زمانی که صحبت از ادعاهای ورشکستگی به میان می آید، زمان بندی همه چیز است. هر شرکتی که با خطر ورشکستگی مواجه است وظیفه دارد اطمینان حاصل کند که ارزش شرکت را به حداکثر می رساند. این به این معنی است که شرکت، وام دهندگان و افسران مدیریت آن وظیفه ذاتی دارند که اطمینان حاصل کنند که یک گروه خاص از ذینفعان به ضرر سایرین سود نمی برند.
این بدان معنی است که اگر مدیریت دلایل کافی برای این باور داشته باشد که ارزش فعلی شرکت حداکثر است و حفظ اجباری شرکت برای مدتی بیشتر منجر به فرسایش ارزش می شود، باید اقدام فوری و قاطع برای پایان دادن به شرکت انجام دهند. محکم
اگر آنها موفق به انجام این کار نشوند، اساساً به از دست دادن ارزشی که یک شرکت تجربه می کند کمک می کنند. این کاهش ارزش ممکن است به طور نامتناسبی به برخی از طرفین ضربه بزند. این بدان معناست که این احتمال وجود دارد که برخی از طرفین ممکن است به ضرر دیگران سود ببرند. به این امر در اصطلاح حقوقی “تعمیق ورشکستگی” یک شرکت گفته می شود.
مقررات ویژه ای در قانون ورشکستگی برای افرادی وجود دارد که به نظر می رسد عمداً ورشکستگی یک شرکت را عمیق تر می کنند. همین موضوع در این مقاله به تفصیل توضیح داده شده است .
معنی تعمیق ورشکستگی
زمانی یک شرکت ورشکسته تلقی می شود که ارزش بازار بدهی های آن از ارزش بازار دارایی های آن بیشتر شود. این بدان معنی است که شرکت دارای ارزش ویژه منفی است و تا زمانی که سرمایه بیشتری صورت نگیرد نمی تواند به فعالیت خود ادامه دهد.
برخی از فعالان و وکلا ادعا کردهاند که صندوقهای کرکس اغلب با مدیریت شرکتهایی که نزدیک به ورشکستگی هستند همکاری میکنند تا کسبوکار را در زمین راهاندازی کنند. زمانی که شرکت تحت فشار است وام های بیشتری می گیرند. این وام ها با سود بسیار بالا گرفته می شود و برای دریافت این وام ها هزینه های زیادی متحمل می شود. همچنین، مشاهده شده است که وام دهندگان جدید تنها در صورتی پول را سرمایه گذاری می کنند که نسبت به سرمایه گذاران موجود اولویت داشته باشند.
از آنجایی که این وام ها اولویت بیشتری نسبت به وام های موجود شرکت دارند، ارزش آن تغییر می کند. یک گروه از ذینفعان یعنی وام دهندگان جدید سود می برند زیرا سود بیشتری به آنها پرداخت می شود و همچنین انواع مختلفی از کارمزدها را دریافت می کنند. در عین حال، گروه دوم سهامداران یعنی وام دهندگان قدیمی تحت تأثیر منفی قرار می گیرند زیرا پولی که قبلاً قرار بود به آنها پرداخت شود کاهش می یابد زیرا بدهی آنها اکنون اولویت کمتری دارد.
اقدام قانونی علیه تشدید ورشکستگی
در ایالات متحده، بسیاری از وام دهندگان، مدیران و غیره به دلیل اینکه مشخص شد ورشکستگی شرکت را عمیق تر می کنند، به مقدار زیادی جریمه شده اند. در طول زمان، بسیاری از شرکتها با دعویهایی مواجه شدهاند که توسط سایر طلبکاران آغاز شده است.
با این حال، تشدید دعاوی ورشکستگی نتایج متفاوتی در دادگاه داشته است. در برخی موارد شرکت ها مجبور به پرداخت جریمه نقدی شده اند، در حالی که در موارد دیگر متهمان بدون هیچ ضرر مالی فرار کرده اند. مشکل این است که تناقض زیادی در نحوه تفسیر و اعمال این قوانین در مناطق مختلف ایالات متحده وجود دارد. به همین دلیل است که محل ثبت دادخواست در هنگام تشکیل پرونده از اهمیت بالایی برخوردار است. برادری حقوقی باید مکانیزمی را ایجاد کند که در آن این قوانین به طور مداوم در سراسر کشور اعمال شوند.
ادله علیه تشدید ورشکستگی
در طول سال ها، بسیاری از شرکت ها استدلال کرده اند که مفهوم عمیق تر شدن ورشکستگی وجود ندارد. به گفته آنها، بدتر کردن وضعیت یک شرکت صرفاً با دادن وام غیرممکن است. این به این دلیل است که بر اساس اثر دوگانه حسابداری، شرکت در هنگام اعطای وام، دارایی و بدهی دریافت می کند. تزریق نقدی در نتیجه وام یک دارایی ایجاد می کند، در حالی که IOU به وام دهنده یک بدهی ایجاد می کند. این دارایی و بدهی یکدیگر را خنثی می کنند و در حالت ایده آل، وضعیت شرکت بدتر از قبل از وام نیست.
به گفته این منتقدان، سوء مدیریت بعدی وجوه تحت کنترل شرکت است که در واقع باعث ایجاد مشکل می شود. این درست است که 100٪ شرکت هایی که در دادگاه ورشکستگی به پایان می رسند، در چند روز اخیر سرمایه های اضافی دریافت کرده اند. با این حال، این تامین مالی به منظور تلاش برای احیای تجارت شرکت مهم است. بسیاری از شرکت هایی که می توانند خود را احیا کنند در دادگاه ورشکستگی قرار نمی گیرند. منتقدان بر این باورند که ورشکستگی و وام های لحظه آخری همبستگی بالایی دارند. با این حال، همبستگی دلالت بر علیت ندارد. هیچ مسیر منطقی مستقیمی وجود ندارد که بیان کند وام های اضافی لزوماً ارزش شرکت را کاهش می دهد. وام به خودی خود خنثی از پرداخت بدهی است. بنابراین، این منتقدان معتقدند که وام دهندگان نباید به دلیل تعمیق ورشکستگی تحت تعقیب قرار گیرند. با توجه به آنها، این سوء مدیریت وجوه دریافتی است که باعث سقوط می شود. در نتیجه، اگر صراحتاً ثابت شود که مدیران یا سهل انگاری کرده اند یا با طرف خارجی تبانی کرده اند، تنها مدیریت باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرد.
منتقدان تعمیق تئوری ورشکستگی نیز استدلال میکنند که ضرر کردن شرکتها به دلیل معاملات مالی بد، کاملاً طبیعی است. روزگار ناامیدانه مستلزم اقدامات ناامیدکننده است، در نتیجه، شرکت ها مجبور به گرفتن وام با نرخ بهره بالا هستند. با این حال، این باعث نمی شود که آنها عمداً در سقوط شرکت شرکت کنند. بسیاری از تصمیمات بد دیگر وجود دارد که مدیریت می تواند بگیرد. به عنوان مثال، آنها می توانند یک محصول بد راه اندازی کنند، سرمایه گذاری بیش از حد در تحقیقات انجام دهند یا حتی یک شرکت اشتباه را به دست آورند. این تصمیمات همچنین می تواند باعث ضرر مالی برای برخی از سهامداران شود. اگر دیگر انواع معاملات بد پیگرد قانونی ندارد، پس چرا باید وام های بد را مشخص کرد؟
واقعیت این است که تعمیق ورشکستگی یک ساختار نظری است که برخی قضات به آن اعتقاد دارند، در حالی که برخی دیگر به آن اعتقاد ندارند. به همین دلیل است که قضاوت های مربوط به این موضوع بسیار متنوع و متنوع است.
بدون نظر