در مقاله قبلی دیدهایم که برآورد جریانهای نقدی میتواند کاملاً گیجکننده و غیرمعمول باشد. این به این دلیل نیست که محاسبه آنها دشوار است. صرفاً به این دلیل است که روند اقدامات انجام شده برخلاف آنچه در مورد حسابداری انجام می شد است. حسابداری مربوط به تطبیق هزینه ها با دوره مربوطه است. اما در تحلیل جریان نقدی، مفهوم تطبیق اعمال نمی شود! همچنین گاهی اوقات از هزینه های ضمنی در محاسبه استفاده می شود. این مقاله به دنبال رفع برخی دیگر از این سردرگمیها خواهد بود.
هزینه های فرصت
هزینه های فرصت، هزینه های تصوری یا ضمنی هستند. این بدان معناست که پول در واقع از جیب ما خارج نمی شود. آنها در واقع مخارج نیستند. بلکه مخارج خیالی هستند. هزینه فرصت، ارزش بهترین جایگزین بعدی است که برای تخصیص منابع به یک پروژه نادیده گرفته شده است.
بیایید یک منبع ترسناک یعنی زمان شما را در نظر بگیریم. بیایید بگوییم که خواندن و تماشای فیلم تنها دو کاربرد جایگزین ممکنی هستند که میتوانستید از زمان خود استفاده کنید. بنابراین، هر بار که فیلمی را تماشا می کنید، در حال مطالعه نیستید و هر بار که می خوانید، فیلمی را تماشا نمی کنید. بنابراین مطالعه هزینه فرصت (بهترین جایگزین بعدی) فیلم هاست و بالعکس.
به طور مشابه، هنگامی که شرکت پول خود را در پروژه A سرمایه گذاری می کند، به طور خودکار پول خود را در پروژه B سرمایه گذاری نمی کند. بنابراین بازده پروژه B (که در واقعیت کسب نکردیم) باید نادیده گرفته شود. هدف از بودجه بندی سرمایه این است که اطمینان حاصل شود که شرکت می تواند بهترین انتخاب ممکن را در هنگام مواجهه بین گزینه های متضاد انجام دهد. بنابراین ضروری است که جایگزین باید در نظر گرفته شود.
به همین دلیل است که هنگام تصمیم گیری در مورد اینکه آیا پروژه A باید انجام شود یا خیر، هزینه فرصت پروژه B باید در نظر گرفته شود. بنابراین، هزینههای فرصتی که نوعی هزینه صریح نیستند و به سادگی در حسابداری نادیده گرفته میشوند، در محاسبات جریان نقدی برای امور مالی شرکت استفاده میشوند.
تخمین این هزینه فرصت گاهی می تواند بسیار دشوار باشد. اگر بازار آماده ای برای دارایی وجود داشته باشد که باید هزینه فرصت آن را بدانیم، می توانیم از قیمت های منعکس شده در بازار به عنوان فشارسنج استفاده کنیم. با این حال، اگر بازار آماده وجود نداشته باشد، قیمت ها باید تخمین زده شوند. این گاهی اوقات می تواند یک مشکل باشد. شرکت ها می توانند ارزیاب های آموزش دیده را برای کمک به تعیین ارزش قابل فروش که می تواند به عنوان هزینه فرصت استفاده شود، استخدام کنند.
نکته مهم دیگر این است که هزینه فرصت پروژه A نمی تواند ارزشی بیشتر از A داشته باشد. اگر مقدار آن بیشتر از A باشد، آن پروژه باید انتخاب شود و A باید بهترین جایگزین بعدی شود، اینطور نیست؟
سرمایه در گردش افزایشی
درست مانند مخارج سرمایه ای، ما فقط خروجی نقدی افزایشی ناشی از افزایش سرمایه در گردش به دلیل پروژه های جدید را در نظر خواهیم گرفت. بدیهی است که سرمایه در گردش قدیمی باید از هر گونه محاسبات مستثنی شود، زیرا چه پروژه انجام شود یا نه، تأثیری نخواهد داشت.
ما باید در محاسبه میزان سرمایه در گردش مورد نیاز دقت کنیم. این به این دلیل است که سرمایه در گردش معمولاً به سادگی از یک دوره به دوره دیگر منتقل می شود. بنابراین، ما یک مبلغ سرمایه گذاری می کنیم و تا پایان پروژه ادامه می یابد و به ندرت نیاز به تزریق نقدی بیشتری دارد. در بسیاری از مواقع ممکن است این مبلغ در پایان پروژه باقی بماند و در حین محاسبه خالص ارزش فعلی به جریان های نقدی ورودی اضافه شود. یک بار دیگر، ما خلاف واقع را انجام می دهیم. در حسابداری سرمایه در گردش همیشه یک هزینه بود. در اینجا، در پایان پروژه، ممکن است آن را به جریان نقدی اضافه کنیم!
در مورد محاسبات جریان نقدی هنوز برخی از ویژگی های خاص وجود دارد که در مقاله بعدی بررسی خواهیم کرد.
بدون نظر