در سال 1971، ریچارد نیکسون به تنهایی جهان را از استاندارد طلا خارج کرد. از آن زمان، بسیاری از مفسران بر این عقیده بودند که نظام پولی جهان با فروپاشی کامل مواجه خواهد شد. هر بار که بحرانی رخ می دهد، این ترس ها اغراق آمیز می شوند. به عنوان مثال، در طول بحران سال 2008، بسیاری از مردم احساس کردند که ارزش دلار به شدت کاهش خواهد یافت. مقالات روزنامه‌ای که تورم فوق‌العاده و حتی فروپاشی کامل سیستم مبتنی بر ارز فیات را پیش‌بینی می‌کردند رایج بود.

با این حال، چنین فروپاشی اتفاق نیفتاده است. از این رو، آیا می توان گفت که خطر فروپاشی نظام پولی زاییده تخیل اقتصاددانانی است که عذاب اقتصادی را پیش بینی می کنند؟ به نظر می رسد نخبگان مالی جهانی راهی برای افزایش نرخ ارز بدون تأثیر منفی بر اقتصاد پیدا کرده اند.

در این مقاله نگاه دقیق تری به نحوه عملکرد این تورم خواهیم داشت.

 

    • بانک های مرکزی: بانک های مرکزی بازیگران کلیدی هستند که به دستکاری نرخ بهره و پایین نگه داشتن مصنوعی آن کمک می کنند. بانک‌های مرکزی همچنین به بانک‌های دیگر با ترازنامه ضعیف اجازه می‌دهند تا به وام‌دهی در بازار ادامه دهند. این به این دلیل است که بازار می داند که اگر بانک ضعیف نکول کند، بانک مرکزی به صورت قراردادی موظف است به آن کمک کند. از آنجایی که بانک مرکزی بر تولید پول انحصار دارد، هرگز نمی توانند واقعاً از پول کوتاه بیایند. این دقیقاً همان چیزی است که در سال 2008 اتفاق افتاد، زمانی که بانک مرکزی خرید دارایی های سمی دولت را از طریق برنامه امداد دارایی های مشکل دار، یعنی TARP تامین مالی کرد. واقعیت این است که سرمایه‌گذاران واقعاً نگران سلامت بدهی بانک‌ها نیستند. سپرده های آنها تا سقف 100 هزار دلار در هر حساب توسط بانک مرکزی بیمه شده است. از این رو،

 

 

    • سیاست گذاران: بانک های مرکزی قدرت ایجاد پول اضافی را دارند. با این حال، در بیشتر جاها، آنها مجاز به تصمیم گیری در مورد نحوه مصرف آن نیستند. این کار توسط دولت انجام می شود. به عنوان مثال، این کنگره بود که تصمیم گرفت بانک ها باید از طریق برنامه TARP نجات یابند. پدیده کمک های مالی تنها در سال های اخیر رایج شده است. هیچ سابقه اقتصادی از کمک های مالی با حمایت دولت وجود ندارد. تنها در سال های اخیر دولت ها شروع به ریختن پول مالیات دهندگان برای نجات بانک های ورشکسته کرده اند. این همچنین سیگنال هایی را به سرمایه گذاران ارسال کرده است که دولت اجازه نخواهد داد این موسسات شکست بخورند. به همین دلیل است که سرمایه‌گذاران با وجود اینکه می‌دانند نسبت‌های اهرمی بسیار بالاست و سرمایه‌گذاری آنها ریسک بالایی دارد، به ریختن پول در این بانک‌ها ادامه می‌دهند. تا زمانی که مردم به قدرت دولت برای نجات بانک ها ایمان بیاورند، احتمال ابر تورم کم است. ابر تورم تنها زمانی مشاهده می شود که مردم شروع به این باور کنند که دولت هیچ کنترلی بر فرآیند خلق پول ندارد.

 

 

    • صنعت گران: در یک اقتصاد ایده آل، بازار باید در سال 2008 سقوط بیشتری می کرد. با این حال، مصرف کنندگان، کارگران و دولت می خواستند به هر قیمتی از چنین سقوطی جلوگیری کنند. در نتیجه پول هنگفتی را به سیستم بانکی تزریق کردند. سیستم بانکی نیز به نوبه خود این پول را به تولیدکنندگان و صنعتگران قرض داد. این نتیجه یک رونق مصنوعی بود که توسط پول مصنوعی ایجاد می شود. میزان بدهی صنعتگران جهان از سال 2008 بیش از 50 درصد افزایش یافته است. شرایط و ضوابط آنقدر مساعد است که اگر بدهی قدیمی سررسید شود، به جای پرداخت، با نرخ های پایین تری تامین مالی می شود. از این رو، انبساط پولی توسط بانک مرکزی ریشه این اقتصاد رونق-رکود است. با این حال، به نظر نمی رسد که این امر بر صنعتگران تأثیر بگذارد.

 

 

    • سرمایه گذاران : دولت و بانک مرکزی برای هر بیماری داروی یکسانی دارند. آنها به سادگی نرخ بهره را کاهش می دهند و شروع به وام دادن پول بیشتری می کنند. این رفتار سرمایه گذاران را تغییر داده است. از آنجایی که بازده سرمایه گذاری بسیار کم است، افراد بیشتری تمایل دارند پول خود را خرج کنند. همچنین، بسیاری از پروژه‌های غیرقابل اجرا توسط بانک مرکزی تامین مالی می‌شوند و دولت در اعطای این وام‌ها دقت لازم را رعایت نمی‌کند. نکته اصلی این است که نرخ بهره به پایین ترین سطح ممکن رسیده است. در برخی موارد، نرخ بهره تقریبا صفر است.

 

 

    • ارز ذخیره : دلار ارز ذخیره جهان است. این یکی از بزرگترین دلایلی است که چرا آمریکا تاکنون توانسته از تورم فوق العاده جلوگیری کند. اگرچه دولت ایالات متحده دلارهای زیادی تولید می کند، کشورهای دیگر این دلارها را در ذخایر خود ذخیره می کنند. از این رو، مقدار دلار در گردش در ایالات متحده کمتر است. به همین دلیل است که قیمت ها در ایالات متحده با وجود افزایش تصاعدی عرضه پول افزایش نیافته است. اگر کشورهای دیگر یک ارز ذخیره جایگزین پیدا می کردند و شروع به دامپینگ دلار می کردند، نرخ تورم در آمریکا به سرعت بالا می رفت.

 

به طور خلاصه، در حال حاضر ما با بحران اعتباری مواجه هستیم. دولت با تولید ارز بیشتر به این بحران های اعتباری پاسخ می دهد. اما اگر این کار چندین بار انجام شود ممکن است به فروپاشی نظام پولی ختم شود. این بدان معنی است که این پیش بینی های عذاب و تاریکی واقعاً دور از ذهن نیست. از دیدگاه سرمایه گذار، این بدان معناست که درصد مشخصی از پرتفوی یک شخص باید همیشه در دارایی های غیر پولی مشهود نگهداری شود.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *