آموزش همچنان یکی از بزرگترین اقلام ردیف بودجه هر کشور است. این سؤال را پیش میآورد که چرا کشورها و دولتهایشان برای آموزش مردم پول خرج میکنند. آیا این یک کالای عمومی است یا یک کالای اجتماعی؟ چندین اقتصاددان پیشنهاد کرده اند که آموزش و پرورش باید کاملا خصوصی شود. با این حال، دولت ها در سراسر جهان از انجام این کار خودداری می کنند. این به این دلیل است که خصوصی سازی ذهنیت سودجویی را تشویق می کند. این امر منجر به طرد چندین نفر، به ویژه آنهایی که به طبقه پایین تعلق دارند، از سیستم خواهد شد.
از سوی دیگر، بسیاری از دولت ها در جهان وجود دارند که از پول مالیات دهندگان برای تأمین حداقل سطح تحصیلات اولیه برای هر فرد استفاده می کنند. در این مقاله سعی می کنیم اقتصاد آموزش و پرورش را درک کنیم. ما درک خواهیم کرد که چگونه آموزش بر افراد و همچنین جوامع تأثیر می گذارد.
هزینه آموزش ندادن نیروی کار
قبل از اینکه در مورد هزینه های آموزش صحبت کنیم، ابتدا باید هزینه واقعی آموزش ندادن نیروی کار را درک کنیم. آموزش ابزاری برای کاهش فقر و کاهش نابرابری اجتماعی است. این بدان معناست که برای کشوری مانند آمریکا، آموزش واقعا یک سرمایه گذاری است. اگر امروز ملت برای آموزش نیروی کار خود پول بیشتری بپردازد، فردا مجبور نیست پولی را در پرداخت های رفاهی و سایر برنامه های استحقاقی پرداخت کند. آموزش باعث خودکفایی افراد می شود.
در واقع، زمانی که این افراد تحصیل کردند، به جای اینکه بخشی از مشکل باشند، بخشی از راه حل می شوند. افراد تحصیل کرده قادر به پرداخت مالیات هستند. این مالیات ها برای دولت درآمد ایجاد می کند که می تواند برای بهبود جامعه استفاده شود. همچنین افراد تحصیل کرده معمولاً درگیر جرم نیستند. در نتیجه، تحصیلات بیشتر با میزان کمتر زندانی شدن رابطه مستقیم دارد. تعداد افراد زندانی کمتر به این معنی است که دولت مجبور نیست آنقدر پول را برای اجرای قانون و هزینه های قضایی هدر دهد.
به همین دلیل است که صرف میلیاردها دلار پول عمومی برای آموزش توده ها موجه است. این یک معامله برد-برد برای همه است.
آموزش ابتدایی و متوسطه
دولتها در سراسر جهان مبالغ هنگفتی را صرف ارائه آموزش ابتدایی به تک تک افراد میکنند. در بسیاری از کشورهای اروپایی، آموزش ابتدایی و متوسطه به صورت رایگان برای هر دانش آموز ارائه می شود. در آمریکا، آموزش ارائه شده رایگان نیست. با این حال، هزینه تحصیل به شدت یارانه است. دولت آمریکا بیش از 600 میلیارد دلار یا نزدیک به 12500 دلار برای هر دانش آموز برای آموزش شهروندان جوان هزینه می کند.
اما در مورد هزینه های دولت مشکل وجود دارد. این یک واقعیت شناخته شده است که مدارس خصوصی آموزش بهتری نسبت به مدارس دولتی ارائه می دهند، حتی اگر به هر دو مقدار یکسانی از منابع داده شود. این به این دلیل است که مدارس خصوصی می دانند که ذینفعان آنها قدرتمند هستند. اگر کیفیت آموزش پایین بیاید، والدین به سادگی فرزندان خود را به مدرسه دیگری خواهند برد. از این رو، انگیزه ای برای افزایش مستمر کیفیت آموزش به منظور رقابتی ماندن وجود دارد. از سوی دیگر، مدارس دولتی می دانند که از دولت کمک هزینه دریافت می کنند. آنها میدانند که والدین تأثیر زیادی بر میزان بودجه دریافتی آنها ندارند. در نتیجه، آنها به طور خاصی نگران نظر والدین نیستند.
