ماه گذشته دونالد ترامپ وقتی فدرال رزرو را “دیوانه” خواند، به بحثی دامن زد. اتهامات سیاسی در سراسر رسانه ها پخش شد. با این حال، یک نکته بسیار مهم را مطرح کرد. جهان متوجه شد که دونالد ترامپ کنترل فدرال رزرو را که بانک مرکزی ایالات متحده است، ندارد. برای افراد باهوش مالی، این اصلاً آشکار نبود. با این حال، اکثریت مردم بر این باورند که بانک های مرکزی کنترل کامل دولت خود را در دست دارند.
با این حال، این واقعیت، حداقل، در زمان های اخیر نیست. به عنوان مثال، بانک انگلستان تا سال 1997 تا حد زیادی تحت کنترل دولت بود. پس از گذشت 300 صد سال از عمر آن، بانک انگلستان سرانجام توانست در سال 1997 به یک نهاد مستقل تبدیل شود. تنها بانک مرکزی این کار را انجام می دهد. از دهه 1970، بانک های مرکزی در سراسر جهان برای استقلال مالی لابی می کردند. شوک های اوپک در دهه های 1960 و 1970 ضعف بانک های مرکزی را آشکار کرده بود. در تمام دهه های 1960 و 1970، تورم در اروپا دو رقمی بود. بانک های مرکزی برای رفع این مشکل به استقلال بیشتری نیاز داشتند. این خودمختاری به آنها داده شد. در نتیجه تقریباً تمام بانک های مرکزی جهان از نفوذ سیاسی عاری هستند. این سیاست مزایا و معایب خود را دارد.در این مقاله مزایا و معایب داشتن یک بانک مرکزی مستقل را بیان کرده ایم.
مزایای
بدیهی است که داشتن یک بانک مرکزی غیرسیاسی مزایای زیادی دارد. برخی از آنها در زیر ذکر شده است.
- چرخه سیاسی در مقابل چرخه تجاری : سیاستمداران در سراسر جهان فقط به فکر ماندن در قدرت هستند. تا زمانی که بتوانند کنترل خود را حفظ کنند، هر کاری که لازم باشد انجام خواهند داد. از این رو، می توان گفت که کنش های سیاستمداران تحت کنترل چرخه های سیاسی است. آنها در سال های پیش از انتخابات بسیار سخاوتمند و سازگار می شوند.
از سوی دیگر، کسب و کار بر اساس چرخه های تجاری عمل می کند. لزومی ندارد که دوره های رونق و رکود با چرخه های سیاسی همزمان شود. همچنین، اگر چنین کنند، سیاستمداران ممکن است تضاد منافع داشته باشند. به عنوان مثال، اگر تورم بیش از حد در طول یک سال انتخاباتی وجود داشته باشد، سیاستمداران ممکن است به سادگی از تصمیم ضروری اما غیرمحبوب در اجرای افزایش نرخ بهره بگذرند. از این رو، این احتمال وجود دارد که سیاستمداران در نهایت کل اقتصاد را برای منافع خودخواهانه به خطر بیاندازند. به همین دلیل است که بانک های مرکزی باید مستقل باشند. آنها می توانند بدون توجه به چرخه انتخابات تصمیمات سخت بگیرند. اقتصاد و انتخابات به طور طبیعی با هم مرتبط نیستند. بنابراین، ضروری است که تصمیمات مربوط به اقتصاد به طور مستقل اتخاذ شود.
- چرخه سیاسی در مقابل چرخه تجاری : سیاستمداران در سراسر جهان فقط به فکر ماندن در قدرت هستند. تا زمانی که بتوانند کنترل خود را حفظ کنند، هر کاری که لازم باشد انجام خواهند داد. از این رو، می توان گفت که کنش های سیاستمداران تحت کنترل چرخه های سیاسی است. آنها در سال های پیش از انتخابات بسیار سخاوتمند و سازگار می شوند.
- تورم : کنترل تورم هدف اصلی هر بانک مرکزی است. برای انجام این کار، آنها باید پول خرج شده توسط دولت را کنترل کنند. اگر تصمیمات مربوط به اقتصاد توسط دولت قابل اتخاذ باشد، آنها فقط تصمیمات پوپولیستی خواهند گرفت. برای مثال، دولتها ممکن است تصمیم بگیرند که مراقبتهای بهداشتی و مزایای بازنشستگی را به صورت رایگان ارائه کنند، حتی اگر توانایی مالی برای اجرای چنین تصمیمهایی را نداشته باشند. نکته اصلی این است که اگر کنترل اقتصاد به دولت داده شود، ممکن است به چاپ بی رویه پول متوسل شوند که در نهایت منجر به فروپاشی اقتصادی می شود. این همان چیزی است که در بسیاری از تمدن های باستانی از جمله روم اتفاق افتاده است. از این رو، برای جلوگیری از این امر، بانک های مرکزی از اختیارات دولتی مستقل شده اند.
- مخارج کسری : دولتها در سراسر جهان علاقهمند به اجرای پروژههای پوپولیستی هستند، حتی اگر چنین پروژههایی توسط بنیادهای اقتصادی پشتیبانی نمیشوند. مورد استادیوم های ورزشی که برای المپیک یونان و جام جهانی فوتبال در برزیل ساخته شده اند را در نظر بگیرید. در هر دو مورد، دولت نباید به کسری هزینه می پرداخت، اما این کار را کرد. اگر دولت کنترل کامل سیاست پولی را در دست داشت، این موارد رایجتر میشد. از این رو، جدا نگه داشتن سیاست پولی از دولت برای حفظ سلامت مالی دولت مهم است.
معایب
جداسازی بانک مرکزی از دولت مزایای بسیاری دارد که در بالا ذکر شد. با این حال، برخی از معایب نیز وجود دارد.
- مخفی : بزرگترین انتقاد به بانک مرکزی این است که عملیات آنها بسیار محرمانه است. بسیاری از اوقات اقدامات آنها کاملاً غیرمنتظره است. بسیاری از بحران های مالی در گذشته تنها به این دلیل رخ داده است که بانک مرکزی اقدام غیرمنتظره ای انجام داده است. برای جلوگیری از تکرار این اتفاق، بانکهای مرکزی باید از انتقال نرم اطمینان حاصل کنند. سیاست های آنها نباید مخفیانه باشد و اقتصاد را شوکه نکند.
- به نفع بانک های بزرگ : بسیاری از تحلیلگران بر این عقیده هستند که تمام سیاست های ایجاد شده توسط بانک های مرکزی به نفع بانک های بزرگ است نه به نفع مردم عادی. به عنوان مثال، بزرگترین هدف آنها کاهش تورم است. با این حال، پس از سقوط سال 2008، آنها سیاست تسهیل کمی را برای نجات بانکهای بزرگ دنبال کردند. این منجر به ایجاد تورم بیشتر از هر سیاست دولتی شده است.
به طور خلاصه، می توان گفت که داشتن بانک مرکزی مستقل دارای مزایا و همچنین معایبی است. با این حال، به نظر می رسد که در حال حاضر، جوانب مثبت از معایب آن بیشتر است. به همین دلیل است که بانک های مرکزی در سراسر جهان شاهد افزایش استقلال بوده اند.
بدون نظر