بیکاری یک اصطلاح اقتصادی است که در دنیای اقتصاد مدرن بسیار مورد بحث قرار گرفته است. روزی نمی گذرد که در ادارات، خیابان ها و رسانه ها آماری از بیکاری را نشنویم. هر گونه تغییر در این اعداد به طور گسترده پخش می شود و اقتصاددانان بیکاری را به عنوان سیگنال اصلی در نظر می گیرند که نرخ سایر معیارهای اقتصادی را نشان می دهد. در این سری مقالات به طور کامل به موضوع بیکاری می پردازیم. با این حال، در این ویدیوی خاص، عواملی را که باعث میشود نرخ بیکاری آنقدر مهم باشد، فهرست میکنیم که توجه همه را به سرعت جلب میکند.
بیکاری: ترسناک ترین معیار
بیکاری ترسناک ترین معیار اقتصادی در نظر گرفته می شود، زیرا بر مردم عادی یعنی توده ها تأثیر می گذارد. از آنجایی که اکثریت جمعیت هر ملتی برای امرار معاش خود به دستمزد وابسته است، هنگامی که تهدیدی برای دستمزد آنها ظاهر می شود، توده ها به شدت واکنش نشان می دهند. بیکاری در مقیاس بزرگ معمولاً با تحولات سیاسی و انقلابهای اجتماعی با ابعاد فاجعهبار مرتبط است. بنابراین، اولویت هر دولتی است که می خواهد در قدرت بماند، از ایجاد چنین وضعیتی جلوگیری کند.
مارپیچ رو به پایین
مشکل بزرگتر بیکاری این است که به صورت مارپیچی حرکت می کند. این بدان معناست که وقتی بیکاری شروع می شود، به یک چرخه معیوب می انجامد که منجر به بیکاری حتی بیشتر می شود. این چرخه، اگر کنترل نشود، می تواند حتی موفق ترین اقتصادها را به زانو درآورد. بیایید نگاهی به این چرخه بیکاری بیندازیم.
مرحله شماره 1: بیکاری
مرحله 1 با افزایش نرخ بیکاری به دلیل برخی فاجعه آغاز می شود. این فجایع معمولاً مربوط به حباب های بازار دارایی، تحولات اجتماعی-سیاسی یا جنگ است. در نتیجه این اتفاقات، اقتصاد تحت تأثیر قرار می گیرد و از آنجایی که هزینه های دولتی و خصوصی صرف اهداف دیگری می شود، برخی از مشاغل مجبور به اخراج برخی از کارمندان می شوند که بیکاری را ایجاد می کند. نرخ اولیه بیکاری معمولا ناچیز و قابل کنترل است.
مرحله شماره 2: کاهش هزینه
هنگامی که سطح معینی از بیکاری در اقتصاد وجود دارد، چرخه شروع می شود. با انتشار اخبار بیکاری جدید، اعتماد مصرف کننده کاهش می یابد. مصرف کنندگان، که کارگر نیز هستند، شروع به نگرانی می کنند که ممکن است شغل خود را نیز از دست بدهند. از این رو، بسیاری از این مصرف کنندگان شروع به کاهش هزینه های خود کرده و برای یک روز بارانی پس انداز می کنند. در سطح کلان اقتصادی، این کاهش قابل توجهی در میزان هزینهها در اقتصاد ایجاد میکند و در نتیجه رکود اقتصادی ناشی از بیکاری را تداوم میبخشد.
مرحله 3: کاهش فروش
هنگامی که مصرف کنندگان هزینه های خود را کاهش می دهند، تأثیر آن بر مشاغل فوری است. کسب و کارها سه ماهه در سه ماهه کاهش فروش را ثبت خواهند کرد. در این مرحله، چرخهای که در مرحله 1 آغاز شد، به یک پیشگویی خودتحققکننده بالغ شده است. مقدار کمی از بیکاری در اقتصاد باعث وحشت و ترس شد که باعث کاهش هزینه ها و در نتیجه کاهش فروش شد. بنابراین، کسبوکارها اکنون با یک رکود تمام عیار دست و پنجه نرم میکنند و برای زنده ماندن از رکود باید هزینههای خود را کاهش دهند.
مرحله چهارم: اخراج و بیکاری بیشتر
کسب و کارها می توانند با کاهش مقدار کالاهایی که به عنوان ورودی استفاده می کنند، هزینه های خود را کاهش دهند. از طرف دیگر، آنها همچنین می توانند برای اطمینان از بقای کارکنان خود را اخراج کنند. صرف نظر از تصمیمی که می گیرند، تصمیم قریب الوقوع است، بیکاری بیشتر. هزینه کمتر به معنای نیاز به تولید کمتر است که به این معنی است که افراد کمتری می توانند به طور سودآور استخدام شوند. از این رو، چرخه بیکاری بیکاری بیش از پیش ایجاد کرده است.
تقویت کننده: بنابراین بیکاری یک مارپیچ نزولی است. اگر این چرخه به خودی خود رها شود، بارها و بارها خود را تقویت می کند و نابودی کامل را برای یک اقتصاد کارآمد دیگر به ارمغان می آورد. بخش مهمی که باید به آن توجه کرد این است که بیکاری با پارامتر مهم اقتصادی دیگری به نام اعتماد مصرف کننده مرتبط است. اشتغال بیشتر به معنای اعتماد مصرف کننده بالاتر است و بالعکس. همچنین، توجه به این نکته مهم است که اعتماد مصرفکننده شاخصی است که نشان میدهد نرخ اشتغال هر اقتصاد در آینده آینده چگونه خواهد بود. بنابراین حلقه تقویت کننده در نتیجه تعامل بین بیکاری و اعتماد مصرف کننده ایجاد می شود.
تنها با تغییر در اعتماد مصرف کننده شکسته می شود: بنابراین چرخه بیکاری تنها در صورتی شکسته می شود که بتوان تغییری در اعتماد مصرف کننده ایجاد کرد. این را می توان به روش های مختلف انجام داد.
- اولین و مرجح ترین راه افزایش هزینه های دولت است. زمانی که کسبوکارها هزینههای خود را کاهش میدهند، دولت میتواند هزینههای خود را افزایش دهد، در نتیجه اعتماد مصرفکننده را تقویت کرده و در نتیجه نرخ اشتغال را افزایش میدهد. شکی نیست که هزینه های دولت می تواند نرخ اشتغال را با تأثیری تقریباً فوری افزایش دهد. با این حال، مشکلات متعددی در هزینه های دولت وجود دارد. اولاً، دولت معمولاً پول قرض گرفته شده را خرج می کند و بدهی بیش از آنکه حل کند مشکلات ایجاد می کند. ثانیاً مخارج دولت مغرضانه و ناکارآمد است.
- هزینه های بخش خصوصی را می توان با دعوت از سرمایه گذاران خارجی یا داخلی و ارائه معاملات مطلوب به آنها القا کرد. یک مثال خوب می تواند باز کردن بازارها به روی شرکت های جهانی یا دادن تخفیف های مالیاتی باشد. هند از نرخ بالای بیکاری در دهه 1980 رنج می برد. با این حال، هنگامی که بازارها در دهه 1990 باز شدند، اعتماد مصرف کننده، هزینه مصرف کننده و نرخ اشتغال همگی در بالاترین حد خود بوده است.
بنابراین، نتیجه نهایی این است که بیکاری خطرناک است زیرا یک چرخه خود تقویت کننده ایجاد می کند . دولت ها و احزاب خصوصی می توانند در کنترل این مارپیچ نزولی کمک کنند. با این حال، اقدامات انجام شده برای انجام این کار نیاز به محاسبه و کنترل دارند، زیرا ممکن است آسیب بیشتری به بار آورند.
بدون نظر