برای حل این مشکل، دولت آمریکا سیستم کوپن مدارس را راه اندازی کرده است. این بدان معنی است که مانند مدارس خصوصی، بودجه مدارس دولتی نیز می تواند توسط والدین افزایش یا کاهش یابد. والدین به جای پرداخت نقدی، کوپن هایی را پرداخت می کنند که بعداً با دادن آن به دولت می توان آن را با پول نقد مبادله کرد. در تئوری، این سیستم کوپن رقابت را در میان مدارس دولتی افزایش داده است. این امر احتمالاً کیفیت آموزش را نیز افزایش می دهد. با این حال، عوامل بیرونی متعددی مانند زمان و سطح مهارت والدین وجود دارد که بر نتایجی که دانش آموزان در آزمون های خود می گیرند نیز تأثیر می گذارد. به همین دلیل است که علیرغم تمام تلاش های دولت، دانش آموزان مدارس خصوصی همچنان عملکرد بهتری از دانش آموزان مدارس دولتی دارند.
آموزش عالی
از سوی دیگر، آموزش عالی در اکثر کشورهای جهان تا حد زیادی خصوصی شده است. در ایالات متحده، متوسط هزینه تحصیل در کالج حدود 27000 دلار است و بیش از 70 درصد از دانشجویان برای اینکه بتوانند این هزینه را پرداخت کنند، باید وام بگیرند. این در حالی است که دولت بدون هیچ سند درآمدی به دانشجویان اعتبار می دهد. این هم خوب است و هم بد. اگر از این وام ها مسئولانه استفاده نشود، ممکن است برای مدت طولانی به دانشجویان بدهکار شوند.
با این حال، دانش آموزان هنوز هم می خواهند تحصیلات دانشگاهی را دنبال کنند. همچنین، دانش آموزانی که تحصیلات دانشگاهی دارند به طور قابل توجهی بیشتر از همتایان دبیرستانی خود درآمد دارند. این ممکن است به دلایل زیر باشد:
- مهارت ها : فارغ التحصیلان کالج نسبت به فارغ التحصیلان دبیرستان مهارت های بیشتری دارند. در نتیجه، کارفرمایان حاضرند برای کارمندی مولدتر هزینه بیشتری بپردازند.
- سیگنال دهی : صرف این واقعیت که یک دانشجو به کالج رفته است به کارفرما نشان می دهد که آنها مایل به یادگیری و توسعه مهارت های بیشتری هستند. این همچنین باعث می شود که کارفرمایان برای اینکه بتوانند منبع خوبی را تهیه کنند، حق بیمه پرداخت کنند.
دوره کار آموزی
چندین محقق به این نتیجه رسیده اند که کالج تنها راه رسیدن به یک شغل پردرآمد نیست. مشاغل مختلفی مانند لوله کش، برقکار و حتی نجار وجود دارد که درآمد قابل توجهی دارند. این صنایع دستی را می توان بدون هزینه از طریق کارآموزی یاد گرفت. همچنین، با توجه به کمبود این متخصصان، این ممکن است راه جایگزین مناسبی برای فارغ التحصیلان دبیرستانی باشد تا از نردبان اقتصادی بالا بروند.
به طور خلاصه، لازم است دولت مقداری هزینه برای آموزش متحمل شود. این به این دلیل است که این ایالت است که پول را به صورت پرداخت های استحقاقی کمتر پس انداز می کند و همچنین درآمد بیشتری را در قالب افزایش درآمد مالیاتی به دست می آورد. با این حال، روشهای جدیدتر و ارزانتری مانند کارآموزی نیز باید به جای تمرکز بر تحصیلات دانشگاهی امتحان شوند.
بدون نظر