ما با جزئیات در مورد تولید ناخالص داخلی صحبت کرده ایم. در حال حاضر، ما از خطرات تعیین حداکثر تولید ناخالص داخلی به عنوان هدف اصلی اقتصادی یک کشور آگاه هستیم. برای مطالعه بیشتر در مورد تولید ناخالص داخلی، باید نگاه دقیق تری به این داشته باشیم که از چه چیزی تشکیل شده است، یعنی اجزای آن. هنگامی که اجزاء و نحوه محاسبه آنها را بشناسیم، میتوانیم مزایا و معایب آنها را بیشتر بررسی کنیم.
از این رو در سطح کلان می توان گفت که تولید ناخالص داخلی مجموع همه کالاها و خدمات تولید شده در محدوده یک کشور است. با این حال، همه کالاها یکسان نیستند و همه تولیدکنندگان یکسان نیستند. برخی از انواع کالاها بیشتر از سایرین به نفع اقتصاد است و در مورد تولیدکنندگان نیز همین گونه است. از این رو، برای تجزیه و تحلیل کامل تولید ناخالص داخلی، ضروری است که تولید ناخالص داخلی را به اجزای سازنده آن تقسیم کنیم.
اولین دوشاخه بین تجارت داخلی و تجارت خارجی اتفاق می افتد. ما ابتدا کالاهایی را که برای مصرف خود تولید می کنیم از کالاهایی که به خارج از کشور ارسال می شود جدا می کنیم. سپس سطح بعدی انشعاب در داخل کالاهای داخلی اتفاق می افتد. سپس کالاهای داخلی به کالاهای تولید شده توسط بخش خصوصی و کالاهای تولید شده توسط بخش دولتی یعنی دولت تفکیک می شوند. علاوه بر این، کالاهای تولید شده توسط بخش خصوصی به کالاهایی که برای مصرف فوری تولید می شوند و کالاهایی که به عنوان سرمایه گذاری عمل می کنند و به تولید کالاها در آینده کمک می کنند، تقسیم می شوند.
بنابراین اجزای تولید ناخالص داخلی را می توان در قالب این معادله بیان کرد:
تولید ناخالص داخلی = C + I + G + (X – M)
که در آن:
- C مقدار کالایی است که برای مصرف تولید می شود
- من مقدار سرمایه گذاری انجام شده است
- C + I با هم نشان دهنده سهم بخش خصوصی است
- G مقدار کالاهای تولید شده توسط دولت و
- X – M صادرات منهای واردات است یعنی سهم خالصی که صادرات در تولید ناخالص داخلی داشته است
بیایید هر یک از این مؤلفه ها را با جزئیات بیشتری مطالعه کنیم
مصرف:
مصرف نشان دهنده تمام کالاها و خدماتی است که توسط خانوارها یعنی مصرف کنندگان فردی خریداری شده است. این جزء تولید ناخالص داخلی بهترین شاخص قدرت خرید در هر اقتصاد معینی است. عدد C بالاتر نسبت به کل تولید ناخالص داخلی نشانه خوبی در نظر گرفته می شود. این بدان معناست که اقتصاد توسط بازار یعنی مخارج مصرف کننده هدایت می شود و به طور مصنوعی متورم نمی شود.
سرمایه گذاری:
سرمایه گذاری که به آن سرمایه گذاری ثابت نیز می گویند مقدار کالاهای سرمایه ای است که یک کشور در یک سال معین اضافه می کند. بسیار مهم است که کالاهای تولید شده برای مصرف فعلی را از کالاهایی که به حداکثر رساندن تولید در سالهای آینده کمک میکنند، تفکیک کنیم. مولفه I ایده خوبی در مورد میزان تولید ناخالص داخلی یک اقتصاد در سال های آینده می دهد. سرمایه گذاری بیشتر در کالاهای سرمایه ای توسط اقتصاد نشانه خوبی است که نشان می دهد انتظار می رود تولید در سال های آینده افزایش یابد. جزء “I” بیشتر به سرمایه گذاری های مسکونی و غیر مسکونی تقسیم می شود. این به این دلیل است که سرمایه گذاری های مسکونی لزوماً به معنای تولید بالاتر در آینده نیست در حالی که سرمایه گذاری های صنعتی به این معنی است.
مخارج دولت:
مولفه بعدی هزینه های دولت است. این همان مؤلفه ای است که در چند مقاله گذشته به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. مخارج دولت صرفاً میزان پولی را که توسط دولت در هر سال خرج می شود اندازه گیری می کند. این هزینه شامل پرداخت های انتقالی یعنی پرداخت های تامین اجتماعی یا مزایای بیکاری نمی شود.
مخارج بالاتر دولت اغلب با اقتصادهای ضعیف مرتبط است. با این حال، لزوماً اینطور نیست. کشورهایی مانند چین با وجود این واقعیت که بخش قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی آنها هنوز از مولفه “G” ناشی می شود، به نیروگاه های اقتصادی تبدیل شده اند.
صادرات خالص:
جزء بعدی صادرات خالص یعنی XM است. اکنون فقط این واقعیت که واردات از تولید ناخالص داخلی کم می شود، اغلب به واردات مفهوم منفی می دهد. با این حال، این درست نیست. واردات از تولید ناخالص داخلی کم می شود تا از شمارش مضاعف جلوگیری شود. این به این دلیل است که واردات قبلاً تحت جزء “C” در نظر گرفته شده است. واردات لزوماً برای کشور مضر نیست و در واقع ممکن است به استفاده عاقلانه تر از منابع طبیعی موجود در اختیار کشور کمک کند.
جداسازی تجارت خارجی از بازارهای داخلی مهم است. این به اقتصاددانان ایده می دهد که چه چیزی باعث تولید ناخالص داخلی می شود. اگر تولید ناخالص داخلی یک کشور صادرات محور باشد، کاهش رشد در سایر کشورها تأثیر نامطلوبی بر تولید ناخالص داخلی خواهد داشت. از سوی دیگر، اگر اقتصاد با مصرف داخلی هدایت شود و وابستگی کمتری به بازارهای خارجی داشته باشد، تولید ناخالص داخلی کمتر تحت تأثیر کاهش رشد سایر بازارها قرار خواهد گرفت.
به طور خلاصه، تجزیه و تحلیل تولید ناخالص داخلی را می توان تنها با تقسیم بیشتر آن به دسته های کوچکتر و کوچکتر انجام داد. این مولفه ها هنوز تنها تصویری در سطح کلان از اقتصاد ارائه می دهند. تحلیلهای اقتصادی بیشتر به جزئیات میپردازند و سعی میکنند دقیقاً مشخص کنند چه کالاها، بخشها یا بازارهایی باعث تولید ناخالص داخلی میشوند.
بدون نظر