دوباره فکر کن

دوباره فکر کن اثر آدام گرانت کتابی است که به ما می آموزد دوباره بیندیشیم و دوباره یاد بگیریم. نویسنده بر این عقیده است که هوش معمولاً به عنوان توانایی فکر کردن و یادگیری تلقی می شود، اما در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، ممکن است مهمتر از آن باشد که بتوانیم دوباره فکر کنیم و یاد نگیریم. با آموخته های جدید این کتاب آماده باشید تا آن درهای قفل شده را باز کنید. همین الان شروع به خواندن کنید.

پسری به نام سام در دهکده ای کوچک زندگی می کرد. سام در دوران تحصیل خود با آموزش سنتی مبارزه کرد. او هرگز نمی توانست در کلاس راحت باشد، بنابراین برای قبولی در هر امتحانی مجبور بود سخت تر کار کند.

حتی در آن زمان، نمرات او حداقل بود. به نوعی مدرسه و دانشگاه را پشت سر گذاشت. پس از آن، وقتی به سر کار رفت، در آنجا با مشکل مواجه شد. اما او فهمید که باید تفکر، رویکرد و همه چیزش را دوباره کار کند.

هیچ قانون قدیمی طبق “دوباره فکر کن” کار نخواهد کرد. برای به دست آوردن نتایج جدید، باید کاری جدید انجام داد. و با این رویکرد شروع به رشد کرد. او با فراموش کردن تمام الگوهای قدیمی شروع به یادگیری چیزهای جدید کرد. او شروع به کار روی قدرت خود کرد. او شروع به مشاهده مردم کرد که یک فرد موفق با انجام همه این کارها موفق می شود. او متوجه شد که سبک یادگیری او کارآمد است.

او با انجام کارها می توانست بهتر انجام دهد. کند بود اما بسیار موثر بود. و آرام آرام به موفقیت ادامه داد . او در سال اول جایزه بهترین کارمند را برای شرکتش دریافت کرد. و همه اینها به این دلیل اتفاق افتاد که او فهمید که تجدید نظر در زمان و تغییر یادگیری و تفکر قدیمی شما ضروری است.

امروزه سام یکی از رهبران ارشد یک شرکت چند ملیتی است که در آن افراد را به نوآوری الهام می‌دهد و در مورد استراتژی‌هایی برای کار بر روی روش‌های جدید آموزش می‌دهد.

معرفی

پس دوستان، امروز در مورد کتابی صحبت خواهیم کرد که از طریق آن قدرت تفکر مجدد را درک خواهید کرد. نام این کتاب «دوباره فکر کن» نوشته آدام گرانت است . به طور کلی بر اساس آنچه خوانده اید یا شنیده اید، نظر خود را بر چه اساسی شکل می دهید؟ اما آیا تا به حال به این فکر کرده اید که این نظر می تواند یک طرفه هم باشد، یعنی برخی افکار می توانند شما را تحت تاثیر قرار دهند؟

وقتی بیش از حد لازم نفوذ می کنیم، از تمایز قائل شدن بین درست و نادرست دست می کشیم و شروع به پذیرش عقیده خود در مورد قدرت خود به عنوان صحیح می کنیم. اما باهوش بودن، تشخیص درست و نادرست ضروری است.

بنابراین با مهارت بازاندیشی شروع می شود. وقتی مطمئن هستید که تمام دنیا، دانش را نمی شناسید و هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد. بسیاری از مردم باورهای قدیمی خود را صحیح می دانند. با این حال، آن باورها در آن زمان درست بود. با تغییر زمان، بسیاری از چیزها از دیدگاه امروزی دیگر مفید نیستند، بنابراین برای به دست آوردن نتیجه صحیح، نگاه کردن به چیزها از دیدگاه جدید یا روش های جدید ضروری می شود.

کسانی که این کار را انجام نمی دهند، در حالی که به باورهای قدیمی خود پایبند هستند، رسیدن به حقیقت دشوار است، و کسانی که این کار را انجام می دهند، با زمان خود با آنها سازگار می شوند و تمایل دارند که حداقل به اندازه دیگران ناراضی نباشند.

بنابراین، به جای پذیرش بدون فکر چیزها، درک چیزها با دید باز به نفع بسیاری خواهد بود.

با درک این موضوع که ما تنها بخشی از دانش بنیادی جهان را می دانیم و حتی در بین چیزهایی که می دانیم، تنها چند چیز وجود دارد که می توانیم در مورد انگیزه دادن به دیدگاه جدید مطمئن باشیم.

پس بازاندیشی چیست و چگونه کار می کند؟ چگونه می توانید باورهای غیر ضروری قدیمی را رها کنید و ایده های مفید جدید را اتخاذ کنید و اطرافیان خود را به عقیده خود متقاعد کنید و اینکه چگونه می توانید همیشه کارکنان محل کار خود را برای اتخاذ یک طرز فکر یادگیری تشویق کنید، در این خلاصه خواهید آموخت.

اگر می خواهید یک محیط آموزشی در خانه یا شرکت خود ایجاد کنید یا به یک رهبر تبدیل شوید، این خلاصه برای شما مفید خواهد بود.

برای درک خوب کتاب، چهار بخش مهم آن را یک به یک مورد بحث قرار می دهیم و در پایان خلاصه، نکات کلیدی کتاب را یک بار تکرار می کنم تا به راحتی قابل یادآوری باشد. پس خلاصه را تا آخر بخوانید. پس بیایید شروع کنیم.

فصل اول: یک واعظ، دادستان، سیاستمدار، دانشمند و ذهن ما

سرعت دسترسی به اطلاعات نیز با افزایش تکنولوژی رو به افزایش است. محققان در هفت سال آینده از سال 2010 اطلاعات بیشتری نسبت به سال های 1950 تا 50 در بخش پزشکی دریافت کرده اند. امروزه اطلاعات زیادی در اطراف وجود دارد. در مقایسه با قبل، ما می توانیم هر اطلاعاتی را به سرعت در یک چشم به هم زدن به دست آوریم.

دوباره فکر کن اثر آدام گرانت

این بدان معناست که ما باید از باورهای خود بر اساس داده ها آگاه باشیم. مهم نیست که سطح IQ شما چقدر است. اگر انگیزه ای برای تغییر باور خود ندارید، می توانید فرصت های زیادی را برای بازاندیشی «دوباره فکر کنید» از دست بدهید.

تا چند دهه پیش پلوتو سیاره ای مانند مشتری، عطارد یا زهره در نظر گرفته می شد. با این حال، در تحقیقات اخیر، دانشمندان دریافته اند که پلوتون بخشی از منظومه شمسی نیست.

برای اثبات آن، محققان سال‌ها به این کار ادامه دادند و اکنون بر اساس داده‌های موجود در مطالعه پذیرفته شده است. با پیروی از این باور جدید، دیدگاه های جدیدی از دیدن اشیا ایجاد می شود و راه های جدید بسیاری ایجاد می شود.

عموماً وقتی به چیزی شک می‌کنیم، سعی می‌کنیم صحت آن را از طریق منابع دیگر تأیید کنیم. اگر دکتر چیزی در مورد ما به ما می گوید، اغلب برای اطمینان از پزشک دیگری مشورت می کنیم. با این حال، اگر نظر ما باشد، آن را نادیده می گیریم. در چنین شرایطی، پذیرش نظر خود به عنوان اشتباه برای ما دشوار می شود و به راحتی می توان آن را مناسب تشخیص داد.

نویسنده در تحقیقات خود دریافت که ما مانند واعظان، دادستان ها، سیاستمداران و دانشمندان فکر می کنیم و با تأثیرپذیری از آنها تصمیم می گیریم.

در ذهنیت واعظ احساس می کنیم که فرد مقابل در حال به چالش کشیدن باورهای ماست. با تفکر دادستانی، احساس می کنیم که حق با ماست و طرف مقابل اشتباه می کند و در ذهنیت سیاستمدار سعی می کنیم در «دوباره بیندیش» مردم را از دیدگاه خود متقاعد کنیم.

مشکل تمام این سه طرز فکر این است که شما سعی می کنید فقط بر اساس باور خود زندگی کنید، حتی اگر اشتباه باشد، یا بدون فکر کردن به تأثیرگذاری بر دیگران شروع به تصمیم گیری می کنید. راه های بهتری برای تصمیم گیری درست وجود دارد. بنابراین، برای جلوگیری از این طرز فکر، باید یک دیدگاه علمی اتخاذ کنیم. 

بر اساس اطلاعات و داده ها مانند یک دانشمند تصمیم بگیرید. عادت کنید که مانند یک دانشمند به مسائل واقع بینانه نگاه کنید و تا حد امکان اطلاعات جمع آوری کنید. دانشمندان هرگز سعی نمی کنند چیزها را بر اساس باورهای خود اثبات کنند. آنها همیشه سعی می کنند بر اساس شواهد، آنچه را که درست است، ثابت کنند. یعنی بر اساس اطلاعات تصمیم می گیرند. 

مردم اغلب فکر می کنند که باهوش بودن به معنای همیشه تصمیم گیری درست است ، اما اینطور نیست. شما باید آماده باشید که طرز فکر خود را با توجه به شرایط تغییر دهید تا تصمیم درست بگیرید. در تحقیقات مشخص شده است کسانی که سطح IQ آنها بالا است در ایجاد چنین تغییراتی مشکل بیشتری دارند.

از آنجایی که از عقیده کنونی خود اطلاع زیادی دارند، تغییر جزئی در ایمان خود را با توجه به شرایط تغییر نمی‌پسندند و این امر آنها را نسبت به هوش خود ناامن می‌سازد. در چنین شرایطی، سخت است باور کنیم که آنها اشتباه می کنند، حتی اگر دلیل و مدرک را در مقابل آنها قرار ندهند. در چنین شرایطی سعی کنید با گشاده رویی مسائل را درک کنید.

فصل 2: ​​بازاندیشی بین فردی

وقتی خبرهای خوبی درباره باورهای خود می شنویم، اغلب از دیدگاه خود احساس خوشحالی می کنیم و الهام می گیریم تا در مورد آن بیشتر بدانیم، اما وقتی کلمات بدی در مورد آن عقیده یا نظر می شنویم، ناراحت می شویم. در شک و تردید گیر کن؛ در عین حال، بازنگری لازم است.

پس با باز کردن ذهن خود، باور غیرضروری را بشناسید و به خود انگیزه دهید تا دوباره درباره آن فکر کنید. اگرچه گاهی اوقات اشکالی ندارد که به افکار خود شک کنید، نویسندگان آن را سندرم ایمپوستر می نامند. چنین احساسی ما را از شبیه شدن به دیگران باز می دارد و باعث می شود باورهای خود را زیر سوال ببریم.

برخی از محققان دریافته‌اند که بیش از نیمی از افراد اطراف ما در مورد شغل یا هر چیز دیگری در زندگی، صرف نظر از موفقیتی که به دست آورده‌اند، فریبکار می‌شوند . سندرم ایمپوستر از بسیاری جهات سودمند است، مانند این احساس ما را برمی انگیزد تا سخت تلاش کنیم تا باورهای خود را درست اثبات کنیم و ذهن را برای تجدید نظر باز می کند. علاوه بر این، افکار فریبنده ما را تشویق می کنند تا کار را هوشمندانه انجام دهیم.

دوباره فکر کن

تحقیقات روی بیش از یک میلیون نفر نشان داد که زنان مهارت های رهبری را دست کم می گیرند و مردان آن را دست کم می گیرند.

این به این دلیل است که هر دو در مورد رهبری اعتقادات متفاوتی دارند. به همین دلیل است که وقتی بین این دو در مورد چنین موضوعاتی گفتگو می شود، یک طرف را کاملاً حق و طرف دیگر را کاملاً اشتباه می دانند.

هدف شما در بحث رسمی این است که نظر مخاطبی را که در مقابل موضوع مورد بحث نشسته اند تغییر دهید، یعنی متقاعد کنید که نظر شما را در نظر بگیرند.

به یاد داشته باشید، مردم قبلاً در مورد هر چیزی ایده دارند. در چنین مناظره ای غیررسمی، گوینده سعی می کند با اعتقاد خود مخاطب را قانع کند.

چنین افرادی بحث در مورد بحثی را که در آن نظر یک طرف کاملاً صحیح و نظر طرف دیگر کاملاً نادرست تلقی می شود، می دانند.

به عنوان یک متفکر متخصص، هدف شما باید این باشد که شریک زندگی خود را از حقیقت دیدگاه خود آگاه کنید . در این کار، به جای اینکه با آوردن دلایل متعدد، آنها را شکست دهید یا نشان دهید، آنها را تشویق می کنید تا به نظر شما فکر کنند، ممکن است احساس بدی در آنها ایجاد شود و از شنیدن نظر شما باز نخواهند بود.

به یاد داشته باشید که اگر طرف مقابل ذهن باز نباشد، به حرف های شما توجهی نمی کند، زیرا با به چالش کشیدن باورهای فعلی او را متقاعد می کنید که دوباره درباره اشتباه بودن عقایدشان فکر کنند و باید باور صحیح شما را بپذیرند. نویسنده می گوید به یک بحث مثل رقص نگاه کنید. در رقص، اگر سعی می کنید شریک زندگی خود را کنترل یا رهبری کنید، رقص ممکن است اشتباه باشد، بنابراین هدفتان این است که لحظات را با آنها هماهنگ کنید تا هر دوی شما بتوانید با هماهنگی ریتم عملکرد خوبی داشته باشید.

اجازه دهید به این مثال نگاه کنیم: یک مذاکره‌کننده غیرحرفه‌ای و یک مذاکره‌کننده خبره باید یک معامله را اصلاح می‌کردند. محققان روش‌های برخورد با هر دو را مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که مذاکره‌کنندگان غیرحرفه‌ای سعی می‌کردند با ارائه دلایل بسیاری، مردم را متقاعد کنند. آنها دلایل زیادی برای اثبات درستی نظرات خود در «دوباره فکر کن» ارائه می کردند.

از سوی دیگر، کارشناسان متفاوت برخورد می کردند و نیاز به ارائه دلایل بیشتری داشتند. وقتی برای اثبات دقیق نظر خود دلیل می آورید، ناآگاهانه، دلایل زیادی برای مخالفت با دیدگاه خود به مخاطب ارائه می دهید.

هنگامی که مخاطب متوجه شد که واقعیت متفاوت است ، به راحتی می توان با بقیه مخالفت کرد. به نظر می رسد این اتفاق می افتد و در نهایت ممکن است با شما موافق نباشد یا بحث تبدیل به بحث شود.

مذاکره کنندگان خبره این کار را نمی کنند. آنها سعی می کنند ذهن مخاطب را باز کنند. هدف آنها این نیست که نظر خود را بر مخاطبان مسلط کنند، بلکه با طرح سؤال، آنها را تشویق کنند تا درباره ایده خود فکر کنند.

آنها با پرسیدن سوال از مخاطب اطلاعات جمع آوری می کنند و بر این اساس سعی می کنند گفتگو را به جایی برسانند که طرفین موافق باشند و از هر دو سود ببرند.

این رفتار نشان می دهد که شما ذهنی باز دارید و آماده گوش دادن و درک دیدگاه طرف مقابل هستید. وقتی فرد مقابل احساس کند که شما علاقه مند به درک ایده او هستید، او نیز به درک دیدگاه شما علاقه مند خواهد شد. آنها آماده خواهند بود تا نظر خود را از نظر شما تغییر دهند.

این شما را شبیه واعظ، دادستان یا سیاستمداری نمی‌کند که می‌خواهد درستی خود و اشتباه دیگران را ثابت کند، بلکه شبیه کسی است که می‌خواهد به حقیقت برسد.

این باعث می شود در نظر مخاطبان فرد قابل اعتمادتری باشید. در تحقیقات مشخص شده است که چنین افرادی مثبت تلقی می شوند.

در کنار این، گشاده رویی برای رشد حرفه ای نیز مفید است. دپارتمان های منابع انسانی ترجیح می دهند کارمندانی را استخدام کنند که محدودیت ها و ویژگی های خود را می شناسند زیرا آماده یادگیری و پیشرفت هستند.

فصل سوم: بازاندیشی جمعی

آیا تا به حال گرفتار این نوع بحث ، مانند تغییرات آب و هوا یا عقاید سیاسی شده اید ؟ پس حتما متوجه شده اید که مردم خیلی زود احساساتی می شوند.

کتاب دوباره فکر کن

با شنیدن دیدگاهی متفاوت، نمی خواهیم به حرف مردم گوش کنیم. حتی قبل از اینکه حرف آنها تکمیل شود، ما معتقدیم که حق با ماست و طرف مقابل باید اصلاح شود. و همه مشکلات از اینجا شروع می شود و منجر به درگیری بین دو نفر با نظرات مخالف می شود. افراد با این طرز فکر معتقدند که در “دوباره فکر کن” چیزها می توانند درست یا غلط باشند.

مثلاً بحث سقط جنین را در نظر بگیرید. با نگاهی به تنظیم خانواده، برخی افراد آن را به عنوان کار هوشمندانه می دانند. در عین حال، در برخی از گروه‌های اجتماعی، افرادی که این کار را انجام می‌دهند، ضد سقط جنین هستند، فاقد عواطف هستند و فرزندشان را برای هدف خود سقط می‌کنند.

در چنین شرایطی افرادی که تنظیم خانواده را در اولویت قرار می دهند می توانند سقط جنین را صحیح و افراد ضد سقط را اشتباه بدانند. در مقابل، افرادی که از سقط جنین حمایت می‌کنند، می‌توانند فکر کنند که انجام دادن سقط جنین درست نیست و انجام سقط جنین اشتباه است.

اما انجام این کار تنها باعث افزایش تضاد بین این دو می شود . بنابراین راه حل آن درک این است که یک چیز می تواند جنبه های مختلفی داشته باشد. به عنوان مثال، در مورد سقط جنین، اگر فردی به تازگی ازدواج کرده باشد، سقط جنین برای او ایده خوبی نخواهد بود و بعد از دو نوزاد، اگر فرزند سوم را نمی خواهید، سقط جنین بهترین گزینه خواهد بود. راه حل آن در درک این است که می تواند بیش از یک دیدگاه در مورد یک موضوع وجود داشته باشد.

همه چیز جواب بله یا خیر ندارد، قبل از تصمیم گیری نهایی باید خیلی چیزها را در نظر بگیریم و بسیاری از جنبه های موضوع را باید در نظر گرفت. این طرز فکر منعطف باعث می شود در نظر مردم احساس فروتنی کنید و این عادت به شما چنین فردی را نشان می دهد که آماده است صادقانه بپذیرد که برخی چیزها را در مورد موضوع نمی داند یا قبلاً هرگز به آنها توجه نکرده است و اکنون آماده یادگیری است.

تحقیقات مربوط به این موضوع در آزمایشگاهی در نیویورک انجام شد که در آن از دو نفر با نظرات متفاوت در مورد سقط جنین خواسته شد تا به مدت 20 دقیقه صحبت کنند و در پایان می توان هر دو را با دیدگاه یکدیگر موافق یا موافق دانست.

پس از آن این تحقیق به صورت گروهی انجام شد. محققان دریافتند که در ابتدا، هر دو گروه کاملاً با نظر یکدیگر مخالف بودند. با این حال، پس از درک اظهارات یکدیگر با ذهن باز، آنها به این نتیجه رسیدند که ممکن است برای بقا متفاوت باشد.

بنابراین، در جایی که جمعیت کمتر است، برای متعادل کردن آن، باید زاد و ولد را افزایش داد و سقط جنین را کاهش داد و در جایی که جمعیت زیاد است، سقط جنین برای کنترل آن ضرری ندارد.

نویسنده در تجربه سازمانی خود دریافته است که عادت به تفکر مجدد می تواند به سرعت در سازمان ها و شرکت هایی با فرهنگ یادگیری قوی ایجاد شود.

زیرا در چنین فرهنگ اداری، مردم حد و مرز دانش خود را می دانند . آنها می دانند که چیزهای زیادی وجود دارد که نمی دانند، بنابراین باز بودن ذهن آسان می شود. چنین افرادی نیز تمایل بیشتری به یادگیری و امتحان چیزهای جدید دارند.

بیایید در این مثال ببینیم که چگونه جان یک فرد به دلیل تجدید نظر نکردن نجات یافت.

برخی از فضانوردان در یک برنامه فضایی در ناسا به فضا رفتند. فضانورد آدام و دوستانش در حال پیاده روی فضایی بودند که آدام مقداری نشتی در پشت گردن احساس کرد. نشتی به حدی بود که نمی‌توانست عرق کند، بنابراین آدام بلافاصله اطلاعات خود را به خدمه فضایی داد.

خدمه فضایی از آنها خواستند به داخل سفینه فضایی بیایند. پس از رسیدن به سفینه فضایی امن، آنها متوجه شدند که کیسه نوشیدنی آدم شروع به نشت کرده است. کیسه نوشیدنی نوعی کیسه آبی است که در پشت فضانوردان بسته می شود تا به فضانوردان کمک کند هیدراته بمانند.

با این حال، آدام قبل از رفتن به راهپیمایی فضایی مقداری نشتی احساس کرده بود، اما آدام بیش از حد اعتماد به نفس پیدا کرد و آن را نادیده گرفت، آن را کوچک در نظر گرفت. او با تعویض کیسه نوشیدنی پس از رسیدن به موقع به سفینه فضایی نجات یافت. در غیر این صورت ممکن بود جان او از بین برود.

مانند اشتباهات قبلی، ناسا از این موضوع درس گرفت، باهوش تر بودن یا زندگی در میان افراد باهوش، اغلب قربانی اعتماد به نفس بیش از حد می شویم و آن چیزها را جزئی نادیده می گیریم، که ممکن است ضروری باشد، بنابراین مدام تجدید نظر می کنیم. اگر به این کار ادامه دهید کمک خواهد کرد. کارکنان شما باید تشویق شوند که کارهای خود را مرور کنند، به بهبود آن ادامه دهند و همچنین سعی کنند نتیجه را از دیدگاه دیگران ببینند.

برای تشویق مردم به بازنگری حتی فرهنگ کاری شرکتتان، آنها را تشویق کنید تا به یادگیری چیزهای جدید در مورد کار خود ادامه دهند، مانند ناسا به کاوش و مرور کار خود ادامه دهند، به پیشرفت ادامه دهند و همچنین سعی کنید نتیجه را از دیدگاه دیگران ببینید. این عادت می تواند برای هر چیزی صدق کند. شما همچنین می توانید آن را در زندگی شخصی خود بپذیرید.

به عنوان مثال، ارائه پروژه را مثال بزنید. حتماً متوجه شده اید که هنگام ارائه یک ارائه، همیشه اولویت با اتخاذ بهترین روش است. مردم این کار را انجام می دهند زیرا یک ارائه خوب قبلاً به این شکل نشان داده شده است، بنابراین یک روش آزمایش و امتحان است.

خلاصه دوباره فکر کن

اگرچه کار کردن با این طرز فکر برای کوتاه مدت اشکالی ندارد زیرا بهترین راه را دنبال می کنید و در ازای آن نتایج خوبی می گیرید. اگر در مورد بهبودهایی که می‌توان انجام داد و چگونه می‌توان آنها را ساده‌تر و کاربردی‌تر کرد، دوباره فکر کنید، مفید خواهد بود.

با بازنگری، شرکت شما با توجه به نیازهای بازار در حال تغییر، خود را تغییر داده و در بازار زنده خواهد ماند. اما، با تجدید نظر نکردن، روش‌های فعلی شما ممکن است نتایج عالی به همراه داشته باشد، اما در آینده مفید نخواهد بود.

بنابراین، سعی کنید شرکت شما به کارکنان اجازه دهد چیزهای جدید یاد بگیرند و نوآوری کنند. به جای اینکه فقط از آنها بخواهیم بر اساس نتایج کار کنند، منابع لازم برای تفکر خلاقانه و نوآوری چیزهای جدید را در اختیار آنها قرار می دهد.

فصل 4: فرار از ساحل خورشید

بسیاری از ما تنها با یک برنامه بزرگ می شویم. شاید شما هم حتما از کودکی فکر می کردید که می خواهید وقتی بزرگ شدید مهندس شوید و بعد تمام برنامه ریزی های تحصیلی بر اساس این هدف انجام شود، اما اگر این طرح شکست بخورد چه؟

پس قدم بعدی شما چه خواهد بود؟ شما چکار انجام خواهید داد؟ اگر اتفاق غیرمنتظره ای رخ دهد چه؟ افراد با چنین طرز فکری هرگز لازم نمی دانند در برنامه های خود تجدید نظر کنند. آنها در مورد یک هدف تصمیم می گیرند، برای آن استراتژی می سازند و سپس با در نظر گرفتن آن به حرکت رو به جلو ادامه می دهند.

هنگامی که یک سیستم شکست می خورد، ما بیشتر تلاش می کنیم اما در چنین شرایطی رویکرد خود را همان استراتژی حفظ می کنیم. برای مقابله با چنین شرایطی همیشه باید برنامه B داشته باشید.

این روش برای کارآفرینان ضروری است. هنگامی که محققان در مورد اینکه چرا مردم برنامه B را اتخاذ نمی کنند و با وجود شکست به همان استراتژی پایبند نیستند، تحقیق کردند، دلیل آن عامل Suncoast است.

این به معنای ادامه دادن به انجام کاری بارها و بارها است، حتی اگر اشتباه باشد. این نیز به این دلیل اتفاق می‌افتد که شما مقدار زیادی از پول، زمان و منابع خود را در آن برنامه سرمایه‌گذاری کرده‌اید، بنابراین ما سعی می‌کنیم هر کاری انجام دهیم تا حق خود را ثابت کنیم.

در چنین شرایطی، حتی اگر شواهد نشان دهد که استراتژی شما اشتباه است، برای اثبات درستی آن سخت تلاش می کنید.

اغلب برای ما آسان است که یک تصمیم مستقیم بگیریم. مانند استاندارد یازدهم، شما تجارت را انجام می دهید، و فکر می کنید که تجارت خواهید کرد. اما بعداً متوجه می‌شوید که حسابداری خسته‌کننده است، خیلی‌ها اینجا غمگین هستند، اما باید باور داشته باشید که می‌توانید به جای حسابداری، تجارت خود را در زمینه فروش یا مدیریت مالی انجام دهید.

باشگاه کتابخوانان

همیشه ذهن خود را برای احتمالات جدید باز نگه دارید. این عادت به رشد شما کمک زیادی می کند. اما متأسفانه اکثر مردم به خود فرصتی نمی دهند تا در انتخاب های خود تجدید نظر کنند. با بازاندیشی، متوجه خواهید شد که کاری که سال ها پیش می خواستید انجام دهید ممکن است بخواهد کاری غیر از امروز انجام دهد. اجازه ندهید Suncoast شما را به انجام کاری که از آن لذت نمی برید سوق دهد.

بسیاری از دانش آموزان برای انجام این کار به کمک نیاز دارند. شغلی که در 18 پلان بر اساس آن دیده بودند در حال حاضر، و پس از هشت سال کار، به شدت از کار خود خسته می شوند. راه حل آن این است که سایر گزینه ها و احتمالات شغلی را در نظر داشته باشید. از اینکه چیزی را رها کنید و چیز جدیدی را امتحان کنید نترسید.

این تا حد زیادی برای انتخاب شغل صادق است . خیلی وقت ها بعداً متوجه می شوید که کارتان را دوست ندارید و در کارهای دیگر مهارت دارید. در چنین شرایطی، با ترک استراتژی که کارساز نیست، روش جدیدی اتخاذ کنید. حتی اگر نیاز به تغییر شغل فعلی خود دارید، می توانید آن را تغییر دهید. 

نویسنده می گوید اگرچه داشتن برنامه و هدف خوب است، اما گاهی اوقات به ما کمک می کند تا به سمت چشم انداز خود حرکت کنیم، اما متعهد بودن به تنها یک پروژه و فکر نکردن به گزینه های دیگر می تواند شما را به دردسر بیاندازد.

به همین دلیل است که همیشه برنامه دوم را در ذهن خود نگه دارید. بازاندیشی می تواند شغل و جنبه های اساسی روابط، سلامت و زندگی شما را بهبود بخشد. پس ذهن خود را برای این موضوع باز نگه دارید.

این کار را ماهی یک بار برای بازنگری شغلی انجام دهید:

  1. به افرادی که از آنها الهام می گیرید توجه کنید و مشاهده کنید که آنها در زندگی روزمره خود چه می کنند.
  2. به سبک زندگی، رفتار و کار آنها توجه کنید و ببینید چقدر با علایق، مهارت ها، روش ها و ارزش های شما مطابقت دارند.
  3. هر از چند گاهی خود را آزمایش کنید. برای این، یک مصاحبه برای آزمایش انجام دهید. اگر درس می خوانید، کارآموزی کنید تا کارتان محک بزند.

نتیجه

بنابراین دوستان، در این خلاصه متوجه شده اید که ما زمان زیادی را صرف برنامه ریزی یا باورهای خود و اثبات درستی آنها می کنیم، اما زمان بسیار کمی را صرف ارزیابی اینکه آیا آن باورها و اهداف صحیح هستند یا نیاز به بهبود دارند، می کنیم.

به همین دلیل است که باید هر از گاهی در مورد دقت روش حاضر بررسی مجدد شود. اکنون اجازه دهید درس آموخته شده را تکرار کنیم تا بتوانید به راحتی آن را به خاطر بسپارید:

ابتدا به یاد داشته باشید که ما همه چیز را نمی دانیم. پس همیشه آماده یادگیری باشید . اکثر مردم با تأثیرپذیری از سه طرز فکر واعظ، دادستان یا سیاستمدار تصمیم می گیرند. این گاهی اوقات رسیدن به حقیقت را دشوار می کند، بنابراین تصمیم خود را بر اساس حقایق از دیدگاه یک دانشمند بگیرید.

  1. اگر می خواهید مردم به دیدگاه شما توجه کنند، به جای اینکه دلیلی برای اثبات حقانیت خود بیاورید، کنجکاوی آنها را برای دانستن نظرات شما با پرسیدن سوال از آنها افزایش دهید.
  2. همه چیز می تواند جنبه های مختلفی داشته باشد، بنابراین سعی نکنید از دیدگاه خود بر دیگران تسلط داشته باشید، بلکه دیدگاه هر دو را با درک متقابل درک کنید. این موضوع شما را از دیدگاه جدیدی متوجه موضوع می کند.
  3. همیشه در استراتژی فعلی خود تجدید نظر کنید و در نظر بگیرید که چگونه می توان آن را بهتر انجام داد. به عنوان مثال، اگر یک تاجر هستید، به این فکر کنید که چگونه محصول و روش کار خود را در زمان آینده مطابق با تقاضای بازار تغییر خواهید داد.

پس دوستان، اکنون زمان آن فرا رسیده است که بگویید بهترین چیزی که در مورد این کتاب به تازگی آموخته اید و 100% در زندگی خود پیاده سازی می کنید چه بوده است. در صورت تمایل نظر بدهید و به من اطلاع دهید. به زودی شما را با خلاصه های عالی تر می بینیم.

مرور کتاب دوباره فکر کن

کتاب «دوباره بیندیش» نوشته آدام گرانت کتابی قابل تامل و روشنگر است که خوانندگان را به بازنگری در باورهای خود و استفاده از قدرت فروتنی فکری به چالش می کشد.

گرانت استدلال می کند که جامعه ما بیش از حد بر روی پایبندی به نظرات و دفاع از آنها متمرکز است تا اینکه پذیرای ایده های جدید و تغییر افکارمان باشد.

او با تأکید بر اهمیت کنجکاوی، شک و یادگیری مستمر، راهبردهای عملی را برای پذیرش ذهنیت «بازاندیشی» ارائه می‌کند.

داستان‌سرایی جذاب و رویکرد مبتنی بر شواهد گرانت، «دوباره فکر کنید» را به خواندنی قانع‌کننده تبدیل می‌کند که رشد شخصی و تعقیب حقیقت را تشویق می‌کند. خواندن آن برای کسانی است که به دنبال چابکی و انعطاف فکری هستند.

متشکرم.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *