سودآوری همیشه دلیل اصلی وجود یک شرکت بود. برای بسیاری از مشاغل هنوز هم همینطور است. هیچ راهی وجود ندارد که کسب‌وکارها بتوانند در سال‌های گذشته بدون ایجاد سود کافی به حیات خود ادامه دهند. فقط شرکت های دولتی می توانند در درازمدت به زیان دهی ادامه دهند. تا جایی که به شرکت‌های خصوصی مربوط می‌شود، از لحظه‌ای که شروع به زیان کردند، در مرحله آزمایشی بودند. آنها مجبور بودند کسب و کار خود را تغییر دهند تا با تأثیر فوری سودآور شوند یا سرمایه سرمایه گذاران را از دست بدهند.

این در قرن 21 تغییر کرده است. عصر اطلاعات مدل کسب و کار بسیار متفاوتی را به همراه داشته است. شرکت هایی مانند فیس بوک. توییتر، لینکدین، اینستاگرام و اسنپ چت خیلی دیر سود کرده اند. با این حال، سهام آنها در سال هایی که ضرر می کردند بی ارزش نبود. ارزش این شرکت‌ها با وجود اینکه سالانه میلیون‌ها ضرر می‌کردند، میلیاردها دلار بود.

در این مقاله، خواهیم فهمید که صنعت فناوری چگونه در این مدل سودآوری تاخیری دوام می آورد.

قانون کاهش سودمندی حاشیه ای

تجارتی که در قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم وجود داشت، همه مشاغل صنعتی بودند. این بدان معناست که تولید انبوه آنها را قادر می سازد. یکی از قوانین اقتصادی اساسی حاکم بر این مشاغل، قانون کاهش مطلوبیت حاشیه ای بود. این بدان معناست که هر واحد اضافی تولید شده ارزش کمتر و کمتری برای مصرف کنندگان خواهد داشت. از این رو با افزایش عرضه در بازار، ارزش هر واحد دیگر کاهش می یابد.

با این حال، این مورد در مورد شرکت های عصر جدید صادق نیست. این شرکت ها در واقع زمانی سود می برند که کاربران بیشتر و بیشتری شروع به پذیرش محصول کنند. هر کاربری که وارد فیس بوک می شود آن را با ارزش تر می کند. به طور مشابه، هر کاربر جدیدی که شروع به استفاده از اسنپ چت می کند، آن را برای دیگران و خود شرکت ارزشمندتر می کند.

بنابراین، اگر صنعت فناوری بلافاصله شروع به دریافت پول کند، قادر به ایجاد ارزش نخواهد بود. برای اینکه این شرکت‌ها مورد توجه قرار گیرند، باید نوعی توده بحرانی بسازند. به عنوان مثال، هنگامی که فیس بوک حجم بحرانی را به دست آورد (مثلاً 50 میلیون کاربر)، افراد بیشتری مجبور شدند به طور خودکار به آن بپیوندند تا بتوانند با آن 50 میلیون کاربر ارتباط برقرار کنند. این نقطه ای است که درآمدزایی معنا پیدا می کند. اگر فیس بوک در حالی که 50 کاربر داشت سعی می کرد درآمد ایجاد کند، کل مدل کسب و کار شکست می خورد.

چرا بسیاری از شرکت ها نمی توانند این کار را انجام دهند؟

با این حال، هر شرکتی نمی تواند استراتژی های فیس بوک یا همتایانش را اتخاذ کند. این به این دلیل است که این شرکت ها سرمایه گذاران خود را متقاعد کرده بودند که در آینده نزدیک هستند. آنها از هیچ سرمایه‌گذاری پولی نمی‌پذیرند. آنها اطمینان حاصل می کنند که سرمایه گذاران چشم اندازی در مورد آینده شرکت خود دارند که مشابه دیدگاه بنیانگذاران است.

رشد بیش از سود

چندین مورد از این شرکت‌های فناوری وجود دارند که رشد را بیش از توزیع مجدد سود ارزیابی کرده‌اند. به عنوان مثال مورد آمازون را در نظر بگیرید. این شرکت 23 سال است که وجود دارد. با این حال، از زمان تشکیل آن در سال 1994، این شرکت هرگز یک دلار به عنوان سود سهام پرداخت نکرده است. این شرکت به قدری به داستان رشد خود اعتقاد دارد که هر دلاری را که به دست آورده است دوباره در تجارت سرمایه گذاری می کند. آمازون تنها نیست. چندین شرکت فناوری این کار را انجام می دهند. این امر برای سرمایه گذاران سنتی غیرقابل قبول است. با این حال، این استراتژی نتیجه داد زیرا آمازون از یک استارت آپ کوچک به یکی از 20 شرکت برتر جهان تبدیل شد.

چگونه تاخیر در سود می تواند اشتباه باشد؟

به تعویق انداختن سود همیشه کار درستی نیست. مواردی وجود داشته است که تاخیر در سودآوری به طرز وحشتناکی اشتباه بوده است. علل شایع این امر به شرح زیر است:

 

  • تمام شدن سرمایه: تاخیر در سودآوری به این معنی است که شرکت ها باید چندین سال با زیان کار کنند. این به این معنی است که شرکت باید امکانات لازم برای نگهداری بدون پول نقد را برای چندین سال داشته باشد. اکثر استارت آپ ها چنین سرمایه ای ندارند. آن‌ها برای روشن نگه داشتن چراغ‌ها به چندین دوره مالی با ارزش‌های فزاینده بالا وابسته هستند. گاهی اوقات اقتصاد وارد رکود می شود و چنین بودجه ای به سختی تامین می شود. این امر منجر به ورشکستگی شرکت می شود. تمام پولی که قبلاً در شرکت برای ساخت شبکه سرمایه‌گذاری شده بود نیز از بین می‌رود. 

     

  • Bleed by a Thousand Cuts: شرکت هایی مانند فیس بوک و یوتیوب خدمات رایگان را به مشتریان خود ارائه کرده اند. با این حال، شرکت‌های دیگر شروع به افراط کرده‌اند. آنها در نهایت برای استفاده از محصول خود به کاربران پول می دهند! بنابراین، آنها در واقع در هر محصولی که می فروشند ضرر می کنند. مثل این است که در هر فروش یک کاهش کوچک داشته باشید. وقتی هزاران بریدگی از این دست جمع می شود، از دست دادن خون به اندازه ای است که باعث مرگ شرکت شود. مشکل از دست دادن پول با هر فروش این است که یک پیشنهاد “بازنده- باخت” است. هر یک از شرکت کنندگان در بازار سعی می کنند از رقبای خود پیشی بگیرند. نتیجه این است که تعدادی از آنها خراب می شوند. آنهایی که زنده مانده اند نیز سلامت مالی بسیار ضعیفی دارند و مستعد جنگ قیمت بیشتر از سوی تازه واردان هستند. 

بنابراین، تأخیر در سودآوری، جایگزینی برای داشتن یک مدل تجاری خوب فکر شده که ارزشی برای مشتریان فراهم می کند، نیست. این فقط یک استراتژی است که می تواند برای تقویت کسب و کارهایی که قبلاً ارزشی برای مشتریان ارائه می دهند استفاده شود .

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *