اقتصاد از نظر نظری یک علم اجتماعی است. از این رو باید آن را با سایر علوم اجتماعی مانند روانشناسی گروه بندی کرد. با این حال، اقتصاددانان بارها و بارها سعی کرده اند خود را به عنوان یک علم کامل معرفی کنند. به همین دلیل است که مدل‌های آن‌ها بیشتر مبتنی بر معادلات پیچیده ریاضی است که با استفاده از اعتبار تجربی به جای حدس و گمان ساده آزمایش می‌شوند. همچنین به همین دلیل است که اقتصاددانان به مفاهیمی مانند مطلوبیت دست یافته اند. در واقع مطلوبیت بسیار نزدیک به خوشبختی است و خوشبختی در واقع نتیجه نهایی همه پیگیری های اقتصادی است.

کشورهایی مانند بوتان برای سنجش رونق اقتصادی خود شاخصی به نام شاخص شادی ناخالص ارائه کرده اند . در این مقاله، نگاهی دقیق‌تر به پیوندهای بین اقتصاد و شادی و چگونگی تأثیر هر دو بر یکدیگر خواهیم داشت.

بیکاری و خوشبختی

تئوری سنتی اقتصاد همواره کار را شری ضروری می داند. این به این معنی است که در حالت ایده آل، یک فرد خوشحال تر خواهد بود، اگر بتواند همان میزان درآمد را با کار کمتر یا بدون کار ایجاد کند! با این حال، تحقیقات ثابت کرده است که این درست نیست. افرادی که شغل و هدفی ندارند، بدون توجه به سطح درآمدی که دارند، احتمالاً افسرده و ناراضی می شوند. بنابراین اشتغال سودمند عاملی است که با شادی همبستگی مثبت دارد. مگر این که اشتغال ماهیت استثماری داشته باشد و در زندگی شخصی افراد دخالت کند. به غیر از اشتغال خود، نرخ اشتغال در کل جامعه بر افراد نیز تأثیر می گذارد. مردم وقتی می بینند که دیگران نیز خوشحال هستند، احساس خوشبختی بیشتری می کنند.

درآمد و شادی

همچنین تحقیقات گسترده ای در مورد رابطه بین درآمد و شادی انجام شده است. بیایید از سطح کلان شروع کنیم. تحقیقات به وضوح نشان می دهد که جمعیت کشورهای توسعه یافته به طور کلی شادتر از جمعیت کشورهای در حال توسعه هستند . با این حال، این را نمی توان مستقیماً به پول نسبت داد. کشورهای توسعه یافته از برابری جنسیتی بیشتری برخوردارند. همچنین آنها برای حقوق بشر احترام بیشتری قائل هستند و هیچ آشفتگی سیاسی ندارند. اینها عواملی هستند که باعث می شوند افراد احساس امنیت و شادی کنند.

آمار مهم دیگری که باید در نظر گرفت این است که کشورهای توسعه‌یافته مانند ایالات متحده و بریتانیا در مقایسه با کشورهای جهان سوم خود، میزان افسردگی و خودکشی بسیار بالاتری دارند. اقتصاددانان دلیل این امر را توزیع درآمد بین طبقات مختلف جامعه می دانند. شهروندان کشورهای جهان سوم فقر را در اطراف خود می بینند. از این رو معتقدند که فقر یک هنجار است و با آن سازگار می شوند. فقیر بودن تاثیر چندانی در خوشبختی آنها ندارد. از سوی دیگر، شهروندان کشورهایی مانند ایالات متحده هر روز در معرض سبک زندگی افراد ثروتمند و مشهور هستند. در نتیجه، آنها شروع به مقایسه زندگی خود با زندگی این افراد مشهور می کنند و در نتیجه غمگین می شوند.

تبلیغات و شادی

محققان در یک جنبه شفاف و متفق القول بوده اند. تبلیغات با شادی در هر جامعه ای همبستگی منفی دارد . وظیفه مدیران تبلیغات فروش کالا و خدمات است. آنها تنها زمانی می توانند این کار را انجام دهند که مشتریان را متقاعد کنند که چیزی در زندگی آنها کم است. از این رو، تبلیغات با هدف کاهش تصویر خود مصرف کننده و ارائه محصول به عنوان راه حلی برای کاهش تصویر از خود است. از این رو کشورهایی که رسانه های جمعی در آنها به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند، مصرف کنندگان خود را به طور مداوم با اطلاعات منفی بمباران می کنند. اگر این برای مدت طولانی ادامه یابد، باعث ناراحتی می شود.

تورم و شادی

حکم تورم نیز اتفاق نظر است. با افزایش سطح تورم در جوامع، ناخشنودی کاهش می یابد. زیرا تورم یک مالیات غیرمستقیم است که هدف آن گروه‌های با درآمد پایین‌تر است. درآمد گروه‌های با درآمد پایین‌تر در سطوح پایین‌تر از نرخ تورم افزایش می‌یابد. در نتیجه، مردم بیشتر و بیشتر کار می کنند و در نهایت با دستمزد کمتری کار می کنند! خانوارهای کم درآمد به هر حال برای گذراندن زندگی خود با مشکل مواجه هستند. وقتی تورم این وضعیت را بدتر می‌کند، باعث ناراحتی شدید می‌شود.

رفاه و خوشبختی

در ابتدا، اقتصاددانان بر این عقیده بودند که رفاه و شادی رابطه مثبتی دارند. ایده رفاه از این فرض سرچشمه می گیرد که اگر دولت حداقل استانداردهای زندگی را برای همه فراهم کند، اکثریت مردم خوشحال خواهند شد. با این حال، زمان نشان داده است که همانطور که به افراد برای بقای خود جزوه هایی داده می شود، احساس ارزشمندی آنها کاهش می یابد. آنها سپس به سمت این مارپیچ رو به پایین افسردگی، اعتیاد و سبک زندگی مجرمانه کشیده می شوند.

مالیات و شادی

مالیات و شادی رابطه معکوس دارند و این تعجبی ندارد . وقتی مردم سخت کار می کنند، می خواهند اکثر درآمد خود را حفظ کنند. هیچ چیز غم انگیزتر از این نیست که ببینید مالیات بخش بزرگی از درآمد شما را می خورد، به خصوص زمانی که این مالیات ها برای اهداف رفاهی یا توسط سیاستمداران فاسد برای ثروتمند کردن خود استفاده می شود.

بنابراین سیاست های اقتصادی یک ملت بر شادی و کیفیت زندگی شهروندان تأثیر مستقیم دارد. از آنجایی که همبستگی وجود دارد، اقتصاددانان باید شادی را نیز به عنوان معیاری در نظر بگیرند که باید به آن توجه زیادی داشته باشند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *