کوچینگ گروهی و تیمی: حیات پنهان گروهها (مهارتها و دانش ضروری کوچینگ)
این منبع به مربیگری گروهی و تیمی میپردازد و بر اهمیت دینامیک گروهی و روابط متقابل در محیطهای کاری و یادگیری تأکید دارد. کتاب، که شامل پژوهشها، حکایات و مطالعات موردی است، مفاهیم اساسی مانند «نگهداری» (holding) و «تبادل» (exchange) را معرفی میکند که برای ایجاد فضایی امن برای یادگیری و تغییر ضروری هستند. همچنین، این منبع عوامل موثر بر یادگیری گروهی، از جمله اتصال، رقابت و آینهسازی را بررسی کرده و استراتژیهای عملی برای مقابله با چالشهایی مانند رفتار مخرب، تعارض و پویاییهای ناخودآگاه در گروهها و تیمها ارائه میدهد. در نهایت، به روششناسیهای متفاوت مربیگری، از جمله آموزش آنلاین و ترکیبی، و همچنین نظارت گروهی برای مربیان میپردازد.
مقدمه سخنرانی: کشف زندگی پنهان گروهها و تیمها (۱۰ دقیقه)
صبح بخیر/عصر بخیر/سلام به همگی، و بسیار خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم تا به کاوش در یکی از جذابترین و پویاترین حوزههای رهبری و توسعه سازمانی بپردازیم: کوچینگ گروهی و تیمی. در دنیای پیچیده و به هم پیوسته امروز، که با چالشهای بیسابقهای روبرو هستیم، توانایی همکاری، فراتر از مرزها و منافع فردی، بیش از هر زمان دیگری حیاتی شده است. دیگر رهبران قهرمان یا تیمهای مدیریتی متوسط نمیتوانند پاسخگوی نیازهای زمانه ما باشند. اینجا جایی است که کوچینگ گروهی و تیمی نقش محوری پیدا میکند.
موضوع صحبت امروز ما برگرفته از کتاب پیشگامانه خانم کریستین تورنتون، با عنوان “کوچینگ گروه و تیم: زندگی پنهان گروهها” (Group and Team Coaching: The Secret Life of Groups) است. این کتاب نه تنها یک متن معیار در حوزه رو به رشد کوچینگ گروهی و تیمی به شمار میرود، بلکه به شکلی ماهرانه، سه مکتب فکری مهم را با هم ادغام میکند: گروههای تحلیلی، سیستمهای انسانی و یادگیری عملی. هدف ما این است که در طول سه ساعت آینده، به عمق این مفاهیم بپردازیم و درک شما را از چگونگی عملکرد، سوء عملکرد و ارتقاء گروهها و تیمها به طور چشمگیری افزایش دهیم.
در این سخنرانی، ما به شما نشان خواهیم داد که چگونه “زندگی پنهان گروهها” – فرآیندهای ناخودآگاه و غیرکلامی که از طریق آنها افراد در گروهها و تیمها یاد میگیرند و ارتباط برقرار میکنند – میتواند بر موفقیت یا شکست تلاشهای تیمی تأثیر بگذارد. ما به سراغ نظریهها میرویم، اما آنها را با مثالها و بینشهای عملی پیوند میزنیم تا به شما ابزارهای ملموسی برای کار در دنیای واقعی ارائه دهیم.
ساختار سخنرانی امروز ما به شرح زیر خواهد بود:
- بخش اول: مبانی و مفاهیم اصلی کوچینگ گروهی و تیمی – درک “زندگی پنهان گروهها”
- بخش دوم: پویاییها و عوامل موثر بر یادگیری در گروهها و نقش کوچ
- بخش سوم: کاربردهای عملی و چالشها در کوچینگ تیمها و مدیریت آغاز، میانه و پایان کار گروهی
با ما همراه باشید تا سفری روشنگرانه را به اعماق پویاییهای گروهی آغاز کنیم.
بخش اول: مبانی و مفاهیم اصلی کوچینگ گروهی و تیمی (۵۰ دقیقه)
۱. گروهها چه هستند و چرا اهمیت دارند؟ (۱۵ دقیقه)
گروهها همه جا هستند؛ زندگی ما در گروهها میگذرد، از خانواده و دوستان گرفته تا گروههای کاری. کیفیت این روابط به شدت بر رضایت و لذت ما از زندگی تأثیر میگذارد. گروهها قدرتمند هستند. آنها پتانسیل مثبت عظیمی دارند، اما در عین حال، تجربیات “بد” گروهی به درستی مورد ترس قرار میگیرند.
برای کار مؤثر با گروهها، باید از قدرت آنها برای دستیابی به تغییر بهرهبرداری کنیم، در حالی که عناصر مخرب را به حداقل میرسانیم. در بهترین حالت، گروهها مواجههای عمیق با دیگران را ارائه میدهند که همکاری، خلاقیت و سازگاری را امکانپذیر میسازد.
- “رابطه بر فرد مقدم است”: ما موجوداتی اجتماعی هستیم. تکامل ما به عنوان گونهای که با همکاری در گروهها زنده ماندهایم، ریشه در قدرت یادگیری گروهی دارد.
- نادانی ناخودآگاه ما از پویایی گروهها: با وجود اهمیت گروهها، آگاهی عمومی ما از اصول و پویاییهای زندگی گروهی، حداقل در سطح خودآگاه، قابل توجه است. این شاید به دلیل تعادل با یک “دانش ناخودآگاه مشترک” در مورد زندگی گروهی باشد.
- چرا کسبوکارها به کوچینگ گروهی و تیمی نیاز دارند؟
- افزایش کارایی و کاهش هزینه: کار با چندین نفر به طور همزمان، منابع همه را برای بازتاب مسائل و تولید ایدههایی که به شدت آزمایش شده و پالایش یافتهاند، به کار میگیرد.
- توسعه رهبری و همکاری: نمیتوان بدون یک گروه، یک رهبر بود. گروهها بهترین روش برای توسعه هوش اجتماعی و شایستگیهای بین فردی لازم برای الهام بخشیدن به دیگران هستند.
- ایجاد ارتباط و هدف مشترک: وقتی افراد احساس میکنند بیشتر به یک هدف بزرگتر و ارزشمند مرتبط هستند، سختتر کار میکنند و بیشتر میمانند.
- مواجهه با واقعیتهای دشوار: گروههای با رهبری صحیح میتوانند به افراد کمک کنند تا واقعیتهای سخت را با هم بپذیرند، اراده را تقویت کرده و راهحلهای خلاقانه و واقعبینانه برای چالشهای کسبوکار ایجاد کنند، در حالی که استرس را کاهش میدهند.
۲. تفاوت میان “گروه” و “تیم” در کوچینگ چیست؟ (۱۰ دقیقه)
همه تیمها گروه هستند، اما همه گروهها تیم نیستند. این تمایز برای یک کوچ بسیار حیاتی است.
- تیم (Team):
- یک هدف یا وظیفه مشترک و صریح در یک زمینه سازمانی گستردهتر دارد.
- قبل و بعد از مداخله کوچینگ وجود دارد و دارای الگوهای ارتباطی و شبکهای از روابط از پیش تعیین شده است.
- هدف یادگیری باید مشترک و مربوط به اثربخشی تیم باشد. یادگیری فردی در خدمت دستیابی بهتر تیم به هدف مشترک است.
- اندازه: معمولاً تا ۱۰ نفر، اما بهتر است ۵ تا ۸ نفر باشند تا توجه کافی به نیازهای یادگیری فردی صورت گیرد. تیمهای بزرگتر از ۱۰ نفر ممکن است نیاز به تقسیمبندی برای کوچینگ داشته باشند.
- گروه یادگیری (Learning Group):
- افراد به عنوان غریبههای نسبی برای هدف یادگیری فردی گرد هم میآیند.
- اعضای گروه از یک تیم کامل نیستند، بلکه از تیمها و گاهی سازمانهای مختلف میآیند.
- تنوع اهداف در کنار تعهد به کمک به یادگیری یکدیگر، منجر به تجربهای عمیق و متقابل برای یادگیری میشود.
۳. کوچینگ گروهی و تیمی چیست؟ و چه چیزهایی نیست؟ (۱۰ دقیقه)
کوچینگ گروهی یک روش واحد نیست، بلکه کاربرد اصول پویایی گروهی در روشهای مختلف است. تعامل بین شرکتکنندگان کلیدی است.
- ویژگیهای کوچینگ گروهی (و تیمی):
- تعامل فعال بین شرکتکنندگان را میطلبد.
- در گروه کوچکی (۴-۱۰ نفر) انجام میشود.
- در طول زمان اتفاق میافتد؛ مستلزم طول عمر تعامل در جلسات متعدد است.
- تمرکز یادگیری توسط شرکتکنندگان هدایت میشود، نه کوچ.
- وقتی عضویت متنوع باشد، بیشترین اثربخشی را دارد.
- در حالت ایدهآل، شامل برخی تعاملات حضوری نیز میشود.
- اهداف گروه یادگیری فردی هستند؛ تیمها به یک هدف مشترک نیاز دارند.
- کوچینگ گروهی (و تیمی) چه چیزهایی نیست؟
- آموزش (Training) نیست: برخلاف آموزش، کوچینگ نیازمند این است که یادگیرنده (فرد یا تیم) اهداف یادگیری خود را تعیین کند.
- مدیریت یک گروه آموزشی با بحث و گفتگو، کوچینگ گروهی نیست.
- یک تلکلاس یک ساعته برای ۲۵ غریبه، کوچینگ گروهی نیست.
۴. هسته مفهومی: یادگیری، نگهداشت (Holding) و تبادل (Exchange) (۱۵ دقیقه)
تمام کوچینگ ریشه در یک رابطه توسعهای دارد که در آن ایمنی کافی برای رویارویی با اطلاعات جدید فراهم میشود.
- نگهداشت (Holding):
- مهمترین مهارت در تمام کوچینگ.
- ظرفیتی برای ایجاد حس امنیت کافی در مراجعین برای یادگیری.
- این مفهوم از کار دونالد وینیکات در مورد رابطه مادر-نوزاد، اولین رابطه یادگیری، نشأت میگیرد.
- “نگهداشت خوب به کودک اجازه میدهد تا یک خود واقعی را توسعه دهد، تنها… در حضور مادر.”.
- کوچها باید توانایی ایجاد نوعی وابستگی موقتی را در مراجعین ایجاد کنند.
- یادگیری مستلزم تعادل بین امنیت و ریسک است. وقتی اساساً احساس امنیت و ارزشمندی میکنیم، یادگیری آسانتر است.
- تبادل (Exchange):
- رویارویی با چیزی جدید، متفاوت یا قبلاً ناشناخته در تجربه فرد است.
- تفاوت، اطلاعات را با خود حمل میکند. بدون تفاوت، تغییر و توسعهای نیست.
- در یک گروه، تبادل مزایای زیادی نسبت به رابطه یک به یک دارد:
- طیف وسیعتری از فرصتهای یادگیری سازنده.
- بازخورد از همتایان آسانتر پذیرفته میشود.
- آزمایش واقعیت (Reality Testing) از دیدگاههای متعدد، احتمال بازخورد دقیق را افزایش میدهد.
- تجربه “آهان!” تنها یک جنبه تبادل است. تغییرات کوچک و مداوم نیز مهم هستند.
- مفاهیم روانشناختی زیربنایی تبادل و نگهداشت:
- دانش ضمنی (Implicit Knowing): آگاهی غیرنمادین، غیرکلامی و رویهای ما. گروهها در آشکار کردن این جنبههای ناآگاهانه دانش بسیار خوب عمل میکنند.
- فرافکنی (Projection): مکانیسم دفاعی که در آن ما بخشهایی از خودمان (اغلب جنبههای ناپسند) را به دیگران نسبت میدهیم. این فرآیند ناخودآگاه است. میتواند مثبت یا منفی باشد.
- انتقال (Transference): شکلی خاص از فرافکنی؛ الگویی از ارتباط با دیگران در زمان حال که تحت تأثیر فرافکنیهای ناشی از الگوهای روابط گذشته است.
- تفکیک (Splitting): ناتوانی در نگهداشت افکار، احساسات یا باورهای متضاد در ذهن. تفکر “همه یا هیچ” است و میتواند مخرب باشد.
بخش دوم: پویاییها و عوامل مؤثر بر یادگیری در گروهها و نقش کوچ (۵۰ دقیقه)
۱. نُه فرآیند بنیادین گروهی (۳۰ دقیقه)
این فرآیندها در همه گروهها فعال هستند و وظیفه کوچ گروهی، درک و کار با آنها برای حفظ تعادل مولد بین ایمنی و چالش است.
- ماتریس گروه (Group Matrix):
- ماتریس دینامیک (Dynamic Matrix): کلیت ارتباط و تجربه در یک گروه خاص، در طول زمان. شامل هر آنچه در گروه گفته، احساس و تجربه میشود، آگاهانه، ناخودآگاه و ناآگاهانه اما به طور ضمنی دانسته.
- ماتریس بنیاد (Foundation Matrix): میراث بیولوژیکی و فرهنگی مشترک ما به عنوان انسان (مانند ناخودآگاه جمعی یونگ و مفروضات فرهنگی مشترک).
- ارتباط (Communication):
- هر اتفاقی در یک گروه، پتانسیل یک ارتباط را دارد. این شامل حالات چهره، تماس چشمی، لحن صدا، حرکات بدنی، زمانبندی ورود/خروج و حتی انتخاب لباس میشود.
- مهارت کوچ در تشخیص الگوهای تکراری یا مشترک در این ارتباطات است.
- ترجمه (Translation):
- فرآیند پیچیده “به کلام آوردن” ارتباطاتی که به روشهای دیگر صورت گرفتهاند.
- این کار با کنار هم قرار دادن ارتباطات در طول زمان، در حالات مختلف و توسط اعضای مختلف انجام میشود.
- آینهکاری (Mirroring):
- فرآیندهای ناخودآگاه یا غیرآگاهانهای که در آن ما تجربیات فعلی را با تجربیات قبلی مقایسه میکنیم تا آنها را درک کنیم.
- چهار روش آینهکاری:
- دیده شدن، پذیرفته شدن و به رسمیت شناخته شدن به عنوان خود فرد.
- تجربه “این مثل من است” یا “من هم همین احساس را دارم”.
- دیدن جنبههایی از خودمان در تعامل با دیگران در گروه (گاهی اوقات جنبههایی که کمتر دوست داریم).
- احساسات قوی متقابل بین دو یا چند عضو گروه بر اساس شناسایی یا عدم شناسایی (مانند همدردی قوی، تحسین، یا ناراحتی).
- آینهکاری منفی (Negative Mirroring):
- اغلب ناشی از فرافکنی، انتقال یا تفکیک است.
- هنگامی که کسی جنبهای از خود را که دوست ندارد در دیگری میبیند.
- در یک زمینه کسبوکار، واکنشهای آینهکاری منفی ریشهدار میتوانند چالش قابل توجهی برای کوچ تیم باشند.
- طنین (Resonance):
- احساس ارتباط بین تجربیات اعضا، از جمله محتوای عاطفی آنها، که منجر به درک متقابل عمیقتری میشود.
- فرآیندی شهودی و عمدتاً ناخودآگاه است که نمیتوان آن را مجبور کرد.
- پدیدههای چگالنده (Condenser Phenomena):
- اشاره به تغییرات در گروه و آزادسازی تنش دارد، زیرا مواد ناخودآگاه یا پنهان قبلی به اشتراک گذاشته میشوند، اغلب از طریق استعاره.
- مکانیابی (Location) یک اختلال:
- این اصل بیان میکند که هر رویداد، حتی اگر به نظر میرسد به یک یا دو نفر در گروه محدود شود، به نحوی کل گروه را درگیر میکند.
- مثلاً، گروه میتواند یک ویژگی خاص (مانند پرخاشگری یا قربانی بودن) را در یک فرد “مکانیابی” کند و به او نقش “آقای عصبانی” یا “قربانی ابدی” را بدهد. این اولین قدم به سوی قربانیکردن (Scapegoating) است.
- فرآیند بازتاب (Reflection Process) – (همچنین به عنوان “فرآیند موازی” یا “همشکلی” شناخته میشود):
- هنگامی که کسی داستانی را تعریف میکند، گروه پویایی آن را، از جمله محتوای عاطفی که راوی قبلاً از آن آگاه نبوده، درک میکند و احساس میکند.
- این احساسات میتوانند توسط اعضای گروه حس یا تجسم شوند. اگر بیان شوند، بینش جدیدی را برای راوی فراهم میکنند.
- این یک ابزار قدرتمند برای یادگیری است، به شرطی که با دقت استفاده شود.
۲. هشت عامل گروهی مؤثر بر یادگیری و تغییر (۲۰ دقیقه)
این عوامل به اعتماد به نفس و شایستگی در اعضای گروه کمک میکنند و میتوانند راهنمای عملی برای کوچ باشند.
- اتصال و تعلق (Connectedness and Belonging):
- حس تعلق، یک نیاز انسانی ذاتی است.
- عضویت در یک گروه “خوب” به خودی خود خوب تجربه میشود.
- آینهکاری، شناسایی و طنین این پیوندها را تقویت میکنند.
- آرمانیسازی موقت گروه در آغاز کار میتواند مفید باشد، اما در طولانی مدت باید جای خود را به دیدگاهی واقعبینانهتر بدهد.
- یادگیری بینفردی (Interpersonal Learning):
- با مشاهده و هضم سبکهای بینفردی مشابه و متضاد، افراد طیف وسیعتری از گزینهها را درک میکنند.
- رقابت، حسادت و تحسین (Competition, Envy and Admiration):
- مقایسه و رقابت در هر گروهی وجود دارد.
- حسادت، اگرچه احساسی دردناک و مخرب است، میتواند به تحسین تبدیل شود.
- تحسین، خواهر مهربانتر حسادت است و نیاز به فروتنی برای یادگیری دارد.
- وظیفه کوچ: عادیسازی احساسات رقابتی و ترویج تقلید به جای حمله.
- آرمانیسازی و تقلید (Idealisation and Emulation):
- آرمانیسازی یک عضو یا خود کوچ میتواند مانع یادگیری باشد.
- تحسین عادی به ما امکان میدهد کیفیتی را که تحسین میکنیم بیشتر بشناسیم و درک کنیم، و سپس آن را در خودمان “امتحان” کنیم.
- تمرین شجاعت و آزادی عمل (Practising Courage and Freedom to Act):
- صادق بودن و آشکارا صحبت کردن در یک گروه، نیازمند شجاعت است.
- تکرار این عمل در طول زمان، شجاعت را توسعه میدهد و اعضا در محیطهای دیگر نیز جسورتر میشوند.
- شاهد بودن و دیده شدن (Witnessing and Being Witnessed):
- گفتن چیزهایی با صدای بلند به دیگری، قدرتمند است و در حضور شاهدان گروهی قویتر میشود.
- فرصت مشاهده داستانها و تعاملات دیگران نیز راه مهمی برای یادگیری است.
- تشویق (Encouragement):
- هم غیرکلامی و هم کلامی است.
- دیدن تغییرات مثبت در دیگران، خود یک تشویق بزرگ است.
- تراز کردن تشویقها و مواجهه با واقعیتها مهم است. اگر جنبههای منفی به طور سیستماتیک از بحث حذف شوند، پیشرفت مختل میشود.
- کوچینگ عملکرد گروهی (Group Performance Coaching):
- اعضای گروه بر روی یک معضل که با آن روبرو هستند تمرکز میکنند و بازخورد و راهنمایی ارائه میدهند.
- این رفتار خودتقویتکننده است. هر چه بیشتر اعضا معضلات خود را برای کوچینگ گروهی بیاورند، گروه در نقش کوچینگ موفقیتهای بیشتری را تجربه خواهد کرد.
۳. اداره سیستم: فراهم آوردن شرایط مناسب (۱۰ دقیقه)
مسئولیت کوچ گروهی تضمین این است که شرایط برای کار تا حد امکان مطلوب باشد.
- زمان و گروه:
- همیشه به موقع شروع و به موقع پایان دهید. این به اعضا اطمینان میدهد که میتوانند به شما و فرآیند اعتماد کنند.
- زمان کار اصلی یک گروه کوچینگ زمانی است که همه در اتاق با هم هستند و کاملاً به کار متمرکز هستند.
- محیط فیزیکی گروه:
- محیطی مناسب برای کار (آرام، راحت، مجهز) ارزش افزوده ایجاد میکند.
بخش سوم: کاربردهای عملی و چالشها در کوچینگ تیمها (۶۰ دقیقه)
۱. درک سازمانها، گروهها و تیمها: تفکر سیستمی و پیچیدگی (۲۵ دقیقه)
تفکر سیستمی چارچوبی برای درک پیچیدگیهای زندگی سازمانی مدرن است.
- تفکر سیستمی: یک شمای کلی:
- از ریشههای بیولوژیکی نشأت گرفته و به عنوان یک “فرا-نظریه” توسعه یافته است.
- به ما کمک میکند کل را ببینیم و بر روابط متقابل و الگوهای تغییر تمرکز کنیم.
- سیستمها و تیمها:
- تیمها سیستمهای اجتماعی یا زیرسیستمهایی از سیستمهای بزرگتر هستند.
- مفهوم “سیستمهای تو در تو” (Nested Systems) مفید است؛ یک تیم میتواند زیرسیستم یک بخش یا سازمان بزرگتر باشد.
- نادیده گرفتن سیستمی که تیم در آن کار میکند، خطرناک است.
- مرز سیستم کجاست؟
- مرز سیستم احتمالاً یک تخیل است – تخیلی مفید و ضروری.
- تعریف مرز سیستم همیشه دلخواه است؛ همه سیستمها مانند عروسکهای روسی هستند.
- تغییر چگونه اتفاق میافتد؟
- “اثر پروانه” (Butterfly Effect): تغییرات کوچک میتوانند زنجیرهای از رویدادها را آغاز کنند.
- بروز (Emergence): نظم همیشه از تصادفی بودن و آشوب ظاهری بیرون میآید.
- کوچینگ گروهی “ناپایداری محدود” را فراهم میکند که در آن اضطراب میتواند به منبعی از خلاقیت تبدیل شود.
- ضرورت پارادوکس (The Necessity of Paradox):
- هر موقعیتی تمایل دارد تا نقطه مقابل خود را ایجاد کند.
- سازمانها اغلب انتظارات پارادوکسیکال دارند (مثلاً نوآوری در کنار کاهش هزینهها).
- پارادوکسها را نمیتوان کاملاً حل کرد، اما میتوان آنها را به نفع خود به کار گرفت. کوچ تیم باید توانایی نگهداشت چندین دیدگاه ظاهراً متناقض را داشته باشد.
- کار با بیش از یک بخش از سیستم:
- مشکلات بین تیمها یا دپارتمانها به اندازه مشکلات درون یک تیم خاص، مشکلساز هستند.
- کمک به افراد برای تشخیص و پذیرش وفاداریهای دوگانه، هم به “قبیله” و هم به سازمان بزرگتر.
- گروهها و تصمیمگیری:
- “خرد جمعی” (The Wisdom of Crowds): قضاوتهای جمعی تعداد زیادی از افراد، عملکرد بهتری نسبت به افراد متخصص دارند.
- “تفکر گروهی” (Groupthink): گروهها میتوانند مخالفت را سرکوب کرده و اطلاعات مهم را نادیده بگیرند که منجر به تصمیمات ضعیف میشود. علائم تفکر گروهی شامل عقلانیسازی جمعی و فشار برای یکنواختی است. کوچ تیم میتواند بیان دیدگاههای متنوع را تشویق کند.
- تأثیرگذاری بر تغییر در سازمانها (گروههای بزرگ):
- تغییر “فرهنگ سازمانی” به معنای تغییر “نظریه در حال استفاده” (Theory-in-use) یک توده بحرانی از افراد است.
- گروههای بزرگ پتانسیل تحول آفرین دارند.
- دیالوگ (Dialogue) در گروههای بزرگ (پت دو ماره): تمرکز بر درک متقابل و “کوینونیا” (همبستگی بیطرفانه).
- کافه جهانی (World Café): ابزاری انعطافپذیر برای تولید ایدهها و باز کردن بحث.
۲. مقابله با رفتارهای مشکلساز و تیمهای “دشوار” (۲۰ دقیقه)
رفتارهای مشکلساز میتوانند فرصتهای طلایی برای یادگیری تیمها فراهم کنند.
- استراحتهای فرآیندی (Process Breaks) و مهارتهای فرآیندی:
- “زمان استراحت” برای یک گروه یا تیم برای بررسی چگونگی کار آنها با یکدیگر. مفید برای گروههای متمرکز بر وظیفه.
- بحث ماهرانه (Skilful Discussion) (سنگه): تأکید بر ارزش رویکرد پرسشگرانه در بهبود کیفیت تصمیمات.
- مقابله با خشم آشکار در یک گروه:
- مرحله اول: مهار انفجار و اجازه دادن به فرد برای آرام شدن. بحث و استدلال در این مرحله بیفایده است.
- مرحله دوم: کمک به گروه برای یادگیری از تجربه. خشم چه اطلاعاتی را با خود آورده است؟.
- تشویق به یادگیری در مورد اختلاف نظر مؤثر: اختلاف نظر و مقابله با تعارض برای هر تیم موفقی ضروری است.
- وقتی کسی گریه میکند یا مضطرب است:
- وقت بگذارید و به ابراز احساسات به کلام تشویق کنید.
- از احساسات خود آگاه باشید. چه احساسی به شما دست میدهد وقتی کسی گریه میکند؟.
- ارتباط با کار را بررسی کنید. آیا این ناراحتی به کار مورد بحث مرتبط است؟.
- مراقب الگوهای دستکاریکننده باشید.
- مقابله با افرادی که تسلط (Dominating) دارند:
- فعالانه چالش کنید و بحث را قطع کنید. دیگران را وارد بحث کنید.
- اگر ادامه یافت، به تسلط اشاره کنید و گروه را به حل آن دعوت کنید.
- وقتی کسی ساکت یا بیش از حد آرام است:
- سکوت نیز یک ارتباط است و دلایل زیادی دارد (ترس، نیاز به فاصله، ناراحتی).
- به آرامی او را وارد بحث کنید (تماس چشمی، دعوت به نظر، سوال).
- وقتی کسی “بله، اما…” بازی میکند:
- مشکلی را مطرح میکند اما تمام کمکهای ارائه شده را رد میکند.
- با شناسایی الگو و بازخورد منظم از همه اعضا مقابله کنید.
- وقتی مشارکت کسی همیشه خستهکننده است:
- ناشی از عدم خودانگیختگی و ریسکپذیری است.
- به آرامی او را تشویق کنید تا پاسخهای واقعیتر و خودانگیختهتری را بیان کند.
- وقتی کسی فقط منطق را میپذیرد و احساسات را نمیشناسد:
- محدوده عاطفی محدودی دارند.
- به آنها کمک کنید احساسات کوچک را بشناسند و از نشانههای غیرکلامی آگاه شوند.
- وقتی کسی آنقدر خودمحور است که نمیتواند روی وظیفه کار کند:
- ممکن است خارج از حیطه کوچینگ باشد.
- اضطراب در گروهها:
- یک عامل اصلی در تیمهای “ناکارآمد” است.
- رفتارهایی مانند تأخیر، سکوت، عقلانیسازی، شوخی نامناسب، نجوا کردن و عذرخواهی مداوم، همگی نشاندهنده اضطراب هستند.
- نظریههای ناکارآمدی گروهی (بیون و هاپر):
- فرضیات اساسی (Basic Assumptions) بیون: سه حالت ناخودآگاه که مانع کار گروهی میشوند: جنگ/گریز (Fight/Flight)، وابستگی (Dependency) و زوجسازی (Pairing).
- “ناهمبستگی” (Incohesion) هاپر: ترس از نابودی شخصی که بقای گروه را به هر قیمتی ضروری میسازد.
- کوچ باید احساس غالب زیر هر فرض را مورد توجه قرار دهد.
- کار با تعارضات ناخودآگاه و ناگفته:
- گروهها به دلیل ناخودآگاه بودن از تعارضاتی که مانع آنها میشوند، متوقف میشوند.
- کوچ ممکن است به نقشهایی “دعوت” شود که برای آنها برنامهریزی نشده است (مثلاً تشویقکننده، دشمن، قربانی، آزاردهنده، ناجی).
- تیمهای “ناکارآمد” اعلام شده:
- انتظارات اعضا از کوچینگ احتمالاً پایین است.
- این تیمها ممکن است “ناکارآمدی” را برای سازمان بزرگتر حمل کنند.
- مثلث درام (Drama Triangle) (کرپمن): چارچوبی مفید برای درک پویاییهای آزاردهنده بین نقشهای آزاردهنده (Persecutor)، قربانی (Victim) و ناجی (Rescuer).
- کار با پیامهای متناقض (آرگیریس):
- “نظریه اظهار شده” (Espoused Theory) در مقابل “نظریه در حال استفاده” (Theory-in-Use).
- روتینهای دفاعی سازمانی: پیامهای متناقض طراحی میشوند، طوری عمل میشود که انگار متناقض نیستند، و این تناقضات غیرقابل بحث میشوند.
- یادگیری دو حلقهای (Double-loop learning): تغییر نه تنها در عملکرد، بلکه در معیارهای اندازهگیری عملکرد. این امر به تعهد به پرسشگری دقیق نیاز دارد. کوچ به آشکارسازی این “ناگفتهها” کمک میکند.
۳. مدیریت آغاز، میانه و پایان کار کوچینگ گروهی (۱۵ دقیقه)
نحوه مدیریت این مراحل برای حداکثر کردن شانس موفقیت بسیار مهم است.
- آغازها (Beginnings):
- هدف اصلی: اطمینان از اینکه همه میخواهند دفعه بعد بازگردند.
- شامل استقبال، توضیح اهداف و فرآیند، مشاوره در مورد توافقات کاری، تشخیص اضطراب و مدلسازی رفتار است.
- میانهها (Middles):
- کوچینگ زمانبندی دارد. “انتقال یادگیری” (Transfer of Learning) در میانه گروه اتفاق میافتد، نه در پایان.
- چرخه یادگیری کولب (Kolb’s Learning Cycle): مدل سادهای برای درک انتقال یادگیری، شامل تجربه عینی، مشاهده بازتابی، مفهومسازی انتزاعی و آزمایش فعال.
- پایانها (Endings):
- پایان دادن به موقع بسیار مهم است، هم در هر جلسه و هم در کل مأموریت.
- ابعاد روانشناختی پایانها: پایانها اغلب دشوار هستند، زیرا با تجربیات قبلی از دست دادن پیوند میخورند.
- احساسات ناخودآگاه در مورد پایانها: اغلب نامطلوب و غیرمنطقی هستند و اعضا ممکن است مایل به بحث در مورد آنها نباشند.
- مقابله با ترککنندگان زودهنگام: به افراد کمک کنید تا معنا و تأثیر تمایل خود به ترک زودهنگام را بررسی کنند.
- در جلسه نهایی: هدف این است که هر کس یادگیری خود را جمعبندی کند، دستاوردها و چالشهای مداوم را روشن کند، کار را جشن بگیرد و خداحافظی کند.
نتیجهگیری سخنرانی: کوچینگ گروهی و تیمی به عنوان کاتالیزور تحول (۵ دقیقه)
در طول این سه ساعت، ما به شما نشان دادیم که چگونه کریستین تورنتون در کتابش، چارچوبی قدرتمند برای درک “زندگی پنهان گروهها” ارائه میدهد. ما به عمق مفاهیمی مانند “نگهداشت” و “تبادل” رفتیم، نُه فرآیند اصلی گروهی و هشت عامل مؤثر بر یادگیری را بررسی کردیم، و نگاهی به پیچیدگیهای تفکر سیستمی و چگونگی مدیریت رفتارهای دشوار در تیمها انداختیم.
ما دریافتیم که کوچینگ گروهی و تیمی نه تنها یک مجموعه از مهارتها، بلکه یک هنر و صنعت است که نیازمند آموزش عمیق، توسعه شخصی مادامالعمر، و تمرین بازتابی است. این حوزه به ما کمک میکند تا با ناخودآگاه جمعی کار کنیم، تعارضات پنهان را آشکار سازیم، و تیمها را قادر سازیم تا از تفکر گروهی فراتر رفته و به خرد جمعی دست یابند.
کوچینگ تیمی و گروهی بیش از صرفاً بهبود عملکرد، به تغییر فرهنگ سازمانی، توسعه رهبری مؤثر و ایجاد پیوندهای عمیقتر بین افراد کمک میکند. این امر، به نوبه خود، انرژی جدیدی را برای عملکرد بهتر افراد و کسبوکارها آزاد میکند و میتواند کلید شکستن موانع تغییر و یافتن راهحلهای جدید در زمانهای چالشبرانگیز باشد.
امیدوارم این سخنرانی، درک عمیقتری از پیچیدگیهای گروهها و تیمها و پتانسیل کوچینگ برای تحول آنها را برای شما فراهم کرده باشد. از توجه شما سپاسگزارم. اگر سوالی دارید، من آماده پاسخگویی هستم.
نکات برای ارائه دهنده:
- زمانبندی: این متن یک چارچوب جامع است. برای یک سخنرانی ۳ ساعته، شما نیاز دارید که روی هر بخش با جزئیات بیشتری صحبت کنید، مثالهای شخصی اضافه کنید، و با مخاطبان تعامل داشته باشید (پرسش و پاسخ، فعالیتهای کوتاه). میتوانید برای هر بخش، اسلاید یا ابزارهای بصری تهیه کنید.
- انرژی و شور: به عنوان سخنران، انرژی و شور شما نسبت به موضوع، کلید جذب مخاطب است.
- تنفس و مکث: برای جذب مفاهیم پیچیده توسط مخاطب، مکثهای استراتژیک و فرصتهایی برای تأمل ضروری است.
- داستانگویی: از مثالها و داستانهای خود یا از کتاب (با تغییر جزئیات برای حفظ حریم خصوصی) برای نشان دادن مفاهیم استفاده کنید. متن اصلی شامل حکایات واقعی است.
- تعامل: حتی در یک سخنرانی ۳ ساعته، تعامل با مخاطب (مثلاً پرسیدن سوالات بلاغی، درخواست مثال، یا نظرسنجی کوتاه) میتواند به حفظ توجه و تعمیق یادگیری کمک کند.
- ارجاع به منبع: همواره به کریستین تورنتون و کتاب ایشان به عنوان منبع اصلی اشاره کنید تا اعتبار سخنرانی شما حفظ شود.
- تغییرات آنلاین: حتماً در مورد تفاوتهای کوچینگ حضوری و آنلاین و چالشهای خاص کوچینگ “ترکیبی” (blended) و “هیبریدی” (hybrid) صحبت کنید، زیرا اینها مباحث جدید و بسیار مهمی هستند.
- پایان قوی: تأکید بر تأثیر بلندمدت کوچینگ و قدرت “پایان دادن” صحیح.

بدون نظر