بسته به روشی که برای انجام این سرمایهگذاریها استفاده میشود، سرمایهگذاریهای بازار سهام میتوانند شبیه به قمار باشند. اگر سرمایهگذاریها ریشه در تحقیقات بنیادی داشته باشند، نتیجه قضاوت ماهرانه هستند و بنابراین نمیتوان آنها را قمار نامید.
از سوی دیگر، بسیاری از سرمایه گذاران در بازار سهام به گونه ای سرمایه گذاری می کنند که گویی یک بازی شانسی است. آنها سهام تصادفی را یا به دلیل هوس و هوس خود انتخاب می کنند یا به دلیل توصیه هایی که از طرف شخص ثالث به همان اندازه عجیب و غریب دریافت می شود. این امر بازار سهام را به یک بازی شانسی تبدیل می کند زیرا توجه بسیار کمی به عوامل بنیادی زیربنایی می شود. اکثر کارشناسان امور مالی موافقند که این ایده بدی است!
در این مقاله، تلههای فلسفهای را که مردم را به زمانبندی بازار تشویق میکند، آشکار میکنیم .
معضل سرمایه گذار
سرمایه گذاران خرد درک درستی از عملکرد بازارهای سهام ندارند. همچنین از آنجایی که آنها مشاغل تمام وقت دیگری را دنبال می کنند، زمان یا منابع مورد نیاز برای انجام چنین آموزشی را ندارند. در تئوری، بازار از افرادی تشکیل شده است که پیامدهای تصمیمات خود را درک می کنند. با این حال، در واقعیت اصلاً اینطور نیست.
یک سرمایه گذار خرده فروشی معمولی ترجیح می دهد به توصیه های به اصطلاح “متخصصان” باور کند و پول خود را سرمایه گذاری کند تا اینکه خودش در جزئیات تحقیق کند. مشکل زمانی پیچیده می شود که به دلیل احتمال زیاد برخی از این توصیه ها درست باشند. این باور غلط ایجاد می شود که می توان بر اساس چنین نکات بی اساس و گمراه کننده ای در بازار سهام پول به دست آورد.
احتمال شکست زیاد است
زمان بندی بازار یک استراتژی معیوب است و ما برای اثبات آن نیازی به نگاه فراتر از احتمال نداریم. این واقعیت را در نظر بگیرید که زمان بندی بازار مستلزم دو تصمیم است. یک تصمیم مربوط به زمان ورود به بازار است در حالی که تصمیم دیگر در مورد خروج از بازار است.
اگر بخواهیم جزئیات مهم را نادیده بگیریم و به سادگی احتمال را محاسبه کنیم. 50 درصد احتمال دارد که یک تصمیم درست بگیرید. بنابراین، 25٪ احتمال دارد که هر دو تصمیم درست بگیرند. از این رو این احتمال وجود دارد که از هر چهار شرط، یکی پول در بیاورد در حالی که سه شرط ضرر می کنند!
افرادی که به زمانبندی بازار اعتقاد دارند، هیچ سرنخی از این ندارند که شانسها به شدت علیه ما انباشته شده است. در واقع کمتر از 10 درصد احتمال سود وجود دارد. همچنین، اگر آنها واقعاً سود کنند، در یک شرط آینده از دست میروند.
مطالعات بارها نشان داده است که سرمایهگذاران خردهفروشی که به زمانبندی بازار اعتقاد دارند، تقریباً مطمئناً پول خود را از دست میدهند!
سازگاری غیرممکن است
افسانه زمانبندی بازار زمانی تداوم مییابد که برخی از سرمایهگذاران خردهفروشی مقداری پول در بازارهای صعودی به دست آورند. آنها متوجه نمی شوند که افزایش جزر و مد همه کشتی ها را بالا می برد و شرط بندی آنها درست پیش می رود زیرا بازار به سادگی صعودی است.
زمان بندی بازار با هر نوع ثبات تقریباً غیرممکن است. حتی بهترین سرمایه گذاران جهان مانند وارن بافت دارای درصد بازگشت سرمایه در محدوده 25 تا 35 درصد در سال هستند. عجیب است که ببینید یک فرد معمولی معتقد است که سود 5 درصد در روز حتی یک احتمال است!
هزینه تراکنش
سرمایه گذارانی که معتقد به زمان بندی بازار هستند برای شرکت های کارگزاری بسیار سودآور هستند. هرچه سهام بیشتری خرید و فروش شود، پورسانت بیشتری به این شرکت ها تعلق می گیرد. اما پورسانت از جیب سرمایه گذار صرف نظر از اینکه سود یا زیان داشته باشد پرداخت می شود! همچنین، دولت نرخ بالاتری از مالیات بر عایدی سرمایه بر عواید حاصل از زمان بندی بازارها می گیرد.
سرمایه گذاران بلند مدت مجبور نیستند تقریباً به اندازه این تایمرهای کوتاه مدت بازار با هزینه های زیادی روبرو شوند. این هزینهها به سود ناچیزی که ممکن است به دست آورند میخورند و بازدهی ایجاد شده را بهطور جدی کاهش میدهند.
زمان بندی بازار احساسی
استراتژی زمان بندی بازار زمانی بدتر می شود که واکنش های احساسی با آن مخلوط شود. سرمایه گذاران خرد به شدت نسبت به حرص و طمع و همچنین وحشت واکنش نشان می دهند. همچنین نسبت به سود و زیان بسیار حساس هستند. این رفتار همان چیزی است که باعث ایجاد حباب های کوتاه مدت در بازار می شود. سرمایه گذاران خرد کسانی هستند که سریع ترین واکنش را نسبت به حرص و طمع و همچنین ترس دارند. در نتیجه زمانی که قیمتها شروع به افزایش میکنند خرید میکنند و با شروع کاهش قیمتها میفروشند، یعنی دقیقا برعکس کاری که برای کسب سود باید انجام داد!
سابقه تاریخی
سابقه تاریخ کاملاً واضح است. هیچ سرمایهگذاری وجود ندارد که با زمانبندی بازار، میلیونها و میلیاردها درآمد داشته باشد. این ایده ای است که توسط افراد متخلف برای فریب مردم طبقه کارگر از پولشان تبلیغ می شود. این ایده که کسی به شما انعام درآمدزایی مطمئن بدهد نیز عجیب است. اگر آنها چنین اطلاعاتی داشتند، چرا با هزینه ای ناچیز آن را در اختیار شما قرار می دادند، در حالی که می توانستند خودشان این پول های سرسام آور را به دست آورند!
چرا مدیران حرفه ای پول بازارهای زمان؟
صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و سایر مدیران حرفهای پول میتوانند به دلیل اندازه خود از زمانبندی بازار دوری کنند. این صندوق ها مبالغ هنگفتی را سرمایه گذاری می کنند و در نتیجه بازار را به حرکت در می آورند. از این رو، هنگامی که آنها زمان بازار را تعیین می کنند، حرص و طمع و ترسی را ایجاد می کنند که سرمایه گذاران خرد را به عمل سوق می دهد. بنابراین صندوق ها و سرمایه گذاران خرد از یک استراتژی استفاده می کنند. با این حال، برای صندوقها کار میکند، زیرا آنها میتوانند احمق بزرگتری را پیدا کنند، یعنی سرمایهگذار خرد، در حالی که برای سرمایهگذار خرد کار نمیکند، زیرا احمق بزرگتری باقی نمانده است!
بدون نظر