هر کریسمس، اپل در گالری بازی می کند که در آن همه آمریکایی ها و بقیه طرفداران اپل در سراسر جهان مشتاقانه منتظر محصول جدید وعده داده شده در آینده هستند و انتظار می رود اپل از I Phone 5G جدید، باریکتر و بهبود یافته رونمایی کند. بر کسی پوشیده نیست که اپل یک فرقه در سراسر جهان است. با پیشروی در بازار جهانی، اپل همچنان به نوآوری و پیشی گرفتن از رقبای خود ادامه می‌دهد و بدون اینکه بنیانگذارش در راس آن باشد، بیش از 30 درصد سود خواهد داشت. یک لحظه بایستید و فکر کنید – چه چیزی این سازمان ها را در یک دوره طولانی موفق می کند. به زودی خواهید فهمید که سازمان علاوه بر چشم انداز روشن و نقاط قوت فن آوری، متفاوت ساخته شده است.

سازمان‌های امروزی بر ساختار سازمانی متمرکز نیستند، بلکه به گونه‌ای ساخته شده‌اند که همواره در حال تغییر و تحول در هماهنگی با نیاز مشتری، فناوری در حال تحول و محیط خارجی است که شامل همه عوامل مؤثر بر سازمان، فناوری، افراد آن، محصول است. و غیره سازمان‌هایی که بر مشتری و نوآوری خود تمرکز می‌کنند برای مدیریت سازمان به فرآیندهای تجاری وابسته هستند و مدیریت را آزاد می‌گذارند تا روی «فناوری‌های پیشرفت» خود کار کند.

در سال‌های آینده، جایی برای سازمان‌هایی که بر اساس فلسفه‌ها و نظام‌های قدیمی سازمانی به حیات خود ادامه می‌دهند، باقی نخواهد ماند. خواه یک صنعت چندملیتی باشد یا یک صنعت در مقیاس کوچک، مدیریت باید نه تنها در زمینه تولید و کیفیت، بلکه در تجارت کلی که شامل همه عملکردها، بخش ها و منابع است، فرآیند گرا باشد.

اگرچه سال‌های گذشته، سازمان‌ها موج جدید را تشخیص می‌دهند و مایل به تغییر هستند، تغییر یک شبه به این راحتی نیست. اول از همه مهم است که بدانیم تغییر چیزی است که مردم به طور طبیعی و ناخودآگاه در برابر آن مقاومت می کنند. در مورد سازمانی که مجبور است به طور کامل تغییر کند و شکل جدیدی از وجود را بپذیرد، مستلزم رویکردی بسیار قوی و برنامه ریزی شده برای شروع تغییر، برای اطمینان از وقوع تغییر و اطمینان از تداوم دیدگاه جدید تغییر یافته در سراسر سازمان است. تا زمانی که به یک عادت طبیعی تبدیل شود.

نمای فرآیند مدیریت تغییر

اول از همه، نیاز به تغییر باید توسط رهبری تشخیص داده شود. اگر سازمان دارای دو نهاد رهبری مجزا از مالکیت باشد، هر دو باید به این نیاز پی ببرند و آن را برای آینده و بقای کل سازمان و تجارت خود مهم بدانند. بنابراین ذینفعان فرآیند مدیریت تغییر، مدیریت خواهند بود.

به محض پذیرش این واقعیت که تغییر ضروری است، باید یک ایده و چشم انداز قطعی در مورد چگونگی سازمان تغییر یافته جدید وجود داشته باشد . این چشم انداز جدید باید توسط رهبری/مدیریت ترسیم شود و به تک تک افراد سازمان ابلاغ شود. مهم است که اطمینان حاصل شود که هر فردی که به سازمان کمک می کند، بخشی از فرآیند مدیریت تغییر می شود که در صورت عدم موفقیت کل پروژه تغییر موفق نخواهد شد.

هنگامی که چشم انداز و برنامه تغییر ایجاد شد، ارزیابی وضعیت و محیط فعلی برای شناسایی موانع، خطرات و موانع احتمالی در برابر فرآیند تغییر و ترسیم یک برنامه اقدام برای کاهش خطرات، برای حذف خطرات مهم است. موانع و موانعی که احتمالاً مانع از روند تغییر می شوند.

مدیریت تغییر در یک سازمان آسان نیست. این امر مستلزم درگیر کردن متخصصانی است که می توانند به سازمان در ترسیم چشم انداز کمک کنند، برای تعیین اهداف، برنامه ریزی فرآیند، مدیریت انتقال، ارائه آموزش و بازآموزی و کمک به سازمان برای انتقال به کار به عنوان نهاد جدید.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *