مدل های بلوغ قابلیت

وقتی سازمان‌ها می‌خواهند برای کیفیت یا برتری عملیاتی خود گواهی دریافت کنند، معمولاً به چارچوب‌های کیفی مانند شش سیگما، کایزن یا TQM روی می‌آورند. اینها فقط معرف مدلهای مختلف کیفیت و تعالی عملیاتی هستند و همچنین چارچوبهای بسیار دیگری نیز وجود دارد. به طور مشابه، مدل‌های قابلیت فرآیندی مانند مدل SEI-CMM (موسسه مهندسی نرم‌افزار – مدل بلوغ قابلیت) یا iCMM که مختص شرکت‌های نرم‌افزاری است و PCMM وجود دارد که نشان‌دهنده قابلیت فرآیند HRM یا مدیریت افراد است. قابلیت همه این مدل‌ها به میزان بلوغ سازمان‌ها از نظر جنبه‌های فرآیندی مربوط می‌شوند. به عنوان مثال، برای مدت طولانی در دهه 1990 و 2000، بسیاری از شرکت‌های نرم‌افزاری به این نکته توجه کردند که به‌عنوان توانایی SEI-CMM گواهینامه دریافت کنند، زیرا روند و مد طی آن دهه‌ها برای بلوغ فرآیندی بود که به طور گسترده‌ای به‌عنوان نشان‌دهنده میزان مدیریت این شرکت‌ها در فرآیندهای خود دیده می‌شد. جدای از این، محرک‌های دیگری نیز برای تغییر وجود داشت، مانند این تصور که شرکت‌های نرم‌افزار آسیایی (به‌ویژه در هند) به اندازه شرکت‌های غربی فرآیندی نیستند. این دلیلی بود که مدل SEI-CMM به طور گسترده توسط شرکت‌های نرم‌افزاری هندی مورد استفاده قرار گرفت، زیرا از آن به عنوان نشان بلوغ فرآیندی یاد می‌شد. محرک های دیگری نیز برای تغییر وجود داشت، مانند این تصور که شرکت های نرم افزاری آسیایی (به ویژه در هند) به اندازه شرکت های غربی فرآیندی نیستند. این دلیلی بود که مدل SEI-CMM به طور گسترده توسط شرکت‌های نرم‌افزاری هندی مورد استفاده قرار گرفت، زیرا از آن به عنوان نشان بلوغ فرآیندی یاد می‌شد. محرک های دیگری نیز برای تغییر وجود داشت، مانند این تصور که شرکت های نرم افزاری آسیایی (به ویژه در هند) به اندازه شرکت های غربی فرآیندی نیستند. این دلیلی بود که مدل SEI-CMM به طور گسترده توسط شرکت‌های نرم‌افزاری هندی مورد استفاده قرار گرفت، زیرا از آن به عنوان نشان بلوغ فرآیندی یاد می‌شد.

چارچوب SEI-CMM

این چارچوب‌ها مانند چارچوب‌های کیفیت و تعالی عملیاتی بر اساس چگونگی تعریف و بهینه‌سازی شرکت‌ها با توجه به فرآیندها و بلوغ از نظر کیفیت و تعالی عملیاتی بود.مدل SEI-CMM دارای پنج مرحله اولیه یا تعریف نشده، قابل تکرار، تعریف شده، مدیریت شده و بهینه سازی بود که به نظر می رسید نشان دهنده میزان بلوغ فرآیندهای سازمان باشد.. مرحله اول زمانی بود که سازمان‌ها فرآیندهای تعریف‌شده‌ای نداشتند و این مرحله قرار بود به این معنا باشد که سازمان به یک رویکرد آشفته و برنامه‌ریزی نشده نسبت به فرآیندها شبیه است. مرحله دوم زمانی بود که فرآیندها در سازمان به اندازه کافی بالغ شده بودند که قابل تکرار باشند، به این معنی که سازمان قادر به تکرار آنها در سراسر سازمان بود. مرحله سوم زمانی بود که فرآیندها تعریف شدند، اما مدیریت نشدند، به این معنی که شرکت هنوز معیارهای استاندارد را برای تعیین بلوغ فرآیندی اعمال نکرده است. مرحله سوم زمانی بود که دانش از یک پروژه خاص می‌توانست به پروژه بعدی منتقل شود و فرآیندها به اندازه کافی بالغ شده بودند تا در سراسر سازمان تکرار شوند.

شرکت های آسیایی چگونه مدل CMM را مشاهده می کنند

این مراحل به عنوان شاخص‌هایی در نظر گرفته می‌شوند که نشان می‌دهد سازمان تا چه حد از نظر توانایی فرآیندی به بلوغ رسیده است و سازمان تا چه حد در بهبود فرآیند با هر تکرار درگیر بوده است. جالب است بدانید که روند بلوغ فرآیند توسط بسیاری در آسیا به عنوان یک مدل تجاری شایسته تلقی می‌شود، در حالی که برخی از غول‌های بزرگ مانند مایکروسافت هنوز به بلوغ فرآیندی نرسیده‌اند. دلیل این امر که توسط برخی از کارشناسان پیش‌رفت کرده‌اند این است که بلوغ فرآیند جام مقدس شرکت‌های نوآوری مانند مایکروسافت، گوگل و اپل نیست که در بهبود فوری و بداهه‌سازی پیشرفت کردند. در مقابل ادعای قبلی مبنی بر اینکه این چارچوب CMM به طور گسترده در شرق پذیرفته شده است،

اندیشه های پایانی

در نهایت، صدور گواهینامه بر اساس مدل CMM مزایای خود را دارد، این مزیت ها بیشتر از هزینه ها و زمان و تلاش سازمان ها برای دریافت گواهینامه است. این به این دلیل است که برخلاف رهبران صنعت که به هر حال علیرغم اینکه گواهینامه دریافت نکرده‌اند، به عنوان الگو شناخته می‌شوند، شرکت‌های آسیایی نیاز داشتند تا خود را به‌عنوان توانایی فرآیند و بالغ در فرآیند به تصویر بکشند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *