در مقالات قبلی، ما در مورد اینکه چگونه بحران اقتصادی جهانی همراه با فشارهای داخلی بر برون سپاری عملیات پشتیبان تاثیر می گذارد صحبت کردیم.در این مقاله، ما به یک موضوع داغ و یک موضوع داغ در غرب یعنی رنگ و بوی برون سپاری و حمل و نقل مشاغل به خارج از کشور نگاه می کنیم، به ویژه در زمانی که نیروی کار خانگی برای دستیابی به مشاغل پردرآمد دشوار است.
موضوع اساسی مورد بحث نگرانی اتحادیه های کارگری و کارگران در ایالات متحده و اروپا از آنچه آنها تصور می کنند ارسال ناعادلانه مشاغل به خارج از کشور است در حالی که آنها در رنج هستند. بحث این است که وقتی نیروی کار داخلی بیکار است، سیاستمداران چگونه می توانند به رهبران تجاری اجازه دهند مشاغل خارج از کشور را به هند ارسال کنند. این استدلال به اصطلاح حمایت گرایانه است که بیان می کند برون سپاری اقتصاد کشور را در وضعیت بدی قرار می دهد. در مقابله با این استدلال، طرفداران جهانی ساز هستند که استدلال می کنند که برون سپاری منجر به صرفه جویی در هزینه و مزایای دیگری مانند تمرکز بر کار با ارزش افزوده بالاتر می شود.
این بحث اساساً بین کسانی است که می خواهند مشاغل در ایالات متحده و اروپا حفظ شود در مقایسه با کسانی که برون سپاری را یک تحول ضروری برای هر اقتصادی برای حرکت به سمت بالا می دانند. نکته اینجاست که استدلال های بلندمرتبه مانند دومی در دوران رکود که کارگران بخش خانگی بدون شغل می مانند و امیدی به یافتن شغل جدید ندارند، به سختی قابل توجیه است. این موضوع که به لطف روزنامهنگاریهایی مانند لو دابز همیشه در سرفصلها قرار دارد، در یک سال انتخابات ریاستجمهوری (مانند امسال – 2012) طنینانداز میشود که عصبانیتها بالا میرود و فریاد برونسپاری افزایش مییابد. همانطور که از اتفاقات اخیر در ایالات متحده مشاهده می شود، پرزیدنت اوباما برای برون سپاری کمتر در برخی از بخش ها و برون سپاری بیشتر در بخش های دیگر فشار می آورد.
این موضع را با موضع سایر نامزدهای ریاست جمهوری مانند میت رامنی مقایسه کنید که طرفدار شکلی فراگیر از برون سپاری است که در آن مدیر عامل و سهامداران سود می برند اما کارگران عادی آسیب می بینند. در هفتههای اخیر، این موضوع به شعاری برای تیم مبارزات انتخاباتی اوباما تبدیل شده است و این نتیجه مستقیم اجبارهای سیاست داخلی است که نقش بزرگی در تعیین میزان برونسپاری قابل انجام دارد. در نهایت، موضوع برون سپاری نیز بسیار حساس است، زیرا معیشت کارگران در خطر است و از این رو هر سیاستمدار یا مفسر رسانه ای باید با این موضوع به شیوه ای ظریف برخورد کند. نکته اینجاست که جدای از موضع گیری و شعارزدگی، باید یک تحلیل عینی و سختگیرانه از موضوع انجام شود تا دعواهای جناحی و تک گویی ها بحث را از مسیر خارج نکند.
در خاتمه، این در واقع این است که مدیران اجرایی و رهبران تجاری آمریکا به طور فزایندهای برای توجیه موضع طرفدار برونسپاری خود بهویژه زمانی که اقتصاد ایالاتمتحده رو به رکود است و مشاغل کمتری برای ادامه کار وجود دارد، سختتر میشوند.
بدون نظر