«ارزش‌گذاری» یا فرآیند تخصیص یک مقدار عددی ثابت به حال و پتانسیل یک کسب‌وکار، از نظر بسیاری از کارشناسان مهم‌ترین بخش بازارهای مالی و مالی شرکت‌ها است. پرطرفدارترین و پردرآمدترین مشاغل در بازارهای مالی در این حوزه هستند.

دلیل این امر این است که هرگز نمی توان صحت مقدار بدست آمده را دانست. این یک واقعیت قابل تأیید نیست و هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد. بلکه ارزش گذاری نظری است که بر اساس تخصص فرد انجام دهنده تمرین است.

حال، اگر ذهنیت را در نظر بگیریم و این واقعیت را به آن اضافه کنیم که تصمیمات مربوط به میلیاردها دلار باید بر اساس ارزش گذاری گرفته شود، می بینیم که چرا مسلماً این مهم ترین وظیفه در امور مالی است. بیایید نوع تصمیماتی را ببینیم که باید بر اساس ارزش حاصل از ارزش گذاری حقوق صاحبان سهام گرفته شود.

چیدن سهام

رایج ترین کاربرد ارزش گذاری سهام مربوط به انتخاب سهام است. در دنیایی با بازارهای عالی، انتخاب سهام یک تمرین بیهوده خواهد بود. همه سهام همیشه به درستی ارزش گذاری می شوند و کسب سود فوق العاده از سرمایه گذاری در این سهام غیرممکن است. با این حال، خوشبختانه یا متاسفانه، ما در این جهان با بازارهای کامل زندگی نمی کنیم.

تئوری انتخاب سهام بر اساس معایب بازار است. اعتقاد بر این است که در کوتاه مدت، به دلیل سرخوشی یا بدبینی سرمایه گذاران، سهام در بازار با قیمتی بیشتر یا کمتر از ارزش واقعی ارزش گذاری می شوند. بنابراین، اگر فردی مبنایی عینی برای یافتن ارزش ذاتی واقعی این سهام داشته باشد، می‌تواند در حالی که در یک بازار رکود خرید می‌کند و بعداً زمانی که بازارها به حالت عادی باز می‌گردند، بفروشد.

بنابراین، چنین استنباط می‌شود که هر سرمایه‌گذاری باید همیشه برآورد خود را از ارزش سهام داشته باشد، که آن را از مدل ارزش‌گذاری ارزش ویژه خود استخراج می‌کند. سپس آنها باید دائماً مراقب سهام های کم ارزش شده باشند یا به قول وارن بافت، «اسکناس های دلاری که به قیمت ده سنت در بازار فروخته می شوند».

برآورد احساسات بازار

این یک کاربرد کمی غیر متعارف از حوزه ارزش گذاری سهام است. اکنون، مواقعی وجود دارد که می توان دید که بازار به وضوح در حال سرخوشی است و زمان های دیگری وجود دارد که به نظر می رسد بازار به وضوح رکود دارد. با این حال، گاهی اوقات ممکن است سیگنال‌ها چندان واضح نباشد و سرمایه‌گذاران از انتظارات بازار از آینده اطلاعی نداشته باشند.

در این مورد نیز، ارزش گذاری سهام می تواند کمک کند. ایده این است که به یک ارزش گذاری منصفانه برسیم و سپس آنها را با ارزش های رایج در بازار مقایسه کنیم. اگر بازار بیشتر سهام را بیش از حد ارزش گذاری کند، سرمایه گذاران منتظر آینده مثبت هستند و این احساسات مثبت است. عکس این موضوع نیز صادق است. از این رو، ارزش گذاری سهام می تواند به عنوان ابزاری برای خواندن بازار مورد استفاده قرار گیرد.

فهرست مشاغل خصوصی

تجارت خصوصی و بازار سرمایه رابطه همزیستی دارند. کسب‌وکارهای خصوصی می‌توانند وجوه ارزان‌قیمتی را از بازار سرمایه به دست آورند، در حالی که سرمایه‌گذاران با حضور در بازار سرمایه فرصت سرمایه‌گذاری در مشاغل پرسود را پیدا می‌کنند.

با این حال، زمانی که یک کسب و کار خصوصی در ابتدا خود را در بازار معرفی می کند و به یک شرکت دولتی تبدیل می شود، با مشکل مواجه می شود. مالکان و سرمایه گذاران چگونه می دانند ارزش صحیح کسب و کار چقدر است؟ قیمت مناسبی که سرمایه گذاران باید بپردازند و مالکان آن را بپذیرند چقدر است؟ خوب، یک بار دیگر هنر و علم ارزش گذاری به کمک می آید. با استفاده از مدل‌های ارزش‌گذاری سهام، تحلیلگران می‌توانند به قیمت نسبتاً دقیقی برسند که توسط حقایق و داده‌ها پشتیبانی می‌شود که معمولاً برای هر دو طرف درگیر در معامله قابل قبول است.

بنابراین ارزش گذاری کسب و کار اولین وظیفه ای است که باید توسط بانکداران بازرگان در زمانی که قصد دارند یک شرکت را سهامی عام کنند، انجام دهند.

ادغام و اکتساب

در نهایت، درست مانند فهرست مشاغل خصوصی، ابهام قابل توجهی در مورد قیمتی که باید هنگام ادغام و تملک پرداخت شود، وجود دارد. سرمایه گذاران هر دو شرکت از کجا می دانند که معامله عادلانه ای به دست می آورند؟ خوب، یک بار دیگر، ارزش گذاری سهام به کمک می آید. تمرین ارزش گذاری در اینجا کاملاً پیچیده است. ابتدا هر دو موجودیت جداگانه باید ارزش گذاری شوند و سپس موجودیت ترکیبی باید ارزش گذاری شود. سپس باید منافع حاصل از ادغام کسب و کار یا “هم افزایی” را کشف کرد.

بعداً، بر اساس قدرت چانه‌زنی و توافق ریسک-پاداش ریسک، می‌توان ارزش‌گذاری منصفانه‌ای به دست آورد که هم برای خریدار و هم برای خریدار قابل قبول باشد.

به طور خلاصه، ارزش گذاری رگ حیات خدمات مالی است. همه انواع سازمان ها، از بانک های تجاری گرفته تا شرکت های مدیریت پرتفوی به این دانش نیاز دارند. همچنین، این یک دانش ناقص است، از این رو شرکت ها مایلند پول بیشتری را برای استخدام افرادی که معتقدند درک خوبی از مفهوم ارزش گذاری دارند، خرج کنند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *