌ها به فرصت‌های یادگیری تیمی: با تمرکز بر فصل 9.
  19. پژوهش در مورد چگونگی کار با “مفروضات اساسی بیون” (Bion’s Basic Assumptions) و “ناهمگونی هاپر” (Hopper’s Incohesion) در مربی‌گری تیم‌های “غیرکارآمد”: درک پویایی‌های ناخودآگاه که مانع از عملکرد گروه می‌شوند.
  20. بررسی تأثیر “مثلث درام” (Drama Triangle) و تئوری‌های دفاع سازمانی آرگیریس بر تعارضات پنهان در تیم‌ها و سازمان‌ها: چگونگی شناسایی و مواجهه با الگوهای رفتاری ناکارآمد.
  21. تحلیل “نظریه در استفاده” (Theory-in-Use) در مقابل “نظریه اظهار شده” (Espoused Theory) کریس آرگیریس و چگونگی کمک مربی‌گری تیم به کاهش این شکاف: درک تعارضات پنهان در رفتار سازمانی.
  22. مطالعه “یادگیری دو حلقه‌ای” (Double-Loop Learning) و شرایط رفتاری لازم برای دستیابی به آن در سازمان‌ها از طریق مربی‌گری تیم: فراتر رفتن از حل مشکلات سطحی.
  23. بررسی چالش‌های “مرزهای مبهم” در تیم‌های مجازی و هیبریدی: مطالعه چگونگی تأثیر کار از خانه بر مدیریت این مرزها و راه‌حل‌های مربی‌گری.
  24. تحلیل نقش “چت” در جلسات مربی‌گری آنلاین به عنوان منبعی برای درک پویایی‌های ناخودآگاه گروهی: چگونگی استفاده مربیان از داده‌های چت برای مداخلات اثربخش.
  25. بررسی اثربخشی مداخلات مربی در مواجهه با اضطراب در گروه‌ها و تبدیل آن به نیروی محرکه برای عملکرد: چگونگی مدیریت اضطراب در مراحل مختلف زندگی گروه.
  26. مطالعه پویایی‌های خاص گروه‌های “آمیخته” (Blended) و تشدید پدیده “تجزیه” (Splitting) در آن‌ها: چالش‌های ارتباطی و روان‌شناختی در گروه‌های با اعضای حضوری و آنلاین.
  27. بررسی چگونگی “نرمال‌سازی” (normalising) احساسات رقابت، حسادت و تحسین در گروه‌های مربی‌گری برای استفاده سازنده از آن‌ها: تشویق تقلید و یادگیری مثبت.
  28. تحلیل استراتژی‌های “مدیریت آغاز، میانه و پایان” (Managing Beginnings, Middles, and Endings) در مداخلات مربی‌گری گروهی برای انتقال مؤثر یادگیری: چگونگی تأثیر این مدیریت بر حافظه و کاربرد یادگیری.
  29. پژوهش در مورد ابعاد روان‌شناختی “پایان” یک دوره مربی‌گری گروهی و تأثیر آن بر اعضا: چگونگی کمک مربیان به اعضا برای مواجهه با احساسات فقدان و استفاده از آن‌ها برای رشد.
  30. ارزیابی استفاده از “چرخه یادگیری کولب” (Kolb’s Learning Cycle) در طراحی برنامه‌های مربی‌گری گروهی برای اطمینان از یادگیری جامع و کاربردی: چگونگی تلفیق نظریه و عمل در فرآیند یادگیری.

کوچینگ تیمی و گروهی

خلاصه هر فصل

در ادامه خلاصه‌ای از هر فصل از کتاب «کوچینگ گروه و تیم: زندگی پنهان گروه‌ها» نوشته کریستین تورنتون، ارائه می‌شود:

  • فصل ۱: مقدمه: کوچینگ گروهی و تیمی چیست؟
    • این فصل به معرفی کوچینگ گروهی و تیمی، موارد استفاده و تعاریف کلیدی آن می‌پردازد.
    • بر نقش اساسی گروه‌ها در موفقیت سازمانی و توسعه انسان‌ها تأکید دارد، زیرا ما ذاتاً موجوداتی اجتماعی هستیم و از طریق تعامل و یادگیری مشترک رشد می‌کنیم.
    • تیم‌ها را به عنوان گروه‌هایی با هدف مشترک مشخص در یک زمینه سازمانی تعریف می‌کند، در حالی که گروه‌های یادگیری به طور خاص برای یادگیری فردی گردهم می‌آیند [43، 45، 46].
    • استانداردهای کوچینگ گروهی و تیمی را مطرح می‌کند که شامل تعامل فعال بین شرکت‌کنندگان، اندازه کوچک گروه (معمولاً ۴ تا ۱۰ نفر)، تداوم در طول زمان، و هدایت یادگیری توسط خود شرکت‌کنندگان است [51، 55].
    • نقش کوچ گروهی را نیازمند سواد روان‌شناختی، مهارت‌های بین‌فردی، درک از زندگی سازمانی و دانش پویایی‌های گروهی می‌داند [56، 57].
    • تأکید می‌کند که نظریه عملی این حوزه، ریشه در تحلیل گروهی و نظریه سیستمی دارد [65، 66].
  • فصل ۲: یادگیری، نگهداری و تبادل
    • این فصل به فرآیندهای بنیادی یادگیری انسان می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه گروه‌هایی که به خوبی مدیریت می‌شوند، می‌توانند فرآیند بازخورد و تبادل را تقویت کنند.
    • مفاهیم روان‌شناختی کلیدی مانند «دانش ضمنی» (implicit knowing)، «فرافکنی» (projection)، «انتقال» (transference) و «دوپارگی» (splitting) را معرفی می‌کند که بر فرآیندهای ارتباطی و هوش هیجانی و اجتماعی تأثیر می‌گذارند [78، 81-88].
    • «نگهداری» (holding) را به عنوان مهارت اصلی در تمام کوچینگ‌ها تعریف می‌کند؛ ظرفیتی برای ایجاد حس امنیت کافی در مشتریان که به آن‌ها امکان یادگیری از تجربیات جدید را می‌دهد [90، 93].
    • «تبادل» (exchange) را به عنوان مواجهه با چیزهای جدید، متفاوت یا ناشناخته توصیف می‌کند که در کنار نگهداری، اساس روابط کوچینگ را تشکیل می‌دهد [90، 95].
    • فصل بر این نکته تأکید دارد که یادگیری نیازمند تعادل بین امنیت و ریسک است و یک فرآیند چندحسی و عاطفی است که ریشه در روابط دارد [93، 98، 99].
  • فصل ۳: نگاهی عمیق‌تر: زندگی پنهان گروه‌ها
    • این فصل به نُه فرآیند بنیادی پویایی‌های گروهی می‌پردازد که در تمام گروه‌ها فعال هستند و به تجربه کلی گروه کمک می‌کنند [129، 130].
    • این فرآیندها عبارتند از: ماتریس گروه (Group matrix)، ارتباط (Communication)، ترجمه (Translation)، آینه‌کاری (Mirroring)، آینه‌کاری منفی (Negative mirroring)، تبادل (Exchange)، طنین (Resonance)، پدیده‌های چگالنده (Condenser phenomena) و مکان‌یابی (Location) (شامل قربانی‌سازی) [129، 136-172].
    • همچنین فرآیند بازتاب (Reflection process) (یا فرآیند موازی/ایزومورفیسم) را معرفی می‌کند که در آن پویایی‌های عاطفیِ تجربه شده در کارِ ارائه‌شده، در گروه بازتاب می‌یابد و منجر به بینش‌های جدید می‌شود [176، 177].
    • وظیفه کوچ درک و کار با این فرآیندها برای حفظ تعادل مولد بین ایمنی و چالش در گروه است.
  • فصل ۴: هشت عامل گروهی مؤثر بر یادگیری و تغییر
    • این فصل هشت عامل گروهی را که به یادگیری و تغییر در گروه‌ها کمک می‌کنند، معرفی می‌کند. این عوامل از تحقیقات خود نویسنده در مورد توسعه اعتماد به نفس و شایستگی اعضای گروه نشأت گرفته‌اند [180، 183].
    • این عوامل شامل: ارتباط و تعلق (Connectedness and belonging)، یادگیری بین‌فردی (Interpersonal learning)، رقابت، حسادت و تحسین (Competition, envy and admiration)، آینه‌سازی و تقلید (Idealisation and emulation)، تمرین شجاعت و آزادی عمل (Practising courage and freedom to act)، شاهد بودن و دیده شدن (Witnessing and being witnessed)، تشویق (Encouragement)، و کوچینگ عملکرد گروهی (Group performance coaching) می‌باشند [181، 184-221].
    • فصل همچنین بر اهمیت مدیریت سیستم (System administration) تأکید دارد، که شامل مدیریت زمان، محیط فیزیکی و سایر شرایط گروه برای بهینه‌سازی کار گروه است [76، 77، 78، 222].
  • فصل ۵: درک سازمان‌ها، گروه‌ها و تیم‌ها: تفکر سیستمی و پیچیدگی
    • این فصل نظریه سیستمی را به عنوان چارچوبی برای درک سازمان‌ها، گروه‌ها و تیم‌ها در زمینه گسترده‌تر زندگی سازمانی معرفی می‌کند [84، 231].
    • تفکر سیستمی به درک پیچیدگی، وابستگی متقابل، الگوهای تغییر و سیستم‌های تو در تو (nested systems) در سازمان‌ها کمک می‌کند [85، 86، 236، 238].
    • مفاهیم «اوتوپوئیزیس» (autopoiesis) و بروز (Emergence) را در زمینه چگونگی وقوع تغییر در سیستم‌ها بررسی می‌کند [88، 91، 248].
    • بر «ضرورت تناقض» (necessity of paradox) تأکید می‌کند، جایی که هر موضعی تمایل به ایجاد نقطه مقابل خود دارد و کوچ‌ها باید بتوانند این تناقضات را مدیریت کنند [93، 94].
    • تفکر گروهی (groupthink) و چگونگی تأثیر آن بر تصمیم‌گیری‌های گروهی را مورد بحث قرار می‌دهد و بر اهمیت ترویج دیدگاه‌های متنوع برای تصمیم‌گیری‌های با کیفیت تأکید می‌کند [100، 101، 271، 273].
    • به روش‌های کار با گروه‌های بزرگ (مانند World Café) به عنوان ابزاری برای تغییر فرهنگ سازمانی و ترویج گفت‌وگو اشاره می‌کند [102، 106، 110].
  • فصل ۶: کوچینگ تیمی ۱
    • این فصل بر اصول اولیه کوچینگ تیمی تمرکز دارد که بیش از نیمی از فعالیت‌های کوچینگ گروهی را شامل می‌شود [109، 114].
    • تیم به عنوان گروهی از افراد وابسته به یکدیگر با هدف مشترک تعریف می‌شود.
    • بر اهمیت هدف‌گذاری دقیق و مشترک در کوچینگ تیمی، مدیریت ریسک‌های رابطه با مشتریان متعدد (حامی مالی، رهبر تیم، اعضا) و چگونگی همکاری مؤثر با رهبر تیم تأکید می‌کند [120، 125، 127، 320، 331، 334].
    • به انتظارات و پویایی‌های ناگفته در تیم‌ها می‌پردازد که می‌تواند مانع پیشرفت شود و کوچ باید آنها را شناسایی و آشکار کند [129، 130، 131].
    • اهمیت زمان‌بندی در کوچینگ تیمی را برجسته می‌کند، به ویژه زمانی که سیستم در حال تغییر است [132، 351].
    • استفاده از ابزارها و مدل‌های تیمی را به عنوان وسیله‌ای برای شروع مکالمات دشوار معرفی می‌کند، اما توصیه می‌کند که از آنها به عنوان هدف نهایی استفاده نشود [115، 116، 117، 118، 307، 308، 311، 319].
  • فصل ۷: کوچینگ گروه یادگیری
    • این فصل به گروه‌های یادگیری می‌پردازد که به طور خاص برای اهداف یادگیری فردی اعضا تشکیل می‌شوند [137، 138، 356].
    • تفاوت اصلی آن با کوچینگ تیمی در این است که گروه‌های یادگیری بر اهداف فردی تمرکز دارند، در حالی که تیم‌ها اهداف عملکرد مشترک دارند [138، 356].
    • بررسی سه نوع گروه یادگیری: مجموعه‌های یادگیری عملی (Action learning sets) که برای یادگیری از تجربه فردی و حل مشکلات پیچیده استفاده می‌شوند [139، 140، 141]؛ گروه‌های بالینت (Balint groups) که روشی ساختاریافته برای تأمل در روابط حرفه‌ای هستند [146، 147]؛ و جلسات کوچینگ در برنامه‌های توسعه مدیریت که به شرکت‌کنندگان کمک می‌کنند تا یادگیری‌های برنامه‌ریزی شده را به صورت فردی تفسیر کنند.
    • به دستاوردهای مهارت‌های بین‌فردی از گروه‌های یادگیری، مانند بهبود حساسیت بین‌فردی، ظرفیت تأملی، مهارت‌های پرسش‌گری و مدیریت عدم قطعیت، اشاره می‌کند.
  • فصل ۸: گروه‌های سوپرویژن
    • این فصل بر گروه‌های سوپرویژن به عنوان یک نوع تخصصی از گروه‌های یادگیری تمرکز دارد که در آن متخصصان می‌توانند در مورد تمرین و درک خود تأمل و توسعه یابند [150، 151، 385].
    • مزایا و محدودیت‌های سوپرویژن گروهی را بررسی می‌کند، از جمله فرصت‌های چندگانه برای بازتاب و افزایش ظرفیت درک [151، 390]، در کنار چالش‌هایی مانند کمبود وقت و رقابت [155، 398].
    • فرآیند بازتاب (Reflection process) (یا فرآیند موازی/ایزومورفیسم) را به عنوان ابزاری قدرتمند برای آشکار کردن پویایی‌های عاطفی و ایجاد بینش‌های جدید معرفی می‌کند [157، 158، 404، 405].
    • به مدیریت رقابت و رقابت‌جویی در گروه سوپرویژن، و چگونگی شروع و ساختاردهی یک گروه سوپرویژن (شامل قرارداد کتبی و تخصیص زمان) می‌پردازد [156، 164، 165، 399، 417، 418].
    • اشتباهات رایج سوپروایزرها را بررسی می‌کند، مانند سکوت بیش از حد یا پرحرفی بیش از حد، و عدم تعادل در توجه [167، 168، 169، 170، 171].
    • هنر تحت سوپرویژن بودن را نیز مطرح می‌کند و بر اهمیت ارائه مؤثر کار در سوپرویژن برای توسعه مستمر تأکید دارد [174، 445].
  • فصل ۹: استراتژی‌هایی برای مقابله با رفتارهای مشکل‌ساز در گروه‌ها
    • این فصل به نحوه برخورد با رفتارهایی که کار گروه را مختل می‌کنند، می‌پردازد، اما تأکید دارد که این رفتارها می‌توانند فرصت‌های یادگیری ارزشمندی را فراهم کنند [181، 182].
    • مفاهیمی مانند «مکث‌های فرآیندی» (Process breaks) و «مهارت‌های فرآیندی» را معرفی می‌کند که به تیم‌ها کمک می‌کند تا نحوه همکاری خود را بررسی کنند [182، 183].
    • روش‌های برخورد با انواع رفتارهای مشکل‌ساز را شرح می‌دهد، از جمله:
      • خشم آشکار (Overt anger): مهار انفجار، اجازه به خشمگین شدن، و سپس کمک به گروه برای درک و استفاده از آن به نفع کار [185، 186، 187، 188، 189، 463، 468، 469].
      • گریه یا پریشانی (Crying or distress): اختصاص زمان، تشویق به بیان کلامی، آگاهی از احساسات کوچ، و محافظت از فرد پریشان [192، 193].
      • سلطه‌جویی (Dominating behavior): چالش فعال، قطع کلام و دعوت از دیگران برای مشارکت [193، 194، 195].
      • سکوت یا آرامش بیش از حد (Silence or over-quietness): درک دلایل سکوت و تشویق به مشارکت [196، 197].
      • بازی «بله اما» (Playing ‘yes but’): شناسایی الگو و ارائه بازخورد منظم.
      • مشارکت‌های خسته‌کننده (Boring contributions): کمک به افراد برای کاهش خودسانسوری و بیان خودانگیزه‌تر [197، 198].
      • افراد منطقی صرف (Logic-only individuals): کمک به آنها برای مشاهده و ابراز احساسات کوچک [198، 199].
      • خودمحوری (Self-centeredness): این مشکل ممکن است خارج از دامنه کوچینگ باشد، اما می‌توان از تاکتیک‌های مشابه با سلطه‌جویی استفاده کرد [199، 200].
  • فصل ۱۰: کوچینگ گروهی و تیمی مجازی
    • این فصل به دینامیک‌های خاص کوچینگ تیمی آنلاین و نحوه تعدیل تمرین در پرتو این دینامیک‌ها می‌پردازد [204، 504].
    • نقش کوچ در محیط آنلاین ساختارمندتر، مودبانه‌تر و مستقیم‌تر است [207، 515].
    • به چالش‌های «نگاه» (the gaze) و تماس چشمی در محیط مجازی و اهمیت ابراز حضور بصری می‌پردازد [208، 209، 521، 522].
    • اهمیت ارتباط کلامی دقیق و مدیریت چت (The chat) به عنوان یک منبع داده اضافی را برجسته می‌کند [210، 211، 212، 526، 527، 528، 529].
    • حفظ مشارکت (Engagement) و مدیریت مرزها در محیط کار از خانه که می‌تواند منجر به محو شدن مرزهای شخصی و حرفه‌ای شود، مورد بحث قرار می‌گیرد [212، 213، 214، 215، 216].
    • قرارداد اولیه در مورد فناوری و طراحی و مدیریت سرعت جلسات آنلاین (مانند جایگزینی جلسات طولانی با جلسات کوتاه‌تر و مکرر) را ضروری می‌داند [215، 218، 219، 540، 547، 549].
    • انواع کار هیبریدی (Hybrid working) (ترکیبی از جلسات حضوری و آنلاین) و کار ترکیبی (Blended working) (که برخی اعضا حضوری و برخی آنلاین هستند) را بررسی می‌کند و کار ترکیبی را چالش‌برانگیزترین حالت می‌داند که می‌تواند «دوپارگی» را در گروه تشدید کند [202، 222، 224، 225، 226، 227، 569، 571].
  • فصل ۱۱: کوچینگ تیمی ۲: درک و مقابله با الگوهای دشوار رفتار گروهی
    • این فصل به چگونگی کار با تیم‌هایی که عملکرد خوبی ندارند و اغلب “دشوار” یا “ناکارآمد” نامیده می‌شوند، می‌پردازد.
    • اضطراب را به عنوان عامل اصلی “ناکارآمدی” تیم‌ها معرفی می‌کند و شرایطی که اضطراب را افزایش می‌دهد (مانند گروه‌های بزرگتر، ناآشنایی اعضا، ملاقات‌های نامنظم و فقدان ساختار روشن) بررسی می‌شود [230، 231، 232].
    • نظریه‌های ناکارآمدی گروهی (Bion و Hopper) را معرفی می‌کند: «فرضیات اساسی Bion» (Basic assumptions of Bion) شامل ستیز/گریز، وابستگی و زوج‌گیری، و «فرضیه اساسی چهارم Hopper» (Hopper’s fourth basic assumption)، عدم انسجام (Incohesion) را که ترس از نابودی فردی را در بر دارد، توضیح می‌دهد [234، 235، 236، 590، 591، 592، 593].
    • بر کار با تعارضات ناخودآگاه و ناگفته تأکید می‌کند، که گروه‌ها را «گیر می‌اندازد» [237، 238].
    • مثلث درام (Drama triangle) (آزارگر، قربانی، نجات‌دهنده) را به عنوان استعاره‌ای برای درک پویایی‌های تیم معرفی می‌کند [241، 609، 611، 612].
    • نظریه آرگیریس (Argyris) در مورد دفاع‌های سازمانی را شرح می‌دهد که شامل «نظریه ابراز شده» (espoused theory) و «نظریه در حال استفاده» (theory-in-use) است و نشان می‌دهد چگونه دفاع‌های سازمانی مانع از یادگیری واقعی می‌شوند [244، 245، 246، 616، 618، 620].
    • نشان می‌دهد که «یادگیری دو حلقه‌ای» (Double-loop learning)، که شامل تغییر در عملکرد و معیارهای اندازه‌گیری آن است، به تعهد به پرسش‌گری دقیق نیاز دارد [245، 619].
  • فصل ۱۲: مدیریت آغازها، میانه‌ها و پایان‌ها: مرزهای گروه
    • این فصل به مدیریت مرزهای زمانی مداخلات کوچینگ گروهی می‌پردازد تا حداکثر شانس دستیابی به یک نتیجه خوب را فراهم کند [248، 626].
    • آغاز، میانه و پایان جلسات گروهی: هر مرحله دارای وظایف و رفتارهای خاصی از سوی کوچ و اعضا است [249، 250، 251]. آغاز مناسب برای ایجاد اعتماد متقابل حیاتی است [249، 251].
    • میانه کار کوچینگ زمانی است که گروه بر روی دستیابی به نتایج مطلوب کار می‌کند و یادگیری به زندگی کاری عادی منتقل می‌شود [252، 636، 637]. فصل بر استفاده از مدل چرخه یادگیری کولب (Kolb’s learning cycle) برای یادگیری کامل تأکید دارد [254، 641].
    • پایان گروه کوچینگ: یک مرحله بسیار مهم اما اغلب ناخودآگاه است. مدیریت مؤثر پایان کار به نحوه یادآوری و ماندگاری یادگیری کمک می‌کند و می‌تواند به اعضا در مدیریت سایر پایان‌ها در زندگی کاری کمک کند [254، 255، 643، 648].
    • به ابعاد روان‌شناختی پایان‌ها اشاره می‌کند که اغلب دشوار هستند زیرا به تجربیات قبلی از دست دادن مرتبط می‌شوند. کوچ باید از احساسات خود در مورد پایان‌ها آگاه باشد و اعضا را تشویق کند تا احساسات مثبت و منفی خود را صادقانه بیان کنند [255، 256، 644، 649].
    • برخورد با افراد ترک‌کننده زودهنگام از جلسات پایانی و استفاده از آیین‌های پایانی ساده برای جمع‌بندی یادگیری، جشن گرفتن و خداحافظی مورد بحث قرار می‌گیرد [257، 258، 259، 650، 653].
  • بخش ۶: راهنمایی و یادگیری بیشتر
    • این بخش به عنوان یک بخش منابع عمل می‌کند که شامل پیشگفتار نهایی نویسنده، لیست مطالعه بیشتر پیشنهادی (شامل متون کلاسیک و کتاب‌های مرتبط)، و پرسش‌های متداول است [261، 264، 266].
    • نویسنده در پیشگفتار نهایی بر جهان‌شمولی ایده‌های مطرح شده در کتاب و تکامل مداوم این حوزه تأکید می‌کند و خوانندگان را به تعامل بیشتر دعوت می‌کند [261، 656، 657].
کوچینگ تیمی و گروهی

راهنمای جامع کوچینگ گروهی و تیمی بر اساس دیدگاه کریستین تورنتون

این سند با تمرکز بر کتاب برجسته‌ی کریستین تورنتون، “کوچینگ گروهی و تیمی: زندگی پنهان گروه‌ها”، به بررسی عمیق و کاربردی نظریه‌ها و مفاهیم کلیدی در زمینه‌ی کوچینگ گروهی و تیمی می‌پردازد. تورنتون با تلفیق دیدگاه‌های تحلیل گروهی، تئوری سیستم‌ها، و یادگیری عملی، چارچوبی منسجم و عملی برای کوچ‌ها، رهبران و مدیران سازمان‌ها ارائه می‌دهد. این کتاب بر اهمیت فرآیندهای ناخودآگاه و غیرکلامی در پویایی گروه‌ها تأکید دارد و راهبردهایی برای کار با مسائل پیچیده از جمله تعارض، مقاومت و چالش‌های کار آنلاین ارائه می‌دهد.

۱. مضامین اصلی

۱.۱. ماهیت گروه‌ها و تیم‌ها: زندگی پنهان و پویایی‌های ناخودآگاه

  • گروه‌ها در همه جا حضور دارند و قدرت عمیقی دارند: “گروه‌ها در همه جا حضور دارند. زندگی ما در گروه‌ها سپری می‌شود، از خانواده گرفته تا دوستان و گروه‌های کاری. کیفیت این روابط عمیقاً بر رضایت و لذت ما در زندگی تأثیر می‌گذارد.” گروه‌ها پتانسیل مثبت و قدرتمندی برای تغییر دارند، اما تجربیات گروهی “بد” نیز به حق ترسناک هستند. برای کار مؤثر با گروه‌ها، باید از قدرت آنها برای دستیابی به تغییر استفاده کرد و در عین حال عناصر مخرب را به حداقل رساند. (ص. ۳)
  • ناآگاهی عمومی از پویایی‌های گروهی: با وجود اهمیت گروه‌ها، “نادانی عمومی ما نسبت به پویایی‌ها و اصول زندگی گروهی، حداقل در سطح آگاهانه، قابل توجه است.” (ص. ۴) این نشان می‌دهد که درک فرآیندهای ناخودآگاه و غیرکلامی که در گروه‌ها جریان دارد، برای موفقیت کوچینگ حیاتی است.
  • گروه در مقابل تیم: همه تیم‌ها گروه هستند، اما همه گروه‌ها تیم نیستند. یک تیم دارای “هدف و/یا وظیفه‌ی مشترک صریح” در یک زمینه‌ی سازمانی وسیع‌تر است که قبل و بعد از مداخله کوچینگ وجود دارد. در مقابل، “یک گروه یادگیری به عنوان غریبه‌ها (نسبی) برای هدف یادگیری فردی گرد هم می‌آیند.” (ص. ۷) تمایز بین تیم و گروه یادگیری برای طراحی مداخلات مؤثر ضروری است.

۱.۲. مفاهیم بنیادی کوچینگ: نگه داشتن و تبادل

  • “نگه داشتن” (Holding) به عنوان مهارت اصلی: “مهارت اصلی در تمام کوچینگ، مانند تمام روابطی که از توسعه حمایت می‌کنند، نگه داشتن است، یعنی توانایی ایجاد حس امنیت کافی در مراجعین برای یادگیری.” (ص. ۲۷) این مفهوم از کار دونالد وینکات بر رابطه مادر و کودک سرچشمه می‌گیرد و به “تأمین محیطی کامل” اشاره دارد که به کودک (و مراجع) اجازه می‌دهد تا به عنوان یک “خود واقعی” رشد کند. نگه داشتن به معنای مهار احساسات دشوار و کمک به مراجعین برای آگاه شدن، هضم و ادغام آنهاست.
  • “تبادل” (Exchange) به عنوان برخورد با تفاوت: تبادل به معنای “برخورد با آنچه جدید، متفاوت یا قبلاً ناشناخته در تجربه فرد است.” (ص. ۳۷) بدون تفاوت، تغییر و توسعه‌ای وجود نخواهد داشت. گروه‌ها فرصت‌های بسیار گسترده‌ای برای یادگیری سازنده از طریق تبادل فراهم می‌کنند، زیرا بازخورد “در سطح برابر” و از “دیدگاه‌های متعدد” اعضا ارائه می‌شود.

۱.۳. فرآیندهای گروهی عمیق‌تر: ماتریس گروه، آینه‌سازی، و پدیده‌های کندانسور

  • ماتریس گروه (Group Matrix): این مفهوم به “کلیه‌ی ارتباطات و تجربیات در یک گروه خاص، در طول زمان” (ماتریس پویا) و همچنین “میراث مشترک بیولوژیکی و فرهنگی ما به عنوان انسان” (ماتریس بنیادین) اشاره دارد. (ص. ۴۵) درک ماتریس گروه به کوچ‌ها اجازه می‌دهد تا ارتباطات را در سطح فردی و گروهی درک کنند و رفتار فردی را نه به عنوان یک مشکل مجزا، بلکه به عنوان بخشی از پویایی گروه ببینند.
  • آینه‌سازی (Mirroring): این فرآیند به تطبیق یا تقلید ناخودآگاه در گروه اشاره دارد و شامل چهار جنبه است: دیده شدن و پذیرفته شدن، تجربه “این شبیه من است”، دیدن جنبه‌هایی از خود در تعامل با دیگران، و احساسات متقابل قوی بین اعضا. (ص. ۵۰) “آینه‌سازی منفی” (Negative Mirroring)، که ناشی از فرافکنی، انتقال و/یا گسست (splitting) است، می‌تواند مخرب باشد و نیازمند مداخله‌ی کوچ برای بازگرداندن اعضا به واقعیت است.
  • پدیده‌های کندانسور (Condenser Phenomena): این پدیده‌ها به “تغییرات در گروه، آزادسازی تنش به دلیل به اشتراک گذاشتن مطالب ناخودآگاه یا پنهان” (ص. ۵۴) اشاره دارند که اغلب از طریق استعاره‌ها و ایده‌های نمادین در بحث بروز می‌کنند. این پدیده‌ها می‌توانند به درک عمیق‌تر و انتقال ارتباطات به سطح عمیق‌تر منجر شوند.

۱.۴. عوامل مؤثر بر یادگیری و تغییر در گروه

  • ارتباط و تعلق (Connectedness and Belonging): احساس تعلق “یکی از مهم‌ترین عوامل در یک تجربه یادگیری موفق” (ص. ۶۳) است و با مفهوم “نگه داشتن” پیوند نزدیک دارد. عضویت در یک گروه “خوب” به خودی خود سودمند است و به اعضا قدرت می‌دهد تا به بلوغ و استقلال فردی بیشتری دست یابند.
  • یادگیری بین فردی (Interpersonal Learning): کوچینگ گروهی فرصت‌های بی‌نظیری برای یادگیری بین فردی فراهم می‌کند. اعضا می‌توانند “دیدگاه عینی‌تری از نحوه دیده شدن توسط دیگران” (ص. ۶۶) کسب کنند و الگوهای رفتاری خود را در ارتباط با دیگران درک کنند.
  • رقابت، حسادت و تحسین (Competition, Envy and Admiration): این احساسات در هر گروهی وجود دارند. حسادت، اگر مهار نشود، می‌تواند مخرب باشد، اما اگر به درستی مدیریت شود، می‌تواند به تحسین تبدیل شود و اعضا را به “تقلید از رفتاری که تحسین می‌کنند” (ص. ۶۸) سوق دهد.
  • تمرین شجاعت و آزادی عمل (Practising Courage and Freedom to Act): “باز و صریح صحبت کردن در یک گروه نیازمند شجاعت است. انجام این کار به طور مکرر در طول زمان شجاعت را توسعه می‌دهد.” (ص. ۷۱) این توسعه شجاعت و آزادی عمل در گروه می‌تواند منجر به رفتار شجاعانه‌تر در سایر محیط‌ها شود.

۱.۵. سازمان‌ها به عنوان سیستم‌ها و تفکر پیچیدگی

  • سیستم‌ها و تیم‌ها: تیم‌ها “سیستم‌های اجتماعی، یا زیرسیستم‌های سیستم‌های بزرگ‌تر” (ص. ۸۶) هستند که تحت تأثیر تغییرات در کل سیستم قرار می‌گیرند. درک مفهوم “سیستم‌های تو در تو” (nested systems) و ارتباطات بازخوردی (feedback) بین آنها برای کوچینگ تیمی حیاتی است.
  • ضرورت پارادوکس (Necessity of Paradox): “هر موقعیتی تمایل دارد که متضاد خود را تولید کند.” (ص. ۹۳) سازمان‌ها اغلب با انتظارات متناقض (مانند نوآوری در کنار اجتناب از اشتباه) مواجه هستند. نقش کوچ این است که به اعضا کمک کند تا این موقعیت‌های پارادوکسیکال را تشخیص دهند و از تنش بین آنها به عنوان اهرمی برای تغییر استفاده کنند، نه اینکه یکی را به نفع دیگری حل کنند.
  • پیام‌های متناقض و دفاع‌های سازمانی (Conflicting Messages and Organisational Defences): گروه‌ها به دلیل “ناخودآگاه بودن از تعارضاتی که مانع آنها می‌شود” (ص. ۲۳۷) گیر می‌افتند. این تعارضات، اغلب به صورت پیام‌های متناقض، باید آشکار و بحث شوند. کریس آرگریس مفهوم “نظریه‌ی اظهار شده” (espoused theory) – آنچه می‌گوییم – و “نظریه‌ی در حال استفاده” (theory-in-use) – آنچه انجام می‌دهیم – را مطرح می‌کند که می‌تواند به دفاع‌های سازمانی منجر شود. (ص. ۹۳، ۲۴۴) کوچ باید این تناقضات را آشکار کند تا گروه بتواند به صورت سازنده پیشرفت کند.

۱.۶. کوچینگ آنلاین، ترکیبی و ترکیبی-ترکیبی (Virtual, Hybrid, and Blended Coaching)

  • چالش‌ها و مزایای کار آنلاین: کار آنلاین “نیاز به تغییرات ظریف و غیر ظریف در نقش کوچ” (ص. ۲۰۶) دارد. از دست رفتن ارتباطات غیرکلامی، خستگی بیشتر و چالش مدیریت حواس‌پرتی‌ها از معایب آن است. با این حال، دسترسی به بازارهای گسترده‌تر، صرفه‌جویی در هزینه و سهولت بیشتر در همکاری بین‌المللی از مزایای آن محسوب می‌شود. (ص. ۲۰۶)
  • کوچینگ ترکیبی (Hybrid Coaching) و ترکیبی-ترکیبی (Blended Coaching):
  • ترکیبی (Hybrid): به معنای کار کردن “گاهی حضوری و گاهی آنلاین” (ص. ۲۰۲) با یک تیم است. در این حالت، حفظ ساختار پایدار و مدیریت تعاملات بین دو حالت ارتباطی مهم است.
  • ترکیبی-ترکیبی (Blended): به معنای کار با گروهی است که “برخی از اعضا حضوری و برخی به صورت مجازی از مکان‌های دیگر” (ص. ۲۰۲) به آن می‌پیوندند. این حالت چالش‌برانگیزترین است و تمایل به “گسست” در گروه را تشدید می‌کند. (ص. ۲۲۶) مدیریت دقیق فناوری، ترتیب فضای جلسه و آگاهی از پویایی‌های ناشی از تفاوت‌های فرهنگی و زمانی ضروری است.

۲. مهم‌ترین ایده‌ها یا حقایق

  • نقش محوری کوچ در ایجاد فضایی امن و چالش‌برانگیز: کوچ موفق، تعادلی بین “امنیت کافی” (نگه داشتن) و “چالش سازنده” (تبادل) ایجاد می‌کند. این تعادل به اعضای گروه امکان می‌دهد تا ریسک‌های لازم برای یادگیری و تغییر را بپذیرند. (ص. ۳۱)
  • یادگیری از طریق روابط و تبادل متقابل: یادگیری، چه فردی و چه گروهی، اساساً یک فرآیند بین فردی است که در بستر روابط عاطفی شکل می‌گیرد. “ارتباط پیش از فرد می‌آید.” (ص. ۴، ۲۳) تبادل دیدگاه‌های متفاوت، آینه‌سازی و طنین‌اندازی (resonance) در گروه، فرصت‌های بی‌نظیری برای یادگیری و توسعه فراهم می‌کند.
  • اهمیت آگاهی از فرآیندهای ناخودآگاه: پویایی‌های گروهی عمیقاً تحت تأثیر فرآیندهای ناخودآگاه مانند فرافکنی، انتقال، گسست و فرضیات اساسی قرار دارند. کوچ باید “ذهن خود را بین ارتباطات آگاهانه و ناخودآگاه در حال کار و/یا قابل استنباط در گروه در نوسان نگه دارد، تا کامل‌ترین تصویر ممکن از ‘آنچه واقعاً در حال وقوع است’ را آشکار کند.” (ص. ۱۵۴) نادیده گرفتن این موارد می‌تواند منجر به بی‌اثر شدن مداخلات شود.
  • نقش کوچ در مقابله با “رفتار مشکل‌ساز”: رفتار مشکل‌ساز (مانند خشم، تسلط، سکوت، یا “بله، اما”) “می‌تواند فرصت‌های طلایی برای یادگیری را به تیم‌ها ارائه دهد.” (ص. ۱۸۱) کوچ باید به طور فعالانه با این رفتارها مقابله کند، نه اینکه آنها را نادیده بگیرد، و از آنها به عنوان اهرمی برای بهبود ارتباطات و پویایی‌های گروه استفاده کند.
  • اهمیت مرزها و قراردادها: مدیریت دقیق مرزهای زمانی، مکانی، و روابطی (قراردادها) در کوچینگ گروهی و تیمی حیاتی است. این امر شامل وضوح در اهداف، شفافیت در نقش‌ها، و مدیریت انتظارات unspoken است. (ص. ۷۶، ۱۲۰، ۲۵۵) این مرزها “حس ‘نگه داشتن’ را در گروه ایجاد می‌کنند” و به اعضا اجازه می‌دهند تا در فضایی امن‌تر، به کار بپردازند.
  • تغییر سازمانی از طریق افراد کلیدی: سرمایه‌گذاری در گروه‌های یادگیری و توسعه‌ی افراد کلیدی می‌تواند یک “مسیر اصلی به تغییر سازمانی” (ص. ۱۳۷) باشد. این افراد می‌توانند به عنوان “میلیون میمون” (critical mass) عمل کرده و تغییر فرهنگی را در سراسر سازمان منتشر کنند.
  • رهبری در برابر نفوذ در سیستم‌های پیچیده: در سازمان‌های مدرن، “نقش اجرایی از مدیریت ساختارها به مدیریت زمینه‌ها تغییر می‌کند.” (ص. ۹۵) هدف کنترل کردن آنچه افراد انجام می‌دهند نیست، بلکه ایجاد محیطی است که آنها را به عمل مسئولانه سوق دهد. این امر مستلزم تغییر تمرکز از قدرت به نفوذ است.

این سند جامع، چارچوب نظری و عملی غنی را از منابع ارائه شده، به ویژه کتاب کریستین تورنتون، استخراج می‌کند و نقاط کلیدی برای درک و اجرای کوچینگ گروهی و تیمی مؤثر را برجسته می‌سازد.

کوچینگ تیمی و گروهی

عنوان دوره آموزشی: دوره جامع مربیگری گروه و تیم: کشف زندگی پنهان گروه‌ها و پویایی‌های سازمانی

مقدمه:

این دوره آموزشی جامع بر پایه کتاب «مربیگری گروه و تیم: زندگی پنهان گروه‌ها» اثر کریستین تورنتون طراحی شده است [5، 10]. هدف اصلی این دوره، ارائه دیدگاهی نوین به فرآیندهای ناخودآگاه و پویایی‌های پیچیده در گروه‌ها و تیم‌ها در بستر سازمانی است [2، 5]. این برنامه با ادغام نظریه‌های تحلیل گروهی، سیستم‌ها و یادگیری عملی، به شرکت‌کنندگان کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از نحوه عملکرد، اختلال و بهبود کار گروهی و تیمی در سازمان‌ها به دست آورند. این دوره راهنمایی‌های عملی و بینش‌های ارزشمندی را برای مقابله با چالش‌های پیچیده گروه‌ها و تیم‌ها ارائه می‌دهد و مربیان را قادر می‌سازد تا در سطحی عمیق‌تر و مؤثرتر عمل کنند.

سرفصل دوره آموزشی:

بخش اول: مبانی مربیگری گروه و تیم

  • آشنایی با مربیگری گروه و تیم و کاربردهای آن
  • مفاهیم بنیادی گروه:
    • یادگیری، نگهداری (Holding) و تبادل (Exchange): شامل درک دانش ضمنی، فرافکنی، انتقال و شکافت
    • زندگی پنهان گروه‌ها: ۹ فرآیند اصلی پویایی گروهی (ماتریس گروه، ارتباطات، ترجمه، آینه‌سازی، تشدید، پدیده‌های متراکم‌کننده، موقعیت، فرآیند بازتاب)
    • عوامل مؤثر بر یادگیری و تغییر در گروه‌ها: اتصال و تعلق، یادگیری بین‌فردی، رقابت و تحسین، ایده‌آل‌سازی و تقلید، تمرین شجاعت، شاهد بودن و دیده شدن، تشویق، مربیگری عملکرد گروه
    • مدیریت سیستم: آماده‌سازی محیط و شرایط بهینه برای کار گروه

بخش دوم: تیم‌ها و سازمان‌ها در مربیگری

  • درک سازمان‌ها و تیم‌ها: تفکر سیستمی و پیچیدگی (مبانی، سیستم‌های تودرتو، تغییر، ظهور، تناقض)
  • مربیگری تیم (بخش اول): تعریف تیم، انتخاب ابزارها و مدل‌ها، فرآیند قرارداد و بازنگری، مصاحبه با اعضا، کار با رهبر تیم، انتظارات ناگفته و اهمیت زمان‌بندی
  • مربیگری تیم (بخش دوم): درک و مقابله با الگوهای رفتاری دشوار (اضطراب در گروه‌ها، گروه‌های ناکارآمد، مثلث درام، تعارضات ناگفته، نظریه آرگیریس)

بخش سوم: گروه‌های یادگیری و چالش‌های عملی

  • مربیگری گروه‌های یادگیری: شامل یادگیری عملی (Action Learning)، گروه‌های بالینت و جلسات مربیگری در برنامه‌های توسعه مدیریت
  • گروه‌های سوپرویژن: سوپرویژن و گروه‌های سوپرویژن، فرآیند بازتاب، مدیریت رقابت و ساختاردهی گروه‌ها
  • استراتژی‌های مقابله با رفتارهای مشکل‌ساز در گروه‌ها: خشم، پریشانی، تسلط، سکوت، «بله اما»، مشارکت‌های خسته‌کننده، منطق‌گرایی صرف، خودمحوری
  • مربیگری گروه و تیم مجازی: ابعاد خاص مربیگری آنلاین، ترکیبی (Hybrid) و ترکیبی (Blended)
  • مدیریت شروع، میانه و پایان دوره‌ها: مدیریت مرزهای زمانی و فضایی برای حداکثرسازی انتقال یادگیری

مخاطبین دوره آموزشی:

این دوره برای طیف وسیعی از متخصصان و رهبران در سازمان‌ها طراحی شده است، از جمله:

  • مربیان حرفه‌ای (مربیان گروهی و تیمی، مربیان فردی) که به دنبال عمیق‌تر کردن دانش و مهارت‌های خود در پویایی‌های گروهی هستند [7، 8].
  • رهبران و مدیران ارشد که با تیم‌های خود کار می‌کنند یا مربیگری را برای بهبود عملکرد سازمانی خود به کار می‌برند [2، 7، 230].
  • متخصصان منابع انسانی که در توسعه سازمانی و تیمی نقش دارند.
  • متخصصان روانشناسی (مشاوران، روان‌درمانگران) که علاقه‌مند به کاربرد مفاهیم تحلیل گروهی و سیستمی در محیط‌های کاری هستند.
  • مددکاران اجتماعی که تیم‌ها، بخش‌ها و سازمان‌ها را مدیریت می‌کنند.
  • دانشجویان و اساتید رشته‌های مربیگری و روانشناسی مربیگری.

اهداف کلی و فرعی:

اهداف کلی:

  • ارتقاء درک عمیق از پویایی‌های ناخودآگاه و پیچیده در گروه‌ها و تیم‌ها [2، 5].
  • تجهیز شرکت‌کنندگان به مهارت‌های عملی و نظری لازم برای مربیگری مؤثر گروه و تیم در بافت سازمانی [1، 2، 16].
  • بهبود قابلیت‌های رهبری و همکاری در محیط‌های تیمی و سازمانی [5، 38].

اهداف فرعی:

  • توسعه قابلیت «نگهداری» (Holding) گروه و تیم: ایجاد فضایی امن و حمایت‌کننده که امکان یادگیری عمیق و تبادل سازنده را فراهم آورد.
  • افزایش مهارت در تشخیص و کار با فرآیندهای ناخودآگاه گروهی نظیر فرافکنی، انتقال، شکافت و آینه‌سازی.
  • بهبود توانایی مدیریت پویایی‌های پیچیده گروهی از جمله رقابت، حسادت، ایده‌آل‌سازی و رفتارهای دشوار فردی مانند خشم یا سکوت.
  • آشنایی با ابزارها و مدل‌های کاربردی مربیگری گروه و تیم و انتخاب مناسب‌ترین آن‌ها برای موقعیت‌های مختلف.
  • فراگیری اصول قرارداد بستن مؤثر با تیم‌ها و ذی‌نفعان متعدد، و مدیریت انتظارات پنهان و آشکار.
  • توسعه تفکر سیستمی و پیچیدگی برای درک بهتر سازمان‌ها و تأثیر متقابل بخش‌های مختلف بر عملکرد تیم.
  • کسب دانش و تجربه در طراحی و اجرای مداخلات مربیگری آنلاین، هیبریدی و ترکیبی (blended).
  • افزایش مهارت در هدایت فرآیندهای گروهی مانند یادگیری عملی (Action Learning) و گروه‌های سوپرویژن.
  • توانمندسازی مربیان برای تسهیل گفتگوهای دشوار و آشکارسازی «ناگفته‌ها» (undiscussables) در تیم‌ها.
  • تقویت توانایی‌های فردی مربی در مدیریت اضطراب، خودآگاهی و توسعه حرفه‌ای مستمر.

چشم‌انداز دوره آموزشی: چشم‌انداز این دوره، ایجاد نسلی از مربیان و رهبران توانمند است که با درک عمیق از زندگی پنهان گروه‌ها و پویایی‌های سیستمی، قادر به الهام‌بخشیدن به همکاری، پرورش خرد جمعی و هدایت سازمان‌ها در مسیر تحول و عملکرد پایدار در دنیای پیچیده امروز باشند. ما برآنیم تا این دوره به مثابه سکوی پرتابی منعطف برای اندیشه‌ها و بینش‌های نو در زندگی پنهان تیم‌ها و گروه‌ها عمل کند و به شرکت‌کنندگان کمک کند تا درک بهتری از چرایی و چگونگی موفقیت، شکست و بهبود تیم‌ها به دست آورند.

مزایای دوره آموزشی:

شرکت‌کنندگان در این دوره، علاوه بر کسب دانش نظری عمیق، از مزایای عملی و توسعه فردی چشمگیری نیز بهره‌مند خواهند شد:

  • بینش‌های عملی و راهبردی: دریافت راهنمایی‌های عملی برای مواجهه با مشکلات متداول در گروه‌ها و تیم‌ها و نحوه اجتناب از تله‌های رایج در مربیگری.
  • توسعه فردی و حرفه‌ای مستمر: تاکید بر اهمیت توسعه شخصی مادام‌العمر و تمرین بازتابی برای تقویت حضور مربیانه (holding presence) و فروتنی لازم برای توانمندسازی تیم در انجام کار خود.
  • افزایش اثربخشی تیمی و سازمانی: بهبود توانایی تیم‌ها در دستیابی به اهداف مشترک، مقابله با چالش‌های سازمانی و تولید راه‌حل‌های خلاقانه و واقع‌بینانه.
  • توسعه مهارت‌های بین‌فردی و همکاری: تقویت توانایی گوش دادن، پرسشگری مؤثر، حل تعارض و ارائه بازخورد سازنده در محیط گروهی.
  • درک پویایی‌های ناخودآگاه: کشف جنبه‌های پنهان و ناخودآگاه تجربه گروهی و سازمانی که اغلب مانع دستیابی به اهداف می‌شوند.
  • کاهش اضطراب و مقاومت در برابر تغییر: کمک به گروه‌ها برای مواجهه با واقعیت‌های دشوار و کاهش مقاومت در برابر تغییر از طریق ایجاد محیطی امن.
  • بهره‌وری بالا و کارایی هزینه: مربیگری گروهی می‌تواند بسیار زمان‌بر و مقرون‌به‌صرفه باشد، زیرا منابع چندین نفر را به طور همزمان برای حل مسائل و تولید ایده‌ها به کار می‌گیرد.
  • تقویت حس تعلق و هدف مشترک: گروه‌های دارای عملکرد مناسب حس ارتباط و هدف مشترک را تقویت می‌کنند که منجر به تعهد و مشارکت بیشتر اعضا می‌شود.
  • افزایش انعطاف‌پذیری و ظرفیت سازگاری: توسعه مهارت‌های انعطاف‌پذیری از طریق تعامل مستقیم و مکرر با دیدگاه‌ها و رویکردهای مختلف.

در پایان این دوره آموزشی، انتظار می‌رود شرکت‌کنندگان قادر باشند:

  • تیم‌ها و گروه‌ها را با بینش عمیق‌تری درک و رهبری کنند و به پویایی‌های زیربنایی آن‌ها (چه آگاهانه و چه ناخودآگاهانه) پی ببرند.
  • مداخلات مربیگری گروهی و تیمی مؤثرتری طراحی و اجرا کنند که با نیازها و چالش‌های واقعی سازمان‌ها همسو باشد.
  • با رفتارهای مشکل‌ساز در گروه‌ها و تیم‌ها به شیوه‌ای سازنده مقابله کنند و از آن‌ها به عنوان فرصت‌های یادگیری بهره ببرند.
  • گفتگوهای سازنده و دشوار را در تیم‌ها تسهیل کنند و به آشکارسازی تعارضات ناگفته و “ناگفته‌ها” (undiscussables) کمک کنند.
  • مهارت‌های ارتباطی و بین‌فردی خود را به طور قابل توجهی بهبود بخشند و درک واقع‌بینانه‌تری از نحوه ادراک خود توسط دیگران به دست آورند.
  • تفکر سیستمی را در تحلیل مسائل سازمانی به کار گیرند و تأثیر متقابل بخش‌های مختلف سیستم را بر یکدیگر درک کنند.
  • فرآیندهای یادگیری را در گروه‌ها تقویت کنند و از روش‌هایی مانند یادگیری عملی (Action Learning) و سوپرویژن گروهی برای توسعه مداوم بهره گیرند.
  • محیطی امن و حامی برای یادگیری و رشد در گروه‌ها ایجاد کنند (Holding).
  • انتقال یادگیری را به محیط کار واقعی تضمین کنند و با مدیریت مؤثر شروع، میانه و پایان دوره‌های مربیگری، ماندگاری اثرات مثبت را افزایش دهند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *