ردیابی نیروی کار مستقیم و موادی که در یک کار استفاده شده است را می توان با درجه ای از دقت انجام داد. این مشکل واقعی در مورد هزینه نیست. مشکل واقعی در تخصیص سربار است. معمولاً آنها با هر فعالیت خاصی ارتباط بسیار کمی دارند . آنها نتیجه بسیاری از فعالیت‌های کوچک هستند که منجر به تحمیل هزینه‌ها در یک دوره زمانی می‌شوند، اما نمی‌توان مستقیماً به هیچ هدف هزینه خاصی ردیابی کرد. هزینه یابی سفارش کار از سیستم زیر برای تخصیص این سربارها در بین مشاغل استفاده می کند.

پایگاه تخصیص

در هزینه یابی سفارش کار، تخصیص سربار بر اساس یک پایه تخصیص انجام می شود. این بدان معناست که حسابداران بهای تمام شده از هزینه شناخته شده به عنوان نماینده ای برای تخصیص هزینه های مجهول استفاده می کنند. به عنوان مثال، ساعات کار مستقیم برای تولید هر محصول مشخص است. اگر حسابداران فرض کنند که مقدار سربار صرف شده توسط هر محصول متناسب با ساعات کار آنها است، ساعات کار مستقیم مبنای تخصیص است.

نرخ تخصیص

هنگامی که پایه تخصیص تصمیم گیری شد، سربارها بین اشیاء هزینه (محصولات) مختلف بر اساس مصرف آنها از پایه تخصیص تقسیم می شود. به عنوان مثال، یک شرکت سه محصول A، B و C تولید می کند. A 10 ساعت کار مستقیم، B 20 ساعت و مصرف کننده C 30 ساعت مصرف می کند. کل مبلغ هزینه شده 12000 دلار است.

از آنجایی که ساعات کار مستقیم به نسبت 1:2:3 است، سربار باید بر اساس نرخ 1/6، 2/6 و 3/6 تقسیم شود. این نرخ که از پایه تخصیص به دست می آید را نرخ تخصیص می گویند.

مفاهیم

هنگام استفاده از نرخ های تخصیص برای تقسیم هزینه سربار، فرض می کنیم که رابطه مستقیمی بین مقدار سربار متحمل شده و پایه تخصیص وجود دارد. به عبارت ساده، این بدان معناست که هر چه ساعات کار بیشتر شود، هزینه های سربار نیز به همان نسبت افزایش می یابد. این معمولاً صدق نمی کند زیرا سربار رابطه مستقیمی با سایر هزینه ها ندارد.

اما این بهترین رویکرد ممکن است زیرا سربارها معمولاً رابطه علتی ندارند که بتوان مستقیماً به هر شیء هزینه ردیابی کرد. بهترین کاری که می توان در چنین سناریویی انجام داد کاهش میزان خودسری است.

پیشنهاد

رویکرد تخصیص سربار که توسط هزینه‌یابی سفارش کار پیشنهاد می‌شود، کمی اختیاری است. مدیریت باید تلاش کند و ماهیت خودسرانه این رابطه را کاهش دهد. این را می توان با اطمینان از وجود مقداری همبستگی بین پایه تخصیص و سربار انجام داد.

انتخاب پایه تخصیص بسیار مهم است و باید بسیار با دقت انجام شود. در حالت ایده آل، شرکت ها باید فهرستی از هزینه های مستقیمی که متحمل می شوند تهیه کنند. سپس آنها باید افزایش و کاهش سربار را از داده های سال قبل جمع آوری کنند. یک همبستگی باید از نظر آماری بر اساس داده های گذشته ایجاد شود. هزینه مستقیم که به طور مداوم بیشترین همبستگی را با سربار دارد باید به عنوان پایه تخصیص استفاده شود.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *