دو مکتب فکری غالب در مورد بازار سهام وجود دارد. نظرات این مکاتب فکری تا حدودی متناقض است.
یک مکتب فکری وجود دارد که به سرمایهگذاران توصیه میکند از سرمایهگذاریهای بازار سهام دوری کنند، زیرا آنها ذاتاً نوسان دارند. اغلب افرادی را خواهید دید که معتقد به این مکتب فکری هستند که از دور ماندن مردم از بازارهای سهام به دلیل نوسانات موجود در بازار حمایت می کنند.
از سوی دیگر، مکتب فکری دوم، مردم را به سرمایه گذاری در بورس تشویق می کند. این به این دلیل است که آنها بر بازده تمرکز می کنند و بیان می کنند که در دراز مدت، هیچ طبقه سرمایه گذاری دیگری به اندازه بازارهای سهام بازدهی نداشته باشد.
نتیجه نهایی این است که سرمایهگذاران اغلب بین سرمایهگذاری در بازار سهام یا دوری از نوسانات درگیر هستند. این زمانی است که روشی به نام «میانگین سازی هزینه دلار» برای تطبیق این دو رویکرد ایجاد شد. این رویکرد به کاهش نوسانات بازار سهام کمک می کند و در عین حال به سرمایه گذاران کمک می کند تا مزایای حداکثر بازده را به دست آورند.
در این مقاله، نگاهی دقیقتر به این خواهیم داشت که میانگینگیری هزینه دلار چیست و برخی از مزایایی که با میانگینگیری هزینه دلار مرتبط است، چیست.
میانگین هزینه دلار چیست؟
میانگین گیری دلار-هزینه یک استراتژی سرمایه گذاری است که به منظور کاهش نوسانات بازارهای سهام ایجاد شده است. ایده پشت میانگین گیری هزینه دلار بسیار ساده است. در واقع، آنقدر ساده است که به نظر یک استراتژی پیچیده به نظر نمی رسد، به همین دلیل است که بسیاری از سرمایه گذاران شک دارند که آیا آن کار خواهد کرد یا خیر. با این حال، در طول سال ها، ثابت شده است که موثر است.
ایده پشت میانگین گیری هزینه دلار این است که نوسانات در بازار سهام به این دلیل وجود دارد که مردم سعی می کنند زمان بازار را تعیین کنند. این بدان معنی است که آنها سعی می کنند به دنبال یک نقطه ورودی به تنهایی برای سرمایه گذاری باشند. جستجو برای آن نقطه ورودی عالی اغلب آنها را به تصمیمات اشتباه زیادی می برد. گاهی اوقات وقتی بازار خیلی بالاست خرید می کنند. مواقع دیگر، زمانی که بازار پایین است، به اندازه کافی خرید نمی کنند.
هدف از میانگینگیری هزینههای دلار حذف مولفه احساسی سرمایهگذاری و جایگزینی با یک جزء مکانیکی است . بنابراین، سرمایهگذاری که از میانگینگیری هزینه دلار پیروی میکند، قرار نیست جزئیات خارجی را در نظر بگیرد. آنها باید کورکورانه مبلغ معینی از پول را در تاریخ معینی هر ماه صرف نظر از شرایط بازار سرمایه گذاری کنند!
ما می توانیم این را با کمک یک مثال درک کنیم. فرض کنید یک سرمایه گذار قرار است در ابتدای هر ماه 1000 دلار در بورس سرمایه گذاری کند. درک این نکته مهم است که تاریخ سرمایه گذاری و همچنین مقدار آن باید ثابت باشد. اگر این متغیرها تغییر کنند، آنگاه فرد میانگینگیری هزینه دلار را دنبال نمیکند. دلایل عملکرد این رویکرد سرمایه گذاری در زیر نوشته شده است:
چرا میانگین هزینه دلار کار می کند؟
- نظم و انضباط: مهمترین دلیل موفقیت این رویکرد سرمایه گذاری این است که نظم و انضباط ایجاد کرده است. اکثر مردم به دلیل اینکه اصلا سرمایه گذاری نمی کنند موفقیت آمیز سرمایه گذاری نمی کنند. میانگین هزینه دلار تضمین می کند که یک فرد موظف است دقیقاً همان مقدار پول را هر ماه سرمایه گذاری کند. مشاهده شده است که افرادی که برنامه های میانگین هزینه دلاری دارند در نهایت در مقایسه با افرادی که در چنین برنامه هایی نیستند، به میزان قابل توجهی پول بیشتری سرمایه گذاری می کنند.
- تنظیم خودکار: طرح میانگین هزینه دلار دارای مکانیزم تنظیم داخلی است. از آنجایی که مقدار سرمایه گذاری هر ماه یکسان است، بنابراین تعداد واحدهای خریداری شده صرفاً بر اساس قیمت متفاوت است. در نتیجه وقتی قیمت بالاتر می رود، به طور خودکار تعداد واحدهای خریداری شده کمتر می شود. در عین حال، با کاهش قیمت، تعداد واحدهای خریداری شده به طور خودکار بیشتر می شود. در نتیجه این استراتژی، سرمایه گذاران نگران زمان بندی بازار نیستند. آنها با پیروی از یک استراتژی ساده، دو تصمیم مهم یعنی زمان سرمایه گذاری و میزان سرمایه گذاری را حذف می کنند.
- تنوع زمانی: مهمترین ویژگی میانگین هزینه دلاری این است که تنوع زمانی را برای سرمایه گذاران فراهم می کند. سرمایه گذار به جای اینکه تمام پول خود را به صورت یکجا در یک مقطع زمانی سرمایه گذاری کند، پول خود را در چندین نقطه مختلف قرار می دهد. حباب های بازار فقط برای دوره های کوتاه مدت وجود دارند. ریسکی که یک سرمایه گذار با آن مواجه است این است که ممکن است در حال خرید به آن حباب ها باشد. با این حال، زمانی که میانگینگیری هزینه دلار دنبال میشود، خریدها در بازههای زمانی طولانی پخش میشوند. این عملا امکان خرید با قیمت بسیار بالا را از بین می برد.
- تنوع سهام: افرادی که از میانگین هزینه دلار پیروی می کنند، اغلب پول خود را در سهام واحد سرمایه گذاری نمی کنند. در عوض، آنها برای انجام این کار از صندوق های سرمایه گذاری کم هزینه استفاده می کنند. از این رو، استراتژی میانگینگیری هزینه دلار، قرار گرفتن آن در معرض یک سهم را نیز کاهش میدهد. این همچنین باعث ایجاد تنوع می شود و امکان سرمایه گذاری های پرخطر را کاهش می دهد.
- پاسخ های احساسی را کاهش می دهد: مهمتر از همه، طرح میانگین هزینه دلاری سرمایه گذار را از تصمیم گیری احساسی باز می دارد. سرمایه گذاران در این طرح دیگر با حرص و طمع و ترس هدایت نمی شوند، که باعث می شود سرمایه گذاران تصمیمات غیر منطقی بگیرند و پول خود را از دست بدهند. در عوض، آنها توسط یک سیستم آزمایش شده زمان برای انجام سرمایه گذاری هدایت می شوند که خطرات را پخش می کند و عملاً موفقیت در دراز مدت را تضمین می کند.
تکنیک میانگینگیری هزینه دلار اولین بار توسط نویسنده و برنامهریز مالی دیوید چیلتون در کتاب معروفش «آرایشگر ثروتمند» رایج شد. از زمانی که اساس بسیاری از برنامههای مالی را تشکیل داده است، امروزه این رویکرد به قدری محبوب شده است که ابزارهایی به نام «طرحهای سرمایهگذاری سیستماتیک» وجود دارد که با در نظر گرفتن اصل میانگینگیری هزینه دلار ایجاد شدهاند.
بدون نظر